Tumgik
#دسته
irandecor2024-blog · 2 months
Text
راهنمای خرید مبل ال دسته دار
Tumblr media
راهنمای خرید مبل ال دسته دار
مبل ال دسته دار انتخابی عالی برای دکوراسیون داخلی است. این مبل‌ها با طراحی منحصربه‌فرد خود، هم زیبا و هم کاربردی هستند. در این مقاله به نکات مهم خرید مبل ال دسته دار می‌پردازیم.
 انتخاب جنس مناسب
یکی از عوامل مهم در خرید مبل ال دسته دار، جنس آن است. جنس‌های مختلفی مانند چرم، پارچه و مخمل در بازار موجود است. مبل‌های چرمی به دلیل دوام بالا و سهولت در تمیز کردن محبوب هستند. مبل‌های پارچه‌ای نیز به دلیل تنوع در رنگ و طرح، جذابیت زیادی دارند.
 توجه به اندازه و ابعاد
اندازه و ابعاد مبل ال دسته دار باید با فضای داخلی منزل همخوانی داشته باشد. حتماً فضای مورد نظر خود را اندازه‌گیری کنید. مبل‌های بزرگ‌تر برای فضاهای باز و خانواده‌های پرجمعیت مناسب‌تر هستند.
 کیفیت ساخت و دوام
کیفیت ساخت مبل ال دسته دار بسیار مهم است. از کیفیت مواد استفاده شده اطمینان حاصل کنید. پایه‌ها و چارچوب مبل باید استحکام کافی داشته باشند. مبل‌هایی که از چوب سخت ساخته شده‌اند، معمولاً دوام بیشتری دارند.
 راحتی و ارگونومی
راحتی مبل ال دسته دار نکته‌ای اساسی در خرید است. پشتی و نشیمنگاه باید حمایت کافی را فراهم کنند. دسته‌های مبل نیز باید راحتی لازم را برای دست‌ها فراهم کنند.
 توجه به قیمت
قیمت مبل ال دسته دار بسته به عوامل مختلفی متغیر است. جنس، کیفیت ساخت و برند مبل بر قیمت تاثیرگذارند. قبل از خرید، قیمت‌ها را مقایسه کنید و با توجه به بودجه خود بهترین گزینه را انتخاب کنید.
 طراحی و رنگ
طراحی و رنگ مبل ال دسته دار باید با دکوراسیون داخلی منزل هماهنگ باشد. مبل‌های با رنگ‌های خنثی معمولاً با اکثر دکوراسیون‌ها همخوانی دارند. طراحی‌های مدرن و کلاسیک نیز بسته به سلیقه شما در دسترس هستند.
 جمع‌بندی
خرید مبل ال دسته دار نیاز به دقت و توجه به جزئیات دارد. با رعایت نکات مذکور می‌توانید مبل مناسبی برای منزل خود انتخاب کنید. مبل‌هایی که علاوه بر زیبایی، راحتی و دوام بالایی داشته باشند، بهترین انتخاب هستند.
0 notes
chrcoin · 3 months
Text
0 notes
mahurmusic · 5 months
Text
1 note · View note
djneir · 10 months
Text
instagram
0 notes
ronwilkins3 · 11 months
Text
لپ تاپ دسته دوم hp
لپ تاپ دسته دوم hp
1 note · View note
nekoyar · 1 year
Text
0 notes
heptashop · 1 year
Text
Tumblr media
◀ نام محصول :
گیم پد پی نت G.P.X10
◀ مشخصات:
سیم دار
مخصوص کامپیوتر و لپ تاپ
دارای پورت USB
دابل شوک
طرح ایکس باکس
دارای گارانتی
◀ سایر توضیحات: جهت خرید گیم پد پی نت G.P.X10 (کلیک نمایید) مشاهده توضیحات بیشتر و قیمت گیم پد پی نت G.P.X10 (کلیک نمایید)
0 notes
soghatzanjan · 2 years
Link
0 notes
humansofnewyork · 1 year
Photo
Tumblr media
(4/54) “My father named me Parviz, after one of Iran’s ancient kings. His story comes at the end of Shahnameh, in the historical section. Parviz was a good king. Not a great king, but a good king. His reign was a golden age of music. But he made many mistakes. His grandson Yazdegerd would be the last king of the Persian Empire. Every day on the way home from school I’d pass by the ruins of an ancient castle, where he made his final stand against the armies of Islam in 642 AD. The Battle of Nahavand was the bloodiest defeat in the history of our country. Most days when I got home I’d go straight to my room and read Shahnameh. The book opens in myth: our oldest stories, from before the written word. But the poets say our myths are even truer than our history. They emerge from the collective psyche. They hold our dreams. They hold our ideals. When Ferdowsi writes about our mythic heroes, he writes about all of us. And in Shahnameh there is no greater hero than Rostam. The Heart of Iran. A knight with the height of a cypress. And a voice to make, the hardened hearts of warriors quake. At one point in Shahnameh Iran is on the brink of defeat. Three enemy kings have joined their forces. Our armies are almost beaten. Rostam arrives at the battlefield on foot: no horse, no armor, carrying nothing but a bow and arrow. And with a single shot he slays the greatest champion of the other side. I wanted to be Rostam. My brother and I built a gym behind our garden. We took the heads off of shovels and made parallel bars. We made barbells out of clumps of dirt. We’d wrestle sixty times a day. And while we wrestled my brother’s friend would beat a drum and chant our favorite verses about Rostam: his defeat of the demon king, his battle with the dragon. There were no dragons in Nahavand, but there were ibex. They only lived at the highest elevations. And they were beautiful with their horns. I’d climb all night. I’d make my way by moonlight. The cliffs were covered in ice, a single slip could mean death. But I’d reach the summit by dawn, and watch the sun come up on herds of ibex grazing on the peaks.”
