میخواهم بنویسم اما نمیتوانم. هیچجا و درمورد هیچچیز. نمیدانم چرا وقتی مطمئنم در آخر انجامش نمیدهم باز هم شروع کردم به نوشتن. کتاب میخوانم اینترنت را زیر و رو میکنم و یادداشت بر میدارم. صفحه notion را پر میکنم از فکت و تاریخ و رفرنسهای تاریخی و سعی میکنم نقاط را بهم متصل کنم تا در آخر چیزی بنویسم، چیزی که فراتر از تصور بقیه باشد، چیزی که راضیم کند بمانم و دلیلی باشد تا بخواهم ادامه دهم. کارهای آکادمیک را همیشه در ذهن و تصوراتم دوست داشتهام اما مشکل این است که وقتی به موعد میرسم دستهام سست میشود و پاهایم شروع میکند به لرزیدن، چیزی درونم میگوید کافی نیست و هرچه بهانه بیاورم که این اول راه است و هیچکس در ترم دوم کارشناسی نمیتواند کاری کند که انتظارش را داری نمیشود. اردیبهشت را با همین افکار از دست دادم و بعد از فرستادن پیشنویس مقالهام برای استاد راهنما و تاییدیه گرفتن ازش باز هم خودم راضی نشدم مقالهام را برای جشنواره بفرستم. استاد گله کرد، از من و کارهایم تعریف کرد و گفت تا به حال همچینچیزی را از یک دانشجوی ترم دویی آنهم در رشتهای که دروسش هیچربطی به موضوع ندارد نخوانده. شب آخر باز هم ایمیل داد و گفت هنوز وقت دارم به خودم اعتماد کنم. اما به خودم اعتماد نکردم. هنوز هم اعتماد ندارم و برای همین نمیدانم چرا باز هم یک کار جدید را شروع کردهام.
Chapter Two:
تابستان اصلا آنطور که خیالش را داشتم نبود. درست است که میشود با از دستدادنها کنار آمد اما غمها فقط بیشتر میشوند و حالا یکی دیگر هم بهشان اضافه شده. نمیتوانم خواستههای خودم را برآورده کنم و همین بیشتر آزارم میدهد. فکر میکنم به اندازه کافی تلاش نمیکنم. به اندازه کافی زبان انگلیسی تمرین نمیکنم، به اندازه کافی خوب نمینویسم، به اندازه کافی نقاشیهایم زیبا نیست، به اندازه کافی از کدها سر درنمیآوردم، به اندازه کافی کتاب نخواندهام... هیچچیز در نظر کافی نیست. و این هر روز را سختتر میکند وقتی سعی میکنم بهتر باشم اما نمیشود؛ آنچه هستم با آنچه انتظار دارم باشم فرسنگها فاصله است.
دوستم پیام داده که چکار میکنم که میتوانم هم کتاب بخوانم هم فیلم ببینم و کلی کار دیگر انجام بدهم و دیگری میگوید مرا در تابستان اینطور تصور میکند که انگار از فیلمهای تم قرن 18 درآمدهام، با انگشتهای جوهری و بیداری تا نیمه شب برای انجام کارها و کتاب خواندن. و من اما فقط به این فکر میکنم که چقدر با تصوراتشان فاصله دارم و اصلا کدام رفتارم باعث شده همچون تصوراتی داشته باشند.
در جایی از وبلاگها کسی نوشتهبود " از دور شبیه اقیانوسم اما حقیقتم قد یه لیوانه " و با خودم فکر میکنم چقدر شبیه این جمله هستم.
به افق چشم دوخت و تا چشم توان دیدن داشت آب بود و آب
نامه را در بطری ، نهان کرد و داد به موج دریا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در گیتی تنها یافت
به آسمان نگاه کرد و تا علم توان دیدن داشت فضازمان بود و فضازمان
پیام را در لوح ، ذخیره کرد و راهی با یک فضا پیما
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جمع تنها یافت
به درون نظاره کرد و تا ذات توان دیدن داشت هو بود و هو
طلب را در دل ، آه کرد و سپرد به دعا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در اتاق تنها یافت
به مونیتور خیره شد و تا اینترنت توان دیدن داشت محتوا بود و محتوا
سوژه را در فایل ، جاساز کرد و در شبکه اجتماعی رها
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در … ـ
.
