این قطه زیبا از #مرتضی از عجیب ترین آهنگ های زمان خودش است. مرتضی خیلی محبوب بود. ولی آهنگ هایش نهایت قری فری بود. بنابراین ترانه های سیاسی و اجتماعی هم در همان فرم روایت میشد. این قطعه به شدت سیاسی است. اعتراض آن به حجاب اجباری است. در واقع، مشخص است در ایران فشار شدیدی روی حجاب صورت گرفته بود. این قطعه تقدیم به #دختران_انقلاب #دختران_ایرانی #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_فرهنگ_اجباری #نه_به_توسری #حسین_رسولی یار مو کوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها خودتو بپاه نگیرنتا نگیرنتا نبرنتا آخ تن تو بهار بهار پیرهن تو نگار نگار عاشقهای تو هزار هزار چکنم به کار کردگار خدا خودش میدونه اون یار عاشقونه دست به دعا میگرن میارنت به خونه الستون و ولستو ما را به هم برسون الستون و ولستو ما را به هم برسون تو مثل چشمه صافی من مثل برگ بیدم تو آئینه های قلبت عکس خودم را دیدم تو مثل چشمه صافی من مثل برگ بیدم تو آئینه های قلبت عکس خودم را دیدم یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها خودتو بپاه نگیرنتا نگیرنتا نبرنتا آخ تن تو بهار بهار پیرهن تو نگار نگار عاشقهای تو هزار هزار چکنم به کار کردگار خدا خودش میدونه اون یار عاشقونه دست به دعا میگرن میارنت به خونه الستون و ولستو ما را به هم برسون الستون و ولستو ما را به هم برسون یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها تو مثل شاخه گل من مثل اشک بارون خودتو بپاه نگیرنتا نگیرنتا نبرنتا آخ تن تو بهار بهار پیرهن تو نگار نگار عاشقهای تو هزار هزار چکنم به کار کردگار خدا خودش میدونه اون یار عاشقونه دست به دعا میگرن میارنت به خونه الستون و ولستو ما را به هم برسون الستون و ولستو ما را به هم برسون تو مثل چشمه صافی من مثل برگ بیدم تو آئینه های قلبت عکس خودم را دیدم تو مثل چشمه صافی من مثل برگ بیدم تو آئینه های قلبت عکس خودم را دیدم یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو کوچه ها تو مثل شاخه گل من مثل اشک بارون خودتو بپاه نگیرنتا نگیرنتا نبرنتا آخ تن تو بهار بهار پیرهن تو نگار نگار عاشقهای تو هزار هزار چکنم به کار کردگار خدا خودش میدونه اون یار عاشقونه دست به دعا میگرن میارنت به خونه الستون و ولستو ما را به هم برسون الستون و ولستو ما را به هم برسون یار موکوتاه لبی یا اوتاه با حرف بچه ها نری تو
0 notes
بهار عاشق انگشتر طلاست. انگشت هایش را دراز میکند و مانند نقاشی میکل آنژ خلقت را نمایش میدهد. بهار کلی با من رقصید. عرق ریخت و داغ کرد. قرار با هم کلی فوتبال بازی کنیم.
0 notes
#شمعدانی هایم #گل دادند. زندگی با #طبیعت اوج لذت است. براشون آهنگ #سیاوش_قمیشی گذاشتم و بهشون آب میوه دادم.
0 notes
خاطرات دهه نکبت هفتاد این داستان: #ایشان و راه تو *** خیلی بچه بودم. ریزه و میزه. شیطون و پر انرژی. یا تیله بازی یا در کلوب بازی عشق و حال میکردیم. از «سگا» تا «پلی استیشن». همه چیز هم در توپخونه بود. منظورم وسائل الکترونیک است. با تاکسی به توپخونه میرفتم. ساعت ها به شیشه مغازه ها زل میزدم. نگاه خیره. هیچ وقت پول نداشتم. فقر. طبقه کارگر. آرزو. رویا. همون دوران وسط داریوش و ابی گوش دادنموم. آلبوم «ایشان» اومد. خیلی جوانانه بود. سبک و راحت. مثل پاپ های در پیت و بونجول این روزها. ولی، چون همه چیز «قدغن» بود.حال عجیبی میداد. سال ۱۳۷۲ بود. پیر شدیم.
