dastansexy
dastansexy
داستان سکسی
31 posts
داستان های سکسی و تحریک کننده.
Don't wanna be here? Send us removal request.
dastansexy · 10 years ago
Text
لز من و گیتی
سلام ، خب اول از همه خودمو معرفی کنم من مهدیس هستم 19 سالمه . خاطره ی لز من برمیگرده به16 سالگیه من . شاید یکم کم باشه ولی لذت سکس و چیزی کم نمیکنه و سن ، انکار نمیکنه! این داستان واقعیه .. از اونمایی که داستان های انجمن رو خوندم و دیدم چن نفر میگفتن الکیه و .. گفتم اول داستان حتما بگم . گیتی دوست خانوادگی ما هستش و یک سال از من بزرگتره . منو گیتی خیلی با هم فرق داریم . قیافه هامون معمولیه . من پوست سبزه و قد بلند، و لاغر اما گیتی قد کوتاه و سفید و تپله ! شاید فکر لز از صمیمیت چند ساله ما به ذهنمون رسید یا .. دیگه سرتونو درد نیارم !
روز 9 اردیبهشت بود اما هوا خیلی گرم بود و منم قرار بود برم خونه ی گیتی تا با هم درس بخونیم . اون مال خودشو و من درس خودمو . منوگیتی خیلی با هم راحت بودیم رفتم دیدم یه شلوار کوتاه طوسی و یه بلیز استین کوتاه صورتی پوشیده .. خود منم یونیفرم مدرسه رو در اوردم. با شلوار ورزشی بودم و یه تاپ بندی و چون ورزش داشتیم میدونست گرمم میشه لباس کم پوشیدم .. خلاصه یکم درس خوندیم و حرف زدیم تا این که گفتیم یکم ماهواره تماشا کنیم .. همینطوری کانال هارو میگشتیم که یه کاناد دیدیم با اسم +tv .یه دختر هایی رو نشون میداد که خودشونو نشون میدادن و حرکات سکسی انجام میدادن ..فکر کنم تبلیغ سکس چت بود چون کانال انگلیسی بود چیز زیادی جز این دستگیرم نشد .. پدر و مادر گیتی از هم طلاق گرفته بودن و گیتی خواهر بزرگش و مادرش با هم زندگی میکردن .. خواهرش توی ارایشگاه و مادرش توی یک باشگاه کار میکردن و تا سعت 7 نمیومدن و تازه ساعت 3 بود . ارم وست کشیدم رو پاهای خودم چون حس کردم حشری شدم و دیدم گیتی رفت تو اتاق .. تعجب کردم و کانال رو عوض کردم و رفتم پیشش دیدم همون طوری وایساده .. پرسیدم چی شده؟ گ : هیچی میگم ... تو مدرسه ی ما دوستام خیلی درباره ی سکس حرف میزنن ..شما چی؟ من فهمیدم خیلی معذبه ! گفتم آره .. این چیزا تو مدرسه ها زیاده .. حالا چطور؟ گ: هستی امتحان کنیم؟ خشکم زد !!! این هموگ گیتی خجالنی خودمونه؟ دستمو گذاشتم رو کمرش اونم لبشو گذاشت رو لبمو رفتیم سمت تخت .. خوابیدیم رکش و زبونشو کرد تو دهنم منم دستمو کردم تو شلوارشو دستمو گذاشتم رو کسش . داغ بود و من فشارش ،یدادم .. مهتا لبمو گاز گفت و منم لرزیدنشو زی خودم نس میکردم .. خودمو انداختم روشو کسمو فشار میدادم رو کسش اونم هعی اه میکشید یهو لبشو برداشت و گفت شلوار منو دربیار .. اون مال منو در اورد منم مال اونو اروم با دستش فشار میداد و دستشو میکر تو کسم منم رفتم پایین سمت کسش و زبونمو گذاشتم روش .، اروم زبون زدم و لبامو میکشید توش .. بوسه ی ریز میذاشتم تا این که دیدم خیلی حشری شده زبونمو فرو میکردم تو و تند تند حرکت میدام اونم همین کارو برام کرد و از لذت زیاد جیغم در اومده یود .. خیس شده بودم تا اینکه دیدم از تو کشوی تخت یه کاندوم مصنوعی اورد . پرسیدم از کجا اوردی گفت از دوستم گرفتم .. گفت مثل سگ بخواب به حرفش گوش کردم و کیرو فرو کرد تو کونم .. خیلی درد داشت یهو با صوای بلند گفتم اخه این لذت داره؟ این فقط درده که .. یهو تندش کرد اروم جیغ میزدم و یه کم که گذشت .. اومد جلوم وایسادو دوباره کسم و خورد و گفت دردتو تسکین میده ! دوتاییمون رفتیم حموم و یکم درس خوندیم تا مامانش بیاد و منو برسونه خونمون .. تجربه خوبی بود و من اخرین سکسم با دوست پسرم بوده که میذارم براتون .. در ضمن درسته من لز هستم ولی از سکس با دوس پسرم هم لذت میبرم.
49 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
کردن عشقم تو ماشین
سلام به تمام دوستای گلم تو شهوانی امیدوارم حال همتون خوب باشه این داستانیی که میخوام بهتون بگم کلمه به کلمش راسته و 1کلمه دروغ هم داخلش نیست آیدینم 21 سالمه بچه ی بلوار فردوسم از اونایی نیستم که توهم بزنم بگم بچه خوشگلم یا قد بلندو جذابم قدم 175 وزنم 60 قیافمم خیلی خیلی معمولیه
این داستان بر میگرده به چند ماه پیش زمستون سال 93 که هنوز ماشین داشتم یه دوست دختر داشتم بچه ی مینی سیتی بود 3-4سالی با هم رفیق بودیم من اولین دوست پسرش بودم و فقط فقط 2بار سکس داشتیم.مشخصات عاطفه دختر تو پر و سفیدی بود قدش 165 بود بدنش خدایش خوب بود. از زمانی که دانشگاه قبول شده بود تو شهر دیگه خیلی ازاد بود و خیلی باهم میرفتیم بیرون یه روز تصمیم میگیریم با بچه های دانشگاه ما که دانشگاه شهر ری واحد یادگار هستش بریم بیرن صبح میرم دنبالش میریم دانشگاه یخرده تو پارک روبروی دانشگاه میشینیم تا بچه ها کلاسشون تموم شه تصمیم میگیریم بریم سمت کن اما دوست دختر رفیقم گفت من نمیام دیرم میشه از این کس شرا خلاصه قرار شد بریم سفره خونه پشت دانشگاه رفتیم اونجا نشسته بودیم داشتیم قلیون میکشیدیمو بگو بخند داشتیم که گوشی عاطفه زنگ خورد مامانش بود رفتیم بیرون سفره خونه صحبت کنیم اصرار کرد بریم تو ماشین صحبت کنم تا نشستیم تو ماشین مامانش قطع کرد 2دقیقه بعدش دوباره زنگ زد که عاطفه هم گفت تو اتوبوسم دارم میام سمت تهران تلقنش تموم شد گردنمو گرفت یه لب ازم گرفت خدایش هنوز لب به اون خوشمزه ای تاحالا نخورده بودم بهش گفتم عاطفه سکس میخوام گفت نه از من اصرار از اون انکار خلاصه رازیش کردم بریم یخرده جلو تر که یه باغ مانندی هست و بن بسته کسی هم مخصوصا مامور رد نمیشه اخه سفره خونه زیاده مامور زیاد رد میشه میاد سر میزنه به سفره خونه ها که بچه ها جنگولک بازی در نیارن رفتیم ته خیابون البته خیابون چه عرض کنم بیشتر شبیه داهاته رسیدیم اونجا ماشینو روشن گذاشتم بخاری گرفتم و صندلیو تا اخر خوابوندم و دادم عقب که جا باز شه خوابوندمش رو صندلی شروع کردم ازش لب گرفتن دکمه های مانتوشو باز کردم زیرش یه بافت پوشیده بود خودش بافتشو در اورد زیرش یدونه تاپ بود سینه هاش داشت دیونم میکرد سریع تاپ و سوتینشو از تنش در اوردم شروع کردم به خوردن سینه هاش سینه هاش فوق العاده بودن یخرده سینه هاشو خوردم بعد چند دقیقه شلوارشو تا زانوش کشیدم پاین زیرش یه شورت سیاه داشت تو اون بدن سفید دیونه کننده بود شرتشو کشیدم پاین شروع کردم به لیسیدن کسش حسابی کسش خیس شده بود زبونمو میکردم تو کسش در میاوردم اونم فقط اه اه میکردو موهامو چنگ میزد رفتم رو صندلی راننده نشستم شلوارمو تا زانو کشیدم پاین شروع کرد واسم ساک زدن داشت که ابم میومد سرشو بلند کردم بهش گفتم مثل قبل بخوابه رو صندلی فقط بالشتی که واسه کمرم بودومیذاشتم پشتم واسه ر��نندگی گذاشتم زیر کمرش تا کس و کونش بیاد بالا از تو کیفش کرم برداشتم زدم به سوراخ کونش اول انگشت کوچیکمو کردم تو یخرده چرخوندم در اوردم انگشت فاک کردم تو کونش میدونستم داره یخرده درد میکشه اما نمیشه از کون کردن دست بر داشت اونم همچین کون تنگی که فقط 1بار داده بود اونم به خودم بعد یکی دو دقیقه 2تا انگشتم کردم تو کونش بعد 1 انگشت دیگه اضافه کردم از درد داشت لبشو گاز میگرفت یخرده نگه داشتم جا باز کنه انگشتم یخرده هم سوراخش گشاد شه کرم زدم به کیرم و بازم کرم همراه با تف زدم به سوراخش که بیشتر لیز شه و کیرمو اروم کردم تو کونش سر کیرم رفت چنان جیغی زد گوشم سوت کشید با دستش هولم میداد عقب اما زورش بهم نمیرسید یخرده کیرمو بیشتر فرو کردم تا وسط رفته بود تو کونش اونم از درد اشک میریختو لبشو گاز میگرفت یخرده که جا باز کرد شروع کردم با تلمبه زدن دردش کم شده بود فقط داشت لذت میبرد روش خوابیده بودم داشتم تلمبه میزدم پشتم از رو لباس چنگ مینداخت و گردنمو گاز میگرفتو میک میزد یهو بدنش لرزید ارضا شد منم چند دقیقه تلمبه زدم ابم اومد و همشو ریختم تو کونش کیرمو کشیدم بیرون 3-4 دقیقه بی حال بودم بعد بلند شدیم از ماشین اومدیم بیرون یه دستمال برداشت لاپاشو کونشو تمیز کرد شروع کرد لباس پوشیدن منم شلوارمو دادم بالا دیدم گند زده شده رو صندلی ماشینم ابم از کونش ریخته بود رو صندلی ماشینم سریع خودمونو جمو جور کردیم سوار ماشین شدیمو برگشتیم سفره خونه از گردنه کبودمو راه رفتن عاطفه همه فهمیدن چی کار کردیم بعدشم تو بطری بازی همه چیزو کشیدن بیرون فهمیدن بکن بکن داشتیم امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه بد نوشتم به بزرگی خودتون ببخشید میدونم الان خیلیا میان میگن خالی بندیه یا فحش میدن اما قسم میخورم همش مو به مو راسته
31 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
من و خانوم فعال حقوق بشر
من یک فعال سیاسی هستم و قد م بلند ( در حدود 190 ) و بدن پری دارم( وزنم با یک کمی اضافه وزن 100 کیلو است ) فیس مردونه ای هم دارم و به قول دخترا وقتی سیبیل میزرام و موهام رو هم بلند میکنم و از پشت میبندم شبیه پاو بازهای اسپانیایی میشم . البته من به ایرانی بودنم افتخار میکنم و مسبب مشکلات امروز ایران رو اول گردن مردم خودمون میبینم که نسل قبلی گند زد با انقلاب کردنش و بعد هم گردن فرصت طلب هایی مانند اخوند و ... بماند ... قبل از هرچیز باید بگم که این خاطره واقعیه است و چون هم خودم و هم اون خانم خبرنگار الان زندگی دیگه ای داریم و هر کدوم با کسی دیگه ازدواج کردیم من نامها و مکانها رو تغییر دادم ولی اصل داستان رو بی تغییر براتون میگم . اون موقع درسم تموم شده بود و راستش رو بخواهین 24 سالم بود ولی هنوز موفق نشده بودم که کس بکنم و دوست دختر داشتم ولی بیشترین فاز سکسی رو با دوست دخترام میرسید به لب گرفتن و یک بار هم از کون کردن یکی از دوست دخترام که جاش نیست توی این داستان براتون بگم . ماجرا از اینجا بود که من به دور از خانواده در تهران زندگی میکردم و یه خونه مجردی داشتم توی کرج ( 45 متری گلشهر ) و توی یه شرکت هم به عنوان کارمند کوچولو مشغول بودم و در هفته هم 2 روز رو به کس کلک بازیهای سیاسی و شرکت توی جلسات این حزب و اون حزب و گروه اختصاص میدادم و طوری شده بود که همه کاری میکر دیم جز کس کردن تا اینکه توی یه جریانی که زیاده روی کردیم و تجمع درست کردیم جلو مجلس برای سد سیوند ( ما از مخالفای سد سیوند بودیم ) دستگیر شدم وبعد از بازجویی اولیه توسط وزارت و پلیس امنیت در نهایت 3 ماه بعد از آزادی موقت از طرف دادسرای انقلاب اسلامی تهران برام احضاریه اومد و من هم از طرف دوستان سیاسی برای حمایت معرفی شدم به کمپین وکلای حقوق بشر و این آغاز ماجرای سکسی من و سرکار خانم میترا بود . روز موعود که باید خودمو به دادگاه معرفی میکردم با پیشنهاد وکیلم آقای ... ( ایشان به رایگان از بچه های سیاسی وکالت قبول میکردند ) با یک خانم آشنا شدم که فعال حقوق بشر بود. ساعت 10 ص معرفی به دادسرای انقلاب باهاش قرار گذاشتم و میدان معلم اولین بار دیدمش . با وجود اینکه نگران پرسشهای بازپرس در خصوص اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و اینها بودم ولی از همون اول که میترا رو دیدم و باهاش دست دادم نمیدونم چرا یه دفعه حالی به حالی شدم و راست کردم . میترا زنی جا افتاده و حدودا 40 ساله بود ولی صورت زیبا و سینه های پر و کون بر آمده و خیلی قشنگی داشت . طوری که وقتی روی پله های دادگاه جلوی من راه رفت و چشمم به کون خوشگلش افتاده کم مونده بود بی اختیار دستم رو بزنم به کونش . اونروز رفتیم و بازپرس هر چی خواست پرسید و تا جلسه بعدی بازپرسی با قید ضمانت 20 میلیون تومانی که بنده خدا یکی از فغالین سیاسی سند ماشینش رو اورد اومدم بیرون و صحبت کردن با میترا هم از همون روز شروع شد . تلفنی چند بار باهاش صحبت کردم و متوجه شدم که از لاس زدن خوشش میاد و چند سالی هم هست که از شوهرش به دلیل تمایلات فمنیستی که خودش البته میگفت زور گویی شوهرش درباره نوع شغلش و...جدا شده بود و مطلقه بود ودیگه یه مدتی کارمون شده بود راجع به همه چی صحبت کردن غیر از پرونده خودم . تا اینکه با هم رفتیم کوه و اونجا البته با دخترش که پریا بود اومد . پریا دخترش 17 سالش بود و اینقدر لاغر بود که اصلا تو دل برو نبود ولی خودش جوووون چه گوشتی بود . دیگه دستای همو میگرفتیم و پریا هم جلو تر میرفت و رسیدیم به یه مسیر فرعی توی دربند و کنار یه نهر آب چادر 4 نفره ای رو که همیشه برای کوه همراه میاوردم رو علم کردم و پریا هم موبایلش زنگ خود و مثل اینکه با یکی از دوستاش که بعد از ما راه افتاده بود قرار داشت و اونجا از من و میترا جدا شد . جای دنجی بود و زیاد شلوغ نبود و باز هم من که به فکر سکس و کردن میترا بود چادر رو بردم اونور رودخونه و علم کردم . رفیتم توی آب و پاهای خوشگلش رو لخت کرد و انداخت توی اب و من هم که حسابی راست کرده بودم کنارش روی یه سنگ نشستم و دستم رو برای اولین باز پشت کمرش انداختم طوری که نوک انگشتام به کنار سینه هاش میخورد . آب خیلی یخ بود و به جاش سنگی که روش نشسته بودیم خیلی داغ و یه کمی کونمون رو میسوزند . برای همین چند لحضه بعد بلند شدیم و خود آناهد با نگاه معنا دارش و لبخند موزیانش رفت سمت چادر و من هم دنبالش رفتم و البته مونده بودم که بلاخره به من پا میده یا نه که رفتم تو چادر دیدم داره از توی کولش دنبال کرم ضد آفتاب میگرده که آروم رفتم کنارش و در سکوتی 10 ثانیه ای و نگاه خیره لبم رو گذاشتم روی لبش و اون بد تر از من شروع کرد به خوردن لبم و چنان با ولع زبونشو انداخت توی دهن من که انگار اون داشت منو میکرد . همینطوری که میخوردمش آروم خوابوندمش روی زمین که یه دفعه داد زد و بلند شد و از شانس بد من یه قلوه سنگ زیر چادر بود و کمرش رو اذیت کرد .زیر چادر رو صاف کردم و خوابوندمش و سریع گرم کنش رو دراوردم و سینه هاشو که یک کمی بوی عرق میداد مالوندم و دیگه داشتم دیونه میشدم و نفهمیدم چه جوری سوتینشو در اوردم و اونم چشماش بسته بود و ناله میکرد و من شروع کردم به خوردن گردن و سینه هاش چونه خوشگلش و لب هم این وسط میگرفتیم و آروم دستم رو بردم توی شورتش و کسش خیس خیس بود و شروع کردم به مالوندن کسش که دیگه صدای ناله هاش در اومده بود و همین طور با یه مکش هر دو لباسامون رو در آوردیم و چشمش که به کیر راست شده من افتاد ( اندازه کیرم معمولیه و بین 15 تا 17 سانته ولی کلفتی خوبی داره ) محکم کیرممو گرفت توی دستش و با چشم و نگاه دیگه میگفت بکونم توی کس خوشگلش که انگار دست نخورده مونده بود و تمیز تمیز و داغ داغ بود . اومدم پایین تر و سرم رو گذاشتم روی نافش و شرع کردم به لیسیدن نافش و دستم هم از وسط کسش داشت کونش رو فشار میداد و یه دست دیگم هم سینه هاشو میمالوند . میترا از من 15 سال بزرگتر بود و تازه میفهمم که محمد عبدالله چه لذتی میبرده از کردن خدیجه بماند ... بعد از اینکه کسش رو حسابی خوردم و آب کسش هم شر و شر راه افتاده بود بهش گفتم میخوام بکونم تو و اونم گفت همش مال خودتو جون جرم بده تا ته بکن عزیزم تو نکنی کی بکنه ؟ کیرمن هم که خیس پیش آب بود لیز و نرم بود و برای اولین بار کردم توی کوسش که بعد از جند تا تلمبه زدن آبم اومد و همشو خالی کردم توی کوسش و اونم قبل از من توی خوردن کوسش ارضا شده بود و 10 دقیقه ای توی خالت خلصه کنار هم لخت خواب بودیم که یواش یواش صداهای اطرف رو شنیدم که مردم عادی بودن که از اونور رودخونه رد میشدند و آواز هم میخوندند و... جمع و جور کردیم و اومدیم پایین و من تا یک سال بعد هم میترا جون رو میکردم و گاهی من خونه اونها میرفتم و گاهی اون میامد تا اینکه میترا کشید کنار و گفت که باید این رابطه تموم بشه چون دخترم شک کرده و در ضمن ممکنه اطلاعات جمهوری اسلامی هم برامون داستان درست کنه .... این یه داستان واقعی بود و امیدوارم لذن برده باشین.
