Tumgik
#جوون
sayron · 4 months
Text
Tumblr media
نسترن، سلدا و سلما (۱)
«براساس یک داستان واقعی!»
اسم من امیره، یه پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۸۶ کیلو. من دانشجوی ارشد هستم ولی چند سالیه توی محله خودمون تو تهران، مغازه فروش و تعمیر تلفن همراه دارم. بازار کار که تعریفی نداره و روز بروز داره اوضاع اقتصادی مردم خراب تر میشه. بخاطر همین چند سالیه که فروش لوازم جانبی هم انجام میدم. حدود ۲ سال پیش از طریق یکی از رفقا یه ارتباطی با یه بنده خدایی توی قشم گرفتم که میتونست جنس های خوبی از دوبی برام بیاره. ته لنجی البته! از قاب و محافظ صفحه گرفته تا هندزفری و ایر پاد و غیره. خلاصه سود خوبی میتونست داشته باشه. بعد از چند ماه مشورت و همفکری با این و اون با این رفیقم که اسمش میلاده تصمیم گرفتیم یه سفر تفریحی و کاری بریم قشم و کیش!
زمستون بود اما جنوب، اون موقع سال هوا عالیه! خلاصه اینکه ما هتل رو رزرو کردیم چند ماه قبلش. اما از بد روزگار یهو دم سفر ما، زد و مامان میلاد تصادف کرد تو خیابون و فوت کرد. خلاصه گاومون زایید. من اولش گفتم سفر رو کنسل کنیم. ولی میلاد تو مجلس سوم مامانش سر یه اتفاق ساده و الکی با من دعوا کرد و منم غد و یه دنده باهاش قهر کردم. بخاطر همین خودم تنهایی زدم به سفر و با یارو هم که انگار دادن جنس توی کیش براش راحت تر بود وعده کردم و راه افتادم. بخاطر همین دیگه قشم نرفتم و مستقیم و هوایی رفتم کیش و رزرو اتاق رو هم برای خودم دو برابر کردم یعنی ۱۰ روز. خلاصه رسیدم کیش و با تاکسی رفتم هتل. اتاق رو گرفتم و با ساک هام رفتم سمت آسانسور. وقتی رسید در باز شد و چند نفری اومدن بیرون. ولی من غافل از اینکه آسانسور داره میره پارکینگ دو، سوار شدم. آسانسور رفت پایین و ملت پیاده شدن. منم چون توی گوشیم داشتم پیام هامو چک میکردم، گیج! چون لابی داشت توی اون طبقه هم و فک کردم رسید طبقه ۱۷. پیاده شدم. تا فهمیدم اشتباه اومدم در آسانسور بسته شد. برگشت همکف. دکمه رو زدم و منتظر شدم. آسانسور اومد پایین و در باز شد و من: 😳
یه خانوم و دو تا دختر تو آسانسور بودن و 🤯 اوووووووف چه قد و هیکل هایی!!! 😨😰😱
Tumblr media
مامانه که حدودا ۴۲-۳ ساله میزد با ۱۹۷ سانت قد و یه لباس نخی سفید دکولته که خلیجی بود و بدنی که از یه مرد بدنساز هم بیشتر عضله روش نشسته بود؛ از بالای عینک آقتابیش بهم نگاه میکرد و آدامس میجوید. کوله هاش انقدر بزرگ و عضلانی و ورزیده بود که گردن کلفتش رو در بر گرفته بود و شیب تندی داشت. سر شونه های گردش بزرگ بود فیبر عضله اش توی سایه روشن نور آسانسور دیده میشد. بازو های قطوری که از رونهای من کلفت تر بود و انقدر کات بود که عضلات سه سر پشت و دو سر جلو بازو با رگ های روشون از هم جدا شده بود و ساعد ضخیمی که فقط رگ و عضله بود و لا غیر. مچش از ترافیک رگ هاش معلوم بود خیلی قدرتمنده و پنجه هاش با ناخونهای کاشت مشکی رنگ به شدت سکسی و خفن بود. لباس بلند خلیجیش به قدری نازک بود که نوک سفت سینه های عضلانیش و شورت لامبادای سفیدی که پوشیده بود هم از زیر لباس دیده میشد. بخاطر همین حجم سیکس پکش و عضلات چهارسر رون هاش کاملا واضح بود. به جرات هر کدوم از رونهاش دوبرابر دور کمر من بود. من با ۱۸۰ سانت قد تا زیر پستونهای حجیم و قدرتمندش بودم. این تنها لباسی بود که تنش بود. نه روسری و نه کتی که عضلات بالا تنه برهنه اش رو بپوشونه. تخته سینه عضلانیش هم جوری باد کرده بود که وسطشون شکاف خورده بود.
