Text
وقتی پرده بکارتم پاره شد
وقتی پرده بکارتم پاره شد اولین سک س بکارت من از خانواده مذهبی بودم البته متعصب بیشتر یک دختر معمولی سفید پوست قد متوسط اما سینه های بزرگی دارم و ک ون یکم پهن وقتی بیست سه سالم بود از شهرستانمون رفتم تهران برای کارای درسیم اونجا تو اداره که رفته بودم با یه پسر آشنا شدم قد بلند و خوشتیپ بود اولش فکر نمی کردم ایرانی باشه چون قیافه یه جوری بود بعد فهمیدم ترکمن هست من زیاد قدم بلند نیست حدود ۱۶۵ ولی پسره ۱۹۰ بود تیپ خوبی داشت موهای سینه اش میتونستم از یقه تیشرت پولوش ببینم خیلی باهم گرم گرفتیم بعد به من پیشنهاد داد که بریم بیرون غذا بخوریم ولی گفت بهتره غذا بگیریم بریم خانه اش گفت بهتره! منم تا اون زمان با هیچ پسری تنها نبودم و البته یه شیطونیایی کرده بودم اما سkس نه اون پسر اونقدر جذاب بود که من همونجا تصمیم گرفتم و باهاش رفتم خونه اش یه آپارتمان یک خوابه اول غذا خوردیم یکم حرف زدیم ولی خیلی زود شروع کردیم به لب گرفتن که خیلی حال داد مزه دهنشو دوست داشتم کم کم لباسامون درآوردیم رفتیم روی تختش از سینه هام شروع کرد به خوردن اولین بارم بود که خودم در اختیار کسی گذاشته بودم بعد از پرسید دختری گفتم آره گفت پس تو کوس نمیکنم بیا از ک ون سkس کنیم گفتم نه عجیب میخواستمش گفت پشیمون نمیشی گفتم نه شورتمو در آورد یکم کسمو خورد داشتم ضعف میکردم بعد گفت یکم درد داره ک یرشو درآورد یکم با کسم بازی کرد بعد آروم داخلش کرد ک یرش خیلی بزرگ بود و بد جوری شق کرده بود منم درد داشتم البته قبلش فکر میکردم خیلی باید حال بده اما اینطور نبود خیلی درد داشتم شب اونجا موندم و به خانوادم گفتم تهران چند روزی کار دارم و خانه یکی از همکلاسیام هستم فرداش حالم بهتر شد اما هنوز درد داشتم شب دوباره ازم خواست سkس کنیم اولش درد داشت اما بعدش خیلی خوب بود چند روز اونجا موندم و حسابی بهش کس دادم بعد برگشتم شهر خودمون گیج بودم نمیدونم چرا اینکار کردم چند وقتی با اون پسر تلفنی حرف میزدم اما بعد یک سال عروسی کرد بخاطر کاری که کردم ازدواج هم نکردم پشیمان هم نیستم. الانم ۳۵ سالمه چند دفعه با آدمهای مختلف سkس داشتم و لذتش بردم زندگی اینطوری دوست دارم البته خانوادم میگن باید ازدواج کنم اما من اعتقادی ندارم. نوشته: Lili60
6 notes
·
View notes
Text
چطوره پرده ام پاره شد
چطوره پرده ام پاره شد تازه با کسی که عاشقش بودم و هستم کات کرده بودم خیلی تنها بودم یه دفعه یاد یکی از دوست پسرای قبلیم افتادم گفتم یه زنگ بزنم باهاش قرار بزارم یکم ازین حال و هوا در بیام.حدود 1هفته باهاش حرف زدم و قرار گذاشتیم بریم بیرون و رفتیم کافه یه چی خوردیم و حرف زدیم چند وقت بعدش بهم گفت بریم ویلای من هم غذا بخوریم هم قلیون بکشیم و حال و هوات عوض شه...گفتم باشه...