29 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
فست فود یا جنده خونه
سلام به همه دوستان من هادی هستم از جنوب کشور( بندر عباس) الان که این خاطره رو تعریف میکنم 23 سال سن دارم. داستان سکسی که میخوام تعریف کنم سکسی اه که در محیط کار واسه ام پیش امد. (فست فود ) من چهارسالی می شد که اونجا مشغول به کار بودم راست اش از همون روزای اولی که استخدام به کار شدم از محیط کاری اش خوش ام آمد. خب واس این خوش ام آمد چون هر گوشه ای نگاه میکردم هرکی یدونه کس واسه خودش جفت و جور کرده بود مثلا آشپزخونه پایین که مال خود صاحب فست فود بود آشپز مال سرآشپز که زن بود میزد . مدیر فست فود مال خانمی که ظرفشو بود! صاحب فست فود کلک صندوقدار سالن رو میکند (یعنی تا دسته میکرد)سالن دار با سالن دار خانم و......) همون روزای اول به همکاران میگفتم فست فود نی جنده خونه است .
خلاصه من همون روزهای اول به این کار وابسته شدم . گذشت بعد دو سال که یک اتفاق بد افتاد که هرچند بد بود ولی چی واس ما بعد ها خوب شد یه شب پنجشنبه تو شلوغی سر یه فیش که دیر آماده شد مدیر مجموعه دعوا بزرگی راه انداخت که خیلی ها سر این دعوا تصفیه حساب کردن و با جنده خونه خداحافظی کردن(فست فود)البته چندتا ی به خاطر حقوق کار رفتن (می گفتن: سرموقع حقوق نمیده ،حقوق کم میده،ساعت کاری اش زیاده و.....)البته مدیر هم بعد چند مدت بعد از اون قضیه به خاطر ساعت کاری فست فود تصفیه حساب کرد رفت و صاحب فست فود تصمیم گرفت که مدیریت فست فود به من بسپاره و من میدونستم کار سختی اه قبول نکردم چون با قبول کردن این مسئولیت کارام دوبرابر میشه و سخت تر البته بس رو مخ ما رفت قبول کردیم (حقوق اضاف کرد که من مدیریت قبول کردم)
خلاصه روزای خوب ما هم شروع شد بعد دو سال کار کردن تو این جنده خونه روزا مثل قبل میگذشت البته این دفعه با مدیریت بنده کم کم داشتیم به سال جدید ،عید و شلوغی بندر نزدیک می شدیم که من تقاضای چندکارگر واسه فست فود دادم که صاحب فست فود تو پیک های بندر تقاضای کارگر کرد طبق تقاضا من کارگر خانم یکی سالن دار دوتا دوتا هم واسه آشپزخونه فست فود خیلی ها آمدن واز این خیلی ها5تا کارگر ما واسه شلوغی عید جور شد. کارا پیش می رفت که دیدم یه روز کارگر زن جدید اس ام اس داد رو گوشی ام که من رویا کارگر جدید هستم وسایل به سالاد بیار از سردخانه منم در جواب نوشتم خودت بیا ببر تا من سردخانه هستم بعد دو دقه دیدم در سردخانه باز شد رویا خانم بود آمد داخل در بست همین جور که لبخند میزد گفت وسایل سالاد میخوام من قفسه نشون اش دادم گفت ام به اندازه بیست تا ظرف سالاد وسایل بردارکه سالاد آماده دیروز مونده تو سردخانه یه چند باری تن اش به تن ام خورد حتی چند ثانیه ای کون تپل اش به کیرام خورد البته هربار که می گفت صندوق گوجه واسه ام جا به جا کن و....) وسایل و بردم واسه اش تو آسانسور گذاشت ام تا امدم در ببندم در و گرفت با صورتی اخمی گفت خودت نمیای بعد من با تعجب نگاه کردم خواستم بگم من بیام چه کار وسایل به پیتزا باید بیارم گفت بیا وسایل از آسانسور بذار پایین طبقه بالا با اعصابانی ات گفتم خانم بارکش که گیر نیاوردی جواب داد من کی همچین حرفی زدم در آسانسور نبستم در سردخانه بست ام سوار آسانسور شدم حرفی نزد قیافه قهرها به خودش گرفته بود دکمه طبقه 2 زدم حرکت طبقه یک که رسیدیم آسانسور ایستاد رویا خانم عجیب نگاه من کرد ولی حرفی نزد دیدم آسانسور خودش حرکت کرد به سمت پایین فهمیدم که یکی از پایین کرم ریزی کرده در آسانسور کشیده خودمو آماده کرده بودم واسه فوش دادن در که باز شد دیدم آشپزاه فوش ندادم ولی سر و صدا خودم کردم رسیدیم بالا به کمک آشپز وسایلای کار خانم پیاده کردم گذشت تا آخر وقت کاری شیفت صبح یعنی ساعت16 رویا خانم اومد پرسید من کارام تموم شده می تونم برم اجازه رفتن که گرفت خسته نباشید گفت و رفت بعد چند دقه صدای آهنگ پیام گوشی بلند شد گوشی برداشتم پیام خوندم از رویا خانم بود پیام معذرت خواهی بود( خلاصه این استارت دوستی ما شد )همون لحظه گوشی ام زنگ خورد رفیق ام بود می خواستن برن روستا من هم به خودشون دعوت کرد.که در جواب گفتم ببینم چی میشه خبر اش میدم رفتم اتاق صاحب فست فود تقاضا مرخصی کنم . مرخصی نداد با اسرار زیاد مرخصی گرفتم بند خدا این چند روز باید خودش بالا سر کارگرا می بود . با بچه ها سه روزه رفتیم برگشتیم تو این چند روز که نبودم با رویا خانم همش پیام بازی میکردم تو این پیام های که رد و بدل شد فهمیدم 25 سال سن داره یه دونه بچه داره خودش بچه شماله شوهرش ام فوت کرده بیوه است تازه بندر آمده از شر خانواده شوهرش که بچه کوچیکش رو میخواستن ازش بگیرن.
از مرخصی که برگشتم روز اول کاری بعد مرخصی رفتم اتاق زود رفته بودم به خاطر همین کارگرا رو بیدار نکردم لباس های کار مخصوص فست فود پوشیدم رفتم اتاق تخته کاری که کثیف کرده بودن تمیز کنم که دیدم آسانسور داره میاد بالا دیدم رویا خانم اه متوجه من نشد رفت تو اتاق که لباس کار بپوش اه لباس پوشید اومد بیرون اینبار من متوجه حضور اون نشدم تا دیدیم اش جا خوردم چه جوری اومدی متوجه نشدم باخنده گفت همونجور که تو میری میای منم خنده ام گرفت لعنتی به مقدمه اومد نزدیک محکم دست تو موهام میاورد وقت اش که یکم از رویا خانم تو اون لحظه بگم لباس کار که می پوشید کون تپل اش بیشتر کیر آدم و راست میکرد سینه ها ش 85 وزن 60 می شد قد 160خانمی تپل و با نمک بود مغنه مشکی سر میکرد و یه شلوار ورزشی که خیلی هم گشاد بود می پوشید خودمم وزن 80 قد 180 و این اولین سکس من نبود قبل از این رابطه رابطه ای که بخوام بکنم زیاد داشتم . بریم ادامه داستان همینجور که دست تو موهام میاورد نامردی نکردم دست شو گرفتم محکم بااون یکی دستم کمرشو گرفتم محکم کشوندم طرف خودم کامل سینه تو سینه بودیم لب مو گذاشتم رو لباش وای وای روژه لب قرمز قرمز زده بود اونم اصلا بدون خجالت وحشیانه تراز من لبامو میخورد دستشو ول کردم از زیر مغنه دستم بردم به سمت گردن اش گردن اش که دست گرفتم داغ داغ بود تا به حال اینقد از یه نفر لب نگرفته بودم مغنه اش زدم بالا گردنشو طوری میخوردم که ناله آه آه ش به گوش من می رسید دست چپ مو بردم تو شلواراش از روی شورت اش قسمت کس اش میکشیدم که صداش بیشتر میشد آخ خیلی لحظه ی خوبی بود تا به حال یکی اینقدر با هام پابه پام لحظه سکس نیامده بود همونجور که کس اش می مالیدم یدونه از دکمه لباس اشو باز کردم به راحتی وای وای سوتین اه قرمز گل گلی سوتین شو زدم پایین نوک پستون تپل شو می خوردم انگار داشتم مثل بچه ها شیر میخوردم از اون سینه های تپل اش کیرم یه حس عجیبی به خودش گرفته بود انگار میخواستم تا ته بکنه که صداش کل ساختمان بلند شه دست رویا خانم گرفتم با همون شرایط دکمه باز سینه هاش معلوم بردمش تو حیاط خلوت که کپسول ها فست فود بود بوی گازهم زیاد بود یه چوب بزرگ پهن همونجا بود خوابوندمش رو همون شلوار گشاد اش راحت کشیدم پایین چشمم به شورت سفید با گل های قرمزخورد شورت تمیز بود بدون لکه ای خون تمیز به قدی تمیز بود که میخواستم رو شورت کس شو لیس بزنم همین که نزدیک رفتم بوی کس اش داشت حالم به هم میزد که سرو از لاپاش آوردم بیرون کس شو تف زدم یکم هم تف رو کیرم آروم آروم کردم داخل همینجوری روش دراز کشیدم وفشار میدادم داشت کم کم آبم میومد که کیرم تا در آوردم تموم آب های کیرم ریخت روی چوب بعد سریع بلند شدیم رفتیم محیط کار اصلی با شوق ذوق رفتم کارگرا رو بیدار کردم این تنها سکس من با رویا خانم نبود هنوز رابطه دارم با این خانم شهوتی
22 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
عشق یا سکس؟ (1)
سلام ""اوله داستان بگم اینو ...... ممنونم که قراره باارزش ترین وقتاتونو بذارید و خاطره ی منو بخونی�� ..... این داستان واقعیه اما من اصلا نگارشم خوب نیست .... پس اگه دوست ندارید وقتتونو نذاری پاش .... چون با ارزشه "" من اسمم ساسان هست. 25 ساله. قد متوسط به بالا با اندام نسبتا خوب .... چون با دوستام زیاد والیبال بازی می کنم و والیبال اندام رو زیبا می کنه نه جقی هستم نه اهل سکس ..... البته داستان و فیلم سکسی زیاد می بینم اما تا قبل ازدواجم سکس نداشتم هر چند موقعیتش چند بار پیش اومد. یه دل دارم که پر از احساسات هست ولی غم هاشو به روی خودش نمیاره ..... سعی می کنم هر موقع غمگین بودم از تو جمع برم بیرون تا هیچکس منو نبینه ..... همیشه منم و غم هامو و تنهایی! بخاطر همینم هست که اگه برید پیش دوستام و بپرسید چطور آدمیه میگن یه دیوونه که همیشه میخنده و نه خودش دپرسه نه میذاره ما کنارش دپرس باشیم. دوتا خواهر دارم که یکیشون ازم کوچکتره و یکیشون هم ازدواج کرده و بزرگتره آدمه با غیرتی هستم ..... البته هیشوقت به خواهرام گیر ندادم خواهرام همیشه هر طور که دلشون بخواد لباس می پوشن منم چیزی بهشون نمیگم .... اما وای به حال کسی که بخواد نگاه چپ بهشون بکنه و مزاحمشون بشه ..... بگذریم... وقتی هفده سالم بود کلاس دوم دبیرستان بودم و رشته ی ریاضی... تو اینترنت با یه دختر آشنا شدم و احساس می کردم از بین همه ی دخترایی که می شناختم این یکی فرق می کنه. اسمش مهسا بود و دو سال ازم کوچیکتر بود. اوایلش زیاد باهاش صحبت نمیکردم اما بعد از یکی دو ماه شب و روز کارم شده بود اومدن پای کامپیوتر و حرف زدن با مهسا جون :x حدودا هشت ماهی اینطوری گذشت... بعده هشت ماه نمی دونم چی شد که باباش فهمیده بود تو اینترنت با پسرا حرف میزنه و اینترنتشو قطع کرده بود ...... آخه هم خودش هم خانوادش آدمای مذهبی بودن نه زیاد ولی خب... منم تقریبا مطمئن بودم دیگه نمیاد ..... ولی بعده دو هفته یه روز برگشت و بهم گفت از همه می تونه دل بکنه الّا تو منم خودم از اون بدتر بودم ......... من با صدتا دختر بگو بخند داشتم ولی هیشوقت تو اینترنت به کسی وابسته نمیشدم این بار نمی دونم چی شده بود که نمی تونستم :(... بهم گفت اگه میخوای باهات باشم باید قول بدی باهام ازدواج کنی .... گفت برو فکراتو هر چقدر که میخوای بکن... منم دو سه روزی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه تصمیممو گرفتم ...... مهسا هم خوشگل بود هم یه آدمه به شدت درس خون و هم باباش پول دار بود ...... جدا از این ها علاقه ای که بهش داشتم... خلاصه بعده دو سه رو قبول کردم .... بهش گفتم باید حداقل تا تموم شدن درسم صبر کنه بعدش میام با باباش صحبت می کنم .... اونم که خیلی خوشحال شده بود گفت چشم دو سال بعد کنکورمو دادم دانشگاهم قبول شدم مهندسی صنایع .... دقیقا هم همون شهری که میخواستم یعنی شهر مهسا جون رابطه ی مجازی ما دیگه تبدیل شده بود به یه رابطه ی واقعی و من هم روز به روز بیشتر بهش علاقه پیدا می کردم ولی بخاطر اینکه هنوز مدرسه میرفت و پشت کنکوری بود نمی تونستم زیاد ببینمش اون دو سال ازم کوچکتره ولی برعکس من که نیمه دومی ام اون نیمه اولیه و در اصل من فقط یه سال زودتر وارد مدرسه شده بودم:) یک سالی گذشت ...... اونم کنکور امتحان داد و رشته ی داروسازی شهر خودشون قبول شد. خوشحال بودم چون می دونستم این بار خیلی راحت تریم ..... چون هم درس مهساجون کم شده بود و هم باباش کمتر بهش گیر می داد. بعده تعطیلات تابستان من باز برگشتم شهرشون وقتی بعده دو ماه تعطیلی تابستون (البته تلفنی می حرفیدیم تو این دو سه ماه) با هم قرار گذاشتیم و منو تو پارک دید نتونست جلو گریشو بگیره و می دونستمم خیلی خودشو کنترل می کنه که وسط خیابون بغلم نکنه ..... مثله خودم... از گشت ارشاد می ترسیدم بخاطر همین بردمش تو خونه ای که با دوستم اجاره کرده بودیم تا اونجا با هم حرف بزنیم (دوستم اسمش صادقه که اون سال ترم آخر دانشگاهش بود و بعدش هم از اونجا رفت) وقتی رسیدیم در رو که بستم پرید تو بغلم و بوسم کرد ...... من که تا اون موقع هیچوقت بغلش نکرده بودم خیلی حس خوبی داشتم :x پنج دقیقه ای همینطوری تو بغلم بود. بعد بهش گفتم برو بشین خودمم رفتم کنارش نشستم. چشمای خیسشو پاک کردم و یه بار دیگه همونطوری سرشو گرفتم تو بغلم بعدشم کلی با هم حرف زدیم و از دلتنگیهامون گفتیم یه ساعتی گذشت و گفت میخوام برم خونه ، بابام دیگه شک می کنه و بعده خداحافظی رفت... خلاصه کنم داستانو... اون سال هم هر طور بود صبر کردم و به هیچکس هیچی نگفتم. در مورد عشقم ، فقط خودم می دونستم و مهساجون و البته خدا... دیگه تصمیممو تو این چند سال گرفته بودم و می خواستم با خانوادم صحبت کنم ..... مهسا از هر نظر دختر خوبی بود و تو این سه سالی که اونجا دانشگاه بودم در مورد خودش و باباش تحقیق کرده بودم. یه روز مهسا رو آوردمش تو خونه ام (اون موقع جای صادق یکی دیگه اومده بود چون تنهایی نمیشد اجاره ی یک خونه رو داد و منم به یه همراه احتیاج داشتم تا از تنهایی در بیام) ...... هم خونه ایم که اسمش رضا بود خونه نبود و من و مهسا تنها بودیم. شاید باور نکنید اما ...... تو این سالها این پنجمین باری بود که بغلش می کردم و هیچگاه هم فکر سکس باهاشو نمی کردم هر چند چشمام خیلی دنبال این کار بود اما من واقعا عاشقش بودم و نمی خواستم باهاش قبل ازدواج سکس کنم ..... نپرسید چرا چون خودمم نمی دونم ولی یه حسی هست که نمیذاشت... (آورده بودم که امتحانش کنم ..... می دونستم تو اینترنت با چندتا پسر دوست بوده ..... من تو زندگیم با کسی سکس نکردم و حقم نبود که خانمم کسی باشه که تو زندگیش دوست پسر داشته و باهاش سکس هم کرده باشه...) چادرشو در آوردمو دسمو بردم سمت سینه های خوشگلش که زیر مانتوش خود نمایی میکرد... با این حرکتم جوری نگام کرد که از خجالتش دستمو کشیدم ...... اما بعده چند دقیقه لب بازی خودش دستمو گذاشت رو سینه هاشو شروع کردم به مالوندنشون ......... دکمه های مانتوشو باز کردم و تاپ و سوتینشو هم در آوردم... وااااااااااااااااااای که چه سینه هایی ... سفید و خوش سایز و خوردنــــــــــی سینه هاشو براش خوردم و اونم آه می کشید ....... خیلی حشری شده بودم اما از ناراحتی داشتم می لرزیدم. مهسا اینقدر حشری بود که هیچی نمی فهمید ....... حتی قطره های اشکمو نمی دید... منم زود پاکشون می کردم ... نکنه یه وقت ببینه ..... یه لحظه از خودم متنفر شدم اما ادامه دادم همش دنبال این بودم تا یه جا بهم بگه ساسان ... دیگه بسه دستشو گذاشت رو کیرم که حسابی بزرگ شده بود .... میخواست درش بیاره و برام بخوردش ولی دستشو گرفتمو بلندش کردم گرفتمش تو بغلم .... بهش گفتم : نمیخواد این کار رو بکنی عشقم می دونم اذیت میشی... یه لبخند زد : ممنون که درکم می کنی... - خواهش میشه فداتشم... هنوزم منتظر بودم اما... یعنی باید با همه زندگیم ، عشقم ، بهم می زدم ؟ لباساشو یکی یکی در آوردم... به جز شورتش... اونم همین کارو کرد .... حسابی حشری شده بود ... منم که اولین بارم بود حسابی حشری بودم اما قلبم از شدت ناراحتی تند تند میزد نه شهوت دوباره رفتم سراغ سینه هاش و حسابی خوردمشون ..... وای که چه خوشمزه... دستمو بردم سمت کسش ...... هیچ حرکتی نکرد ...:( واسش حسابی کسشو مالوندم ..... چه آهـــی می کشییییییییید بعد چند دقیقه دستشو گذاشت رو کیرم ..... ترسیدم نتونم خودمو کنترل کنم و باهاش کاری رو بکنم که هیچوقت دلم نمیخواست قبل ازدواج کرده باشم..... یه خورده خودمو عقب کشیدم ... یه نگاه به چشمام انداخت و یه اخم که دیوونم می کرد .... با همون چشمایی که حاضر بودم به خاطرشون با یه لشکر آدم بجنگم تا به دستشون بیارم .......... اما :(.... چند دقیقه کسشو براش خوردم و بعدش خوابوندمش... بیچاره منتظر بود تا کیرمو بذارم داخل کسش و یه حال اساسی بهش بدم اما... بهش گفتم پا شو لباساتو بپوش... یه نگاه با چشمای خوشگلش تو چشمام کرد و -چی شد ساسانم ؟ هیچی نگفتم و منتظر شدم تا لباساشو پوشید ...... خیلی از دستم عصبانی بود که ادامه نداده بودم اما بیشتر لحن صحبتم واسش عجیب بود براش -برو خونتون. دیگه هم اسم ساسانو نیار - ساسان چرا ؟؟؟ به خدا من... خیلی ترسیده بود و حالتش واقعا عجیب شده بود و به تِپه تِپه افتاده بود. رومو ازش برگردوندم : زود برو بیرون ..... دیگه نمیخوام ببینمت گمشو -ساسان چرا ؟؟ تو فقط بهم بگو ....... ساسااااااااان  دستمو گرفته بود تو دستاشو التماس می کرد ..... با اون یکی دستم دستاشو گرفتم و هل دادم سمتش -گمشو ..... حالم دیگه ازت بهم می خوره... - :((((((((( دوباره دستامو گرفت و با همه ی وجودش التماس می کرد. اولین بار بود که بهش گفتم گمشو :(... -مهسا من فکر می کردم تو دختر پاکی هستی ........ از کجا مطمئن باشم اولین پسری ام که دستشو میگیری ؟ .... از کجا بدونم اولین پسریم که... گمشو بیرون... مهسا پا شد. -ساساااااااان ؟؟ باز رومو ازش برگردوندم ...... حالا اون بود که تمام وجودش داشت میلرزید ... تا دم در رفت و یه نگاه بهم کرد شاید چشمای خوشگل و پر از اشکشو ببینم و دلم به رحم بیاد. ولی... وقتی در رو زد بهم .... دیگه نتونستم جلو گریمو بگیرم .... دلم میخواست داد بزنم همه زندگیم رفت... اون شب تا صبح داشتم به خودم می گفتم : آخه الاغ اینم شد روش امتحان کردن ؟؟؟ ..... تو که همه چیشو فهمیده بودی ..... این چه کاری بود آخه... دو سه روزی گذشت... میونه همه ی تلفن های بی جواب و اس ام اس هایی که بهم داد یه دفعه اس داد: ساسان ؟؟؟ می دونم ازم متنفری ولی آرزوم بود که تو این لحظات آخر عمرم یه بار دیگه هم که شده صداتو بشنوم .... خیلی حیف شد  ..... خداحافظ... خیلی ترسیدم چون می دونستم اون این کارو می کنه زنگ زدم بهش : من : الو مهسا : ساساااااااااان ؟:( الو ؟؟؟؟  چرا هیچی نمیگی ؟؟؟ ......... ساسان به خدا دیگه دارم میرم ..... تیغو گرفتم دستم لااقل بذار قبل رفتن یه بار صداتو بشنوم... فقط یه کلمه .... تو رو خدا - معلومه چه غلطی میخوای بکنی ؟ -ساسانم خودتی :(( -مهسا فردا صبح بیا میخوام ببینمت -دیره ساسان .... بیا سر خاکم -مهسا ؟؟ چی داری میگی ؟؟ ........ حرف مفت نزن فردا میای میخوام ببینمت -ساساااان بذار تمومش کنم -تو غلط می کنی .... مگه دست خودته ؟ فردا هر وقت گفتم پا میشی میایاااا -باشه عزیزم  هر چی تو بگی تلفنو بی خدافظی قطع کردم فرداش اس دادم بهش ..... اونم مثله من سه روز نتونسته بود بره دانشگاه -پا شو بیا الان... بیست دقیقه نشده بود که دیدم اس داد : جلو در خونتونم ... دوستت نیست ؟ - نه رفتم آوردمش بالا ... آخه همسایه هامون خیلی فضولن باید یه جوری میاوردمش که نفهمن... آوردمش تو خونه نشوندمش رو مبل یه شربت پرتقال درست کردم دادم دستش... شربتو گرفت گذاشت رو میز : می خورمش حالا -مهسا این چه کاری بود دیشب می خواستی بکنی ؟ زد زیر گریه ........ (آخ بمیرم براااااااااااااااش  ) -ساسان تو رو خدا ببخش منو ..... به خدا من تو تمام زندگیم... نذاشتم جملش تموم شه... -دیگه بهت اعتماد ندارم ...... دیگه به هیچکدوم حرفات اعتماد ندارم ...... خصوصا اینکه می دونم پسر عموت خاطرخواهته و بهت هم اینو گفته -ساسان به خدا من متنفرم ازش ..... ساساااان  با همه وجودش داشت التماس می کرد و تمام بدنش میلرزید ........  بمیرم براش هیچوقت تو تمام زندگیم تا همین لحظه اینطوری ندیدمش  خودمم که حالم اصلا خوب نبود... - مهسا باشه .... گریه نکن ..... یه فرصت بهت میدم که ثابت کنی بهم اینو که گفتم یه نــفـــس عمییییی��یییق کشید و سرشو گذاشت تو بغلم... من : اشکاتو پاک کن ... خوشم نمیاد از صورت پر از اشکت. یه نگاه تو چشماش کردم ......... وای که چه دروغ بزرگی بهش گفتم اون لحظه اشکاشو پاک نکرد ......... خودم دستمو کشیدم رو صورتش و اشکاشو پاک کردم ....... چشاشو بوسیدم ولی هر کارش کردم دست از گریه بر نداشت که نداشت... حدودا دو ساعت پیشم بود ........ از دلتنگیاش تو این سه چهار روز گفت و تو بغلم گریه کرد... داستانم یا بهتره بگم خاطره ام طولانی شد بقیشو اگه خواستید ، بگید تا بذارم براتون
18 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
سگ حشر (1)
خوب یادمه بچه که بودم علاقه ی وافری به سر کردن روسری و پوشیدن کفش پاشنه بلند داشتم.اما خب مشخص بود که بابا مامانم خوششون نمیاد.فهمیدم باید وقتی تنهام این کارا رو بکنم. موقع های تنهاییم که بازی میکردم یا وقتایی که با بچه های فامیل خاله بازی میکردیم دختر که کم میومد من دختر میشدم و زنانه پوش!خیلی خوب یادمه ابتدایی-به خصوص سوم به بعد-وقت های تنهاییم لخت مادرزاد می شدم،یه روسری بزرگ رو به جای شنل یا پوستینی که انسان های نخستین یا قبایل وسط آمریکای جنوبی به خودشون میبندن،به خودم اویزون می کردم. گاهی خواننده ای میشدم که خوب نخونده اهنگشو،گاهی یه دختر که یه راز بزرگ تو سینش داره،گاهی یه پسر بومی آمریکا که به یه سر دیگه تو یه مبارزه باخته،گاهی یه مرد قبیله ای که باید اثبات کنه مرد شده!اینش مهم نبود...مهم این بود که اخرش دراز می کشیدم رو زمین و با همون روسری جق میزدم...مممم...نه!جق نمی زدم؛می مالوندم...اون موقع که نمی دونستم دارم جق میزنم!کلاس سوم ابتدایی بودم یا شایدم چهارم پنجم!!! خب حالا چرا آخر همه ی بازی هام به این ختم می شد؟؟!! چون من فکر می کردم با این کار دارم خودمو شکنجه میدم!!!! خب حالا چرا با وجود اینکه با جق زدن چه اون موقع و چه حالا واقعا لذت می بردم فکر میکردم دارم خودم رو شکنجه میکنم؟؟!! الان اگه جق بزنم بعد حالا هر مدتی بدنم کمی ناتوان میشه،می لرزم،آب کیرم می پاشه بیرون...وکیرم سِر میشه!اما یه بچه ی 10-12 ساله که آب کیر نداره.فقط سِر میشدم ...شاید دلیلش این بوده!
فقط یه چیزی بگم؛شاید فکر کنین که به خاطر تأثیرات ماهواره بوده اما ما تا وقتی من دوم راهنمایی شدم ماهواره نداشتیم!حالابه هر دلیلی!اصلا اون موقع ها خبری از فارسی 1 و جم و اینا نبود که!هنوزم هر چی فکر میکنم نمی فهمم چرا من دوران ابتدایی این بازی،بازی مورد علاقم بوده؟؟!! راهنمایی شدم.یه هفته ای رفتم خونه عموم چون بابا مامانم و البته عموم رفته بودن شهرستان برای مراسم ختم یکی از اقوام.پسر عموم دو سال ازم کوچیک تره.اونجا یه بازی اکشن ردیف کردیم.دوتا داداش که موظف بودن با دشمنا بجنگن!(البته میشدم همین بازی رو انلاین و مجازی هم انجام دادا ولی ما عملی دوس داشتیم!)ولی خب بازم به هر حال امکانات کم بود!هم داداش بودیم،هم همکار بودیم،هم من طبق معمول گاهی زن میشدم!هم دشمن هم بودیم!خلاصه چه دردسر بدم که تازه داشتیم از مسایل جنسی سر در می اوردیم!دقیق یادم نمیاد...ولی معمولا من نقش دشمن رو بر عهده هم می گرفتم و خب گاهی اسیر می شدم و خب شکنجه!اون موقع شکنجه ها جنسی نبود...ولی من متمایلش کردم به جنسی... مدتها بعد هر وقت همو میدیدیم ادامه ی بازی رو انجام میدادیم...یواش یواش از تم بازی درومد...مسابقه ای شد... من بیشتر از اون درباره ی سکس اطلاع یدا کرده بودم.ولی همچنان شاید تف بارم بود ولی عن بارم نبود! مسابقه میدادم که مثلا هر کی زودتر یه کاریو انجام بده و بعد بازنده لخت میشد و برنده چه میدونم...می زد تو خایه هاش!کیرشو فشار میداد ...لاپایی هم بعدا اضافه شد...از این کسخل بازیا!
دوم راهنمایی سر یه قضیه ای با عموم اینا قطع رابطه کردیم و من و پسرعموم از هم دور! دوم راهنمایی دیگه کاااامل همه چیو فهمیدم.دوستم بهم گفت.یه روز جق که میردم از کیرم آب پاشید بیرون!به دوستم که گفتم قضیه رو برام توضیح داد. یه روز زنگ ورزش با هم رفتیم توالت!گفتم که تف بارمون نبود!پس فقط سافت کردیم! اول اون شروع کرد.شکمشو چسپوند به کمرم...کیرشو کرد لای پام و همونجور که عقب جلو میکرد به گردن و گوشم زبون میزد...چه حس خوبی بود!بعد نوبت من شد...اون موقع بود که برای اولین بار سعی کردم اینو که مثه بقیه با دیدین پورن برانگیخته نمیشم رو با اینو که بیشتر دوس داشتم لا پام بزاره تا لاپاش بزارم تطبیق بدم! سال سوم هم به همین منوال...تو توالت...کتابخونه...خونشون...خونمون!اما فقط سافت...حتی ساک هم نمیزدیم!یه بار خواست کونم بزاره نشد...بلد نبود...ترسیدم!یه بارم خواستم ساک بزنم که گفت هرچند من ساک بزنم...ولی اون نمی زنه...خب طبیعتا منم ساک نزدم...دبیرستان که رفتم دوستان راهنمایی فراموش شدن.دوست راهنمایی درست درمونی نداشتم!برعکس ابتدایی که هنوزم باهاشون دوستم. سال اول دبیرستان تو شهوانی عضو شدم.عید سال نود و دو بود؛آخرای سال اول دبیرستانم.با یه نفر قرار گذاشتم.رفتم خونشون.قرارمون سافت بود.ولی خواست بکنه که خب من از شدت حشر ت��لیم شدم و لی یه نیگا به سوراخ تنگم کرد...یه نیگا به کیر کلفت و دراز خودش...یه نیگا به بدن لرزان من از استرس...نکرد.باری اولین بار ساک زدم،آب کیر خوردم و چقدر خوشم اومد...ترش و گس...و برای اولین بار یکی همزمان برام چق زد و انگشتم کرد...و چه لذتی داشت انگشت شدنم!!!!!از شدت لذت و احشاش فریاد میزدم...چه اه و ناله هایی...یه حس و حال دیگه بود!!!بعد از اونم با چن نفری صحبت کردم ولی جور نمیشد...یعنی اکثرا خودم رد کردم. سال اول دبیرستانم تموم شد.تابستون بود.با دوستم هماهنگ کردم که از هم غافل نشیم!یه روز قرار گذاشتیم بریم باغ ایرانی...نمیدونم چرا؟ولی شب قبلش به یاد اون جق زدم!کاملا یه حسی بهش داشتم...انگار یکی بهم میگفت که میخوایی بری واس سکس!پس وقتی یهو زنگ زد و رسید بریم رستوران یا تو خونه یه چیزی بخوریم؟گفتم خونه یه چیزی میخوریم!چه کاریه خرج اضافه! بعد از خوردن شربت ازم پرسید میخوام فیلم ببینم یا نه؟!منم که کف دستمو بو نکرده بودم!!!گفتم آره. فیلم رو گذاشت ولی سینمایی نبود!پورن بود!! حشرم زد بالا...کیرم شق شد...وقتی دستشو کشید رو خشتک شلوارم چیزی نگفتم...حتی وفتی دستشو کرد تو شلوارم هم چیزی نگفتم...وقتی هم که زیپ شلوارمو کشید پایین زبونم به سقف دهنم چسپیده بود...فقط وقتی پوست دستش خورد به سر کیرم یه آه گفتم...همین...منم همین کارو با اون کردم...رفتیم تو اتاق... رو رونش نشستم و مشغول لیس و بوس شدیم.درومد گفت بریم سر اصل مطلب؟! -نه... -چرا؟؟؟ -اخه تنگم...تا حالا ندادم! -منم یه زمانی تنگ بودم...بهتر!بلدم گشاد کنم! -اخه... -آخه نداره دیگه...حال میکنیم! و واسم ساک زد...دیگه چیزی نگفتم...لرزش بدنم نذاشت... تنقیه کردیم و تر و تمیز برگشتیم به اتاق.دراز کشید رو تخت.نشستم رو کیرش.سرش رفت تو.چه دردی!خوب شد قبلش کلی انگشتم کرده بود!!!حالا مگه کیر هفده سانتیش تموم میشد!ئیگه مقاومتی هم نمیشد جلوش کرد!کم باریکمو گرفته بود و آروم به پایین هل میداد...گاهی با ملاحظه گاهی بدون ملاحظه! بالاخره تا خایه کرد تو...خوابیدم رو بدن وزرشکاریش...لب و لیس و بوس...شروع کرد به تلمبه زدن...یه ربع طول کشید بکنه تو...نیم ساعت هم آروم تلمبه میزد...تا بالاخره درد بدل شد به لذت...اما نه اون لذتی که انتظارشو داشتم... چنتا پوزیشن عوض کردیم.اما قبل از اینکه آبش درآد کشید بیرون و گفت من بکنمش.و کردمش.اون خیلی درد نکشید.گشاد بود تقریبا.ولی حال داد.هرچند کون دادن خیییییلی بیشتر بهم چسپید! آبم رو ریختم تو کونش. انتظار داشتم بکنتم ولی نکرد.گفت حشرت خوابیده...اما من هنوز حشری بودم. -نه بابا!!!!بیا بکننن.... -عی سگ حشر! و گرفت گایید. ناهار خوردیم و وقت رفتن دم در واسم ساک زد!اما خودش گفت کاس آب اولتو میخوردم!این ترش نبود. درسته...اولین سکسم بود...لذت زیادی بردم...خوب ارضا شدم...ولی فقط جنسی...روحا ارضام نکرد. هیچ کس تا حالا نکرده... و من وقتی از خونشون زدم بیرون دلم گرفته بود...یه شبه بغض... "آخه چرا من با هر کی دوست صمیمی میشم عاقبت به تخت ختم میشه؟!" بعد از اون چند بار دیگه با هم سکس کردیم... اون موقع همش پونزده سالم بود!
18 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
سکس متاهلانه (1)
سلام دوستان، میلاد هستم.۲۷سالمه. داستانی که می نویسم مربوط به سال ۹۱ هست. زمانی که سال آخر ارشد بودم وتو خوابگاه دانشجویی داشتم رو تز ارشدم کار میکردم. این قسمت اولشه، اگه دوست داشتید بگید ادامه بدم. تو‌اون روزها من صبحها که از خواب بلند میشدم اول یه یک ساعتی تو چت روم ها کس چرخ میزدم تا شاید یه خانومی به من پا بده و یه سکسی داشته باشم. همیشه دنبال خانومای متاهل و مطلقه بودم. فکر اینکه بتونم با یه خانم متاهل سکس کنم داشت دیوونه ام میکرد. خلاصه هر روز چت بی نتیجه. تااینکه یه روز صبح به یه آی دی با نام الهام پی ام دادم، اون هم جواب داد و با هم آشنا شدیم. اون گفت که ۳۵سالشه و متاهله و شوهرش یه فروشگاه بزرگ وسایل ساختمانی داره، همچنین یه پسر هم داره که میره مدرسه ابتدایی. منم که مشخصات خودم دادم. خلاصه کلی با هم چت کردیم و در مورد خانواده و مسایل زندگی با هم حرف زدیم. از گفته هاش معلوم بود از شوهرش راضی نیست و همش با هم دعوا میکنند، و اینکه به خاطر پسرش طلاق نمیگیره. خلاصه کار ما شده بود هر روز با هم چت کنیم و درد ودل. بالاخره بعد چند روز شماره شو ازش گرفتم و ازاون به بعد با هم اس بازی میکردیم. فقط همین قدر به شما بگم که شوهرش به الهام مشکوک بود و همیشه بهش گیر میداد. خلاصه یک ماهی با هم اس بازی کردیم و کلی زنگ‌ میزدیم. هرروز به من وابسته تر می شد و روزی چند بار به من زنگ میزد. به نظر می اومد کلی کمبود عاطفه داره. کم کم صحبت بین ما عاشقانه تر و کمی هم سکسی تر شد. به هر حال یه روز قرار ملاقات گذاشتیم تا یکدیگر ببینیم. خلاصه روزموعود فرا رسید و من کلی به خودم رسیدم و رفتم طرف خونه شون که که سمت شهران بود. فکر سکس داشت دیوونه ام میکرد، همیشه تو فکر سینه های گنده یک زن جا افتاده با یه کون گنده بودم. خلاصه از اتوبوس پیاده شدم و به الهام زنگ زدم. -سلام الهام جون -سلام میلاد عزیزم، رسیدی؟ -آره عزیزم رسیدم و اولین ایستگاه شهران رو به روی فرهنگستان پیاده شدم. -خوبه عزیزم من تا ۱۰ دقیقه دیگه میرسم اونجا -باشه جیگر منتظرم. بعد از ده دقیقه دیدم گوشیم زنگ میخوره، یه نگاهی به اطراف انداختم ببینم چه شکلیه؟ دیدم یه خانومی گوشی دستشه و داره سمت من میاد، منم جواب دادم و همزمان چشم تو چشم به هم نگاه می کردیم، بله خودش بود، همون چیزی که فکر میکردم و همیشه تو خیالم با یادش جلق میزدم، نام: الهام قد: حدود ۱۶۵ -۱۷۰ وزن: به نظر ۶۵ بود سایز سینه: ۷۵ و کمی هم شکم داشت خلاصه رفتم جلو دست دادم و گفتم -سلام الهام جونم - به به سلام آقا میلاد خودم، ماشاا... بزنم به تخته خوشتیپ و باوقار - مرسی عزیزم تو هم که اصلا بهت نمیاد مامان یه بچه باشی، از اون چیزی که فکر میکردم خوشکل تر و زیبا تری ،سنتم که ماشاا... زیر سی سال میخوره. - مرسی عزیزم، خوب حالا بپر بریم یه تاکسی بگیریم و از اینجا بریم تو پارک تا کسی من ندیده سوار تاکسی شدیم و رفتیم تو یه پارک یه جا که زیاد دید نداشت نشست رو نیمکت و گفت بشین، منم نشستم کنارش. قلبم داشت تند تند میزد، و کمی هم رنگ صورتم سرخ شده بود. الهام دستمو گرفت و گفت. - چته پسر؟ انگار تاحالا دستت به نامحرم نخورده؟ - نه بابا این حرفا چیه. فقط یه ذره هنوز تو شوکم - شوک چی؟ - هیچی آخه یه جوری شدم، یه احساس عجیب که نمیتونم بازگو کنم. - برو بابا پشت تلفن که خیلی سکسی حرف میزدی و ..... - آره خوب یه ذره خجالت میکشم دیگه....... هنوز حرف تو دهنم بود که دیدم لبام داغ شد، بله الهام داشت لبامو می بوسید، و لب پایینم میخورد، یه دفعه خودمو عقب کشیدم، گفتم بابا چقدر تو حشری، الان کسی ما رو ببینه آبرومون میره. خندید و گفت به جای اینکه من بترسم تو ترسیدی؟ و دستشو گذاشت رو کیرم، باور کنید قلبم داشت تو کیرم میزد.......
