Tumgik
#شاگرد
ravanpanah · 10 months
Text
مشاوره روانشناسی آنلاین چیست؟ مشاوره روانشناسی آنلاین چه کمکی می کند؟ مشاوره روانشناسی آنلاین یک خدمات مشاوره است که به صورت آنلاین و از راه اینترنت ارائه می‌شود. این نوع مشاوره شامل ارتباط با یک مشاور یا روانشناس حرفه‌ای از طریق ایمیل، گفتگوی آنلاین، تماس تلفنی یا تصویری و یا از طریق پلتفرم‌های ویدیو کنفرانس است.
0 notes
masailworld · 1 year
Text
سوانح حیات امام زفر رحمتہ اللہ علیہ
سوانح حیات امام زفر رحمتہ اللہ علیہ نام و نسب: نام زفر ، کنیت ابو ہذیل اور ایک قول کے مطابق ابو خالد ہے۔ سلسلہ نسب یہ ہے: زفر بن ہذیل بن قیس بن سلیم بن مکمل بن قیس بن ذہل بن ذویب بن جذیمہ بن عمروبن حجنود بن عنبر بن جندب بن عنبر بن عمرو بن تمیم بن مربن اد بن طابخہ بن الیاس بن مضر بن نزاربن معد بن عدنان۔ امام زفربن ہذیل علم اور عبادت کے جامع تھے۔ ابتدا میں وہ حدیث میں مشغول تھے پھر ان پر اجتہادی…
View On WordPress
0 notes
farsiastrology · 1 year
Text
Tumblr media
مری شلی..
مری با خورشید، مارس و اورانوس پیوند یافته با هم، یک خوشه معمولی نبود.. نمی‌توانست باشد.. از ماجرای آشنایی او با پرسی شاعر و فیلسوف (که ازدواج کرده بود) و عشق پرشور میانشان و فرارکردنشان به فرانسه، آلمان و هلند و انگلیس.‌ مری اکثر اوقات بیمار و مریض و ضعیف بود، این را استلیوم خانه ۱۲ او تایید می‌کند. چهره‌‌ای پریده رنگ و دستانی سرد اما چاکرای چشم سوم و تاج او بسیار فعال است. مسلما این ایده خلق نشات گرفته از همین الگوی انرژیکی است. در خانه ۱۲.. جایی که مخلوق توسط خالق رها می‌شود و رنج جدایی را تجربه می‌کند. از خالق‌اش می‌خواهد که دوست داشته شود و خالق‌اش به او توجهی نمی‌کند چرا که او همانی نیست که خالق میخواسته.
مرکوری و پلوتو مری شلی نیز در روایت این داستان شریکند. نیاز روانی مری در آن زمان برای ارتباط آهنگین با ندای روحی خود بوده.. در چنین حالتی قدرت روح در عقاید و ذهنیات فرد منعکس شده و در طی یک انفجار روانی به بیرون رانده میشود. این برای مری بصورت یک کابوس بوده است. او کابوس‌اش را اینچنین شرح می‌دهد:
" شاگرد رنگ‌پریده هنرهای نامقدس را دیدم که در برابر آنچه سر هم کرده، زانو زده است. هیبت مخوف مردی را دیدم که دراز کشیده و سپس، تحت تاثیر یک موتور قدرتمند، نشانه‌هایی از حیات نشان می‌دهد و با پریشانی و حرکتی غیرضروری تکان می‌خورد."...
