Tumgik
#شاگردی
mahsa121200 · 2 months
Text
برق خودرو
معمولا برای پیدا کردن مهارت در زمینه برق خودرو و تبدیل شدن به یک برق کار خودروی ماهر 3 روش پیش رو داریم:
شاگردی کردن: یکی از راه­ها شاگردی کردن در مغازه های باطری سازی و یا حتی در نمایندگی های مجاز خودروسازان است اما با توجه به قدیمی بودن این سبک یادگیری که مرسوم به سالیان قبل است و زمان طولانی مدت یادگرفتن برای افرادی که می­خواهند به سرعت وارد بازار کار تعمیرات خودرو شوند گزینه­ ی مناسبی به حساب نمی آید.
تحصیلات : انتخاب رشته ی برق کار خودروو در هنرستان­های کاردانش و فنی و حرفه ای آموزش و پرورش به مدت 3 سال در دوره ی متوسطه دوم ویا در دانشگاه­های معتبر که 4 سال  زمان می ­برد.
آموزش فنی و حرفه ای: حضور در دوره های مراکز و آموزشگاه­های فنی و حرفه ای که کاملا تخصصی در حرفه ی برق خودرو مشغول به پرورش کارآموزان ماهر و با تجربه هستند. ( یکی از این مراکز آموزشگاه تخصصی فنون خودرو می­باشد که به عنوان مجهزترین و پربازده ترین آموزشگاه در زمینه ی تمامی تخصص­های خودرو به حساب می­آید)
0 notes
bornlady · 7 months
Text
ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : و در نهایت شنل شما را برس می زنند، و "خدا با شما آقایان!" جان گی در سال 1727 اولین سری از "افسانه های" خود را منتشر کرد و در یکی از آن ها با عنوان "بز بدون ریش" شرحی از آرایشگاه آن دوره به دست می آید: میله اش با حوض های اسپند آویزان بود، دندان های سیاه و پوسیده به ترتیب بند ناف، فنجان های رنگد که در پنجره ایستاده بود. رنگ مو : پوشیده از پارچه های قرمز، که شبیه خون باشد، آیا تجارت سه گانه او به خوبی توضیح داد، که تراشید، دندان کشید و رگ نفس کشید.» در ادامه به صندلی چوبی اشاره شده و در ادامه آمده است: "دهان، بینی و گونه ها، کف را پنهان می کند: سبک، صاف و سریع، تیغ می لغزد." آرایشگاه های قدیمی مقررات خود را در نظم و نثر داشتند. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : ضایعات برای نقض رفتار طبق قوانینی که در قوانینی که به طور آشکار به نمایش گذاشته شده بود اجرا می شد و ممکن بود در زمانی که مشتری منتظر نوبت خود برای توجه شوالیه تیغ بود خوانده شود. برای جرائمی مانند موارد زیر باید جرایم پرداخت شود. لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه برای کار با تیغ، برای صحبت از بریدن گلو، برای نامیدن آرد پودر مو، برای دخالت در هر چیزی در تابلوی مغازه. شکسپیر به شرح زیر: "قوانین قوی مثل اجناس در آرایشگاه بایست، به اندازه مارک در تمسخر.» ویلیام شکسپیر (پرتره استراتفورد). ویلیام شکسپیر (پرتره استراتفورد). نیم قرن پیش، در آرایشگاهی در استراتفورد-آن-آون، آیین نامه ای از قوانین آویزان بود. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : که صاحب آن پنجاه سال قبل در زمانی که شاگردی می کرد، نصب کرده بود. ارباب او در زمان جشن گارریک در سال 1769 به عنوان یک آرایشگر مشغول به کار بود و او اظهار داشت که لیستی که از دست رفته به طور کلی توسط همه انجمن های برادری مورد استفاده قرار گرفته است.قرن ها خطوط زیر به چندین اثر راه یافته است. لینک مفید : بهترین آرایشگاه زنانه سهروردی از جمله "تصنیف ها و آهنگ های یورکشایر" اثر اینگلدو (1860). در برخی از مجموعه‌ها این سطرها با عنوان «قوانین رفتار ظاهری» و در برخی دیگر با عنوان «آرایشگر تیرسک» نوشته شده است. ما از دکتر اینگلدو برای نسخه زیر استفاده می کنیم، که بهترین نسخه ای است که دیده ایم: "اول بیایید، اول خدمت کنید - سپس دیر بیایید، و هنگامی که رسید، خود را حفظ کنید. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : برای کسی که از این قوانین منحرف شود ضرر او را بپردازید - پس رعایت کنید. «کسی که با چکمه و خار وارد اینجا می شود باید گوشه خود را حفظ کند، زیرا اگر به هم می خورد و با پاشنه بازو لگدی می زند، او برای هر خراش یک پیمانه می پردازد. «کسی که بی ادبانه نوبت دیگری را می گیرد با استفاده از شیشه - ممکن است آداب و رسوم یاد بگیرند. لینک مفید : آرایشگاه زنانه در خیابان سهروردی کسی که بی رحمانه سوگند یا نفرین می کند باید هفت پنس از کیفش التماس کرد. "چه کسی آرایشگر را در داستان خود چک می کند، باید برای آن آبشش ییل بپردازد. چه کسی می خواهد یا نمی تواند کلاه خود را از دست بدهد در حالی که پیرایش یک لیوان برای آن هزینه دارد. "و کسی که می تواند اما نمی دهد بنابراین باید نیمه بریده شده فرستاده شود. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : زیرا آیا او – نه – اگر مقصر باشد، او باید در وعده غذایی یا ماءالشعیر. «اما مارک، مردی که در شراب است آیا کانیکین، آه، هرگز، هرگز باید صدای جیر جیر بزند." جدول فوق در مورد ضایعات توسط دکتر کنریک در بررسی وی از نسخه شکسپیر توسط دکتر جانسون در سال 1765 منتشر شد و بیان شد که او آنها را سالها قبل در یکی از شهرهای یورکشایر خوانده است. لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه این موضوع در یادداشت ها و پرسش ها به طور مفصل مورد بحث قرار گرفته است و ادعا شده است که موارد فوق جعلی است. برخی از نظرات جالب در مورد این مناقشه در شماره 20 مارس 1869 ظاهر شد. آرایشگران زنان در زمان های قدیم هیچدر این کشور غیرمعمول است و روایت های متعددی از شیوه ماهرانه استفاده از تیغ ارائه شده است. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : زمانی که راه‌آهن ناشناخته بود و مسافران با کالسکه می‌رفتند، رسیدن از یک شهر مهم به شهر دیگر زمان قابل‌توجهی می‌برد، و عملیات اصلاح اغلب در طول سفر انجام می‌شد و معمولاً توسط زنان انجام می‌شد. در مسیرهای فرعی تاریخ، ما با کنایه‌هایی به «پنج زن آرایشگر که در دروری لین زندگی می‌کردند» مواجه می‌شویم، که گفته می‌شود لینک مفید : آرایشگاه زنانه نزدیک سهروردی جنوبی در روزگار چارلز دوم با یک زن بدرفتاری شرم‌آور داشتند. به گفته اوبری، دوشس آلبمارل یکی از آنها بود. در آغاز قرن نوزدهم، خیابانی در نزدیکی استرند محل سکونت زنان سیاه پوستی بود که به راحتی و مهارت اصلاح می کردند.
در ریش تراش زن دیگری وجود داشت، و با این حال زن دیگری که تیغ می زد در "توپوگرافی لندن" نوشته جی تی اسمیت ذکر شده است. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : اسمیت می نویسد: «در یک مورد، برای اینکه بتوانم شوخ طبع تراشیدن توسط یک زن را بپذیرم، به Seven Dials تعمیر کردم، جایی که در خیابان گریت سنت اندرو یک زن عملیات را انجام داد، در حالی که شوهرش، یک سرباز تسمه کش در نگهبان اسب نشسته بود و پیپش را می کشید." او از آرایشگر زن دیگری در خیابان پرستو یاد می کند. لینک مفید : آرایشگاه زنانه سعادت آباد تهران دو مرد از هال مدتی پیش برای سفر صبح زود به اسکاربرو رفتند و دیر بیدار شدن، استفاده از تیغ به تعویق افتاد تا اینکه به محل آبیاری رسیدند.محل. مدت کوتاهی پس از خروج از ایستگاه، آنها وارد یک آرایشگاه شدند. زنی صورت آنها را کف کرد که این عمل اگرچه ماهرانه انجام شد اما باعث تعجب و خنده شد. آنها کاملاً انتظار داشتند که به زودی یک مرد ظاهر شود تا کار را تمام کند. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : اما آنها اشتباه کردند. زن از قفسه ای کاغذ قهوه ای رنگی برداشت و با دست چپ بینی مشتری را گرفت و با دست راستش او را هنرمندانه تراشید. مقداری سرگرمی تجربه شد، اما عملیات بدون حادثه به پایان رسید. آقایان اغلب داستان اصلاح خود را در اسکاربرو توسط یک آرایشگر زن تعریف می کردند. لینک مفید : آرایشگاه زنانه خیابان سهروردی شمالی در قلعه بارنارد، همسری مرتباً مشتریان مغازه‌ای را که شوهرش مست بود و قادر به انجام کارش نبود، تراشید. لوث (لینکلنشایر) به یک آرایشگر زن افتخار می کرد که گفته می شود ریش خود را سبک و مرتب تراشیده است و بسیار بهتر از اکثر مردان است. ادرس آرایشگاه زنانه ستارخان : بسیاری از داستان ها، که کم و بیش واقعی هستند، مربوط به آرایشگران هستند. گفته می شود موارد زیر معتبر است و ما آن را به عنوان مربوط به خود می دهیم.