0 notes
خاطرات دهه نکبت هفتاد این داستان: #ایشان و راه تو *** خیلی بچه بودم. ریزه و میزه. شیطون و پر انرژی. یا تیله بازی یا در کلوب بازی عشق و حال میکردیم. از «سگا» تا «پلی استیشن». همه چیز هم در توپخونه بود. منظورم وسائل الکترونیک است. با تاکسی به توپخونه میرفتم. ساعت ها به شیشه مغازه ها زل میزدم. نگاه خیره. هیچ وقت پول نداشتم. فقر. طبقه کارگر. آرزو. رویا. همون دوران وسط داریوش و ابی گوش دادنموم. آلبوم «ایشان» اومد. خیلی جوانانه بود. سبک و راحت. مثل پاپ های در پیت و بونجول این روزها. ولی، چون همه چیز «غدقن» بود.حال عجیبی میداد. سال ۱۳۷۲ بود. پیر شدیم.
0 notes
فهرست برترین فیلمهای تاریخ سینما ✅سید حسین رسولی ⬅️در این فهرست قرار نیست خون به پا شود. این لیست مجموعهای از فیلمهایی است که بارها آنها را دیده و لذت بردهام. بنابراین هنر سینما در ذات خود با سرگرمی عجین است. در کنارش از گستردگی وسعت اندیشه توسط سینما و اثرگذاری اجتماعی آن کیف میبریم. علاوه بر این ژانرهای جنایی-معمایی، جنگی، علمی-تخیلی و وسترن را بسیار دوست دارم. ۱- «هفت» (۱۹۹۵) دیوید فینچر و «مظنونین همیشگی» (۱۹۹۵) برایان سینگر ۲- «هاراکیری» (۱۹۶۲) ماساکی کوبایاشی و «کوایدان» (۱۹۶۴) ماساکی کوبایاشی ۳- «محکوم به مرگی گریخته است» (۱۹۵۶) روبر برسون و «حرفه: خبرنگار» (۱۹۷۵) میکل آنجلو آنتونیونی ۴- «غلاف تمام فلزی» (۱۹۸۷) استنلی کوبریک و «جوخه» (۱۹۸۶) اولیور استون ۵- «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (۱۹۷۵) میلوش فورمن و «سکوت برهها» (۱۹۹۱) جاناتان دمی ۶- «در حال و هوای عشق» (۲۰۰۰) وانگ کار وای و «جاده مالهالند» (۲۰۰۱) دیوید لینچ ۷- «سهگانه: علفزار گریان» (۲۰۰۴) تئو آنگلوپلوس و «زیرزمین» (۱۹۹۵) امیر کوستوریتسا ۸- «کشتی» (۱۹۸۱) ولفلگانگ پترسن و «هشت و نیم» (۱۹۶۳) فدریکو فلینی ۹- «آنی هال» (۱۹۷۷) وودی آلن و «دزد دوچرخه» (۱۹۴۸) ویتوریو دسیکا ۱۰- «لبوفسکی بزرگ» (۱۹۹۸) برادران کوئن و «داستانهای عامهپسند» (۱۹۹۴) کوئنتین تارانتینو ۱۱- «دلیجان» (۱۹۳۹) جان فورد و «پنجره عقبی» (۱۹۵۴) آلفرد هیچکاک ۱۲- «قاعده بازی» (۱۹۳۹) ژان رنوآر و «شاهین مالت» (۱۹۴۱) جان هیوستن ۱۳- «فیل» (۲۰۰۳) گاس ون سنت و «اتوبوسی به نام هوس» (۱۹۵۱) الیاکازان ۱۴- «نمایش ترومن» (۱۹۹۸) پیتر ویر و «زندگی دیگران» (۲۰۰۶) فلوریان هنکل فون دونرسمارک ۱۵- «اجارهنشینها» (۱۳۶۵) داریوش مهرجویی و «طعم گیلاس» (۱۳۷۶) عباس کیارستمی
0 notes
#نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_فرهنگ_اجباری #نه_به_نژادپرستی #نه_به_ممنوع_التصویری #حسین_رسولی #نجفی_تهرانی
0 notes
#زنان #ایران یک دهم آزادی های زنان #افغان را ندارند. #نه_به_ممنوع_التصویری #نه_به_فرهنگ_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #حسین_رسولی
0 notes
پویان رفیق گلم نمیتواند از استرس بازی #استقلال و #صنعت_نفت_آبادان بنشیند. خسته نباشی #دلاور خدا قوت #پهلوان... (at سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)
0 notes