اما دختراش...
Tumblr media
یکیشون که حدودا ۲۲-۳ ساله میزد هم قد خانومه بود، انگار دخترش بود چون خیلی شبیه مامانش بود ولی خیلی خوشگل تر. یه دختر که نه یه فرشته ی عضلانی با چهره ی الهه های خیالی! موهای بلند قهوه ای روشنی داشت که روی سینه هاش ریخته بود و تا رونهاش بلندی داشت. اما لباسی که تنش بود عجیب و غریب بود. اون دختر فقط یه بادی سفید آستین دار تنش بود. فقط یه بادی!!! 🤯 و کص کلوچه ای و گوشتی و عضلانیش از لابلای موهاش باد کرده بود و خودنمایی میکرد. یه چکمه گلودار چرمی پاشنه دار سفید هم پاش بود که تا زیر زانو هاش بلندی داشت. بادی داشت زیر فشار عضلات ورزیده بالا تنه اش منفجر میشد و گردی سرشونه ها و بازوان و ساعدهای ورزیده اش کاملا هویدا بود. لباسش یقه بازی داشت و کوله های عضلانیش که به مامانش رفته بود، کاملا لخت و برهنه زده بود بیرون. تا منو دید پوزخندی زد و گفت:« آقا پسر!... نمیخوای بیای تو؟... الان در بسته میشه ها...»
اینو که گفت، اون یکی دختر هم که قد خیلی بلندتری داشت و سرش توی آیفونش بود، متوجه ی من شد...
Tumblr media
قد بیش از ۲ متری این دختر که خیلی جوون تر از اون یکی بود، ازش یه غول ساخته بود که مثل مامانش آدامس میجوید. وقتی نگاهش بهم افتاد بدنم لرزید. چون ابروهاش رفت و بالا و لبشو غنچه کرد و گفت:« جووووووووون... چه جوجوی نازی...» لرزش بدنم رو فهمید چون نیشخند شیطنت آمیزی روی لبهای قشنگش نقش بست 😈. موهای طلاییش رو دم اسبی بسته بود. یه لگ آبی پوشیده بود که پایین تنه سکسیش رو سکسی تر میکرد.اما بخاطر قد بلندش لگ براش کوتاه بود و ۲۰-۳۰ سانتی از ساق پاهاش لخت بود. یه صندل مشکی پاشنه بلند هم بدون جوراب پاش کرده بود. بالا تنه عضلانیش رو یه نیم تنه ورزشی پوشونده بود. بدنش به اندازه خواهر و مادرش عضلانی نبود ولی انقدری عضله داشت که من از هیبتش خودمو خیس کنم. به جرات صورت من در برابر نافش بود که یه پیرسینگ توش میدرخشید. جوری که برای لیسیدن کصش و زیر نافش نیاز به خم شدن نداشتم.
با ترس و لرز رفتم توی آسانسور، دختر کوچیکتره گفت:« کلاس چندمی آقا کوچولو؟...» من به زمین چشم دوخته بودم. آبجیش خندید و گفت:« شاید اصلا هنوز مدرسه نرفته...» و هر سه زدن زیر خنده. دهنم از ترس خشک شده بود و قلبم داشت توی دهنم میزد. یهو مامانشون دستی به سرم کشید و گفت:« طفلکی... باید شیر بخوری تا بزرگ بشی... 😏» دوباره بلند بلند بهم میخندیدن. نگاه من به صفحه کلید طبقات بود که لامصب خیلی کند طبقه ها رو بالا میرفت. آبجی بزرگتره اومد جلو و گفت:« چرا جواب نمیدی موش موشی؟... نکنه آقا گرگه زبونتو خورده... یا شایدم هنوز زبون باز نکردی؟... 😅🤣» من داشتم از خجالت آب میشدم. اومد جلو و مقابلم وایساد. دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرم رو به سمت بالا بلند کرد. قشنگ زیر پستوناش بودم. موهاشو زد کنار. از زیر پستوناش تا خود کصش آجر چین عضله بود. ایت پک شایدم تن پک! 🤯 از ویوی مافوق پستونای عضلانیش با لبخند تحقیرآمیزی بهم نگاه میکرد و گفت:« میخوای خودم بهت شیر بدم تا بزرگ بشی؟...» یهو مامانش گفت:« ولش کنید... رسیدیم... » طبقه ۲۴ رستوران بام. موقع ناهار بود. اونا با لبخند های تحقیر کنندشون به من از آسانسور پیاده شدن. دختری که از همه بلند تر بود لحظه آخر اومد سمتم. منو به دیوار اتاقک آسانسور فشار داد و آهی کشید. چون دماغ و چونه ام به کص داغش مالیده شد. دستشو گذاشت پشت سرم و صورتمو فشار داد به کصش و گفت:« ببوسش جوجو... زود باش...» من که داشتم تو فشار دستش صورتم له میشد، با ترس چندتا بوسه از روی لگ به کصش کردن و اون خنده ی شیطونی کرد و گفت:« آفرین کوچولوی کردنی ناز...» و رفت و به مامان و خواهرش که منتظرش ایستاده بودن ملحق شد. پشم گارسون ها هم از دیدن اونا فر خورده بود.