نوشته کاملش در وبلاگ است. 🌱
متشکرم که همراه این 💓هستید. 🙏
https://farsiastrology.com/blog/
67 notes · View notes
urdu-poetry-lover · 1 year
Text
زندگی ہم تِرے کند ذہن سے شاگرد جنہیں
کچھ سوالات سمجھنے میں بہت دیر لگی
کون دشمن ہے کسے دوست سمجھنا ہے یہاں
ہم کو حالات سمجھنے میں بہت دیر لگی
وہ اچانک سے لکیروں سے نکل کیسے گیا
دیکھ کر ہاتھ ، سمجھنے میں بہت دیر لگی
4 notes · View notes
moha-68 · 1 year
Text
کتاب جدید
و تو آنطور که در ذهن بود نبودی
تو آنقدر خودت بودی که از ذهن به دور
و من آنقدرم در ذهنم٫ که از تو به دور
تو زیباترین صورت را شاید نه٫ اما زیباترین روح را داشتی
تو آنقدر ذهنت مثبت گرفته بود که شاید در مدرسه بهترین شاگرد مثبت اندیش میشدی
چشمان مظلومت مثل کودکی بی گناه
دستانت مثل مادر مهربان و آرام و لطیف
موهایت پر از گرداب٫ اما زیبا
تو نو بودی
ذهن من دیگر آنطور که باید نبود٫ نو شده بود
تو در یک لحظه برایم کتاب جدیدی بودی با موضوعی جدید
و من در کلنجار برای خواندن تو
2 notes · View notes
alijoharjatoi · 23 days
Text
Tumblr media
پ ر
سنڌي شاگرد تحريڪ تعلقہ نصيرآباد
سنڌي شاگرد تحريڪ تعلقي نصيرآباد جي اڳواڻ عارف علي بروهي جي صدارت ۾(ارڙھون) اسٽڊي سرڪل ٿي گذريو جنهن ۾ خصوصي شرڪت ضلعي قمبر شهدادڪوٽ جي آرگنائيزر علي گوهر جتوئي ڪئي اسٽڊي سرڪل ۾
دوستن شعرو شاعري ٻڌائي ۽ تعارف ڪرايو اسٽڊي ۾ صحيح رستي جي چونڊ ڪيئن ڪجي؟ تي ڳالھايو ويو دوستن طرفان ان تي پڻ بحث ڪيو ويو.
اسٽڊي سرڪل ۾ شريڪ ساٿي
ڪاشف علي بروهي
ياسين علي لغاري
فياض علي چنو
معشوق چنجڻي
رجب بروهي
نويد احمد بروھي
0 notes
mnaasilveira · 1 month
Text
میتھیو 24
______________________________________________________________ ______________________________________________________________ باب 24 ہیکل کی تباہی کی پیشین گوئی۔ 1 یسوع ہیکل کے علاقے کو چھوڑ کر جا رہا تھا کہ اس کے شاگرد ہیکل کی عمارتوں کی نشاندہی کرنے کے لیے اس کے پاس پہنچے۔ 2 اُس نے جواب میں اُن سے کہا، ”کیا تم یہ سب چیزیں نہیں دیکھتے؟ آمین، میں تم سے کہتا ہوں، یہاں کسی دوسرے پتھر پر ایک پتھر…
0 notes
Text
آواز                      आवाज
دور اے ظلمات میں جذبات سنبھال رکھا ہے علمبردار اے اِنسانیت ہیں انسانیت سنبھال رکھا ہے۔ گونجتی ازاں سے شیطان پریشان رہتا ہے اکثر انساں کو ہنشیطان نے اپنا مشیر بنا رکھا ہے۔ ہو مغرب کا مذہبی یا سیاسی سورما کوئ ہر کسی نے نسل کشی کو اسلحہ بنا رکھا ہے ۔ آواز اے ابراہیم کو حق تعالٰی نے بلند کیا مسلمان نے قربانی اے ابراہیم کو سنبھال رکھا ہے۔ شاگرد اے شیطان  کی چاہت آواز  گھونٹ دے آواز اے ہند کو…
View On WordPress
0 notes
imdadaliehsaas · 5 months
Text
اسان جو عزم
سڀ لاءِ علم
اسان جي اسڪول جو پنجين ڪلاس جو شاگرد مبشر حسين ولد خالد حسين اي ڪيو خان ۾ فل اسڪالر شپ تي پاس ٿي ويو آھي سندس نيڪ تمنائن ۽ دعائن گڏ اسان جي اداري جي ڪاميابي پڻ آھي
اسڪول پارٽنر سائين نويد احمد راجپر
امداد علي احساس
پرنسپال مدثر ماڊل ايليمينٽري
0 notes
ravanpanah · 10 months
Text
https://ravanpanah.com/%d9%85%d8%b4%d8%a7%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a2%d9%86%d9%84%d8%a7%db%8c%d9%86/
مشاوره روانشناسی آنلاین چیست؟ مشاوره روانشناسی آنلاین چه کمکی می کند؟ مشاوره روانشناسی آنلاین یک خدمات مشاوره است که به صورت آنلاین و از راه اینترنت ارائه می‌شود. این نوع مشاوره شامل ارتباط با یک مشاور یا روانشناس حرفه‌ای از طریق ایمیل، گفتگوی آنلاین، تماس تلفنی یا تصویری و یا از طریق پلتفرم‌های ویدیو کنفرانس است.