فرداش اومد دنبالم رفتیم جوجه گرفتیم وزغال و ازین خرت و پرتا راه افتادیم وبعداز 2ساعت رسیدیم خیلی سرد بود رفت بخاری رو روشن کرد من نشستم بغل بخاری اونم رفت جوجه هارو ��یخ زد تو بالکن و تموم که شد اومد منم بلند شدم سفره انداختم ...غذا خوردیم تمومو شد اون رفت قلیون رو ردیف کنه منم دراز کشیده بودم اومد قلیون رو گذاشت کنارم و نشست کشید...بعد چند دقیقه کنارم خوابید دستشو گذاشت رو کمرم کم کم نزدیکم شد چسبید بهم...چرا دروغ بگم؟منم خوشم اومد و چسبیدم بهش منو برگردوند سمت خودش لبامو شروع کرد به خوردن منم همراهیش کردم دستش رفت رویه سینه هام میمالیدشون ...داغ شده بودم خوشم اومده بود منم کیرشو مالیدم شلوارمو دراورد شروع کرد کوسم ومالیدن داشتم لذت میبردم اما اشکام میومد یاده سکسم با عشقم بودم که برگردوند منو به پشت کیرش کلفت بود اما دراز نبود ولی سیاه بود...کونمو انگشت کرد چندبار یکم که باز شد کرد تو کونم دردم اومد اما یاده عشقم افتاده بودم و گریه میکردم یه دفعه کیرش در اومد رفت تو کوسم درد داشتم زود دستمو بردم رو کوسم دیدم خون اومدش دیوونه شدم ...گریم به جیغ تبدیل شده بود پسر رو کلی زدم چنگ انداختمش گفتم بدبختم کردی نامرد پردمو زدی فحشش میدادم جیغ میزدم ...تو حال خودم نبودم به فکر عشقم بودم و پیش خودم میگفتم که جوابشو چی بدم بگم اون دختری که میمردی واسش جنده شده؟؟؟؟؟؟؟؟پسره بغلم کرد گفت بخدا میریم دکتر پول میدم بدوزتش گریه میکرد ...بلند شدم به بهونه اینکه خودمو بشور�� رفتم تو حمومشون و در و از پشت قفل کردم دوش و باز کردم ...دیدم یه تیغ تو دسته تیغ هست باهاش رگمو زدم دیگه نفهمبدم تا اینکه دیدم تو بیمارستانم و همه بالا سرم وایسادن مامان بابا داداشم و اون پسره...اون و که دیدم دنیا رو سرم خراب شد دلم میخواست بمیرم همه صحنه ها جلو چشام بود...خودم کردم که لعنت بر خودم...بعدازین که مرخص شدم پسره منو برد دکتر واسم پردمو دوخت و من واسه همیشه این عذاب تو وجودمه. نوشته: یلدا #پایان
3 notes
·
View notes
Text
نمیخواستم بکنمش اما کردم
نمیخواستم_بکنمش_اما_کردم سلام من اسمم داریوشه 22 سالمه و قدم 186 و وزنم تقریبا 90 کیلو چهره خوبی دارم ینی هرکی دیده اینو گفته بذار از اینجا شروع کنم ک من خیلی تو کف بودم و هرکاری میکردم ک ی کیس مناسبی جور شه من بکنم تا ازین کفی در بیام شب و روز همینطوری میگذشت ک من رفتم سر کار این داستان مال 2سال پیشه خلاصه من رفتم مانتو فروشی و مشغول ب کار شدم اونجا فروشنده بودم اوایل زیاد تو نخ اینجور چیزا نبودم تا کم کم دستم اومد ک تو این کار کص خیلی خوب ب تور ادم میخوره و باید استفاده کنم چندباری چنتا کص اومدن تو مغازه و منو ب هوای دیدن مانتو یا بهانه های دیگه میکشوندن تو پرو تا من دید بزنم اندامشونو چندباری میخواستم تو پرو بچسبم بهشون و ی حالی بکنم ولی دیوثا هم دست بهشون میزدی نرخ رو اعلام میکردن و از اونجایی ک من پول مول نداشتم بیخیال میشدم و شب جق میزدم خلاصه گذشت تا اینکه یکی از مشتریا ک اومده بود مغازه خیلی نخ میداد