خلاصه من تا چند دقیقه توی شوک بودم... موقع ناهار بود ولی من اشتها نداشتم. دکمه طبقه ۱۷ رو زدم و رفتم توی اتاق. تا نزدیک غروب بدون اینکه چمدون هامو باز کنم و لباسم رو در بیارم روی تخت افتاده بودم و به اون چیزی که دیدم و اتفاقی که برام افتاد فکر میکردم.
من تا اونروز فکر میکردم قد بلند محسوب میشم. اما در برابر اون سه تا ماده شیر عضلانی شبیه فنچ بودم...
😰😰😰
ادامه دارد
20 notes · View notes
avengersnewb · 1 year
Text
دکتر پاتس و کاپیتان استیونز
تونی استیو رو فشار داد سمت کمد. 
چیکار— استیو با اندکی مقاومت رفت تو تا ته تا اونجا که جعبه های شوینده رو روی هم چیده بودن.
تونی دنبالش رفت و در رو پشت خودش بست. یه ضربه به عینکش زد که زودتر با فضای تاریک هماهنگ بشه. ”دنبالمونن!“ 
فضا تنگ بود. تونی سعی کرد بره عقبتر ولی هیچ عقبتری وجود نداشت برای همین سرجاش وایساد و سعی کرد نفسشو تو بده به امید اینکه شکمش به پهلوی استیو برخورد نکنه. 
استیو سرجاش جابجا شد. معلوم بود که اونم داره سعی می کنه یه کم فضا بینشون بذاره اما موفق نمی شه. آروم پرسید ”ازکجا فهمیدی؟“ 
تونی زمزمه کرد ”فرایدی. همه حرکات رو بررسی می کنه و ناهمگونی ها رو تشخیص می ده.“ 
استیو چشماشو نازک کرد. ”آفرین دکتر پاتس! فرایدی این کارارو قبلا که با هم ماموریت می رفتیم بلد نبود.“ 
یه حس گرم تو دل تونی پیچید. استیو با یه اسم و یه جمله هوشیارانه دل تونی رو لرزونده بود و ناگهان تونی پرت شده بود به سالها قبل وقتی که هر گفتگو پر از چیزای ناگفته بود پر از حرفای شیرین شیطنت آمیز پر از امید. 
تونی نفسشو بیرون داد. ”کاپیتان استیونز خیلی چیزا از آخرین باری که ما با هم ماموریت رفتیم عوض شده.“ 
”اوه!“  با اینکه فضایی بینشون نبود استیو اومد  یه کم نزدیکتر. گونه هاش تو نوری که فرایدی به فضای تاریک توی کمد می تابون از چند لحظه پیش سرختر شده بودن. گردنش سینه اش تمام پوستی که از لای یقه ی کت ارتشی اش بیرون بود سرخ شده بود.”مثلا چه چیزایی؟“ 
قلب تونی تند تر می تپید. بدن استیو به بدنش فشرده بود و تونی می تونست صدای آروم نفساشو بشنوه. می تونست گرمایی که از بدن استیو صاطع می شه رو حس کنه. 
تونی یه لحظه ایستاد و فکر کرد.