12 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
سوگند کیردوست
سلام اسم من امیره و 24 سالمه کیم 16 سانته ولی کلفته،خاطره ای که میخوام واستون تعریف کنم ماله یه ماه قبل عیده ساله نود و چهاره،ماجرا از اونجایی شروع شد که من و دوستم محمد طبق معموله روزای پنجشبه با ماشین زدیم بیرون که یکم هوا بخوریم و تفریح کنیم،دمه غروب تو یکی از خیابونا بودیم که چشمم به دوتا دختره خوشگلو سکسی افتاد که وقتی بهشون لبخند زدمو سرمو تکون دادم یکی از اونا که یه مقدار از نظر اندام پر تر و درشتر بود با یه لبخند ملیحی بهم نگاه کرد من که چشمام فقط به باسنو هیکله خوشگل و خوش تراش اونا بود بدم نمیومد شانسمو امتحان کنم و به یکیشون پیشنهاده دوستی و شماره بدم،بعد از کلی تعقیب و امار بازی بالاخره تو یه کوچه خلوت از ماشین پیاده شدمو رفتم سمتشون،حقیقتا نمیدونستم با کدوم صحبت کنم و پیشنهاد بدم انتخابه سختی بود چون واقعا هر دو از نظر من عالی بودن،بهشون که رسیدم گفتم خانوم ببخشید میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم....بعد از یکی دو دقیقه صحبت کردنو ناز کردنو ناز کشیدن بالاخره شماره رو به اونکه درشت تر بود دادم و برگشتم سوار ماشین شدم و با دوستم کلی خندیدیم و هیکلو باسنه اونارو تجزیه تحلیل کردیم که همون شب محمد ازم قول گرفت که اگه دختره زنگ زد رفیقشو واسش جور کنم...
یکی دو ساعت بعد از اینکه رسیده بودم خونه یه پیام از یه شماره ناشناس اومد به گوشیم حدس میزدم که خودش باشه که بعد از یه خورده اس بازی و حرف زدن خودشو معرفی کرد و اشنا شدیم و بهم گفت که اسمش سوگنده و �� اونکه تو خیابون باهاش بود دختر خالشه و ازم پرسید تو با کدوممون میخواستی دوست بشی که من گفتم از اول از خوده تو خوشم اومد و....که فهمیدم دختر خالش دوست پسر فاب داره و باهم تیریپ ازدواجن...خلاصه چندروزی همینطور گذشت و ما باهم بیشتر اشنا و صمیمی شدیم تو این مدت من همش فکرم به کونه خوشگله سوگند بود و دنباله راهی بودم که اینو بکشونم تو خونه و حسابی ترتیب کارو بدم،که یه روز سوگند بهم گفت منو دختر خالم امشب جایی عروسی دعوتیم اگه میتونی اخرشب بیا دنبالمون مارو برسون خونه که منم قبول کردم و رفتم پیش دوستم محمد تا یکم باهم مشروب بخوریم چون سوگندم میگفت خیلی مشروب دوست داره و منم میخواستم به بهانه مشروب بهش بگم بیاد پیشم که باهم بخوریم... تقریبا ساعت یازدهو نیم دوازده اخرای شبه دخترا ولی اول شبه ما پسرا بود که دیدم سوگند بهم زنگ زدو گفت که برم دنبالشون،منم سریع ماشینو اتیش کردمو زدم تو دنده تا از قافله عقب نمونم،وقتی رسیدم سوگند اومد و جلو نشست و دختر خالشم عقب و بعد از سلامو احوال پرسی ازم خواستن که سریعتر برم و دختر خالرو زود برسونیم که خیلی دیرش شده،بعد از اینکه اونو رسوندیم به سوگند گفتم اگه تو دیرت نیست یکم باهم دور بزنیم که اونم قبول کرد...اروم اروم تو کوچه ها میرفتیم که یه جای تاریک و خلوت پیدا کردم و ماشینو همونجا نگه داشتم،همینجوری داشتم بدونه هیچ حرفی به سوگند نگاه میکردم که یه دفعه خودشو بهم نزدیک کردو لبشو گذاشت روی لبام من که تعجب کرده بودم و نمیدونستم چیکار کنم بیخیاله اطراف شدمو دستمو انداختم دور گردنش و شروع کردم به لب گرفتن،دیگه طاقت نداشتم دستمو بردم سمته سینه و رونش و کلی مالیدم از اینورم کیرم به صورته خبر دار اماده به خدمت شده بود،بعضی وقتا سرمو میچرخوندمو امار اطرافو میگرفتم،همینطور که لبامون روی هم بود دستشو گرفتم و بردم سمته کیرم و محکم فشار دادم روش که اونم چسبیدو از رو شلوار کیرمو میمالید...شروع کردم اروم کمربندمو باز کردم و کیرمو در اوردم و دادم دستش وقتی چشمش بهش افتاد با صدای شهوتناک و یواش گفت جووووووون!که منو بیشتر شهوتی کرد ازش خواستم یکم برام ساک بزنه و اونم قبول کرد دیگه کیرم داشت میترکید داغه داغ بودم سوگندم انگشته اشاره و شصتشو دور کیرم حلقه کرده بود و بالا و پایین میکرد و میگفت کیر خوبه که کلفت باشه و از چشماش میخوندم که باهاش حال کرده همینطور که داشت بهش نگاه میکرد خیلی حشری سرشو برد سمته کیرم و اروم یه لیس به کیرم زد و بعد اروم اروم کلشو خورد و منم با دستم گردنشو گرفتم و فشارش دادم رو کیرم فکر میکردم وقتی همش بره تو حلقش خفه میشه اما دیدم خیلی راحت تا ته میخوره و خودش سرعتشو بیشتر کرده دیگه داشتم از لذت بیهوش میشدم که چشم به کونش افتاد سریع دستمو بردم سمتش و حسابی کونشو چنگ زدم دیگه از سوگند خبری نبود صداشم میکردم جوابمو نمیداد و فقط کیرمو تو دهنش مک میزد واقعا از این که کیرم تو دهنش بود لذت میبرد...از رو داشبرد ماشین دستمال کاغذیو برداشتمو بهش گفتم که دیگه دارم ارضا میشمو ابم میاد سرشو اورد بالا که از دستم در رفتو ابم با فشار پاشید رو فرمونو یه خوردشم رو داشبورد هر دو خندمون گر��ت و سوگند بهم گفت خیلی باحال بود و دوس داره دوباره پاشیدنشو ببینه که بهش گفتم سر فرصت حتما میبینی...اون شب گذشت و من سوگندو رسوندم وقتی رسیدم خونه خیلی خسته بودم انگار از درون ارضا شده بودم خیلی راحت خوابم برد و صبح طبق معمول رییس (کیرم) زودتر از ما بیدار شده بود همینطور که تو فکر جریان دیشب بودم که پیام صبح بخیر سوگند گوشیمو لرزوند...بعد از کلی صحبتو چرتو پرت دلو زدم به دریا و ازش خواستم که همدیگرو ببینیم اونم قبول کرد و ازم پرسید کجا بریم یخورده موندم و فکر کردم میترسیدم اگه بگم خونه بزنه تو برجکم و نیاد و من ضایع بشم بالاخره خودمو جمو جور کردمو ازش خواستم بیاد خونمون که راحت باشیم و بتونیم صحبت کنیم...بعد از کلی انتظار جوابمو داد وقبول کرد که بیاد خیلی خوشحال شدم وقتی یاد کونه تپل موپلش میفتادم رییس شورتو شلوارو باهم پاره میکرد،قرارمون شد ساعت چهار که من برم دنبالش هر جور بود مکانو اماده کردمو رفتم ارایشگاه و نزدیکای چهار بهش زنگ زدم و گفت که لباساشو پوشیده و حاضره منم جلدی پریدم پشته رولو یه دونه متادون خوردمو سریع خودمو رسوندم سر قرار و سوگندو سوار کردم وقتی دیدمش یکه خوردم واقعا از قبل خوشگلتر شده بود یه شلواره تنگ و یه مانتوی کوتاه داشت دیوونم میکرد گازو گرفتم و رفتم سمته خونه،خونه ما اپارتمانه طبقه دوم زندگی میکنیم توی محله نسبتا اروم،وارد خونه که شدیم درو بستم و کلیدو رو زر یه دور چرخوندم،هنوز هیچ حرفی نزده بودیم که سرپا نگامو به هم گره خورد و اروم نزدیکش شدم و پیشونیشو بوس کردم سوگندم دستشو انداخت دور گردنم و بهم گفت زود باید برگردم خونه،از این حرفش فهمیدم که دلش میخواد زودتر برنامرو شروع کنیم....منم دیگه مجاله حرف زدنو بهش ندادمو فورا خودمو چسبوندم بهش و دستمو دور کمرش پیچیدمو لبامو گذاشتم روی لباش همینجور که داشتیم لبای همو میخوردیم سوگند شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهنم و اونو از تنم در اورد و دستشو کشید روی سینم و گذاشت روی شونه هام و پایین تنشو به پاهام فشار میداد منم بعد از اینکه مانتوشو در اوردم دو تا لوپه کونشو گرفتم تو دستام و محکم میمالیدم بعد بلندش کردم تو بقلم و بردم تو اتاق وروی تخت و شروع کردم به خوردنه لاله گوش و گردنش دیگه صدای نفساش بلند شده بود دستمو بردم سمته سینش و فشار دادم اخخخ که عجب سینه های سفت و بزرگی داشت تاپشو دادم بالا یه سوتینه قرمز بسته بود که اونم کشیدم بالا سینه هاش افتاد بیرون با دسته چپم سینه راستشو گرفتم تو دستمو محکم فشاااار دادم و اروم یه گاز از سینه چپش گرفتم که یه جیغه کوچولو زد به صورتش نگاه کردم چشماش خماره خمار بود شروع کردم به خوردنه سینه هاش و مالیدنشون اروم دستمو بردم سمته شلوارش که دکمشو باز کنم دستمو گرفت و نزاشت یه بوس از لباش کردمو یه نگاه به چشماش انداختم که چشماشو بست و منم دکمه های شلوارشو باز کردم دستمو بردم داخل و از روی شرت انگشته فاکمو کشیدم روی خط کوسش اخخخخ که چه کوسی،توپوووول،احساس کردم که شرتش خیس شده فهمیدم که وقتشه شلوارو از پاش کشیدم بیرون واااااای چه رون سفیدی داشت دیوونم میکرد با یه شرته قرمز که با سوتینش ست کرده بود،تازه فهمیده بودم معنای نعمت الهی چیه که ما ازش محرومیم،یکم دستمو کشیدم روی روناش یه دونه بوسشون کردم واقعا ارزش لیسیدنم داشت،شلواره خودمم در اوردم و دوباره رفتم سمتش اروم اروم شرتشو پایینتر میاوردم وااااای هر چی پایینتر میرفت سفیدتر میشد دیگه طاقت نداشتم شرتشو کلا از پاش کشیدم بیرن و دوتا پاهاشو از هم باز کرد اخخخخخخخ یه کوسه صورتی وسته دوتا رونه گنده ی سفید و تمیز عینه این خارجیا به خودم گفتم منو اینهمه خوشبختی محااااالههههه،یکم با دستم روی کسشو مالیدم و دیگه حسابی خیسه خیس شده بود که یه دفعه بلند شد و نشست و ازم خواست دراز بکشم دستشو برد سمته شورتم که من چون طاقتم تموم شده بود سریع خودم درش اوردم که کیرم یهو قلمبه افتاد بیرون و با دیدنش یه لبخنده رضایت بخشی روی لبای سوگند نقش بست،اول یکم با دستش بازی داد که راسته راست شد و بعد اروم سر کیرمو کرد تو دهنش و مک می زد خیلی داشت بهم حال میداد واقعا کار بلد بود از پایین تا بالای کیر کلفتمو لیس میزد و بعد کلشو کرد دهنش و تند تند ساک میزد ازش خواستم که تخمامم بخوره که اونم رفت پایینتر و شروع کرد به لیسیدنه تخمام بلند شدم و رو به بالا درازش کردم رفتم رو سینه هاش و کیرمو کردم تو دهنش اونم لباشو دور کیرم حلقه کرد و اروم شروع کردم به عقب و جلو کردن کیرمو تا ته فرو میکردم تو حلقش و فشار میدادم وقتی میکشیدم بیرون شرع میکرد به سرفه کردن و نفس نفس زدن چندین بار این کارو تکرار کردم و بعد ازش خواستم که برگرده و اونوری دراز بکشه و اونم برگشت این اولین باری بود که کونشو لخت میدیدم عب کونه سفید و تمیزی اب از دهنه کیرم راه افتاده بود و میخواست هر چه زودتر کارو یه سره کنه دستمو بردم و لوپای کونشو از هم باز کردم و کیرمو گذاشتم رو سوراخه کونش که یه دفعه از جا پرید و برگشت و گفت داری چیکار میکنی من از پشت نمیتونم گفتم پس کجارو بکنم گفت از جلو بکن،پرسیدم مگه جلوت بازه گفت اره چشاشو بست دوباره پاهاشو از هم باز کرد رفتم بین دوتا پاهاش کیرمو گذاشتم دمه سوراخه کوسش تو صورتش نگاه کردم همینطور زل زده بود به منو داشت لبشو گاز میگرفت با چشماش بهم فهموند که باید جرش بدم،یواش کیرمو فرستادم داخل و کشیدم عقب یه اهه بلننند کشید و دوباره کردم توو دیدم که چشماش رفتو انگار تو لذت غرق شده کم کم سرعتمو بیشتر کرردمو محکم تلمبه میزدم سو گندم صدای جیغ و دادش اتاقو پر کرده بود وای که چه کوسه داغی عجب بدنه طلایی هر جارو که دست میزدم سرخ میشد خم شدمو خودمو چسبوندم بهش اونم پاهاشو اورد بالا و دور کمرم قفل کردو با ناخوناش پشتمو چنگ مینداخت منم هر چی قدرت داشتم سر کوسش خالی کردم و با تمام توانم تقه میزدم و عقب جلو میکردم هر دومون خیس عرق بودیم که یه دفعه سوگند بهم گفت تندتر بزن امیر داره میاد بعد از چند لحظه محکم خودشو بهم چسبوند و ناخوناشو تو تنم فرو کرد و ارضا شد تو همون وضعیت یکم موندیمو یه کم که گذشت پرسید چرا ارضا نمیشی گفتم قرص خوردم و دیر ابم میاد یه لبخندی زدو گفت باید خالی بشی پاشو دوباره بزن...گفتم دوس دارم از پشت بکنم یه اخمی کرد و گفت کیرت کلفته از پشت نمیتونم طاقت بیارم درد میگیره گفتم اروم میکنم اگه نتونستی اصلا نمیکنم...خلاصه بعد از کلی اسرار قبول کرد و برگشت منم زیر شکمش یه بالش گذاشتم که کونش بیاد بالاتر که راحت بکنم...یکم از کرم جلوی اینه برداشتم و مالیدم به سوراخه کونش و یکمم کیرمو باهش لیز کردم دیگه داشتم به چیزی که میخواستم میرسیدم یه کونه عالی بره کیره یه بچه شمالی...بالاخره کیرمو گذاشتم دمه سوراخه کونش و اروم فشار دادم هنوز داخل نرفته بود که سوگند خودشو کشید و جمع کردو گفت امیر بخدا درد داره با ناراحتی نگاش کردم که خودش برگشت و دوباره اروم فشار دادم و سرش رفت داخل که سوگند یه جیغه بلند کشید و خواست از زیرم در بره که افتادم روش تا نتونه،اروم اروم عقب جلو کردم تا جا باز کنه دیگه سوگند داشت گریه میکرد که با یه حرکته انتحاری کله کیرمو فرستادم داخل صدای سوگند خیلی بلند شده بود و این گریه هاش منو بیشتر تحریک میکرد،درست شده بودم مثله یه وحشی،محکم کیرمو تو کونش عقب جلو میکردم و تلمبه میزدم صدای بدنم که به کونش میخورد هنوزم تو گوشمه اخ که چه صدایی میداد واقعا کونه تنگی داشت ولی معلوم بود قبلنم از پشت سکس کرده،دیگه تو خلصه بودم فقط دلم میخواست جرش بدم که تو همین لحظه دندونامو بهم فشار دارمو با سه چهار تا تلمبه محکم کل ابمو تو کونش خالی کردم،همونجوری افتادم روش و چند دقیقه به همون شکل موندیم بعد بلند شدمو رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم و برگشتم پیشش و بقلش کردمو لباشو بوسیدم ازش بخاطر خوبیاش تشکر کردمو اونم ازم تشکر کرد و بعد لباسمونو پوشیدیم و بردم سوگندو رسوندم و برگشتم خونه.... بعد از یه مدت دوستیه ما تو اخرای همون ساله نودو سه تموم شد و سوگند رفت و من موندمو خاطرش...که یکی از بهترین سکسهای زندگیم بوود ممنونم از اینکه نظر میدید.