END
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پ،ن : در رابطه با عکس اول
قدیم ندیما یک دسته کارت فال حافظ داشتیم که روی آن نقاشی های استاد محمد تجویدی بود و پشت آن شعر های حافظ
هر سال به بهانه شب یلدا ، دور هم جمع میشدیم و پدر فال حافظ میگرفت
یادش و یادشون بخیر
کودک بودم و شیطون و بیعقل بیشتر از آنکه توجهام به باطن شعر ها باشد به ظاهر کارت ها بود😅😈🤪ـ
در رابطه با عکس دوم
لوح طلایی ویجر ناسا که درون آن اطلاعاتی به صورت صدا و تصویر و متن از زمین و موجودات آن ذخیره شده است تا شاید به وسیله ی یک حیات فرا زمینی پیدا شود از ایران فقط پیام صوتی به زبان فارسی با عبارت «درود بر ساکنان ماورای آسمانها» موجود است البته لوحی که من گذاشتم حاوی صوتی متفاوت از ایران میباشد😝📀🎶ـ
Zahir Howaida’s composition and recording in the 1970s at Radio Kabul
Ahmad Zahir’s recording in the 1970s at a private event in Kabul
Manuscript painting by Shekhzada, 15th century Herat
Lyrics translated from the Farsi Dari by Farhad Azad, spring 2023
صبح دمید و روز شد یار شبینه خانه رفت
The morning breath blew, day arose, for this reason, my evening lover headed home
مرغ سحر تو گم شوی، یار به این بهانه رفت
You, the lark of dawn, shoo, owing to you, my lover left
شب که پس از هزار روز آن بت رشک مهر و ماه
On a night after a thousand days, that idol, the jealousy of love and the moon
شیشه به دست قدح به جیب آمده بود عذرخواه
A glass goblet in hand, a wine vessel in her wrap, penitently arrived
vimeo
“A poem by Shah Shuja who dared to write it, and I too dared to compose it.”
—Zahir Howaida, 1996 United States concert tour
vimeo
vimeo
Shah Shuja Durrani was the ruler of Kabulistan twice: from 1803-1809 and again from 1839-1842. He spent his years of exile from 1809-1839 in India as a pensioner of local rulers, including the British, where he cared for his garden, wrote poetry, relinquished the Koh-i-Noor diamond, and plotted to regain the throne.
He ultimately succeeded with the invasion of the British army in the summer of 1839 as a puppet ruler— he was upset the Kabulis called him a “moli” (radish), a slur used to describe someone as a pawn or lackey.
When the British left Kabul in the fall of 1842, he brought an end to the ruling house of Sadozais, established by his grandfather, Ahmad Shah Durrani (r. 1747–1772)— continuing the curse of “the grandson sovereign” who razes his grandfather’s order.
— Farhad Azad
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو حسن شماعیزاده , notdoni , نت های پیانو حسن شماعیزاده , نت های پیانو , پیانو , حسن شماعیزاده , نت حسن شماعیزاده , نت های حسن شماعیزاده , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانو من و گنجشکهای خونه
نت پیانو من و گنجشکهای خونه
دانلود نت پیانو من و گنجشکهای خونه
خرید نت پیانو من و گنجشکهای خونه
جهت خرید نت پیانو من و گنجشکهای خونه روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانو من و گنجشکهای خونه
نت پیانو من و گنجشکهای خونه
آهنگساز : حسن شماعیزاده
تنظیم نت پیانو : گروه نت دونی
نکته : این نت با نت پیانوی آهنگ من و گنجشکای خونه یکی میباشد و هیچ تفاوتی باهم ندارن
نسخه های دیگر نت پیانو من و گنجشک های خونه برای ساز های دیگر از طریق لینک های زیر
----
نت پیانو من و گنجشک های خونه
نت کیبورد من و گنجشک های خونه
نت ویولن من و گنجشک های خونه
نت گیتار من و گنجشک های خونه
نت سنتور من و گنجشک های خونه
----
متن آهنگ من و گنجشک های خونه
ای چراغ هر بهانه از تو روشن ، از تو روشن
ای که حرفای قشنگت ، منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه ، دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو ، پر می گیریم از تو لونه
باز میای که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
منو گنجشکا می میریم ، تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم ، بوی تو داره نفس هام
عطر حرفای قشنگت ، عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخه گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته ، رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم ، رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه ، دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو ، پر می گیریم از تو لونه
ای چراغ هر بهانه از تو روشن ، از تو روشن
