Tumgik
mahmoodzamanpoor · 1 year
Text
به سوی وطن
همدیاران عزیز ضمن عرض سلام و تبریک به مناسبت فرارسیدن سال نو خورشیدی و نوروزِ باستانی شعر ( به سوی وطن ) تقدیم می گردد .
🚎گوش کن قصه و داستانم 🚎بشنو این ماجرا از زبانم 🚎تا که شعری برایت بخوانم 🔶من ز ابیانه ی باستانم
.
🚎می روم من بسوی ولایت 🚎میکنم بهر تو یک حکایت 🚎گوش کن لحظه ای با عنایت 🔶بشنو جانم کنون داستانم
.
🚎قصد رفتن به ابیانه دارم 🚎روستایی چو گلخانه دارم 🚎بهر می عزم میخانه دارم 🔶اهل ابیانه ی چون جنانم
.
🚎می روم من به سوی غیاثی 🚎تا که یابم ز تهران خلاصی 🚎از دم و دود و حرف سیاسی 🔶همره خویش و با دوستانم
.
🚎منتطر تا بیاید اتوبوس 🚎اکبری با همه هست مانوس 🚎بر رُخم صادقی میکند بوس 🔶شوفر خوب و شیرین زبانم
.
🚎عاقبت آمدند و نشستیم 🚎دل بر الطاف دادار بستیم 🚎گویی از بند و از حصر رستیم 🔶دوری از دِه بریده امانم
.
🚎می رود سم بپاشد ضیایی 🚎بر درختان بریزد دوایی 🚎گفتگو می کند با همایی 🔶عاشق مردم خوش لسانم
.
🚎یک طرف خاندان ظهیری 🚎هست تنها علی بصیری 🚎خانقاهی و دکتر کبیری 🔶مرد خوشرو و شیرین بیانم
.
🚎در جلو کاظمی و جلالی 🚎 بعد از آن عادلی و کمالی 🚎 یک زن و کودک خردسالی 🔶 بعد یزدانیِ مهربانم
.
🚎بعد حاجی رضا زارعی بود 🚎شیعه ی مخلص واقعی بود 🚎آن طرف اکبر صانعی بود 🔶بعد محمودی نوحه خوانم
.
🚎از طره آمده کامرانی 🚎آن طرف ناظمی و جهانی 🚎پشت شان اهل بیت کیانی 🔶ای مجیدی تویی جان جانم
.
🚎کن دهان را به ذکری معطر 🚎بهر راننده صلوات دیگر 🚎سومی را بلند و جلی تر 🔶بیمه ی لطف صاحب زمانم
.
🚎حس و حالی به یکباره دارم 🚎حال کودک به گهواره دارم 🚎چُرت و خوابی که صد پاره دارم 🔶می دهد چاله چوله تکانم
.
🚎باز کرده زنی سفره نانی 🚎لقمه ای داده با مهربانی 🚎با پنیر میدهد طعم جانی 🔶مزه اش هست زیر زبانم
.
🚎جاده و راهِ ابیانه در پیش 🚎خانمی گفت این را به تشویش 🚎دارد این کودکم یک کمی جیش 🔶عاشق حجب این مادرانم
.
🚎قم رسیدیم و راوند و کاشان 🚎آفتاب است سوزان و تابان 🚎طفل ها از عطش گشته نالان 🔶خشک شد این زبان در دهانم
.
🚎گفت شخصی ، بده جرعه آبی 🚎با توام ، با تو که در رکابی 🚎جان من کن کمی هم شتابی 🔶تشنگی برده تاب و توانم
.
🚎هست شاگردش آنجا کنارش 🚎پارچ آبی و نقش و نگارش 🚎رنگ لیوان سرخ و نزارش 🔶بر لبم آمد این نیمه جانم
.
🚎هنجن و برز و یارند و کمجان 🚎عطر جنت در آن باغ و بستان 🚎می وزد باد خوش در گلستان 🔶تازه شد جان و روح و روانم
.
🚎تاردر با درخت چنارش 🚎آن قنات خوشش در کنارش 🚎عطر گلها به فصل بهارش 🔶عندلیبی در این بوستانم
.
🚎تخت مصلی ، مزار عزیزان 🚎فاتِحه بهر ارواح یاران 🚎یادی از جمله ی مهربانان 🔶مردم این دِه باستانم
.
🚎بوق ها اول ده مدام است 🚎حرف آقا مدام این کلام است 🚎یعنی من آمدم این سلام است 🔶از رسیدن به دِه شادمانم
.
🚎جنت اینجا بُوَد از برایم 🚎بر طرف شد همه دردهایم 🚎از خوشی شعرِ تَر می سرایم 🔶دوست دارم همینجا بمانم
.
🚎یاد دار قصه و شعر من را 🚎شعر محمود سوی وطن را 🚎شرح این شعر هفتاد من را 🔶تا که بعدا برایت بخوانم
.
محمود زمانپور ابیانه
0 notes
mahmoodzamanpoor · 1 year
Text
Tumblr media
0 notes
mahmoodzamanpoor · 1 year
Text
به ابیانه زیبا خوش آمدی
Tumblr media
ابیانه را ز بهرِ  تماشا، خوش آمدی
عالی جناب، حضرتِ والا، خوش آمدی
.
ای مهربان، عزیز، تو ای میهمانِ ما
بَر اوجِ کوهِ  کرکسِ  زیبا خوش آمدی
.
