Tumgik
#بخورش
sayron · 12 days
Text
سلوا (۲)
سلوا منو با یه دست از زمین کند و گفت:« کاری باهات میکنم استاد شاشو... که دیگه هوس کص کردن نکنی... امشب میشی کونی من... کونی کردنیِ سلوا...» صورتم رو کوبید به زمین که از ادرارم خیس شده بود... پاش رو گذاشت روی سرم و صورتم رو فشار داد روی سرامیک و گفت:« تا قطره آخر شاشت رو باید لیس بزنی و زمینو تمیز کنی... کونی بدبخت... یالاااااا 😠 یالا حرومزاده نفله 😡 تا قطره آخرو باید بلیسی تخم سگ 🤬» من بدنم مثل بید میلرزید و راهی جز انجام کاری که سلوا میخواست نداشتم. سلوا مدام تو سر و مغزم میزد... چند دقیقه گذشت و دیگه داشت لیسیدن ادرارم تموم میشد که یدفه سلوا دست زد به کمر شلوارم و پارش کرد و چنان اسپانکی به کونم زد که از شدت درد سِر شد کونم. باهام مثل یه بزغاله رفتار میکرد... انقدر قدرتمند و ورزیده بود بدنش که من با وزن ۹۶ کیلو براش مثل بزغاله سبک بودم... یدفه با دست چپش زیر گلوم رو گرفت و چنان فشار داد که دادم در اومد و با دست راستش شلوار خیسم رو فرو کرد توی حلقم و چنان چکی بهم زد که سرم مثل توپ پینگ پونگ چند بار زمین خورد. دنیا دور سرم تاپ میخورد... اومد نزدیک و کیر و خایه هامو گرفت و بلندم کرد... از درد میخواستم نعره بزنم ولی شلوار توی دهنم چپانده شده بود و نمیتونستم. منو مثل عروسک پرت کرد وسط نشیمن و اومد سراغم... خواستم فرار کنم که گردنم رو مثل یه بزغاله گرفت و مشتی به صورتم زد که پرت شدم و دماغم شکست! خون از دماغم فواره میزد بیرون... هنوز سرم رو بلند نکرده بودم که اومد دوباره... امونم نمیداد... حتی یه لحظه! دستامو از پشت سر گرفت و مچ هام رو به هم چسبوند و نشست روی کمرم... با فشار پاهاش دنده هام رو فشار میداد و سرم رو به زمین میکوبید... گریه میکردم... اما سلوا رحم نمیکرد. مدام با دست دیگه اش کونم رو اسپانک میکرد... کونم میسوخت فقط!
بعد از چند دقیقه منو برگردوند... شلوار رو از دهنم در آورد و چند تا مشت به صورت و پوزم کوبید که دندون هام رو لق کرد و خون از دهنم راه افتاد... دهنم مزه خون گرفته بود!... هرچی التماسش میکردم بدتر میکرد... مدام میگفت:« کص میخوای آره؟... کص میخواستی دیگه...» یدفه نشست روی صورتم و شروع کرد به چلوندن سرم بین کشاله های عضلانیش... هم داشتم خفه میشدم؛ هم سرم داشت از فشار له میشد... هرچی دست و پا میزدم فایده نداشت...
Tumblr media
یکساعت تمام فقط منو کتک زد و له کرد بدنم رو... سیاه و کبود شده بودم... فرش نشیمن پر از خون خشک شده دهن و دماغم شده بود... لباس و بدن عضلانی سلوا هم پر از خون شده بود... خایه هام رو انقدر کشیده بود که تمام کمر و زیر شکمم درد میکرد و نمیتونستم تکون بخورم... رفت توی آشپزخونه... با یه شیشه آب برگشت و نشست روی کاناپه و آب نوشید... یه چیز دیگه هم دستش بود انگار... از توی کیفش فک کنم برداشت... یه قلاده و شلاق انگار! 😱😰 با اشک ریختن التماسش میکردم... نمیتونستم از روی زمین تکون بخورم... لبخند تحقیرآمیزی روی لب های سلوا بود... بلند شد از روی کاناپه و اومد 😰😰 قلاده رو به گردنم بستم و گرفتش... منو با یه دست میکشید... انقدر قدرت داشت که کل بدن منو نیم خیز بلند کرد بود و با خودش میبرد؛ ولی من داشتم خفه میشدم!منو برد توی حمام و پرتم کرد زیر دوش... لباسهام رو پاره کرد... لباسهای خودش رو درآورد...
Tumblr media
واااااااااوووو چه بدنی 😱😰🤯 حجم عضلاتش خارج از تصور من بود... سرم رو گرفت زیر دوس آب سرد... صورت و دهنم رو شست... بعدش صورتم رو چسبوند به کص تپل و گوشتی خودش و گفت:« بخورش ضعیفه کونی!... بخورش!» نزدیک به نیم ساعت تمام زیر دوش آب سرد، کص سلوا رو میخوردم... اب از روی سینه های بزرگ و عضلانی این دختر و سیکس پکش می‌لغزید و توب دهن من جاری میشد... واااای که چقدر این کص خوشمزه بود... بعد از نیم ساعت با ناله های بلند شروع به لرزش کرد و به اورگاسم طولانی رسید... تمام مدت سر منو به کصش فشار میداد.