0 notes
urduchronicle · 10 months
Text
بیرسٹر گوہر کا پیپلز پارٹی کی رکنیت اور اعتزاز احسن کی شاگردی سے چیئرمین پی ٹی آئی تک کا سفر
عمران خان نے انٹرا پارٹی الیکشن میں حصہ نہ لینے کا فیصلہ کرتے ہوئے اپنے وکیل بیرسٹر گوہر علی خان کو پی ٹی آئی کے نگران چیئرمین کے لیے نامزد کیا ہے۔ اس عہدے پر ’وائلڈ کارڈ انٹری‘ کرنے والے بیرسٹر گوہر علی خان ہیں کون؟ پاکستان تحریک انصاف (پی ٹی آئی) کی چیئرمین شپ کے لیے عمران خان کے نامزد امیدوار بیرسٹر گوہر علی خان سپریم کورٹ کے وکیل ہیں۔ بیرسٹر گوہر علی خان کا تعلق خیبرپختونخوا کے ضلع بونیر سے…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
misholeather · 3 years
Photo
Tumblr media
چرا کیف پولی که من میدوزم شل و ول ⚠️ میشه ؟ ✅ انتخاب درست #چرم اولین قدم برای پیاده سازی الگوی شماست. ❌ اشتباهات رایج تو انتخاب نوع چرم برای #کیف_پولی که اکثرا دوستان انجام میدن و متاسفانه تو هیچ #کلاس_آموزشی #پیشرفته یا حتی فوق پیشرفته که میشه #شاگردی کردن پیش یه #استادکار #حرفه_ای یادتون نمیدن 😇 ، اینان : 1️⃣ #چرم_بزی 2️⃣ #چرم_گوسفندی 3️⃣ #چرم_میلینگ 4️⃣ مسیر برش تو #برش_دستی 5️⃣ #نازک بودن بیش از حد چرم 6️⃣ عدم استفاده از لایه تثبیت کننده 7️⃣ #چسبکاری اشتباه 8️⃣ #بی_کیفیت بودن خود چرم 9️⃣ عدم فاصله زمانی بین چسبکاری و دوخت 🔟 و .... یه چند تایی رو هم شما بگین 🥰حتما نظرات خودتون رو همینجا بپرسین تا همه بتونن استفاده کنن ، با اجازتون سوالهای رفع اشکال تو دایرکت جواب داده نمیشه ، چون به نظرم زکات علم تو نشر اون هستش ، #دایرکت فقط #اعلام_قیمت_روز منتظر 🔟 و .... یه چند تایی رو هم شما بگین این قسمت هستم. @tabrizmisholeather @mishocharm @leatherlander #میشو_چرم_تبریز #میشوچرم_تبریز #میشوچرم (at کارگاه میشو چرم تبریز) https://www.instagram.com/p/CSBsXxHr2uq/?utm_medium=tumblr
0 notes
urduclassic · 3 years
Text
ڈاکٹر صفدر محمود : ہمیں سو گئے داستاں کہتے کہتے
 ڈاکٹر صفدر محمود لگ بھگ پون صدی گزار کر اِس دنیا سے رخصت ہوئے ہیں تو کچھ سمجھ میں نہیں آرہا کہ انہیں کس طرح یاد کیا جائے، وہ الفاظ کہاں سے لائے جائیں، جو ان کی شخصیت کا احاطہ کر سکیں یا اُن کی تحقیق و جستجو کو خراجِ عقیدت پیش کر سکیں۔ وہ ایک بڑے سرکاری افسر تھے، مؤرخ تھے‘ محقق تھے، اردو اور انگریزی دونوں زبانوں پر قدرت رکھتے تھے۔ انکی بیس سے زائد کتابیں شائع ہو کر قبولِ عام حاصل کر چکی ہیں۔ کالم نگار کے طور پر انہوں نے اپنا لوہا منوایا۔ بین الاقوامی اداروں میں بھی پاکستان کی نمائندگی کی، غیرملکی یونیورسٹیوں میں لیکچر دیے، پاکستان اور تحریک پاکستان کی روح سے اپنوں اور غیروں کو متعارف کرایا۔ ان کی کئی حیثیتیں تھیں، اور وہ ہر حیثیت میں ممتاز تھے، لیکن جس بات نے انہیں ممتار تر، بلکہ ممتاز ترین بنا دیا تھا وہ پاکستان اور بانیٔ پاکستان سے انکی محبت تھی، لاریب وہ پاکستان کی نظریاتی سرحدوں کے سربکف محافظ تھے۔ 
جب بھی کوئی شخص ان پر حملہ آور ہوتا وہ جھپٹتے، اور اسے چاروں شانے چت گرا دیتے۔ قائداعظمؒ اور علامہ اقبالؒ کے حوالے سے غلط فہمیاں پھیلانے والے ان کے افکار و کردار کو مسخ کرنے کی کوشش کرنیوالے آج بھی موجود ہیں، دانشور کہلاتے اور اپنے آپ کو محقق بتلاتے ہیں لیکن ان کو تحقیق کی ت تک چھو کر نہیں گزری۔ اور تو اور، قراردادِ لاہور کو سر ظفراللہ خان سے منسوب کرنے کی جسارت کرنیوالے بھی ایک زمانے میں دندنانے لگے تھے۔ چودھری صاحب کو اس بات کا کریڈٹ دیا جارہا تھا، جس کا انہوں نے کبھی دعویٰ ہی نہیں کیا تھا۔ قائداعظمؒ کے منہ میں بھی ایسے الفاظ ڈالے جا رہے تھے، اور ڈالے جا رہے ہیں جو انہوں نے کبھی ادا ہی نہیں کیے۔ ڈاکٹر صفدر محمود ایسے ہر موقع پر سینہ سپر ہو جاتے۔ تاریخی حقائق کو منظرعام پر لاتے اور جھوٹوں کو گھر تک پہنچا کر آتے۔ برادر عزیز منیر احمد منیر کو بھی اللہ تعالیٰ نے یہ شرف عطا کیا ہے۔ وہ صحافت سے تحقیق کی طرف گئے اور اپنے آپ کو قائداعظمؒ کے ذکروفکر کیلئے مختص کر دیا۔ ان کا اوڑھنا بچھونا یہی ہے، اور اس حوالے سے وہ بھی ہمارے سرکا تاج ہیں۔
ڈاکٹر صفدر محمود کو بھی ان کی لگن اور جستجو نے مؤرخ تحریک پاکستان بنا دیا تھا۔ جب بھی کوئی الجھن درپیش ہوتی، ان سے رابطہ کیا جاتا۔ وہ اسے چٹکیاں بجاتے رفع کر دیتے، اگر شرح صدر نہ ہو پاتی تو مہلت طلب کرتے، کان میں اتر کر گوہر مقصود تلاش کر لاتے۔ ڈاکٹر صاحب گورنمنٹ کالج لاہور میں پڑھے، اور وہاں پڑھایا بھی۔ پنجاب یونیورسٹی سے ڈاکٹر منیرالدین چغتائی کے زیر نگرانی ڈاکٹریٹ کی ڈگری حاصل کی۔ گورنمنٹ کالج میں انہیں پروفیسر منور مرزا کی صحبت عطا ہوئی۔ ان کے سائے میں بڑھے، پھلے اور پھولے۔ پروفیسر محمد منور مرزا پاکستان کی نظریاتی اساس کو مضبوط کرنے میں لگے رہے۔ اپنے شاگردوں کے دِل و دماغ میں پاکستان کی محبت بھر دینا ان کا مقصدِ زندگی تھا۔ ڈاکٹر صفدر محمود نے پروفیسر منور مرزا سے استفادے کا حق ادا کیا، اور ان کی تصویر بن گئے۔ ان کے خدوخال اپنے تھے، اسلوب اپنا تھا، وہ تقریر کے نہیں تحریر کے دھنی تھے، لیکن لہو میں حرارت استاد کی سی تھی۔ 
گورنمنٹ کالج ہی میں میاں نواز شریف کو ڈاکٹر صاحب کی شاگردی بھی نصیب ہوئی اور ان کی وزارت کے اولین ایام نے ڈاکٹر صاحب کی انگلی بھی پکڑے رکھی۔ حاجی محمد اکرم، چودھری سردار محمد جیسے جیّد افسروں کے ساتھ مل کر ڈاکٹر صاحب نے وہ مثلث بنائی جسے نوجوان وزیراعلیٰ پنجاب کا حصار بننا تھا۔ ڈاکٹر صاحب مقابلے کے امتحان کے ذریعے سرکاری افسر بنے تھے۔ انکم ٹیکس کے محکمے میں ایک عرصہ گزارا، انٹیلی جنس بیورو میں بھی ان کا تقرر ہوا، فلم سنسر بورڈ کے چیئرمین مقرر ہوئے، صوبائی سیکرٹری رہے، وفاق میں پہنچے تو وزیراعظم ہائوس کو رونق بخشی۔ مختلف وزارتوں کے سیکرٹری رہے، او ایس ڈی بھی بنائے گئے لیکن تاریخ اور تحقیق سے ناتہ نہیں ٹوٹنے دیا۔ ان کی کتابیں چھپتی رہیں، اور ان کے حلقۂ عقیدت میں اضافہ ہوتا رہا۔ ریٹائرمنٹ سے پہلے بھی وہ قلمی نام سے کالم لکھتے رہتے تھے، روزمرہ سیاست سے ان کی دلچسپی کم نہیں تھی، لیکن ریٹائرمنٹ کے بعد تو یہ سلسلہ باقاعدہ ہو گیا۔ ان پر روحانیت کا غلبہ بھی ہوتا چلا گیا۔ بابوں کی تلاش کرتے کرتے وہ خود بھی بابے بن گئے تھے۔ 
