dastan021
dastan021
داستان سکسی
4 posts
جدیدترین داستان های سکسی خانوادگی، دوست پسر و دوست دختر، با غریبه و سرکار
Don't wanna be here? Send us removal request.
dastan021 · 8 years ago
Text
چرا سکس گی کردم
داستانی که میخام بگم واقعیه با اسامی غیر واقعی 24 سالم بود تو یه شرکت خصوصی کار میکردم مدتی بود که با دوست دخترم بهم زده بودیم و حسابی تو کف بودم گاهی جق میزدم در خلوت و تنهایی خودم .
برای جق زدن تو اینترنت دنبال عکس و فیلم و چت بودم زمانی بود که یاهو چت روم هایی داشت یک روز اتفاقی با یک ایدی دخترونه چت کردم البته بعد مدتی فهمیدم پسره نه دختر اونهم مثل من برای پیدا کردن سوژه تو نت میچرخید یادمه اولین سکس چت با اون پسر را یک شب شروع کردم اون تو نقش مفعول و من فاعل چندین بار این اتفاق افتاد و البته با دیدن عکس گی ها بیشتر همدیگرو تحریک میکردیم حالا تو فانتزیمون هردو مفعول و فاعل میشدیم کار به جایی رسید که اون رفت وب کم خرید و بهم وب دادیم هردو بی تجربه اون سمنان بود من کرج یه روز دل و به دریا زدیم اون از سمنان اومد پیشم کلید یک واحد ه اماده فروش بود دستم بود با یه زیرانداز و کمی وسایل مربوطه راهی شدیم سعید هیچی نمیگفت با اینکه تابستون بود ولی دستش سرد بود منهم دسته کمی از اون نداشتم رفتیم تو ساختمون برای اولین بار میخاستم با همجنس سکس کنم با کلی مکث بلاخره هردو لخت شدیم حسابی تحریک شده بودیم با اینکه تجربه سکس با دختر را داشتیم ولی عین مونگولا بودیم همدیگرو بغل کردیم کیرامون بهم میما��یدیم و کون همدیگرو میمالیدیم سعی با خودش یه اسپری بیحسی دندون اورده بود. منم وازلین قول گرفتیم که کسی نامردی نکنه نوبتی دولا شدیم و به سوراخ هم اسپری زدیم دوباره دستمالی کردیم و تا اسپری اثر کنه ساک زدیم برای هم سعید بدون پرسش رفت سراغ وازلین و خودشو چرب کرد اومد پشتم هیچوقت فکر نمیکردم اینکارو کنم چهاردستو پا بودم و سعید پشتم میفهمیدم داره اماده میکنه ولی حسی نداشتم کمی گذشت احساس کردم که کار از کار گذشته با نزدیک شدن شکمه سعید به کونم کمی درد هم به سراغم اومد بیشتر کیرش رفته بود تو اگه دوست دخترم میفهمید دارم چیکار میکنم اگه خونوادم میفهمیدن دوستام همش اینا تو سرم بود سعید همهی وزنشو انداخت روی من با هم خابیدیم از حرکتهاشو نفس زدنش فهمیدم که داره حسابی میکنه و لذت میبره منهم کم کم درد توی دلم فکر میکردم نکنه نامردی کنه که در گوشم گفت بیا نوبت توه جامونو عوض که میکردیم یه دستی به خودم زدم وای خدای من باز بود حسابی کیر سعید بزرگ نبود ولی به راحتی 2 انگشت تو میرفت. کمی زمان برد تا کیر خابیده ی من راست بشه منم وازلین زدم و رفتم پشت سعید با کمی بازی کردن سرشو گذاشتم رو سوراخش اروم فرو کردم اون از من بیحستر بود کردن و شروع کردم و منم واسه اینکه کم نیارم خابیدم روش حس عجیبی بود گرمای بدنش با دختر فرق داشت این چیزی بود که اونم بهم گفت خلاصه با اومدن اب من لای کون سعید و ریختن اب سعید رو کمر من سکس تموم شد اون شب درد بدی داشتم وقتی بیحسی از بین میرفت تازه معلوم شد که چه کونی دادم به سغید زنگ زدم خونه خاهرش تهران بود بقول خودش داشت میمرد اون روز گذشت پند روز بعد اومدیم چت درد از بین رفته بود ولی وقت پی پی اشکمون درمیومد بیست روز بعد دوباره با دوست دخترم اشتی کردم وقتی از کون میکردمش یادم میوفتاد و دلم براش میسوخت ولی چه کنم نمیشد از جلو کرد.
