🔯⚛🔯
⚫SATURN⚫
هر سیاره دارای روح و شعور است. این روح های اثیری که گاها به انها دیمن هممیگویند میتوانند تاثیرات مختلفی بر شعور ابعاد پایینتر از خود داشته باشند. سیجیل ها، نمادها یا علامتهایی هستند که بر اساس میدانهای انرژیکی ستاره ای سیارات طرح ریزی میشوند. به هر هوش سیارهای یکنام و یک ارتعاش خاص داده شده که انها با حروف و ارتعاشات حروف عبری قدرت پیدا میکنند. سجیل سترن مرتبط با قدرت هوش برتر کیهانی است. سترن سیاره ای است که انرا با روشنفکران مرتبط میکنند و قدرتمندان که ذهن انها قدرتمندتر و الهی تر از مردم عادی است. گفته شده ارتباط الگوهای سیاره ای هر فرد، سیجیل خاصی را می افریند که میتواند او در جنبه های مختلف زندگی حمایت کند. این موضوع، بعدها توسط جادوگران به جادو و طلسم کشیده شد. 🔯⚛🔯
3 notes
·
View notes
🍃به نام آفریدگار یکتا🍃
خورشید هرمتیکی و کیمیاگری، سول است. نماد کهن الگوی خویشتن الهی، طلای کیمیاگری،منبع نور و حیات و استعارهای از "خیر" افلاطون.
بنابراین یک تصور غلط است که سلامت روان را فقط بعنوان موضوعی ذهنی در نظر بگیریم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند و هر چیزی که ما تجربه میکنیم بر ذهن و بدن ما همزمان تاثیر میگذارند. در این میان نمودار تولد و درک آن هم نمیتواند فقط ذهنی باشد. شما باید بخش بخش آن را به معنای واقعی درک و حس کنید. نمودار تولد به عنوان یک نقشه کلنگر، تمام جنبه های تجربه زندگی فرد را به تصویر میکشد.
این نقشه به فرد کمک میکند تا تمام زمینههای زندگیاش را کشف کند و بخشهای از "خود" را که نیاموخته یا به بلوغ نرسیده و یا از طریق یک تجربه خاص از خط اصلی زندگی جدا شده را دوباره بهم متصل کند.
نمودار تولد یک فرایند کاوش است که تمام بخش های روان یک فرد را در یک راستا قرار میدهد و اجازه میدهد با درک چرایی داشتنها و نداشتنها، شدنها و نشدنها، با احساسی مثبت از خود، به جلو حرکت کند.
اینهمان معنای کیمیاگری باطنی است که در پشت سیارات نهفته است.
"همه چیز را دوباره به هم متصل کن. همه چیز را به نظم طبیعی و وحدت بازگردان"
فارسی آسترولوژی
🌾🌙
43 notes
·
View notes
طبیعت شجاعت را دوست دارد. شما تعهد می دهید و #طبیعت به این تعهد پاسخ می دهد. رفع موانع غیرممکن رویای محال را ببینید ، لمس کنید ، حس کنید و در آن زندگی کنید. مطمئن باشید دنیا شما را خرد نمی کند در عوض شما را بلند میکند. این یک #ترفند عمیق برای هر آنچه که میخواهید است. این چیزی است که تمام معلمان و #فیلسوفان که واقعاً رشد کردند و به اتحاد ذهن ، روح و جسم رسیدهاند و واقعاً طلای #کیمیاگری را لمس کردند ، درک کردند. این رقص #شمانی در آبشار است. این رقص #سماع در کوچه و میخانه است. این #مدیتیشن در کویر است. پس آموختید که به این ترتیب #کیمیاگری انجام میشود : با پرتاب کردن آگاهانه خود به ورطه و کشف آن ٫٫ هرچه عمیقتر و آگاه تر باشید طلای #کیمیا گری که به دست میآورید خاص تر و خالص تر خواهد بود ٫٫ 💚💛 نظر شما چیست ؟ در بخش نظرات ( کامنت ) حتماً برام بنویسید Ramindmt 💙💜❤️ @ramindmt آگاهی داروی ذهن و روح 🧬👁 www.Instagram.com/ramindmt #آگاهی_داروی_ذهن_و_روح #ramindmt (در آگاهی داروی ذهن و روح ramindmt) https://www.instagram.com/p/CPdKgOmHQOB/?utm_medium=tumblr
0 notes
بهزودی، کتاب شب تاریک روح: جایگاه و ارزشهای گونة وحشت
شب تاریک روح:
جایگاه و ارزشهای گونة وحشت
بهزودی منتشر میشود
نویسنده: شهزاد رحمتی
ناشر: انتشارات چترنگ
فهرست کتاب:
مقدمه
1- ژانر مطرود
بیمهری به ژانر وحشت، برخی عوامل و مصداقها / تعبیرهای خصمانه، سوءتعبیرهای دوستانه
2- تولد، بالیدن و ماندگاری گونة وحشت
تولد: فرزند خلف رمانتیسیسم و عصر مدرن / بالیدن: ژانری که برای حیات، نیاز به فضای باز دارد / ماندگاری: ژانر جانسخت!
3- ویژگیها و ارزشهای سینمایی گونه
پنهان كردن دیدهها، نمایش نادیدهها: اتكا بر عناصر دیداری / تأثیر بیواسطه: تیع دودَم / حركت از انضمام به انتزاع و برعكس / رویكرد ژانر به انتزاعیترین مفاهیم / انتزاع بر اساس تمثیل و استعاره
4- آشناییزدایی در دنیایی آشناییزدا
گروتسک به عنوان عنصر محوری / آشناییزدایی فراگیر / به چالش کشیدن روزمرگی / آشناییزدایی در دنیایی آشناییزدا / تهاجم به ماهیت انسانی
5- سینمای وحشت و وارونگی ماهیت و کارکرد رسانه
رسانه در مقام عامل وحشت / هراس از رسانه پیش از عصر رسانه / هراس از رسانه در عصر رسانه / هراس از ارتباط يا فقدان ارتباط؟!
(+ پیوست فصل 5 - آن روي سكه: بحران هویت اشیا!)
6- مراتب چندگانة وحشت: از ترس تا فوبیا
عصر وحشت / وحشت، بیزاری، دلهرة وجودی و... / بازتاب فوبیاها در گونة وحشت e
7- شب تاریک روح:
گونة وحشت به مثابه "سایه"ی تمدن بشری
برگذشتن از تاریکی / شب تاریک روح / سینمای وحشت، سایه و کهنالگوها
بخشی کوتاه از فصل 6 کتاب:
در فيلمهاي وحشت فراطبيعي كه عامل وحشت میتواند موجودي فراطبیعی مثل روح، ديو، جن یا... باشد به اقتضای طبیعت این موجودات خیلی وقتها با انواعی عجیبتر و تصورناپذیرتر از فوبیاها سروکار داریم. از جمله اسپکتروفوبیا (هراس از آینه) در فیلمهایی مثل اُکولوس و آینه ها. شخصیت اصلی اکولوس به کارگردانی مایک فلانگن دختر جوانی است که قاطعانه آینهی عتیقهای را مسبب واقعی مجموعه مصیبتهایی میداند که بر سر خاندان آنها نازل شده و معلوم میشود که حق هم دارد. الکساندر آژا، یکی از چهرههای معتبر سینمای وحشت فرانسه، نیز در فیلم آینهها با بازی کیفر ساترلند در نقش اصلی که در واقع اقتباسی است از فیلم کرهای درون آینه (کیم سونگ-هو، 2003) ، آینههایی را تصویر میکند که نه تنها بازتابی دگرگون از آنچه در مقابل آنهاست را می��نمایانند بلکه توسط نیرویی شریر همچون درگاهی به جانب دنیایی دوزخی به کار گرفته میشوند. چنین فیلمهایی را شاید از نگاهی دیگر بتوان ورسیون غایی و مخوف حکایتهای تمثیلی عبرتآموز در باب آخر و عاقبت شیفتگی به تصویر خود در آینه تلقی کرد که با سوق دادن فرد به پرتگاه خودبینی و خودشیفتگی، اسباب زوال او را فراهم میکند!