تاریخ و تحقیق کا دامن انہوں نے آخر دم تک پکڑے رکھا۔ اسی بات نے ان کے کالموں کی تازگی برقرار رکھی۔ ایک سال پہلے ان کے کالموں کا ایک مجموعہ ''سچ تو یہ ہے‘‘ کے زیر عنوان شائع ہوا تو اس نے دھوم مچا دی۔ علامہ عبدالستار عاصم نے اسے اس طرح چھاپا، اور پھیلایا کہ ایڈیشن پر ایڈیشن شائع ہوتا چلا جا رہا ہے۔ اگر وہ کچھ اور نہ لکھتے تو یہی مجموعہ انہیں زندہ رکھنے کے لیے کافی تھا۔ اس میں درج کالم کس پس منظر میں لکھے گئے، اسے انہی کے الفاظ میں سن لیجیے: ''یہ کوئی سات آٹھ برس قبل کی بات ہے کہ ایک روز مجھے پنجاب کے ایک دور افتادہ ضلعی مقام سے بی اے کی ایک طالبہ کا فون آیا۔ اس نے میری آواز سنتے ہی پوچھا: کیا آپ نے فلاں صاحب کا کالم پڑھا ہے، میرا جواب 'نہیں‘ میں سن کر وہ رونے لگی۔ اس نے روتے ہوئے مجھے بتایا کہ اس دانشور نے قائداعظمؒ کے بارے میں بڑی تکلیف دہ اور غلط باتیں لکھی ہیں، اور اسکے اندازِ تحریر سے گستاخی یا بدتمیزی کی بدبو آتی ہے.
مَیں نے وہ کالم پڑھا، پڑھتے ہوئے احساس ہوا کہ محترم لکھاری نے تحقیق کی ہے نہ ہی بنیادی تاریخی حقائق کا ادراک رکھتے ہیں، بس جوشِ تحریر میں قائداعظم پر الزامات لگانے کا شوق پورا کر لیا ہے؛ چنانچہ مَیں نے ان کے کالم کا تاریخی مواد کے حوالے دے کر جواب دے دیا۔ انہوں نے چپ سادھ لی‘‘۔ ڈاکٹر صاحب کم و بیش ایک سال بیمار رہے۔ انکے بیٹے امریکہ میں مقیم ہیں، وہ انہیں وہاں لے گئے، لیکن صحت بحال نہ ہو سکی۔ پاکستان واپس آئے تو دنیا و مافیہا سے بے خبر تھے۔ چند ہفتے اسی کیفیت میں گزار کر وہاں جا بسے جہاں بالآخر ہم سب کو جانا ہے۔ وہ آہوئے بے تاب تھے، ہر وقت کچھ نہ کچھ سوچتے، لکھتے یا پڑھتے رہتے۔ جلوت سے زیادہ خلوت راس آ گئی تھی، مجلسوں اور مذاکروں سے گریزاں رہتے۔ اخباری انٹرویوز سے بھی خود کو بچائے رکھتے۔ میری شدید خواہش تھی کہ ان کا تفصیلی سوانحی انٹرویو ریکارڈ ہو جائے۔ اس کیلئے عزیزم حامد ولید کو تیار کر لیا تھا۔ انہوں نے برادرم شاہد رشید کے ذریعے وقت بھی لیا، لیکن جس روز یہ کام ہونا تھا، اسی روز ان پر مرض کا حملہ ہوا، اور وہ ہسپتال جا پہنچے، حافظہ متاثر ہوا، قوتِ گویائی بھی۔ ان کی زندگی کی کہانی، ان کی زبانی سننے کی حسرت دِل ہی میں رہ گئی۔
زمانہ بڑے شوق سے سن رہا تھا/ ہمیں سو گئے داستاں کہتے کہتے 
مجیب الرحمٰن شامی  
بشکریہ دنیا نیوز
5 notes · View notes
mindacademyir · 4 years
Photo
Tumblr media
◀️ داستان‌های کوتاه و آموزنده زندگی
🔶 فرق عشق با ازدواج چیه...
🔰 شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندم‌زار برو و پرخوشه‌ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم‌زار، به یاد داشته باش که نمی‌توانی به عقب برگردی تا خوشه‌ای بچینی؟
شاگرد به گندم‌زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ!
هر چه جلو می‌رفتم، خوشه‌های پرپشت‌تر می‌دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت‌‌ترین، تا انتهای گندم‌زار رفتم.
⭕️ استاد گفت: عشق یعنی همین!
🔰 شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی‌توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
⭕️ استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!!
💠 نتیجه: دوست خوبم عشق به طور خلاصه دوست داشتن و احساس نیاز برای شخص دیگری است اما ازدواج یک تعهد مابین دو عاشق است.
بدون ازدواج هم می‌شود عاشق بود و بدون عشق هم می‌شود ازدواج کرد!
بنابراین هر عشقی قرار نیست به ازدواج منتهی شود و هر ازدواجی هم بر پایه عشق نبوده است!
🔴 برای تغییر توی زندگیت از اینجا شروع کن 👇:
🌐 http://mindacademy.ir/Blog/
1 note · View note
urdu-poetry-lover · 5 years
Text
Tumblr media
استاد دامن کی پیدائش
Jan 01, 1910
3 دسمبر 1984ء کو پنجابی زبان کے معروف عوامی شاعر استاد دامن لاہور میں وفات پاگئے اور لاہور ہی میں مادھولال حسین کے مزار کے احاطے میں آسودۂ خاک ہوئے۔
استاد دامن کا اصل نام چراغ دین تھا وہ یکم جنوری 1910ء کو لاہور میں پیدا ہوئے۔ استاد دامن کے والد خیاطی کی پیشے سے وابستہ تھے چنانچہ انہوں نے بھی یہی پیشہ اختیار کیا اور ایک جرمن فرم جان ولیم ٹیلرز سے خیاطی کا باقاعدہ ڈپلوما حاصل کیا۔
استاد دامن ساتھ ہی ساتھ تعلیم بھی حاصل کرتے رہے۔ انہوں نے میٹرک تک تعلیم حاصل کی مگر والد کے انتقال کے باعث سلسلۂ تعلیم جاری نہ رکھ سکے اور خیاطی کے پیشے سے باقاعدہ طور پر منسلک ہوگئے۔
استاد دامن نے ابتدا ہی طبع موزوں پائی تھی۔ وہ استاد محمد رمضان ہمدم کے شاگرد ہوئے۔ اس شاگردی نے ان کی شاعری کو مزید جلا بخشی۔
ایک موقع پر لاہور کے مشہور سیاستدان میاں افتخار الدین نے استاد دامن کی شاعری سنی اور انہیں لاہور کے ایک سیاسی جلسے میں جس کی صدارت جواہر لال نہرو کررہے تھے نظم سنانے کی دعوت دے ڈالی۔ استاد دامن نے اس جلسہ میں نظم کیا سنائی ہر طرف ان کی شاعری کر چرچا ہونے لگا۔ جواہر لال نہرو نے جلسہ میں ہی انہیں سو روپے بطور انعام عطا کئے جس سے استاد دامن کی بڑی حوصلہ افزائی ہوئی۔
1947ء کے فسادات میں استاد دامن کی بیوی اور ان کا بچہ ان سے بچھڑ گیا۔ کچھ دنوں بعد وہ ملے، مگر زیادہ دن زندہ نہ رہ سکے اور استاد دامن کو ہمیشہ کے لئے تنہا چھوڑ گئے۔ اس واقعہ نے استاد دامن کی زندگی پر گہرا اثر ڈالا اور پھر وہ ساری عمر تنہا زندگی گزارتے رہے۔
انہوں نے ٹکسالی دروازے کی اس مسجد کے ایک حجرے کو اپنا مسکن بنالیا جہاں اکبر اعظم کے عہد میں معروف صوفی شاعر شاہ حسین رہا کرتے تھے۔ اس حجرے میں استاد کی شاعری کا سلسلہ جاری رہا اور جلد ہی ان کا شمار پاکستان کے معروف شعرا میں ہونے لگا۔
استاد دامن کا مجموعہ کلام ان کی وفات کے بعد دامن دے موتی کے نام سے اشاعت پذیر ہوچکا ہے۔
5 notes · View notes
risingpakistan · 5 years
Text
کرپشن کی دولت کی واپسی