22 notes · View notes
dastan021 · 8 years ago
Text
سکس مامان جندم
سلام من الان بیست و نه سالمه داستان برمیگرده به تقریبا چهارده سالگیم.من یه پسر سفید با کون بزرگ که از بچگی همه توو کفم بودن البته چن نفر هم موفق شدن بکنن منو اما همیشه لاپایی.من با سه تا خواهر از خودم بزرگتر و مادرم توو شهرستان زندگی میکنیم پدرم از مادرم جدا شده ما اون وقتا فکر میکردیم اشکال از پدرمون بوده اما بعدا فهمیدم قضیه چیه.
مادرم یه زن بسیار حشری که حتی از ماها خجالت نمیکشید و علنن دوستشو میورد خونه شاید فکر کنید عجیبه اما چون از ابتدا اینطور بود برامون عادی بود خواهرام یکی یکی خیلی زود شوهر رفتن منم تا چشم وا کردم دیدم با بکنهای مامانم دارم زندگی میکنم مامانم سی و هفت اینا بود ولی خدایی خوب مونده بود یه زن سفید گوشتی. از جندگیه مامانم همین بس که یه بار خودم دیدم نون خشکی رو اورده بود توو انباری خونه که مثلا خرت و پرتارو بخره منم رفتم نگاه کنم انقدر جلوی من تابلو بازی دراورد که مرده مونده بود خایه نمیکرد کاری بکنه جلوی من اومدم بیرون خیالش راحت بشه بعد یواشکی برگشتم دیدم میگه حاج خانوم اینا ارزش ندارن اصلا مامانم که چادرشو انداخته بودو بایه تاپ و شلوار دولا شده بود داشت خرت و پرتارو جابجا میکرد هی میگفت اینا بابا اینا خوبه اما مرده محوه تن سفید و کون قلمبه مامانم شده بود زبونش بند اومده بود مامانم هی میرفت سمت مرده خودشو میزد بهش میگفت اینا هم هست بردار ببر که دیدم یه ان کیر مردرو از روو شلوار گرفت و بغلش کرد مرده هم مامانمو بغل کردو بوسید توو بغله هم بودن که مامانم جدا شد زانو زد زیپ شلوار پارچه ای مرده رو واکرد کیرشو دراورد یه کیره کوچیکه سیاهی داشت کرد توو دهنش مرده چنگ زد توو موهای مامانم یه مقدار که براش خورد ابش اومد مامانم گفت ای بابا تو هم که خراب کردی مرده سریع زیپشو کشید بالا که بره منم سریع رفتم. ازین اتفاقا زیاد میوفتاد جلوی خونمون یه فضای سبز بود جوونای محل میشستن اونجا دمه ظهر مامانم میومد همیشه اونجا دنباله من اما یه نیم ساعتی با بچه محلا لاس میزد یکی بود به نام اکبر خیلی عوضی بود یه چنباری منو به بهونه های مختلف برده بود خونه خالی کرده بود خیلی دورو ور مامانم میپلکید یه بار که مامانم اومده بود دنبالم ازشون سوال کرد کی میتونه انتن تلوزیون تنظیم کنه اکبر پرید گفت من بلدم مامانم گفت بیا بی زحمت بریم برا مارو درست کن حرکت کردن که برن منم رفتم پشت سرشون توو خونه تا رفتن توو اتاق مامانم مهلت نداد سریع چسبید به کیره اکبر و براش خورد کیر اکبر بزرگ بود دیده بودمش قبلا مامانم بلند شد لباسشو دراورد خوابید پاهاشو داد بالا گفت بیا اکبرم سریع رفت روو کار اه و ناله مامانم بلند شد اما یه دقیقه هم نشد اکبر ارضا شد پاشد واساد مامانم گفت اون دستمالو بده من اکبرم کشید بالا رفت بیرون. همیشه پ��ش خودم فک میکردم مامانم مریضی داره که انقدر تشنه کیره همیشه اما بزرگ که شدم فهمیدم خیلی هات بوده و هیشکی نمیتونسته ارضاش کنه.بعضی وقتا اکبر میومد خونمون اما مامانم تحویلش نمیگرفت یا بعضی وقتا که حشرش میزد بالا و کسی پیدا نمیشد میومد اکبرو به یه بهونه ای میبرد توو خونه.