 پدرم مرا «پرویز» نام نهاد - به نام یکی از پادشاهان ساسانی. داستان خسر�� پرویز در بخش تاریخی شاهنامه می‌آید. او شاه بدی نبود ولی در کار فرمانروایی لغزش‌هایی بدفرجام داشت. پادشاهی او دوران طلایی موسیقی بود. نوه‌اش یزدگرد سوم پادشاه سال‌های پایانی شاهنشاهی ساسانی بود. روزانه، در راه مدرسه به خانه، از نزدیک ویرانه‌ی کاخی باستانی می‌گذشتم که جایگاه شکست یزدگرد سوم از سپاه اسلام در سال ۶۴۲ میلادی بود. نبرد نهاوند بدفرجام‌ترین شکست تاریخ ماست. همینکه به خانه می‌رسیدم، بی‌درنگ به اتاقم می‌رفتم و شاهنامه می‌خواندم. کتاب با اسطوره‌ها آغاز می‌شود: کهن‌ترین داستان‌های ما، از دوران پیش از نوشتار. برخی می‌گویند که افسانه‌های ما از تاریخ‌مان هم راستین‌ترند. آنها از روان گروهی‌مان برخاسته‌اند. دربرگیرنده‌ی آرزوها و آرمان‌های ‌ما هستند. هنگامی که فردوسی از پهلوانان افسانه‌ای ایران می‌سراید، درباره‌ی همه‌ی ما می‌نویسد. و در شاهنامه پهلوانی والاتر از رستم نیست. قلب تپنده‌ی ایران. پهلوانی بالابلندتر و نیرومندتر از همه. به بالای او در جهان مرد نیست / به گیتی کس او را همآورد نیست. با صدایی که دل‌‌های استوار جنگجویان را به لرزه می‌انداخت. در بخشی از شاهنامه، ایران در آستانه‌ی شکست است. سپاه سه کشور به هم پیوسته‌اند. رستم پیاده به آوردگاه می‌رسد: بی اسب، بی جنگ‌افزار، تنها با دو تیر و کمانش. اسب و سردار نیرومند سپاه دشمن را از پای در می‌آورد. می‌خواستم رستم باشم. من و برادرم زورخانه‌ای پشت باغچه‌مان ساخته بودیم. دسته‌بیل‌ها را جدا کرده و با دسته‌ها میله‌های موازی (پارالِل) برپا کردیم. هالتر را از دسته بیل و گِل رُس تهیه کردیم. ما هر روز تا شصت بار کُشتی می‌گرفتیم. هنگام کشتی، دوست برادرم طبل می‌نواخت و شعرهای مورد‌علاقه‌مان را درباره‌ی رستم می‌خواند: شکست دادن دیوان، نبرد او با اژدهای پیدا و پنهان. در نهاوند اژدهایی نبود، ولی کَل و بزهای کوهی بودند. شاخ‌هایشان چه زیبا و شکوهمند بود. بر بلندترین قله‌ها می‌زیستند. تمام شب را از کوه بالا می‌رفتم. مسیرم را با روشنایی مهتاب می‌یافتم. گاه تخته‌سنگ‌ها از یخ پوشیده بودند، اندک لغزشی می‌توانست مرگبار باشد. ولی پیش از سپیده‌دم خود را به قله می‌رساندم، و به تماشای تابش آفتاب بر گله‌ی بزهای کوهی که سرگرم جست و خیز و چرا بودند، می‌نشستم
293 notes · View notes
mylife427 · 2 months
Text
*`اعطي أسمك حقه`*