مدرن مثل خیابان مثل زندگی ☑️محمد میلانی نویسنده و مترجم ⬅️«طرح جدیدی از مدرنیت ما اینگونه آغاز میشود». این واپسین جمله یادداشت پیشین بود. ⬅️ براینمبنا نه برآنیم که ارزش کار چند دهه روشنفکری و شارحان و سیاحان غرب را به زیر سوال ببریم و نه مثل جریان تام روشنفکری همه را مَنگ و ندیده و خودمان را خیلی بدیده بینگاریم. از این ساختار غربشناسی و مدرنیتهپروری تا به امروز هیچچیزی عاید فرهنگ ما نهتنها نشده بلکه در بحرانی بس عجیبوغریب بر سر و صورت خود میزنیم که این چه بلایی بود بر سر ما آمد! در مدرنیته غربی چنان فرو رفتهایم که تکانخوردنمان اگر مدرن نشده، به تاویلی غربی شده است. به یک معنا مخلص کلام این است که با این حجم غربشناسی و مدرنپنداریمان، هیچ الگوی درست مشخصی از غرب و غربشناسی نداریم که به جامعه و زیست شرقیمان ارائه دهیم. ⬅️ براینمبنا لحظهای هم در این قالوقیل درنگ نمیکنیم تا نگاهی به اطرافمان بیندازیم. به ساختمانها، خیابانها، رفتار و پوشش و از همه مهمتر همه آن وسایلی که جنبه شخصی برایمان دارند و سخت پایبند و اسیر آنها شدهایم. مدرنیته جلوی چشمهایمان هر لحظه عرض اندام میکند غافل از اینکه خودمان را به درک آن مشغول کنیم. ⬅️ از این رو است که پروژه غربشناسی در ساختار مدرنیت ما اینچنین مغفول و توامان با تناقضهای پیدرپی شده است. با مدرنترین مدل خودرو به جلسه سخنرانی فلان متفکر ضدمدرن میرویم، در راه با تلفن همراه و به مدد شبکههای اجتماعی، دوستان و نزدیکانمان را دعوت به حضور میکنیم..... ستون ثابت میلانی سه شنبه ها در صفحه آخر روزنامه وقایع اتفاقیه http://www.vaghayedaily.ir/Default.aspx?PageNo=16&NewspaperNo=538
0 notes
حکایت عجیبوغریب گوشیهای همراه و شکایت آتیلا پسیانی که فرهنگ باشد ز گوهر فزون ✅سیدحسین رسولی دبیر صفحه آخر ⬅️ شنبه، هفتم بهمنماه به سالن ایرانشهر در مرکز شهر تهران برای دیدن کارهای جشنواره تئاتر فجر رفتیم. با ازدحام مردم در برابر در ورودی مواجه شدیم. همه سردشان بود. میلرزیدند. مردی چاق با چشمانی درشت و سبیلی از بناگوش در رفته، چایی در دست و پیپی بر لب ایستاده بود. زنی برای گربهها غذا میریخت و لالایی میخواند. خلاصه جمعیت فراوانی گردهم آمده بودند. گاهی از شدت سرما درجا میدویدیم. بالاخره در را باز کردند. پس از سلام و احوالپرسی با روابط عمومی که ما را شناخت به لابی رسیدیم. خیلی از دوستان هنرمند را دیدیم. حمید جبلی با دوربینش و پژمان تیمورتاش با چشمانی خسته ایستاده بودند. گپوگفت داغ در سرمای زمستان حال همه را خوب کرد. پس از ۲۰دقیقه تاخیر، حولوحوش ساعت ۱۸:۲۰ ناگهان آتیلا پسیانی با چهرهای افروخته وارد شد. در حال خواندن روزنامه بودم و با واکنش مردم نظرم جلب شد. دیدم پسیانی خیلی ناراحت است. ⬅️بلندبلند فریاد میزد. دل چرکین بود. گفت: «همه باید گوشیهای همراهشان را خاموش کنند. باید به تئاتر احترام بگذارید. اگر دیدید بغلدستیتان گوشی همراهش روشن است حتما به او تذکر بدهید. او دارد به شما توهین میکند. حتما همه شما از پیش میدانید که پیش از ورود به اماکن مقدس مانند مساجد باید کفش خودتان را دربیاورید. خواهش میکنم حالا هم گوشی همراه خود را خاموش کنید و سپس وارد شوید. بگذارید در مدت اجرای نمایش از گوشیهای همراه خود دور شویم». با خستگی و لنگانلنگان وارد سالن شدیم. هیچکس براساس شماره صندلی درجشده روی بلیتش ننشست. گفتند همهچیز تغییر کرده است. برایم سوال شد که پسیانی راست میگوید ولی خودش چرا به مخاطبان احترام نگذاشت و جوری برنامهریزی کرد تا تماشاگرها با دردسر بنشینند؟ ⬅️بههرحال، چند نفری در اجرا چرت زدند. چند نفری غرق دیدن نوید محمدزاده شدند و در دل قربانش میرفتند. عدهای هم از کلیت کار لذت بردند. کنار دستی من هم مدام به ساعتش نگاه میکرد و زیر لب و غرغرکنان میگفت: «پس کی تمام میشود؟ میخواهم کار حسن معجونی را ببینم». واقعا، چرا اجازه میدهیم در هر مکانی گوشی همراه باعث جداشدنمان از لذت تجربه زیسته شود؟ باید فکری برای این قضیه عجیبوغریب کرد. ⬅️ به قول فردوسی: «ز دانا بپرسید پس دادگر/ که فرهنگ بهتر بود گر گهر/ چنین داد پاسخ بدو رهنمون/ که فرهنگ باشد ز گوهر فزون/ گهر بیهنر زار و خوارست و سست/ به فرهنگ باشد روان تندرست». http://www.vaghayedaily