یه بنگاهی سر کوچمون بود خیلی ادم مذهبی و مومنی بود البته به ظاهر یه بار به من گفت برو بگو حاجی سیدی بیار خونمون یه متر بزنه یه قیمت بگیریم منم رفتم دمه بنگاه صداش کردم وقتی رسیدیم خونه مامانم با یه چادر رنگی اومد توو حیاط به من گفت بدو برو نونوایی نون نداریم منم فهمیدم جریان چیه رفتم توو کمین مامانم شروع کرد صحبت کردن که اره محله بدی شده میخام بفروشم برم که حاجی سیدی گفت خانم بازار کساده خرید فروش نیست مامانم میگفت حاجی جون قربونت برم شما اگه بخای هرکاری میکنی منم مثه خانمه خودتم فکر کن از خجالتت در میام حاجی سیدی هم تسبیح بدست داشت التماس مامانمو نگاه میکرد که دعوتش کرد به یه چایی. پشتشو کرد که بره سمت اشپز خونه چادرش افتادو کون لامصب زد بیرون حاجی هنگ کرد مامانم با عشوه برگشت گفت اوا خاک به سرم حاجی شرمنده چادرو ورداشت گرفت دستش و دوید رفت توو اشپزخونه حاجی هم که دید داستان از چه قراره رفت دنبالشو توو اشپزخونه از پشت بغلش کرد سرش برد سمت گوش و گردن مامانم یه مقدار دمه گوشش نجوا کرد بعد شروع کرد خوردن لاله گوشش مامانم دیگه توو اسمونا بود حاجی یه دستی کشید به تن مامانم شلوارو و شرت مامانمو کشید پایین کیر خودشم از توو زیپ شلوارش دراورد خوب کیری داشت با اون سنش سرشو خیس کردو گذاشت توو کس مامانم شروع کرد تلمبه زدن ضربه میزد پدرسگ کاملا مامانمو تسخیر کرده بود مامانم هم از خدا میخاست همچین کیری رو که سیرابش کنه مامانمو برگردوند خوابوند کفه اشپزخونه خودشم خوابید روش مامانم داشت میمرد از لذت که صداش مشخص بود چقدر داره حال میکنه گفت حاجی بزن بزن بزن دارم دیوونه میشم وااااای که یهو نفسای مامانم به شماره افتاد جیغ زد اومد اومد حاجی هم که انگار کرگدنه همچین میکرد دلم سوخت واسه مامانم اخراش بود دیگه ابشو با لذت و صدای بلند خالی کرد توو کس مامانم و یه اهی کشید مامانم هم دستشو انداخت دوره گردن حاجی و لباشو خورد. موقع رفتن گفت حاجی دورت بگردم وجودت میارزه به صدتا جوون.
23 notes · View notes
dastan021 · 8 years ago
Text
محسن و خواهرزن حشری
سلام این صرفا ی داستانه،واقعیت نداره من محسنم ۳۸ سالمه،ی خواهر زن دارم ۴۴ سالشه،ازاون تپل گندمیای حشری،با سینه های ۸۵ ،کون تپل طاقچه ای،رونای پر،چندسالی بود که تو نخش بودم ،خودشم میفهمید،اونم ازقصد، فرصت پیش میومد ،سروسینه وگل وگردن نشونم میداد،دیگه هردومون میدونستیم چی میخایم.
ولی میترسیدیم واحتیاط میکردیم،تا اینکه نزدیکای عید سال پیش باجناغم ماموریت رفته بود تبریز ،خواهرزنم ،نسرین ،اس داد میخاد چوب پرده بزنه ،اما نمیتونه،ازم خاست برم براش بزنم،منم زود حاظر شدم رفتم ،دروکه بازکرد دیدم ی لگ مشکی پوشیده ،تموم رون وکونش قلمبه شده توش،جای کسش قد ی پیراشکی تپل بود،وایییییی،یه تیشرت قرمزم پوشیده بود که سینه ها وپک وپهلوهاش خودنمایی میکرد،یه روسری نصفه نیمه هم سرش بود،رفتم تو وبعدازسلام واحوالپرسی ،رفتم واسه زدن چوب پرده،نسرینم توی آشپزخونه بود ،داشت چایی دم میکرد،بعدش اومد کمک من وبه هر سختی ای بود چوب پرده رونصب کردم واومدم پایین،نسرینم پرده رو آماده کرد ورفت بالای چارپایه،همینجوری که ازپشت رونا وکونشو دید میزدم ،بی اختیاردستم روکیرم بود،اونم با تکون خوردنا وکش وقوسای پرده زدن بیشترمنو هلاک میکرد،پرده روزد واومد پایین،دوسه بار دیگه هم روی چارپایه بالا وپایین