Tumgik
#خیابون
mahdiehmirzaie · 1 year
Text
everywhere i go i have to bring my brain and memories with myself and men catcalling won't make it easier. i hate being a woman and a human.
2 notes · View notes
sayron · 4 months
Text
Tumblr media
نسترن، سلدا و سلما (۱)
«براساس یک داستان واقعی!»
اسم من امیره، یه پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۸۶ کیلو. من دانشجوی ارشد هستم ولی چند سالیه توی محله خودمون تو تهران، مغازه فروش و تعمیر تلفن همراه دارم. بازار کار که تعریفی نداره و روز بروز داره اوضاع اقتصادی مردم خراب تر میشه. بخاطر همین چند سالیه که فروش لوازم جانبی هم انجام میدم. حدود ۲ سال پیش از طریق یکی از رفقا یه ارتباطی با یه بنده خدایی توی قشم گرفتم که میتونست جنس های خوبی از دوبی برام بیاره. ته لنجی البته! از قاب و محافظ صفحه گرفته تا هندزفری و ایر پاد و غیره. خلاصه سود خوبی میتونست داشته باشه. بعد از چند ماه مشورت و همفکری با این و اون با این رفیقم که اسمش میلاده تصمیم گرفتیم یه سفر تفریحی و کاری بریم قشم و کیش!
زمستون بود اما جنوب، اون موقع سال هوا عالیه! خلاصه اینکه ما هتل رو رزرو کردیم چند ماه قبلش. اما از بد روزگار یهو دم سفر ما، زد و مامان میلاد تصادف کرد تو خیابون و فوت کرد. خلاصه گاومون زایید. من اولش گفتم سفر رو کنسل کنیم. ولی میلاد تو مجلس سوم مامانش سر یه اتفاق ساده و الکی با من دعوا کرد و منم غد و یه دنده باهاش قهر کردم. بخاطر همین خودم تنهایی زدم به سفر و با یارو هم که انگار دادن جنس توی کیش براش راحت تر بود وعده کردم و راه افتادم. بخاطر همین دیگه قشم نرفتم و مستقیم و هوایی رفتم کیش و رزرو اتاق رو هم برای خودم دو برابر کردم یعنی ۱۰ روز. خلاصه رسیدم کیش و با تاکسی رفتم هتل. اتاق رو گرفتم و با ساک هام رفتم سمت آسانسور. وقتی رسید در باز شد و چند نفری اومدن بیرون. ولی من غافل از اینکه آسانسور داره میره پارکینگ دو، سوار شدم. آسانسور رفت پایین و ملت پیاده شدن. منم چون توی گوشیم داشتم پیام هامو چک میکردم، گیج! چون لابی داشت توی اون طبقه هم و فک کردم رسید طبقه ۱۷. پیاده شدم. تا فهمیدم اشتباه اومدم در آسانسور بسته شد. برگشت همکف. دکمه رو زدم و منتظر شدم. آسانسور اومد پایین و در باز شد و من: 😳
یه خانوم و دو تا دختر تو آسانسور بودن و 🤯 اوووووووف چه قد و هیکل هایی!!! 😨😰😱
Tumblr media
مامانه که حدودا ۴۲-۳ ساله میزد با ۱۹۷ سانت قد و یه لباس نخی سفید دکولته که خلیجی بود و بدنی که از یه مرد بدنساز هم بیشتر عضله روش نشسته بود؛ از بالای عینک آقتابیش بهم نگاه میکرد و آدامس میجوید. کوله هاش انقدر بزرگ و عضلانی و ورزیده بود که گردن کلفتش رو در بر گرفته بود و شیب تندی داشت. سر شونه های گردش بزرگ بود فیبر عضله اش توی سایه روشن نور آسانسور دیده میشد. بازو های قطوری که از رونهای من کلفت تر بود و انقدر کات بود که عضلات سه سر پشت و دو سر جلو بازو با رگ های روشون از هم جدا شده بود و ساعد ضخیمی که فقط رگ و عضله بود و لا غیر. مچش از ترافیک رگ هاش معلوم بود خیلی قدرتمنده و پنجه هاش با ناخونهای کاشت مشکی رنگ به شدت سکسی و خفن بود. لباس بلند خلیجیش به قدری نازک بود که نوک سفت سینه های عضلانیش و شورت لامبادای سفیدی که پوشیده بود هم از زیر لباس دیده میشد. بخاطر همین حجم سیکس پکش و عضلات چهارسر رون هاش کاملا واضح بود. به جرات هر کدوم از رونهاش دوبرابر دور کمر من بود. من با ۱۸۰ سانت قد تا زیر پستونهای حجیم و قدرتمندش بودم. این تنها لباسی بود که تنش بود. نه روسری و نه کتی که عضلات بالا تنه برهنه اش رو بپوشونه. تخته سینه عضلانیش هم جوری باد کرده بود که وسطشون شکاف خورده بود.
اما دختراش...