ای که حرفای قشنگت ، منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه ، دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو ، پر می گیریم از تو لونه
باز میای که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
منو گنجشکا می میریم ، تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم ، بوی تو داره نفس هام
عطر حرفای قشنگت ، عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخه گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته ، رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم ، رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه ، دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو ، پر می گیریم از تو لونه
---
کلمات کلیدی : نت پیانو من و گنجشک های خونه گوگوش , نت آهنگ گوگوش برای پیانو ,نت آهنگ گوگوش همسفر برای پیانو ,نت پیانو اهنگ گوگوش دو پنجره,نت پیانو اهنگ گوگوش اونجا کیه کیه,نت پیانو اهنگ گوگوش من امده ام,نت آهنگ گوگوش برای پیانو, نت پیانو آهنگ من و گنجشک های خونه , نت آهنگ گنجشک های خونه گوگوش
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو حسن شماعیزاده , notdoni , نت های پیانو حسن شماعیزاده , نت های پیانو , پیانو , حسن شماعیزاده , نت حسن شماعیزاده , نت های حسن شماعیزاده , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
‼️بابک کاسب #گرگان #گلستاناز مزدوران در پلیس آگاهی استان گلستاناین مزدور در تشکیل پرونده های متعدد برای مخالفین و معترضین در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ نقش دارد و همچنین در حال حاضر نیز اقدام به پرونده سازی و اذیت و آزار زنان و دختران به بهانه واهی حجاب میکند. این مزدور حتی در بین پرسنل انتظامی نیز منفور است. پسر وی نیز از مزدوران سرکوبگر بسیجی در گرگان است.کدملی: ۲۱۲۰۲۷۹۹۳۴آدرس: گرگان، گرگان جدید،…
پادکست به نام جان به صورت ویژه برنامه با موضوعات مختلف و همچنین به صورت قسمتهای پادکست به نام جان پیرامون مرام آرمانی منتشر میشو��
ذات و تعلیم
امان از نگاه آلوده به اسارت که تقدیر را بهانه و ذات را اصل هستی خواند و ما تعلیم را بیگانه از واقعیت شناختیم حال روز برخاستن برای باور به تعلیم است تا با مدد از تعلیم انسان تازهای پدید آوریم
برنامهی به نام جان قصد دارد تا درباب مباحث مهم باورها و دغدغههای دنیایمان به زبان ساده و بداهه سخن بگوید
این برنامه به صورت هفتگی منتشر خواهد شد
برای دریافت و گوش دادن به کامل اثر و دیگر آثار نیما شهسواری میتوانید از صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکههای اجتماعی استفاده کنید
دسترسی به آثار نیما شهسواری اعم از کتب و اشعار آثار صوتی و تصویری در
وبسایت جهان آرمانی، یوتیوب، تلگرام، فیسبوک و در برنامههای پادکستگیر اعم از
دستگاه حاکمیت ایران کاری کرده است که نمی شود هیچ کدام از حرف ها و کارهای آن را باور کرد. اعتماد را از بین برد تا از آب گل آلود ماهی بگیرد، موفق هم شد ولی حالا خودش هم در همان چاه افتاده است. هر وقت کسی کشته می شود، ما مردم شما را مقصر می دانیم، چون قدرت و حکومت در دست شماست، شما حافظ جان و مال مردم هستید و این مسئولیت بر گردن شماست، هر چقدر هم دلیل و بهانه بیاورید، ما مردم شما را مسئول و مقصر می…
هوای خانه دم کردهاست... همه آرام اتاقها را تا نشیمن و آشپزخانه طی میکنند اما تنها جرقهای لازم است برای اینکه طوفانی به پا شود. مامان میگوید: گریه کن، گریه نکنی غمباد میشه اونوخت بیا و حوض خالی پر کن. اینجا هرکسی راهی برای گریه کردن پیدا کرده، گوشه روسری عمه همیشه خیس است و خوب اگر حواست را جمع کنی میبینی در حیاط ایستاده و دستمال کاغذی خیسش را در سطل میاندازد. عمو هم گریه میکند. عمو همیشه گریه میکرد بیشتر از عمه، انگار که تمام شکم بزرگش دل باشد و کوچکترین چیزی دلش را بشکند. بابا و عموی دیگری اما جلوی بقیه گریه نمیکنند، دیشب بهانه گرفتند و رفتند روضه... تا بهحال مراسمات مردانه را ندیدهام اما شاید آنجا پر از مردانیست که غم ماههایشان را جمع میکنند تا بالاخره جایی بتوانند خالیاش کنند بدون اینکه کسی بپرسد برای چه گریه میکنند. من اما نمیخواهم گریه کنم. تا وقتی هنوز زنده است چرا گریه کنم؟ بغضم را میخورم و به این فکر میکنم که او هنوز همان بوی عطر رانگلر میدهد و کتاب نو. میخواهد برایمان تیر و کمان درست کند و قرار است پاییز برویم انارها را بپچینیم و رب درست کنیم، قبلش اما خرما پاک میکنیم و او سرمان غر میزند که چقدر کند هستیم، کلی کار داریم... بعد از آن نوبت پرتقالهاست، بعد بادامها و ازگیلها... کلی کار داریم باید بلند شود... میخواهد سیزدهبدر ما را کوه ببرد، باید بلند شود. کلی کار داریم.