0 notes
efshagarrasusblog · 7 months
Text
‼️احمد روشن ضمیر #قم
‼️احمد روشن ضمیر #قم اين مزدور شاگرد نانوايي بود، وي رابط رژيم با حزب الله بوده است. مدتي در شعبه جامعه المصطفي در لنبان كار ميكرد و به حسن نصرالله نزديك بود. این مزدور با اطلاعات سپاه رابطه نزديكي دارد و در شناسایی و معرفی جوانان انقلابی و مردم آزادیخواه معترض شرکت فعال دارد. هرگونه اطلاعات و مشخصات ازاین مزدور را در اختیار راسویاب قرار دهید . 🔸هشد��ر به تمامی مزدوران و سرکوبگران در نظام…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
urdu-poetry-lover · 4 months
Text
زندگی_!! ہم تیرے کُندذہن سے شاگرد جنہیں
کچھ سوالات سمجھنے میں بہت دیر لگی،
کون دشمن ہے کسے دوست سمجھنا ہے یہاں
ہم کو حالات سمجھنے میں بہت دیر لگی..!
تبسم فاطمہ
1 note · View note
vistanclinic · 7 months
Text
دکتر متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران 1403
در تهران، جراحان مغز و اعصاب و ستون فقرات باتجربه و ماهری وجود دارند. برخی از جراحان برجسته مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران عبارتند از: - دکتر مجید سمیعی: ایشان یکی از مشهورترین جراحان مغز و اعصاب در جهان هستند و در زمینه جراحی تومورهای مغزی تخصص دارند. - دکتر شبنم رفیع زاده - دکتر مهسا موسوی - دکتر رضا جباری - دکتر حسن رضا محمدی - دکتر گیو شریفی - دکتر حمیدرضا طهماسبی: ایشان متخصص جراحی ستون فقرات هستند و در زمینه درمان اسکولیوز و سایر بیماری های ستون فقرات تخصص دارند. - دکتر محمدعلی نیلفروشان: ایشان متخصص جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات کودکان هستند و در زمینه درمان نقص های مادرزادی مغز و اعصاب و ستون فقرات تخصص دارند. - برای انتخاب بهترین جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران، باید به عوامل مختلفی از جمله سابقه و تجربه جراح، تخصص جراح در زمینه مورد نظر شما، و نظرات سایر بیماران توجه کنید. در اینجا چند منبع برای یافتن جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران وجود دارد: - انجمن جراحان مغز و اعصاب ایران - انجمن علمی جراحان ستون فقرات ایران شما همچنین می توانید از طریق جستجوی آنلاین و خواندن نظرات سایر بیماران، جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات مناسب خود را پیدا کنید. در اینجا چند نکته برای انتخاب بهترین جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران وجود دارد: - سابقه و تجربه جراح را بررسی کنید. - تخصص جراح را در زمینه مورد نظر خود بررسی کنید. - نظرات سایر بیماران را بخوانید. - با چند جراح مختلف مشورت کنید. - در مورد هزینه جراحی سوال کنید. انتخاب جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات یک تصمیم مهم است. با صرف وقت و انجام تحقیقات لازم، می توانید بهترین جراح را برای خود پیدا کنید. در اینجا چند جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران وجود دارد: - دکتر. رضا سنجری دکتر. رضا سنجری جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات آدرس: بزرگراه