دخلت فتاة إلى محل لبيع الأدوات المنزلية وطلبت من البائع دسته من فناجين القهوة ودسته كاسات للشراب ودسته صحون صغيرة ومتوسطة المقاس للضيافة وبعض أدوات المطبخ وقالت للبائع لدينا استقبال ضيوف لخطبة أختي هذا المساء ولم يكن لدي وقت لانتظار والدي حتى يعود للبيت لآخذ منه نقوداً، فأرجوا أن تعطيني طلبي وتمهلني إلى الغد حتى أحضر لك النقود، فسألها البائع عن إسم أبيها فقالت له عن إسمه فقال لها لابأس أعرفه وأراه أحياناً في المسجد ثم أعطاها طلبها وانصرفت، مرَّ أسبوع وأكثر ولم تُحضر المرأة ثمن ما أخذت، وبعد فترة صادف البائع والد الفتاة في المسجد فبارك له على خطوبة ابنته وحدثه بخجل عن الدَّين الذي له بذمته ثمن ما أخذته ابنته من حاجيات وقال له لعل ابنتك الكريمة نسيت أن تُخبرك ، فابتسم والد الفتاة واعتذر من البائع عن التأخير بالدفع وعلل ذلك بأنه نسي بسبب كبر السن وأعطاه قيمة الدَّين الذي له بذمته وقال له إذا عادت إليك ابنتي وطلبت منك أي شيء أعطها وتعال إلي خذ حقك كاملاً، وبعد أن انصرف البائع جلس الوالد كعادته في المسجد ليقرأ القرآن فأتاه أحد أصدقائه وكان قد رآه عندما دفع النقود للبائع لكنه لم يشهد حديثهما لأنه كان بعيداً عنهما قليلاً ومن باب الفضول أثناء تجاذب الحديث بينهما قال له رأيتك تدفع نقوداً لصاحب الوكالة فماذا اشتريت منه؟ فأخبره ماحدث، وهنا ارتسمت الدهشة على وجه الرجل وقال له بتعجب لكنني أعرف أنه ليس لديك بنات!! فابتسم الوالد المزعوم وقال له: إن فتاةً غريبةً تدَّعي أنني والدها وتنسبني إليها وقت الضيق ليقينها أن البائع لن يردها عندما يسمع إسمي إن هذا والله فضل وكرم من الله وحق عليَّ أن أُعطي إسمي حقَّه، ورفع يديه إلى السماء داعياً للفتاة الغريبة بالستر ومسامحتها بحقه وبقبول صدقته.👉
كيف هذا حصل
شيئان يحددان من أنت ؟
صبرك عندما لاتملك شيء ..
وأخلاقك عندما تملك كل شيء ..
أنت "رائع" حين تتجاهل من يسيء إليك ..
"وكريم" حين تخفف من أحزان غيرك ..
"ولطيف" حين تهتم بمن حولك ..
"وجميل" عندما تبتسم مهما كانت .. الظروف .
الخلاصه
*`سنرحل ويبقى الأثر`*🌹
٦ أغسطس ٢٠٢٤م
35 notes · View notes
maiansaja222 · 17 days
Text
‏تخيلوه نازلاً من غار حراء يرتجف من هول الوحي
محاصراً في شِعب أبي طالب
مرجوما في الطائف
ممنوعاً من دخول مكة
مُتآمراً عليه ليُقتل ويتفرق دمه بين القبائل
مطاردا يوم الهجرة
ماسحاً الدم عن وجهه يوم أحد
شاكياً سُماً دسته له امرأة يهودية
كم تعب ليكون لنا دين
بأبي أنت وأمي يا رسول الله❤️
Tumblr media
20 notes · View notes
nouralmalk · 7 days
Text
وُلدتَ مبرءاً من كلِّ عيبٍ
كأنَّكَ قد خُلِقْتَ كما تشاءُ ﷺ
Tumblr media
وُلِدَ الهُدى فالكائناتُ ضِياءُ !
تخيلوه نازلاً من غار حراء يرتجف من هول الوحي
محاصراً في شِعب أبي طالب
مرجوما في الطائف
ممنوعاً من دخول مكة
مُتآمراً عليه ليُقتل ويتفرق دمه بين القبائل
مطاردا يوم الهجرة
ماسحاً الدم عن وجهه يوم أحد
شاكياً سُماً دسته له امرأة يهودية
كم تعب ليكون لنا دين
بأبي أنت وأمي يا رسول الله..