اما واقعیت چیز دیگریست. واقعیت مشت میکوبد به صورتم �� میدانم دیگر نه باغی هست نه درختان انار، نه خرما؛ هیچکدام از پرتقالها نیستند و ازگیلها تنها تنههای خشک درختند که کلاغها رویشان خانه ساختند.
آخرین بار داشته «بخارای من، ایل من» میخوانده... خودم دیدمش. گفت تمام جلدهای کتب محمد بهمنبیگی را خریده و حالا احتمالا این آخرین کتاب آن مجموعه بوده که ورق گوشهاش را تا زده و گذاشته لب طاقچه. خودش اما چند قدم آنطرفتر است کنار کتابخانهاش. در این حال هم نمیگذارد کسی به کتابهایش دست بزند. اتاقش پر است که قابهای کوچک و بزرگ، عکس سیاه و سفیدی از مادربزرگ است با موهای کوتاه و صاف و بلیز دامن، کنارش قاب دیگری از خودش با کت و شلوار و کراوات و کلاه شاپویی کنار برادرش، پشت اینها لوح تقدیری است که گوشه سمت راستش دو شیر هستند که با شمشیر در دست دو طرف یک خورشید ایستادهاند و سمت چپش او با صورت جدی ارتشی با مدالهایی که از سینهاش آویزان است به دوربین نگاه میکند. عکسی هم هست از خودش با لباس سرهمی و موهای فرفری ژولیده با ته رنگی از زرد و خاکی کنار درختان باغش، و به دیوار قاب عکس پسر عمه است کنارش، با یک لبخند بزرگ. و آخری اوست با دیگر برادرش کلاشینکف به دست کنار یک جیپ در میدان جنگ.
خیلیهایی که در عکسها هستند دیگر نیستند، برادرانش، پسر عمه، باغ، حتی مادربزرگ که هست دیگر موهایش سیاه نیست و ریشههای درختی گوشهی چشمانش را تصاحب کرده.
بخارای من، ایل من در طاقچه است و احتمالا آخرین کتابیست که میخوانده. نمیدانم بخارای او کجا ست، شاید توی همان عکسها کنار آنها که نیستند و نبودنشان عذابش میدهد. شاید میخواهد برود به بخارای خودش، هرچند ما نخواهیم.
p.s: میشود شما هم دعا کنید او بخارایش را پیدا کند؟ دعا کنید بخارایش ما باشیم که در اتاق نشستهایم؟ نمیخواهم بخارایش آن قاب عکسها باشند، صاحبان عکسها دیگر زنده نیستند.
p.s: امروز اول مرداد است. همیشه اصرار داشتم بگوییم اَمرداد، که این ماه ماه جاودانگی ست که پدرانمان برای ما به ارث گذاشتهاند. اما حالا مینویسم مرداد که دقیقا بر عکس است معنایش.
او بخارایش را پیدا کرد، در جایی فراسوی قابهای عکس. /
یکی از با ارزش ترین فیلم هایی که تا به امروز در ژانر ترسناک ساخته شده است جنگیر میباشد
در این پست به چرایی این ادعا خواهم پرداخت
اما آنچنانکه یک فیلمساز میتواند نوشتهای را با شات ها و کات ها مال خود کند یک تحلیلگر هم میتواند فیلمی را با تفسیر و تعبیر مال خود کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هر فیلمی که در ژانر خود فقط ذات خود را هدف قرار دهد اگر به آن هدف خوب برسد نهایتا میشود یک فیلم خوب در آن ژانر
.
یک فیلم کمدی که بتواند خوب بخنداند فقط برای آنکه خندانده باشد
یک فیلم ترسناک که بتواند خوب بترساند فقط برای آنکه ترسانده باشد
و … و
فیلم های "خیلی خوبی" هستند مناسب برای تفریح و سرگمی
.