صدر، QCFC+RQM دکتر. فهیم باغبان دکتر. فهیم باغبان جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات ساعت کاری: - شنبه: 5 عصر تا 8 شب - یکشنبه: بسته - دوشنبه: بسته - سه شنبه: 5 عصر تا 8 شب - چهارشنبه: بسته - پنجشنبه: بسته - جمعه: بسته دکتر. احمد قمی فر دکتر. احمد قمی فر جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات آدرس: منطقه 3 تهران ابتدای پاسداران روبروی گالری ششم ساختمان تندیس یک طبقه پنجم واحد 21 ساعت کاری: - شنبه: 4 عصر تا 9 شب - یکشنبه: 4 عصر تا 9 شب - دوشنبه: 4 عصر تا 9 شب - سه شنبه: 4 عصر تا 9 شب - چهارشنبه: 4 عصر تا 9 شب - پنجشنبه: 4 عصر تا 9 شب - جمعه: بسته توجه: اینها تنها چند نمونه از جراحان مغز و اعصاب و ستون فقرات در تهران هستند. شما می توانید لیست کامل تری از جراحان را در وب سایت های زیر پیدا کنید: - - همچنین باید قبل از انتخاب جراح موارد زیر را در نظر بگیرید: دکتر رضا جباری متخصص مغز و اعصاب که در سن ۲۹ سالگی فارغ‌التحصیل جراحی مغز و اعصاب شده است، در حال حاضر در بیمارستان لقمان، هتل بیمارستان گاندی و بیمارستان شرکت نفت مشغول به فعالیت می باشد. دکتر رضا جباری متخصص مغز و اعصاب یک خبر خوش دارد: « با راه‌اندازی بیمارستان جدید دکتر جباری که احداث خواهد شد دغدغه ها رفع خواهد شد»و رسیدن به این درجه از موفقیت   نشان از تلاش و لطف خدا به ایشان می باشد. مصاحبه دکتر جباری بدون تعارف لیکن سایر مشکلات غیر جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات ( مانند میگرن، پارکینسون MS، اختلالات حرکتی، اختلالات حافظه، دردهای مزمن کمر و ستون فقرات و گردن اختلالات خواب اختلالات خلقی و اضطراب و استرس و ...) در تخصص جراح نمی باشد و می بایست به متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات نظر خانم دکتر مهسا موسوی؛ خانم دکتر شبنم رفیع زاده، خانم دکتر شهربانو کاظمی ، آقای دکتر حبیبی و.. که بهترین متخصص های مغز و اعصاب و ستون فقرات( نورولوژیست ) کشور هستند مراجعه فرمایید.
بیوگرافی دکتر رضا جباری
عملهای دکتر رضا جباری شماره موبایل دکتر رضا جباری نوبت دهی دکتر رضا جباری نظرات در مورد دکتر رضا جباری عکس همسر دکتر رضا جباری کانال تلگرام دکتر رضا جباری اینستاگرام دکتر رضا جباری جراح مغز و اعصاب
لینک های مرتبط با عنوان در اینترنت:
دکتر رضا جباری کانال تلگرام دکتر رضا جباری بیوگرافی دکتر رضا جباری جراح مغز و اعصاب آدرس مطب دکتر رضا جباری در تهران کانال دکتر رضا جباری دکتر رضا جباری اهواز دکتر رضا جباری شاگرد پروفسور سمیعی دکتر صادق جباری دکتر جباری متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات
نظرات در مورد دکتر رضا جباری