کرد،تا رفع ایراد شد وپرده کامل شد،نسرین اومد مبل کناریم نشست و،به فاصله دسته مبل کنارهم بودیم ،ازش آمار بچه هاشو گرفتم گفت مدرسه ان،تا عصر نمیان،دلو زدم به دریا وبلندشدم رفتم کنارش نشستم،تقریبا بهش چسبیده بودم،دستمو بردم سینشو مالیدم،اکراه داشت مثلا،هی میگفت محسن نکن زشته ،خودشو سمت مخالف میکشید،منم همزمان سینه هاشو میمالیدم،آروم آروم شل شد،نقطه حساسش سینه هاشه،شروع کردیم لب بازی کردن،مثه وحشیا افتاده بود بجون لبای من،محکم لبامو میک میزد وزبونشو توی دهنم میچرخوند،از پایین تیشرتش دستمو رسوندم به ممه هاش،تپل ونرم بودن،مثه بالشت پرقو،اونم دستش ازروی شلوارم کیر شق شدمو میمالید وهی جون جون میگفت،تیشرتشو دراوردم وممه های سفیدش توی سوتین توریه مشکیش دیوونم کرده بود،سوتینشو دراوردم وبا میکهای ملایم نوک سینه هاشو نوازش میکردم،بلندشدم لگشو دراوردم ،کس وکون ورونای تپلش کنارشورت توری مشکیش آب ازلب ولوچم راه انداخته بود،باکمک خودش شورتشم دراوردم وباسررفتم لای پاش،کس تپل وداغشو به نیش کشیدم و چندلحظه به چندلحظه زبونمو فشارمیدادم توکسش،دستامو بردم زیرکمرش ،تاکسش بیاد بالاتر،کون تپل وسفیدش ،با سوراخ تیره رنگش دیوونم میکرد،زبونمو ازکسش میکشیدم میاوردم دم سوراخ کونش ،نوک زبونمو میکردم تو کونش،باناله ها وآه آه کردناش وتکون تکون دادنای ریز بدنش،دیوونم کرده بود،یکم که گذشت بلندشد تندتند با کمک خودم بلوزشلوارمو دراورد،شورتمم کشید پایین ،توی یه چشم بهم زدن کیرم توی دهنش بود ،ساک میزد،لیس میزد،میک میزد،دیگه ترسیدم با کیرخوردنش آبمو بیاره،خودمو جدا کردم وخابوندمش روی تخت رفتم لای پاهاش وجلوش زانو زدم،کیرمو میمالیدم به کسش ،هی التماس میکرد بکنم توکسش،سرکیرمو درکسش تنظیم کردم،آروم آروم فشارش دادم،تاتهش رفته بود توکسش،همینجوری که توکسش تلمبه میزدم،��ینه هاشم میخوردم،آه وناله هاش اتاقو پرکرده بود،کشس خیسه خیس شده بود ،آب کسش کیرمو خیس کرده بود واضافی آباش رفته بود لای چاک کونش،دستمو بردم ازبغل زیرکونش وبا آبای کسش انگشتمو خیس کردم وبا سوراخ کونش وررفتم،یه انگشتم توکونش بود کیرمو توکسش عقب جلو میکردم،سینه هاشم نوبتی توی دهنم بود،یه انگشت دیگه به انگشت اول اضافه کردم ودوانگشتی توی کونش تلمبه میزدم،دیگه داشت نعره میزد از لذت،همونجوری یورش کردم ولب تولب شدیم،بهش گفتم میخام کونت بذارم اولش قبول نکرد ،با کلی خواهش تمنا حاظر شد کون بده،به روی شکم خوابید کونشو داد هوا،رفتم روی روناش نشستم وکیرمو به کونش میمالیدم،یه تف گنده انداختم روی کیرم وگذاشتمش دم سوراخ کونش،حسابی لیزشده بود،آروم آروم بسختی کلش رفت توش،یکم که گذشت دردش کمترشده بود الباقیشو تا نصفه کردم توش ،کونش تپل وتنگ وداغ بود ،ناله هاس هم ازدرد بود هم ازشهوت،درازکشیدم روش وسرشونه هاشو محکم گرفتم وبا ریتم آروم وشهوت کیرمو توی کونش عقب جلو میکردم،دیگه نمیتونستم مقاومت کنم ،آبم داشت میومد،بهش گفتم کجابریزم؟گفت همشو بریز توکونم ولی کیرتو درنیار تا آب منم بیاد،باچندتا تلمبه محکم تو کونش آبمو خالی کردم وکیرمو توکونش نگهداشتم ،یکم تکون تکون خوردوآبش اومد،کیرمو ازکونش دراوردم وگذاشتم لای کونش وسرشو برگردوندم یه لب مشتی گرفتیم،بلندشدیم خودمونو بادستمال تمیزکردیم ولباسامونو پوشیدیم.