Tumblr media
أعرفُ أنّ النّبوّة الأخيرة لم تكن تليقُ إلا بكَ.. وأنّ إخوتكَ الأنبياء إذ سبقوكَ مجيئاً فقد سبقتهم مقاماً! جئتَ أخيراً لتكونَ أوَّلاً... فالرّسالاتُ لا بُدّ لها من مسكِ ختام، وحين يُراد بالمسكِ أن يكون بشراً، فمن عساه يكون غيرك!
Tumblr media
فالسلام عليك أجمل الناس، وأطيب الناس، وأرقّ الناس، وأحنّ الناس، وسيّد الناس!
السلام على آمنة بنت وهب صبيحة الثاني عشر من ربيع الأول تُهدي هذا الكوكب الغارق في الظلمة مصباحه الذي سينيره، لا من البصرى إلى الشام كما رأتْ في منامها، وإنما من المشرق إلى المغرب كما نرى نحن يقظةً!
السلام على عبد المطلب الذي انبرى ليربي اليتيم الذي سيربي لاحقاً آباء هذا الكوكب وأمهاته!
السلام على حليمة السّعدية أخذتكَ كي لا ترجعَ خالية الوفاض، أيّ مالٍ تُصيبه مرضعةٌ من يتيم، فاكتشفتْ لاحقاً أنها كانت الأكثر ثراءً بك! حلّت البركة في ديار بني سعد يوم حللتَ، هكذا أنتَ يتبعُكَ الخيرُ كما يتبعُ النّملُ حبّات السُّكر، يا سُكّر هذا الكون!
Tumblr media
السّلام على أبي طالبٍ على فقره يحوطكَ ويرعاكَ ويكفُلكَ، وعلى صغر سنّك لا تقبلُ أن تكون عالة، فتعمل بالرّعي لتعينه، مُذ كنتَ طفلاً وأنتَ سيّد الرّجال!
السّلام على خديجة كهفكَ وقبيلتكَ، وجيشكَ المُدجج بالحُبّ يوم عزَّ الجُنود!
تأخُذكَ إلى صدرها من هول الوحي، تمسحُ على رأسكَ بيدها، وتقول لك بقلبها على هيئة كلمات: لن يخزيكَ الله!
كانتْ تعرفُ أي الرّجال أنتَ، وكنتَ تعرفُ أي النساء هي، لهذا لم يكن عجباً أن تذبحَ شاةً بعد وفاتها بعشرين سنة، ثم تقول: أعطوا منها صويحبات خديجة! أيُّ الأوفياء أنتَ، أيُّ الأوفياء؟!
السلام على ورقة بن نوفل، حَبْرٌ يُحلقُ في غير سربه، إنجيل من غير مسٍّ، وتوراة من غير تحريف! قلبٌ على ملّة أبيك إبراهيم، وعقلٌ كان يعرفُ أن مبعثكَ قد حان، ولما وقعَ عليكَ، قصَّ عليك نبوءةً لن يشهدها: سيخرجكَ قومُكَ! فتسأله بدهشةٍ: أمُخرجِيَّ هُم؟!
فيزيلُ عنك دهشتكَ: ما جاء أحدٌ بمثل ما جئتَ به إلا عُودي! وأخرجوك فعلا!
ولكن من مشقة الدعوة إلى عِزّ الدّولة!؟
فالسّلام على أبي بكر، صديق العمر، ورفيق الدرب، وشريك الغار في ثاني اثنين الله ثالثهما!
Tumblr media
السلام على آل بيتك المخلوقين من طُهر، وعلى أزواجك المطهرات ، وأصحابك المختارين عن اصطفاء!
السلام على الأوس والخزرج سيفكَ وعكازكَ
السلام على بدرٍ وأُحدٍ والخندق وحُنين وخيبر، ومواقع أُخري أخبرتنا فيها
أن هذا الدين لم ينتشر بالسيف، ولكنه دون سيف يتطاولُ عليه النّاس!
السلام على الحديبية، الصُّلحُ الذي أنجبَ نصراً وفتحاً، اليومُ تُذلُّ العُزّى، وتُكسرُ هُبل، ويرقى بلالٌ سطحَ الكعبة، يخبرُ الكون كله أن الله أكبر!
السلام عليكَ يوم خُيِّرتَ بين الخُلد في الدنيا ولقيا ربك، فاخترتَ قائلاً: بل الرّفيق الأعلى!
السّلام عليكَ حيًّا فينا لا تموتُ أبداً، نُحبّكَ، ونحبُّ من يُحبّك، والموعد الحوض كما أخبرتنا، وإنّا لنُصدّقكَ!