اونا توی یه دنیای دیگه بودن. آدمای دیگه با اسمای دیگه و شغلای دیگه و شاید فقط شاید دکتر پاتس و کاپیتان استیونز هم تمام وقتشونو صرف آهسته از کنار هم گذشتن کرده بودن. شاید دکتر پاتس سالها به کاپیتان استیونز خیره شده بود که جوون بود و زیبا و زود به زود سرخ می شد  شاید کاپیتان استیونز این دنیا از دکتر پاتس خیلی خوشش می یومد ولی جرات نداشت حرفشو بلند بزنه و شاید دکتر پاتس شک نداشت شاید خوب می دونست تو سر کاپیتان چی می گذره.
تونی در حالیکه لباش به گردن استیو می خورد زمزمه کرد ”مثلا این.“ و سرشو بلند کرد تا لبهاشو به لبهای استیو بچسبونه. 
برای یه لحظه ی طولانی بدن استیو منقبض شد. تونی داشت با سرعت تو مغزش حساب می کرد که چهطور می تونه یه کم بره عقبتر که استیو دستشو دو صورت تونه گرفت لبهاشو از هم باز کرد تا تونی راه بده تو و به آرومی  زمزمه ی لذت بخشی کرد در حالیکه دست آزادش به یقه ی کت تونی گره خورد. تونی پشت گردن استیو رو گرفت تا اونو خودش نزدیکتر کنه که کاری کنه که به هم بچسبن در حالیکه دهن استیو رو مزه می کرد. بوسه مثل آتیش بود گرم و روون توی رگهاش جاری می شد. 
دکتر پاتس و کاپیتان استیونز لیاقت این رو داشتن که همدیگه رو در آغوش بگیرن و با بوسه نفس نفس بزنن و فراموش کنن که کجان درست مثل استیو و تونی. مثل همزادهاشون در ۱۹۷۰ اونا هم به اندازه ی کافی صبر کرده بودن.
5 notes · View notes
armansam · 1 year
Text
بهترین تفریح در ایران
اگه بخوایم اسم بهترین تفریح رو توی کشورمون نام ببریم می تونیم به اسکی ، اف رود کردن توی جاده ها، شهربازی ها و .. برسیم
ولی باید قبول کرد که خیلی از این ها هزینه های بالایی دارند و برای عموم مردم نفریح مناسبی محصوب نمی شوند.
کل هفته مشغول درس خوندن یا کار توی شرکت یا مغازه هستین و برای یک روز که می خواین مال خودتون باشه و بهترین روز هفته بعد از یک مدت زمان پر فشار.
از نظر من بهترین انتخاب برای اکثر جوون های هم سن و سال های مامی تونه اتاق فرار می تونه باشه که یک الی دو ساعت توی دنیای دیگه ای قدم بزنین
مجموعه پازل روم یکی از بهترین اتاق مجموعه های اسکیپ روم کرج هستند
امیدواریم لحظات خوشی رو توی آخر هفته بهترین انتخاب رو اشته باشین
2 notes · View notes
mahdiehmirzaie · 2 months
Text
گوگوش وقتی جوون بود رسما it girl ایران بود. چقدر این زن زیبا بود. حیف که کهنسالی سراغ هممون میاد. هر چند بانو هنوز هم اسلی میکنه.
0 notes
notdoni · 3 months
Text
نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
نت دونی , نت سنتور , نت متوسط سنتور , نت سنتور شادمهر عقیلی , notdoni , نت های سنتور شادمهر عقیلی , نت های سنتور , سنتور , شادمهر عقیلی , نت شادمهر عقیلی , نت های شادمهر عقیلی , نت های تیام عزتی , نت های متوسط سنتور , نت سنتور متوسط
پیش نمایش نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
Tumblr media
نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
دانلود نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
خرید نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
جهت خرید نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی روی لینک زیر کلیک کنید
نت سنتور آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
نت سنتور گل یاس شادمهر عقیلی
کوک:سل مینور تئوریک
تنظیم نت سنتور : گروه نت دونی
آهنگساز : شادمهر عقیلی
متن آهنگ زیر نت های سنتور نوشته شده است که اجرای نت ها برای نوازندگان تازه کار سنتور ساده شود.
نسخه های دیگر نت سنتور گل یاس از شادمهر عقیلی برای ساز های دیگر را از طریق لینک های زیر دریافت کنید.