منم گفتم بذار شماره بدم شاید زنگ زد خلاصه شماره رو دادم و دیدم فردا عصرش بهم زنگ زد از کسشرایی ک بینمون رد و بدل شد بگذریم چون خیلی طولانیه منو دعوت کرد بریم بیرون قلیون بکشیم منم ماشین بابامو گرفتم و رفتم دنبالش ک بریم قلیون رفتیم کافه و قلیون رو کشیدیم و زدیم بیرون تو راه برگشت بودم ک برسونمش خونش درضمن این سارایی ک من باهاش دوست شدم از من 5 سال بزرگتر بود و مجرد زندگی میکرد تنها خلاصه تو راه برگشت بودیم ک گفت حالم خیلی بده سرگیجه دارم د ازین کسشرا منم کلی کسشر بارش کردم ک چرا مث گاو قلیون کشیدی من ک گفتم سردرد میشی خلاصه گفت منو زود برسون خونه ک حالم خرابه سرراه ی داروخونه هم وایسادم رفت قرص خرید ک سردردش خوب بشه و اومد رسیدیم دم در خونه گفت بیا بالا من حالم بهتر ک شد برو تنهام میترسم اتفاقی بیوفته من اعصاب کیری هی باباهه زنگ میزد ک ماشینو بیار ریده بود ب اعصابم خلاصه با هزارتا داستان من پیچوندم بابامو ک میام تا 1ساعت دیگه 1 ساعت دیگه منم ینی 4..5 ساعت دیگه رفتم بالا و کمکش کردم لباساشو در اورد و رفت دراز کشید رو کاناپه چشمم ک ب اندامش افتاد کیرم کنترل مغزمو بدست گرفت ی تاپ تنگ پوشیده بود ک قشنگ میشد تشخیص داد نوک سینه هاشو پایین تنه هم ک ساپورت پوشیده بود اصن داشتم دیوونه میشدم دیگه با خودم گفتم الان بهترین موقعیته اگه الان نکنیش دیگه نمیتونی بکنی خلاصه رفتم جاش گفتم سرتو بردار بذار من بشینم تو سرتو بذار رو پای من سرشو گذاشت رو پامو همینجوری داشتیم حرف میزدیم منم داغ شده بودم داشتم با موهاش بازی میکردم کم کم دستمو بردم سمت گوشاش و گردنش همینجوری خیلی اروم میمالیدم گفتم بذار دستمو بذارم رو سینش اگه چیزی نگفت دیگخ تمومه دستمو گذاشتم رو سینش با دستش دستمو پس زد اولش دلخور شدم ولی باز دوباره تکرار کردم اخه واقعا شهوت عقلمو گرفته بود بلاخره راضیش کردم ک بذاره سینه هاشو بخورم تاپشو در اوردم هم زبونمو زدم ب نوک سینش دیدم داره چشاش سیاه تاریکی میره سریع چسبید بهم ب لب گرفتن منم هرکاری اون میکرد تکرار میکردم ی 5 دقیقه ای خوردم لباشو تا بلاخره سرشو جدا کرد و بلند شد رفت سمت کیفش دیدم ی کاندوم در اورد اومد سمت من بهش گفتم دیوث اینو از کجا اوردی یهو مجهزی ها گفت اون لحظه ای ک رفتم داروخونه خریدم چون میدونستم بیارمت بالا کار ب اینجا میکشه خلاصه دست کرد شلوارمو در اورد و شرتمو در اورد شروع کرد ب ساک زدن هنو 5 دقیقه نشده بود ک ابم اومد منم هیچی نگفتم با شدت ریخت تو دهنش ک یهو خودشو کشید عقب شروع کرد ب اوق زدن ابمم ریخت یکم رو فرش بعداز اینکه حالش بهتر شد کلی بهم کسشر گفت بابت این کارم منم ازش کلی عذرخواهی کردم و گفتم ک دست خودم نبود و حالم خراب بود و.... خلاصه منم چشمم ب کص افتادخ بود انگار ن انگار ک همین 5 دقیقه پیش ابم اومده دوباره کیرم بلند شد کاندوم رو کشیدم روش و گفتم بخواب ب پشت خوابید و پاهاشو باز کرد من تا حالا کص نکرده بودم ولی هم کردم توش فهمیدم دربازه غاره لامصب اصن احساس نمشد ک کصه فقط چون خیلی دااغ بود 2...3 تا تلمب زدم ابم اومد اینم اعصابش خورد بود ارضا نشده بود گیر داد ک بازم باید بکنی دفعه بعدی ک کردم کلا 10 دقیقه نشد باز ابم اومد ولی دیگه رمق نداشتم بلند شدم حاضر شدم رفتم ولی ناموسا اصن نفهمیدم کص کردن ینی چی اخه خیلی گشاد بود بی ناموس فک کنم مث یک پیکان زرد تاکسی ازش کار کشیده بود خلاصه نمیخواستم بکنم ولی کردم دیگه. #پایان
3 notes
·
View notes
Text
اولین قرار با دوست دختر
اولین قرار با دوست دختر دوست دختر سلام دوستان علی هستم ببخشید داستان معمولیه و خیلی سkسی نیست خاطره اولین قرارم با دوست دخترم هست. من تیپ و قیافه درست حسابی ندارم به خاطر همین دوست دختر هم زیاد نداشتم. اولین دختری بود که باهاش قرار میزاشتم اکثرا همشون در حد چت و سkس چت بودن به قرار و بیرون نمیرسید . اسم دوست دخترمو میزاریم سحر . سحر دختر نسبتا تپلی بود خیلی خوشگل نبود ولی برای من خیلی جذاب و سkسی بود چون تپلی بود سینه ها و ک ونش بزرگ بود منم عاشق تپل بودنش بودم کلی با هم سkس چت کرده بودیم و عکس بدن همو دیده بودیم. دختری نبود که به هر کسی پا بده از خوش شانسی من بود که سر راهم قرار گرفت و از بد شانسیم بود که از دستش دادم . بعضی وقت ها تصویری سkس چت میکردیم و جلو دوربین کسشو نشونم میداد کس تپلی که مطمئنم من اولین مردی بودم که میدیدمش. شکم داشت و همیشه شکمشو از من پنهون میکرد ولی من شکمشو دوست داشتم همیشه دعوامون بود که چرا نمیزاره ببینم . فکر میکرد من بدم میاد از شکمش . وقتی لباس زیر ست میپوشید خیلی جذاب میشد. خیلی سKسی و حشری بود از اینکه خودشو نشون من بده لذت میبرد . از اینکه من التماسش میکردم که بدنشو ببینم لذت میبرد . جفتمون خجالتی بودیم و روز قرار به سختی نگاه هم میکردیم کم کم که عادی شد رفتارمون دستشو گرفتم مثل دوتا کبوتر عاشق تو خیابون میرفتیم. من خیلی خیلی زود حشری میشم جوری که زود راست میکنم اون روز هم وقتی دستش تو دستم بود و به بدنش فکر میکردم راست کردم جوری که از رو شلوار ضایع معلوم بود . سحر هم که دید راست شده بدش نیومد یکم شیطنت کنه و به من گفت بریم ی جای خلوت به سختی جای خلوتی پیدا کردیم جلوم وایساد و گفت چرا راست کردی گفتم تو که منو میشناسی . سحر گفت حالا میخای چیکار کنی ؟ منم مثل احمقا گفتم نمیدونم بدون حرکت جلوش وایساده بودم نگاهش به ک یرم بود که از رو شلوار ��یخ شده بود که ی دفعه دستشو گذاشت روش و گفت چه سفت شده . خودشو به من چسبوند جوری که کیرم کامل به بدنش چسبیده بود منم کم کم خجالت کنار گذاشتم و محکمتر بغلش کردم و ک یرمو فشار میدادم بهش با دستامم ک ونشو ��نگ میزدم که خیلی بزرگ و نرم بود . نگاه صورتش کردم و لبام گذاشتم رو لباش بوسیدم شروع کردیم به خوردن لبای هم بی تجربه بودیم و فقط میخوردیم خیلی لذت بخش بود لب و دهنمون حسابی خیس شده بود . دستامو آوردم جلو و گذاشتم رو سینه هاش ی فشار که دادم ی آهی کشید بی حال شده بود خواستم دستمو بزارم رو کسش که مانع شد خودشو عقب کشید و گفت بسه. حسابی به هم خندید اخه تمام مدتی که پیشش بودم ک یرم راست بود. اخر سر هم ی لب محکم ازش گرفتم �� جدا شدیم. نوشته: علی #پایان