Tumblr media
یکیشون که حدودا ۲۲-۳ ساله میزد هم قد خانومه بود، انگار دخترش بود چون خیلی شبیه مامانش بود ولی خیلی خوشگل تر. یه دختر که نه یه فرشته ی عضلانی با چهره ی الهه های خیالی! موهای بلند قهوه ای روشنی داشت که روی سینه هاش ریخته بود و تا رونهاش بلندی داشت. اما لباسی که تنش بود عجیب و غریب بود. اون دختر فقط یه بادی سفید آستین دار تنش بود. فقط یه بادی!!! 🤯 و کص کلوچه ای و گوشتی و عضلانیش از لابلای موهاش باد کرده بود و خودنمایی میکرد. یه چکمه گلودار چرمی پاشنه دار سفید هم پاش بود که تا زیر زانو هاش بلندی داشت. بادی داشت زیر فشار عضلات ورزیده بالا تنه اش منفجر میشد و گردی سرشونه ها و بازوان و ساعدهای ورزیده اش کاملا هویدا بود. لباسش یقه بازی داشت و کوله های عضلانیش که به مامانش رفته بود، کاملا لخت و برهنه زده بود بیرون. تا منو دید پوزخندی زد و گفت:« آقا پسر!... نمیخوای بیای تو؟... الان در بسته میشه ها...»
اینو که گفت، اون یکی دختر هم که قد خیلی بلندتری داشت و سرش توی آیفونش بود، متوجه ی من شد...
Tumblr media
قد بیش از ۲ متری این دختر که خیلی جوون تر از اون یکی بود، ازش یه غول ساخته بود که مثل مامانش آدامس میجوید. وقتی نگاهش بهم افتاد بدنم لرزید. چون ابروهاش رفت و بالا و لبشو غنچه کرد و گفت:« جووووووووون... چه جوجوی نازی...» لرزش بدنم رو فهمید چون نیشخند شیطنت آمیزی روی لبهای قشنگش نقش بست 😈. موهای طلاییش رو دم اسبی بسته بود. یه لگ آبی پوشیده بود که پایین تنه سکسیش رو سکسی تر میکرد.اما بخاطر قد بلندش لگ براش کوتاه بود و ۲۰-۳۰ سانتی از ساق پاهاش لخت بود. یه صندل مشکی پاشنه بلند هم بدون جوراب پاش کرده بود. بالا تنه عضلانیش رو یه نیم تنه ورزشی پوشونده بود. بدنش به اندازه خواهر و مادرش عضلانی نبود ولی انقدری عضله داشت که من از هیبتش خودمو خیس کنم. به جرات صورت من در برابر نافش بود که یه پیرسینگ توش میدرخشید. جوری که برای لیسیدن کصش و زیر نافش نیاز به خم شدن نداشتم.
با ترس و لرز رفتم توی آسانسور، دختر کوچیکتره گفت:« کلاس چندمی آقا کوچولو؟...» من به زمین چشم دوخته بودم. آبجیش خندید و گفت:« شاید اصلا هنوز مدرسه نرفته...» و هر سه زدن زیر خنده. دهنم از ترس خشک شده بود و قلبم داشت توی دهنم میزد. یهو مامانشون دستی به سرم کشید و گفت:« طفلکی... باید شیر بخوری تا بزرگ بشی... 😏» دوباره بلند بلند بهم میخندیدن. نگاه من به صفحه کلید طبقات بود که لامصب خیلی کند طبقه ها رو بالا میرفت. آبجی بزرگتره اومد جلو و گفت:« چرا جواب نمیدی موش موشی؟... نکنه آقا گرگه زبونتو خورده... یا شایدم هنوز زبون باز نکردی؟... 😅🤣» من داشتم از خجالت آب میشدم. اومد جلو و مقابلم وایساد. دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرم رو به سمت بالا بلند کرد. قشنگ زیر پستوناش بودم. موهاشو زد کنار. از زیر پستوناش تا خود کصش آجر چین عضله بود. ایت پک شایدم تن پک! 🤯 از ویوی مافوق پستونای عضلانیش با لبخند تحقیرآمیزی بهم نگاه میکرد و گفت:« میخوای خودم بهت شیر بدم تا بزرگ بشی؟...» یهو مامانش گفت:« ولش کنید... رسیدیم... » طبقه ۲۴ رستوران بام. موقع ناهار بود. اونا با لبخند های تحقیر کنندشون به من از آسانسور پیاده شدن. دختری که از همه بلند تر بود لحظه آخر اومد سمتم. منو به دیوار اتاقک آسانسور فشار داد و آهی کشید. چون دماغ و چونه ام به کص داغش مالیده شد. دستشو گذاشت پشت سرم و صورتمو فشار داد به کصش و گفت:« ببوسش جوجو... زود باش...» من که داشتم تو فشار دستش صورتم له میشد، با ترس چندتا بوسه از روی لگ به کصش کردن و اون خنده ی شیطونی کرد و گفت:« آفرین کوچولوی کردنی ناز...» و رفت و به مامان و خواهرش که منتظرش ایستاده بودن ملحق شد. پشم گارسون ها هم از دیدن اونا فر خورده بود.