اما فیلم هایی هستند که "ژانر" را بهانه قرار میدهند تا یک "اندیشه" را گفته باشند
اینجور فیلم ها راه سخت تری درپیش دارند چون "اول" باید در ژانر انتخابی خود خوب عمل کنند و "بعد" بتوانند آن اندیشه را در قالب آن ژانر خوب بیان کنند
که اگر این دو اتفاق درست رخ داد
فرای یک فیلم خوب برای تفریح ، ارزشمند هم میشوند برای فکر و بحث و گفتگو
.
تحلیل در هر چیز برای من زمانی لذت بخش"تر" میشود که متوجه میشم این ویژگی گفته شده در چیزی مخفی باشد
پس تحلیل های من نقد و بررسی نیست
تفسیر و تعبیر است
در واقع برای من ، سرگمی حل یک پازل است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته اول : کدام نسخه فیلم ؟⭐️
عوامل سازنده این فیلم به علل واهی دست به مناسب سازی های مختلفی زدند
علت هایی که گاه به گیشه ربط پیدا میکند و گاه به اعتقادات آنان
مثلا از کم کردن بار فحش ها و جنبه های جنسی در فیلم گرفته تا کم کردن بار توهین به مقدسات و مسخره ترین آن ، لزوم داشتن یک پایان امید بخش دهنده
.
برای پی بردن به فهم بهتر این فیلم نسخه سال2000 ! آن کافی است اما بد نیست از اضافات و حذفیات در نسخه های دیگر نیز مطلع باشین ، گویی جنگی بین کارگردان و نویسنده و بازاریاب ها رخ داده بود
.
زمان نسخه سال2000 یا به اصطلاح
Director's cut = 02 : 12 : 21
میباشد
ـ[آخه یعنی 27سال طول کشید تا یه تدوین در شأن و منزلت این فلسفه بیاد بیرون🤦♂️]ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته دوم : اسطوره شناسی⭐️
1 ـ
- آشنایی نسبی با مجسمه ی پازوزو لازم میباشد
ـ Pazuzu 𒀭𒅆𒊒𒍪𒍪 ـ
به طور خلاصه پازوزو خودش یک شیطان و شـَر است اما بر ضد شیطان ها و شـَرهای دیگر نیز قیام میکند
بخاطر همین بعضی از انسانها زمانی که به شـَر رقیب پازوزو گرفتار میشوند با یاری خواستن از پازوزو دفع آن شـَر میکنند
2 ـ
ـ گردنآویز Saint Joseph ـ
نوشته روی گردن بند به لاتین است
SANCTE JOSEPH ORA PRO NOBIS
سنت یوسف برای ما دعا کنید
.
یوسف نجار ، شوهر مریم ، پدر عیسی (آن بچه) میباشد
اما مسیحیان میگویند با مریم همبستر نشده است بلکه فقط پدرخوانده عیسی میباشد(وارد این بحث نمیشویم😅)ـ
اما چون چند بار این گردن آویز در فیلم به نمایش درآمد و با توجه به آموزه های مسیحیان برای هدایت میتوان نتیجه گرفت که این دو شی باستانی در فیلم سمبل دو روش متفاوت هدایت است که در ادامه به آن خواهم پرداخت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هسته اصلی فیلم:ـ
اندیشهی فلسفی و تربیتی این فیلم در این است که گاهی و شاید در بیشتر موارد بشر با یک شـَر به سوی شـَر زدایی رفته است
که اگر خوب به این موضوع دقت کنید فهم هولناکی در پس آن کمین کرده ترسناک تر و واقعی تر از جن و جنگیری
آنچنان ترسناک و واقعی که میتوان در دنی��ی امروز ، آنرا به صورت انواع و اقسام مدل های جنگ که بر سرمان سایه انداخته مشاهده و لمس کرد
تا جاییکه حتی برای کودکان هم کارتون پاندا کنگ فو کار چهار بر همین اساس ساخته میشود (قبلا پستی در این رابطه گذاشتهام)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چالشی برای شما :ـ
کارگردان فلسفه نجات بر اساس "شـَر بر ضد شـَر" را در این فیلم به چالش کشیده است و نه آنکه تایید یا رد کند
نظر شما در این باره چیست ؟
به عنوان مثال بعد از نمایش فیلم اوپنهایمر طرفداران انداختن و ننداختن بمب اتم چه ها که بهم نگفتن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
🧩
حال میخواهیم قطعه های پازل این فیلم را درست کنار هم بگذاربم
1️⃣
ردیف اول پازل :ـ
مقدمه و قبل آن
قبل از عنوان بندی فیلم یک طرف دنیا
در غرب شب است ، چراغ خانه ای برای خواب خاموش میشود ، راه رفتن صمیمانه یک زن و مرد در خیابان و سر مجسمه مریم و کات
آغاز فیلم
در لحظه نمایش نام آن "جنگیر" صدای اذان مسلمانها به گوش میرسد ، این طنین اذان همراه است با نمایش صفحه سیاه یی که با خورشید سیاه و سفید روشن میشود تا رنگی شدن آن و نمای دوری از مخروبه های باستانی و ضربات تیشه و کلنگ بر پیکر زمین که بی شباهت نیست به صدای شلاق بر پیکر انسان