0 notes
دوران سانسور سپری شده است ☑️عبدالله کوثری مترجم ⬅️بار اول نیست که درباره دغدغههای روز مترجمها حرف میزنیم. اصلا نمیتوانم بگویم که شرایط سانسور و مجوزها بدتر شده است. این موضوع از دید خودم است. مثلا مجموعه مقالات من حدود ۲۰ روز پیش به زیور طبع آراسته شده است. نامش «دعوت به تماشای دوزخ» و نشر فرهنگجاوید چاپش کرده است. واقعیت این است که ندیدم به مشکل خاصی برخورده باشد. تا آنجا که میدانم قبل از کتاب «دعوت به تماشای دوزخ» نیز کتاب «ریچارد سوم» از نشر «نی» درآمد. دیدم که هیچ دستی در کتاب نبردهاند. آدم وقتی حرف میزند باید یک شواهد متقن هم داشته باشد. در یکی، دو سال گذشته که کتابهایم درآمده به مشکلی برنخوردهام. واقعا ندیدهام؛ البته از دیگران شنیدهام که وضعیت کمی بدتر شده است. ⬅️ باری، حرف کلی من این است که کتاب باید دربیاید. اگر کسی شکایتی دارد بعد از چاپ کتاب میتواند به مراجع قانونی مراجعه کند. اصل مسئله همین است. توجه داشته باشید سانسور قبل از انتشار کتاب اصلا کار درستی نیست. اینکه شما نباید کتاب را به بهانههای مختلف آزار بدهید. وقتی کتابی درآمد و کسی ادعا داشت به عفت عمومی لطمه خورده حالا دیگر میتواند به قانون رجوع کند. از قضا این موضوع به سانسور هم ربطی ندارد. ⬅️ دیگر این شکل سانسور دورهاش تمام شده است. به نظر بنده سانسور هزینه سنگین مادی و معنوی برای ناشر و وزارت ارشاد دارد. اغلب هم بینتیجه میماند. هدف از این نوع سانسور چیست؟ وقتی تیراژ کتاب هزار نسخه است که دیگر سانسور محلی از اعراب ندارد. دیگر نمیشود ادعا کرد به ناموس و فرهنگ مردم لطمه وارد شده است. ببخشید! بهطور کلی تیراژ هزار نسخهای مایه شرمساری است. اصولا بحث ما امروز و فردا ندارد. ⬅️سانسوری که در عرصه کتاب و ترجمه اعمال میشود مطابق قانون جمهوری اسلامی نیز نیست. این نوع سانسور جز آزار چیز دیگری ندارد. زمانی که مردم میتوانند فیلمهای غیراخلاقی و نمیدونم انواع چیزهای عجیبوغریب دیگر را در خیابانها بخرند و دولت هم نمیتواند جلوی مردم را بگیرد منطقی نیست بیایند برای هزار نسخه کتاب سانسور بگذارند. خیلی عجیب است. جالب است که همین هزار نسخه را هم خودمان میخوانیم. مردم الحمدالله کتاب نمیخوانند. هر کتابی را هم که چاپ میکنیم خودمان میخوانیم. در آخر دو کتاب «ریچارد سوم» و «دعوت به تماشای دوزخ» را برای خواندن پیشنهاد میدهم. ☑️دعوت به تماشای دوزخ (مجموعه مقالات ادبی و سیاسی) / گزیده و ترجمه: عبدالله کوثری/ ناشر: فرهنگ جاوید / سال انتشار: ۱۳۹۶/ قیمت: ۴۵ هزار تومان
0 notes
#تهران ما بیدار شده است. #زمستان ما #سبز شده است. همه با هم باید به حجاب اجباری نه بگوییم. حجاب اگر آزاد باشد بهترین زینت برای عاشقانش است. اما اجبار؟ زور؟ تو سری؟ #عارف_قزوینی بند دوم از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده چه کجرفتاری ای چرخ بند سه خوابند وکیلان و خرابند وزیران بردند به سرقت همه سیم و زر ایران ما را نگذارند به یک خانه ویران یارب بستان داد فقیران ز امیران چه کجرفتاری ای چرخ چه بدکرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ...