خلاصه من تا چند دقیقه توی شوک بودم... موقع ناهار بود ولی من اشتها نداشتم. دکمه طبقه ۱۷ رو زدم و رفتم توی اتاق. تا نزدیک غروب بدون اینکه چمدون هامو باز کنم و لباسم رو در بیارم روی تخت افتاده بودم و به اون چیزی که دیدم و اتفاقی که برام افتاد فکر میکردم.
من تا اونروز فکر میکردم قد بلند محسوب میشم. اما در برابر اون سه تا ماده شیر عضلانی شبیه فنچ بودم...
😰😰😰
ادامه دارد
20 notes · View notes
lerrixe · 4 months
Text
تولدم همیشه به مواقع بدی میخوره. سال قبل که اونجوری با همه بد بودم، سال قبلش دچار اموشنال دمیج ناشی از کات کردن شدم(وسط خرید برای تولد، یهو وایسادم کنار مغازه و رسما عر زدم). قبل اون کرونا بود جایی نرفتیم، قبل قبلش باز دعوا با ننه بابا، قبل قبلش هم یادم نیست، چون معمولا اگه اتفاق خیلی خوبی بیفته همیشه تو ذهنم نگهش میدارم و یه وقتایی بهش فکر میکنم::) مثلا اون حسی که شش سال پیش موقع چیدن اتاق جدیدم داشتم رو یادمه، یا قبولی تو فلان مدرسه و موفقیت های ناچیز، یا حتی اولین باری که غذای من در آوردیم خوشمزه شد، موقعی که بابام یه پلیر کوچولو یا یه اتود برام خرید، وقتی که داشتم مانسکین گوش میکردم و آهنگه با فضای ماشین و خیابون جور بود، اینا رو یادمه. از همینا واقعا خیلی لذت بردم. تولد بینشون بود؟ نه.
چند وقت پیش مامانم درمورد تولد امسالم گفت، طبق معمول نادیده گرفتم حرفاشو. لابد یه تیکه و کنایه و تحقیر دیگه توشه، اینو با خودم گفتم. الان دوباره اون حرفش اومد تو ذهنم و هار هار به خودم خندیدم. باز یه بدبختی دیگه قراره پیش بیاد، عجب سورپرایزی دود! کلا یه جوری شدم که حتی اگه حرفای قشنگ هم بزنن خیلی بهش بدبینم. به ندرت میتونم قول و قرارهای مهربونانه رو جدی بگیرم. امسال هم قراره عین همیشه گه باشه. یه حسی میگه اینجوری نیست اما دوست ندارم خودم رو با امید الکی تغذیه کنم. از دروغ هایی که به خودم گفتم سیرم، مرسی.
همچنان امیدوارم این مهر ماه تو این خونه نباشم. برم خوابگاه، وسایلم رو بچینم، خیلی سالم و متمدن با بقیه ارتباط برقرار کنم و با همه کنار بیام، زبانم رو بهتر کنم و پول در بیارم و درس بخونم و با نمره بالا فارغ التحصیل بشم و الفرار. میدونم وقتی از مادر و پدرم دورم شرایط اوکی تره. احتمالا این کمال طلبیشون رو روی برادرام خالی کنن:)؟ نمیدونم. مهم نیست. خودخواهیه، اما من همین گاویم که هستم. فقط پول در بیارم و برم. اون موقع بازم افتخار نمیکنن البته، چون قراره دیگه زن خودم باشم؛ ودختری به سنگینی تراکتور باش و راک گوش نده و یعنی چی میخوای گیتار داشته باشی و سگ پرورش بدی و کیر خر.
چه جمله ی هاتی، "قراره زن خودم باشم"، قلبم یه جوری شد.