آینه در روانشناسی و آموزههای رازورزانه به گونهای نمادین هم میتواند نمایندهی ضمیر ناخودآگاه باشد و هم درگاهی به جانب دنیا/ساحتی دیگر و معمولاً فراطبیعی. در ژانر وحشت، از هر دوی این مفاهیم نمادین به طور گستردهای استفاده شده است. به این ترتیب، هراس از آینه یا همان اسپکتروفوبیا میتواند هم دربردارندهی گونهای ترس از محتویات ضمیر ناخودآگاه باشد و هم هراس از ناشناخته را القا کند. و البته در موارد زیادی به ترس از مواجهه با ضمیر گناهکار و خطاکار ارجاع میدهد. در فیلم شاهکلید یین سافتلی، پرستار زن جوانی در خانهای قدیمی و مرموز مشغول کار میشود که هیچ آینهای در آن وجود ندارد. بانوی خانه، دلیل جمعآوری آینهها را منعکس شدن تصویر خدمتکاران قدیمی خانه (که جادوگر بودهاند) در آینهها اعلام میکند. در نهایت معلوم میشود که این ترس در واقع ترس از مواجهه با تقاص شرارت هولناکی است که بر این خدمتکاران روا داشته شده. به عبارت دیگر، ترس از رویارویی با گناهان گذشته که البته با شرارتهای بانوی خانه در زمان حال هم مرتبط است. یونگ در یکی از برترین آثارش، کتاب روانشناسی و کیمیاگری، با اتکا به برخی از آموزههای شوپنهاور، آینه را نمایندهی ضمیر فردی میداند. شوپنهاور، شعور را آینهای میدانست که ارادهی فرد در آن بازتاب مییابد. از این دیدگاه، موتیف بصری ترک برداشتن و/یا شکستن آینه را که یکی از موتیفهای آشنای سینمای وحشت است میتوان نمایندهی گسست میان شعور/ ضمیر فردی و اراده محسوب کرد که در اندیشهی شوپنهاور پدیدهای بسیار مخرب به شمار میآید.
آلخاندرو آمنابار در فیلم عالی دیگران با بازی نیکول کیدمن، با تکنیک و پرداختی استادانه، فیلمش را سرتاسر از حس هلیوفوبیا (هراس از نور و آفتاب)ی تشویشبرانگیزی آکنده که در پایان، مفهوم و دلیل واقعی آن که فراتر از عارضهای جسمانی است آشکار میشود. در اینجا نیز ترس از نور و فقدان آن میتواند از برخی جنبهها به مفاهیم تلویحی آینه و حضور یا فقدان آن راه ببرد؛ از جمله به عنوان عاملی که وجودش طبعاً به مفهوم مواجهه با واقعیت است؛ اما واقعیتی که نباید آشکار شود.
شاید به نظر برسد که خویشاوندی آشکارا عمیق میان سینمای وحشت و فوبیاهای انسانی را کلاً تغذیهی سینمای وحشت از قلمروی متنوع فوبیاها به گونهای یکجانبه تبیین کرده است، ولی جالب اینجاست که از جایی به بعد اين رابطه به طور فزایندهای دوجانبه شده یعنی کمابیش به نوعی بدهبستان تبدیل شده است! عمدتاً از اواخر دههی 1920 تا ميانهی دههی 1930 به بعد؛ دورانی كه با تثبيت رنگ و صدا به نقطهعطفي سرنوشتساز براي سينما و کلاً دنياي ما تبديل شد. به عنوان نمونه، نمایش عمومی بسیار موفقیتآمیز آروارههای اسپیلبرگ در سال 1975 موجی عظیم از توجه عملآً جنونآمیز به کوسهها را عمدتاً در قالب شیفتگی توأم با نفرت و وحشت از پی آورد و گرچه از طرفی انواع و اقسام تیشرتها و کلاهها و مایوها و... با طرح و عکس کوسه به بازار سرازیر شد وحشت و نفرت عامه نسبت به این حیوان نیز به اوجی کمسابقه رسید که تجلی روانی غاییاش در قالب سلاكوفوبيا و گالیوفوبیا (هر دو به معنای هراس از کوسه) و حتی کلاً ایکتیوفوبیا (هراس از ماهی) و در مقیاسی گستردهتر، نوعی تالاسوفوبیا (هراس از اقیانوس) و آگورافوبیا (هراس از آبهای باز) متبلور میشد. در عین حال این موفقیت همهجانبهی آروارهها موجی از فیلمهای ترسناک با الگوهای داستانی مشابه آروارهها را نیز در پی آورد که در آنها نه فقط کوسهها به عنوان مجرمان (!) سابقهدار، که حیوانات جورواجوری وحشت و فاجعه میآفریدند. از این طریق، تا چند سال بعد، فوبياهايي با عوامل حیوانی در قالب کلی زوئوفوبيا (هراس از حيوانات) به شکل بیسابقهای به خودآگاه و ناخودآگاه مخاطبان راه پیدا کردند. از جمله آراكنوفوبيا (هراس از عنكبوت)، كيروپتوفوبيا (هراس از خفاش)، اورنيتوفوبيا (هراس از پرندگان و/يا نفرت از آنها)، ساينوفوبيا (هراس از سگها)، و... طوری که بارها فریاد اعتراض دوستداران حیوانات و حیات وحش بلند شد.
