Tumgik
#جوجو
oman44com · 4 months
Link
0 notes
ezzat777 · 5 months
Text
expert
جوجو لنقش الحناء
0 notes
mafi-a7ad · 8 months
Text
جوجو اللي لها مبسمٍ عذب
رعبوب وعيونها وساع
مملوحه زادها ربي
لفته ظبي يوم يرتاعِ❤️
87 notes · View notes
mzredart01 · 4 months
Text
Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media Tumblr media
رسمي القديم لشخصيات جوجو من ٢٠٢٠
Some of My old jjba art from 2020
35 notes · View notes
sayron · 5 months
Text
سلوا، باهام کاری کرد که دیگه تا آخر عمرم، این کار رو نکنم!... چه کاری؟؟؟؟
رشوه جنسی از دانشجو های دختر، در ازای نمره!
فکر میکردم مثل دفعات قبل یه کص کلوچه‌ای جوون میکنم. سلوا دختر لوند و نازی بود. اتفاقاً همیشه طنازی و دلبری میکرد از من و باعث شده بود که پیش خودم خیال کنم که اون خودش میخواد بهم بده. یه دختر قد بلند، حدودا ۱۸۰ با پوست روشن و موهای روشن. ولی آتشین مزاج! آخه سلوا لر بود. بچه خرم آباد! بعدا فهمیدم که بین چهار تا داداش تک دختر هستش. تو کلاس خیلی بی پروا و شجاع بود. عاشق کل انداختن و جر و بحث با پسرا و خیلی مغرور. توی خواب هم نمیدیدم که سلوا یه آلفای عضلانی باشه.
نمره اش ۸/۵ شده بود. کلی التماس کرد و چند روز همش توی تلگرام پیام و التماس و جلز ولز کرد. منم که بدجوری توی طول ترم تو کفش بودم حوالی ساعت ۱۲ شبی که فرداش آخرین مهلت ثبت نمرات بود باهاش وعده گذاشتم. کجا؟... خونه مجردی خودم! البته همون شب که باهاش وعده گذاشتم یکی دیگه از دخترا رفت زیر کیرم. اما چیزی که عجیب بود این بود که سلوا هیچ مقاومتی نکرد و سریع قبول کرد. به هر حال براش لوک فرستادم. قرار شد ساعت ۱۰ صبح بیاد و تا ساعت ۶ عصر بهم سرویس بده تا بعدش نمره رو براش رد کنم.
وارد خونه که شد توی پوست خودم نمیگنجیدم. آخه خیلی خوشگل و ناز شده بود. لبشو بوسیدم و با مهربونی دعوتش کردم تو سالن اونم با لبخند نازی چشم گفت و رفت تو سالن. در رو قفل کردم و کلیدش رو گذاشتم تو جیبم. ازش پرسیدم چای میخوری یا قهوه و طبق خواستش قهوه گذاشتم. اما اون مشغول تعویض لباسهاش شد. مثل دخترای دیگه نبود که هاج و واج باشن. انگار تجربه داشت!... با خودم گفتم انگار همکارای دیگه هم ازش کام گرفتن. تو همین فکرا بودم که سینی به دست رفتم تو سالن و با دیدنش خشکم زد. سلوا با یه بیکینی صورتی نشسته بود روی مبل راحتی و عجب بدنی 😨😰😱🤯 بدنش ورزیده و عضلانی بود!... رنگم پرید! با لبخند پرسید:« چی شد استاد؟...» من به تته پته افتاده بودم... سلوا لبخند کنایه آمیزی زد و با اشاره به کنارش گفت:« بیا بشین استاد... بیا بشین اینجا... نترس!... کاریت ندارم...» من با ترس گفتم:« متوجه نمیشم... واااای چه بدنی داری تو دختر؟ 🤯» سلوا جوری بهم نگاه کرد و خندید که تنم لرزید 😈 و گفت:« مگه نمیخواستی یه شب باهام باشی؟... خب منم در اختیارتم دیگه... بیا بشین!» من آب دهنمو به سختی قورت دادم. سلوا چشمکی بهم زد و روی مبل لم داد و با لحن لوس گفت:« چرا معطلی استااااااد؟... بیا تو بغلم استاد خوشگلم... میخوام بخورمت 😜» من داشتم تمام راههای ممکن رو بررسی میکرد. یدفه یه فکری به ذهنم رسید و سریع عملیش کردم. سریع دویدم به سمت در واحد... صدای خنده های تحقیرآمیز سلوا میومد که گفت:« عه... پس چی شد استاااااد؟» بدنم از استرس میلرزید. سریع کلید رو از تو جیبم در آوردم و قفل در رو باز کردم. دستگیره رو فشار دادم و در رو کشیدم. لای در ۱۰-۲۰ سانتی باز شد که یهو محکم به هم کوبیده شد و از صداش جا خوردم. دست رگدار سلوا روی در بود. هرچی زور زدم در رو باز کنم نشد. نفس نفس میزدم. سلوا که پشت سرم بود اون یکی دستشو گذاشت اونطرفم و از پشت بدنشو چسبوند بهم و هلم داد و منو چسبوند به در! بدنش عین سنگ بود. شروع کردم به التماس:« سلوا... سلوا... ولم کن... تو رو خدا... اصلا نظرم عوض شد.‌..» سلوا صورتشو آورد دم گوشم و گفت:« ششششششیییییییی... تو که نمیخوای همسایه هات بفهمن چه گهی میخوردی توی این خونه!... میخوای؟» من تا اینو گفت ساکت شدم. سلوا که بازدم نفس کشیدنش به لاله گوشم میخورد، گفت:« آفرین مموش قشنگم!... استاد عاقلم... بیا که امشب کارت دارم...» گردنمو گرفت و چنان فشار داد که کل ستون فقراتم تیر کشید. تا اومدم بگم آخ با دست دیگه اش دهنمو سفت گرفت. منو چرخوند و با یه لگد از پشت، پرتم کرد وسط نشیمن. پشت سرم خورد به زمین و دنیا دور سرم میچرخید. نمیتونستم از روی زمین بلند شم. فقط متوجه شدم که سلوا در رو قفل کرد. اومد به سمتم در حالی که قلنج انگشتاش رو میشکست. من با همون حالت سر گیجه کشون کشون میرفتم عقب تا رسیدم به دیوار. بدنم میلرزید و گریه و التماس میکردم. سلوا به یه قدمیم رسید. خم شد. دستشو آورد جلو و من پریدم بالا. نیشخندی زد و در حالی که نصف کلید که توی قفل شکسته بود رو بهم نشون داد و چشمکی زد و گفت:« درم قفل کردم که امشب تا صبح در اختیارم... نه! در اختیارت باشم جوجو... 😈 دهنتو باز کن ببینم...» من فقط میلرزیدم. یدفه جوری داد زد که یهو از ترس ادرارم ول شد و خودمو خیس کردم:« میگم دهنتو باز کن کونی!... » دهنمو باز کردم و سلوا کلید رو گذاشت دهنمو وادارم کرد که قورتش بدم. یدفه متوجه خیس شدن شلوار و زمین شد و جوری بهم نگاه کرد که آب شدم از خجالت. با تحقیر گفت:« استااااااد... خودتو خیس کردی؟؟؟... 😏 الهی... » چندتا چک به صورتم زد و همزمان گفت:« استااااااد شاشوی کی بودی تو... کوووووونی!!!... تو که خایه نداری گوه میخوری هوس کص کردن بکنی... حرومزاده...» یه دفعه گردنمو گرفت و چنان فشاری داد که نفسم برید. ساعدهای قطور و عضلانیش رو گرفتم ولی شانسم از صفر هم کمتر بود. منو از زمین کند و گفت:« کاری باهات میکنم استاد شاشو... که دیگه هوس کص کردن نکنی... امشب میشی کونی من... کونی کردنیِ سلوا...»
سلوا اون روز تا صبح فرداش منو به اشکال مختلف و بی رحمانه گایید! لهم کرد. اون هر کاری دلش خواست باهام کرد! مثل اسباب بازی بودم توی مشتش... نه! مثل خمیر بودم...
18 notes · View notes
aan56 · 24 days
Note
فيه نظرية طالعه قبل فتره ان توغاشي وقف هنتر عشان يبدا في مانغا جوجو كايسن .. النظرية طويله جداً تلاقينها بالتويتر .. بس اهم نقطه لفتتني ان جوجو فعلا وراه مؤلف مبدع ومتمرس مو جديد على الساحة يعني وافكاره قريبه من هنتر .. وفيه مصادفات كثير لفتتني بس وقت مايخلص جوجو بعدها باسبوع بترجع سلسلة مانغا هنتر! انا مو ضد ان الكاتب يبدا بشغل ثاني متى ماجاه شغف .. بس حزنت على نفسي لاني انتظرت هنتر كل هالسنوات ولو كان الخبر صحيح بزعل مررره💔💔💔
هههههههههههههه فانز هنتر من كثر ماهم فاضين قعدوا يسوون نظريات ع الاعمال الثانية هههههه
لا ويييين .. وش جاب توغاشي لهالمؤلف .. ؟؟
صح ان توغاشي يستحق تسفيل كبير , بس ما توصل انكم تحسبونه هو جيجي😬
اطردي عنكِ هذه الوساوس
8 notes · View notes
b-79 · 9 months
Text
يا جوجو الاحباب
‏لك حدر القمر صوره
28 notes · View notes
angel2233 · 6 months
Text
ملخص يوم ١٣ رمضان:
يوم كان فيه انشراح خاطر، صحيت وسويت أنا وملاذ فطائر دجاج وسويت لي عصير أخضر، جوجو كان ناشب لي طول الوقت وفطرنا وصليت التراويح، وأخذت عيال أولاد أخواني ووديتهم السوبر ماركت لأن وعدتهم ولعلي ندمت فيما بعد، ثم كانت عندنا عزيمة لطيفة بسيطة في بيتنا، ظليت مع جوجو ألعب معه أغلب الوقت، لعبنا بلاستشين مع أختي الصغيرة وكالعادة فزت ، وتسحرت سموذي، يوم لطيف على النفس الحمد لله ♥️
9 notes · View notes
sunsetlove44 · 20 days
Text
زعلانه مره مره مره عندي مناسبتين ولا قدرت أتوفق بأختيار فستان!
جوجو ملكه الفستانين ماقدرت! احس اول مره يصعب علي كذا🥺
5 notes · View notes
yeesiine · 11 months
Text
Tumblr media Tumblr media Tumblr media
أغلبكم شاف و عرف قصة يوسف الله يصبر أهله ... انا ليا معاه قصة غريبة شوي أنا كنت بحضر لوالده و هو ستريمر مشهور اسمه ابو جوجو و كنت بحضر بثوثه لانه كانو اولاده معاه الشيء اللذي يعطي للبث حلاوة و مؤخرا قبل الحادث كان نزل مقطع مع ولاده و كان سأل عن امكانيته تنزيل مقاطع لانه مقاطعه السابقين ما كان فيهم ولاده بس بيكونو حاصريين ف البثوث... و لكن الشاهد من القصه انه انا لما شفت الفيديو له بالمستشفى كانت الصدمه اقوى كأنه اعرفه و من قرايبي لاا كيف مش ممكن دخلت أتأكد و اقول لاا و احاول اقنع نفسي مش هو الا اللحظة اللي سمعت ابو جوري مسكت راسي من الصدمة و أول لقطة جات ف بالي ساعتها هي الفيديو و اتذكرت اني علقت رغم اني قليل فين اعلق على مقاطع بس من حبي ليهم حبيت المقاطع اكثر و اقول انه ولاده راح يكونو مشروع ستريمر ف المستقبل ان شاء الله ... لكن شاءت الأقدار ان يكون يوسف طير من طيور الجنة الله يلهم ذويه و محبيه الصبر
ف المقطع تقدرو تسمعو صوت ولاده
15 notes · View notes
amaaneea · 4 months
Text
من هذا المكان احب أصرح عن حبي لجوزاء اللي تكره احد يناديها جوزاء ودايما نناديها جوجو، أحبها لأن لولا معية وجودها وإستماعها وسوالفها اليومية معاي ماكنت اعرف أنا بأي حالة تعيسه أكون فيها، احب وجودها في حياتي واتمنى أخسر عمري قبل ما أخسرها، والله.
3 notes · View notes
albrouaz · 8 months
Text
ياللي تكتبون بالهوى و العشق و الهيام
ما جربتوا في يوم يطغى عليكم حب جوجو❤️
4 notes · View notes
mafi-a7ad · 8 months
Text
يا جوجو الاحباب
لك حدر القمر صوره❤️
6 notes · View notes
jamratghada · 8 months
Text
قالو العمر جوجو وموج البحر جوجو
سافرت كل العمر ورجعت احب جوجو
2 notes · View notes
abrarramadan · 8 months
Text
صاحية م النوم فاتني مكالمة من غزة عشان حضرتي كنت قافلة موبايلي ودي كانت بالعافية وصعب تتكرر تاني.
جوجو صحتني تسلم عليا عشان مسافرة السعودية وأنا بكره الوداع.
يبدو أنه يوم مناسب للعياط
6 notes · View notes
aan56 · 2 months
Note
برأيك وش افضل انمي آخر السنوات جوجو كايسن أو قاتل الشياطين ؟ من ناحيه الحبكة والقصة والشخصيات
من ناحية الحبكة :
ماشفت شيء من كيميستو .. كلها لمحات وما اتضحت الا بالثالث .. ممكن يتغير رأيي بعدين
جوجوتسو و اللحسة اللي صارت ثم تويست العقل .. ومن بعدها تويست تشوسو ..
فأقول جوجوتسو يتفوق ..
من ناحية القصة :
كيميستو قصته بسيطة ومفهومة و هدف البطل واضح
جوجوتسو حوسة ..
فأقول كيميتسو يتفوق
من ناحية الشخصيات :
جوجوتسو يتفوق من ناحية الشخصيات الرئيسية المرافقة للبطل متمثلة بـ غوجو\ميغومي\يوتا\نوبارا .. لما نقارنهم بالمعتوهين اللي مع تانجيرو ..البكاية اللي يقاتل نايم ..و ماوكلي فتى الأدغال..!!! لا يجتمعان .. طبعاً نستثني نيزوكو
كيميتسو ..يتفوق من ناحية الشخصيات غير الرئيسية .. فيه كثير شخصيات تنحب .. وثنائياتها حلوة .. وقصصها جميلة .. و تعامل المؤلفة معها بطل
+
كيميتسو .. يتفوق من ناحية البطل (تانجيرو) ..شخصيته ..ردود أفعاله .. ثنائياته ..تعامل المؤلفة معه
فـ بناءً ع ذلك .. الكفة راجحة لـ كيميتسو نو يايبا
2 notes · View notes