Don't wanna be here? Send us removal request.
Text
این مقاله بسیار جالب بود. من مخصوصاً دوست داشتم که شما فرق ها بین فرهنگ سنتی و معاصر نشان دادید. من همچنین فکر می کنم که شبکه ها اجتماعی تاثیر بزرگ داشته اند. همینطور شما نشان دادید که تبلیغ منفی درباره ایران درشت نیست.
قرار گذاشتن در ایران
در فرهنگ امریکایی، و هم در فرهنگ های دیگری غربی، قرار گذاشتن خیلی عام است، و به خاطر تبلیغ منفی درباره ایران، بیشتر از مردم فکر می کنند که آنجا افراد این طور سرکوب شده اند که نمی توانند با آزادی قرار بگذارند. اما این سوء تفاهم است.
این درست است که با آزادی، یعنی بدون انتظار ازدواج، قرار گذاشتن بین یک پسر و یک دختر در ایران رواج جدید است، و برای همجنسگرایان حتی سختتر است. الان هم به طور آزادی قرار گذاشتن رایج نیست، خصوصأ در روستاها و قصبه ها، که هنوز هم خانواده های خیلی سنتی دارند و رسوم قدیمی را رئایت می کنند. براساس این رسوم، اول قدم خاستگاری است. بنابر این، پسر با خانواده اش به خانه دختر می رود، و خانواده هایشان با هم صحبت می کنند. یک موضوع مهم که آنها راجبع اش بحث می کنند مهریه است، که قیمت توسط خانواده پسر به دختر در هنگام عروسی (اگر باشد) داده می شود. همزمان، پسر و دختر به اطاق جدا می ��وند، و با یک دیگر معرفی می شوند. اگر آنها یک دیگر را دوست دارند، نامزد می شوند. بعد آنها برای چند هفته یا ماه قرار می گذارند و با یک دیگر بهترآشنا می شوند. این دوره را نامزدی می گویند، و بعد از این عروسی آنها اتفاق می افتد.
ولی این رسوم خیلی سنتی و کمی مذهبی هستند، و در شهرهای بزرگی مثل تهران، دوست یابی خیلی رایج شده است. دولت ایران قوانین “اسلامی” اجرا کرده است (که اصلأ اسلامی نیست، و خیلی قراردادی هست)، و بر روی جمعیت تحمیل کرده است. در خیابانها گشت ارشاد وجود دارد، و کار یک پلیس اخلاقی را اجرا می کند. با این حال، مردم شهر با آزادی قرار می گذارند. با استفاده ای گسترده از رسانه های اجتمایی، این کار آسانتر شده است. زوجها با هم بدون ازدواج زندگی می کنند، و این آنقدر رایج شده است که اصطلاح “انقلاب سفید” برای این سبک زندگی معروف شده است. خانواده های پسران و دختران فکر باز دارند، و اغلب اعتراض نمی کنند.
فیلسوف فرانسوی میشل فوکو می گوید که مردم زیر رژیم های سرکوبگی حتمأ راه های مقاومت را پیدا می کنند. این تئوری در حقیقت ایران ظاهر است، و باوجود قوانین دولت، مردم راه های برای دوست یابی کردن و همسفر پیدا کردن دارند. مردم ایران شبیه با مردم کشورهای دیگر هستند.
4 notes
·
View notes
Text
این مقاله بسیار جالب بود. من مخصوصاً دوست داشتم که شما فرق ها بین فرهنگ سنتی و معاصر نشان دادید. من همچنین فکر می کنم که شبکه ها اجتماعی تاثیر بزرگ داشته اند. همینطور شما نشان دادید که تبلیغ منفی درباره ایران درشت نیست.
قرار گذاشتن در ایران
در فرهنگ امریکایی، و هم در فرهنگ های دیگری غربی، قرار گذاشتن خیلی عام است، و به خاطر تبلیغ منفی درباره ایران، بیشتر از مردم فکر می کنند که آنجا افراد این طور سرکوب شده اند که نمی توانند با آزادی قرار بگذارند. اما این سوء تفاهم است.