پاکستانی سیاست کو چھومنتر کی سیاست کہا جائے تو غلط نہیں ہو گا۔ سڑکوں پر جادو کے کمالات دکھانے والے جب ایک خنجر یا چاقو لے کر اسے اپنے ہاتھوں سے اپنے سینے میں اتار لیتے ہیں تو دیکھنے والوں کی تو چیخیں نکل جاتی ہیں۔ لیکن جب خنجر زدہ انسان اپنے ہاتھوں سے اپنے سینے سے خنجر باہر نکال لیتا ہے اور مسکراتے ہوئے مجمع کی طرف دیکھتا ہے تو اس نظر بندی کے کھیل سے ہجوم کی آنکھیں پھٹی کی پھٹی رہ جاتی ہیں۔ اسی طرح جب وہ ٹوپی میں جیتا جاگتا زندہ خرگوش رکھ کر چھو منتر کے ساتھ اسے غائب کر کے خالی ٹوپی ہجوم کے سامنے جھٹک دیتا ہے تو حاضرین کی آنکھیں حیرت سے پھٹی کی پھٹی رہ جاتی ہیں۔
ہمارے ملک میں یہی جادو کا کھیل سیاستدان اس مہارت کے ساتھ کھیل رہے ہیں کہ اہل نظر اس نظر بندی سے حیرت زدہ رہتے ہیں۔ عمران خان نے جب اقتدار سنبھالا تو جس بات پر زیادہ زور دیا جاتا رہا وہ تھی اربوں روپوں کی کرپشن۔ خان صاحب فرما رہے تھے کہ کرپشن کی ایک ایک پائی وصول کی جائے گی اور یہ منادی بھی کی جا رہی تھی کہ یہ لوٹی ہوئی دولت عوام کی ہے۔ بے چارے عوام خوشی سے پھولے نہیں سما رہے تھے کہ چلو دیر ہی سے صحیح نسلوں سے کھوئی ہوئی چیز واپس تو مل رہی ہے۔ اس حوالے سے پہلی بات یہ کہ اگر خدانخواستہ کرپشن کی دولت واپس ملتی ہے تو عوام تک اس کا پہنچنا محال است و جنوں کے علاوہ کچھ نہیں۔ بس اتنا ہو سکتا ہے کہ ایک تجوری سے دوسری تجوری میں شفٹ ہو سکتی ہے۔ لیکن ہمارے جادوگر سیاستدانوں نے ایسا جادو کیا کہ اربوں روپے اڑن چھو ہو گئے اور بے چارہ عمران خان پہاڑے پڑھتا رہ گیا۔ 
بڑے بڑے جادوگر بھی وہ کمال نہیں دکھا سکتے جو ہمارے سیاستدانوں نے دکھایا ہے، اربوں روپے ۔۔۔۔ جی ہاں عوام کے اربوں روپے دیکھتے دیکھتے غائب ہو گئے۔ ہمارے ملک میں بڑی بڑی تحقیقاتی ایجنسیاں ہیں سب ایک دوسرے کا منہ دیکھ رہی ہیں کہ لاکھ نہ دو لاکھ، اربوں روپوں کی یہ رقم کہاں گئی، کیسے گئی؟ کہا جاتا ہے کہ ہمارے سیاستدان “204” میں اتنے چالاک ہیں کہ اربوں کی رقم چھوڑیے وہ ہمالیہ پہاڑ کو اس کی جگہ سے غائب کر سکتے ہیں۔ سوال یہ پیدا ہوتا ہے کہ یہ نیک کام عشروں سے ہو رہا تھا اور سب کو پتا تھا کہ غبن ہو رہا ہے لیکن کسی کو پرواہ نہ تھی، سیاستدان دونوں ہاتھوں سے قومی دولت لوٹ رہے تھے اور متعلقہ ادارے غالباً گہری نیند میں تھے۔ ہمارے تحقیقاتی اداروں کے بارے میں کہا جاتا ہے کہ چوری کا مال خواہ وہ زمین کے اندر ہو یا خلا میں ہمارے تحقیقاتی ادارے ڈھونڈ نکالتے ہیں۔ سرمایہ دارانہ نظام چوری سے شروع ہوتا ہے چوری پر ختم ہوتا ہے۔ ہمارے سیاستدان بھی اسی نظام کا حصہ ہیں اور چوری اور سینہ زوری میں اتنی مہارت رکھتے ہیں کہ دنیا کے بڑے بڑے ماہر ہمارے سیاستدانوں کی شاگردی پر ناز کرتے ہیں۔ اس حوالے سے اصل مسئلہ یہ ہے کہ لوٹے گئے اربوں روپے غریب عوام کی محنت کی کمائی تھے، رات دن پسینہ بہاکر جو دولت عوام پیدا کرتے ہیں، اسے یہ کرپٹ آنکھوں سے سرمے کی طرح نکال لے جاتے ہیں۔ کرپشن سرمایہ دارانہ نظام کا لازمہ ہے جب تک سرمایہ دارانہ نظام باقی ہے کرپشن باقی ہے ۔کرپشن صرف پاکستان ہی کا مسئلہ نہیں بلکہ ساری دنیا کا مسئلہ ہے اور عوام اس وبا سے اس قدر بے زار اور متنفر ہیں کہ دنیا کے کئی ملکوں میں کرپشن کے خلاف پرتشدد مظاہرے اور ہڑتالیں کر رہے ہیں۔ یہ سرمایہ دارانہ نظام کے مظالم کے خلاف نفرت کا اظہار ہے۔ سوال یہ پیدا ہوتا ہے کہ حکومت نے بڑے وثوق سے کہا تھا کہ میاں نواز شریف اینڈ فیملی آصف علی زرداری اور ساتھیوں نے اربوں روپوں کی کرپشن اور منی لانڈرنگ کا ارتکاب کیا ہے اور اس حوالے سے نشان دہی بھی کی گئی تھی اور کہا گیا تھا کہ ہم لوٹی ہوئی بھاری رقوم سے ایک ایک پائی نکالیں گے۔ عمران خان کے یہ دعوے کہاں گئے؟ بلاشبہ یہ حکومت کی ناکامی ہے جس کی عمران خان کو جوابدہی کرنا چاہیے۔ لیکن اس حقیقت سے بھی انکار نہیں کہ سرمایہ دارانہ نظام میں بڑی بڑی کرپشن کی ہائٹ کا فول پروف انتظام ہوتا ہے اور ایسے ایسے طریقوں سے اربوں کی دولت کو چھپایا جاتا ہے کہ اس دولت کو نکالنے میں بڑے بڑے شرلاک ہومز ناکام رہتے ہیں۔ اس حوالے سے تشویش کی بات یہ ہے کہ یہ لوٹے گئے اربوں روپے عوام کی کمائی تھے اگر یہ بھاری رقوم عوام کی بھلائی اور ترقی میں استعمال کی جائے تو 90 فیصد عوام اس شرمناک غربت سے چھٹکارا حاصل کر سکتے ہیں جس میں وہ 72 سال سے پھنسے ہوئے ہیں یہ کوئی مفروضہ نہیں بلکہ کھلی حقیقت ہے کہ اشرافیہ عوام کی محنت کی کمائی کے اربوں روپوں پر قبضہ جمائے بیٹھی ہے۔ حکومت سر پیر کا زور لگا رہی ہے کہ لوٹی ہوئی اربوں روپوں کی بھاری رقوم کسی طرح برآمد کر لے لیکن اسے ناکامی کا سامنا کرنا پڑ رہا ہے۔ اس حوالے سے دلچسپ بات یہ ہے کہ اشرافیہ کا کوئی فرد واحد اس کرپشن کا اکیلا مرتکب نہیں ہے بلکہ اس سب مل کر کرپشن کرتے ہیں جب سیاں کوتوال ہو تو ڈر کاہے کا ہوتا ہے۔
ظہیر اختر بیدری  
بشکریہ ایکسپریس نیوز
1 note · View note
Photo
Tumblr media
شاگردی از استاد پرسید: خواهش می کنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟ استاد جواب داد: تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید. اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد. ✍🏻 #نور_برت_لش_لایتنر آقا #مهدی از خوبان روزگار👌👌😀 @mehdi_farsi #عکاسی#موبایلگرافی #عکس#دبی#پرواز#مهماندار_هواپیما #خلبان#ایرباس #ir_mobilegraphy #dubai#flightattendantlife #crewlife#pilotlife#aviation#avgeek#dxb#instagram#shotoniphone #photography #iphonex (at Dubai, United Arab Emirates) https://www.instagram.com/p/BvpF-MoJF9x/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=1dyse85takupn
1 note · View note
bornlady · 9 months
Text