بیوگرافی دکتر رضا جباری دکتر جباری متخصص ریه دکتر رضا سنجری مصاحبه دکتر جباری بدون تعارف دکتر شبنم رفیع زاده دکتر گیو شریفی بهترین دکتر مغز و اعصاب در ایران کیست دکتر جراح مغز و اعصاب معروف به پنجه طلا دکتر جباری متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات بیوگرافی دکتر رضا جباری جراح مغز و اعصاب کانال تلگرام دکتر رضا جباری دکتر رضا جباری بیمارستان گاندی كلينيك مغز و اعصاب ايرانيان - مطب دكتر رضا جباري tehran, tehran province دکتر جباری بیمارستان پاستور نو آدرس مطب دکتر رضا جباری در تهران مطب دکتر رضا جباری تهران، استان تهران دکتر صادق جباری آدرس کلینیک ذهن برتر ایرانیان مرکز چند تخصصی مغز و اعصاب و روان ذهن برتر ایرانیان مرکز نوروتراپی ایرانیان مراکز نوروتراپی در تهران مراکز درمانی tms در تهران مراکز tms در مشهد تست tova آنلاین کلینیک مغز و اعصاب غرب تهران Map of ‫کلینیک تخصصی مغز و اعصاب و روان ذهن برتر ایرانیان‬‎map expand icon کلینیک تخصصی مغز و اعصاب و روان ذهن برتر ایرانیان ‫دکتر مجید کیهانی فرد‬‎ دکتر مجید کیهانی فرد درمانگاه پزشکی بیمارستان ‫کلینیک آتیه‬‎ کلینیک آتیه کلینیک بهداشت روان ‫بیمارستان روانشناسی میمنت‬‎ بیمارستان روانشناسی میمنت وب سایت دکتر رضا جباری کانال تلگرام دکتر رضا جباری دکتر رضا جباری بیمارستان گاندی دکتر جباری متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات كلينيك مغز و اعصاب ايرانيان - مطب دكتر رضا جباري tehran, tehran province دکتر صادق جباری کانال دکتر رضا جباری دکتر جباری بیمارستان پاستور نو دکتر رضا جباری شاگرد پروفسور سمیعی
نوبت دهی اینترنتی دکتر رضا جباری
دکتر جباری متخصص ریه مصاحبه دکتر جباری بدون تعارف دکتر رضا سنجری دکتر شبنم رفیع زاده دکتر جراح مغز و اعصاب معروف به پنجه طلا دکتر طبیب خویی دکتر حسن رضا محمدی نوبت دهی دکتر گیو شریفی
Read the full article
0 notes
thespellir · 9 months
Text
دانلود کتاب فنون تسخیرات کواکب و تسخیر جن و انس
Tumblr media
کتاب فنون تسخیرات کواکب و تسخیر جن و انس جزو کتب ممنوعه علوم غریبه میباشد که به منظور تسخیر هر موجودی نوشته شده است این کتاب یکی از برترین کتب ها برای احضار ، تسخیر ، و استفاده از موجودات متافیزیکی مانند جن ، شیاطین عفریت و همزاد و یا حتی انسان و یا حیوانات در این کتاب یاد شده است کتاب توسط سراج الدین سکاکی که استاد و دانشمنند علوم غریبه میباشد نوشته شده است او در طی عمر خود چنین کتاب در باب علوم غریبه نوشته اسم و چندین شاگرد داشته است اطلاعات بیشتر در ادامه مطلب… https://spiritual777.ir/downloads/the-book-of-techniques-for-capturing-stars-and-capturing-jinns-and-humans/
0 notes
masailworld · 10 months
Text
سوانح حیات امام محمد حسن شیبانی رحمہ اللہ از محمد اشفاق عالم امجدی علیمی
سوانح حیات امام محمد حسن شیبانی رحمہ اللہ از محمد اشفاق عالم امجدی علیمی راقم الحروف: محمد اشفاق عالم امجدی علیمی (بچباری آبادپور کٹیہار) فضیلت سال اخیر: جامعہ علیمیہ جمداشاہی(بستی یوپی) امام محمد حسن شیبانی حدیث و فقہ کے استاذ امام اور مجتھد عابد و زاہد و فیاض صاحب تصانیف کثیرہ واصل مراتب عظیمہ کے مالک ہے آپ نے ایک لاکھ سے زیادہ مسائل مستنبط کیے۔ ہزار کے لگ بھگ کتابیں تصنیف کیں اور بے شمار شاگرد…
View On WordPress
0 notes
basedontruest0ry · 1 year
Text
خاموش