خلاصه بعدازاینکه واسه زدن چوب پرده رفتم وترتیب کس وکون نسرین جون ،خواهرزن نازوپلمو دادم،برگشتم خونه،باورم نمیشد کس وکون نسرینو گاییدم،به سکسمون فکرمیکردم کیرم داشت منفجر میشد،یکی دوساعت بعدش نسرین توی تلگرام پیام داد،نوشته بود محسن جون درچه حالی؟منم گفتم ازاونوقت تاحالا کیرم بیادت سیخه سیخه،یه جووووون نوشت وتلفن زد،کلی ازماجرایی که بینمون گذشت تعریف کردیم،لامصب نسرین ازصداش پشت تلفن شهوت میبارید،با عشوه گریای نفس نفس زدن وآخ وجون گفتناش مشخص بود حشریه هنوز،بهش گفتم بیام یه دست دیگه بکنمت؟روهوا قاپید وگفت میای؟منم کلاس گذاشتم گفتم نه بابا ،حالا وقت بسیاراست،با یه مسخره کردن صداش گفت محسن ازوقتی رفتی همش بیادتم،دلم میخاد بغلت باشم،پسرش ساعت دو ونیم ازمدرسه میومد ،وقت نمیشد تا اونجا برم وبکنم،نسرین قانع شد که نمیشه،ولی بال بال میزد واسه اینکه بکنمش،قسم میخورد شوهرش تاحالا کسشو نلیسیه براش،بد دله،میگفت تا حالا این مدتی وبا این هیجان سکس نکرده باهاش،میگفت اکثرا قبل از ارضا شدن نسرین ارضا میشده،نسرینم بقیشو تا ارضا شدن با دست خودش خودشو میمالیده،تلفنی تاپسرش برسه حرف زدیمو بعداز اومدن پسرش رفتیم تلگرام،توتلگرام پیام داد به بهونه خرید میام بیرون بیا بریم یه دوری بزنیم،واسه ساعت سه ونیم قرارگذاشتیم سرکوچشون،وقتی رسیدم نسرینم رسید وسوارماشین شد،کناردستم نشسته بود ،یه نگاه سرتاپاش کردم ،خوشگل وناز ،با اندام فوق سکسی ،یکم آرایش کرده بود ،بوی ادکلنش مستم کرده بود،طی مسیر دستش تودستم بود ودستمو میمالیدوبوس میکرد،حشری بازی درمیاورد حسابی،توی ماشین اززیرچادر ومانتوش ساپورتشو تازانو کشید پایبن،هروقت موقعیت پیش میومد دستمو به کسش وروناش میرسوندم،کسش باداشت ،نمناک شده بود،نمیشد دیگه بیشترازاین پیش بریم،یکی دوساعتی چرخیده بودیم،بردم نسرینو رسوندم خونشون،خودمم اومدم خونه،فرداصبحش دوباره تلگرام پیام داد ، بعدازسلام علیک وحال واحوال یراست گفت میای اینجا؟کیرم سیخ شده بود ،فقط فرمان کردن ازمغزم ساطع میشد،گفتم اومدم وسریع حاظر شدم رفتم خونه نسرین،واییییی درو که بازکرد دیدم یه بادی سکسی فانتزی خیلی شیک تنش کرده ،که مدلش ازاینایی بود که جای کس وکون وسینه هاش خالی بود،کسش مثه دوتا کلوچه تپل چسبیده بهم ازبادی افتاده بود بیرون،نصف حجم سینه هاشم ازش بیرون مونده بود،یه بند نازکم ازپشت رفته بود لای قاچ کونش،یه آرایش سکسی هم کرده بود،موهاشم تا شونه هاش بود روافشون کرده بود،همونجا بغلش کردم ولب تولب شدیم،سینه هاشو میمالیدیم،کونشو دست میکشیدم،لبو کندم رفتم سراغ ممه های نازش ،واییییی میک میزدم نوکشونو نوبتی،همزمان بادستم کسشو میمالیدم،نسرینم فقط آه وناله میکرد،چشماش خمارشده بود،سریع لخت شدم ،نشستم روی مبل نشستم ونسرین اومد جلوم نشست وبا ولع کیرمو ساک میزد،کیرمو که با آب دهنش خیس شده بود رو به صورتش میمالید ومیکوبیدش به سینه هاش،سینه هاشو به کیرم فشارمیداد وبالا پایین میکرد،جامونو عوض کردیم ورفتم لای پاش وکس نانازشو بازبونم لیس مالیش میکردم وزبونمو به سوراخ کونش میمالیدم،ناله هاش شهوتی