بوتاکس مو برای چی خوبه : ابتدا او توسط اختراعی که می خواست حق اختراعش را ثبت کند بازداشت شد. تا به حال او فقط ایده هایی را ترسیم کرده بود که دیگران پذیرفته بودند. رنگ مو : حالا قرار بود متفاوت باشد اختراع به درستی ثبت اختراع شد و برای فروش به یک نماینده واگذار شد. اما باز هم شروع نکردند. بوتاکس مو برای چی خوبه بوتاکس مو برای چی خوبه : چه مانعی داشت؟ اختراع دیگری با پتنت جدید بیشتر از اولی به فروش می‌رسد که متأسفانه به نتیجه نرسید. این پتنت هم گرفته شد که باز هم هزینه داشت و به نماینده واگذار شد تا بفروشد. لینک مفید : بوتاکس مو هلبرژن سهم خود را داشت. این املاک معادل محصولی نداشت، زیرا اساساً یک املاک چوبی بود و درختان روی آن هنوز نابالغ بودند. پس این بود که خانه بود! چند سال تنهایی در هلبرژن همان چیزی بود که او آرزو داشت. اما همیشه چیزی برای جلوگیری از خروج آنها در زمان تعیین شده اتفاق می افتد. بوتاکس مو برای چی خوبه : نمیتونست الان شروع کنه؟ خوب، بله، او فکر می کرد که می تواند. اما فرو کاس به زودی متوجه شد که او جدی نیست، بنابراین از یکی از خویشاوندان جوان، هانس راون، مهندس، مانند بسیاری از راون ها، کمک گرفت. رافائل از هانس خوشش می‌آید، زیرا او خود راون در خلق و خوی بود، چیزی که قبلاً نمی‌دانست. لینک مفید : انجام بوتاکس مو در دوران شیردهی این کاملاً یک مکاشفه برای او بود. او معتقد بود که راون ها مانند مادرش هستند، اما اکنون متوجه شد که او تفاوت زیادی با آنها دارد. به هانس راون فرو کاس به صراحت گفت که اکنون باید شروع کنند. آخرین روز ماه مه، تاریخی تعیین شده بود، و این هانس باید به همه می گفت، زیرا مادرش فکر می کرد که اگر این موضوع در همه جا شناخته می شد. بوتاکس مو برای چی خوبه : باعث می شد رافائل خودش را بدتر کند. هانس راون این خبر را از دور و نزدیک منتشر کرد، تا حدی به این دلیل که استان او بود که این کار را انجام دهد، تا حدی به این دلیل که امیدوار بود این فرصت یک سرگرمی خداحافظی باشد که هرگز دیده نشده بود. لینک مفید : پروتئین تراپی و بوتاکس مو چیست در واقع یک ضیافت در میان شور و اشتیاق عمومی برگزار شد، که در نهایت به این نتیجه رسید که کل گروه یک دسته جمعی برای همراهی مهمان خود تا خانه او تشکیل دادند. در اینجا با انبوهی از افسران مواجه شدند که به همین ترتیب به سمت خانه می رفتند. آنها نزدیک بود با هم برخورد کنند. بوتاکس مو برای چی خوبه : اما در عوض با هم برادر شدند و مهندسان افسران و افسران مهندسان را تشویق کردند. فردای آن روز تاریخ دو تفریح ​​و برخورد مهمانان به گرد روزنامه ها رفت. این نتایجی را ایجاد کرد که فرو کاس پیش بینی نکرده بود. اولی بسیار دلپذیر بود. پروفسوری که اولین مقاله رافائل را منتشر کرده بود. لینک مفید : دکلره مو بعد از بوتاکس صورت همراه با خانواده اش به سمت در رفت. او از پله‌ها بالا رفت و از او پرسید که آیا با همراهی آنها یک بار دیگر از زیباترین نقاط مونیخ و مجاورت آن دیدن نمی‌کند. او احساس تملق کرد و دعوت را پذیرفت. همانطور که آنها در امتداد رانندگی می کردند، از چیزی جز رافائل صحبت نمی کردند. بوتاکس مو برای چی خوبه : تا حدی در مورد شخص او، زیرا او عزیز هر خانمی بود، تا حدی در مورد آینده ای که در برابر او قرار داشت. استاد گفت که او هرگز شاگردی با استعدادتر از این نداشته است. فرو کاس یک شیشه دوچشمی عالی با خود آورده بود که هر از گاهی برای پنهان کردن احساساتش آن را روی چشمانش می آورد و به نظر می رسید. لینک مفید : بوتاکس مو یا پروتئین که ستایش صمیمانه آنها منظره و ساختمان ها را غرق در نور خورشید می کرد. مهمانی کوچک با هم ناهار خوردند و بعد از ظهر به خانه رفتند. وقتی فرو کاس دوباره وارد اتاقش شد، با عطر گل ها استقبال شد. بسیاری از دوستانشان که تا به حال نمی دانستند چه زمانی باید بروند، آرزو داشتند که از آنها تعریف کنند. بوتاکس مو برای چی خوبه : در واقع کنیز گفت که زنگ تمام صبح به صدا درآمده است. کمی بعد رافائل و هانس راون با یکی دو دوست وارد شدند. آنها پیشنهاد کردند با هم شام بخورند. فروش آخرین پتنت مطمئن به نظر می رسید و آنها آرزو داشتند این رویداد را جشن بگیرند. فرو کاس روحیه عالی داشت، پس رفتند. لینک مفید : بوتاکس مو یا کراتینه آنها در هوای آزاد با تعدادی دیگر از مردم دورشان شام خوردند. موسیقی و شادی وجود داشت و زمزمه آرام صداهای دور در گرگ و میش اوج می گرفت و پایین می آمد. هنگامی که لامپ ها روشن می شدند، در یک طرف تابش خیره کننده یک شهر بزرگ بودند، در طرف دیگر نیمه تاریکی تنها با نقاط نوری تسکین می یافت. بوتاکس مو برای چی خوبه : و این موضوع اشارات شاعرانه در سخنرانی برای دوستانی شد که به زودی آنها را ترک می کردند.
درست در آن زمان دو خانم به آرامی از نزدیک صندلی رافائل عبور کردند. فرو کاس که روبروی آن نشسته بود متوجه آنها شد، اما متوجه نشد. وقتی مسافت کوتاهی را طی کردند. لینک مفید : بوتاکس مو و استخر ایستادند و منتظر ماندند، اما توجه او را جلب نکردند. سپس دوباره به آرامی برگشتند و از پشت صندلی او رد شدند، اما باز هم بیهوده. این باعث آزار شد. فردیت او آنقدر قوی بود که سکوتش بر کل مهمانی سایه افکند. آنها از هم جدا شدند صبح روز بعد رافائل دوباره برای کسب و کار مرتبط با حق ثبت اختراع خارج شد. بوتاکس مو برای چی خوبه : زنگ به صدا درآمد و خدمتکار با اسکناس وارد شد. او گفت که روز قبل نیز آورده شده بود. از طرف یکی از رستوران داران اصلی شهر بود و به هیچ وجه کوچک نبود. فرو کاس نمی دانست که رافائل بدهکار است - حداقل به یک رستوراندار. او به خدمتکار گفت که پسرش بالغ است و او صندوقدار او نیست. لینک مفید : بوتاکس مو و پروتئین تراپی حلقه دیگری بود - خدمتکار با اسکناس دومی که روز قبل نیز آورده شده بود دوباره ظاهر شد. از یک تاجر معروف شراب بود. این هم کم نبود یک حلقه دیگر؛ این بار قبض گل بود و به هیچ وجه چیز بی اهمیتی نبود. این را هم روز قبل آورده بودند. بوتاکس مو برای چی خوبه : فرو کاس آن را دو بار، سه بار، چهار بار خواند: او نمی توانست بفهمد که رافائل برای گل ها پول بدهکار است - او آنها را برای چه می خواست؟ یک حلقه دیگر؛ حالا یک اسکناس از یک جواهرفروش بود. لینک مفید : بوتاکس مو خوب است فرو کاس از صدای زنگ و قبوض آنقدر عصبی شد که به پرواز درآمد. پس توضیح خروج به تعویق افتاده آنها این بود: او اسیر بود. این دلیل تمام نگرانی او در مورد فروش حق ثبت اختراع بود. او باید آزادی خود را می خرید.
0 notes
omid441 · 2 years
Text
Tumblr media
آهنگ مجتبی کاشانی هم شاگردی سلام https://www.music-single.com/hamshagerdi-salam.html
0 notes
mwahid-bzhy · 2 years
Text
عەلمانیە سێبەرەكان، بنەمای كارەكانتان زۆر شەق و شكاوە!