بیشتر از سه ساعت گذشته بود اما آبِ توی کتری به جوش نیامده‌‌بود. دیگر فضای خانه کلافه‌اش کرده‌بود. درب بالکن را باز کرد و به کوچه نگاهی انداخت. هوا برای پیاده‌رفتن زیادی گرم و آفتابی بود. لباس‌هایش را پوشید و بدون اینکه دستی به سر و وضعش بکشد از خانه خارج شد و به طرف پارکینگ ساختمان رفت. ماشین او تنها ماشین مانده در پارکینگ بود. کمی از ظهر جمعه گذشته‌بود اما خیابان خلوت‌تر از یک روز تعطیل معمولی به نظر می‌آمد. دیشب قبل از خواب با وحید قرار گذاشته‌بود. یک خوره‌ی وسایل الکترونیک آنتیک و عتیقه‌های فنی. از چهارراه پارک‌وی که می‌گذشت کانگورویی پرید جلوی ماشین، پایش را محکم روی ترمز کوبید. با چشمانش کانگورو را دنبال کرد که پیاده‌رو را به سمت تجریش رو به بالا می‌رفت. یکٌه‌خورده می‌خواست به خودش بقبولاند که سگی را دارد شبیه به کانگورو می‌بیند. اما بی‌حوصله‌تر از آن بود که برای تشخیص سگ از موجودی شبیه به کانگورو زیاد وقت بگذارد. به راهش ادامه داد تا زودتر به مغازه‌ای که وحید درآن مشغول بود برسد، جایی حوالی ناصر خسرو. بعد از چندین دیدار با او در آن مغازه هنوز برایش معلوم نشده‌بود وحید شاگرد مغازه‌دار است یا شریکش. قرار بود با وحید درباره‌ی چند لنز قدیمی کلکسیونی و آخرین کشفیات خنزرپنزری او اختلاط کند و با راهنمایی‌های صادقانه‌ی او چند اکسسوار به درد بخورِ از آب گذشته‌ی ارزش‌مند اما فراموش شده صید کند.
در راه داشت به رنگ و روی مسحورکننده‌ی عکس‌های قدیمی فکر می‌کرد. به این که چندین سال پیش برای ثبت وقایع از وسایلی استفاده می‌شد که خروجی تصویری آنها با آب و رنگ خاصی روی نگاتیو می‌نشست و این که بخش عمده‌ی حافظه‌ی ثبت شده‌ی دیداری ما از گذشته خیلی به بضاعت فنیِ وسایل ثبت و ضبط تصویر در گذشته بستگی دارد. عکس سی سال پیش اتمسفری به ما القا می‌کند که نه فقط حاصل آب و هوا و پوشش و معماری آن سال که بیشتر محصول عجز و ناتوانی فنی و فقر تکنیکی انسان در ثبت واقعیت در آن زمان است. به خودش نهیب می‌زد این ولع به کارگیری لنزهای قدیمی برای عکاسی که به جانش افتاده بیشتر یک خودنمایی سانتی‌مانتال برای ارائه‌ی یک فضای اولدفشن قلابی‌ست تا یک تجربه‌گرایی صرف از سرعلاقه و دلبستگی یا یک ماجراجویی ذهنی.
به میدان فاطمی که رسید چشمش به بیلبورد تبلیغاتی کنسرت شهر خاموش کیهان کلهر افتاد. با خودش گفت چه کنسرت با مسمایی. این شهر امروز واقعن خاموش است. تا اینجای مسیر به جز کلاغ و گربه و چیزی شبیه به کانگورو، موجود زنده‌ی دیگری ندیده‌بود. چند روز قبل خبر اجرای کنسرت را خوانده‌بود. کنسرتی که یک ماه پیش تمام بلیت‌هایش در عرض چند دقیقه به فروش رسیده‌بود و می‌دانست دختری که دوست داشت روزی ملاقات کند امشب به تماشای این کنسرت می‌رود. شب قبل این موضوع را وقتی داشت فیس‌بوک او را چک می‌کرد متوجه شده‌بود. با خودش گفت می‌شد من هم جوری بلیت کنسرت را از بازار سیاه تهیه کنم تا امشب در سالن حضور داشته‌باشم تا حداقل او را از دور ببیند، یا اینکه دیداری به ظاهر اتفاقی رقم بزند. مدت زیادی از آشنایی مجازی‌شان می‌گذشت و او مطمئن شده‌بود که این جربزه و مهارت را در خود نمی‎بیند که قراری ساده با او بگذارد. فرصت‌های زیادی را بابت این محتاط ‌بودن جنون‌آمیزش از دست داده‌بود.