ترو تکون تکون خوردناش بیشتر میشد،رفتم بالا ولباشو بدندون گرفتم ،چشماشو نگاه میکردم میدیدم سیاهی چشماش تا به تا شده ،لب بازی میکردیم وکیرمم همزمان روی کسش بازی بازی میدادم،هی التماس میکرد بکنم تو کسش،منم با یه فشار سرکیرمو سردادم توکس تنگ وداغ وآبدارش،همونجا نکهش داشتم،نوک سینشو میک ملایم وشهوتی میزدم،سرکیرمو در کسش عقب جلو میکردم،اصرار داشت تا ته کیرمو فشاربدم توکسش،منم بازیم گرفته بود ،خاستم یکم دیگه تشنه ترش کنم،بالاخره آروم آروم تا ته کیرموتوکسش فروکردم،نمیدونم سرکیرم به کجا میخورد که دیوونم میکرد،ناله های نسرین دیگه به جیغ آروم تبدیل شده بود ومنم همزمان که توکسش عقب جلو میکردم یکی یکی نوک ممه هاشو میخوردم ،یکی دوبارم ممه هاشو بسمت هم فشاردادم ونوک جفت ممه هاشو میکردم دهنم،به جفت ممه خوردنه خیلی واکنش نشون داد،ناله های بی اختیارمیکردوازاون پایینم کیرمنو لاپاشو خیس میکرد،یورش کردمو لباشو به لب گرفتم ویکم کجش کردم ودستمو به کونش گر فتمو لبمو به لبشو ،کیرمم با ریتمی ملایم ولی محکم میکوبیدم ته کسش،وقتی دیدم چقد حشرش زیاده کیرمو ازکسش دراوردم وگفتم اگه برام فانتزی بگی بازم میکنم وگرنه بهم مزه نمیده،نسرین گفت فانتزی ازچی بگم برات؟گفتم ازدستمالی شدنای خودت توی خیابونا یا ماشینا یا عروسیا،اصرارداشت کیرمو بکنم توکسش ،میگفت بکن توش میگم برات،سرکیرمو درکسش تنظیم کردم،نگام به لباشو چشاش بود،اولش من ومن میکرد حرف نمیزد ،یکم سرکیرمو درکسش بازی بازی دادم،بایه حالت شهوت همراه خجالت گفت توی یه عروسی مربوط به فامیلای شوهرش دستمالی شده،با شهوت میگفت یه پسره تا فرصت پیش میومد کونمو میمالید،چندباری هم ازپشت چسبیده بهش،باناله میگفت کلفتی کیرشو روی کونم حس میکردم،منم با حرفاش حشری ترمیشدم وتلمبه هامو محکم ترمیزدم توکسش،ناله هاش توآسمون بود،با این تعریفا وتلمبه زدنا آبم داشت میومد،گفتم آبم داره میاد کجا بریزم ؟نسرین گفت همشو توکسم خالی کن،قرص خوردم،باچندتا تلمبه کاردرست دیگه آبم اومد وتا قطره آخرشو تو کس نسرین ریختم،نسرین خیلی شهوتی وقوی بود توی. سکس،بعد ازچندثانیه کیر نیمه خوابمو که داشت آروم آروم به خواب عمیق میرفت رو ازکسش کشیدم بیرون،آبای کیرمم باریزش ملایم ازکسش بیرون میومد،صحنه سکسیه سکسی بود،سریع بادستمال خودمونو تمیزکردیم ولباسامونو پوشیدیم،روی مبل همدیگه روبغل کرده بودیم ولب میگرفتیم،این حشری بازیای بعدازسکسش فوق العاده بود.
واقعا لذت کردن نسرین اینقدر زیاده که هنوزم که هنوزه ازش سیرنشدم،یجورایی بهم وابسته شدیم،حدود یکسالی میشه که هروقت فرصت پیش بیاد ترتیب کس وکونشو میدم،اگه انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمایید،ممنون که وقت گذاشتید داستان منو خون��ید،شاد باشید.
نوشته: محسن
24 notes · View notes
dastan021 · 8 years ago
Text
دوست دخترم مریم قسمت دوم
با سلام خدمت همه دوستان عزیزم در سایت شهوانی من یکی از خاطرهامو نوشتم و با کمال تشکر از کامنت دوستان که نظرشونو نوشتن.اگه قابل بدونین خواستم یکی از بهترین سکسم رو با دوس دخترم مریم بنویسم.