دەم و پلتان هیچتان بۆ ناكەن، خۆرتان لێ‌ ئاوا بوو: دەمانەوێ‌ لە ژێر تیشكی دەقە شەرعییەكان ئەو بەناو ئیسلامییانە تەواو بناسن كە چەندە شەق و پەقن، سیحرەكانیان بەتاڵ بكەینەوە، لەسەر چەندین بنەمای شەق و شكاوە كاردەكەن، عەلمانییە نووستوەكان...عەلمانییە بن دیوارەكان...عەلمانییە سێبەرەكان ئەوانە پێناسەن بۆ بەناو ئیسلامییەكان كە هەر هەموویان بەبێ‌ جیاوازی ناوەڕۆكی كوفری عەلمانییەت و دیموكراسییان قبوڵ كردووە وە لەهەمووی سەیرتر زۆرجاریش گلەیی لە عەلمانییەكان دەكەن كە بۆچی ئەو هەموو كرانەوەی ئەوان نادیدە دەگیرێ‌ و ڕێزی لێ‌ ناگیرێ‌!
پاش ئەوەی كوفریان پێ‌ كردن ئینجا هێزە عەلمانییەكان ئامادەبوون دانیشن لەگەڵییان! عەلمانییەكان ئەوە دەیەها ساڵە حوكم بە عەلمانییەت دەكەن و دان نانێن بە قورئان ئینجا هەموو ڕۆژێك لە شاشە بۆگەنەكانییان پەلاماری ئیسلام و هەموو شەو و ڕۆژێك دادگایی ئیسلام دەكەن! كێ‌ دەستی ئێوەی گرتبوو؟ ئەی ئێوە هەر حوكمتان بە كوفر نەكردووە، نازانن چۆن دزین و شكستە یەك لە دوای یەكەكانییان بشارنەوە! ئینجا ئەو بەناو ئیسلامییانەش كە وەڵام دەدەنەوە كەس نازانێ‌ چی دەڵێن! زۆر جاهیل و تەئویلکەرن بۆ تێگەیشتن لە دەقە شەرعییەكان و وەڵامی دەمكوتكەر بۆیان! باسی ڕێكی بەژن و باڵای دیموكراسییەت و سەروەری یاسا و گەل دەكەن!! دەڵێن با بە هەموومان ئەو دۆخە سیاسییە چەق بەستووە چاك بكەین! بەیەكەوە جوانین!! كەسی بێ‌ هۆش و سەرخۆش ئەو قسانە دەكات؟!
باهۆز و گێژەڵووكی عەلمانی وا لە دڵ و مێشكیانی داوە زۆر زەحمەتە جارێكی دیكە بەخەبەر بێنەوە! بۆیە ئەوانەی خۆیان بە دژە عەلمانی ناوزەرد كردبوو ئێستا ئەوانیش كۆمەڵانێكی نەتەوەیین كە بانگەشە بۆ دەوڵەتی كوردی دەكەن، كە پاڵپشتی لە هێزە سیاسیە مەدەنی عەلمانییەكانی دەكەن لەبەر ئەوەی كوردن، كە پاڵپشتی لە هێزی چەكداری عەلمانی دەكەن وەكو پەكەكە دەكەن و بە چەوساوە ناویان دەهێنن لەبەرئەوەی كوردن! پاڵپشتی لە هێزە مولحیدەكانی سوریا دەكەن وەكو یەپەگە و یەپەژە! ئەوانە لە عەلمانیەتیشییان تێپەڕاندووە!
لە ڕاگەیاندنەكانییان بوونەتە بەكرێگیراوی ئەمەریكا و ئەوڕوپا و نەتەوە یەكگرتووەكان و بەڕەسمیش لەلایەن عەلمانییەكانی كوردستان ڕاسپێردروان بۆ دەرخستنی ئیسلام بە شێوەیەك كە یەهود و نەصرانییەكان لێیان ڕازی بن " وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ" ئێوە ئێستا شوێن پێی ئەوانتان هەڵگرت و بوونە كلك و پاشكۆی كوفری جیهانی بەڵام هەر لێتان ڕازی نین، هۆ ئەوانەی تا ئێستا لەناو خەوێكی قووڵا و بێ‌ ئاگاییدا دەژین " قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى " تەنها ئەو ئیسلامەی كە پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم و هاوەڵەكان لەسەری بوون تەنها خوا بەوە ڕازییە، ئیسلامێك بە ئارەزووی خۆتان دامەتاشن، اللە لێتان قبوڵ ناكات " وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيّ وَلاَ نَصِيرٍ " چونكە ئەگەر بەدوای ئارەزوو و ویستی ئەوان بكەون پاش ئەوەی ڕێنمایی و ڕێنمووییتان وەرگرت ئیتر باش بزانن هیچ پاڵپشتی و سەركەوتنێك لەلایەن اللەوە بۆتان نایەت. خۆ پاڵبدەنە كۆمەڵانێك كە لەسەر هەقن و جەنگ و كوشتار دەكەن لەپێناو اللە باشیش بزانن ئەوانەش پاڵپشتییان ناكەن زیانییان پێناگەیەنن " لاتَزالُ طاِئفَةٌ مِنْ أُمَّتِى يُقَاتِلُونَ على الْحَقّ، لايَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ حَتّى يَأْتِىَ أَمْرُ اللهِ "، خۆ هەر ڕۆژگارێ خۆتان هێز و چەتان هەبوو شەڕتان دژی عەلمانیەکان ئەکرد و بەکافرتان ئەزانین! چاخ و ڕۆژگاری ئەمڕۆ چەندە سەیرە بۆ تەماعی دونیا هەمووتان فرۆشت؟!
ئەهلی هەق كافران وموشریكان دەكوژن نەوەك دەست بكەن بە خەباتی مەدەنی و ببنە چالاكوانی مەدەنی و ڕۆح و گیانییان ببێتە دیموكراسی و یەكترقبوڵ كردن و ئازادی ڕادەربڕین و ئازادی ڕۆژنامەوانی! ئەو دیموكراسییە وەكو سیستەمێك بووەتە چەتر و سێبەرێك بۆ نەش و نماكردنی هەموو تاغوتێك بەناوی بریقەدار كە كەسی هیدایەتدراو و عاقڵ نەبێت لێیان تێناگات! ئەو عەلمانییە نووستوانە شەو و ڕۆژ لە كەناڵەكانی ئەبو جەهل و ئەبو لەهەب بەشداری دەكەن بەبێ‌ ئەوەی زانیارییان هەبێ‌ بەشێوەیەكی زۆر شەرمنانە و زەلیلانە قسە لەسەر هەندێ‌ پرس دەكەن بە بۆیەی ئیسلامی بەڵام بە مۆری عەلمانی و دیموكراسی! ئەو بەناو ئیسلامییانە ئەوەی خۆی لێی دەدزنەوە بریتییە لە تەوحید و جیهاد و کوفر بە طاغوت.
ئەگەر پەروەردە بنیات نەنرابێت لەسەر تەوحید و كوفر بە تاغوت و و جیهاد لەپێناو اللەی گەورە و خۆشویستن لەپێناو اللە و ڕق لێ بوونەوە لەبەر اللە ئەوە چارەنووسی ئەوانە فەشەلە و گەنجەكانیش دەبنە دەست و پێوەند و یارمەتیدەر و شاگردی تاغوتەكان و خزمەتكاری بەكرێگیراوان.
سوێند بە اللە ئەوە لەسەر ئەو بەناو ئیسلامییانە تەواو جێبەجێ‌ دەبێت بە بێ‌ زیاد و كەم. ئەوان شەو وڕۆژییان خستۆتە سەر بۆ پاراستنی ئاسایشی عەلمانییەكان و ڕێز لە چەكدارەكان دەگرن! لەكاتێكدا دەڵێن خوایە تاغوتەكان لەناوببەی بەڵام ئەوانەی چەكییان بۆ هەڵدەگرن و پارێزگارییان لێ دەكەن بیانپارێزی! تو اللە ئەوە قسەیەكی زۆر گەمژانە و مناڵانە نییە؟!، ئەوە گاڵتەكردن نییە بە ئەقڵ و مەنتقی خۆیان كە بۆتە پێوەرێك كە زۆرجار لەسەرووی شەرعیشی دادەنێن!؟
بەناو ئیسلامییەكان كوا ڕووبەڕووبوونەوەتان، جیهادتان بەرامبەر عەلمانییەكان، ئەو جیهادەی كە پێغەمبەری اللە صلی الله علیە وسلم بەرامبەر كافرانی قوڕەیش ئەنجامی دەدا بە قورئان كاتێك لە مەككە بوو و هێز و دەسەڵاتی نەبوو، اللەی گەورە ئەو جیهادەی بە جیهادی گەورە داناوە " فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا " كوا ڕووبەڕووبونەوەتان لەگەڵ هێزە كوفرییەكان؟! سوێند بە اللە زۆر خراپ لە پەل و پۆ كەوتوون! بەرامبەر عەلمانییەكان لە گۆكەوتوون و تێهەڵدراون!
پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم لەسەرەتای بانگەوازی مەككە كە بێ‌ دەسەڵات و چەوساوە بوو ئینجا بە تەكفیركردنی قوڕەیشی مەككە دەستی پێ‌ كرد، وەلاء و بەراء و كوفركردن بە تاغوت، ڕق لێ بوونەوەیان و دژایەتی كردنییان. ئەی بۆچی كافرەكانی مەككە موسڵمانەكانییان وەدەرنا و موسڵمانەكان كۆچییان كرد بۆ حەبەشە پاشتر بۆ مەدینە، ئەی ئەو گەمارۆیە ئابوری و سیاسی و كۆمەڵایەتییەی شیوی تاڵیب چی بوو!؟
ئەوە هەڵوێست و بانگەوازی پێغەمبەر بوو صلی الله علیە وسلم بۆیە تەنگی بەهەموو كافرەكان هەڵچنیبوو و خەو و خۆراكییان نەمابوو لەبەر ئەو بانگەوازە بەهێزەی پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم، بۆ هەوڵییان دا پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم بگرن یان بیكوژن یان وەدەری بنێن لە مەككە؟! بانگەوازی تۆ باشترە لە هی پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم؟ تۆ حیكمەتی زیاتر بەكادەهێنی؟ تۆ تێگەیشتووتری لە پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم؟ تۆ عاقڵتری لە پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم؟ یان دەتانەوێ‌ بە تەئویل و هەڵبەستانی درۆ زۆرێك لە شتەكان بشەرعێنن!
سەیری ئەو فەرموودەیە بكە "حديث رواه الترمذي وحسنه ، وابن خزيمة في كتاب التوحيد والبيهقي في الأسماء والصفات عن عمران بن حصين رضي الله عنه : "أن والده حصين لما جاء إلى النبي عليه الصلاة والسلام ، وقال : يا رسول الله : إنك أشأم رجل على قومه فرقت جماعتنا وعبت آلهتنا وسفهت أحلامنا وكفرت من مضى من آبائنا فقال النبي عليه الصلاة والسلام : يا حصين اجلس ، فجلس ، فقال له : كم إلهاً تعبد ؟ فقال له : سبعة ، ستة في الأرض وواحداً في السماء، فقال : من الذي تُعدُّه لرغبتك ورهبتك؟ فقال : الذي في السماء ، فقال : اترك الستة واعبد الذي في السماء وأنا أعلمك كلمتين إذا أسلمت ، فأسلم فعلمه أن يقول : اللهم ألهمني رشدي وقني شر نفسي".سەیركە چۆن پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم كوڕ و باوك و براو وخوشك و عەشیرەتی لێك كرد لەسەر بنەمای كوفر وئیمان، تەوحید و شیرك، چۆن ��ەیبی لە خواوەندە درۆییەنەكانییانی دەگرت و قسەی پێیان دەگووت، چۆن گاڵتەی بەعەقڵییان دەكرد، باو و باپیرانییان بە گومڕا و كافر لەقەڵەم دا، ئەی ئەوانیش نەزان نەبوون.
ئەو ڕاستییە لە زۆر شوێنی تری سیرەی پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم زۆر ئاشكرایە هەروەك بەهۆی بانگەوازە بەهێزەكەی، قوڕەیشە كافرەكان كێچ چووبووە ناو لەشییان و خەو و خۆراكییان لێ‌ هەڵگیرابوو بۆیە كەسێكی وەكو عتبە بن ربیعەیان ڕەوانەی لای پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم كرد بۆئەوەی نەرمی بەرامبەرییان بنوێنێ‌ و لەسەر خاڵی هاوبەش ڕێك بكەون بۆیە عتبە بن ربیعە گووتی "يا ابن أخي، إنك منا حيث قد علمت، من خيارنا حسباً ونسباً، وإنك قد أتيت قومك بأمر عظيم فرقت به جماعتهم، وسفهت به أحلامهم، وعبت به آلهتهم ودينهم، وكفرت به من مضى من آبائهم، فاسمع مني أعرض عليك أمورا تنظر فيها لعلك تقبل منها بعضها:....الخ"بزانە سەرەتا بە قسەی چەند نەرم دەستی پێكرد، گووتی: برایەكەم ئەوەی لەتۆمان زانیوە كە باشترینی ئێمەی لە حەسەب و نەسەب! پاشان گووتی: ئێمەت هەمووی لێك كرد، گاڵتە بە عەقڵمان دەكەی، عەیب و كەم و كوڕی لە خواكانمان و دینی ئێمە دەگری، باو وباپیرانمان بە كافر دەزانی! ڕەحمەتی خوات لێ‌ بێت خوشك و برایەكەم ئەوە شێوازێكی نەگۆڕی پێغەمبەری خوا بووە صلی الله علیە وسلم بۆ بانگەوازەكەی بۆیە ئەوەی هاتووە و ویستوویەتی ساردی بكاتەوە و شێوازی دەعوەكەی بگۆڕێ‌، پێغەمبەر صلی الله علیە وسلم ڕەتی كردۆتەوە و بەهیچ شێوەیەك بۆیانی شل نەكردووە.
بەشێوەیك كە عوتبە هاتەوە گوتی " فأجابني بشيء والله ما هو بسحر ولا بشعر ولا كهانة " واتە: موحەممەد بەشتێك وەڵامی دامەوە سوێند بەخوا نە سیحرە نە شیعرە نە فاڵچێتییە. چۆن هەموو سەرانی كوفری دەمبەست كردبوو و كەس نەیدەتوانی ساردی بكاتەوە یان ڕێڕەوی دەعوەكەی پێبگۆڕێت. ئایا ئەو نۆکەرە بەناو ئیسلامییانە كە لەگەڵ عەلمانییەكان دادەنیشن بەو شێوەیەن؟!
نەخێر دەستییان گیركردووە بەناو گەردنی موەحیدان و دەیانەوێ‌ بیانخنكێنن و دەست لەملانێی عەلمانییەكانن! فەریكە عەلمانییە نوێیەكان پێمان دەڵێن پێكەوە ژیان و ڕێزگرتن لە هەموو كەسێك ئەگەر كافریش بێت، ئەگەر زۆرینە دەنگییان هێنا پیرۆزییان بێت با دەسەڵات بگرنە دەست، ئازادی ڕۆژنامەوانی دەزانی مانای چییە واتە بە ئارەزووی خۆت ڕەخنە لە هەموو شتێك بگرە، ئەهلی ئیسلامیش تەنها بە نووسین وەڵامییان بدەنەوە! تو اللە ئەوە لە وڕێنە زیاتر چیدیكەیە؟! پێكەوە ژیان لە كاتێكدایە كە ئیسلام حوكم بكات و كافرەكانیش جزیە بدەن و پابەند بن بە ئەحكامی زیمە. زۆربەی كوفرەكان كە لە قورئان باسكراوە بەهۆی نەزانین و تەئویلەوە بووە نەوەك بەهۆی عینادی و لاملی كردن. ئێوە ئەو بانگەوازە بەراورد بكەن لەگەڵ ئەو عەلمانییە سێبەرانە، ئەو بەناو ئیسلامییانە، ئەو عەلمانییە نووستوانە، كامییان هەڵدەبژێرن!؟ ئەوەت تەواو بۆ ڕوون دەبێتەوە ئەوانە لەناو گومڕاییەكی تەواودان و ئەندام بوون لەناو ئەو حیزب و كۆمەڵانە و پاڵپشتی كردنییان بریتییە لە سەرخستنی عەلمانییەت و پڕۆژەی ئەمریكا و صەلیبیەت و دیموكراسی بۆگەنی. گەلەكەم بەبانگی اللە بانگتان دەكەم " فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ " كاتێك سزای اللەتان بینی قسەكانی منتان بیردێتەوە بەڵام ئەوكات چ سودێكی هەیە منیش هەموو كاروباری خۆم بەاللە دەسپێرم ئیتر چی دەبێ‌ با ببێ‌. چییە ئه‌م گه‌ل و هۆزه‌ بانگتان دەكەین بۆ تەنها ئیسلام و قورئان كە سەبەرزی و ڕزگاربوونە لە ئاگری دۆزەخ ئێوەش خەڵكی بانگ دەكەن بۆ شیرك و دیموكراسی و عەلمانییەت و ئاگری جەهەنەم " وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ ". ئێمە دەڵێین تەنها بۆ قورئان و تەنها بۆ الله " أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ " بەڵام ئەوان دەڵێن ئەی دیموكراسی، ئەی عەلمانی، ئەی ئێزیدییەكان، ئەی نەصرانییەكان...؟!