نت پیانو گل یاس شادمهر عقیلی
نت کیبورد گل یاس شادمهر عقیلی
نت ویولن گل یاس شادمهر عقیلی
نت گیتار گل یاس شادمهر عقیلی
نت سنتور گل یاس شادمهر عقیلی
نت کلارینت گل یاس شادمهر عقیلی
---
متن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
یه روز یه باغبونی ، یه مرد آسمونی نهالی کاشت میون ، باغچه ی مهربونی می گفت سفر که رفتم ، یه روز و روزگاری این بوته ی یاس من ، می مونه یادگاری هر روز غروب، عطر یاس ، تو کوچه ها می پیچید میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید اونایی که نداشتن ، از خوبی ها نشونه دیدن که خوبی یاس ، باعث زشتی شونه عابرای بی احساس ، پا گذاشتن روی یاس ساقه هاشو شکستند ، آدم های ناسپاس یاس جوون برگ اون ، تکیه زدش به دیوار خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار یه باغبون دیگه ، شبونه یاسو برداشت پنهون ز نامحرما ، تو باغ دیگه ای کاشت هزار ساله کوچه ها ، پر می شه از عطر یاس اما مکان اون گل ، مونده هنوز ناشناس
---
از نت آهنگ های زیر هم در گذشته بازدید کرده اید . نت سنتور علامت سوال از شادمهر عقیلی
نت سنتور روز سرد از شادمهر عقیلی
----
نت سنتور گل یاس شادمهر عقیلی , نت سنتور شادمهر عقیلی گل یاس , نت آهنگ گل یاس از شادمهر , شادمهر عقیلی نت سنتور گل یاس
کلمات کلیدی : نت دونی , نت سنتور , نت متوسط سنتور , نت سنتور شادمهر عقیلی , notdoni , نت های سنتور شادمهر عقیلی , نت های سنتور , سنتور , شادمهر عقیلی , نت شادمهر عقیلی , نت های شادمهر عقیلی , نت های تیام عزتی , نت های متوسط سنتور , نت سنتور متوسط
0 notes
holychibisuke · 7 months
Text
وقتی فکر میکردم نوجوونای چارده پونزده ساله چرا انقدر غیر منطقی رفتار میکنن زندگی بهم یاد داد بعنوان یه جوون ۲۳ ساله یطوری میتونم احمق باشم که همشونو بزارم تو جیب پشتی شلوارم.
1 note · View note
anarkistan · 1 year
Text
بەشداریکردن و کۆمەک بۆ کۆبوونەوەی نێونەتەوەیی یادی١٥٠ ساڵەی یەکەمین ئینتەرناسیوناڵی دژە-دەسەڵات
بەشداریکردن و کۆمەک بۆ کۆبوونەوەی نێونەتەوەیی یادی١٥٠ ساڵەی یەکەمین ئینتەرناسیوناڵی دژە-دەسەڵات ڕۆژی ١٩ – ٢٣ی ئەم مانگە (حوزەیران/ جوون) واتە سبەینێ (دووشەممە) تاکو ڕۆی هەیینی لە شاری سانت ئیمییەر سویسرا بەرپادەکرێت. بەشداری کردن و کۆمەککرددنی ئێمە ئەنارشیستانی کوردیی-زمان لەنێو ئەو کۆبوونەوە و بۆ ئەو کۆبوونەوەیە، گرنگییەکی بەرچاوی  دەبێت. هەر کەسێک و هەر گرووپێک ئامادەی کۆمەککردنی مادیی بە…
View On WordPress
0 notes
hejen-pize · 1 year
Text
بەشداریکردن و کۆمەک بۆ کۆبوونەوەی نێونەتەوەیی ساڵیادی١٥٠ ساڵەی یەکەمین ئینتەرناسیوناڵی دژە-دەسەڵات
ڕۆژی ١٩ – ٢٣ی ئەم مانگە (حوزەیران/ جوون) واتە سبەینێ (دووشەممە) تاکو ڕۆی هەیینی لە شاری سانت ئیمییەر سویسرا بەرپادەکرێت. بەشداری کردن و کۆمەککرددنی ئێمە ئەنارشیستانی کوردیی-زمان لەنێو ئەو کۆبوونەوە و بۆ ئەو کۆبوونەوەیە، گرنگییەکی بەرچاوی  دەبێت. هەر کەسێک و هەر گرووپێک ئامادەی کۆمەککردنی مادیی بە کۆبوونەوەکە هەیە، دەتوانێت بە کلیککردنی ئەو لینکە بڕی کۆمەکی خۆی بۆ ڕێکخەرانی کۆبوونەوەکە…
View On WordPress
0 notes
jawak · 1 year
Link
0 notes
sayron · 5 months
Text
سلوا، باهام کاری کرد که دیگه تا آخر عمرم، این کار رو نکنم!... چه کاری؟؟؟؟
رشوه جنسی از دانشجو های دختر، در ازای نمره!