Tumblr media
اللهُم صلِّ وسلِم على من شرحت به القلوب، وأنرت به الدروب، وهديت به من الضلالة، وعلمت به من الجهالة، وأخرجتنا به من الظُلمات إلى النور" ﷺ
أللَّهُمّ صَّلِ عَلیَ سَّيِدِنا مُّحَّمَدٍ
اَُلدُرِ اٌَلاٌَنوَر، وَالياقُوتِ أَلأَبْهَر،
نُورُ اللَّه أَلأزْهَر، وَسِرُ أَللَّه ألْأَكْبَر،
بِعَدَدِ مآفي عِلمِكَ مَنِ ألْعَدَدْ،
بكُلِ طَّرفَةِ عَيْنٍ، مِنْ أَلأَزَلِ إلیٰ أَلأبَدِ،
وَعَلَیٰ آلِهِ وَصَحْبِهِ وَسَّلِم تَسْليماً
Tumblr media
اللهم صل وسلم وبارك على سيدنا ﷺ ونبينا ﷺ وحبيبنا ﷺ وقائدنا ﷺ وشفيعنا ﷺ وقرة عيوننا ﷺ رسول الله ﷺ محمد💚ﷺ النبي ﷺ الأمي ﷺ الطيب ﷺ الطاهر ﷺ الزكي ﷺ وعلى آله ﷺ وصحبه ﷺ اجمعين ﷺ عدد خلقك ﷺ ورضا نفسك ﷺ وزنة عرشك ﷺ ومداد كلماتك ﷺ كلما ذكرك الذاكرون ﷺ وغفل عن ذكرك الغافلون ☘️
17 notes · View notes
arizuxu · 7 months
Text
یه لحظه با داداشم اومدیم رزیدنت ایول 7 بازی کنیم، کسکش ا‌نقدر استرس داد و ترسید که یک ربع اول از بازی اومد بیرون
من فقط پنج دقیقا دسته رو گرفته بودم داشتم مثل سگ می ترسیدم چون داداش کسکشم همش میترسید
عوضی با استرساش به آدم استرس میده
همش می گفت اه چندسه اه چندشه اه چندشه از اون طرف دختر خالم داشت سکته می کرد
پسر خفه شو دیگه نفهمیدیم بازی چی شد😭
15 notes · View notes
mahurmusic · 6 months
Text
گل لاله نماد چیست؟
این گل دارای رنگ‌بندی متنوعی است که هر رنگ آن نماد خاص خودش را دارد. برای مثال لاله‌ قرمز به معنی عشق، لاله سفید با ارزش بودن، زرد نماد افکار شاد و بنفش نمایانگر وفاداری همیشگی است. با توجه به تنوع در رنگ و معانی هر رنگ از رنگ‌های گل لاله برای هر مناسبتی دست‌تان در سفارش و خرید آنلاین و اینترنتی گل لاله یا سفارش و خرید گل لاله از گلفروشی ها باز است.
لاله‌ها معانی نمادین مختلفی دارند ، اما معمولاً نشان‌دهنده عشق عمیق و بی‌مصرف هستند. به عنوان گل های بهاری ، آنها همچنین با تولد دوباره و شروع های جدید مرتبط هستند.
طبیعتاً رنگهای مختلف معانی مختلفی نیز دارند:
لاله های قرمز
لاله های قرمز را نمادی از عاشقانه و عشق می‌دانند. از زمان های قدیم رنگ قرمز نماد عشق و محبت خالص بوده است. هدیه دادن یک دسته گل زیبا از لاله های قرمز به عزیزانتان مطمئنا روحیه آنها را شاد می کند. لاله های قرمز یک هدیه عالی برای مناسبت روز ولنتاین هستند و همچنین حال و هوای بسیار رمانتیکی به شما می دهند.
لاله های قرمز حال و هوای بسیار رمانتیک و شادی را ایجاد می کنند که برای یک قرار عاشقانه یا خواستگاری ایده آل است
لاله های نارنجی
لاله های نارنجی نماد درک و مراقبت است. در زمان‌های قدیم لاله‌های نارنجی را به مردم می‌دادند تا مشاجره و نزاع بین آنها را حل کنند. لاله های نارنجی از نظر بصری بسیار دلپذیر هستند. آنها جو بسیار شاد و مثبتی به فضا می دهند. می توانید یک دسته گل زیبا از لاله های نارنجی را به دوستان خود یا هر یک از اعضای خانواده بدهید تا توجه خود را نسبت به آنها نشان دهید.