2 notes · View notes
afebrahimi · 1 year
Photo
Tumblr media
‌ دیوار نوشته ای در #مشهد : تقاص خون‌#مجید_رضا_رهنورد چند سپاهی است؟ مطالبه‌ای است در برابر #روح_الله_عجمیان که مشخص نیست چقدر از جوانان آزادی‌خواه را در #آبان۹۸ و اعتراضات اخیر کشته! حالا که دیگر شکی نیست او روز چهلم #حدیث_نجفی برای جنگ با مردم به خیابون و بین مردم فرستاده شده بود که کشته شد. حالا هم خانواده اش راهش را ادامه می دهند و به خونخواری مشغولند؛در روزهای گذشته خانواده #عجمیان بسیجی سرکوبگر کشته شده در #چهلم_حدیث_نجفی در #کرج به دادگاه انقلاب مراجعه کرده‌اند و‌ از تعدیل در اجرای حکم اعدام مابقی متهمان ابراز گلایه و‌ شکایت کرده‌اند. گفتنی است در رابطه با پرونده قتل #روح_الله_عجمیان که تاکنون نیز مشخص نشده کار چه کسی است، تاکنون ۱۶ متهم به احکام اعدام و یا حبس های طولانی مدت محکوم شدند. مورخ ۱۷ دی ماه، دو تن از متهمان این پرونده به نام های #محمد_مهدی_کرمی و #سید_محمد_حسینی اعدام شدند و احکام اعدام صادره برای سه متهم دیگر به نام های #حمید_قره_حسنلو ، رضا آریا و حسین محمدی، پس از نقض در دیوان عالی کشور جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض ارسال شد. این اقدام‌ حتی خلاف رویه قضایی جمهوری اسلامی و‌ شرع است و مشخص نیست برای مرگ یک نفر چند حکم اعدام دیگر باید صادر شود؟ برای قاتل مردم عجمیان تابحال ۲ نفر را اعدام کردید و ۱۶ حکم داده‌اید ملت برای تقاص مجبد رضا چند سپاهی باید بکسند؟ #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران @irbr.news https://www.instagram.com/p/CqYpoe6MqsL/?igshid=NGJjMDIxMWI=
7 notes · View notes
notdoni · 1 month
Text
نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو سیروان خسروی , notdoni , نت های پیانو سیروان خسروی , نت های پیانو , پیانو , سیروان خسروی , نت سیروان خسروی , نت های سیروان خسروی , نت های فرزاد سرتک زاده , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
Tumblr media
نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
دانلود نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
خرید نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
جهت خرید نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانو آهنگ تنها نذار از سیروان خسروی
نت پیانوی آهنگ تنها نذار سیروان خسروی
تنظیم نت پیانو » فرزاد سرتک زاده
متن آهنگ تنها نذار سیروان خسروی دزدیدی از من ، آرزو هامو
من از تو دارم ، تنهاییامو
پروازو دیدیم ، بال و پرت رفت
خاطره هامون ، از خاطرت رفت
تنها نذار ، این دیوونه رو
خالی نکن ، تو این خونه رو
وقتی نیستی ، واسه کی بخونم
تو نباشی ، واسه چی بمونم
هر جایِ این شهر ، ردِ من و تو
کی عاشقی کرد ، قدِ من و تو
گفتی میمونی ، اما دلت رفت
خاطره هامون ، از خاطرت رفت
خیلی وقته که این خیابون
توو بارون ندیده ما رو با همدیگه
بدونِ تو که دنیامی نه
نمیخوام یه لحظه دنیا رو دیگه
تنها نذار ، این دیوونه رو
خالی نکن ، تو این خونه رو
وقتی نیستی ، واسه کی بخونم
تو نباشی ، واسه چی بمونم
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو سیروان خسروی , notdoni , نت های پیانو سیروان خسروی , نت های پیانو , پیانو , سیروان خسروی , نت سیروان خسروی , نت های سیروان خسروی , نت های فرزاد سرتک زاده , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
0 notes
vallring · 1 month
Text
Tumblr media
من وقتی که برق ها قطع می‌شن رو دوست دارم
صفر: من وقتی که برق ها قطع می‌شن رو دوست دارم.‌
یک: چرا؟
صفر: چون باعث می‌شه نویز ها قطع بشن.
یک: نویز ها؟
صفر: آره. صدای کولر هایی که همیشه روشنن، یخچال هایی که همیشه زمزمه می‌کنن و لامپ هایی که با حماقتشون به ستاره ها فخر می فروشن. من از این بدم میاد.
یک: ولی بدون اینا زندگیت خیلی سخت تر می‌شه.
صفر: درسته. ولی فکر می‌کنم دوست دارم بعضی مواقع یک سرسی چیز ها رو از دست بدم. راحتی اعتیادآوره و با بودنش آدم ها رو روی آتوپایلت رها می‌کنه. مثل یک والدی که به بچه‌اش تلفن همراهش رو می‌ده تا فقط ساکتش کنه. تو کوتاه مدت ممکنه براش سودمند باشه، ولی توی بلندمدت افتضاح به بار میاره.
Tumblr media
یک: متوجه نمی‌شم. با از دست دادن برق چه چیزی به دست میاری؟
صفر: وقتی که برق ها میرن صدای های خیابون های اطراف بیشتر میاد، یا بهتره بگم من بهش آگاه ترم. صدای همسایه های رو می‌شنوم که با هم‌دیگه حرف می‌زنن، بادی که از غرب میاد رو روی پوستم احساس می‌کنم و مهم‌تر از همه باعث میشه آسمون شب که رنگش با آلودگی نوری و هوا به سرخی می‌زنه رو ببینم. دیدنش باعث می‌شه به یاد بیارم که چقدر ساده لوحانه سعی می‌کنیم جلوی ستاره های شب قد علم کنیم و از جلوی دیدمون کنارشون ببریم من فکر می‌کنم هیچ چیز به اندازه مطالعه آسمون هیجان انگیز نیست، و بقیه کار ها یا یک حواس پرتی، و یا یک وسیله برای رسیدن به موضوع ان. رفتن برق باعث میشه علاقه کودکانه ام به فضا رو دوباره به یاد بیارم.