فکر میکردم مثل دفعات قبل یه کص کلوچه‌ای جوون میکنم. سلوا دختر لوند و نازی بود. اتفاقاً همیشه طنازی و دلبری میکرد از من و باعث شده بود که پیش خودم خیال کنم که اون خودش میخواد بهم بده. یه دختر قد بلند، حدودا ۱۸۰ با پوست روشن و موهای روشن. ولی آتشین مزاج! آخه سلوا لر بود. بچه خرم آباد! بعدا فهمیدم که بین چهار تا داداش تک دختر هستش. تو کلاس خیلی بی پروا و شجاع بود. عاشق کل انداختن و جر و بحث با پسرا و خیلی مغرور. توی خواب هم نمیدیدم که سلوا یه آلفای عضلانی باشه.
نمره اش ۸/۵ شده بود. کلی التماس کرد و چند روز همش توی تلگرام پیام و التماس و جلز ولز کرد. منم که بدجوری توی طول ترم تو کفش بودم حوالی ساعت ۱۲ شبی که فرداش آخرین مهلت ثبت نمرات بود باهاش وعده گذاشتم. کجا؟... خونه مجردی خودم! البته همون شب که باهاش وعده گذاشتم یکی دیگه از دخترا رفت زیر کیرم. اما چیزی که عجیب بود این بود که سلوا هیچ مقاومتی نکرد و سریع قبول کرد. به هر حال براش لوک فرستادم. قرار شد ساعت ۱۰ صبح بیاد و تا ساعت ۶ عصر بهم سرویس بده تا بعدش نمره رو براش رد کنم.
وارد خونه که شد توی پوست خودم نمیگنجیدم. آخه خیلی خوشگل و ناز شده بود. لبشو بوسیدم و با مهربونی دعوتش کردم تو سالن اونم با لبخند نازی چشم گفت و رفت تو سالن. در رو قفل کردم و کلیدش رو گذاشتم تو جیبم. ازش پرسیدم چای میخوری یا قهوه و طبق خواستش قهوه گذاشتم. اما اون مشغول تعویض لباسهاش شد. مثل دخترای دیگه نبود که هاج و واج باشن. انگار تجربه داشت!... با خودم گفتم انگار همکارای دیگه هم ازش کام گرفتن. تو همین فکرا بودم که سینی به دست رفتم تو سالن و با دیدنش خشکم زد. سلوا با یه بیکینی صورتی نشسته بود روی مبل راحتی و عجب بدنی 😨😰😱🤯 بدنش ورزیده و عضلانی بود!... رنگم پرید! با لبخند پرسید:« چی شد استاد؟...» من به تته پته افتاده بودم... سلوا لبخند کنایه آمیزی زد و با اشاره به کنارش گفت:« بیا بشین استاد... بیا بشین اینجا... نترس!... کاریت ندارم...» من با ترس گفتم:« متوجه نمیشم... واااای چه بدنی داری تو دختر؟ 🤯» سلوا جوری بهم نگاه کرد و خندید که تنم لرزید 😈 و گفت:« مگه نمیخواستی یه شب باهام باشی؟... خب منم در اختیارتم دیگه... بیا بشین!» من آب دهنمو به سختی قورت دادم. سلوا چشمکی بهم زد و روی مبل لم داد و با لحن لوس گفت:« چرا معطلی استااااااد؟... بیا تو بغلم استاد خوشگلم... میخوام بخورمت 😜» من داشتم تمام راههای ممکن رو بررسی میکرد. یدفه یه فکری به ذهنم رسید و سریع عملیش کردم. سریع دویدم به سمت در واحد... صدای خنده های تحقیرآمیز سلوا میومد که گفت:« عه... پس چی شد استاااااد؟» بدنم از استرس میلرزید. سریع کلید رو از تو جیبم در آوردم و قفل در رو باز کردم. دستگیره رو فشار دادم و در رو کشیدم. لای در ۱۰-۲۰ سانتی باز شد که یهو محکم به هم کوبیده شد و از صداش جا خوردم. دست رگدار سلوا روی در بود. هرچی زور زدم در رو باز کنم نشد. نفس نفس میزدم. سلوا که پشت سرم بود اون یکی دستشو گذاشت اونطرفم و از پشت بدنشو چسبوند بهم و هلم داد و منو چسبوند به در! بدنش عین سنگ بود. شروع کردم به التماس:« سلوا... سلوا... ولم کن... تو رو خدا... اصلا نظرم عوض شد.