لاله های سفید
لاله های سفید نماد غم و اندوه و تسلیت هستند. رنگ سفید ملایم لاله ها حال و هوای بسیار آرام و شادی به فضا می دهد. لاله های سفید معمولاً در مراسم خاکسپاری اهدا می شوند زیرا رایحه ملایمی دارند که فضای را شاد نگه می دارد. یک دسته گل لاله سفید همراه با یادداشت «از دست دادنت متاسفم» برای ابراز همدردی شما عالی است.
لاله ها همچنین برای اهداف تزئینی در مراسم خاکسپاری استفاده می شوند زیرا از نظر بصری بسیار دلپذیر هستند. لاله‌ها فضا را آرام می‌کنند، بنابراین بهترین گلی هستند که می‌توانید برای ابراز ناراحتی به کسی بدهید.
لاله های صورتی
هیچ چیز مانند یک دسته گل بزرگ از لاله های صورتی زیبا” تبریک” نمی گوید. فرقی نمی‌کند ارتقای شغلی را جشن بگیرید، گل تبریک تولد یک نوزاد جدید یا فارغ‌التحصیلی از دانشگاه ، لاله‌های صورتی برای هر کسی که آنها را دریافت می‌کند، آرزوی موفقیت و خوشبختی می‌کند.
لاله های صورتی نماد مراقبت و محبت است. درست مانند لاله های قرمز، لاله های صورتی نیز یک گل بسیار رمانتیک محسوب می شوند. آنها برای یک قرار عاشقانه یا خواستگاری ایده آل هستند. لاله‌های صورتی حالتی بسیار شاد و رمانتیک ایجاد می‌کنند که برای قرار ملاقات ایده‌آل است.
دسته گل لاله بنفش
لاله های بنفش
لاله های بنفش نماد اقتدار و نفیس هستند. گل لاله بنفش یکی از کمیاب‌ترین رنگ های لاله است. در زمان های اولیه، فقط در باغ ملکه الیزابت یافت می شد. پوشیدن لاله بنفش در انگلستان باستان ممنوع بود. فقط خانواده سلطنتی می توانستند از لاله های بنفش استفاده کنند.
لاله های زرد
گل لاله زرد به معنی عشق ناامید و حسادت است. از زمان های قدیم رنگ زرد به عنوان رنگ حسادت دیده می شد. رنگ زرد روشن لاله ها از نظر بصری بسیار دلپذیر به نظر می رسد. لاله ها حس شادی و مثبت را به فضا می آورند.
لاله های زرد برای هر مناسبت شادی مانند جشن سالگرد یا جشن تولد عالی هستند. ما می توانیم تضمین کنیم که دوستان، خانواده یا عزیزان شما مطمئناً یک دسته گل عمودی از گل لاله های زرد را دوست دارند. فروشگاه ما یکی از بهترین مجموعه های لاله های زرد را دارد که می توانید از بین آنها انتخاب کنید.
0 notes
makerofmadness · 8 months
Text
So I haven't posted my Persian/Farsi translations of Cookie Run character names in a while huh
you see, I've been working on properly learning Farsi better. Which has made me grow dissatisfied with my previous translations (albeit they were mainly just meant for helping me memorize words in Farsi using characters from a game I love).
when I was at home for winter break, I was finally able to sit down with my parents in person and they actually helped me translate some of the Gacha pull screens in CRK! Thanks to my maman and baba for this, they helped me for every single one of these except for Gingerbrave <3 (I think I did edit some of them after the fact, mainly just for things like names or I think spelling mistakes I made. My parents didn't type it, I did. If anything is off, just blame me)
...and then I just put off posting them until now but uh- (mainly out of nervousness but uh. I can't just keep Not Posting forever-)
By the way, I was surprised seeing just how many people were genuinely interested in this. I even saw some other Iranian cookie run fans :3 I was really expecting these posts to just kinda live on my blog and only on my blog so it's been really cool to see! Anyway, here are the screens:
Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media
(I chose these characters at random, pretty much)
(I'll put any and all notes under the cut, plus the romanization for those who can't read Farsi but are curious as to what these say. Though just note that when I romanize from Farsi I do omit the ezaafeh because it isn't usually written to begin with and I don't always know when to apply it)
*Gingerbrave ("Brave Cookie"): بیسکویت شجاع (biskwit shojaa')
*Hollyberry Cookie: بیسکویت میوه خاس (biskwit mivah khaas)
«!شیپور را بزنید! بیسکویت میوه خاس رسیده است» ("shipoor raa bezanid! Biskwit mivah khaas resideh ast!")
*Wildberry Cookie: بیسکویت توت وحشی (biskwit toot vahshi)
«!برای پادشاهی میوه خاس» ("baraa-ye paadshaahi mivah khaas!")