بعد از اولین سکسمون باهم علاقمون بهم شدید تر شد و بیشتر به هم وابسته شدیم طوری که اگه وقت بیرون اومدنش کم بود باهم میرفتیم بیرون و اگه زیاد بود سکس میکردیم.مریم همیشه با من مهربون بود و برام میخندید.همیشه منو شیفته خودش میکرد تا اینکه یه شب قرار گذاشتیم فردا صبحش بیاد خونه سکس کنیم اما صب هر چقدر بهش زنگ زدم جواب نداد دلشوره بدی داشتم و حال اون لحظم قابل وصف نیست.وسطایه ظهر شد که بهم زنگ زد و منم جواب دادم گریه میکرد و میگفت صبح که داشتم میومدم از پله ها افتادم و تموم دست و پام زخمی شده بد جور حالگیر شدمو دلداریش دادم بعد از چند روز اس دادن گفت میخواد بره پیش ماما و ببینه پردش آسیب دیده یا نه.میگفت وقتی افتادم وسط پام خورده به میله کناره پله ی پایینی زخمی شده ولی تو صحت و راستی حرفش شک داشتم.اونروز تموم شد و دیگه بحثی از قضیه نشد. بعد از چند وقت گفت که میخواد بیاد خونه و وقتش زیاده منم قبول کردمو خودمو آماده کردم.دل تو دلم نبود به خاطر اون چند روز دوری خیلی اتظارشو میکشیدم اما هیچ وقت دوس داشتنمو بهش نشون ندادم.منتظرش بودم که آیفون به صدا در اومد و در و براش باز کردم وقتی دیدمش جا خوردم یه آرایش غلیظ کرده بود که هیچ وقت اینجوری ندیده بودمش انگار میدونست که من عاشق آرایش غلیظم هنوز درو نبسته بودم محکم بغلم کرد و لبمو بوسید گفت خیلی دلم برات تنگ شده بود.منم باخنده جوابشو دادمو درو بستم مثل همیشه رفت سر یخچال و اولش پارچ آب و سر میکشید بعدش میرفت سراغ خوراکیاش من میدونستم عاشق لواشک و پاستیله هر وقت قرار داشتیم میخریدمو میزاشتم تو یخچال مریمم همیشه برمیداشت و میومد منو بوس میکرد شرو میکرد به خوردنشون یه چند لحظه ایی گذشت و من رفتم تو اتاقی که همیشه اونجا سکس میکردیم دراز کشیدمو چشام و بستم دلیل این کارمو نمی دونم شاید به خاطر دیدن زخمایه دستش بود که موقه خوردن لواشکاش مانتوشو درآورد دیدم تو فکر بودم که یه لحظه احساس کردم دشتش تو موهامو داره نوازششون میکنه حس خیلی خوبی بود برگشتم و صورت قشنگ شو دیدم قرمزی لباش و خط چشماش محشر بود محوشون شده بودم که با خنده گفت چیه آدم ندیدی منم گفتم به خوشکلی و مهربونیه تو ندیدم اومد بغلم دراز کشید و زل زد تو چشمام هیچ وقت در این حد رام چشماش نشده بودم آرامش عجیبی داشتم غرق چشماش شده بودم که خودشو نزدیک کرد و لبامو بوسید گرمی لباش دیوونه کننده بود منم تاب نیاوردمو شرو کردم به خوردن لبش شاید باورتون نشه ولی حس میکردم ۱۰ ساله ازم دور شده و الان برگشته پیشم بعد از لبش مثل همیشه رفتم سراغ گردن و گوشش با لبام براش ماساژ میدادم و میخوردم عاشق این کارم بود و همیشه میگفت حس خوبی داره .یه تیشرت دخترونه زرد رنگ پوشیده بود که یه قسمتهاییش توری بود از رو تیشرتش سینه هاشو میخوردم و با دستم کسش و میمالیدم وقتی کمی داغ شد دستشو آورد و سرمو محکم فشار داد به سینه هاش نفشاش تند شده بود و کاملا میشد حس کرد که داغ شده دستش و از سرم برداشت و از رو شلوارم کیرمو پیدا کرد و مالید حس خیلی بود بعد از چند بار سکس باهم بازم عشق بازی اولشو خیلی دوس داشتیم و هر دفه انجامش میدادیم بلندش کردم و تی شرت شو در آوردم یه سوتین سرخابی پوشیده بود از رو سوتین بازم سینه هاشو خوردم با صدایه خیلی ضعیف ناله میکرد و اسممو صدا میزد منم تاب نیاوردم و سینه شو از سوتین در آوردم و خوردم. اون لحظه چشاشو بست سرمو نوازش میکرد که دیدم دستش رفت طرف شلوارمو و گفت در بیارش منم پاشدم و شلوارمو در آوردم تا نشستم تی شرتمو در آورد و منو خوابوندو خوابید روم دوتا بوس از لبام کردو گفت نمیخوایی بدونی جواب ماما چی بود؟؟؟