10 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
اوج لذت بهراد
بیدار شدم... سرم روی سینت بودو توام غرق خواب شیرینت بودی... دیشب بیهوشت کرده بودم ! از شدت لذت... کیرت کوچیک شده بودو تیکه های شکلات و آب کیر سفیدت که روش خشک شده بود هنوز روش مونده بود... روتختی چروک بودو شکلاتی... . بوی بدنت کل فضا رو پر کرده بود... آروم بیدار شدم و رفتم توی حموم . خودمو توی آیینه نیگاه کردم ... بدنم روی فرم بود... سفید و عضلانی و با انرژی... یه دوش داغ گرفتم ... حیف که تموم اثرای سکس دیشبمون از بین رفت... ولی نه فرصت زیاد بود... خودمو حسابی با پماد استریل که توی اینترنت دو روز پیش خریده بودم هلو کردمو آماده شدم برای یه سکس داغ از عقب... با انگشت آروم آروم سوراخ کونمو آماده وارد شدن یه کیر با قطر ۵ سانتی کلفت و ۱۶ سانتی کردم! (‌این سایزارو خودت توی اینترنت برام نوشته بودی ... یادته ؟! )‌ لوسیون بدن خوشبوی زنونه ای رو که خریده بودمو زدم... وای چه جیگری شده بودم... یه شرت قرمز زنونه نخ در بهشت هم تنم کردم. کون سفیدم که حسابی بهش رسیده بودمو توی آیینه که دیدم خودم واسه خودم راست کردم... اییی جونممممممممممممم جونننن میده واسه کردن!!!! حشر توی چشام و جونم موج میزد!!! چراغا رو خاموش کردم و اومدم بالای سرت ... . فکر کردم بهتره شروع کنم! ساعت از ۴ گذشته بودو تو بعد یه ۱.۵ ساعت دادو هوار کردن مثل بچه ها خوابیده بودی... اومدی بودی که لذت ببری و فک کنم تا اینجاش موفق شده بودم... انگاری بچم شده بودی که دوست داشتم از جون برات مایه بذارم... آروم سرمو بردم لای رونات ... کیر کوچولوت جلوی چمشم بود... بوی آب کیر میداد... با نوک زبونم شروع کردم به لیسیدنش... آب کیر شکلاتیت روش خشک شده بود و طعم واقعی کیرو برام ساخته بود... آروم آروم لیسش میزدم ... صدای نفس هات آروم و عمیق بود... آروم کردمش توی دهنم و شروع کردم به مکیدنش... آب کیرا لزج و خوشمزش کرده بود.. داشتن کم کم آب میشدن و میخوردمشون... شکلاتای باقیمونده شده بود صبحونه ۴ صبح من!!! صدای نفس هات عوض شده بودو کم کم کیر کوچولوی ۷-۸ سانتیت داشت توی دهنم جون میگرفت... آروم شروع کردم به لیسیدن رونات ... تخمات... جمع شده بودنو کوچولو... ! خبر نداشتن که باید از حالا به بعد یه عالمه آب کیر خوشمزه برام درست کنن!!! آه... . آروم آروم کیرت توی خواب بزرگ تر میشد و منم آروم آروم داشتم لیسش میزدم... نفسات بلند تر و نامرتب شده بود... سرمو بالا بردم... بیدار شده بودی و داشتی با شهوت نیگام می کردی... هیچی نگفتی و فقط نیگام کردی... از جام بلند شدم... بالای سرت شروع کردم به یه رقص سکسی که بیشتر خل و چل و دیووونت کنم... سینه هام به بزرگی سینه های دخترا نبودن ولی تپل و توی دست اومدنی بودن... میمالوندمشون! آروممممم باسنمو میچرخوندمو تا جلوی صورتت نزدیکش میکردم که بوی بدنم دیووونت کنه! من تمیز و هلو بودمو و تو کثیف و پر بوی عرق و شکلات و آب کیر... پشتمو بهت کردم ... باسنمو قلنبه کردمو خم شدم دستام روی زمین بود و لنبه های باسنم از هم جدا شده بود... باسنمو میلرزوندمو یزات دلبری میکردم... . یه دامن کوچولوی توری که گلدوزی مشکی داشت و برداشتم و آروم آروم تنم کردم... فقط دیگه پایین باسنمو میدیدی... نور کم بودو سکسی...سایه های سکسی بدنم روی صورتت افتاده بود... نزدیکت شدم ووو باسنمو میمالوندم... . سینه هامو ... گردنمو ... .رونامو ... پشت بهت باسنمو هوا کردمو سینه هامو گذاشتم روی زمین... باسنمو تکون میدادم برات که بیا منو بکن!!! از زیر دامن انگشتمو کردم توی سوراخ تنگ و خوشگلم ۲-۳ بار تا میشد کردمش تو ... درآوردمش... لبخند میزدم بهت و با چشام هیکل سکسی تو قورت میدادم... فک کنم یه ربعی برات رقصیدمو دلبری کردم... توام مثل پادشاها لم داده بودی و نیگام می کردی... اومدی دم گوشم آروم گفتی میخوام بکنمت عزیزم... . منم لبامو نزدیک لاله گوشت آوردم و گفتم... زود تر عزیزممممم. منو بکن ! دارم دیووووهنه میشم برات ... . من مال توام! روی لبه تخت نشستی و منم اومدم برعکسی توی بغلت نشستم... لبامو گذاشتم روی لبات و زبونامون توی همدیگه قاطی شد... طعم لبات برام آشنا بود... سکسی بووود... ۳-۴ دقیقه ای لب گرفتم ازت ... دیگه زده بود بالا ... . خوابوندیم... . افتادی رومو گردنمو لیس میزدی ... دوباره ازم لب گرفتیوووو یه کمی هم گاز گرفتی لبامو... . دیووونه شده بودیم ... قبلا بهت گفته بودم که اگه نوک سینه هامو گاز بگیری دیگه تمومه و هر کاری بخوای برات میکنم ... دقیقا همین کارو کردی... با زبونت سینه هامو لیس میزدیو نوک سینه هامو گاز میگرفتی ... اآحخخخخخخخخخخخ یواش تر... داری میکنیشون... ولی به هیچ صراطی مستقیم نبودی... قرمز شده بودو سفت ده بود بیرون نوکشون و لای دندونای تو بود... . دیگه میخواستم التماست کنم که منو بکن !... ولی نوبت تو بود که منو سرویسس کنی... سینه هامو ول نمیکردی... داشت قلبم از جا درمیومد و تو لذت میبردی ... وحشی شده بودی ... منم وحشی ترت میکردم با بوی بدن سکسیم و آه و ناله هام که کم کمک هوا رفته بود... دمرم کردی روی لبه تخت... شققق... با کف دستتت کوبیدی روی باسنم... یواشششش... . صداش اتاقو پر کرد... آخخخخ ... یکی دیگه... آههههههههههههههههه شقققق ... .. یکی دیگه ... . باسنم میسوخت از شدت درد ... شق... شقققق شققق... تند تر میزدی... دیوووووونه... . یواش تر... شقققققققق محکمترش میکردی... دیگه بیحس شده بود پوستش... فک کنم ۲۰ تایی نصیب هر کدومشون شد و اینکارت هم حشری ترت کرده بود و هم تحمل کیرتو برای من آسون تر کیرتو آوردی جلو! شدت حشرت یه کم خوابونده بودش! تا ته کردیش تو دهنم داشتم داشتم بالا می آوردم وخشیانه جلو عقبش میکردی و من فقط لبامو سفت کرده بودم که بیشتر با کارت حال کنی... میرفت تا توی حلقمو میومد بیرون نمی خواستی ولی پاشدم و لبامو که یخ کرده بود از شدت نفس نفس زدن و حشری شدن و گذاشتم روی لبات... تا میتونستم خوردمشون بوی عرق بدنت با بوی خوشبوی بدنم قاطی شده بود. بازوهاتو زدم بالا و با زبونم تموم زیر بغلتو لیس زدم آخخخخخخخخخخخ که چه حسییی داشت. الان میفهمم که آدم برای کسی که دوستش داره توی سکس حاضره هر کاری بکنه ... زیر پوست زیر بغلت شکلاتی بودو بوی شدید عرق بعد از سکسی رو میداد که توی حالت عادی فراری بودم ازش ولی الان ذره ذرش دیوونم میکردو با تموم وجود لیسش میزدم و میخوردمشون. دستت رفت روی باسنمم چنگ مینداختی روشون و فشارشون میدادی. سینه هاتو میخوردم و لیس میزدم ... شکمت... . رونات ... . باسنت ... برعکس شدم و رفتم روی پاهات باسنم جلوت بود و تو مشغول مالوندش وحشیانشون شدی... کف پاتو لیسیدم ... لای انگشتای پات... آه... ... ... ... انگشتت و فرو کردی توی سوراخم ... محکم تر میلیسیدمت ... انگشت پات شده بود پستونکم... لذت میبردم و نفس هامون صداش بلند و بلند تر میشد... دوست نداشتم لحظه ها تموم بشه... آروم انگشتت و میچرخوندی جووووووووووون چه کونییییییی چه باسنیییی قربون کونت بشم ووو میخوام کیرمو تا ته بکنم توش خودتو آماده کن الان قراره زیر کیرم فریاد بزنی... قراره التماسم و بکنی که یواش تر... میگفتی و محکم تر انگشتت و فرو میکردیو در می آوردی... دیگه داشت همه چی برای لحظات طلاییمون آماده می شد... برام جالب بود که چه پوزیشنی رو انتخاب میکنی... میدونستی که دوست دارم بیافتی رومو بغلم کنی ... این پوزیشن مورد علاقم بود... ولی نه ... نشستی بغل تخت دوباره ... بلند م کردی ... نشوندیم روم... چشات توی چشام بود ولبات روی لبام... نفست توی نفسم بود... آروم بهت گفتم میخوام بهترین قسمت وجودمو بهت بدم... ازش لذت ببر... لبمو بوسیدی .. خم شدی و ظرف شکلات که کمیش مونده بودو برداشتی ... کیرتو کردی تهش و هر چی مونده بودو روی کلاهکش جمع کردی... آروم گفتی آماده ای؟ با احترام و التماس گفتم : آره عزیزم ... لطفا من رو بکن... بشین روش... با حس عامرانه و دستوری و خشن گفتیش... بغلت کردم ... تو روی لبه تخت نشسته بودی و من روی پاهات پاهام اینور اونورت روی تخت بودو لمبه های باسنم باز شده بود ... کیرت محکم و سیخ بود... یه دستم دور کمرت بود که نیافتمو با دست دیگم کیرتو گذاشتم روی سوراخم ... تنگ و داغ بود برات... بزرگ و داغ بود برام... گفتم بکنش تو... محکمممممم... کلاهکش روی سوراخ بودو یواش هلش دادی تو ... نمیرفت... من تنگ بودم و تو کلفت.. فشار آوردی ... شکلاتا رو احساس میکردم که داره بین کیرتو سوراخم اینور و اونر میره... جای کرم بود ولی به اندازه اون نرم و روون نبود... فشار دادیش... منم دستمو دور کمرت محکم تر کردم... با لبات از سینم شروع کردی به گاز گرفتن... خوب بلد بودی کارتو... آروم آروم فشار میدادی ... میدونستم درد داره ... آخخخخخخ... ... ... ... لبمو گذاشتم روی لبات و شروع کردم به خوردنشون شقق... محکم تر از همیشه باسنمو با دستتات میزدیو با هر ضربه لبام توی لبات فرو تر میرفت و کیرت توی کونم عمیق ترمی شد... درد تموم وجودمو پر کرده بود... سوزش باسنم لذت بخش کرده بود درد کششیدنم رو ... شقققق... . و کیرت قسمتیش تو رفته بود... با وجود حشرت که میدونستم میخواستی جرم بدی هوامو داشتی ... با صدام که از شدت درد میلرزید گفتم اونکاریو بکن که دوس داری ... من دوست دارم... دوست دارم خوشحال باشی... درد من تموم میشه ولی دوست دارم لذت ببری... بوسیدمتو سرمو گذاشتم روی شونه هات و کونمو بدنمو در اختیارت گذاشتم... شروع کردی به جلو عقب کردنش ... میرفت بیرون و بیشتر تو می رفت... انگاری یه لوله ضخیم و سفت رو داشتی توی کونم میکردی... بیرونننن تووووو بیرووون تووو... بدنم میلرزید و تو نفس نفس میزدی توی صورتم ... لبات و میبوسیدمو از لذت بردنت درد میکشیدم... آخخخخخ ... ... ... تا ته فروش کردی تو... فکر نمیکردم کیر کلفتت تا ته جا بشه توش ... دیگه وزنم روی کیرت بود و کامل نشسته بودم توی بغلت ... درد میکشیدم و لب میگرفتم ازت... توام بی توجه به در کشیدنم شروع کردی به بالا پایین بردنم ... آرو م در آوردیش ... دوباره کردیش... داشتم جر می خوردم... از کلفتیش... فک نمی کردم اینقدر کلفت باشه ... تووووو... بیرووووننن تووووووووووووو... بیروون توووووووووووووووووووووووو بیرونننننننننننن توووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو بیرووووون آهههه آخخخخخخ درد تمومی نداشت و تو لذت می بردی... آروم گفتی چه کون تنگی داری... سفت میکنمت ... دوباره حرفای سکسیت شروع شده بود... با صدای بریده بریده گفتم مال توه! بکنش سفتتتت. تند کردی ... آههههههههه دیکه صدام درومده بود و اشک توی چشام جمع شده بود... آههههه آخخخخخخخخخخخخخ آیییییییییییی آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ کم کمک درد جاشو به لذت و درد قاطی پاتی داد... به خودم اومدم دیدم تو نشستیو من دارم بالا پایین میرم... حس یه زنو داشتم که داشت با تموم وجود خودشو در اختیار شوهرش قرار میداد... با تموم وجودم داشتم بالا و پایین میرفتم . کیرت داغ و کلفت بود. کلاهکش رو توی جونم حس میکردم... لذتش بیشتر و بیشتر میشد... دیگه درد و یادم رفته بود... لبامو روی لبات گذاشته بودم و حسسسابی مشغول سکس داغ و هاتم باهات شده بودم... هوا گرم شده بود و دونه های عرق روی بدنمون با تکوناشون لیز میخورد و باهم قاطی پاتی میشد. درست مثل من و تو که الان قاطی و درهم بودیم... تو جزیی از بدن من بودی و علاوه بر لذت مادی روح هامون هم باهم درگیر بود... آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ جوووووووووووووووووووون بکن منوووو عزیزم مممممم سفففففففت وووووووووووووووو آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ هههههههههههههههههههه اییییییییییییییییییییی سسسسسسسسسسسسس ففففففففففففففففففففففتتت بکن بکن بککککککککککککککککن مننننننننننننو من مال توام... . فقط نفس میزدی و هیچی نمیگفتی ... تخت داشت میشکست از شدت تحرکمون... همینجوری که لبام روی لبات بودو کیرت تا ته توی کونم بالا پایین میرفت هلت دادم و تو خوابیدی و من روت افتادم و حالا نکن هی بکن ادامه داشت... ۲ دقیقه... ۵ دقیقه... شروع کردم به لیسیدن لاله گوشهات ... نفس نفس میزدیمو عششششق و حاااالمون به را بودددد!!!! ۳-۴ دقیقه ای هم اینجوری کردی منو... کیرت بیرون اومد... اومدم جاش بزنم که گفتی نه پاشو... روی کف زمین خوابوندیم... دمر... کونم مالت بود و توم بدنم در اختیارت ... هیکل خیستو روم انداختیو گردنمو کج کردی با دستتت و لبامو گاز گرفتی... گفتم عرفاننن این پوزیشنو دوسسس دارم... گفتی میدونم عشقمممم میخوام یه عالمه اینجووری بکنمت... تو آروم بخواب و از کیرم لذت ببر... آخخخخخخخخخخخ که چه حسی بود... توی تموم تصوراتم اینشکلی تصورت میکردم... دستت رو روی شکمم گذاشتیو سفت فشارم دادی به خودت.. کیرت سر جاش بود... هلش دادی تو... آخخخخخخخخخخخخخخخ هنور کمی درد داشت ... لعنتی بزرگ تر از همیشه شده بود... آروم بیرونش آوردی دوباره محکم تر کردیش تو... بیروووووووووووووون توووووووووووووو بیرووووووون توووووووو تووووو تووووووووووووووووووووووووووووووووووو آهههههههههههههههه جوووووووووووووووووووووون دیگه وحشی شده بودی ... فحش میدادی و سفتت میکردی... قطره های عرقت روی گردنمو بدنم میریخت و من سست زیر دستت مثل یه دختر ۱۴ ساله حس شیرین سکس رو برای اولین بار تجربه میکردم... دوست نداشتم تموم بشه از قصد آبتو آورده بودم با خوردنم که کمرت سفت باشه و زودی تموم نشه! راضی بودم از خودم ... آخخخخخخ عرفان دوستتتت دارم کردنتو ... تند تر بکن جرم بده من کوووون توام من کیییرتو میخوام همیشه منو اینشکلی بکنننن کیییییرت توی کونمهههه... آههههههههههههههه آرهههه تند ترش کن... (‌و تو وحشیانه تر شالاپو شولوپ میکردیم... )‌ عرفان بسسسسه خسته شدی بذار من بیام روتتتت. رفتیم روی تخت... خوابوندمت ... مثل زن جنده ای که کارشو خوب بلده نشستم روی کیرت ووو شروع کردم به بالا پایین کردن خودم روی کیر خوشگل تراش خوردت... توی بالا پایین کردنم ساعتو نیگا کردم ...5.5 صبح بود ...یه ساعت بود بیدارت کرده بودم دستمو گذاشتم زیر رونات ...چنگ انداختمشون و بالا و پاییت میپریدم... دیگه یاد گرفته بودم... کیرت دیگه در نمیاومد. نشونه گیریت هم دقیق شده بود... صاف میکردیش تو سوراخم که دیگه فک کنم تنگ نبود... شروع کردم به چرخوندن کونم ... کیرت دیواره های کونمو جلا میداد و لذت میبردم ازش... آروم خوابیده بودیو نفس نفس میزدی ... افتادم روت و شروع کردم به لیسیدنت... بوی عرق تموم بدنتو پر کرده بود... آخخخخ که چقدر خوشمزه بودی... زیر بغلت بوی تند عرق بعد سکس میداد... لیسش میزدمو کیرتو بالا پایین میکردم... حشری تر و حشری تر میشدم... . دلم میخواست دوباره تموم آبتو بپاشی توی صورتمو دهنم ... ولی انگاری اصلا خبری نبود... خسته شده بودم از شدت تحرک... گفتم عرفان تو بکن حالا جونم رفت عزیزم... بلند شدم ... نشوندیم روی صندلی ... پاهامو بالا دادی و گذاشتیشون روی شونه هات... هلم دادی لبه صندلی ... کیر کلفتتتو که حالا خوب میدیدمو گذاشتیش روی سوراخمو تا ته هلش دادی تو... آخخخخخ که چه حسسسی بود... دیگه زمانو نمیفهمیدم... ثانیه هام شده بود جلو عقب کردنای تو! یواش تر میکردی زمان آروم بودو برعکس... چشام توی چشای خمارت بود و دستم توی دستات... خیس عرق بودی و بوی بدنت دیوونم میکرد... انگاری اون لحظه ها نمیخواست تموم شن! بهت افتخار میکردم که با اون بدن عضلانیت اینقدر کیر سفت و کمر محکمی داری! آههههههههههههههه یواشششش عزیزم دیوووووونت شدما!!! وایییییییییییییی جوووووووووووووووووووووون تخمات شالاپو شولوپ به لمبه های باسنم میخوردو کیرت دیگه تا میلیمتر آخرش سوراخمو نوازش میداد. بدنم میلرزید و ته لذت بودم ... فریاد زدی... کیرتو درآوردی و کاندومو بیرون کشیدیو با همون فریاد تا ته حلقم فروش کردی... داشتم بالا میاوردم ... یازم فشارش دادی... دیگه تخمات روی لبام بود و کیر متورمت کامل توی دهنم کلاهکش توی مریم بود... داغی آبتو که با فشار توی دهنم خالی میشدو احساس کردم... توی دهنم نه! توی ته حلقم! انگاری ۲۰ تا ۳۰ ثانیه طول کشید و انگاری یه لیوان آبو صاف خالی کردی توی دهنم... مزشو احساس نمیکردم چون زبونم اصلا درگیرش نیود فقط داشتم خفه میشدم که کشیدیش بیرونو افتادی روم... آخخخخخخخخخخخخخخخ که چه لذتی داشت! صندلی داشت میشکست از وزنت و من انگاری غرق عرق تو بودم! آروم خوابیدی روی زمینو منم توی بغلت ... در اوج لذت خوابمون برد...