گویش نگر که هست، به جا از هخامنش
گویم تو را به لهجه ی شیوا، خوش آمدی
.
در راسته روان شو و فارغ شو از جهان
آتش بزن به غُصّه و غم ها، خوش آمدی
.
سرخ است، رنگِ خاکِ دیارم، چو خونِ دل
یاقوتِ سرخ، گفته به اینجا، خوش آمدی
.
تن پوش هایمان همه الوان، چنان حریر
دیدی عفافِ جمله زنان را؟ خوش آمدی
.
آتشکده  وَ " هِرپَک ِ " خاموش،  گویدت
اندر دل زمان، چو اَوِستا، خوش آمدی
.
منبر به خطِ کوفی و محراب و قدمتش
از بهر سِیرِ قبله ی دلها خوش آمدی
.
آنجا  زیارت است چه زیبا و با صفا
اینجا به عشقِ عیسی و یحیا خوش آمدی
.
در معبدی که هست در آن گوشه، کُنجِ کوه
"بی بی جه" گویدت که به هینزا خوش آمدی
.
فهم است با سرشتِ گِل  مردمان عجین
پنهان چو نیست، گشته هویدا، خوش آمدی
.
دیدی تو این دیار، برو  موقع وداع
قرآن و آب، پشتِ تو مولا، خوش آمدی
0 notes
mahmoodzamanpoor · 1 year
Text
Tumblr media
درود بر شما عزیزان نوشتن درباره ی ابیانه این نگینِ سرخِ خفته به دامان رشته کوه کرکس کار سختی نیست کافی است مدتی در کوچه پس کوچه‌های این روستا قدمی بزنی، مسجد جامع را که بجا مانده از عهد ساسانی است با آن محرابی که در قرن چهارم مرمت شده و منبر کهن آن را ببینی، یا به زیارت زیبا که مرقد امامزاده عیسی و یحیی هست گذری کنی و بعد به زیارت بی بی زبیده خاتون در دل کوه بروی و مات از افسانه ای که طی سالیان سال دهان به دهان شده، بشوی. به رنگ سرخ خانه ها خیره شوی و حیران از اینکه چطور خانه های چند طبقه با قدمت هزار سال بدون آهن و فقط با چوب و خشت بنا شده. به آب انبارها گذری کنی. سری به سه قلعه ی ابیانه بزنی و با مرد و زن این دیار گفتگویی داشته باشی. به لباس های این زنان و مردان بنگری و مات از این همه زیبایی در پوشش و عفاف شوی. به زبانشان گوش فرا دهی که پارسی دری هست در طول تاریخ هیچ گزندی به آن نرسیده. در ایام محرم به این روستا بنگری که چگونه و چه زیبا عزای سید و سالار شهیدان را زنده نگه می دارند و انگشت حیرت بر دهان بگزی. سپس قلم را که به دست بگیری. خواهی دید که همه کلمات رنگ و بویی از شعرو نظم به خود گرفته. کلمه پشت کلمه می آید، حرف پشت حرف، می نویسی و می بینی که همان حرف های خودمانی است همان حرفهایی که وقتی وارد ابیانه می شویم با هم می زنیم. حال و سراغ از این و از آن. از بچه های همدیگر. از جمع شدنمان در غروب آفتاب دم خانه ها به دور منقل آتش و رازی که در آتش است که همه به آن خیره می شویم. از محرم، از عید، از کرسی، از برف، از پدر بزرگ و مادر بزرگ، ازقصه ها، از شب یلدا، از عروسی، از... کتاب ابیانه دیار عاشقان بر گرفته از مشاهده دیداری خودم در طول سالیان از ابیانه ی زیبا و نیز شنیده ها از خاطرات پدران و مادران این دیار است که سینه به سینه از گذشتگان برایمان بیان شده، در 4 فصل تنظیم شده است. و درخصوص محله های ابیانه، آداب و رسوم و فرهنگ مردم ابیانه می باشد که از جمله مراسمات شب یلدا، عید نوروز، سیب چینی، عروسی میون بونی و مراسم های محرم در ابیانه، لباس های محلی مردم ابیانه و اشعاری مانند مادربزرگه که برنامه کاری زنان در ابیانه را توصیف کرده، بسیار مورد توجه هم دیاران قرار گرفته است. به طور کلی اشعار جمع آوری شده مربوط به فرهنگ مردم ابیانه است و به منظور حفظ این آداب و رسوم چندین ساله به آن پرداخته شده است. و امید آن دارم که با مکتوب نمودن و به نظم درآوردن این رسوم بتوانیم پاسدار فرهنگ و سنت این کهن دیار باشیم. ان شاءالله
و سخنی ویژه تر با مردم فهیم ابیانه اشعار گردآوری شده در این مجموعه شعر در فواصل زمانی ده ساله سروده شده است. و بعضا به خاطر مناسبت هایی در ابیانه بوده و به همین دلیل از افراد محترمی از همدیاران عزیز نام برده شده است لذا از حضور فرد فرد این عزیزان عذرخواهی می کنیم. همچنین در وصف عده ای از نیکان ابیانه ای سروده شده است که شاید بعضی از آنان در شرایط زمان و یا کلا از موضوع خبر نداشته باشند. لذا از این عزیزان هم دیار نیز پوزش می طلبیم.
محمود زمان پور ابیانه
1 note · View note