و بعد پیدا شدن سر مجسمه پازوزو و آن گردن آویز و خورشید و مسجد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چرا چنین شروعی؟
خورشید سیاه و سفید و مخروبه های باستانی نماینده این مطلب است که انواع فلسفه های هدایت بشر به سوی رستگاری ، اندیشه هایی هستند کهن و باستانی که فقط در گذشته متوقف نشدهاند بلکه به نوعی تا طلوع خورشید امروز ما نیز ادامه پیدا کرده است
اما اگر امروزه هم بخواهیم به همان روش های باستانی ( مبتنی بر خشونت ) هدایت کنیم گویی در زمان استاپ کردهایم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته سوم : جامعه شناسی⭐️
از اواسط دهه شصت ، غرب شاهد ظهور جنبش های فکری در جوانانش بود که به هیپی یا شاخه هایی از هیپیگری معروف شده بود که باعث نگرانی مسن تر ها شده بود
در کنار آن چه به ژست و چه واقعی ، در دنیا ، آزادیخواهی و حقوق بشر و برابری و ضد جنگ بودن و ضد خشونت بودن و اینجور چیز ها همگیر شده بود اما رسیدن به این مهم را از راه انواع انقلاب ها که همراه با جنگ و خشونت و عکس آنچه به دنبالش بودند جستجو میکردند
.
این وضع چنان بود که اگر کسی در جهان برای پیگیری خبر های سیاسی و جنگی دنیا ، به خواب عمیقی فرو رفته بود ناچارا با حادثه المیپک مونیخ سال 1972 از این خواب خوش قاعدتا باید بیدار میشد
.
این فیلم در سال 1973 به نمایش در آمد و البته چرایی بودن اذان را خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
2️⃣
ردیف دوم پازل :ـ
فیلمی داخل فیلم
کارگردان از تکنیک فیلم داخل فیلم چنین بهره میبرد تا بیننده را متوجه این اندیشه کند که چطور کارگردان های دنیا از باورهای پاک مردم ساده اندیش سوءاستفاده میکنند و از آنها مثل یک سیاه لشکر در فیلم هایشان بهره میبرند بدانسان که باورشان بشود که معترضند و اعتراضشان دارد نتیجه میدهد اما در اصل این دنیاگردان ها هستند که با خنده به مقاصد (ساخت فیلم) خودشان میرسن
ـ[مهمونی و نمود شخصیت واقعی آن کارگردان]ـ
.
فیلم در بـُعد سیاسی ، در این سکانس حداکثر استفاده را میبرد تا پیغام مهم خودش را به آن کارگردان های دنیا بدهد تا بعد بهتر بتواند به دغدغه اصلی خودش که هشدار و تربیت از پایه (نوجوانان) است بپردازد
به عبارتی نسل "زد" آن دوران
.
آنها که میگویند این فیلم ظاهر و باطن در مورد جن و جنگیریست نمیدانم چطور این چند دقیقه فیلم را توجیه میکنند
صحنه ها و دیالوگ های این سکانس را از دست ندهید بسیار هوشمندانه نوشته شده است
از شروعش که سرمایه گذار بسیار جالب به کارگردان تذکر میدهد بدون این سکانس هم میتواند فیلمش را بسازد (همان تنوع نسخه ها) تا شعار ها و حرف های آن زن و در انتها آن جمله که میگوید ، از راه درست باید وارد شد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته چهارم : مولانا میگوید⭐️
ـ[ لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد بجای خورشید چراغ ]ـ
همانطور که متوجه شدید خورشید در فیلم سمبل حقیفت است
که پازوزو مانع از تابش آن شده
و در جامعه امروز چراغ ها جای خورشید را گرفتن
جنگ دو سگ در بیابان همان نبرد دو شـَر را یادآوری میکند
3️⃣
ردیف سوم پازل :ـ
Pazuzu or Saint Joseph
خشونت برضد شهوت یا محبت برضد شهوت
فیلم ساز ما با بخشی از جوانانی در جامعه خود روبرو است که از آزادیخواهی ، هیپیگری را فهم کردهاند
در کنار آن رفتار و ایمان آنان که باید جامعه را هدایت کنند مثل روشنفکران و نخبگان و مذهبیون نیز رو به زوال است و چندان به کار تربیتی که میکنند اعتقادی ندارند
تفسیر من از نگاه های خیره مردم در فیلم همین است
Help me
نگاه های "هلپ می" وارِ از بطن جان برخاسنه این جامعه گرفتار ، به این "قشر"های خاص
اما از طرفی علمیون و نخبگان و روشنفکر ها همگی درمانده و مذهبیون هم مثل
دوستِ "کشیش جوان" بهتر میداند بجای موعظه در کلیسا خالی با معیار های آنجا ، پشت پیانو در یک مهمانی شلوغ باشد در حال موعظه دیگران آنهم با معیار های آنها ، در مانده تر
در آخر فیلم هم این کشیش از گرفتن گردنآویز امتناع میکند و به مادر بچه پس میدهد
پایانی که به مذاق مذهبیون که فقط بلدن صورت مسئله را حذف کنند خوش نیآمد و در بعضی نسخ ها حذف شد
.
