musiqueiran-blog
musiqueiran-blog
موسیقی ایران
17 posts
  The music of Iran  
Don't wanna be here? Send us removal request.
musiqueiran-blog · 7 years ago
Text
نو آوری یا شارلاتانیسم
آبان ۱۶, ۱۳۹۵
آسیب شناسی نوآوری در موسیقی ایران
شبحی سرگردان و عاصی بر فراز سر موسیقی اصیل ایران در پرواز است شبحی بی قرار که در حال تسخیر کالبد رنجور موسیقی ایران است ؛ شبح نوآوری این روزها در هر گوشه و کناری که در موسیقی ایران را می نگریم ،همه به صرافت نوآوری افتاده اند و چندان این امر اهمیت یافته است که حاشیه ( نوآوری) بر خود متن (موسیقی) غالب شده است و اندک اندک در حال فراموش کردن امری هستیم که باید در آن نوآوری شود و خود نوآوری تبدیل شده است به مسئله اصلی اشخاص و گروه های موسیقی در ایران. نو آواری ، کلمه و مفهوم اغواگرایانه ای است نو آوران علی الاصول پیشروان جامعه خود می باشند که آنچه را در آینده حاکم می شود را آنها ، سرآغازانند. نو آوری همواره در هر جامعه ای از نیازهای آن جامعه برخواهد خاست.نیازهای یک جامعه سبب به وجود آمدن نوآوری ها و متعاقب آن پیشرفت و دگرگونی فرم ها و صورت های کهنه و قدیمی می شود. نو آواری در تمام جوانب زندگی بشر همواره بوده وخواهد بود و هیچگاه هیچ شخص و گروه و جامعه ای نمی تواند بدون نو آوری به پیشرفت و توسعه دست یابد. در اینجا صحبت از نو آوری در میدان هنر و به خصوص در بعد موسیقی می باشد. نو آوری یک فرآیند است که می بایست در راستای تکامل امور ، وسایل ، مفاهیم ، هنر و … صورت گیرد و در غیر این صورت نام آن هر چیز دیگر می تواند باشد به جز نو آوری. می توان ۵ شاخصه برای نو آوری برشمرد: ۱- برخاسته از دل امرپیشینی باشد ۲- جوابگوی یک نیاز و فقدان باشد ۳- سبب تکامل و ارتقا امر پیشینی شود ۴- یک فرایند و یا همان پروسه است. ۵- و در نهایت مورد قبول جامعه قرار گرفته و جزءی از بدنه جریان پیشینی خود شود. متاسفانه اتفاقاتی که این روزها در عرصه موسیقی اصیل صورت می پذیرد،کمتر دارای این پنج شاخصه اصلی هستند. نوآوری در جامعه موسیقی ما از یک نیاز تبدیل شده است به یک اضطرار و از اضطرار این امر،موسیقی ما بیمار شده است. یک بیماری روانی- ذهنی که سبب به وجود آمدن تب و لرزهای بسیار شدید در بدن نحیف آن شده است و بجای آنکه با تغذیه درست، این بدن را تقویت نماییم، آن را بسته ایم به قرص ها و پودرهای انرژی زای کاذب نو آوری . تب تند نو آوری تقریبا همه گیر شده است و گویا به صورت یک رسالت واجب الاجرا همه باید در پی نو آوری در موسیقی ایران باشند. این امر در هر کجای موسیقی ایران سرک کشیده است از ابداع سازهای عجیب الخلقه تا آهنگسازی های خلق الساعه تا همنشینی بینگو بانگو و گیتار الکتریکی با دو تار و تنبور تا تحریر های ترکمنی ممزوج با اسانس اسپانیایی و تا نواختن سه تار به فرم گیتار فلامنکو و عمود گذاشتن تنبک بر زمین و کج گذاشتن دف به فرم پرکاشن های آفریقایی وافکت های سینمایی؟!….. نوآوری بر خلاف آنکه می بایست یک فرآیند و پروسه باشد برای افراد و گروههای موسیقی ما تبدیل به یک پروژه شده است. پروژه نوآوری؛ یعنی آنکه مانند مهندس های موسیقی؟! می نشینیم و وسایل و مواد خود را جلویمان چیدمان می کنیم و بعد بر اساس چند فرمول از جمله : همنشینی ، جاینشینی ، مونتاژ، کولاژ و…به خلق یک سازه دست می یابیم … سازه ئی که عاری از هرگونه حس و دیدگاه زیباشناسانه ، معنایی و هنری است و تنها با بزک و رنگ های جیغ سبب فریب مخاطبان ساده دل و غیر جدی می شوند. این روزها متاسفانه بجای آنکه هنرمندانمان با دست یازیدن به ساختن آثاری قوی سبب ارتقاء سلیقه و طبع مخاطبان عام خود شوند ، سطح خود را تقلیل داده اند به خواست و مطالبه مخاطبان خود … ایشان بجای آنکه پیشروان جامعه خود باشند تبدیل شده اند به پیروان مخاطبان خود… بلی چون مناسبات اقتصادی و منافع شخصی و تب تند نام آوری و شهرت و سرشناس شدن به صورت بیماری گریبان گیر بعضی از اهالی موسیقی ایران شده است. در اینجا باید به یک مسئله دردناک در جامعه موسیقی ایران اعم از نوازندگان ، آهنگسازان ، خوانندگان اعتراف نمود هرچند که این اعتراف بسیار دشوار است ولی برای شناخت بیماری در ابتدا باید عوامل آن را دانست. اکثر(نه همه) افراد فعال در جامعه موسیقی ما از فقر مطالعه و عدم شناخت صحیح از فلسفه های وجودی مفاهیم و نیازها و فقدان ها رنج می برد و این امر سبب شده است که در میدان موسیقی یکسری سوژه شارلاتان با محصولاتی عجیب و غریبی پیدا شوند که بیشتر به درد سرگرمی در سیرک ها و امور تفریحی می خورند تا هنر موسیقی. موسیقی برای نسل تازه ما از یک امر تعقلی و تفکری تبدیل شده است به یک امر مکانیکی و فنی از یک امر هنری یواش یواش دارد تبدیل می شود به یک امر صنعتی از یک امر حسی و زیبا شناسانه دارد تبدیل می شود به یک امر ریاضی گونه و فرمولیزه شده و از یک امر جدی به یک امر غیر جدی و تفریحی… به علت همین فقر است که خلاقیت دارد به “کمیت ” تنزل پیدا می کند. اگر موسیقی ما دچار این فقر نبود تفاوت نوآوری با همنشینی چند ساز بی ربط در یک کار را می دانست و استفاده بی ربط از گیتار را در یک ارکستر سازهای سنتی ، حمل بر جسور بودن و شهامت نمی کرد بلکه ناشی از فقدان خلاقیت و استعداد می یافت و مانند فلان خواننده پاپ یا نوحه خوان خواندن را گمان به کشف نحوه جدیدی از صدا دهی نمی نمود…برای همین شاهد به وجود آمدن کودکان ناقص الخلقه و عجیب و غریب هستیم که به عنوان نوآوری به خورد بی نوا خلق دربند خود می دهند. ساز مونتاژ می شود با گوشی های ویولون ، خرک تار ، سیم گیتار ، دسته ویولون کاسه ماندولین اسمش را هم می گذاریم سکینه یا خدیجه یا دوراهی ، شب ناله ، تن مار،سُرسُرک و…. در آهنگسازی اولین جایی که می رویم سراغ شعر است شعر حافظ و سعدی و مولانا را بر می داریم و سراغ شعر نو می رویم … شاملو ، فروغ ، اخوان ، سهراب اما آهنگسازی بر روی اشعار این بزرگان سخت است و عرق ریزان روح می خواهد از توان خردک استعدای که داریم خارج است به سراغ ترانه ها و ترانه سرا ها می رویم چون هم ساختن آهنگ های کمی عامیانه پسند برای داشتن بازار اقتصادی آسان تر است و هم زمینه خوبی برای به ظاهر نو آوری و به واقع شارلاتانیسم هنری است. راه دیگر آن است که اشعار مولانا و سعدی و حافظ را با ریتم های شکسته و با ترکیب نا مانوس گیتار و سه تار بنوازیم تا مخاطب را به حیرت واداریم یا باصدای شغال مخلوط با صدای حیوان همسایه ،حافظ بخوانیم و با نگاه فرا پسا پست ساختار شکنانه به دیگران که مبهوت در حال نگریستن ما هستند، بنگریم و زیر لب بگویم ؛ جماعت ابله و نادان و خشک مغز و متعصب… متاسفانه شارلاتانیسمی که به اسم نوآوری یا موسیقی تلفیقی این روزها در همه جا دیده می شود بیماری است که از یک جامعه بزرگتر به جامعه موسیقی ما سرایت کرده است. جامعه ای که بیماری دیده شدن و تمایز با دیگران گریبانگیر آحاد آن شده است. همه در جامعه ما نخبه و نوابغ هستند و بقیه (که تقریبا وجود خارجی دیگر ندارند)عامه مردم هستند که شعور و فهم و درک ندارند و برای نشان دادن این تفاوت سعی می کنیم کارهای کنیم که فریاد نیست بلکه جیغ است. کارهای که صورت می گیرد دیگر فریاد نیاز یک جامعه در حال پیشرفت و تکامل نیست بلکه جیغ مشمئز کننده یک جامعه بیمار است که از درد به خود می پیچد به همین سبب هر روز برای آنکه از دیگری عقب نمانیم یک چیز ناقص به نواقص قبلی اضافه می کنیم. یک جامعه بیمار جامعه ای است که هیچ کسی و هیچ چیزی و هیچ امری سرجای خودش نیست و در زمان و مکان خود قرار ندارد.