راستش من اصلا فراموش کرده بودم این قضیرو که جواب دادم منتظر بودم خودت بهم بگی گفت دوس داری ضربه دیده باشه یا سالم باشه یه لحظه رفتم تو فکر گفتم اگه سالم باشه برای تو بهتره که خندید و گفت قربونت برم که همیشه به فکرمی پردم سالمه اما.... گفتم اما چی؟؟؟گفت باید اول قول بدی اون پارکی که دوس دارم منو ببری و سوار چرخ وفلک کنی تا بعدش بگم منم قول دادم و گفتم حتما میبرمت از روم پاشد و رفت از تو کیفش یه کاغذ در آورد یه خطشو بهم نشون داد که نوشته بود حلقوی و نیمه ارتجاعی کپ کردم گفتم ینی پردت پاره نمیشه گفت نه از ماما پرسیدم که آشنامون بود گفت پاره نمیشه منم تو شک بودم که باور کنم یا نه که گفت تاب نیاوردم تا بتونم بیام پیش تو خودم ا��تحان کردم گفتم چجوری گفت انگشتمو کردم تو کسم و درد داشت و میسوخت اما خون نیومد منم نمیدونستم چی بگم که خندید و بوسم کرد.پاشد شلوار و شورتشو دار آورد و رفت دستشویی برگشت بدون هیچ حرفی شرتمو در آورد یه کم کیرمو مالید و شرو کرد به خوردن منم ازش خواستم که برگرده و منم براش کسش و بخورم و برگشت یه کم کسشو مالیدم و واسش خوردم دوباره شهوتمون گل کرد و فقط صدایه نفسمون میومد که یه دفه دستش و آورد انگشتش و کرد تو کسش یه کم عقب جلو کرد منم جراتم بیشتر شد دستش و کشیدم و انگشتمو کردم تو کسش عقب جلوش کردم دیگه ترسم ریخته بود و انگشت دومی هم کردم تو کسش که رفت جلو یه جیغ خفیف کشید گفت یواش تر بد جور ترسیدم و همش منتظر بودم خون بیاد اما خبری نبود یواش یواش انگشت دومیم جا کردم بعد از چند ثانیه مکس عقب جلو کردم که همش میگفت میسوزه منم بهش میگفتم که تحمل کن الان تموم میشه بعد چند دیقه پاشد و گفت شرو کنیم منم بهش گفتم از خدامه آروم نشست رو کیرمو کسش و تنظیم کرد سر کیرمو کرد تو کسش داغی کسش سر کیرمو گرفته بود یواش یواش مینشست و کیرم بیشتر داغ میشد تا اینکه تا ته همرو جا داد کسش خیس و لزج شده بود اما هنوز درد داشت و میگفت میسوزه یه کم که گذشت آروم بلندشد و نشست یه چند باری این کارو کرد اما کم کم دردش کمتر شد از سرعت بالا پایین کردنش معلوم بود چون بیشتر شده بود کمی گذشت و گفتم پوزیشنو عوض کنیم اونم از روم بلد شدو خوابید زمین منم پاهاش و گذاشتم رو شونمو آروم کیرمو کردم تو کس صورتیش عقب جلو کردم و اونم همش لبشو گاز میگرفت و اسممو صدا میزد یه دستمو گذاشتم رو سینش و میمالیدم یه لحظه نفسش بند اومد و شرو کرد به لرزیدن و ارضا شد منم فهمیدم ارضا شده کشیدم بیرون خوابیدم روش بغلش کردم لبمو گذاشتم رو لبش کم کم نفس نفس زدنش تموم شد و به حال خودش برگشت گفت ارضا شدم منم گفتم میدونم ولی خیلی زود ارضا شدی با همون خنده های همیشگی برام خندید و گفت عزیزم منم تو رو ارضا می کنم گفت چون الان ارضا شدم اگه از پشت سکس کنیم دردم زیاده اما برات میخورم و ارضات می کنم. منم قبول کردم و دراز کشیدم و برام خورد بعد دو سه دیقه منم ارضا شدم آبم ریخت تو دهنش دستمال کاغذی برداشت و ریخت تو دستمال کاغدی بعدش رفت و دهنش و آب کشید اومد کنارم دراز کشید و سرش و گذاشت روسینم گفت همیشه دوس داشتم از جلو هم باهات سکس داشته باشم اما به خاطر پردم میترسیدم امروز به آرزوم رسیدم علاقم بهت دو چندان شد منم ازش تشکر کردم و مثل همیشه شرو کردیم به حرف زدن و خندیدن کشتی گرفتن باهم.عذر میخوام که طولانی شد و اگه غلط املایی داشتم به بزرگیه خودتون ببخشید چون با گوشی نوشتم.راستشو بخواین من به دوس داشتن و عشق اعتقادی نداشتم اما مریم نظرمو عوض کرد امیدوارم شماهم یه نفر وارد زندگیتون بشه و به زندگی امیدوارتون کنه.
16 notes · View notes