ماشین را زد کنار تا از کیوسک روزنامه‌فروشی سیگار بگیرد. کیوسک باز بود اما کسی درون و اطراف آن پیدا نبود. اینکه آدمی تا آن لحظه در شهر ندیده‌بود برایش جدی شد اما همچنان احساس ترس و اضطرابی به او دست نمی‌داد. حالا مدت مدیدی بود که دیگر اتفاقی در خیابان‌های شهر او را نمی‌ترساند. آن‌قدر غرق در منویات درونی و دالان‌های ذهنی‌اش شده‌بود که هیچ اتفاقی بیرون از این چارچوب فکری او را تکان نمی‌داد. اگر سفینه‌ای وسط میدان فرود می‌آمد و چند آدم‌فضایی هم از آن خارج می‌شدند و شروع به کشتار مردم می‌کردند، او همچنان به قدم زدنش در پیاده‌رو ادامه‌می‌داد.
دستش را دراز کرد و یک بسته سیگاراز پیشخوان کیوسک برداشت و پولش را انداخت همانجا و به ماشین برگشت تا به راهش ادامه دهد. نزدیک ناصر خسرو که رسید به وحید زنگ زد. کمتر می‌شد او را پشت دخل مغازه گیر آورد. معمولن در اطراف بازار پرسه می‌زد و در میان بساط دستفروش‌ها به کشف و شهود مشغول بود. تلفنش بوق می‌خورد اما کسی آن طرف خط جواب نمی‌داد. کرکره‌ی تمام مغازه‌ها پایین بود. به وحید پیغام فرستاد:«پس کدوم گوری هستی تو؟»
در شهر پرسه می‌زد. سکوت قبرستانی شهر بیشتر از آنکه او را بترساند به او آرامش می‌داد. خورشید پایین رفته‌بود و نور کدر و بی‌جان باقی‌مانده، کرختیِ هیبتِ مرگ‌آلود عصر جمعه را هاشور و جلا می‌زد. سر و روی شهر را انگار روی یک نگاتیو تاریخ‌گذشته ثبت و ظاهر کرده‌بودند. این فضا قطعن برای همچون اویی که به اصالت نگاتیو معتقد است، حامل یک نوع حض بصری ‌بود. نکبت‌بار اما زیبا. به طرف کافه‌ی همیشگی‌اش در مرکز شهر رفت. کافه به نظر باز می‌رسید. با خودش گفت «همه‌ی شهر هم از طاعون بمیرند همیشه چند نفر توی این کافه در حال تمرین و ارائه‌ی آخرین متد آوانگارد مخ‌زنی هستند». وارد کافه شد اما کسی آنجا نبود. در فضای خالی کافه فقط صدای کمانچه می‌پیچید. میزها تمیز نبودند و انگار همه به طور ناگهانی آنجا را ترک کرده‌بودند. به طرف میزی که همیشه می‌نشست رفت. روی میز چشمش به زیرسیگاری افتاد. که چند ته‌سیگار صورتی درونش خاموش شده‌بود و زیرش یک پاکت نامه بود. با شک و تردید پاکت را برداشت و باز کرد. بلیت کنسرت امشب ساعت نه و نیم، ردیف شش صندلی هشت. لبخند تمسخرآمیزی به صورتش ماسید. پاکت را درون جیبش گذاشت و از کافه خارج شد.