تجربیات سال های دور دیگران را به علت همان فقرهای که برشمردیم به صورت کمیک تکرار می کنیم و می پنداریم نوآوری کرده ایم و بازار گرم می کنیم و در فضای مجازی و واقعی خیل مشتاقان خود را به تحسین و تعجب وامی داریم؟! در مثال شما در برابر توضیح و تفسیر اثر یکی از آثار های ناقص الخلقه این دسته از شارلاتان ها قرار بگیرید شاید با چنین توضیحی مواجهه شوید: ” این اثر کانسپچوال ، یک حرکت دیکانستراکچرالیستی ست که تمام انگارهای پیش از خود را نادیده می گیرد و به زوایایی از نگاه استتیک دست می یابد که تعددی است به ذهن رسوب کرده تاریخی این هنر در ایستارهای پیشینی خود، زوایا و خطوط موازی که لایه های چندگانه ای را در مقابل مخاطب قرار می دهد و به ذهن و عادت واره های مخاطب خود تجاوز می کند و سبب گسست او از تعاریف مرسوم و نچرال نضج یافت در سوپر اگوی اش می شود و در حقیقت دلیل به وجو آمدن دنیایی دیگر در یک دگردیسی مفهومی می شود که او هیچ تعریف و معنایی پیشینی در ذهن خود از آن ندارد و اکنون بر انباشتهای جهان چیزی نوینی دیگر اضافه شده است” در لایه های گفتمان های مغفول مانده” که به دلیل نداشتن ادبیات، مخاطب ، عاجز از درک و فهم این اثر است.؟! ” این می تواند توضیحی مناسب برای تفسیر و توضیح یکی از آثار شارلاتان ها در جامعه های مختلف ادبی ، هنری ، فلسفی باشد…. خوب برای درمان این جامعه بیماری ،باید اعتراف کنیم که بیمار شده ایم! این نسل که اکنون به آستانه میان سالی رسیده است در دورانی رشد کرده است که مرگ و تحقیر برایش روزمره بوده است. نسل ما نسلی بوده است که در پستو ها و پشت کمدها و زیر چادرهای برزنتی عشق ورزی کرده است، نسلی بوده است که اگر در انقلاب کشته نشده است باید پاسخگو باشد نسلی که اگر در جنگ شهید نشده باشد احساس خسران می کند و دربه در دنبال نردبان آسمان است.نسلی که همیشه متهم شده است نسلی که بهش اعتماد نشده است نسلی که دیده نشده است نسلی که برای آنکه درآمد داشته باشد باید دروغین و ریا کارانه زیست می کرده است …نسل چهل تیکه…. در جامعه بیمار است که پیش از آنکه مدرن شود همه پست مدرن می شوند در جامعه بیمار است که لایک صفحه تجاوز گروهی به فلان شخص صد ها برابر لایک صفحه کمک به کودکان کار است . در جامعه بیمار است که از نفرت سرشار است و همه مشکلات را به دیگری می سپاریم و همه از نوادگان کوروش ندیده هستیم در جامعه بیمار است که مشکل را در یک چیز دیگر مثل دولت و دین و حکومت و می جوییم نه در خودمان در جامعه بیمار است که از سایر اقوام مانند قوم عرب در عین تاثر ، متنفر است. ما نتوانستیم تا کنون چیزی به میراثی که به دستمان رسیده است اضافه کنیم و تنها با چکش مبتذل نوآوری داریم آخرین باقی مانده های رسیده به دستمان را به قواره نافرم مان منطبق می کنیم.اشعار حافظ را با صدای زوزه سگ و شغال و گرگ می خوانیم به عنوان ریشه های نادیده دیکانستراکچرالیست و استفاده از کلمات رکیک در اشعارمان به عنوان ساختارشکنی فرا پسا فرویدی با تکیه به آرای ژیژک محسوب می شود؟! و…. بنابراین خیلی ساده مبل لوئی چهاردهم را خریداری ولی چهارزانو روی آن جلوس می کنیم و در گران قیمت ترین ظروف کریستال غذای خود را با دستان نشسته میل می نماییم و در انتها دستان چرب خود را با دانتل های گران قیمت فرانسوی پاک می کنیم.