*Vampire Cookie: بیسکویت خون آشام (biskwit khoon ashaam)
«.چرا این طور جدی هستی؟ بذار آب انور برایت بریزم» ("cheraa in toor jadi hasti? bezaar ab anoor baraayat berizam.")
*Lilac Cookie: بیسکویت یاس بنفش (biskwit yaas banafsh)
«.آن‌ها که رایحه من را بو می‌کنن... هرگز زنده نمی‌مونن» ("An-haa keh raayeheh man raa boo mi-konan... hargez zendeh nami-moonan.")
*Pastry Cookie: بیسکویت شیرینی (biskwit shirini)
«!برای دسته شیرینی قدیس» ("bara-ye dasteh shirini ghedis!")
*Cocoa Cookie: بیسکویت شکلات داغ (biskwit shokolaat daagh)
«یک فنجون شکلات داغ می‌خوای؟» ("yek fenjoon shokolaat daagh mi-khaai?")
*Moonlight Cookie ("Moonlight Magician Cookie"): بیسکویت جادوگر مهتاب (biskwit jaadoogar mahtaab)
«!تو هستی که مرا بیدار کردی» ("to hasti keh maraa bidaar kardi!")
*Devil Cookie: بیسکویت شیطان (biskwit sheytaan)
«.نگران نباش، به تو صدمه نخواهم زد... شاید» ("negaraan nabaash, beh to sadameh nakhaaham zad... shaayad.")
*Golden Cheese Cookie: بیسکویت پنیر طلا (biskwit panir talaa)
«!ملکه طلا هستم» ("malakeh talaa hastam!)
*Pitaya Dragon Cookie: بیسکویت اژدها پیتایا (biskwit ezhdehaa pitaayaa)
«پس شکل واقعی من را می‌خواهی ببینی؟» ("pas shekl vaaghe'i man raa mi-khaahi bebini?")
*Snapdragon Cookie: بیسکویت اژدها گل میمون (biskwit ezhdehaa gol meymoon)
«!باه به به» ("baah bah bah!")
-
Notes:
*most of these screenshots were taken by me (you can tell if they have the bar at the bottom) (don't ask why I've stockpiled Gacha pull screenshots, I don't know why I started doing that either but it ended up being useful for this). But some of these I found online of on youtube. I didn't keep track of the sources I'll admit, and these are the same screens you can find in game on any save file anyway, but I do know that Gingerbrave's screen I got via Royal Mike on youtube.
*being at home for winter break and more easily able to communicate, actually seeing my parents in-person, maman told me she didn't know what کوکی (kooki) meant and that the word for "cookie" in Farsi is بیسکویت (biskwit) (pronounced "bis-kweet," btw. Think "biscuit" but fancier). Which was a surprise for me because کوکی does yield farsi search results and a website told me it was the translation for cookie (the website was one I liked to use because it had audio for the words. A lot of translation things for farsi lack audio or romanization, and I was only just learning to read on my own at school, so I really appreciated something that reliably had audio for words). I have no clue if it's some kind of modern slang, but I've decided to use بیسکویت going forward, especially since the other main reason I'm doing this is so I can share one of my interests with my family (and not all of my family knows English decently).
*after looking at what some of the official localizations do with character names, and also learning how Farsi adjectives work (basically: I think Spanish works the same, where a word goes after the noun it modifies), I've realized that my way of presenting the names (formatted like: first name "[x]," last name "cookie") was wrong so if the names feel a little bit "flipped" to anyone who's seen my other posts, that's why.