یک: فهمیدم. ولی اگه توی طول روز برق رفت چطور؟ یه پارچه به اندازه خورشید داری که پنهانش کنی؟
صفر: اگر می‌تونستم خورشید رو به دامم می‌انداختم و توی اتاقم قایمش می‌کردم.
یک: و حالا که نمی‌تونی؟
صفر: خورشید ارزش خودش رو می‌دونه و همیشه پیش ما نیست. بعضی وقتا به این فکر می‌کنم که چقدر خوبه که خورشید آدم نیست. آدما بی نظمن، احساساتین، و مهم تر از همه فراموش کارن. هیچ آدمی نمی‌تونه خورشید باشه.
یک: بالاخره ما از خورشید بدمون میاد یا تحسینش می‌کنیم؟
صفر: خورشید منبع انرژیه و آدما انرژی زندگیشون رو ناخودآگاه از نورش می‌گیرن. هر چند که برای استفاده ازش تو طول روز و زنده موندن توی شب برنامه های مختلفی براش دارن.
یک: و اینا چه ربطی به <دام انداختن> و رابطه ما با خورشید داره؟
صفر: اونایی که سهم روزانه‌شون رو هدر می‌دن به خورشید خیانت می‌کنن. شاید ناپدید شدن و رفتنش برای یه مدت کوتاه این حقیقت رو به یادشون بیاره. من از آدم های خائن متنفرم.
Tumblr media
یک: پس می‌شه گفت مشکل اصلی ما برق و خورشید نیست؟
صفر: درسته. فکر می‌کنم من یاد گرفتم بعضی مواقع عاشق از دست دادن باشم.
بیست و پنج مرداد هزار و چهارصد و سه
Tumblr media
1 note · View note
30ahchaleh · 3 months
Text
Tumblr media
ـ༺᪣ـ کارما ـ कर्म ـ᪣༻ـ
.
⭐️متنی ساده اما کامل⭐️
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ our work ـ کار ما ـ
در هر مکان‌و هر زمون
دردی به دل ، لبی خندون
داره دیدی یه مهربون
یه ایرادیش "میشه" جهون
.
در این کشور و شهرمون
حاکم شده بی دین ایمون
بابا رفته خونه بی نون
تو مدرسه دروغ نخون
.
مادر داره چشمی گریون
عزیزش‌رو کردن زندون
وطــــن‌مون و تن‌مون
شده ویرون شده ویرون
.
شادی از دل رفته بیرون
بیا توهم ساکت نمون
نیاز داره به ما ایرون
نجات بدیم از دستشون
.
یادم میاد اون تابستون
گفتش به ما اون باغبون
کنه کشور رو گلستون
.
اما رسید یه زمستون
با وعده های اون حیوون
سالها بعدش غرق به‌خون
تو رو دیدم تو خیابون
.
نسل جدید توهم بدون
احمق بودن سیاسیون
دغل بودن روحانیون
.
جماعتی هم نادون
از کرده خود پشیمون
کردن بدل چه آسون
اون باغ رو به بیابون
.
شادی از دل رفته بیرون
بیا توهم ساکت نمون
نیاز داره به ما ایرون
نجات بدیم از دستشون
.
از این زمین تا آسمون
حتی یه قطره بارون
نیست از کردش در امون
.
در هر مکان‌و هر زمون
غمی به دل ، لبی خندون
داره دیدی یه مهربون
یه ایرادی "داره" جهون
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
.
پ.ن : عکس این پـُست درخواستی بود از همکار این روز های من
Photo made by:
DALL·E 3. For @30ahchaleh
.
.
.
1 note · View note
sonasom · 7 months
Text
داستان برند گود وود
دونه‌ی توی خاک هیچ وقت با خودش فکر نمی‌کرد که روزی به درخت و سپس به جزئی از خونه تبدیل بشه. اون توی خواب زمستونی خودش هم نمی‌دید که میزی باشه برای یک هنرمند، استند مدادرنگی ای باشه برای چند مداد یا چهارپایه‌ای که یه نفر خسته از آشپزی روش بشینه و از پنجره خیابون رو نگاه کنه. هیچ کدوم این خیال‌ها در ذهن دونه نمی‌گنجید اگر گود وود نبود…
رسالت گود وود تمام هدف ما در گود وود، طراحی و ساخت وسیله‌هاییه که زندگی رو برای همراهانش ساده‌تر کنه. وسیله‌هایی که بیانگر سادگی و در عین حال کارایی باشن و به شما حسی از کیفیت و زیبایی منتقل کنن. در مجموعه‌ گود وود، در میان عطر چوب تخته‌ها رو کنار هم می‌چینیم و میخ‌ها رو محکم می‌کوبیم تا ابزاری چوبی خلق کنیم. در مجموعه ما، خلاقیت کلیدواژه‌ی خلق آثار ماست و سادگی رمز خوش‌نامی ما.