این درست است که با آزادی، یعنی بدون انتظار ازدواج، قرار گذاشتن بین یک پسر و یک دختر در ایران رواج جدید است، و برای همجنسگرایان حتی سختتر است. الان هم به طور آزادی قرار گذاشتن رایج نیست، خصوصأ در روستاها و قصبه ها، که هنوز هم خانواده های خیلی سنتی دارند و رسوم قدیمی را رئایت می کنند. براساس این رسوم، اول قدم خاستگاری است. بنابر این، پسر با خانواده اش به خانه دختر می رود، و خانواده هایشان با هم صحبت می کنند. یک موضوع مهم که آنها راجبع اش بحث می کنند مهریه است، که قیمت توسط خانواده پسر به دختر در هنگام عروسی (اگر باشد) داده می شود. همزمان، پسر و دختر به اطاق جدا می روند، و با یک دیگر معرفی می شوند. اگر آنها یک دیگر را دوست دارند، نامزد می شوند. بعد آنها برای چند هفته یا ماه قرار می گذارند و با یک دیگر بهترآشنا می شوند. این دوره را نامزدی می گویند، و بعد از این عروسی آنها اتفاق می افتد.
ولی این رسوم خیلی سنتی و کمی مذهبی هستند، و در شهرهای بزرگی مثل تهران، دوست یابی خیلی رایج شده است. دولت ایران قوانین “اسلامی” اجرا کرده است (که اصلأ اسلامی نیست، و خیلی قراردادی هست)، و بر روی جمعیت تحمیل کرده است. در خیابانها گشت ارشاد وجود دارد، و کار یک پلیس اخلاقی را اجرا می کند. با این حال، مردم شهر با آزادی قرار می گذارند. با استفاده ای گسترده از رسانه های اجتمایی، این کار آسانتر شده است. زوجها با هم بدون ازدواج زندگی می کنند، و این آنقدر رایج شده است که اصطلاح “انقلاب سفید” برای این سبک زندگی معروف شده است. خانواده های پسران و دختران فکر باز دارند، و اغلب اعتراض نمی کنند.
فیلسوف فرانسوی میشل فوکو می گوید که مردم زیر رژیم های سرکوبگی حتمأ راه های مقاومت را پیدا می کنند. این تئوری در حقیقت ایران ظاهر است، و باوجود قوانین دولت، مردم راه های برای دوست یابی کردن و همسفر پیدا کردن دارند. مردم ایران شبیه با مردم کشورهای دیگر هستند.
4 notes
·
View notes
Text
این مقاله خیلی اطلاعات جالب داد. من مخصوصاً دوست داشتم که از آمار بسیاری استفاده کردید. فکر میکنم آمار خیلی مهم برای دادن تعریف این مشکلات است. همینطور توانستید موانع قانونی زنان شاغل را نشان بدهید.
زنان در محیط های کاری ایران: یک نگاه
در یک گذارش درباره برابری جنسیتی جهانی توسط سازمان “داده نان حقوق بشر” در سال ۲۰۱۶، ایران رتبه ۱۴۱ در میان ۱۴۵ کشور دارد. در نیروی کار ایران، زنان کمتر از بیست درصد تشکیل می دهند. تنها در منطقه خاور میانه، پایینترین درصد زنان در نیروی کار در ایران است. هر سال، هزارها زن از دانشگاه های ایرانی فارغ التحسیل می شوند و می خواهند استخدام بشوند. در واقعات، ثبت نام زنان در دانشگاه های ایرانی در ده های آخیر پیشرفت کرده است، امّا بیشتر زنان نمی توانند کار پیدا بکنند.
خصوصأ بعد از انقلاب اسلامی، اداره ها در شهرهای بزرگ و کوچک در ایران به اغلب فضاهای مردانه تبدیل شده اند. زنان در مقامهای مدیریت و اجرایی بالا خیلی نادر هستند. اگر مردی و زنی با صلاحیت های مطالعات برابری دارند و برای کار یکسان به مصاحبه می روند، احتمال دارد شرکت مرد را استخدام بکند. زنان گوناگون در شغل های مختلف در ایران می گویند که وقتی آنها ایده های خوبی دارند، مدیرهای شان، که معمولأ مردان هستند، برای آن ایده ها اعتبار می گیرند و نمی خواهند قبول بکنند که آن ایده ها اصالتأ مال آنها نبودند. مهمترین مسئله که زنان در جاهای کار متاسفانه باید روبرو بشوند اذیت و آزار جنسی است. اگر به مردم در مقامات بالاتر شکایت می کنند، ممکن است ایشان شغل خودش را از دست بدهند.