*I didn't know how to translate Gingerbrave's name from English so I just reverted his name to how it is to my knowledge in the original Korean version of the game (I don't know Korean but this is what I see everything saying his name is). And to be consistent with that, I did it with Moonlight too since I know her name is also a bit different originally. This is really just to appease myself XD
*The gaming scene is huge in Iran (including mobile gaming) but because of sanctions and the App Store being blocked (Iran has its own App Store called Café Bazaar. Apparently Clash of Clans is officially available on there... or was. I heard it got banned-), a lot of games don't have Farsi localizations. And with most Gacha games being either East Asian or western, I don't even know if Gacha games are a thing in Iran. Which led to the problem of the rarity system names since the names Cookie run uses are I think not entirely unique to it, even if they are pretty uncommon in the grand scheme of Gacha games (most games use stars or letters). At least the most basic rarities, most games to my knowledge don't have "dragon" or "ancient" as an option (yeah that feels A bit special-). I don't know if anything is standard, so I just decided to decide myself what to translate the rarities as:
Common -> معمول (ma'mool)
Rare -> کویاب (kamyaab)
Epic -> حماسی (hemaasi)
Legendary -> افسانه‌ای (afsaaneh-i)
Special -> خاص (khaas)
Ancient -> باستان (baastaan)
Dragon -> اژدها (ezhdehaa)
And the two I didn't include an example for here:
Super Epic -> خیلی حماسی (kheyli hemaasi)
Guest -> مهمان (mehmaan)
*I also had to translate the names of the different types of cookies. I'll just put it all down here (I'm not completely sure if the way I translated "ranged" was satisfactory, but my maman thought it was fine and I couldn't think of anything else or find anything else that worked better):
Charge -> حمله (hamleh)
Defense -> دفاع (defaa')
Magic -> جادو (jaadoo)
Ambush -> کمین (kamin)
Support -> تقویت (taghviyat)
Ranged -> دور برد (door bard)
And the ones that i don't have examples of here:
Bomber -> بمب انداز (bomb andaaz)
Healing -> التیام (eltiyaam)
*I decided to alter snapdragon's name to what would basically translate to "snapdragon dragon" into english because the snapdragon flower is called گل میمون or monkey flower (not to be confused with the mimulus flower which is also known as monkey flower in english) in farsi so the fact that "dragon" is already present in their name would be completely lost.
*The holly plant's fruits aren't actually berries (they're more like drupes) and to my knowledge they aren't really referred to as berries in Farsi (when I looked up توت خاس it didn't really lead to anything). So I basically had to change Hollyberry's name to "Holly Fruit" (which actually DOES yield search results when you look it up)
16 notes · View notes
twice-a-day · 4 months
Text
أكتب أول حرف من كلمة لم أقررها بعد، لا تظهر الكلمة في ذهني فامحوه وأجرب حرفا أخر حتى أصل لأول كلمة والتي اعتمد عليها في تخمين الثانية التي ستحدد الثالثة وهكذا أكون جملة -ربما-  تكشف لي ماأريد أن أقول أو ما أشعر به 
قضيت عدد ساعات لا بأس به في غرفتي، انهيت بعض العمل فيما تبقى لي من النهار وحين أتى الليل أعددت صينية مسقعة خفيفة وشهية بأقل مجهود ممكن ودعوت شريكتي في السكن على الغداء حتى نتحدث بدون كلفة أو بكاء، نجح الأمر نسبيا، بكت هي، أما أنا فقد انهيت حصتي من البكاء أمس، أو صباح اليوم. كنت أعرف أني لن أقسو عليها حتى قبل أن تعتذر، ومع ذلك تفاجئت عندما صرحت لي أنها كانت تعي وتقصد أن تجرحني وأنها اختارت كلماتها بعناية لتصيب بدقة مواطن ضعفي الكثيرة. تقول: أعرف أنني شريرة، أمي أيضا تقول لي ذلك، فأنا اعنفها بكلام قاسي، لكن لا أحد يسأل لماذا أتصرف هكذا، دائما أهجم على الآخرين فيصدون هجومي بعنف أيضا ويستأصلوني من حياتهم للأبد، أعتدت تلك اللعبة، لكن أنتي كان رد فعلك ضعيف وازداد هشاشة لحظة بعد أخرى، كنت ازداد حدة لتقولي لي كلام جارح مثلي لننهي الأمر ولا نعرف بعضنا مرة أخرى" 
انتهت جلسة الغداء بسلام، لا قسوة في قلبي، ومفهوم الخير والشر مازال سبيستونيا للغاية ولا بأس. أكملت العمل وقرأت كثيرا في انتظار أن يأتي النوم لكن آلمتني عيني ولم أشعر بالنعاس. أنظر إلى قائمة الرسائل المعلقة في واتساب وماسنجر، وأشعر بالضجر.
تذكرت نصف كيلو خوخ دسته أمي في حقيبتي وأنا أغادر المنزل -منزلها- غسلت اثنين ونزلت الشارع ربما يحنو الله علي بنمسه هواء لن تصل لغرفتي بسهولة فأسعى لها. 
أحب البيت الذي أعيش فيه، أحب فعلا فكرة الرجوع للمنزل، أن يكون لي وحدي غرفة مشمسة، عالم صغير، يمكنني بعد ذلك أن اتواجد بخفة في عوالم أخرى، عالمك.
الكتابة فكرة جميلة للغاية، أحلم بالحياة خلال حروف وكلمات، أفكر، ما أروع أن يعلم الواحد منا مايقول، ويال جمال أن نقرأ ما يريد أن يقوله الناس، أن اقرأ خواطر حبيب رقيق. تحياتي للذي كتب أولا ولكل من تبعوه، ولك ياشاعر زمانك المفضل لي.
7 notes · View notes