بر اتومبیل های بسیار گران قیمت نشسته و با سرعت سرسام آور اتومبیل ساده دخترکی را به حدی تحدید و تهدید می کنیم تا از پل همت به زیر سقوط کند و سرویس ظروف نقره را نشانه شخصیت در پشت پنجره چیدمان می کنیم تا عابران آگاه شوند از شخصیت متول و مدرن مان؟! در همین هیناهین متوجه می شویم که نیاز داریم برای این لباس زیبا که در تن بی قواره مان زار می زند پشتبانی فرهنگی و هنری بیابیم. در خلوت خود عاشقان موسیقی های عامیانه و کاباره ای یا من درآوردی تلفیقی… هستیم ولی برای تکمیل ویترین جیغ خود حتما بلیط کنسرت شجریان را در کشورهای اروپایی تهیه می کنیم و تنها منتظر یم که ابوعطای استاد به اتمام برسد تا در انتهای کنسرت بیاد وطن این پرنده سر در خون با صدای لرزان فریاد بزنیم ؛ استااااااااد مرغ سحر مرغ سحر مرغ سحر و با استاد همخوان شویم و به یاد وطن در بند اشک بریزیم. به این می گویند طبقه متوسط شهری ایران که شش ماه متولد شده است ناقص الخلقه است هم خودش هم فرهنگ اش هم هنرش هم هنرمنداش… بنابراین تا آخر همه چیز را مصرف می کند همه چیز را با ولع می بلعد و هر چیزی را از اصالت تهی و بی هویت می کند. در ماه محرم نذری می دهد، در کوچه پس کوچه ها می نویسد “ما هستیم” و عرفان را به ابتذال می کشند و دو تا شعر مولوی و عطار را با چاکراهای بود�� و صلیب مسیح مخلوط می کنند و عرفان مدرن یک بار مصرف تولید می کنند که با استفاده از استیصال افراد در مشکلاتشان بالاخص مشکلات جسمی و روحی تا انتهای حماقت و شارلاتانیسم سفر می کنند و زنان خانه دار در چرخه هستی برای رسیدن به وحدت، باید مانند کاربران گلدکوئیست برای استاد عرفان مدرن پول کلاس هایشان را از شوهرهای درگیر در شغل شریف دلالی طلب کنند و اگر اعراب سبب اضمحلال امپراتوری پرشین نمی شد الان حتما حق وتو در سازمان بین الملل داشتیم و اگر انقلاب نمی شد بی شک ژاپنی ها و کره ای ها مستخدمانمان بودند؟! و مهمترین کارمان شمردن تعداد ایرانی ها در ناسا است. خوب در این هیناهین معلوم است که فضای مسلط بر جامعه موسیقی ایران نیز تحت تاثیر این بیماری باشد و گمان کنند که اکنون گوشه نهفت را با ترومپت بنوازند نامش نو آوریست و روی تار پاتیناژبروند و آهنگ فلان موسیقی فولک دهات های آمریکا لاتین را بنوازند کاری خلاقانه کرده اند و بپندارند وظیفه دارند به تولید انبوه و خلق الساعه سازهای ابداعی دست بزنند که نام برای اسم گذاریشان کم بیاوریم و نام ساز را دیگر باید کمبوجیه سوم بگذارند. در حال حاضر دیگر جامعه موسیقی ایران نیازمند آهنگ ساز و نوازنده تار و سه تار و کمانچه و تنبک نیست که از لحاظ کمی نوازندگان و خوانندگان و … دارند یواش یواش از مخاطبان خود پیشی می گیرند. در حال حاضر نیاز مبرم جامعه موسیقی ما داشتن مخاطب آگاه است که شارلاتانیسم موجود نتواند فریب اش بدهد و به عنوان نوآوری خر داغ کند و بجای اسب بفروشد. ما نیاز به مخاطب با کیفیت بالای موسیقی داریم که هنگام شارلاتان ها توانستند سر بینوا فرنگی ها را کلاه گذاشتند، نتوانند دکه و سور و ساتشان را با عناوین جعلی و دهان پر کن در صدر مجلس موسیقی ایران پهن کنند.نیاز به مخاطبانی داریم که اسیر مناسبات حاکم و مریض بر موسیقی ایران نباشند وخارج از ارتباطات مسموم قومی قبیله ای در موسیقی ایران بتوانند به وضعیت موسیقی بنگرند و اگر آقا زاده فلان استاد دارد با رانت پدرش سطح موسیقی را به حد آهنگهای بازاری تقلیل می دهد با شهامت بایستد و بگوید و را را برای نو آوران واقعی که بی سر و صدا و بی هیاهو دارند کار می کنند هموار سازد. آری نیاز کنونی جامعه موسیقی ما برای آنکه وضع از این بغرنج تر نشود نیاز به مخاطبان حرفه ای است نه نوازندگان و آهنگسازان حرفه ای ، مخاطبانی که جرس را به صدا در آورند و بازار مکاره شارلاتانیسم را افشاء نمایند و قوه تمیز سره از ناسره را داشته باشند…
2 notes · View notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
بلبل هفت تا بچه ميزاره�� شيش تاش سره ، يكيش بلبل
از بین شاگردان نورعلی برومند هم یکیش شد محمدرضا لطفی .
.
.
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Audio
تصنیف کردی؛مجید درخشانی،جمشید عندلیبی،مرتضی اعیان
1 note · View note
musiqueiran-blog · 7 years ago
Audio
ساز من زلف یار
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Video
youtube
تار هم دیگر لطفی ندارد
1 note · View note
musiqueiran-blog · 7 years ago
Text
موسیقی و زندگی روزمره انسان معاصر
موسیقی و زندگی روزمره انسان معاصر تقدیم به "محمد جمال سماواتی" ١ موسیقی در دنیای امروز، بدل به یک امر هرجایی شده است ، به سختی می توان جایی را سراغ گرفت که در آنجا موسیقی جاری نباشد؛ مهمانی ها،عزاداری ها،رستوران ها، ایستگاه های مترو،تاکسی ها، اتاق های انتظار، آسانسورها، ��بلیغات تلویزیونی،سینما و... موسیقی در زندگی روزمره امروزی بعنوان پیش زمینه در پس تمام کنش های افراد قرار دارد.ما خواه نا خواه درجاهای مختلف موسیقی را مصرف می کنیم اما هیچگاه آن را نمی شنویم اگر در جایی نیزآن را همراهی وزمزمه می کنیم مبنی بر شنیدن آن نیست بلکه تنها یک «عادت واره» است. موسیقی امروزه از یک امر جدی ، تبدیل به یک امر غیرجدی شده است ، در اینجا منظور از موسیقی جدی برخلاف نظر «جان راک ول» اندیشمند آمریکایی، تنها موسیقی کلاسیک نیست بلکه موسیقی است که شنیده میشود. دربسیاری از زمانها ، ما خیره به کسی نگاه می کنیم ولی هیچ یک از صحبت های او را نمی شنویم وغور در فکر دیگری می باشیم ،گویا تا زمانی که آن شخص صحبتهایش را تمام نکند ما از اندیشیدن به امر دیگر در آن «نگاه خیره» رهایی نمی جوییم ،یک رابطه دو سویه بین گوینده و اندیشیدن به امر دیگر وجود دارد نوعی تمرکزدهی درشخص سخنگو نهفته است که شنونده در واقع چیزی نمی شنود با آنکه به آن گوش می سپارد. موسیقی در دنیای امروز مانند سخنان آن گوینده است که ما غرق در اندیشه و رفتار خود آن را نمی شنویم.موسیقی در اینجا واسطی است که ما نمی توانیم آن دیگری بزرگ را از فراسوی آن مشاهده کنیم ،دیگری که نظم نوین را سامان دهی می کند.موسیقی پس زمینه شهر شده است،شهری که با سرعت پرطپش خود دنیای مدرن را معنا می دهد بنابراین می توان گفت آنچه شنیده نمی شود موسیقی شهر است چون امر جدی تلقی نمی شود و تنها یک تسریع کننده برای سایر امور اصلی تراست. در شهر، امور نسبت به هم مرتبه ای هستند و در یک فرایند به امر جدی نزدیکتر می شوند و هر یک از امور در راستای تسریع تحقق امر مرتبه بالاتر، معنا می یابند؛ موسیقی جاری می شود تا شما به امر گریستن و غمگین شدن در مراسم های عزاداری نزدیک تر شوید و یا در رستوران نواخته یا پخش می شود تا به امرخوردن نزدیک تر شوید و در سایر فضاها به همین ترتیب، پس می توان موسیقی زندگی روزمره را موسیقی «وضعیت مند» دانست موسیقی که بنا بر وضعیتی که کنشگر در آن قرار دارد برای دستیابی به امری دیگر مصرف می گردد مثلا در یک آسانسور و یا اتاق انتظار، موسیقی زمان را به صورت سلبی به نسیان می سپارد تا به امر دیگری واصل شویم و در وضعیتی دیگر مانند سالنهای ورزشی با ضرب آهنگ سریع شما را به امر بدنی مناسب با معیار های دیکته شده زیبا شناسانه جامعه نزدیک می نماید در این بین یک فراوضعیت سومی وجود دارد که آن انتظار «شنونده ناشنوا» می باشد ،موسیقی در زندگی روزمره مصرف می شود تا انتظاری را برآورده سازد ،انتظار رسیدن،انتظار ملاقات،انتظار خوردن،انتظار آرامش،انتظاربدنی مناسب و... موسیقی تبدیل به انتظاری ناخودآگاه شده است که با امر زمان در ارتباط مستقیم قرار می گیرد ، موسیقی ترجمان توقع و زمان در زیست روزمره است،توقع یافتن مطلوب گمشده برای تبدیل شدن به من آرمانی شده فرهنگ حاکم. ٢ شنونده موسیقی شهر، ناشنواست چون در وضعیت های خاص ، موسیقی، نه به منظور شنیده شدن بلکه به قصد تحقق خواست و میل دیگری پخش می شود.امری که در یک نگرش انداموار به جامعه، میل دیگری بزرگ را تحقق می بخشد یک میل سیال که حرکت را دربطن انسان مدرن ایجاب می نماید. موسیقی که در وضعیت معطوف به موسیقی پخش یا اجرا می شود مانند اجرا در سالن کنسرتها ، امروزه تنها شق موسیقی است که شنیده می شود اگر در اینجا از تحلیل های منزلت اجتماعی و یا «مصرف تظاهری» صرفه نظر کنیم موسیقی تنها در وضعیتی معطوف به خودش است که به صورت یک امر جدی امکان شنیده شدن دارد. در اینجا می توانیم در پیروی از نظر فرمالیست ها مخاطبان موسیقی را در چنین وضعیتی به مخاطبان متبحر و مخاطبان نامتبحر تقسیم بندی کنیم. در سالن های مخصوص موسیقی، مخاطبان متبحر و غیر متبحر با هم در یک وضعیت مشترک قرار دارند اما درک و دریافت موسیقیایی آنها متفاوت است این نقطه ایست که زیست مردم عادی و خاص را رج می زند. دریافت موسیقی در یک وضعیت جدی توسط مخاطب غیر متبحر، تنها برخاسته از احساسات و تجربه‌ فرهنگی، اجتماعی،تاریخی کنشگر می باشد در حالی که مخاطب متبحر، موسیقی را به عنوان یک امر جدی لحاظ می کند و لذتی که از آن می برد بیشتر بر مبنای درک و فهم پیشین موسیقیایی و علم کسب شده آن می باشد.
۳
از دیر باز موسیقی ارتباط تنگاتنگی با محیط پیرامونی افراد داشته است و به نحوی موسیقی بازنمای آهنگین زندگی و تجربه زیسته افراد است.ضرب آهنگ،تونالیته،ارکستراسیون،سونوریته و در نهایت موسیقی،بازنمای محیط انسانها است.صدای پرندگان،چشمه ها و نغمه‌های مختلفی که در طبیعت وجود داشت در دوران پیشامدرن در صدای دهی سازها تجلی پیدا می کرد.ریتم موسیقی به کندی ریتم زندگی و طبیعت بیرونی بود.تنها در زمان های نبرد و جنگ،موسیقی حماسی باز،با الهام از عوامل طبیعی و بیرونی ضربآهنگی تندتر را طلب می کرد.این امر را می توان در اعیاد و جشن ها نیز سراغ گرفت اما در دنیای امروز پنداری جشنی توامان در یک جنگ همه گیر بر پاست و غایت بی انتهای افراد را برای رسیدن تشویق می کند و موسیقی،محیاکننده وضعیت مناسب برای این بزم رزمناک است.ریتم ها و ضرب آهنگ های پرشتاب و سریع،نفس سرعت زندگی روزمره دنیای مدرن را در خود دارد،صداهای الکترونیکی وافکتهایی که تنها می توان در وضعیتهای خاص یافت(صدای آژیر آمبولانس واتومبیل پلیس،انفجارهای بمب و تیر اندازی‌ها،ویراژ اتومبیل،صدای خط تولید)موسیقی های امروز از قبیل پاپ،راک،هوی متال و موسیقی هایی که با ابزار و وسایل موسیقیایی جدید تولید می شود را اشغال کرده است.این موسیقی مطابق با دنیای امروزی است که از قضاوت هنری دور می شود و با صنعت،پیمان اخوت می بندد،موسیقی مردمی امروز را نمی توان با ملاک ها و معیار های زیبا شناسی موسیقی های کلاسیک سنجید،بقول فریث؛"خودآگاهی تبدیل به ملاک ارزیابی اعتبار صفحات ضبط شده گشته است و شوخ طبعی،طنز و تناقض گویی در جایی که صحبت از موسیقی هنری است رواج یافته است،یک چنین برداشتی،در خود،مولف را با ماشین مقایسه می کند،شنونده آموخته،کسی است که بتواند هنرمند را علیرغم ویژگیهای تجاری تشخیص دهد"(فریث1983)از لحاظ معنای هنری،موسیقی دیگر در دنیای امروزه تنها در وضعیت های خاص مانند سالنهای کنسرت،جشن ها و... اجرا نمی شود بلکه در تمام زندگی روزمره جاریست.موسیقی امروزه موسیقی شهر است که با شتاب،افراد را به سمت میل دیگری هدایت می کند و در نهایت به چرخش نظام مصرف و اقتصاد بازار کمک می رساند مابقی آن بستگی به قرائت مخاطب دارد. ۴ موسیقی یکی از ارکان سینما است که در سکانس های مختلف و به فراخور سناریو برای تنفیذ معانی و تصاویر از آن استفاده می شود در واقع موسیقی فیلم،سبب تزاید تاثیر فیلم در مخاطب می گردد یک موسیقی خوب در فیلم، موسیقیی‌ست که نظر بیننده را به خود در هنگام دیدن فیلم جلب نکند اما با توانایی خویش بتواند در فرایند معنا سازی و تاثیر فیلم موثر باشد،از تفاوت هایی که زندگی روزمره با زندگی در فیلم ها داشت، وجود موسیقی در صحنه های مختلف فیلم بود،در دنیای امروزی موسیقی مانند فیلم ها در تمام صحنه های زندگی افراد جاری است با تفاوت اینکه موسیقی فیلم به فراخور وضیعت روحی کارکترها و فضای آن سکانس،استفاده می شد در حالی که در زندگی روزمره،افراد در حالات مختلف،مخاطب یک نوع موسیقی مشترک هستند.در اینجا می توان با وام گیری از آدورنو یک نو استاندارد سازی و هنجارین شدن را برای مخاطبان لحاظ کرد،شما چه در وضعیت وخیم روحی باشید و یا در شادی،یک موسیقی مشترک در سالن فرودگاه برایتان پخش می شود اگرچه در هر دو حالت شما همان شنونده ناشنوا هستید.اما مانند یک فرد که در وضعیت عادی،در آنجا‌ست،مخاطب یک موسیقی واحد هستید درواقع نظام بزرگ همسان ساز،شما را از درون به یکسان مورد خطاب قرار می دهد و رفتاری از پیش تعریف شده از شما انتظاردارد. ۵ دو رویکرد غالب نسبت به موسیقی عامه پسند وجود دارد،رویکرد اول که به دیده تردید و تحقیر به این موسیقی نگاه می کند که می توان از مکتب فرانکفورتی ها با سردمداری آدورنو یاد کرد و رویکرد دوم که با دیدگاهی مثبت و امیدوارانه به این نوع موسیقی نگاه می کنند که می توان اصحاب مطالعات فرهنگی را در این گروه جای داد.گروه دوم ژانرهای جدید موسیقی را از جمله راک و هوی متال را دارای ظرفیت های زیباشناسانه و مستقل از موسیقیهای پیشین بر می شمرند که با بیان جهانی به باز تولید فردیت به افراد کمک می رساند این گروه موسیقی های مردم پسند را دارای قابلیت های مقاومت در مقابل گفتمان مسلط جامعه می دانند.در اینجا سوالی که مطرح می گردد آن است که مقاومت های هدایت شده که در نتیجه به چرخش نظام نوین جهانی یاری می رساند در کدام شرایط توانایی دگرگونی وضعیت حاکم را دارند؟بنظر می رسد موسیقی هایی مانند "راک،هوی متال که تجسم خشونت و ستیزه جویی،خونریزی و غارت و چپاول شناخته شده است...و تجسم کامل هیچ انگاری فن آورانه است"(شوکر:1948)نه فضاها و شکافهای مقاومت در دنیای جدیدند بلکه شکل آهنگین و بازنمای وضعیت جدید می باشند که افراد را با فضایی که در آن زیست می کنند همنوا و هماهنگ می نماید. ادمین برگه موسیقی ایران @musiqueiran
1 note · View note
musiqueiran-blog · 7 years ago
Link
سه تار نوازی جلال ذوالفنون
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
🔼🔼🔼#جلیل_شهناز : "باید برای هنر حرمت قائل شد و حرمت آنست که جزو مشاغل روزمره نباشد و اگر قرار باشد حرفه ی باشد دیگر هنر نیست." *** بیش از شش سال با دوستانمان در برگه موسیقی ایران در خدمتتان هستیم تنها برای آنکه بتوانیم ترجمان این جملات جلیل شهناز باشیم… در دنیایی که کاسبکاران، موسیقیدان می شوند… هنر تبدیل به حرفه و شغل می شود … و اثر هنری نیز تبدیل به کالا می گردد … و مخاطب هم تبدیل به مشتری … اینگونه است که اصول و قوانین و ارزش های حوزه بازار، جایگزین اصول و قوانین و ارزش های میدان هنر می شوند… و آواز خوان و نوازنده و… با نگاهی کاسبکارانه همه چیز را ارزیابی می کنند و پول حرف اول و آخر را برایشان می زند ...آری … نتوان جلیل شهناز شدن … البته نه تنها در تارنوازی بلکه در شخصیت و نگرش و منش … و درست همین نقطه است وجه تمایز اصالت و شخص اصیل با نوکیسگان پول پرستی که تنها نگران پول و کم شدن بهره و سودشان هستند … #ادمین_برگه_موسیقی_ایران
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران در سال ۱۳۴۷ در حالی که فضای موسیقی تحت هژمونی موسیقی های بازاری و عامه پسند(نیمه‌سنتی-نیمه‌پاپ)بود توسط #داریوش_صفوت و با دعوت از بزرگانی همچون#نورعلی_برومند #سعید_هرمزی #عبدالله_دوامی#محمود_کریمی #یوسف_فروتن و... بنیان گذاشته شد که سبب احیاء موسیقی اصیل و گرایش جوانان به موسیقی جدی ایران شد؛ رنسانسی* که با حفظ اصول، سبب گشایش هایی بزرگ در موسیقی ایران شد، چندان که هنوزا هنوز موسیقی خوب از آن سرچشمه جوشان، نوشان است.... در این زمانه عسرت کنونی که دوباره شاهد سروری موسیقی های سبک و بازاری و رانت خواری دوسویه آهنگسازان و خوانندگان (نیمه‌پاپ-نیمه‌سنتی)از تمام امکانات رسمی و غیر رسمی هستیم ... نیاز به چنین مراکز مستقلی و بزرگانی همچون #داریوش_صفوت و ... بیش از پیش احساس می شود ولی دریغ که زمانه، زمانه عسرت است و سروری گندم نمایان جو فروش... #ادمین_برگه_موسیقی_ایران #برگه_موسیقی_ایران . . * #حسین_علیزاده برای نخستین بار کلمه رنسانس را در توصیف عملکرد این مرکز بیان کرد که نگاهی به موسیقی آموختگان مرکز حفظ و اشاعه و عملکرد نیک ایشان در موسیقی شاهد این مدعای درست و بجاست ...شاگردانی همچون #محمدرضا_لطفی #پرویز_مشکاتیان#حسین_علیزاده ##مجید_کیانی #جلال_ذوالفنون#داریوش_طلایی #محمدعلی_کیانی_نژاد#علی_اکبر_شکارچی #ناصر_فرهنگفر و بسیار دیگری ...
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
Keyhan Kalhor
کیهان کلهر
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Audio
ابوالحسن اقبال آذر
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Video
youtube
ساز و آواز شوشتری؛حسن کسایی،محمدرضا لطفی،محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگ فر
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
شیدایی
ناصر فرهنگ فر - پرویز مشکاتیان - محمدرضا شجریان
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Audio
حسین علیزاده و محمدرضا شجریان
1 note · View note
musiqueiran-blog · 7 years ago
Video
youtube
باز آمدم
 افشاری 
شعر: مولانا
 آهنگساز: محمدرضا لطفی 
آواز: هنگامه اخوان
 گروه شیدا 
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Text
ضرورت نقد در موسیقی اصیل ایران
یکی از آسیب های جامعه ایران که در حوزه دین و موسیقی اصیل به دلیل شباهت های ساختاری و محتوای بسیار این دو بهم، بیش از سایر حوزه ها قابل مشاهده است؛ حاکمیت امر غایب و متعاقب آن الوهیت بخشی به امر حاضر است.جامعه معنویت زده ای همچون جامعه ایران همواره به دنبال مطلوب گمشده خویش از دل آسمان ها بوده است. بدین خاطر،به پیامبرانی مومن می شود که خود را واسطه فیض روح القدوس می‌دانند. شباهت های انکارناپذیر محتوای – ساختاری موسیقی ایران با مذهب امری علیحده است و فقر محسوس سرمایه فرهنگی و فقدان سوژگان فرهیخته در این حوزه، سبب شده است که موسیقی نه تنها نتواند از فرمالیته دینی فاصله بگیرد بلکه با شتابی محسوس به آن گرایش پیدا کرده است.( فرض نگارنده بر این است که مخاطب این متن ؛ به چرائی و چگونگی این موضوع واقف است بنابراین از تببین آن صرفنظر می شود) زین سبب،هنگام که روابط قدرت ( به معنای ساختارگرایی ) با حوزه هایی همچون مذهب و موسیقی آغشته شود، روابط و مناسبات فاسد کنونی فرصت بروز می‌یابند.این درهمآمیختگی از یکسو موجب ظهور شبه خدایان دیکتاتور و مستبد در سطوح بالای این حوزه ها و از سوی دیگر باعث به وجود آمدن پیروانی دگم و مومنانی بیمناک در سطوح پایین شده است. چندان که هرگونه نقد خدایان حوزه موسیقی سبب تکفیر ، سنگسار و فحشسار منتقدان می شود. در این شرایط سنت بدگویی و لیچار پراکنی و لنجن مالی و تمسخر یکدیگر موسیقی دانها در محافل خصوصی و کلاس های درس و جمع های دوستی، جای نقد و نقادی را می گیرد و جنگ های حیدری-نعمتی به اوج خود می رسد و فضای موسیقی به سمت بی اخلاقی سوق می یابد.فقدان جریان انتقادی مستقل بدون وابستگی به جریان ها و مناسبات فاسد حاکم بر موسیقی ایران سبب باز تولید تصاعدی و پلکانی این موقعیت اضطراری در موسیقی اصیل ایران شده است. در این بین دلالان و کارچاق کن ها و مجریان و … نقش منتقد را ایفا می کنند که تنها کارکردشان برگزاری مسابقات تفننی و تهیه کنندگی کنسرت ها ومجری گری بزرگداشت ها و جشنواره ها و در نهایت مجیز گویی و چاپلوسی از فلان خواننده و نوازنده شده است و یا شاگردان و هواداران فلان خواننده با هوادران و شاگردان فلان نوازنده همواره در حال کشمکش و تعریف و تحقیر و تمجید و تحدید و تمسخر یکدیگر و مشغول ثنا و ستایش نیمچه خدایان خود هستند. نشانه های این مسئله در حوزه دین و میدان مذهب به آسانی قابل درک و مشاهده است اما در حوزه موسیقی ایران تحت لوای پوشش هنر، این روابط معیوب ، مغفول مانده است. از این روست که به راحتی مناسبات فاسد بین حاکم اسلامی و هوادران مومن شان و یا رابطه بین شاه و سلطنت پرستان را مشاهده و نقد می کنیم ولی فارغ از آن هستیم که خود جایگاهی بسیار دون تر و نازل تر در مناسبات خود با استادان و موسیقی دانهای مورد علاقه خویش داریم. تنها راه مقابله با این مسئله نقد است … نقد بی پروا و بدون تعارف و عافیت طلبی این روابط و آسیب شناسی آن.
ادمین برگه موسیقی ایران
0 notes
musiqueiran-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
حسین علیزاده
0 notes