9 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
تعطیلات تابستانی گی در روستا
به مولا اولین داستانیه که دارم مینویسم خواهشا فوش ناموس ندید من از اون بی غیرتاش نیستم که ناموسشون براشون مهم نباشه ...میدونم نمیشه فوش ندید منم نمیگم فوش ندید هر چقد دوست دارید به خودم فوش بدید خوب خستتون نکنم برم سراغ اصل مطلب
این خاطره بر میگرده به تابستون سال 91 من الانشم که18سالمه فقط یه بار دختر کردم اونموقع بد جور حشری بودم سکس برام یه چیز جدید بود میخاستم در موردش بیشتر بدونم خیلی برام هیجان انگیز بود چون تازه افتاده بودم توخط برا همین خیلی چیز جالبی بود تازه جلق زدن یاد گرفته بودم که ای کاش یاد نمیگرفتم تابستون بود و من امتحانای سال سوم راهنمایی رو داده بودم و راهی روستامون شدیم تا تعطیلاتو اونجا بگذرونیم خیلی جای سرسبز و باصفایی البته دیگه از حالت روستا خارج شده چون منطقه ی گردشگری محسوب میشه خوب بهش میرسن کسی دامداری نمیکنه همه کشاورزن .... خلاصه با هزار تا دلخوشی رفتیم اونجا دوستای زیادی دارم یکی از این دوستام که همسن خودم بود خیلی اسکل بود ینی همه سرش کلاه میذاشتن ...پول میکندن ازش اصلا یه وضی بود پسره روزی 60تومن خرج میکرد بابابزرگش خان بوده یه پسر بیشتر نداشته همه زمیناش به پسرش ینی بابا بهنام ارث مرسه (پسر اسکله اسمش بهنامه) قیافش معمولی بود ولی خیلی گوشت بود همه چششون دنبالش بود به خاطر اسکل بودنشم هر کی ازش بزرگتر بود خرش میکرد به بهونه ی کباب خوردن و چیزای دیگه میبردن میکردنش دیگه عادت کرده بود افتاده بود تو خط ...دیگه با همسناشم میرفت ولی دوست نداشت مفعول باشه ولی بالاخره میشد خرش کرد بچه ها بهش میگفتن کونی ...خیلی بدش میومد همیشه انکار میکرد کون دادنشو منم اولاش باورم نمیشد ولی کم کم برام جا افتاد اونوقتا با گوشیه تخمی جاوا فیلم سوپر نگا میکردیم ولی همچین حال میداد که الان فورکا شم مثل اونا حال نمیده آخه اونموقع تنوع داشت برامون خلاصه یه روز که داشتیم سوپر نگا میکردیم ��توجه کونه بهنام شدم بد جور شق کرده بودم از یه طرف سوپر از یه طرف دیگه کونه سفیده بهنام ...از اونموقع زدم تو کارش...کم کم شروع کردم به انگشت کردنش ولی اون مقاومت میکرد البته اونم حشری بود ولی فک میکرد من کون خوبی نیستم برا کردن (من با اینکه کیر گنده ای دارم ولی بدن سفید وکون گنده و بدون مویی هم دارم )تصمیم گرفتم نظرشو به خودم جلب کنم خودمو میمالوندم بهش,جلوش سکسی را میرفتم ،تیکه های سکسی مینداختم ....ولی خیلی پوستش کلفت بود یه روز فکری به سرم زد رفتم سوپرای جدید گرفتم از بچه ها و هم پرسیدم بهنام از چه فیلمایی خوشش میاد بعد یه شلوار تنگ پوشیدم بدون شرت شلواررو از پشت یه خرده پاره کردم بایکی از دوستام که خیلی باهاش صمیمی بودم و قبلن بهنامو کرد بود هماهنگ کردم اسمش ممد بود بهش میگفتیم ممد دیوس چون کسکش خیلی زرنگ بود ولی دمش گرم خیلی کمکم کرد که بعدا خودش پشیمون شد(علتشو بعدن میگم تو داستانای بعدی)خلاصه به بهنام اس دادم: بیا بریم باغ ممد اینا کباب بزنیم نترس تنها نیستم ممدم میاد *اگه میگفتم تنهام هم شک میکرد هم میترسد نصفه شبی تنها با من بیاد اخه ممد فامیلشون بود به اون اعتماد داش (همین اعتماده باعث شده بود که ممد بکندش)خلاصه همه چی مهیا بود خونه هم گفتیم داریم میریم ایست بازرسی از طرفه بسیج بهنام اومد ممد پیکان آقاشو کش رفته بود سوار شدیمو رهسپار باغ شدیم رسیدیم باغ تو باغ ممد اینا یه کلبه خشتی بو خوبیش این بود که از همه طرف بسته بود فقط یه پنجره کوچیک داش البته داخلش خیلی کثیف بود یه ذره تمیز کاری کردیم زیرانداز ممدو انداختیم زمین کبابارو به سیخ کشیدیم و گذاشتیم رو ذغالا ممد خیلی دیوسه از قصد سیر ترشی اورده بود که بهنامو گرم کنه حشری بشه بعد اینکه شامرو زدیم ممد گف وقت سوپره شروع کردیم سوپر نگا کردن تو دلم گفتم حالا وقتشه به بهونه شاش رفتم بیرون بهنام گرم سوپر بود از اون فیلمایی بود که دوس داشت سیاه پوست بود ازاون کیر کلفتاش اون موقع کیر به اون بزرگی برامون تازگی داشت شکل علامت تعجب میشدیم ولی حالا ...بگذریم رفتم بیرون شلوارمو که خونه یه ذره پاره کرده بودمو تا آخر جر دادم کونم قشنگ اوفتاده بود بیرون رفتم تو گفتم شلوارم جر خورده یه ذره نگام کردن ممد شروع کرد به خندیدن ولی بهنام با یه نگاهه حشری داشت کونمو نگا میکرد ممد گف چه گوشتی بودی ما نمیدونستیم (البته اینو به خاطر این میگفت که بهنام حشری شه درسته بدنم سفیدو بدون مو و سکسی هس ولی به پای بهنام نمیرسیدم که )بهنام گف چقد خوشکله گفتم دوس داری بیا دس بزن بهش یه نگا کرد گفت :اذیت نکن ماهان نصفه شبی میفهمن ابرومون میره ها گفتم: نترس باغ غریبه که نیس باغ ممد ایناس کی میخاد بیاد اینجا آقا ممدام خابه گفت :باشه ولی فقط انگشت میکنیم ها گفتم باشه (ازاین به بعد من:1 ، ممد دیوس:2 بهنام:3)شروع کرد به مالوندن کونم منم دستمو بردم سمت کیرش باورتون نمیشه کیرش تو دستم نمیومد اونقد کوچیک بود بعد گفتم لباساتو بکن اونقد حشری بود اصلا ترس یادش رفته بود شلوارشو در آورد تا بدن سفیدو کیر کوچیک خوشکلشو دیدم حشرم زد بالا بغلش کردم بدنمو میمالوندم بهش تاسینه های گندشو حس کردم سریع پیرهنشو در آوردم میخاستم خودمم بکنم که ممد یادم افتاد مثل داداشم بود روم نمیشد جلوش در بیارم 1بیرون وایستا روم نمیشه* قبول نکرد از من اصرار از اون انکار میگفت خجالت نداره اخرش رفت بیرون تا رفت بیرون شلوارمو کشیدم تا کیر گنده و صورتیمو دید با تعجب و ترس رفت عقب بیچاره از اون کون سفیدم انتظار همچین کیری رو نداشت اونقد حشری بود که بیخیال کیر شد اومد بغلم کرد حالا دیگه بدنمون لخت بود خیلی حال میداد وقتی کیرش به کیرم میخورد از پشت با لمبلای کونش بازی میکردم دیگه طاقت نداشت 3 دراز بکش میخوام بکنمت 1اول باید بخوری 3نمیخام کثیفه 1کثیفی نداره که تازه رفتم حموم موهاشم زدم تمیز تمیزه 3پس اول تو باید بخوری * مجبور بودم قبول کنم شروع کردم به خوردن کیرش خیلی خوشمزه بود انگار یه سوسیس تو دهنم بود بعد هی بوسش میکردم حالا نوبت اون بود کیرمو گذاشتم دهنش چه لبایه داغی داشت داشتم میمردم از شهوت خیلی اروم ولی تمیز ساک میزد 1تخمامم میلیسی 3دیگه اونارو نه کثیفه1 اذییت نکن دیگه جبران میکنم عوضش دو ساعت منو بکن 3قول دادیا فرار نکنی 1قول میدم اگه فرار بکنم برم کی رو بکنم اول تو منو میکنی بعد من 3باشه *شروع کرد تخمامو کرد تو دهنش هر از گاهی اوق میزد ولی در کل خیلی خوب ساک میزد دهنش حرارت زیادی لباش اونقد نرم بود که بدنم مور مور میشد دیگه داشت ابم میومد گفتم بسه گفت دراز بکش *چون قول داده بودم مجبور بودم گفتم سرپا بکن اولش قبول نمیکرد ترسوندمش گفتم الان یکی میادا زود باش *سرپا شروع کرد کیرشو گذاشت لا کونم خیلی کوچیک بود اصلا هی سر میخورد میومد بیرون خیلی حال میداد قلقلکم میگرفت همینجوری که داشت عقب جلو میکرد من جلق میزدم ابم اومد لش شدم بعد یه مدت آب اونم اومد1بیا برگردیم دیگه دیروقته2چی چی برگردیم من که نکردمت *کونی ابش اومده بود حشرش خابیده بود میخاست دبه کنه ممد صدامونو شنید اومد تو اولش به ذره خجالت کشیدم ولی گفتم به تخمم هر چه باداباد 2چی شده چرا صر و صدا میکنید شبه صدا میپیچه 1کسکش ابش اومده میخاد دبه کنه 2گوه خورده مگه دس خودشه قبلنا از این گو خوریا نمیکردی مثل بچه آدم کونتو میدادی 3من میرم هیچ گوهی هم نمیتونی بخور* ممد یه چک خابوند زیر گوشش گفت غلط کردی باهمون یه دونه چک حساب کار اومد دستش بغض کرد اما گریه نمیکرد ممد بلد بود چجوری ادمش کنه 3تو رو قران دیر وقت میفهمنا 2حرف نباشه درار شلوارتو(وسط بحث کردن من باهاش شلوارشو پوشیده بود ) سکوت کرد یواش شلوارشو در اورد ممد شلوارشو کشید پائین تعجب کردم اونم میخاست بکنه دیگه وقت بحث کردن با ممدو نداشتم من یه تف انداختم لا کونش شروع کردم تلمبه زدن ممدم از جلو از زیر کیر بهنام کیرشو کرد لا پای بهنام بعدش عقب جلو کرد چه حالی میداد کل بدنم عرق کرده بود کسکش نمیذاشت بکنم تو سوراخش ،خودشو سفت گرفته بود نمیذاشت کیرمو بکنم توش گفتم حیف که دیر وقته والا ننتو میگاییدم کیرهراز گاهی سر میخورد میخورد به کیر ممد خیلی حال میداد یه هو گوشیش زنگ زد قلبم ریخت تو جورابام ساعت 1بود یه ذره اومد سمت راست دستشو دراز کرد گوشی رو از رو تاقچه برداشت گف بابامه من ترسیدم ممد گفت نترسید بهش بگو ایست بازرسی تا ساعت 2طول میکشه ادامه بده ماهان * گوشی رو برداشت همون چیزایی رو که ممد گفتو به باباش گفت صدا باباشو میشنیدم _مراقب خودت باش پسرم ،پسرم دیگه مرد شده _وقتی داش با باباش حرف میزد ما دو تا مثل سگ تلمبه میزدیم خیلی ریلکس داشت داشت با باباش حرف میزدحشرم صدبرابر شد گفتم کجایی مرتضی که پسرتو دو تایی گاییدیم اول آب ممد اومد ولی اب من هر کاری میکردم نمیومد بار اولم بود بلد نبودم چطوری باید بکنمش هی کیرم سر میخورد از چاک کونش در میومد.کل بدنم خیس شده بود نفس نفس میزدم دیگه داشتم میمردم یه استارت زدمو با سرعت برق تلمبه زدم صدا شالاپ شلوپ ناشی از برخورد من به کونش کل باغو گرفته بود وقتی بدنم میخورد بهش کونش مثل فنر بالا پائین میشد بالاخره ابم اومد ریختم لاپاش گرمی آبه منو کون بهنام جهنمی درس کرده بود کیرم داشتم منفجر میشد از گرمای سایش کیرم با کونش ...بدبخت عرق سوز شده بود خودمونو تمیز کردیمو سریع برگشتیم. من که دیگه آبم اومده بود هی میگفتم دیگه دفعه آخرمه عذاب وجدانم بیدار شده بود. ممد گف :گوه نخور کسکش منم دفعه اول همینو میگفتم (که راستم میگفت)برگشتم خونه و 13ساعت خوابیدم
5 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
اولین کون دادن کامران
سلام اولین سکس من مربوط میشه به 6 سالگی که نمیدونستم سکس چی یکی از همسایه ها من برده بود خونشون به بهانه شیرینی دادن شلوار دراورد لاپای من کرد این اولین سکس بود به غیر سکس با یکی از فامیل هام کم سکس دو طرفه بود همشم لاپای بود می رسیم اولین باری که از سوراخ من کردن به صورت تجاوز بعد موقعی که خودم با میل خودم به سکس پرداختم میریم سر اصل مطلب .....
من 15 سالم بود نزدیک خونمون یک خرابه ای بود که کمتر کسی از اونجا رد میشد یک بار از مدرسه امدم داشتم میرفتم خونه 3 تا پسر حدود 18 ساله جلوی من گرفتن گفتن اره خودش تو دادش ما رو زدی من گفتم چی کجا من کسی نزدیم بعد فهمیدم فیلم شون یکیشون یک چک زد تو گوشم من گفتم اشتباه گرفتی بابا بعد به من گفت اون کارتون می بینی پهنش کن رو زمین من گفتم برای چی گفت پهن کن کاریت نباشه پهن کردم بعد گفت شلوارت در بیار دوزاریم افتاد تا این گفت گفتم واستا ببینم یکی میاد به این بهونه پا گذاشتم به فرار که یکشون من گرفت خوابوند رو کارتون من گفتم ولم کنید چی کارم دارید گفت هیچی کاریت نداریم یکم حال میکنیم ولت میکنیم من فکر میکردم همون لاپای دیگه سوراخ این ها به ذهنم نمیرسیداولش لاپای تف میزدن میکردن من که یک هو نزدیک سوارخم یکی از اون ها اول من میکرد برد فشار داد تو من جیقم در امد گریه کردم گفتم بکش بیرون خودم سفت کردم امد بیرون بعد هی میگفت نترس چیزی نیست یکم میکنیم من نمیگذاشتم گریه ��یکردم دلشون سوخت لاپای من کردن این گذشت دوران 16 سالگی من بدنسازی میرفتم عشق گوزم بودم تست سرم زیاد به خودم میزدم بعد شدید شهوتی میشدم به طوری که غیر قابل کنترل بود با خودم ور میرفتم انگشت سوارخم میکردم کار به جای رسید بادمجان خیار میکردم داخلش خیلی حال میداد تا این که یک روز تو مترو بودم شلوغ بود یک پیرمردی روبرو بود شکم داشت شکمش خورد به شکمم خندم گرفت اون فکر کرد من میخوارم دستش هی میاورد به کیرم میمالید من هی خودم میکشیدم اون ور که یک هو پیرمرد گفت من ماشین دارم دوست داری با هم دوست بشیم گردش بریم من گفتم باشه حالا شمارش داد من حفقظ کردم بعد امدم خونه نوشتم یک جا بیخیال بودم اما یک روز که شهوت بعد جوری سراغ من امد زنگ زدم بهش از مخابرات که تلفنم مثلا شناسای نکنه گفتم سلام من همون گفت بیا ببینم من میدونستم سکس دیگه دیدن ما گفتم اوکی من برای سکس فقط میام بعد تعجب کرد گفت ساکم میزنی تا بحال تو عمرم نزده بودم گفتم اره اونم میزنم قرار گذاشتیم تو ماشین بودم کیرش در اورد فکر کنم 10 سانتم نبود khkh بعد میگفت بخور من خوردم اونم کونم انگشت میکرد خیلی شهوت زده بود بالا بغد از ساک خوشم نیامد زیاد گفتم بسه کجا بریم حال کنیم گفت امروز نمیتونم بزار یک روز خونه دوستم میریم من گفتم الان میخوام بعدا نمیخوام گفتم تو راه تهران کرج جای خلوت زیاده بریم حال کنیم تا اینکه برد من یک باغچه مانند بود کیرش در اورد من گفتم بزار سوراخم باز کنم باز کردم کرد توش انقدر به من حال داد که هنوز تو کف اون روزم اما کثافت به چند دقیقه نکشید کشید بیرون گفت بریم گفتم چی شد من میخوام هنوز گفت یکی میاد میترسیم رفت من رفتم تا جای من برسونه بعد فهمیدم ارضا شده بوده این گذشت باعث شد تو کف بمونم تا چند سال بعد چون بلد نبودم چه جوری اشنا بشم من تو در همسایه اون ادمی نبودم که به یکی بگم بیا حال کنیم من بکن ابروم میرفت تا اینکه با یاهو اشنا شدم اون زمان یاهو صحبت وب میدادن حال میداد تو یاهو قسمت گی ها رفتم یکی پیدا کردم باشگاه هنوز میرفتم اینجا 22 سالم بود بعد اکثرا فکر میکردن خالی بندی سکس چتم این چرت ها تا اینکه گفتم سکس پولیم برای اینکه واقعا فکر کنن به خاطر پول میدم یکی پیدا شد گفتم فقط 15 هزار تومان میگیرم نزدیم خونمون بود رفتم خونشون بر خلاف اون این یکی کیرش 18 سانت بود خیلی کلفت یکم میترسیدم اما دوست داشتم از زل استفاده کرد من دراز کرد خواست کیرش بکنه داخل دیدم اصلا نمیره چون تو خونه با خودم ور میرفتم میدونستم قونبول بشم راحت تر میره داخل درد کمتر داره گفتم قبول میشم خودم میکنم داخل قبول شدم اروم اروم کردم داخل دیدم جونننن چه حالی میده اونم نامردی نکرد تا ته میکرد داخل تند تند این کاره بود حرفه ای تا جای که دستشویم گرفت گفتم بزار برم دستشوی رفتم امدم باز من کرد انواع مختلف من کرد حال کردم از اون روز به بعد نزدیک به 26 بار دیگه سکس داشتم از طریق همین اینترنت اما الان ترک کردم خیلی دوست دارم اما دیگه نمیخوام سکس کنم دلم برای کیر تنگ شده خواستم من داستان خودم بگم البته یک سری بیسواد که روشن فکر خودشون میدونن شاید یکم فوشم بدن و بگن این چه د��ستانی اما واقعیت زندگی من بود بدون دروغ چون سکس های من زیاد بوده مختلف نمیتونستم همه رو تعریف کنم مگرنه هر کدامش جداگانه داستان بنویسم.
7 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
رفیقتم رفیق
به رسم ادب سلام اول بگم این داستان زیاد سکسی نیست پس تو این داستان دنبال جلق اینا نباشید میخوام بهتون درس زندگی بدم بیشتر روح سخنم با پسراس واسه بعضی پسرا سوراخ شاش بیشتر از رفاقت ارزش داره بگذریم رفیق این قضیه برمیگرده به ۲سال پیش ... یه برنامه چت داشتم اسمش اواکس بود ...یه روم ساخته بودم رفیقامو دور هم جمع کرده بودیم کس میگفتیم کس میشنیدیم همه چی خوب بود تا پای یه دختر وسط اومد اسمش نگار بود قد کوتاه موهای بلوند (باید خدمت اون دسته از دوستان دیوثی ک میگن از کجا دیده بودیش باید بگم بعدش دیدم) بگذریم اومد توو روم همه جی اف داشتم جز من ...منم ک محل بهش نمیدادم همش پی لاس زدن با بقیه دخترا بودم ( بعدا خودش گفت ک این که محلش نمیگرفتم سمتم جذب شده حالا راست و دروغش به شما ربطی نداره شما جغتونو بزنید دیوث) تا این که ی شب داشتیم چت میکردیم بحث سفره خونه شد گفت منم ببرید منم گفتم درد داره ها اونم خندید و هیچی نگفت فرداش تلش رو واسم پی وی کرد... از اون روز به بعد دیگه رابطمون تغیر کرد من فک میکردم هم سن سال خودمه نگو یه ۷ سال ازم بزرگتر بود بالاخره دیگه تو قرار اول لب گرفتنو تو قرار دوم تو ماشین مالوندن ممه ها ...چند روز بعد بچه های گروه رو دیدم گفتن دیدیش گفتم اره من کس خول هم واسشون تعریف کردم که تو ماشین چکارا کردیم از فردای اون روز همه توی روم به نگار به چشم یه جنده نگاه میکردن واقعا هم تقصیر من بود...مثل یه پاکت سیگاری بود ک من بازش کردم حالا هر خواهر جنده ای میرسید بهش دست میزد با این که نگار بزرگتر من بود ولی دوسش داشتم...خیلی زود بهش دل بستم روزها سپری میشد و من متوجه تعیر اخلاق نگار میشدم با این که اونم دوسم داشت ولی یجورایی هی خودشو عقب میکشید ازم تا این ک یه روز رفتم دنبالش بردمش خونمون رو تختمون نشسته بودیم ک چشمامون بهم دوخته شد لباشو گذاشت روی لبام دیگه صبر نداشتم میخواستم هرچه زودتر از خجالت کیرم در بیام لبارو ک خوردم مانتوشو دراوردم یه سوتین بنفش داشت یه جفت ممه ۷۰ ک شل و اویزون بود شروتش هم ست سوتین بود درش اوردم یکم از چوچولش واسش خوردم ک پرسیدم اوپنی؟ گفت اره عماد زود باش دارم میمیرم انگار یه لحظه یخ کردم از روش بلند شدم رفتم یه ابی ب صورتم زدم )شاید یه دیوثی پیدا بشه بگه کسخول اون دیگه اوپنه روزو شب بکنش پس چه مرگته؟در جواب اون دوست عزیزم باید بگم تو گوه خوری منو نکن من فک کردم یهو بیوفته گردنم( برگشتم سرش دیدم لخت رو تخت خوابیده پشتش بهم بود نگام به کونش افتاد اومدم رو پشتش کیرم رو از روی شلوارم به کون لختو نرمش میمالیدم حس خوبی بود ولی از ی طرف داشتم به این فک میکردم ک اینو دیگه نمیخوام کسی ک دست خورده باشه نمیخواستم مخصوصا این ک اپن بود ولی تو این موقع ها نظر کیرم با نظر خودم فرق میکنه بالاخره کیرو دراوردم گذاشتم لآآآآآآآآآآاش فشار دادم رفت توش حالا کدوم سوراخ بود نمیدونم چهار پنج بار جلو عقب کردم دیدم داره ابم میاد ) قابل توجه اون دوستانی ک ۴۰ دقیقه میکنن( اهل گلنارم روزگارم کیریست کهنه کیری دارم ببخشید رشته کلام از دستم در رفت کششیدم بیرون ریختم رو کونش خودش گفت دیونه کردی تو کسم فک نکردی حامله بشم یا خدا پیش خودم گفتم این داره بدبختم میکنه بالاخره اون روز تموم شد شبش تو قهوه خونه با بچه ها نشسته بودیم ک برای بچه ها گفتم این دختره بازه )خاک تو سرم خیلی پشیمونم دختره گناه داشت( دوستم بهم گفت ما رفیقتیم رفیق بدت رو نمیخوایم این رو ولش کن بدبختت میکنه و این حرفا منم باور کردم باهاش سرد شدم دیگه جوابشو نمیدادم زنگ میزد گریه میکرد میگفت چرا اینکارو باهام میکنی ولی من خر گول دوستمو خوردم بعد از یه هفته دیدم همون دوستم رفته مخ دختره رو زده خیلی کیر خوردم این داستان زیاد سکسی نبود ولی نکته خوبی توشه یا شایدم لاشه نمیدونم ولی دیگه به هر رفیقی اطمینان نکنین دختره چند وقت پیش بهم زنگ زد گفت دوستت به زور منو کرده و این حرفا از خودم بدم اومد ک چرا اینکارو کردم از من به شما جۼی های محترم نصیحت کس رو بکنید به کسی هم نگید ک دیگه حسرتشو نخورین حالا صاحب اختیارین اونایی ک با ما حال کردنا ک هیچ ولی اون دسته از دیوثایی ک با ما حال نکردن جاکشا شل کنین ما حال کنیم پایان
6 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
من جندتم هر کاری میخای باهام بکن
سلام من کامرانم 18 سالمه بچه تهرونم خاطره ای تعریف میکنم ماله 4 ماه پیشه که تو مترو بودم ساعت حدود 5 بود داشتم برمیگشتم خونه که یه مردی بهم گفت آقا پسر صبر کن برگشتم دیدم یه مرده حدوده 38 ساله بهم گفت اموزش شطرنج مجانی میخای تا اومدم بگه نه گفت میشه اصلا شما بییان باهم دربارش حرف بزین شاید نظرت عوض شه منم خب همینجوری بدون هیچ دلیلی رفتم باهاش رو یه پله برقی بهم گفت اگه بیای آموزشگاه رو ببینی نظرت عوض میشه باهم پیاده رفتیم تا دم آموزشگاه بهم میگفت میخام با هم دوس باشیم من ازت خوشم اومده میخام بهت کمک کنم و... تو آموزشگاه هیشکی نبود سوار اسانسور شدیم بقلم کرد گفت گفت تو عشقه منی منم ترسیده بودم ولی بازم میخاریدم هی بالا پایین میکرد آسانسورو میگفت خیلیم خوش قیافه و خوش هیکلی اخه من اصلا مو رو بدنم ندارم اندامم دخترونس کونمم خیلی بزرگه هرکی میبین�� شق میکنه خلاصه رسیدیم طبقه یه اخر اونجا از اسانسور پیاده شدیم باز یه طبقه با پله رفتیم بالا گفت بشین گلم نشستم گفت ببین من باهات کاری ندارم فقط بزار یه کم بهت دست بزنم داد زدم گفت گوه خوردی رفتم پااین گفت باشه ببخشید قلط کردم هیچی نگفتم رفتم خونه بعد چند وقت سیخ کرده بودم پشیمون شده بودم شمارشم بهم داده بود به سرم زد بهش زنگ بزنم که زدم جواب داد گفت سلام خشگلم گفتم سلام خوبی گفت اره جونم کار داری گفتم ساعت 3 بیا همون اموزش گاه کارت دارم گفت چشم رفتم همون جایی که بهش فوش دادم بعد دو دیقه اونم رسید سلام علیک کردیم گفت چقد خوشتیپ شدی امروز گفتم مرسی توم همیطور نشستیم گفتم ببخیشید بابت اون دفع گفت نمیبخشم گفتم چرا گفت بهم بر خورد اگه میخای ببخشمت باید بریم بهم کون بدی گفتم اخه گفت اخه نداره میای منم خیلی حشری بودم گفتم اره گفتم حالا کجا بریم گفت اصلا اینجا اموزشگاه نی اینجا من یه واحد دارم توش زندگی میکنم خلاصه واارد واحدش شدیم بهم گفت اگه میخای ببخشمت باید هرکی دلم میخاد بزاری باهات بکنم منم برا این که خوشش بیاد لباسامو کندم جلوش زانو زدم گفت باشه (من جندتم هرکاری میخای باهام بکن) گفت اره خوشم اومد لباساشو دراورد اومد جولو یه تف کرد تو صورتم کیرش خیلی کلفتو دراز بود کرد تا ته تو حلقم میگفت بخور جنده منم در حال ساک زدن بودم کی هی تف میکرد تو صورتم اول بدم مبومد بعد خوشم اومد تفارو میمالید به صورتم براش تخپاشو لیس میزدم موهامو میگرفت هی تف میکرد بعد بهم یه چکه محکم زد گفت دفه آرت باشه بهم فوش میدی گفتم چشم عشقم تف میکرد هی میگفت دستمو بوس کن بوس میکردم پاهاشولیس میزدم حتی سولاخ کونشم لیس میزدم میگفت اها خوب بلدی جندگیرو چاقال گفتم مرسی اربابم بلندم کرد یه کرم اورد مالید به سولاخه صورتیم بهم میگفت از این به بعد تو سولاخ فوریه منی میگفتم جوون چشم که یوهو یه دردی احساس کردم بله اقا درجا کرده تو اندازه 3 دیقه تلمبه میزد از پشت محکم میکوبید با چک ت و صورتم فوشم میداد چک سکسایی میزد به کونم که جم درمیومد موهامو میکشید سفت دوباره زانو زدم جلوش کلی ساک زدم بهم گفت دهنتو وا کن وا کردم باز تف کرد تو دهنم ا(لبته تف معمولی نه خلتی چون اگه خلتی مینداخت میگاییدمش) تفشو قورت دادم گفتم قربونه تفت یه چک زد بهم گفت خفه شو بخور کیرشو کرد ته حلقم دماغمو فشار میداد که نتونم نفس بکشم 30 ثانیه تو همی حالت بودم قرمز شدم دراورد کیرشو باز تف میرد تو دهنمو صورتم هی چک میزد گفت دهنتو وا کن آبم داره میاد واز کردم گفت یه زرشم نریزه زمین کله آبشو ریخت دهنم نصفشم مالید به سرو صورتم بهم گفت حالا میخام یه کاری کنم که دیگه بشی جندهیه واقعیه خودم گفتم چی گت برو حموم تا بهت بگم رفتم تو حمومش تو حمومش یه توالت فرنگی بود اومد گفت زانو بزن جنده خانوم میخام بشاشم روت اول فک کردم داره شوخی میکنه بعد دیدم داره جدی میگه زانو زدم بازم دوس داشتم بشاشه روم گفتم بشاش عزیزم منبی ارزشم بشاش خودتو خالی کن قربونه شاشت برم موهمو گرت شاشید رو صورتمو دهنم گفت اها حالا شد حالا دور توالت فرنگیو لیس بزن گفتم چشم حتی موقع لیس زدنم تف میکرد روم یه حموم کردم اومدم بیرون گفتش به چه اجازه حموم کردی گفتم وای شرمنده گفت حالا عیب نداره باز جلوش زانو زدم گفتم تف کن تو دهنم یه توف کرده گفت دیگه سیکتیر کن منم رفتم خونه ولی بازم باهم از این گی های کثیف کردیم شرمنده اگه حا به هم زن بود یا قلط املای داشت یه طولانی بود به هر حال خاطره بود قربونه کیراتون و تخماتون و چک زدناتون و تفاتون و شاشتون
6 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
سکس با دختر عموی همسرم
سلام من هومن هستم و میخوام یکی از سکسهای بیادماندنی خودمو واستون بنویسم و امیدوارم که لذت ببرید. من حدود چهار سال پیش ازدواج کردم اسم همسرمم شراره هست وقتی که من رفتم خواستگاری شراره وضع مالی خیلی خوبی داشتم بگی نگی یه جورای هم خوش استیلم هم خوشتیب واسه همین مراسم خواستگاری و عقد توی دو سه روز انجام شد چون اونا سریع موافقت کردند. توی فامیل شراره خیلی دختر دم بخت بود و یه جورای به شراره حسودی میکردن یکی از این خانوما که خیلی هم خوشکل خوش هیکل بود به اسم مریم که تقریبا 16ساله بود بدجور تو نخ من بود منم که متوجه نگاه و حرکات اون شده بودم یه جورایی حواسم بهش بود
گذشت و گذشت تا یه روز که من رفته بودم نامزد بازی با شراره خونشون دیدم که مریم هم اونجاست در ضمن اینم بگم که مریم و خانواده اش طبقه پاین خسرم زندگی میکردن واسه همین 24ساعته مریم اونجا پلاس منو شراره با هم رفتیم تو اتاق و در حال حالو هول که یهو متوجه حضور مریم پشت در شدم و یواشکی از پنجره نگاه کردم و دیدم که مریم داره ما رو دید میزنه خلاصه همین جور که میگذشت بیشتر به فکر مریم میوفتادم آخه خیلی خوش استیل بودبا اینکه 16 بیشتر سن نداشت ولی سینه داشت اندازه تامسون یه کون گنده که بخاطر اینکه کمر باریکی داشت خیلی تابلو بود بینهایت سفید بد جور تو کفش بود هر جا که بودم اگه اونم میبود همیشه ما دوتا حواسمون پی هن بود با نگاه به هم میرسوندیم چند وقت بعد دلو زدم به دریا و رفتم پا پیجش شدم خودمو میمالوندم بهش دستشو میگرفتم ولی یه خورده ترسو بود و به همین خاطر زیاد پا نمیداد .یه روز که رفته بودم خونه شراره شون دیدم که شراره نیست و زن عمو شراره که همون مادر مریم میشد به من گفت شراره نیست برو پایین مریم هست واست چایی بیاره من که دنبال فرصت بودم سریع رفتم پایین یالا گفتمو داخل شدم دیدم کسی نیست و ار مریم هم خبری نیست تو پزیرائی که روبروی آشپزخانه بود نشتم تو حال خودم بودم که یه دفعه در حمام باز شد و مریمم که بیخبر از من بود لخت اومد بیرون به هوایه اینکه خونه کسی نیست چشامون افتاد به همدیگه و جفتمون شکه شده بودیم البته من بیشر داشتم کسی رو لخت میدیدم که تو خوابم فکرشو نمیکردم ببینم نگام رو سینه های اناری و اون کس سفید نازش که تازه معلوم بود صاف کرده افتاد سریع از جام پاشدم یه چادر برداشتم که بدم بهش رفتم جلو دم گوشش گفتم واقعا ارزش اینهمه فکر کردنوداشتی عزیزم آروم دستمو گذاشتم رو سرشو سرشو کشیدم سمت لبام تا ازون غنچه سرخ دیونه کننده لب بگیرم بهش گفتم اجازه میدی یه نگاه کرد و لباشو غنچه کرد اومد جلو ولی از بخت بد من همون لحظه صدای پای مادرش که از بالا میومد اومد مریم با دست پاچگی پرید تو حمام و من نشستم سر جام داشتم از شرق درد میمردم مادر مریم اومد او یادم رفته بود مریم حمامه خلاصه چای رو خوریمو رفتیم از اون روز مریم همش جلوی چشم بود ثانیه شماری میکردم تا دوباره مریمو ببینم تا اینکه دو هفته بعد خونه ما دعوتی بود شراره و مریم واسه کمک اومده بودن خونه ما منم شراره رو دست بسر کردم رفتم سراغ مریم دستمو دراز کردمو گفتم سلام دیدم روشو اونور کرده گفت منو تنها بزار من نمیتونم به دختر عموم خیانت کنم تا میخواستم صحبت کنم سریع شراره رو صدا کرد منم فوری از اونجا دور شدم خیلی حالم بد بود بدجوری تو کف مریم بودم همش سینه های نازشو اون کسو کون سفیدس جلوی چشم بود نمیتونستم از خیالش در بیام همش میگفتم من باید مریمو بکنم گذشت تا اینکه دوباره خونه ما مهمونی یا به عبارتی نزری .مریمم اومده بود آخرای مهمونی که من رفتم طبقه بالا دیدم مریمو شراره دارن بالا رو تمیز میکنن سریع اومدم پایین به خواهر م گفتم یه زنگ به شراره بزن واسه کمک بیاد پایین منم رفتم بالا تو دستشویی منتظر شدم تا شراره بره و شراره هم رفت پایین .رفتم داخل اتاق سلام کردم جوابو داد نشستم رو مبل مریم گفت چای میخورین گفتم آره یه چایی اورد چای رو گذاشت جلوم دستشو گرفتم جا خورد گفتم بشین حرف دارم باهات خیلی ترسیده بود .شروع کردم به صحبت گفتم من خیلی عاشق شدم دوست دارم دیونه تم هر شب به فکر تم گفت پس شراره چی گفتم اون زنمه ولی تو عشقمی خلاصه حسابی مخشهکار گرفتم دستامو گذاشتم رو شونه هاش لبمو چسبوندم به لبش جان خیلی ناز بود آروم شد هیچی نگفت حسابی لباشو زبونشو خوردم کم کم داشت داغ میشد چشام افتاد به سینش آروم دگمه مانتوشو باز کردم داشت میلرزید سینشو از تو سوتینش در اوردم شروع کردم به خوردن کم کم صدای آه و نالش در اومد حسابی خوردمش و مک میزدم داشت منفجر میشد شلوارش خیس شده بود یه شلوار سفید چسب که یه شرت سبز فسفری زیر پوشیده بود آروم زیپ شلوارشو کشیدم پایین جون مثله یه بیابون صاف ک وسطش دوتا تپه باشه وای خیلی ناز بود داشتم دیونه میشدم یواش خوابوندمش رو کاناپه پاهاشو باز کردم آروم با انگشتام با لاله های کسش بازی کردم واقعا داشت از شهوت میمرد خم شدم زبونمو رسوندم به چوچولش هنوز نخردم یهو به خودش لرزید و پاهاشو سفت کرد با دستش سرمو حل داد گفت نکن مردم .تموم شده بود همینجور مثل شلنگ از ترشح میزد بیرون یه وضع خواستی شد بود یه دو دقیقه که گذشت گفت خوب حالا نوبت هومن کوچلو گفتم هومن به فدات بلند شدم ایستادم شلوارمو در اورد شرتمم کشید پاین به سختی چون کیرم بدجور راست شده بود یه نگاه به کیرم انداخت و گفت من بلد نیستم بخورم زخمی نشه گفتم فدای کست آروم کیرمو کرد تو دهنش و یواش یواش شروع کرد به تلمبه زدن ناکس الکی میگفت بلد نیست خیلی مشتی ساک میزد جون بخور بخور عشقم داشتم از مستی دیونه میشدم خوابوندمش رو زمیر اومدم روش کیرمو دادم بخوره خودمم دوباره با چوچلش ور رفتم کم کم انگشتمو ��سوندم به کون ناز تپل سفید خشکلش اول یه انگشتی بعد دوتای و 3 تای فهمیدم که آماده کردنه بهش گفتم برگرد اونم حالت گوسفندی برگشت وای چه صحنه ای داشتم میترکیدم اگه اسپری نزده بودم که تا حالا ده بار آبم اومده بود یکم تف انداختم رو کیرم یواش کلاه هشو نزدیک سوراخ واقعا تنگش کردم گذاشتم درش خودشو میکشید جلو ولی منم ولش نمیکردم آروم آروم ور رفتم تا رفت تو وای چه بهشتی حس میکردم تمام دنیا ماله من شده شروع کردم به تلمبه زدن آخو اوخش خیلی بلند شد صدای تی وی رو زیاد کردم تا صدا پایین نره جون خوشش اومده بود میگفت تن تن بکن عزیزم من میگفتم چش کسم یه چند دقیقه همین طور پیش رفت بعد چرخید و گفت یه سوپرایز دارم واست گفتم چی عزیز گفت بیا از جلو گفتم چی دیونه شدی گفت آره گفتم نه نمیشه گفت نگران نباش من پردم ارتجاعی جججججااااااااننننن جان چییییییی واقعا جون آره سریع اومدم بزارم توش ولی ترسیدم گفت چیه مترسی دروغ بگم گفتم نه گفت پس چی بلند شدم رفتم کاندوم اوردم گذاشتم رو کیرم اون گفت خوبه همچیتم ردیفه خلاصه کیرمو گذاشتم لای اون بهشت صاف و دیوونه کننده شروع کردم به تلمبه زدن انگاری کسش از کونش تنگ تر بود وای جاتون خالی چه حالی میداد یه 5.6 دقیقه تلم زدم داشت آبم میومد کیرمو اوردم بیرون کاندومو کشیدم بیرون گفت بزار بخورم جون گفتم همش ماله تو شروع کرد به خوردن که آبم با سرعت 100 تا اومد تو دهنو سر صورتش که البته حالش بهم خورد .چنان سست شده بودیم که نمیتونستیم از جامون پاشیم همون جور لبای همو خوردیمو بلند شدیم لباسامونو پوشیدیم منم سریع اومدم پایین .خوب اومیدوارم که از داستان سکس منو مریم خوشتون اومده باشه ببخشید اگه سرتونو درد اوردم .شبو روزتون خوش .بای تا های. نظر یادتون نره.