اما بعد از اورگاسم بازم سر منو ول نکرد... هی میگفت:« بلیسش... بخورش کونی!... بخورش استاد کونده من... بخورش استاد ضعیفه من... بخوررررش!» اومد جلو تر و لای پاهاش رو باز تر کرد جوری که من کاملا بین پاهاش قرار گرفتم... صورتم کاملا رو به بالا بود و کردنم داشت درد می‌گرفت... یدفه سلوا پاهاش رو بیشتر بست و من بین کاله های عضلانی و قدرتمندش گیر کردم... خواستم چیزی بگم که دست زد زیر مخچه ی من و دهنم رو با کصش مماس کرد... خدا خدا میکردم که اون چیزی که به ذهنم رسید درست نباشه... اما وقتی ادرار داغش توی دهنم جاری شد دیگه کار از کار گذشته بود... دنده هام داشت لای پاهاش خرد میشد..‌‌. و سلوا داشت توی دهن و معده من تخلیه میشد!
بعد از تموم شدن ادرار سر من رو کوبید به دیوار... درد از مغز سرم تا نوک انگشتان پام کشیده شد... بی جون و بی خرکت افتادم زیر دوش... دست و پاهام حس نداشت...
بعد از چند دقیقه!!!!
ادامه دارد
5 notes · View notes
bhperfumes · 5 years
Photo
Tumblr media
بخور مبثوث ايماريلد سفاير لذر ابراهيم القرشي 20 دينار للطلب والتوصيل واتساب 60465258 الكويت @prilaga #بخوراماراتي #بخور_عود #بخورش #بخوري #بخورعدني #بخور_هندي #بخورالكويت #بخور_صورت #بخور_عرايس #بخوریم #بخورمت #بخورالخنجر_بخورمشلف_بخورالامارات #بخور_ #بخورصورت #بخور_معمول #بخور_ملكي #بخور_عدني #بخورات #بخور_سرد #بخور_الدواسر #بخورعاشق_العود_بخورالمسني_مبسوس #بخورسرد #بخورملكي #بخور_فاخر #بخورعماني #بخور_السوق #بخور #بخور_دوسري #prilaga #بخوردوسري_درجه_اولا_دوسري_عرايس https://www.instagram.com/p/ByhiRHOlfUl/?igshid=9pk9h5j6ev2e
0 notes
bee-jaar · 4 years
Text
Tumblr media
بیا بخورش
0 notes
timarestan · 4 years
Video
instagram
در هر دوره ای خر پیدا میشه فقط قیافش تغییر میکنه 😑 عن منم داروی تمام امراضه بیا بخورش💩😑 https://www.instagram.com/p/B_NFm5ZDjZu3hWwPDS_DO3hGkhDBXJcstAlKPA0/?igshid=1i8s9lbo70xt
0 notes
tastyghazaa-blog · 5 years
Video
instagram
آدم از مرده این ماهی هم میترسه چه برسه بخاد بخورش🐟 لطفا جهت حمایت از پِیج لایک و تگ فراموش نشه😘 تبلیغات باقیمت مناسب💲💰09396469023💚💙 پُست های قبلی رو هم ببینید👓 @tastyghazaa @tastyghazaa #صبحانه#ناهار#شام#عصرونه#کباب #خوشمزه#شکمو#غذا#تیستی#خوراکی (at Iran) https://www.instagram.com/p/B1oZGMwnQY7/?igshid=hfmjfnktiqbd
0 notes
Photo
Tumblr media
بخورش https://t.co/fFCY7VYRrX
0 notes
chalist · 9 years
Photo
Tumblr media
. شمع نداشتیم دوستان به سیگار توسل جستند باشد که رستگار شوند #تولد #کیک #سیگار #بخورش #بزن
0 notes
bhperfumes · 5 years
Photo
Tumblr media
بخور مبثوث ايماريلد عود ابراهيم القرشي 20 دينار للطلب والتوصيل واتساب 60465258 الكويت @prilaga #بخوردوسري_درجه_اولا_دوسري_عرايس #بخور_صورت #بخور_دوسري #بخور_عدني #بخوراماراتي #بخورالخنجر_بخورمشلف_بخورالامارات #بخور_سرد #بخور_ #بخورمت #بخورسرد #بخوریم #بخور_عود #بخورش #بخورملكي #بخور_عرايس #بخور_فاخر #بخورعاشق_العود_بخورالمسني_مبسوس #بخورعدني #بخورعماني #بخورالكويت #بخورات #بخوري #بخور_معمول #بخور_السوق #بخور_ملكي #بخور_هندي #بخورصورت #بخور_الدواسر #بخور #prilaga https://www.instagram.com/p/ByhhToEFmrG/?igshid=l4a6e28vg8dx
0 notes
bhperfumes · 5 years
Photo
Tumblr media
بخور مبثوث ايماريلد ورد ابراهيم القرشي 20 دينار للطلب والتوصيل واتساب 60465258 الكويت @prilaga #بخور_السوق #بخور_فاخر #بخور💞 #بخوراماراتي #بخورسرد #بخور #بخور_سرد #بخورملكي #بخورعماني #بخور_ #بخور_دوسري #بخور_معمول #بخورعاشق_العود_بخورالمسني_مبسوس #بخوردوسري_درجه_اولا_دوسري_عرايس #بخورالكويت #بخور_عدني #بخورمت #بخور_عرايس #بخور_ملكي #بخورعدني #بخوریم #بخور_الدواسر #بخورالخنجر_بخورمشلف_بخورالامارات #بخورات #بخور_هندي #بخوري #بخور_صورت #بخورصورت #بخورش #prilaga https://www.instagram.com/p/Byhh2eSlJYi/?igshid=wdi8xg8zrf8d
0 notes