1 note · View note
bornlady · 9 months
Text
مدل های کراتینه مو : که در آن احساس می کردم یک مرد مجروح که کاتاپلاسمی که ناگهان می کشی. در این بحران، من یک جهش جسورانه از این توروس شیطان، و با جهش، خواب آور من را شکست متصل کردن "کجاست احمق انسان احمق" فریاد زدم که جرأت می کند به میمون بپردازد. رنگ مو : دنیای والای غیبی ارواح، که ممکن است در آن لحظه از قبل باز شود او؟" اما روی، بالا، زیر تخت، چیزی شنیده نمی شد یا مشاهده گردید. از پنجره به بیرون نگاه کردم: همه جا مهتاب طیفی و سکون خیابانی؛ هیچ حرکتی جز (احتمالاً از باد)، بر روی گالوس تپه دور، یک نفر اخیرا به دار آویخته شد. مدل های کراتینه مو مدل های کراتینه مو : هر کس مانند من آن را برای خودفریبی می گرفت: بنابراین من دوباره خودم را در روشن عدالت منفعل و تخت هوا پیچیدم و با آرامش منتظر ماندم تا ببینم آیا ترس من فروکش خواهد کرد یا نه. 15: به روش چاقوهای تاشو انگلیسی صیقلی خوب، در حال حاضر نیز شمشیرهای جنگ تاشو، یا به عبارت دیگر، معاهدات وجود دارد. لینک مفید : کراتینه مو بگو (همانطور که خدایان زمانی تعلیم دادند) طبق سنت پل، ما همه اینها را داریم همان سعادت در بهشت، اما درجات مختلف افتخار. اینجا، در زمین، ما سایه ای از این را در دنیای نوشتن پیدا می کنیم. برای سعادت نویسندگانی که زمانی توسط نقد مورد تحسین قرار می‌گرفتند، خواه خوش اخلاق باشند. مدل های کراتینه مو : چه خوب، متوسط، یا ضعیف، در کل یکسان است. همه آنها یکسان را بدست می آورند فلیسیتی پولی، همان سود ناچیز. اما، بهشت! در رابطه با درجات شهرت، باز هم تا کجا (با وجود همین پول و فروش) آیا یک دانس، حتی در زمان حیاتش، زیر یک نابغه قرار خواهد گرفت! نیست نویسنده ای کم عمق که اغلب در یک نمایشگاه واحد فراموش می شود. لینک مفید : هزینه کراتینه مو زنانه ۱۴۰۱ در حالی که عمیق نویسنده، یا حتی نویسنده نابغه، در پنجاه نمایشگاه شکوفا خواهد شد، و بنابراین ممکن است بیست و پنج سالگی خود را جشن بگیرد' جشن، قبل، دیر فراموش شده، او را به معبد مشاهیر آلمان فرو می برند. یک معبد با تقلید از خاص بودن. مدل های کراتینه مو : کلیساهای پادری لوئیچسی در ناپل، که (به گفته فولکمن) اجازه دفن زیر سقف خود را می دهند، اما نه سنگ قبر. [صفحه 293] بعد از چند دقیقه، دوباره سرپوش، جبه جهنمی فاوست، شروع شد. پرواز و بکسل؛ همچنین، از طریق تغییر، تخت ساز نامرئی دوباره مرا بلند کرد. لینک مفید : کراتینه مو زنانه قیمت ساعت ملعون!—باید التماس کنم که بدانم آیا در کل در اروپای پرورش یافته، یک مرد کشت شده یا بی کشت وجود دارد که، در موردی از این دست، آیا روی شیطان-شبح روشن نمی شد؟ من بر روی آن، زیر قطعه اموال منقول (خود)، سرپوش من روشن شده است. مدل های کراتینه مو : و فکر کرد که برگا به طور ناگهانی مرده است، و اکنون، با روحیه، در حال نگه داشتن است از تخت من با این حال، من نه می توانستم با او صحبت کنم و نه با او شیطان، که احتمالاً ممکن است در بازی دستی داشته باشد. اما من تنها به بهشت ​​روی آوردم و با صدای بلند. لینک مفید : کراتینه موی کوتاه دخترانه دعا کردم: "به تو متعهد هستم" خودم؛ تنها تو تا به حال از بنده ضعیفت مراقبت کرده ای. و من سوگند می خورم که برگ جدیدی برمی گردانم، وعده ای که باید وفا شود با این حال، هر چند کل آن فقط خیانت و نیرنگ احمقانه بود. دعای من در مورد اژدهای غیرمسیحی که حالا یک بار برای همیشه