0 notes
امروز هم گذشت و هیچ کس ما رو نکشت...
0 notes
تولد امپراتور موسیقی #پاپ ایرانی، زنده یاد، #فریدون_فروغی رسید. او مردی بزرگ با هنری منحصر به فرد بود. هیچ وقت شرفش را نفروخت و سرش همیشه بالا بود. فرید��ن را دق مرگ کردند. نامش جاودانه است. این ویدئو برای فیلم #از_فریاد_تا_ترور به کارگردانی #منصور_تهرانی و صدای فروغی است و در سال ۱۳۵۹ پس از یک ماه نمایش به سرعت توقیف شد. #یار_دبستانی_من (at سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)
0 notes
#برف
0 notes
اتفاق خیلی خوب چند روز گذشته غیر از بارش برف این بود که در کنار پوریا ذوالفقاری عزیز نقدی درباره سینمای ایران دارم. خوشحالم. نگاهی به فیلم «حریم شخصی» به کارگردانی احمد معظمی مرگ ملودرامهای رانتی سیدحسین رسولی این روزها فیلم «حریم شـخصی» به کارگـردانی احمد معظمی و بازی امیر آقایى، بهنوش بختیارى، میلاد کىمرام، رعنا آزادىور، اندیشه فولادوند و... در سینماهای ایران اکران عمومی شده است. این فیلم نگاه انتقادی به فضای مجازی دارد و اعلام میکند که حریم شخصی آدمهای این دوره و زمانه از بین رفته است. به نظر، فیلم «حریم شخصی» یکی از همان ملودرامهای آپارتمانی ساده است. چند دوست جوان با یکدیگر به مسافرت میروند. وارد ویلایی میشوند و حادثهای رخ میدهد. در اینجا یک نفر جانش را از دست میدهد. روبرت صافاریان در گذشته چنین فیلمهایی را که با جمعی از جوانان روبهرو است با اصطلاح «جوانانه» مشخص کرده بود. داستان فیلم و بازیها آنقدر آبکی و کشدار است که از فیلم عبور میکنیم و سراغ سینمای رانتی میرویم. در ایران اکران فیلمهای روز دنیا ممنوع است. همین امر باعث شده تا سینمای نصفجان بومی، رنگ و لعاب مردمپسند هم به خود بگیرد. ازسویدیگر، سانسور و اعمال سلیقههای ارگانهای مختلف باعث شده تا فیلمها از مدار زندگی روزمره مردم خارج شود و به سوی نوعی تبلیغات برود. اگر یادتان باشد چند روز پیش گزارشی در صداوسیما پخش شد. در آن گزارش عنوان شد که مردم از قطع شدن تلگرام راضی هستند. حتی پسری گفت توانسته به پدرش سر بزند و مرد خانوادهای هم گفت فرزندش را بالاخره به پارک برده است. فیلم «حریم شخصی» همچنین مضمونی دارد. در قصه فیلم به نویسندگی امیر ساعتچیفرد، هر نوع مصیبت و بلا از طریق «تلگرام» نازل میشود. وقتی در سینما فیلم را میدیدیم، بچههای متولد دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ در نقاط اوج فیلم به جای ناراحت شدن، میخندیدند. بنابراین، این اتفاق نشان میدهد که سینمای رانتی و تبلیغاتی دیگر مخاطبی ندارد. مردم به چنین فیلمهایی لبخند میزنند. مانند گزارش مضحک صداوسیما که مهران مدیری نیز در برنامه «دورهمی» آن را هجو کرد. به نظر نگارنده، حالا مشخص میشود که کارگردانهایی مانند عباس کیارستمی، اصغر فرهادی، امیر نادری یا از جوانترها مانند سعید روستایی و محسن امیریوسفی چه آثار درخور توجهی ساختهاند. زیرا هم توانستهاند نظر مردم و هم نظر جشنوارههای معتبر جهانی را جلب کنند. این کار آسانی نیست. سینمای رانتی ایران که با بودجههای میلیاردی... http://www.vaghayedaily.ir/newspaper.aspx?NewspaperTextID=2662
0 notes