هوا دیگر تاریک شده‌بود. صندلی ماشین را خوابانده بود و سیگار می‌کشید. به این فکر می‌کرد این روز لعنتی فقط به چند زامبی که از ایستگاه مترو بیرون بیایند نیاز دارد تا کامل شود. بلیت کنسرتِ جامانده روی میز او را به شک انداخته‌بود که این یک بازی دست جمعی بی‌مزه است. به همه‌ی اتفاقاتی که آن روز افتاده بود فکر می‌کرد و این احساس که در یک مهلکه‌ی آپوکالیپسی قرار دارد بیشتر هیجان‌زده‌اش می‌کرد تا اینکه او را نگران و مضطرب کند. فیلم‌های این‌جوری زیاد دیده‌بود و به پایان‌های محتمل فکر می‌کرد. چند وقتی بود که این حس هیجان برای اتفاقات پیشِ رو به سراغش نیامده‌بود و حالا از این که ذوق دارد ببیند چند ساعت بعد چه می‌شود سرخوش بود. بی هیچ نگرانی و دلهره از زنده‌نماندن. بی هیچ وابستگی و عُلقه به فرد و حال و احوال و روند معمول زندگی‌اش که تا همین دیروز تجربه می‌کرد.  
با صدای برخورد مهیبی از خواب پرید. انگار چیزی روی سقف ماشین جست و خیز می‌کرد. تا به خودش آمد از پنجره‌ی عقب ماشین دید که چیزی ازماشین پایین پرید و به سرعت به سوی تاریکی دور شد. نگاهی به ساعت انداخت. چند دقیقه از نُه و نیم گذشته‌بود. بی معطلی به سمت سالن کنسرت حرکت کرد. بدون اینکه احساس خطر کند فقط می‌خواست زودتر به سالن برسد به همان صندلی که گویا برای او فراهم شده‌بود. دوست داشت اینجور فکر کند که این بلیت‌ به صورت اتفاقی روی آن میز جا نمانده‌بود و نقشه این است که او را به آن سالن کنسرت؛ و دقیقن به همان صندلی لعنتی بکشانند. وقتی درون خیابانی که سالن در آن قرار داشت پیچید ناگهان با ازدحام بزرگی از جمعیت روبرو شد. بدون اینکه به آدم‌هایی که بعد از چندین ساعت دوباره می‌دید دقت کند از ماشین پیاده شد و بی‌تردید به جمعیت زد و سعی کرد به سرعت راهش را به سمت ورودی سالن باز کند. صدایی نمی‌شنید. برایش اهمیتی هم نداشت چرا از این همه آدم که معمولن باید درهرشرایطی فک‌شان بجنبد صدایی در نمی‌آید. فقط آنها را کنار می‌زد تا به آن صندلی برسد. پرده را کنار زد و وارد سالن شد. سالن تاریک و لبریز از جمعیت بود. روی سِن کیهان کلهر مغروق و سرگشته در حال نواختن بود و صدای کمانچه‌ی مست‌کننده‌‌اش هر حسی به جز شنوایی را مقهور و بی‌اثر می‌کرد. کورمال کورمال خودش را به ردیف 6 رساند از جلوی آدمهایی که مسخ و مدهوش به صحنه خیره شده‌بودند گذشت و به صندلی هشت رسید. نفس‌زنان روی صندلی نشست و سعی ‌کرد تمرکزش را حفظ کند. کیهان کلهر پیشانی‌اش را روی زانویش گذاشته‌بود. در حالی که فقط فرق سرش معلوم بود، مست و جنون‌آمیز می‌نواخت گویی که در خود فرو می‌رفت و تمام روح و جسمش تبدیل به آوای جادویی کمانچه‌اش می‌شد. سعی کرد از این صحنه‌ی خیره‌کننده چشم بردارد و به اطراف نگاهی بیندازد. به سمت راست خود که نگاه کرد جاخورد. دختری که می‌خواست ببیند بغل دستش نشسته‌بود، خیره به جلو. دختر چشم از صحنه برداشت و به او که خشکش زده‌بود نگاه کرد. لبخند زد و دستش را روی دست یخ‌زده‌ی او گذاشت و گفت: «چشماتو ببند، دیگه تموم شد، خاموش شو».
1 note · View note