قوانین اجتماعی کشور نیز به نفع آنها نیستند. دولت زنان شاغل را تشویق نمی کند. چند شرکتها وقتی زنان را استخدام می کنند، یک نامه از شوهرشان یا پدرشان می خواهند که آنها اعتراض ندارند. دلیل این است که براساس قانون رسمی در ایران، رئیس خانه همیشه مرد هست، و زن باید از او اجازه بگیرد. هم حجاب اجباری و این انتظار که زنان باید مادرها و همسرهای ایده آل بشوند، نشان می دهند که ایران الان هم جامعهٔ خیلی سنتی و مردسالار است.
خیلی تأسفبار است که این شرایط در قرن بیست و یکم وجود دارند. امیدوارم که این شرایط کاری برای زنان در ایران در آینده نزدیک بهتر بشوند.
3 notes
·
View notes
Text
من از خواندن این مقاله لذت بردم چون که توانستید نشان بدهید که زنان نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران داشته اند. همینطور مشکلات زنان ایرانی را تعریف کردید. امیدوارم این حالت عوض بشود.
زنان در محیط کار در ایران
زنان در محیطهای کار در ایران سختیهای زیادی را تجربه می کنند با وجود انکه آنها در تاریخ مدرن ایران حتی امروز نقش خیلی مهمی داشته اند. اولین نفر ایرانی که جایزه نوبل برد یک زن به اسم شیرین عبادی است. زنان ایرانی کار کرده کشورشان را کمک می کنند اما حکومتشان آنها کمک نمی کنند.
زنان کار کرده سراسر دنیا سختیهای دارند اما در ایران چند جزائت به طور مشخص وجود دارند که وضیعت را انقدر سختتر می شوند. مثلا قانونهای خانواده قاوی بیشتر را به مرد می دهند لذا نوع (یا حتی احتمال) کار برای زن تصمیم شوهرش است. و نیز یک مشکله مربوط است که زن باید تا سفر کند به شوهرش اجازه بگیرد و بنابراین برخی از کار خوبی کی برای آن سفر ضرور است- داوطلبهای زن نمی گیرد. این مثال تبعیض جنسیتی رسمی هستند اما برخی از شدیدترین مشکلات برای زن کار کرده ممنو است اما هنوز آنها اتفاق می افتاد.
مردم ایرانی بسیاری- مثل مردم بسیاری در همه کشورها- زن ستیز هستند و زنان را درمحل کارشان دوست ندارند. آنها شایداین فکرهای تبعیض امیز را در محیط کارشان نشان بدهند و یک زن باید هر روز در همین محیط کار کند و این رفتار را تجربه کند. این وضیعت باعث می شود زنان کارشان را سختر بتوانند انجام دهند.مشکلات تبیعض فراوانی وجود دارند از قبیل ازیت و آزار جنسی و حقوق متفاوت برای جنسیتها.
این وضیعت آشکارا غیر ادلانه است اما همه برای اقتصاد و اجتماع ایرانی بد است. زنان در جنبش مروطه و انقلاب اسلامی تا جنبشهای امروزه شرکت کردهاند. امار نشان می دهد که زنان ایرانی زیادی دانشگاه را تمام می کنند و نتیجهها عالی گیرند. اما کمی زنان ایرانی شغلهای آنقدر عالی پیدا می کنند. زنان تحصیل شده بسیار به کار هستند یا تحت مردم کمتر باهوش و تحصیل شده کار می کنند.
کی آن را تغییر خواهد کرد؟ حتما زنان ایرانی!
2 notes
·
View notes
Text
این متن بسیار جالب بود به این دلیل که شما نشان دادید چطور رابطه ی دین و حکومت در طول تاریخ ایران عوض شده است. حدس می کنم این تغییرات ادامه بدهد ولی هیچ کس نمی داند چه زمانی و چگونه این رابطه عوض خواهد شد.
تاریخ کوتاه رابطه دین و حکومت در ایران
کشوار ایران جمهری اسلامی است معنی است که حکومت روحانیون است اما هنوز چند موسسه دمکراتیای دارد به ویژه رایس و مجلس. باید همه تصمیم ملئ مهم تحم راهنمایر رهبرهای مذبی باشد و چیزهای که بی دین به شمار می شود ممنوع است. الان اسلام شعیه دین رسمی ایران است و با وجود انتکه شاید ادین دیگر کار کند ، به نظر حکومت اسلامی هرکسی دینی دارد.
این سیستم حکومت نسبتاً نوع در تاریخ جهان است چون اکثر کشورهای مدرن دمکراتیا عرفی هستند و حکومتهای اسلامی از دوران قدیمی اصلا دموکراتیای بود. بنابراین رابطه دین و حکومت در ایران متنوع از ان در همه کشور دیگر است. تاریخ سیاسی چیپیده در قرن بیستم نتیجه این سیستم شد.