‌..» سلوا صورتشو آورد دم گوشم و گفت:« ششششششیییییییی... تو که نمیخوای همسایه هات بفهمن چه گهی میخوردی توی این خونه!... میخوای؟» من تا اینو گفت ساکت شدم. سلوا که بازدم نفس کشیدنش به لاله گوشم میخورد، گفت:« آفرین مموش قشنگم!... استاد عاقلم... بیا که امشب کارت دارم...» گردنمو گرفت و چنان فشار داد که کل ستون فقراتم تیر کشید. تا اومدم بگم آخ با دست دیگه اش دهنمو سفت گرفت. منو چرخوند و با یه لگد از پشت، پرتم کرد وسط نشیمن. پشت سرم خورد به زمین و دنیا دور سرم میچرخید. نمیتونستم از روی زمین بلند شم. فقط متوجه شدم که سلوا در رو قفل کرد. اومد به سمتم در حالی که قلنج انگشتاش رو میشکست. من با همون حالت سر گیجه کشون کشون میرفتم عقب تا رسیدم به دیوار. بدنم میلرزید و گریه و التماس میکردم. سلوا به یه قدمیم رسید. خم شد. دستشو آورد جلو و من پریدم بالا. نیشخندی زد و در حالی که نصف کلید که توی قفل شکسته بود رو بهم نشون داد و چشمکی زد و گفت:« درم قفل کردم که امشب تا صبح در اختیارم... نه! در اختیارت باشم جوجو... 😈 دهنتو باز کن ببینم...» من فقط میلرزیدم. یدفه جوری داد زد که یهو از ترس ادرارم ول شد و خودمو خیس کردم:« میگم دهنتو باز کن کونی!... » دهنمو باز کردم و سلوا کلید رو گذاشت دهنمو وادارم کرد که قورتش بدم. یدفه متوجه خیس شدن شلوار و زمین شد و جوری بهم نگاه کرد که آب شدم از خجالت. با تحقیر گفت:« استااااااد... خودتو خیس کردی؟؟؟... 😏 الهی... » چندتا چک به صورتم زد و همزمان گفت:« استااااااد شاشوی کی بودی تو... کوووووونی!!!... تو که خایه نداری گوه میخوری هوس کص کردن بکنی... حرومزاده...» یه دفعه گردنمو گرفت و چنان فشاری داد که نفسم برید. ساعدهای قطور و عضلانیش رو گرفتم ولی شانسم از صفر هم کمتر بود. منو از زمین کند و گفت:« کاری باهات میکنم استاد شاشو... که دیگه هوس کص کردن نکنی... امشب میشی کونی من... کونی کردنیِ سلوا...»
سلوا اون روز تا صبح فرداش منو به اشکال مختلف و بی رحمانه گایید! لهم کرد. اون هر کاری دلش خواست باهام کرد! مثل اسباب بازی بودم توی مشتش... نه! مثل خمیر بودم...
18 notes · View notes
abdo1950officiall · 2 years
Photo
Tumblr media
‏‎95'| قووووووووووووووووووووووووووووووول جوون ايبـوكا و التعادل الأهــلي 1 أسـاريـا 1 #WeAreAlahliSC 🇳🇬 #ولد_الزعيم💚🇳🇬 #football ‎‏ https://www.instagram.com/p/CokUf5Sr_Er/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
thesturnone · 2 years
Link
The Revolution Burns on  "For Mehsa, for Nika, for Yalda, for Kian... either freedom or death"
I am proud to see the power of the people bringing down a corrupt and atrocious regime.