تاثیری نداشت همه، مرا در توری یک سرپوش زندانی کرده بودند. مدل های کراتینه مو : و کم توجه کرد آیا تخت میهمان به وسیله او تخت دولتی و بستر مرگ ساخته شده است. یا نه. او اعصابم را مانند سیم طلا از طریق کوچکتر و سوراخ‌های کوچک‌تر، برای بیان بی‌حرکتی و گریز. برای رختخواب در آخرین به معنای واقعی کلمه به سمت درب اتاق راهپیمایی کرد. اکنون زمان قیام به سوی تعالی بود. لینک مفید : قیمت کراتینه مو دخترانه و خودم را به دردسر بیندازم نه بیشتر در مورد هیچ چیز در اینجا در زیر، اما به آرامی خود را وقف مرگ. «مرا ربوده،» فریاد زدم و بدون فکر سه صلیب بریدم. "سریع، مرا بفرست ای ارواح: من بی گناه تر از هزاران نفر میمیرم ظالمان و کفر گویان که هنوز در نظرشان ظاهر نشده‌اید، بلکه به نظر بی‌آلودگان من." اینجا یه جور خنده شنیدم. مدل های کراتینه مو : یا تو خیابون یا تو خیابون اتاق کناری: با این لحن گرم انسانی، ناگهان دوباره شکوفا شدم آمدن بهار جدید، در هر شاخه و برگ. به کلی تحقیر کردن سرپوش بالدار، که حالا قرار نبود از در برداشته شود، گذاشتم خودم را بدون پوشش، اما گرم و عرق آور از علل دیگر، و زود خوابید برای بقیه، من نیستم. لینک مفید : کراتینه مو رنگ حداقل شرمنده، در چهره از تمام شهرهای پایتخت تصفیه شده، اگرچه آنها اینجا در کنار من ایستاده
بودند دست، - که با این اعتقاد شیطانی و خطاب شیطان به برخی دست یافته ام شباهت به شیر بزرگ آلمانی ما، به لوتر. روز دوم در فلاتز. صبح زود احساس کردم که با پوشش معروف بیدار شدم. مدل های کراتینه مو : مثل یک کابوس روی من گذاشته بود. آرام، در یک گوشه اتاق، دختری قرمز، گرد، شکوفه و آراسته نشسته بود لاله تمام عیار در طراوت زندگی، و به آرامی خش خش با گی روبان مانند برگ. "چه کسی آنجاست-چطور وارد شدی؟" من نیمه کور گریه کردم. "به آرامی تو را پوشاندم و فکر کردم بگذارم. لینک مفید : کراتینه مو نانو تو بخوابی" برگلشن گفت: "من تمام شب را پیاده روی کرده ام تا زودتر اینجا باشم. انجام دهید اما نگاه کنید!" چکمه هایش را به من نشان داد، تنها باقیمانده وسایل سفرش، که در فرآیند پوست اندازی توالت، او در دروازه برهنه نشده بود فلاتز "آیا وجود دارد" گفتم من نگران آمدن او شش ساعت زودتر بودم. مدل های کراتینه مو : بیشتر، همانطور که من تمام شب نگران بودم و هنوز در او نگران بودم ورودی اسرارآمیز، "آیا وای تازه بر سر ما آمده است، آتش، قتل، سرقت؟" او پاسخ د��د: "موش پیری که مدتها دنبالش بودی دیروز مرد. دورتر، هیچ چیز مهمی وجود نداشت." "و همه چیز به درستی و طبق نامه من مدیریت شده است. لینک مفید : کراتینه مو و عسل دستورالعمل، در خانه؟" من پرسیدم "بله واقعا" او پاسخ داد "فقط من نامه را ندیدم. گم شده است؛ تو آن را در میان لباس هایت جمع کرده ای." خوب، من نمی‌توانم همه عابر پیاده شجاع را ببخشم حذفیات چشمش، سپس قلبش هوای خنک صبحگاهی را می آورد. مدل های کراتینه مو : و صبح قرمز به ساعت های داغ من. و با این حال، برای این روح مهربان، با چنین عشق و امیدی به زندگی نگاه کنم، باید تا اندکی دیگر بهشت شایسته امروز را با خبر شکست من در استادی کلاس درس! ول کردم و تا آخر موکول کردم.
0 notes
ngnrhi · 11 months
Text
اپیزود پونصد و شصت و ششم
تو مسیری که میرم تنهام.
مثل یه خیابون تاریکه جاییم که یه چراغ برام روشن مونده … بعدش باید با چشمایی که نمیبینه جلو برم…
دوست دارم همه چراغا خاموش شن.
همه چی خاموش شه.