به عنوان مثال، در آراکنوفوبیا به کارگردانی فرانک مارشال، همانطور که از عنوان فیلم هم کاملآً پیداست، "آراکنوفوبیا" (هراس از عنکبوت و سابر بندپایان) اساساً محور فیلم است. در داستان فیلم، عنکبوتی که از ونزوئلا به یک شهر کوچک آمریکایی آورده شده، حسابی تولید مثل میکند و بچههایش که سمی کشنده دارند به جان مردم شهر میافتند. البته نوعی فوبیای دیگر هم در داستان فیلم به گونهای تمثیلی نهفته یعنی زنوفوبیا (هراس یا بیزاری از خارجیها)؛ بهخصوص وقتی این موضوع را در نظر بگیریم که موضوع پرزادوولد بودن غالب مهاجران با خاستگاه کشورهای جهان سومی از سوی مخالفان با این گونه مهاجرتها خیلی وقتها به عنوان خطری بزرگ پیش کشیده شده است.
رابطهی میان سینمای وحشت و فوبیاها، بهخصوص در مقام تعاملی دوجانبه، موضوعی است جالب و قابل بررسی. چند سال پیش مقالهای چاپشده در روزنامهای قدیمی را خواندم در قالب گونهای گزارش خبری دربارهی برخی از افرادی که پس از تماشای فیلم روانی هیچکاک تا مدتها دچار فوبیای بسیار غریبی با عنوان ابلوتوفوبیا (هراس از دوش گرفتن!) شده بودند! با این حساب میتوان مطمئن بود که مثلاً تماشای پرندگان هیچکاک هم برخی را دچار اُرنیتوفوبیا (هراس از پرندگان) کرده. در یک فوروم اینترنتی مرتبط با سینمای وحشت، برخی از کاربران از تجربهی البته اغلب گذرای ترسهایی مثل هایلوفوبیا (هراس از جنگل) و حتی دِندروفوبیا (هراس از درخت) و از این قبیل پس از تماشای فیلم قدرتمند پروژهی جادوگر بلر گفته بودند! در عین حال، اتکای خاص سینمای وحشت بر عوامل برانگیزانندهی فوبیاهایی مثل هِموفوبیا (هراس از خون)، نیکتوفوبیا (هراس از تاریکی)، اُفیدیوفوبیا (هراس از مار)، انتوموفوبیا (هراس از حشرات)، "کولروفوبیا" (هراس از دلقک) و... قطعاً میتواند بر بعضی از ذهنها و روانهای بیش از حد تلقینپذیر تأثیرهایی گذاشته باشد. برخی از فوبیاها در واقع چنان حضور گستردهای در گونهی وحشت داشتهاند که عملاً میتوان گفت نه زیرگونه ولی لااقل زیرشاخهی خاص خود را دارند.
0 notes
🔯☸🔯
The Fool
اولین کارت و اخرین کارت از سری ارکاناهای بزرگ.
"אبیرون ایستاد و وارد نشد."
א همانیست که برمیگردد به الوهیم. نمادی از همه چیز و هیچ چیز. نمادی از نفس و ایمان، نمادی از صفر و بینهایت. در عمل بما یاداوری میکند که ما فقط بخشی از ضروریات را میدانیم پس بیایید در مورد حقیقت نجنگیم. فول در مورد اتمان (روح فردی) و برهمن(روح جهان) است.
فول با عدد صفر شروع شده. سمبل The Egg.. دانه ای که همه چیز را در خود جای میدهد.. نمادی از تمامپتانسیلهای نامحدود ما. فول بخشی از ناخوداگاه جمعی است که بدنبال تجربه است برای کامل شدن. 🔯☸🔯
___________________________________
3 notes
·
View notes
✡☸🔯
گوگرد اتش روح است که همه چیز را زنده میکند. در خورشید است که طلای کیمیاگری ما نهفته، برعکس انچه دیگران میگویند نه در چاکرای قلب، که در چاکرای خورشیدی.
در خورشید ماده فعال گوگرد است. کیمیاگران گوگرد را با خورشید برابر میدانند. گوگرد روح زندگی است. گوگرد نمادی برای اصل فعال در کارهای بزرگ است.
🔯☸✡ _________________________________________________
4 notes
·
View notes
محصول نهایی کیمیاگری Rebis نام گرفته.جدا کردن خصایص متضاد و افرینش هرمافرودیت الهی. یکپارچه سازی روح و ماده..توسط یک دوسر در یکتن واحد نشان داده میشود.
در اساطیر یونان، افرودیت و هرمس فرزند زیبایی بنام هرمافروودیتوس بوجود اوردند. پادشاه سرخ و ملکه سفید.
✡☸🔯
32 notes
·
View notes