0 notes
sherviinnikzad-blog · 2 years
Photo
Tumblr media
‏‎آهای بی سوادی که فقط به فکر بی حجابی و زیر شکم هستی آهای بی عقلی که تو افکار قدیمی خودت غرق شدی و حاضر نیستی بخاطر غرور و تعصب خودت واقعیت ها رو قبول کنی افکار جوون های دانشجو و باسواد ما اینه خاک برسر ما که با شما شدیم یک ملت‎‏ (در ‏‎Iran‎‏) https://www.instagram.com/p/Ck09OtKtCG0/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
opeedes · 2 years
Text
RT @hopefool: برای اولین بار تو خیابون با موی رها قدم زدم. دخترای جوون با لبخند نگاهم می‌کردن، چندتا پسر با دیدنم بلند گفتن «زن زندگی آزادی». دوتا خانم میانسال از کنارم رد شدن یکیشون چشم تو چشم شد باهام و گفت آفرین. و از همه مهم‌تر، باد بین موهام می‌وزید. #OpIran #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
RT @hopefool: برای اولین بار تو خیابون با موی رها قدم زدم. دخترای جوون با لبخند نگاهم می‌کردن، چندتا پسر با دیدنم بلند گفتن «زن زندگی آزادی». دوتا خانم میانسال از کنارم رد شدن یکیشون چشم تو چشم شد باهام و گفت آفرین. و از همه مهم‌تر، باد بین موهام می‌وزید. #OpIran #مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
— Ali Haqiqi (@haqaliz) Sep 28, 2022
Tweeted by https://twitter.com/haqaliz if you want to check tweet, here you are :)
https://twitter.com/haqaliz/status/1575068018035421185
September 28, 2022 at 01:50PM
0 notes
notdoni · 3 months
Text
نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن شادمهر عقیلی , notdoni , نت های ویولن شادمهر عقیلی , نت های ویولن , ویولن , شادمهر عقیلی , نت شادمهر عقیلی , نت های شادمهر عقیلی , نت های تیام عزتی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
پیش نمایش نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
Tumblr media
نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
دانلود نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
خرید نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
جهت خرید نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی روی لینک زیر کلیک کنید
نت ویولن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
نت ویولن گل یاس شادمهر عقیلی
تنظیم نت ویولن : تیام عزتی
آهنگساز : شادمهر عقیلی
متن آهنگ زیر نت های ویولن نوشته شده است که اجرای نت ها برای نوازندگان تازه کار ویولن ساده شود.
نسخه های دیگر نت ویولن گل یاس از شادمهر عقیلی برای ساز های دیگر را از طریق لینک های زیر دریافت کنید.
نت پیانو گل یاس شادمهر عقیلی
نت کیبورد گل یاس شادمهر عقیلی
نت ویولن گل یاس شادمهر عقیلی
نت گیتار گل یاس شادمهر عقیلی
نت سنتور گل یاس شادمهر عقیلی
نت کلارینت گل یاس شادمهر عقیلی
---
متن آهنگ گل یاس شادمهر عقیلی
یه روز یه باغبونی ، یه مرد آسمونی نهالی کاشت میون ، باغچه ی مهربونی می گفت سفر که رفتم ، یه روز و روزگاری این بوته ی یاس من ، می مونه یادگاری هر روز غروب، عطر یاس ، تو کوچه ها می پیچید میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید اونایی که نداشتن ، از خوبی ها نشونه دیدن که خوبی یاس ، باعث زشتی شونه عابرای بی احساس ، پا گذاشتن روی یاس ساقه هاشو شکستند ، آدم های ناسپاس یاس جوون برگ اون ، تکیه زدش به دیوار خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار یه باغبون دیگه ، شبونه یاسو برداشت پنهون ز نامحرما ، تو باغ دیگه ای کاشت هزار ساله کوچه ها ، پر می شه از عطر یاس اما مکان اون گل ، مونده هنوز ناشناس
---
از نت آهنگ های زیر هم در گذشته بازدید کرده اید . نت ویولن علامت سوال از شادمهر عقیلی
نت ویولن ستاره از شادمهر عقیلی
نت ویولن روز سرد از شادمهر عقیلی
----
نت ویولن گل یاس شادمهر عقیلی , نت ویولن شادمهر عقیلی گل یاس , نت آهنگ گل یاس از شادمهر , شادمهر عقیلی نت ویولن گل یاس
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن شادمهر عقیلی , notdoni , نت های ویولن شادمهر عقیلی , نت های ویولن , ویولن , شادمهر عقیلی , نت شادمهر عقیلی , نت های شادمهر عقیلی , نت های تیام عزتی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
0 notes
rez2nes · 4 years
Photo
Tumblr media
طرحی که یک هفته طول کشید 😁✌. . @razi.artwork @razi.artwork . .@rez2nes @rez2nes . . .#fredy #fredykruger #horror #movie #rez2nes #razi_artwork #raziartwork #فیلم #نقاشی #نقاشی_فانتزی #باحال #مهمونی #تهران #مشهد #ایرانی #جوون #خنده #خبر #دابسمش #پروفایل_خاص #پروفایل #خاص #ابی #کارتون https://www.instagram.com/p/CBRN5fDjArD/?igshid=40axo71v4its
0 notes