واضح تر میگویم باطن این فیلم جن و جنگیری نیست این ها استعاره هستند از شهوت و خلاصی از شهوت یا
درست تر آن زوال و خلاصی از آن
اما سوال اصلی این است چه روشی برای خلاصی از جن شهوت (زوال) جواب میدهد
4️⃣
ردیف چهارم پازل :ـ
جنِ شهوت
برای آنکه ما بهتر متوجه این موضوع شویم ، شهوت به معنای عام را کارگردان به معنای خاص آن که جنسی و معمول تر و همگیر تر است ، به تصویر میکشد
که میتوانید نشانه های آن را در فیلم از دیالوگ های شدیدا جنسی تا فرو کردن صلیب در آلت تناسلی و حرکات و تشویق به انجام کارهای جنسی مشاهده کنید
.
صدایی که در نوار ضبط شده به انگلیسی روان اما مخفی شده در فیلم (برعکس)میگوید هیچی نیست (موجود نیست) اما دشمن سرسختش در دل تاریخ مذهبی ها(کشیش) بودند با دو روش مجزا از هم
5️⃣
ردیف پنجم پازل :ـ
جنِ خشونت
فیلم با این پیش زمینه که کشیش جوان قبلا بکسور بوده به خوبی آماده بودن چنین جسم و روحی برای دست زدن به خشونت را آماده سازی میکند
همچنین با پول ندادن به گدا و پیشنهاد بردن مادرش به خانه سالمندان و تحصیلات روانشناسی کشیش جوان ، ذهن منطقی او را به نمایش میگذارد
این کشیش که ماموربت دارد کشیش های متزلزل در ایمان را هدایت کند خودش در حال فروپاشی ایمانیست
به سکانس فوقالعاده گفتگو ی دختر با پدرش در نوار ضبط شده دقت کتید
و انعکاس شبه بینهایت تصویر کشیش در شیشه را بچسبانید به سکانس مکملی که در آن عشای ربانی و گفتگو او با پدر آسمانی هست
تا متوجه کنابه آمیزی از شباهات این دو پدر در ذهن ها شوید
در این فیلم شما هرگز پدر دختر را نخواهید دید
دختر و زن رها شده توسط پدر و عشق ، بشری رها شده را به تصویر میکشد که
دختر کاپیتان هوودی اسب سوار را جایگزین میکند
و مادر به قول خودش پیتزا را به جای عشق
6️⃣
ردیف ششم پازل :ـ
Holy water آب مقدس
و آن گردن آویز Saint Joseph
اینها نمایانگر روشی هستند در هدایت بشر که بر پایه موعظه است
چنین راهی توسط کشیش مسن برای دفع شـَر پیموده میشود اما بعد از تلاش های فراوان به علل خوی بشری به مقصد نمیرسد
Pazuzu روش پازوزویی
کشیش جوان در رویکردی تمام اعیار از نمایش یک خشونت افسارگسیخته بعد از سر دادن یک فحش جنسی با ضربات مشت به جان دخترک میافتد او که با این تکنیگ موفق میشود جن شهوت را دور کند حال خود گرفتار شـَر خطرناک تری میشود که خشونت نام دارد
شـَر خشونت هم میتواند همچون شـَر شهوت آسیب های جبران ناپذیر بزند بلکه بیشتر ، کشیش جوان با فهم این دوراهی هولناک ، تن به خودکشی میسپارد تا بیننده ژرف اندیش را با این سوال روبرو کند که چنین راهکاری چطور میتواند راه نجات باشد ؟
پنجرهای که با خشونت شکسته شده ، موقتا بسته میماند
7️⃣
قطعه آخر : اذان مسلمین
شاید بین ادیان و مرام های منتسب به خدا و خدایان ، اسلام مطرح ترین و معروف ترین دینی باشد در دنیا که امروزه بعضی از طرفداران و مجریان آن قوانین تربیتی و هدایتی را به آن نسبت میدهند که برای ناظرین ، تداعی کننده ی یک خشونت تمام عیار باستانیست که همچون پازوزو جلوی خورشید را گرفته اما این مبلغان اسلام چنین باور دارند که این مدل هدایت تنها راه نجات بشر از انواع شـَر هاست
.