9 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
سکس تو دوره نامزدی
توی آینه داشتم به خودم نگاه میکردم که از پشت بغلم کرد دستاشو قلاب کرد تو هم و روی شکمم گذاشت...کیرشو چسبوند به باسنم و زیر گوشمو بوس کرد...سرم رو برگردوندم و تو چشمای مشکیش زل زدم مژه های بلندش و نگاه کردم که گفت حالا که دیگه به هم محرم شدیمم چرا دیر به دیر میای پیشم و سینه هامو محکم تو دستاش فشار داد! دستامو روی دستای مردونش گذاشتم و برگشتم رو پنجه پا بلند شدم و لباشو بوسیدم که حمله کرد به لبام و شروع کرد به مک زدن و گاز گرفتن لبا و زبونم...محکم نفس میکشید و موهامو تو دستاش گرفته بود یه لحظه لبامو ول کرد با صدای خمار و گرفته گفت بیشرف سکسی هولم داد روی مبل و پاهامو گرفت منو کشید به سمت خودش رونشو گذاشت لای پامو فشار میداد به کسم و همچنان لبمو میخورد تمام تنم میلرزید و شرتم خیس شده بود از زیر لباسشو گرفتم و از سرش کشیدم بیرون بازو های سکسی و مردونشو تو دستام گرفتم از پشت سوتینم رو باز کرد و سینه هامو از زیر تو دستاش گرفت خیلی محکم فشارشون میداد جوری که نالم در میومد و جوابمو با جونای کشیده میداد صداش میلرزید تمام لباسامو به جز شرتم در آورد و خودش با یه شرت اومد روم یه لب گرفت و سریع رفت پایین کسمو از روی شرت کرد تو دهنش دلم ضعف میرفت شرتمو در آورد.کیرش از بالای شرتش بیرون اومده بود و به کسم میمالیدش خیلی دآغ بود سینه هامو تو دهنش میکرد و گاز میگرفت نوکشو ته ریشش رو پوست سینم کشیده میشد درد ولذت قاطی بود یه بوس به شیکمم زد و رفت پایین شروع کرد به لیسیدن کسم .انقد میخورد تا داغ میشد و بعدش آروم روش فوت میکرد جییغ میزدم و سعی میکردم پاهامو ببندم که رونامو محکم میگرفت و نمیذاشت با یه حرکت از روی مبل بلندم کرد و تو بغلش برد تو اتاق خواب پرتم کرد رو تخت و شرتش رو درآورد چسبید بهم و کیرشو داد تو دستم نرمو سفت بود یه حالت عجیب و باحال و هنوز کامل راست نشده بود سرشو برد پایین و باز کسمو کرد تو دهنش همونجوری که میخورد گفت توام بخور دیگه کیرشو تو دستم گرفتم و زبونمو به سرش زدم لجز و شور بود یکم که لیس زدم سرشو کردم تو دهنم و مک زدم پاهاش لرزید و کیرش تو دهنم بزرگ تر میشد بهش گفتم سختمه دراز بکش تا برات بخورم دو تا بالش گذاشت پشتش تا بتونه منو ببینه و پاهاشو دراز کرد نشستم کیرشو کردم تو دهنمو حسابی میخوردم اونم دستشو رو کمرم گذاشته بود و منو بالا پایین میکرد انقد خوردم که گفت بسه داره میاد یه لب ازم گرفت اومد وسط پام و کیرشو رو کسم میکشید محکم ...تا نزدیکه سوراخم میبرد فشار میداد و تو نمیکرد ازم پرسید ارضا شدی با سر گفتم آره کیرشو گرفت و با چند بار مالیدنش روی شکمم ارضا شد!
6 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
کس دادن نیوشا به دکتر
سلام.نیوشا هستم 31 ساله از تهران قدم 167 وزنم 78 سینه هام معمولیه اما باسنم خیلی بزرگه بزرگ ولی گرد و خوشگل .تقریبا 4 سال سایت شهوانی رو دنبال میکنم اما هیچوقت جریان سکسی خیلی جالبی نداشتم که ارزش نوشتن داشته باشه .اما این یکی فرق داره،یه کم از خودم بگم،کارمند و سهام دار یه شرکت معماری هستم پدرم فوت شده با مادرم و خواهر کوچیکترم زندگی میکنیم .از 26 سالگی که با دوست پسر فابریکم بهم زدم تا الان 5 تا دوست پسر داشتم که با یکیشون سکس داشتم که البته با این داستان میشه دو تا.اولین سکسم هم با همون دوست پسر فابریکم داشتم که از 21 سالگی باهاش بودم واون پرده مو زد.از اینا بگذریم و داستانو براتون بگم . برای لیزر موهای زائد میرفتم پیش یه خانوم دکتری اما از کارش راضی نبودم ،یکی از خانومهای شرکت یه دکتری رومعرفی کرد و گفت خانم برادرش اونجا رفته خیلی راضیه نمیدونم چرا فکر میکردم اینم خانومه خلاصه از منشی وقت گرفتم و رفتم. وقتی رسیدم در مطب و اسمو خوندم دکتر مهیار....فهمیدم که یارو دکتره مرده ،خلاصه نوبتم شد رفتم تو دیدم بعععله اقا دکتر چه جوون و خوشتیپم هست و انصافا خوش برخورد،ضمنا حلقه دستش بود.براش سوابق کارایی که رو صورت و بدنم انجام داده بودم رو گفتم و اینکه پوستم حساسه و خانوم دکتر قبلی دردم میاوردو همیشه بعدش سوختگی داشتمو و اینا و قرار شد به طور مرتب برم پیشش،اولین جلسه که رفتم کلی باهام شوخی کرد و گفت و خندیدو نذاشت من دردی حس کنم ، اولین بار تموم شد ،نوبت بعدی مشخص شد و رفتم،جلسه های بعدی که باهاش بیشتر اشنا میشدم در حین کار صحبت هم میکردیم متوجه شدم که اقای دکتر37 ساله و مجرده و چون با خانومها سر و کار داره واسه اینکه کسی پا پیچش نشه حلقه دستش میکنه ،البته بقول خودش که اینارو واسم تعریف میکرد میگفت که شما با بقیه فرق دارید و از این حرفا البته دلیلشو نگفت که چرا حس میکنه فرق دارم،تقریبا بعد سه ماه زیر بغل و کشاله ران هم لیزر میکردم که دکتر بهم پیشنهاد داد اونجارو هم لیزر کن،کم کم میشه گفت دوستانه صحبت میکردیم و حتی شوخی هم میکردیم اما حقیقتش روم نمیشد کسمو جلوش باز کنم،حس کرد خجالت میکشم واسه همین گفت اونجارو خانم سجودی میزنه( دستیارش)، منم با قول اینکه درد نداشته باشه قبول کردم،جلسه بعد به توصیه دکتر سه روز قبل تیغ زدم و رفتم،شلوارو و شرتمو در اوردمو رو تخت دراز کشیدم و خانومه اومد ژل زد و شروع کرد،خداییش درد داشت و من هی جیغ میزدم ایییییی سوختم،کسایی که کسشونو لیزر کردن میدونن ،یهو دکتر اومد تو اتاق ،دیگه تو اون وضع نمیتونستم کاری کنم،اومد پیش تخت دستمو گرفت و گفت دردت میاد دستمو فشار بده و زل زده بود کسمو نگاه میکرد، خیلی سختم بود اماخوشبختانه زود تموم شد و رفتم،شب جلوی پنجره نشسته بودم با لنگهای باز که کسم خنک شه واسم اس ام اس اومد چطوری؟ هنوز درد داری؟گفتم شما؟ گفت دکتر ....... شمارمو از پرونده دراورده بود... براش وضیعتم رو توضیح دادم که یهو جواب داد اگه اونجا بودم خنکت میکردم درد نکشی، از همین اس ام اس که فهمیدم بعععلللله کس ما چشم اقارو گرفته دوستیه ما شروع شد و از صحبت های تلفنی و گردش و شام و... رسید به جایی که هم من حس میکردم وقتشه هم اون میخواست با هم باشیم،تو این فاصله دوبار دیگه کسمو خودش لیزر کرد و رومون تقریبا بهم باز شده بود....خلاصه یه هفته که مامان با دوستای هم دوره ایش رفته بود چالوس و البته من لحظه شماریشو میکردم که خونه خالی بشه یه شب برای شام دعوتش کردم ،به خواهرم هم جریانو گفتم که شب نیاد خونه که ما راحت باشیم ، کلی واسه اونشب به خودم رسیدم و لباس خوشگلو و شام خوشمزه و خلاصه اونشب اومد ........با هم نشستیم جلو تلویزیون یه کوچولو مشروب و مزه خوردیم و و همزمان سریال هم میدیدیم و اونم با دست نوازشم میکردو صحبت میکردیم ،تا اینجاش میدونستم مطمعنا امشب منو میکنه خیلی هم خودم دلم سکس میخواست اما نمیدونستم چجوری شروع میشه که یهو گفت راستی نیوشا موهای اونجات کمتر شد؟ منم سریع گفتم اره عزیزم به لطف دستمالی های تو..... خندید گفت نه که خودت دوست نداشتی،صورتمو بردم تو صورتش گفتم نه که دوست نداشتم اصن به چه دردم میخورد؟؟؟ اینجا دیگه تقریبا تو دهن هم بودیم که لباشو اورد جلو لبمو بوسید گفت همون دفعه اولی که مانتوتو در اوردی دراز کشیدی رو تخت ��یش خودم گفتم این ماله منه،وقتی صورتتو لیزر میکردم چاک سینه هاتو میدیدم دلم میخواست همونجا رو تخت لختت کنم ،باسنت همش جلو چشام بود،گفتم موهای اونجاتو لیزر کنی فقط واسه اینکه بتونم لختت کنم ببینم چاک نازتو.....اینو گفت و همونجا رو کاناپه اروم هلم داد به عقب و خودشو کشید روم،، داشتم دیوونه میشدم ، احساس میکردم اب کسم داره شلوارمو خیس میکنه،لبامو میمکید و زیر گردنمو لیس میزد نفساش که یه کم بوی مشروب میداد حشری ترم میکرد،با دستاش همه جامو فشار میداد بخصوص سینه هام ، قسمت جالبش اینجا بود که یهو از روم پاشد گفت نیوشا ازت یه خواهش دارم گفتم چیه ،گفت پاشو جلوم وایسا لباساتو دونه دونه در ار بعد جلوم راه برو ،منم انجام دادم بعد دوباره گفت بیا پیشم بشین ، گفت باسنت وقتی راه میری میلرزه دیوونه میشم دوباره شروع کرد به بوسیدنم و خوردن نوک سینه هام، عالی میمکید، میخواستم منفجر شم از لذت بعد منو برگردوند و شروع کرد باسنمو بوسیدن ، از پشتم پاشد احساس کردم لباساشو در اوردو بعد گرمای تنشو سفتی کیرشو حس کردم، قبلا تو صحبتامون گفته بودم که دوست پسر داشتم و دختر نیستم،یه کم دیگه از پشت گردنمو مکید همین موقعها بود که کیرشو گذاشت لای چاک کسم و شروع کرد از پشت کونم تا لای کسم اروم جلو عقب کردن،واقعا داشت نفسم بند میاومد که پا شد کمرمو گرفت منو به حالت سگی در اورد ، خیلی اروم شروع کرد با دستش پخش کردن اب کسم و میمالید به کونم ، اروم گفت از دیدن قمبل هات سیر نمیشم اما دیگه طاقت ندارم و یهو کیرشو کرد تو کسم و شروع کرد تلمبه زدن ، اندازه کیرش خوبه نه خیلی گنده نه کوچیک، کاملا به کسم حال میداد ،یه دو سه دیقه کسمو کرد بعد برم گردوند و شروع کرد دوباره از جلو کردن، خودشو انداخته بود روم همزمان سینه هامو میمکید، بعد دوتا پامو داد هوا پرسید کی ابت میاد دیگه طاقت ندارم، گفتم با چوچولم وربرو ، همین جور که کسمو میکرد با انگشت چوچولمو ماساژ میداد که ارضا شدم ، هنوز کسم نبض داشت که گفت ابم داره میاد بریزم تو گفتم بریز و ریخت ، ابش که اومد افتاد روم تا 5 دیقه تو بغل هم بودیم بعد پاشدیم رفتیم با هم دوش گرفتیم ، تو حموم بهم گفت چیکار کنم چه قرصی بخورم که حامله نشم، بعد شام خوردیم و یه بار دیگه حدود دو ساعت بعد دوباره خواست منم دادم، اینبار همش داگ استایل منو کرد و کل سکس باسنمو چنگ میزد ، دیوونه ی کونم شده ، الان 8 ماهه باهاشم تقریبا ماهی دو تا سه بار سکس داریم ،بخاطرش کلی فیلم سوپر دیدم یاد گرفتم چجوری براش استریپتیز کنم ، اما انصافا خوب میکنه و با هم حال میکنیم خیلی خوب ارضام میکنه و به احساساتم توجه میکنه ،نمیدونم در اینده چی پیش میاد اما دوسش دارم دلم میخواد باهم بمونیم و ازش حامله بشم .دلم نمیخواد دیگه با هیچ کسی سکس دیگه ای رو تجربه کنم. امیدوارم از طولانی بودن داستانم خسته نشده باشین گرچه خیلی سعی کردم کمتر جزییات و چیزایی که لازم نیست رو نگم.مرسی
11 notes · View notes
dastansexy · 10 years ago
Text
نیلو و علی
سلام. من علیرضام تازه با این سایت اشنا شدم زیادم بلد نیستم بنویسم حالا دوستان اگه مشکلی تو نوشته هام بود ببخشید بعدشم این داستان صد در صد واقعیه از خودم بگم ک. ۱۷۵ قدمه ۷۰ وزنمه ۱۸ سالمه بدنم خیلی توپه نیلو هم ۲۴ سالشه ۱۷۰ قدش وزنشم گمونم ۵۰ اینا باشه دوشب قبل سال تحویل بود ک تو یه گروه سکسی تو لاین با یه دختری اشنا شدم و تو این دو روز مخش کردم یه ساعت قبل سال تحویل شمارشو داد بهم فقط‌ مشکلمون این بود که سن اون ازم بیشتر بود ولی اون گفت مشکلی نیست برای بار اول میخوام با یه ادم کوچیکتر از خودم باشم نیلو بچه تهران بود منم قزوین تو عید هر کار کردم جور شه برم پیشش کارا بهم میخورد تا اینکه چهارم عید رفتیم مشهد و بعد مدتی ک اومدیم رفتیم تهران خونه داییم. فردا صبحش من با نیلو تو پارک طالقانی قرار گذاشتیمو رفتم دیدمش و ناهارو باهم بودیم و یکم دور زدیم اخرم یه لب ازش گرفتم نیلو خیلی هات بود. چون بیشتر شبا باهام سکس تل میکرد تا ارضا شه و اروم بهم گلی تش پرده نداره داستانشو پرسیدم گفت نمیخوام راجبش بحرفم. بهم تجاوز شده در همین حد بسه بدونی من دیگه واقعا دیوونه اندامش شده بودم وقتی عکسای سکسیشو برام میفرستاد سینه های کوچیک و خوش فرم بدن سبزه و کس تپل گوشتی نیلو چون سرکار میرفت دستش تو جیب خودش بود و از پدرش متنفر خیلی اختلاف داشتن قرار شد ۱۰ اردیبهش بیاد قزوین پیشم لحظه شماری میکردم روزا رو تا ۱۰‌ شه برم پیشش بالا خره دهم اربیهشت رسید و ساعت ۱۱ رسید قزوین منم برا اینکه اون روز بهمون خوش بگذره رفتم از رفیقم ک بچه پولداره ماشینشو گرفتم البته با هزار تا خواهش ساعت ۱۱ رفتم جلو ترمینال. برش داشتم همون تو ماشین ازش یه لب گرفتم رفتیم تو شهر بچرخیم بعد یکم کس چرخ رفتیم یه چی خوردیم بعد رفتیم تو پارک نشستیم. پارک معلم تو خیابان دانشگاه جای مشتیه برادختر پسرا نشستیم. و یکم حرف زدیم ک یهو اون بغلم بعد سرشو اوردم‌بالا و لباشو بوسیدم داغ کرده بود کوله شو گذاشت رو پاش منم دستم فواش یواش بردم لاپاش گذاشتم رو کسش یکم مالیدم البته از رو شلوار بعد سرشو اورد بالاگفتت علی میخوامت علی ارومم کن تو رو خدا منم نگاش کردمو پیشونیشو بوسیدم سوار ماشین شدیم زدم رفتم باغمو ن ک یه الونک کوچیک داریم یه باغ انگور کوچیک و یه الونک کلیدو از زیر سنگا برداشتمو قفلو باز کردم‌رفتیم تو همین ک رفتیم تو چسبوندمش به دیوارو شروع کردم به لب مری تن دستم رو سینه هاش بود و لبام رو لباش مخوردمو گاز میگرفتم لباش. بلندش کردم انداختمش زمین خودمم خوابیدم روش بعد دگمه مانتشو باز کردمو شلوارشو در اوردم بعد اونم‌سریع لباسای مننو در اورد اون یه شرت و سوتین تنش بود و منم یه شورات از رو سوتین سینشو گاز میگرفتم سوتینشو باز کردم و عین بچه ها ک شیر‌میخورن میخوردمشون دور تادور سینشو با زبون دور میزدم دادش در اومده بود از رو سینهاش با زبون خط کشیدم‌تا نافش دور نافشو لیس زدم و یه بوس خطو ادامه دادم تا رو کسش از روی از رو شورت یه گاز گرفتم کسشو ک‌ دیه اهش در اومد. گفت علی دارم میمیرم فقط بکن همین گفتم تا نکوشمت ننننن شورتشو کشیدم پایین چوچولشو خوردمو گاز گرفتم راستش از خوردن خوشم نمیاد ولی. یکی دوتا لیس زدم و یه چند تا گاز از چوچولش گرفتم ک یه مین هم نشد بعد شورتمو در اوردمو کیرم ک ۱۶ سانته. گذاشتم دمکسش بیش از حد خیس بود کیرمو گذاشتم روی کسش سرش میدادم بیچاره داشت میمردقسمم داد بکنتم فوش میداد بکن توکسکش بعد کیرمو گذاشتم دم سوراخشو فشار دادم تا ته رفت تو چشاشو بستو یه اح عمیق کشید کمرشو داد بالا منم خوابیدم روش و لباشو میخوردم با دستام سینه هاشو فشار می دادمو نوکشونو میخوردم یواش یواش تلنبه میزدم بعد دو سه مین یهو نیلو جیغ کشید منو سفت بغلم کرد با دستشم کمرمو چنگ میگرفت بعد ک اروم شد شروع کردم تلنبه زدن ک خودمم صدام رفت بالا تلنبه هام زیاد شد اونم داد میزد ک ابم داشت میومد کیرمو در اوردم ریختم رو شکمش بعد خوابیدم روش بیحال ازش لب گرفتمو بغلش دراز کشیدم یکم ک سر حال شدیم لباساشو تنش کردم منم پوشیدم رفتیم سوار ماشین شدیم و یه چرخی زدیم تو شهر ساعت ۶ بردمش دم ترمینال یه لب ازش گرفتمو پیاده شدم بردم سوارش کردم بره تهران امیدوارم خوشتون بیاد
9 notes · View notes