4 notes
·
View notes
Text
اولین سکسم با فاطمه
اولین سک سم با فاطمه سلام به همگی من سعید هستم . 23 ساله . همیشه میومدم اینجا ولی عضو نشده بودم. ولی امروز خواستم عضو بشم تا داستان اولین سKسم رو بنویسم. من و دوست دخترم چندماهی بود که آشنا شده بودیم. اخلاق و خلق و خومون به هم میخورد و خیلی همو دوست داشتیم. من اونو به خونوادم معرفی کرده بودم و اوایل مخالفت از خودشون نشون میدادن ولی رفته رفته دست برداشتن ولی اون نمیتونست بگه چون میدونستم حتما ما رو از هم جدا میکنن. همه چی خوب بود تا چند هفته پیش که من با خونوادم حرفم شده بود. مادرم هم حرصشو سر اون خالی کرد و وقتی من بیرون بودم و فاطمه هم مدرسه بوده ، زنگ زده بود به گوشی اون و همه چیو به مامانش گفته بود. فاطمه وقتی اومده خونه و خبردار شده فوری از طریق دوستش به من خبر داد که خونوادش فهمیدن و منم بهش گفتم که نگران نباشه و حتما اونو از اون خونه میبرم. خلاصه یه روز قرار گذاشتیم و فرار کردیم. ماشینو جلو یه خونه نگه داشتم . بهم گفت اینجا کجاست. کلید خونه رو بهش دادم و گفتم : به خونه خودت خوش اومدی. رفتیم تو و منم حسابی داغ کرده بودم چون دوتامون تو خونه . تنها . بهش گفتم برو اتاق خواب مانتوتو دربیار راحت باش. من برم یه لحظه و بیام. رفت تو اتاق . یه دیقه ای برگشتم و شروع کردم باهاش حرف زدن. نگاهم افتاد به لباش نتونستم خودمو کنترل کنم و یهو دستشو کشیدم افتاد بغلم . لبامو گذاشتم رو لباش و بوسیدم. لبامون رو هم قفل شده بود و مک میزدم لباشو. گاز کوچیکی از لبش گرفتم که گفت آخ. پا شدم بلندش کردم و خوابوندم رو تخت. خودمم روش خیمه زدم. گفتم دوست داری بخورمت همه جات کبود بشه اونقدری درد بکشی زیرم خوابیده باشی جیغ بزنی. من مال توام تو هم مال منی ولی نه کامل. میخوای کاملش کنیم؟ واسه اینکه نشون بده جوابش مثبته لبامو بوسید و من هم اونو بوسیدم. لاله گوششو گردنشو. اونم باهام همکاری میکرد. کمک کردم لباسو درآوردم فقط شورتش تنش موند. اومدم پایین تر سینه هاشو بوسیدم. با اولین زبونی که به نوک سینش زدم آه کشید. گفتم جوووون خوشت میاد؟ صداش حشریم میکرد. سینه هاشو بهم نزدیک کردم و نوک هردوتاشو میخوردم. خیلی حال میداد. اونم زیرم داشت وول میخورد انگار خیلی حشری شده بود. اومدم پایین تر نافشو لیس زدم و زبونمو کردم تو نافش. همینطور داشتم کصشو میمالیدم. خیس شده بود. طوری شورتشو کشیدم که پاره شد. کص تر و تمیزی داشت . پاهاشو باز کردم و سرمو فرو کردم تو کصش. چوچولشو میخوردم و لیس میزدم . خیلی لذت میبرد. زبونمو میکردم تو کصش. آه میکشید . آبش میومد تموم آب کصشو خوردم . سه تا از انگشتامو کردم تو کصش و فرو میکردم و درمیاوردم. همینطور داشتم میخوردم. بدجوری داغ شده بود . صدام کرد . گفت بسه بکن. دیگه تحمل ندارم. با یه دستمو میمالیدمش با یه دستم هم زیپ شلوارمو کشیدم و شورتمو کشیدم پایین. سر ک یرمو گذاشتم رو سوراخ کصش و یواش دادم تو. خیلی تنگ بود. دردش اومد. همشو دادم تو و بعد آروم درآوردم. بعدش تند تند تلمبه میزدم. کص تنگش خیلی بهم حال داد. یکم بعد با لرزش خفیفی ارضا شد. دردش دوباره شروع شده بود . منم کم کم داشتم ارضا میشدم. آبم اومد ریختم رو شکمش و سینه هاش. بعد اومدم کنارش خوابیدم اونم پا شد روم 69 خوابید. ساک میزد برام منم براش دوباره خوردم. دوباره حشرم زد چاره دیگه ای نداشتم دوباره کردمش اینبار از کون . گفتم حالت داگی موند منم از پشت کردمش و آخر سر هم آبشو ریختم تو کونش. بعد دوتایی رفتیم حموم و خوابیدیم. خیلی حال داد . امیدوارم لذت برده باشین. #پایان
5 notes
·
View notes
Text
لاپایی یا سوراخ
لاپایی یا سوراخ گی 23 سالمه و دانشجو. این خاطره ای هم که تعریف میکنم مال یک ماه پیشه. تو یه گروه گی بودم که یه نفر نوشت: نقده دوطرفه بیاد. رفتم پی ویش و اصل دادم گف که مکان داره و حشریه. بهم گف الان بیا سوراخی حال کنیم منم واقعیتش فقط دو سه بار فقط در حد لب و ساک و بغل حال کرده بودم و از سوراخ با اینکه خیلی دلم میخواست ولی به خاطر بعضی مسایل میترسیدم. بهش گفتم من اهل سوراخ نیستم فقط سافت. اول گفت نمیشه بای. بعد از چن دقیق خودش اومد گفت باشه قبول نمیخوام بکنمت بیا تو منو بکن. بازم گفتم نه که آخر گف فقط بیا هر چی تو بگی.رفتم آدرسی که داده بود اومد جلوی در .یه پسر تقریبا 29ـ 30 ساله بود. زود منو برد خونه و درو قفل کرد.به محض بستن در دستشو انداخت رو ک یرم و از رو شلوار ماساژش داد. اول شلوار منو کشید پایین و بعد شلوار خودشو دراورد.بدون لب و نوازش بهم ساک زد. تقریبا یه دقیقه بعدبهم گف که من براش ساک بزنم.براش زدم و بعد اون رو شکم دراز کشید گف بیا منو بکن .تو اون لحظه که من اولین بارم بود یه نفر بهم همچین حرفی میزد ،با اینکه به خودم میگفتم به خاطر برخی مسائل و اعتقاداتم نباید من اینکارو بکنم ولی ناخدا دنبال بهانه ای بودم که بکنمش. خودشم که با زبون خودش میگف.بهش گفتم بیا باز ساک بزنیم سوراخو ولش کن. ولی محکم تر از این حرفا بود بهم گف تو رو پشت دراز بکش .دلم میگف که بالاخره یه اتفاقی مییفته.دراز کشیدم و اومد اول یه ده ثانیه ای ساک زد و بعد فوری نشست رو ک یرم . اصلا دیگه اون لحظه دست خودم نبود و واکنشی نشان ندادم.این شد که کردمش و زود هم ابم اومد .شاید برا برخی ها این حرف خوش نیاد ولی احساس میکنم این حس همجنس بازی تو وجودمه و با اعتقاداتم مخالفه . اگه مقاومت کنم که یه جور نمیشه، اگرم برم سمتش که نوعی افسردگی و عذاب وجدان میگیرم. نوشته: علی #پایان
9 notes
·
View notes