به باور من فیلم با این سکانس آخر و کشاندن صدای اذان به دل خیابان های غرب قصدش اسلام هراسی نبوده بلکه همان که گفتم قصدش تلنگر زدن به تمام آنانی ست که راه نجات را یا در بمب و شلاق جستجو میکنند یا فقط به موعظه و ژست های حقوق بشری اکتفاء کردهاند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته آخر : ستوان فیلم دوست⭐️
کارگردان دقیقه هایی را به این ستوان اختصاص داده با آن دیالوگ هایش درمورد فیلم و فیلم دیدن
.
هدف کارگردان بجز کنایه زدن به فیلم دوست های سطحی نگر …ـ
بذارید قضیه را اینجوری برای شما باز کنم
ــ فلانی یه فیلم خوب سراغ دارم برای دیدن و بحث و تبادل نظر
میای باهم ببینیم ؟
ــ اسمش چیه ؟
ــ جنگیر
ــ همون که دختره سرش مچرخه از دهنش مایع سبز میاد بیرون و مثل عنکبوت از پله میاد پایین و از رو تختش پرواز میکنه ؟
پیش نمایش نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون به همراه آکورد
نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون به همراه آکورد
دانلود نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون به همراه آکورد
خرید نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون به همراه آکورد
جهت خرید نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون به همراه آکورد روی لینک زیر کلیک کنید
نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون به همراه آکورد
نت کیبورد آهنگ چتر خیس از حامد همایون
به همراه آکورد های مربوط به هر میزان
نت نویسی : رضا سامیر
جهت اجرا با کیبورد
جهت مشاهده نسخه های دیگر نت آهنگ چتر خیس از حامد همایون از طریق لینک های زیر اقدام نمایید
🎵 نت پیانو چتر خیس از حامد همایون
🎵 نت کیبورد چتر خیس از حامد همایون
🎵 نت گیتار چتر خیس از حامد همایون
🎵 نت ویولن چتر خیس از حامد همایون
🎵 نت فلوت چتر خیس از حامد همایون
متن آهنگ چتر خیس از حامد همایون
دستم تو دست یاره قلبم چه بی قراره
به به به به چی میشه امشب بارون اگر بباره
چه شاعرانه یه چـتر خیس
و دریا کنار و پرسه های عاشقانه
زل میزنم به چشمای مستت
سر روی شونت میگذارم بی بهانه
میخوامت خانومم با عشقت آرومم
میخوامت خانومم با عشقت آروم آروم آرومم
دستم تو دست یاره قلبم چه بی قراره
به به به به چی میشه امشب بارون اگر بباره
چه شاعرانه یه چـتر خیس و دریا کنار و پرسه های عاشقانه
زل میزنم به چشمای مستت سر روی شونت میگذارم بی بهانه
میخوامت خانومم با عشقت آرومم
میخوامت خانومم با عشقت آروم آروم آرومم
خرید و دانلود نت کیبورد آهنگ چتر خیس را در این قسمت مشاهده کرده اید نظر خود را با ما در میان بگذارید
‼️آخوند محمدعلی قیصریان #اصفهاننماینده دفتر خامنه ای در دانشگاه خوراسگان اصفهاناین آخوند ولایت معاش از عوامل سرکوب اعتراضات دانشجویی در دانشگاه خوراسگان میباشد و همچنین در ایجاد فشار و اذیت و آزار دختران دانشجو به بهانه واهی حجاب در دانشگاه نقش زیادی دارد. این مزدور در رابطه با طرح نصب دوربین های مدار بسته برای کنترل دانشجویان نیز نقش داشته است.آدرس: اصفهان، خیابان جی شرقی، خیابان ارغوانیه،…