از تمام سلطنت فتحعلی شاه قاجاری تا باعث اتقلاب اسلامی ,ایرانیان سعی کردند که یک هویت ملی متفاوت از همه دو کشورهای غربی و از کشورهای مسلمان دیگر پیدا کرده باشند و جمخوری اسلامی فقط یک اییده این هویت تصویر کرد .
سلطنت قاجار سلطنتی اسلام شیعه سنتی بود و شکست شد. بعد از ان رضا شاه قدرت گفت. در روران شاه,اهمیت موسس مذهبی کاهش شد و به جز آنها مفهوم کشور ایران عرفی معرفی شد. رضا شاه از ارتاش امد و حواست که ارتاش ایران مدرن و مثل ارتاشهای غربی شود. البته دین رضا شاه همیشه اسلام شعیه مثل اکثر جمعیت ایران بود اما به نظرش جامعه مذهبی مقابل ازجامعه, ارتاش یا ساسیات مدرن و ملی است. بنابراین در دوران حکمش اهمیت دین در زندگی عمومی زیاد کاهش شد و ایین سنتی مذهبی دلسرد شد یا ممنو شد.
محمد رضا شاه, پسر رضا شاه, سراسر ایران زاید منفور شد و اخیراً، تحت راهنمایر جمینی که خرب بود، انقلاب وجود داشت و از ایران محمد رضا رفت. انقلاب اسلامی همه دو حوست که ایران شاه داشته نباشد و که اهمیت نقش دین اسلام شعیه در زندگی عمومی و در تصمیم سیاسی بر بگزار. لذا بعد از رفتن شاه باید این دو مفهوم کرکیب شود
2 notes
·
View notes
Text
من این مقاله را خیلی دوست داشتم. من مخصوصاً فکر کردم که آخرین قسمت جالب بود. به نظرم آثار دین در سیاسی خارجی ایران یک موضوع خیلی جالب و مهم است
رابطهٔ دین و حکومت در ایران
این موضوع خیلی پیچیده است، و در دهه های آخیر خیلی عوض شده است. ایران برای دو و نیم هزار سال سلطنت داشت ، و پادشاهٔ آخر آن رضا شاه پهلوی بود، که می خواست قدرت دین و علما را کمتر بکند. او فکر می کرد که این طور کشور ترقّی می کند. ولی این باعث شد مردم عصبانی بشوند و خیلی اعتراض کنند.
بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ میلادی، نقش مذهب در سیاست و زندگی روزمره ایران خیلی مهم شد. رهبر این انقلاب روح الله خمینی بود، که عنوان “آیت آلله” و “رهبر معظم” را گرفت. بنابر این او نفقط رهبر شیعه ها از سراسر دنیا شد، بلکه رئیس دولت و مهمترین شخص در ایران هم شد. او قدرت عصلی در دست گرفت، و مفهوم “ولایت فقیه” داد، یعنی دولت باید با توجه به شریه اداره بشود. وقتی که خمینی در سال ۱۹۸۹ فوت کرد، رهبر جدید، خامنه ای، به قدرت رسید. ولی مقام رئیس جمهور هم احیا شد، و الان هم بالاترین مقام منتخب در ایران است.
ایران امروزی به طور رسمی مردم سالاری است، امّا سکولار نیست چون دین و سیاست جدا نیستند. آنها این قدر تفکیک ناپذیر هستند که حسن روحانی، رئیس جمهور از ۲۰۱۳، عمامه بپوشد و قبل از آمدن به سیاست، کشوش اجتهادی و شیعه ی بود. ولی این طور همیشه نبود. قبل از روحانی، رئیس جمهور خاتمی بود که عمامه نپوشید و برای اصلاحات مختلف کار کرد، مثل حقوق بیشتر برای زنان، کم کردن محدودیت برای مردم دین های گوناگون، و آزادی بیان در جامعه مدنی. حتی رئیس جمهور و همه مجلس شورا مسئول به رهبر معظم ایران هستند. همه شهروندان ایران با این سیستم موافق نیستند، و فکر می کنند که یکی از مهمترین دلایل برای روابط خراب با اسرائیل، عربستان و کسورهای مغربی دخالت دین در موضوعات دولت ایران است. آنها می خواهند این سیستم را عوض بکنند.
4 notes
·
View notes