0 notes
kashef-rasu · 1 year
Photo
Tumblr media
(via ‼️فراخوان بزرگ #راسویاب به قیام و خیزش سراسری) قراره سرکوبگران رو خسته کنیم ! امشب خیابون ها دست ماست! قراره مون امشب کف خیابونها ک شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲#efshagar_rasu #rasuyab 🔴  این #انقلابیست_تا_پیروزی   🆔 @Rasuyab                                         🆔 https://t.me/rasuyab2 🆔 https://t.me/EfshagarRasu 🆔 @Kashef_Rasu
0 notes
efshagarrasusblog · 1 year
Text
‼️پاسدار سید رضا موسوی #مشهد #خراسان_رضوی
‼️پاسدار سید رضا موسوی #مشهد #خراسان_رضویفرمانده حوزه ۷ یاسر(۱۵ حمزه سابق) واقع در بلوار لادن ۱۲این مزدور از وحوشی است که نقش اصلی در سرکوب مردم و جوانان کف خیابون در مناطق صیاد شیرازی، هفت تیر و هاشمیه مشهد را دارد.این پاسدار مزدور در بدو ورود به سپاه امام رضا، در بخش عقیدتی سیاسی مشغول به کار شد، بعد از آن بدلیل وحشی گری بی حد و مرز به حوزه ۷ یاسر( ۱۵ حمزه سابق ) منتقل شد تا همراه با بسیجیان…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
mahdiehmirzaie · 1 year
Text
پنجره‌ی آشپزخونه سمت خیابون ارباب همیشه باز بود. سروصدای ماشین‌ها همیشگی بود. کافه و پت شاپ رو به روییمون، صدای هود پس زمینه‌ی جلز و ولز پختن کردن غذای ناهار فردا و صحبت‌های بچه‌های اتاق دو. اتاقمون کوچیک بود، کلید رو توی کفش‌ها قایم میکردیم، صبح‌ها با لرز توی صف دستشویی میموندیم، موزیک همیشگی بچه‌های اتاق دو و سه، چمدون‌هام و اشتیاقم برای آینده. برای یک ثانیه دلم برای اون روزها تنگ شد. رنگ اون روزها زرد بود.
0 notes
anarchiveofmyheart · 1 year
Text
به خاطرت هم‌ تو اتاق تنهایی هق‌هق گریه کردم و هم وسط خیابون بلند خندیدم، اونم تو یه روز، من بهت باختم، خیلی هم بد باختم.
0 notes
notdoni · 3 months
Text
نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن بابک جهانبخش , notdoni , نت های ویولن بابک جهانبخش , نت های ویولن , ویولن , بابک جهانبخش , نت بابک جهانبخش , نت های بابک جهانبخش , نت های رضا سامیر , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
پیش نمایش نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
Tumblr media
نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
دانلود نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
خرید نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
جهت خرید نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش روی لینک زیر کلیک کنید
نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
نت ویولن آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش
تنظیم این قطعه توسط رضا سامیر جهت اجرا با ویولن انجام شده است 
جهت مشاهده نسخه های دیگر نت آهنگ منو بارون برای ساز های دیگر از طریق لینک های زیر اقدام نمایید
🎹 نت پیانو من و بارون 
🎹 نت کیبورد من و بارون 
🎹 نت گیتار من و بارون 
🎹 نت ویولن من و بارون 
🎹 نت فلوت من و بارون 
متن آهنگ بابک جهانبخش و رضا صادقی منو بارون سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالیم عیبی نداره می دونم باعث این جداییم رفتم شاید که رفتنم فکرتو کمتر بکنه نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه لج کردم با خودم اخه حست به من عالی نبود احساس من فرق داشت باتو دوست داشتن خالی نبود بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نور چراغ تو خیابون خاطرات گذشته منو می کشه آروم چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نور چراغ تو خیابون خاطرات گذشته منو می کشه آسون چه حالی داریم امشب به یاد تو منو بارون باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود سخت شده بود تحملش عشقت به من کم شده بود رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز من هنوزم عاشقتم به دل می گم بساز بسوز رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز من هنوزم عاشقتم به دل می گم بساز بسوز بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نور چراغ تو خیابون خاطرات گذشته منو می کشه آروم چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون چشمام خیره به نور چراغ تو خیابون خاطرات گذشته منو می کشه آسون چه حالی داریم امشب به یاد تو منو بارون
نت آهنگ منو بارون از بابک جهانبخش برای ویولن
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن بابک جهانبخش , notdoni , نت های ویولن بابک جهانبخش , نت های ویولن , ویولن , بابک جهانبخش , نت بابک جهانبخش , نت های بابک جهانبخش , نت های رضا سامیر , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
0 notes
afebrahimi · 2 years
Photo
Tumblr media
‌ در ادامه واکنش‌ها به پخش قسمت اول از برنامه تلویزیونی «مهمونی» نیک یوسفی، فیلمساز، در صفحه‌ اینستاگرام خود تصویری از #نیکا_شاکرمی منتشر کرده و خطاب به ایرج طهماسب نوشت: «گفتم خواهرمون رو بهتون معرفی کنم، متاسفانه رفتن خیابون، برنگشتن» در قسمت اول برنامه «مهمونی» محور گفت‌و‌گوی آقای طهماسب با مهمان برنامه بر سر «بیرون رفتن، برنگشتن و گرفتن خواهر» مهمان برنامه‌ است. گفت‌و‌گویی که ظن دستگیر شدن خواهر مهمان را برمی‌انگیزاند اما در واقع درباره ازدواج اوست. #نیکا_شاکرمی #مهسا_امینی‬ ‫#انقلاب_آزادی_ایران @irbr.news https://www.instagram.com/p/CqIwiwIMYGU/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes