roodgoli
roodgoli
Roodgoli Fotografie
52 posts
Don't wanna be here? Send us removal request.
roodgoli · 5 years ago
Text
کلماتم
نابودگر
استیصال
سرد
پایان
 View On WordPress
1 note · View note
roodgoli · 5 years ago
Text
مول
دوست‌داشتنش خیلی حال می‌ده..
قشنگ قلب فیزیکی درگیر می‌شه..
View On WordPress
1 note · View note
roodgoli · 5 years ago
Text
Feel Like Being Dead Again
ولی خب همون‌طور که می‌دونیم
The Dead Don’t Die
بنابراین دوباره یه احساس اشتباه نزدیک بود گول‌مون بزنه یعنی قشنگ دوست داریم از ریده‌مان‌مون خانه‌ی خدا بسازیم و حماسیش کنیم تا بتونیم هضمش کنیم ها.. آدم نمی‌تونه هر روز شهید شه.
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 5 years ago
Text
زکی!
اخیرن متوجه شدم مصرف مخدر بهترین روش برای ترک وابسته‌گی‌های سخیف بشری به افراد و اشیاء‌ای‌ست، که او را در دام روزمره‌گی‌ها و غالب‌های پیش‌پاافتاده‌ی اجتماعی و فرهنگی اسیر کرده‌اند..
   View On WordPress
0 notes
roodgoli · 5 years ago
Text
اعتیاد به عبور، به گذران
هر روز واضح‌تر مواجه می‌شی با این مسئله که نمی‌تونی به آدما اعتماد کنی، نمی‌تونی هیچ‌وقت جدی‌شون بگیری، به این دلیل که به ندرت می‌دونن از زنده‌گی چی می‌خوان، مقصدشون کجا قراره باشه، دارن درباره‌ی چی یا از چی صحبت می‌کنن. هیچ‌وقت نمی‌تونی جدی‌شون بگیری چون فقط شنیده‌هاشونو تکرار می‌کنن بدون این‌که معنی‌شو بدونن، بدون این‌که خودشون باهاش نسبتی داشته یا رابطه‌ی شخصی برقرار کرده باشن.. همه یاد گرفتن…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 5 years ago
Text
تیم قویه، گنگش بالاس
از پله‌های کافه الوند رفتم پایین روبه‌روی پله‌ها نشسته بود، به‌م لب‌خند زد جامونو عوض کردیم رفتم دست‌شویی رفتیم علف زدیم تو کوچه‌ها دور خودمون می‌چرخیدیم، به هم می‌چسبیدیم روی نیم‌کت سیمانی کنار کانال آب، پایین امام‌زاده بوسیدمش گفت هر کاری فکر می‌کنی درسته انجام بده، تسلیمم شاید من گفتم نباید تسلیم باشی وقتی می‌بوسیدمش سنگ بود، بی‌واکنش برام پک علف آورده بود، چت بودیم، فراموش کردیم، موند پیش خودش
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 8 years ago
Text
Ali: Fear Eats the Soul
Ali: Fear Eats the Soul
قرار نبود کار به اون‌جاها بکشه. مشخص نبود شوخیه؟ بود. دوست داشت جدی بگیره به هر حال. کاریش نمی‌شه کرد. تو شرایطی بود که این تصمیم سبکش می‌کرد. هم می‌فهمم، هم نمی‌فهمم. یه شرایطی هست که حتا تصور یه گرم بار اضافه هم آدمو زمین می‌زنه. یه کارتونی بود که یادم نمی‌آد کاراکترش کی بود. پلنگ صورتی، گوفی یا تام و جری که یه وزنه‌ی خیلی سنگین برداشته بود و یه مگس یا پشه یه طرف وزنه می‌نشست و تعادل‌شو به هم…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 8 years ago
Text
داستون ما
این‌جا با خودم حرف می‌زنم. ولی نه با اون اندازه صداقتی، که وقتی با اون حرف می‌زنم، تو حرفام به کار می‌برم. آدما اصولن با صداقت ِبا درجه‌ی خلوص ِبالا مشکل اساسی دارن. براشون زیاده. منم احتمالن آدمم. با خودمم باید سخت نگیرم. پس باید اینو روی خودمم بلخره یه وقتی امتحان کنم. یه نمایشی از روراستی احتمالن کفایت می‌کنه. جوون بودم فکر می‌کردم زیرمتن نباید از روی صحنه‌ی ادبیات و نمایش بیاد رو صحنه‌ی…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
Die Stechmücke
پشه، تو خونه‌ی خودم! تو اتاق خودم! بی‌که کاری به‌ش داشته باشم، انگشت تایپ‌مو نیش زده، باد کرده، ورم کرده، کبود شده، الان یکی ببینه، می‌گه باز «مگه تو چی کار می‌کنی محمد.» هیچ‌چی. به جان خودم کاری به هیچ‌چیز و هیچ‌کسی نداشتم، نشسته بودم، چت کرده بودم واسه خودم، رپ‌مو گوش می‌کردم. اما مگه باورشون می‌شه. و اینو حق خودشون می‌دونن، که این سوال براشون پیش بیاد و توضیحش به هم‌این ساده‌گی نباشه. مثلن…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
خونه رو گند گرفت. شل‌بازی درآوردم، ظرف سالاد بزرگی رو که بغل‌دستم رو صندلی بود انداختم وسط اتاق، هزار تیکه شد. صندلی‌ها هم البته همه لق شدن. اینا صندلی کار نبودن. برای پشت میز کامپیوتر مناسبتی نداشتن. صندلی اصلی رو یه بار نمی‌دونم چرا بردم گذاشتم خونه‌ی مامان‌بابام- نری خونه‌ی سامان باهاش- و دیگه حال نداشتم وانت بگیرم برش گردونم. بعد دونه دونه این صندلی‌های میز ناهارخوری رو لق کردم. اینی که روش…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
اشتباه کردی، خودت برو بمیر.
کسی که یه اشتباهی کرده، مدام سعی در کوچک‌جلوه‌دادن اشتباهش داره، تا سرانجام به نقطه‌ای برسه، که بگه «من که کاری نکردم.» یا «مگه من چی کار کردم.». هی خودشو قانع می‌کنه، که عمد و قصدی در کارش نبوده. اتفاق خودش افتاده. زمین و زمان دست به دست هم دادن تا در زمان و مکان نامناسب و اشتباهی هم‌زمان با حضور شخص یا در غیابش اتفاق خودش بی‌افته. کسی که اشتباهی انجام داده بعد از اون سرانجام اولیه باز سرانجام…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
بدرود آل یو اسس‌هول‌ز
یارو وسط جنگ ��هانی دوم داشته شاه‌کار خلق می‌کرده. تخم‌شم به اخبار و دور و برش نبوده. واکنشش کاملن انسانی و نماد دوران و دقیق تفسیر شده. ازش به نیکی و پاکی و وجدان زمانه‌بودن یاد می‌شه. ده ساله ما نشستیم این‌جا «تویشن ویر اونس» و منتظریم احمدی‌نژاد بگوزه تیتر کنیم و بریم سرخط خبرها تو سدخندون. آخرین شاه‌کاری که تو این مملکت خلق شده و فارغ از حب و بغض و حرص و آز و حسد و پاچه‌خواری و پاچه‌دری و…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
The Mortality of Doves
ببخش منو، ولی فراموشم نکن. -بخشیدن من موضوعیت نداره، اما چرا؛ فراموشت می‌کنم. حداقل طوری فراموشم کن، که اگه دوباره منو دیدی نشناسی. -زرنگی؛ که دوباره نفهمم گولم بزنی. واقعن که این اتفاق نمی‌افته. -اگه تویی که..
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
Stop Coming to My House
این مکالمه الان عادی نیست. -حتمن تقصیر منه، همه‌چی رو غیرعادی کردی. چرا اون‌همه لحظه‌های خوشی که داشتیم‌، داری با این رفتارا خراب می‌کنی. -آره زجر و عذاب من خوشی ِتو بود. یعنی تمام‌وقت داشتی فیلم بازی می‌کردی؟ -نمی‌دونم دیگه با چه زبونی باید حالیت می‌کردم؛ تمام مدت به من خیانت کردی. چی؟ -فقط دروغ گفتی. حتا یه حرف راست ازت نشنیدم. چی می‌گی؟ -الکی هی قربونت برم، فدات بشم. واقعن باید می‌مردم؟ -اگه…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Photo
Tumblr media
die Konsequenzen tragen -می‌شه از مسخره‌کردن من دست برداری، فقط چون تصور می‌کنی که من تو رو مسخره می‌کنم؟ - مگه من مرض دارم، که تو کاری نکرده باشی برم یه کاری کنم. اکشنز هو کانسیکوئنسز. -ای بابا من چی می‌گم تو چی می‌گی. - هیچ‌چی نگو تا منم هیچ‌چی نگم.
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
aus Versehen
– چرا اذیت می‌کنی خب.
– کاری ندارم به‌ت.
– از صب سه بار سرتو آوردی کنار صورتم انگار می‌خوای بوسم کنی تا من سرمو آوردم جلو رفتی پی کاری..
– .. ببخشید.. من فکر کنم یه کم سوءتفاهم شده.
– حالام می‌خوای ازم مریض خیالی درست کنی.
– نه، این درست نیست.. خب می‌تونم الان بوست کنم؟
– نخیرم. حال‌مو به هم می‌زنی این جور وقتا.
– متاسفم.
– متاسفم متاسفم.. من دیگه نمی‌خوام ببینمت. خسته‌م کردی.
– چرا این‌جوری…
View On WordPress
0 notes
roodgoli · 10 years ago
Text
اینه تیریپ ما
دلم می‌خواست یه داستونی می‌نوشتم و اسم‌شو می‌ذاشتم «اینه تیریپ ما»،بعد توش یه شخصیتی که خیلی به خودم نزدیکه رو ترسیم می‌کردم، که از حموم لخت اما خشک درمی‌آد بیرون، می‌آد تو اتاق یه رب‌دوشامبر- قاعدتن زنانه‌ی- آبی گل‌گلی یا کیمونو یا هر چی که اسمش هست رو از روی یه جالباسی، که از میخی به دیوار آویزونه برمی‌داره و تن‌شو با اون می‌پوشونه و بعد کلاه‌کپ نارنجی‌ای رو که داره روی سر کچلش می‌گذاره و از…
View On WordPress
0 notes