ئەو بەناو ئیسلامییانە هەموو پەیكەرێكی كارگێڕی و میدیا و سیاسەتییان لەناو قالبی عەلمانییەتە و یەك شێوازە هیچ جیاوازییەكی نییە، هەروەها بەردەوام كاردەكەن بۆ كاركردن لەگەڵ عەلمانییەكان ڕێككەوتن لەسەر خاڵە هاوبەشەكان! كام خاڵی هاوبەش؟ بەشێوەیەك خاڵە ناكۆكەكان بخەنە لاوە!! كام خاڵی ناكۆك دەخەیتە لاوە!؟ سبحان الله ئەوە چ دینێكە؟ والله دینێكە دوور لە قورئان و سووننەت. دێنێكی داتاشراوی دەستی ئەمریكا و عەلمانییەكانە. ئەگەر وانەبێ‌ چۆن لێتان ڕازی دەبن؟ چۆن ڕێگەتان پێدەدەن كە دەزگای ڕاگەیاندن بكەنەوە و بە ئارەزووی خۆتان بانگەواز بكەن؟! ئەوەش بزانن هەموو بنەما و ڕێبازەكان یان ڕەشن یان سپی، یان حەقن یان باتیڵ، ڕەنگی خۆڵەمێشی نییە كە سپی و ڕەشی تێكەڵ بێت و لای اللەش وەرگیراو بێت، یان موسڵمانە یان كافر، لەم نێوەندەدا هیچی تر نییە. هەرگیز بە جیاوازییەكانەوە جوان نین، جیاوازی لە مەنهەج و دیندا!؟ مەنهەجی دیموكراسی و عەلمانی؟ یان تێكەڵەیەك لەگەڵ ئیسلام؟!
داواكارم لە اللەی گەورە ئەو زنجیرە نووسینەی دەنووسم تەنها بۆ ڕازی كردنی ئەو بێت و هەموو موشریك و كافرەكان سەرشۆڕ بكات و موەحیدانیش چەقیوو و دامەزراو بكات و بیانكاتە پیاوانێك كە زەوی پاك دەكەنەوە لە هەموو پیسییەكی شیرك و كوفر و رافیزەكان و نوصەیرییەكان و عەلمانییەكان سەرشۆڕ بكەن.
Tumblr media
1 note · View note
moshtaghedidar · 2 years
Photo
Tumblr media
🌹چشمه آگاهی🌹 بیاییم آنچه که خالصانه در اختیار ما قرار گرفته است را خالصانه ببخشیم. الطاف و رحمت او را کرانی نیست که غرور و منیت داشته باشیم بیاییم در حفظ و پاسداری این اموزه های ناب الهی احساس مسئولیت داشته و در مقابل مصادره کنندگان و سارقین دنیای معرفت ایستادگی کنیم بیاییم همگان را به آن چشمه آگاهی سوق دهیم تا همه از آن مطالب زرین و ارزشمند استاد عشق و معرفت جناب اقای دکتر محمدعلی طاهری بهره مند شوند ما مدیون این بزرگمرد هستیم بزرگمردی که همه وقت و زندگی خود را وقف رشد و تعالی ما شاگردان کرده است کاری نکنیم که فردا به ما بگویند که ای کاش من را هم مطلع میکردید.... پس بیاییم دست به دست هم بدیم و این ارجاع به مرکزیت را داشته باشیم امروز.... نباید جلوی آفتاب عالم تاب بشریت ایستاده و سایه ایجاد کنیم. در این عصر و برهه شاگردی کردن به این معنی ست که همگان را به مرکزیت سوق داده تا همه از آن می ناب خم وحدت الهی بچشند https://www.instagram.com/p/CgIPBhfrAhV/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
urduclassic · 5 years
Text
اردو شاعری کا مردِ قلندر، آتشؔ کے حالاتِ زندگی
خواجہ حیدر علی آتشؔ کے بزرگوں کا وطن بغداد تھا۔ آباؤاجداد میں کوئی صاحب تلاش معاش میں دہلی آئے اور پرانے قلعے میں آباد ہوئے۔ آتشؔ کے والد خواجہ علی بخش شجاع الدولہ کے عہد میں دہلی سے فیض آباد آئے اور محلہ مغل پورہ میں آباد ہوئے۔ آتشؔ یہیں پیدا ہوئے۔ آتشؔ کے متعلق مختلف تذکروں میں جو باتیں لکھی ہیں ان سے ذیل کی باتیں معلوم ہوتی ہیں : ابھی جوان نہیں ہوئے کہ والد کا انتقال ہو گیا۔ کسی کا سایہ سر پر نہ رہا۔ اس کا نتیجہ یہ ہوا کہ تعلیم ادھوری رہ گئی۔ وقت آوارگی میں گزرتا تھا۔ وقت زیادہ تر فوج کے نوجوانوں کی صحبت میں گزرتا تھا اس لیے بانکے اور سرکش ہو گئے۔ مغل بچوں کی صحبت میں تیغ زنی بھی سیکھ لی اور اس میں خاصی مہارت پیدا کر لی۔ 
مزاج کا یہ حال تھا کہ بات بات پر تلوار کھینچ لیتے تھے۔ اس کا نتیجہ یہ تھا کہ چھوٹی سی عمر میں تلواریے مشہور ہو گئے۔ یہ زمانہ ایسا تھا کہ بانکپن کو بڑی قدر کی نظر سے دیکھا جاتا تھا اس لیے بانکپن کے انداز نے اور بھی ترقی کی اور یہ ان کا مستقل مزاج بن گیا۔ آتش وجیہہ، گورے چٹے اور خوبصورت نوجوان تھے، قد لمبا اور بدن چھریرا تھا۔ زندگی توکل کے عالم میں گزاری پھر بھی گھوڑا ضرور بندھا رہتا تھا۔ سپاہیانہ اور رندانہ وضع کے ساتھ فقیرانہ زندگی بسر کرتے تھے۔ بڑھاپے تک تلوار باندھتے تھے۔ سر پر کبھی زلف ہوتی اور کبھی حیدری چٹیا۔ سر پر بانکی ٹوپی رکھتے تھے جو لبوں تک جھکی رہتی تھی، بعض لوگوں نے لکھا ہے کہ آتشؔ تہمد باندھتے تھے۔
ہاتھ میں ڈنڈا رہتا تھا۔ اس ڈنڈے میں سونے کا چھلا ٹکا ہوتا تھا۔ سچے کام کی سلیم شاہی جوتی پہنتے تھے۔ بعض لوگوں نے آتشؔ کی آزادانہ زندگی کی تصویر یوں کھینچی ہے کہ انہیں کبوتروں کا بہت شوق تھا، جس حجرے میں رہتے تھے اس میں جھلنگا پلنگ بچھا ہوا ہوتا نیچے بوریے کا فرش ہوتا۔ دیواروں میں کبوتروں کی کابکیں ہوتیں۔ آتشؔ اپنے حجرے میں بیٹھتے تو کبوتر اڑ اڑ کر آتے۔ کبھی سر پر بیٹھتے اور کبھی گردن پر اور یہ ان کی اس حرکت سے خوش ہوتے، امیرزادے بھی آتے تو اسی فرش پر بیٹھتے۔ آتشؔ کو فیض آباد کے شاعرانہ ماحول میں رہ کر شاعری کا شوق ہوا تو فارسی اور اردو دونوں میں شاعری شروع کی۔ ایک طرف ان کا بانکپن، دوسرے ان کی شاعری۔ 
نواب محمد تقی خاں شاعری اور سپہ گری دونوں کے قدردان تھے، اس لیے آتشؔ کو ملازم رکھ لیا۔ نواب صاحب شاہان اودھ کے وزیر تھے۔ نواب غازی الدین حیدرؔ کے عہد میں ملازمت چھوڑ کر لکھنؤ چلے آئے۔ آتشؔ بھی ان کے ساتھ لکھنؤ آ گئے۔ لکھنؤ آ کر آتشؔ کو نئی طرح کا ماحول ملا۔ اس ماحول کا اثر تھا کہ مطالعہ کا شوق ہوا اور دن رات علمی مشاغل میں گزرنے لگے۔ اسی زمانہ میں مصحفیؔ کی شاگردی اختیار کی۔ مصحفیؔ نے اپنے تذکرے میں ان کا ذکر بڑی محبت سے کیا ہے اور وجیہہ اور مہذب الاخلاق جوان کہا ہے۔ شاعری کے متعلق بھی پیشین گوئی کی ہے کہ زندہ رہا تو نام پیدا کرے گا۔ لکھنؤ پہنچنے کے کچھ دن بعد نواب محمد تقی خاں بہادر کا انتقال ہو گیا۔ آتشؔ نے اس کے بعد کسی کی ملازمت نہیں کی۔ بادشاہ کے یہاں سے وظیفہ ملتا تھا۔ اس پر گزر اوقات ہوتی تھی۔ 
ایک چھوٹا سا کچا مکان خرید لیا تھا۔ اسی میں رہتے تھے۔ یہ مکان خرید لینے کے بعد ایک شریف خاندان میں شادی کر لی۔ بیوی بڑی نیک اور سگھڑ عورت تھیں۔ آتشؔ کی جو تھوڑی سی آمدنی تھی اس سے گھر چلاتی تھیں۔ ان بیوی سے آتشؔ کے ہاں ایک لڑکا پیدا ہوا۔ اس کا نام محمد علی رکھا۔ محمد علی بھی شاعر تھے اور جوشؔ تخلص کرتے تھے۔ عین عالم جوانی میں ان کا انتقال ہو گیا۔ اخیر عمر میں ان کی بینائی جاتی رہی تھی۔ اسی زمانے میں ان کے بیٹے کی شادی ہوئی اور اس شادی کا سارا انتظام ان کے شاگرد جے دیال نے کیا۔ خرچ بھی جے دیال ہی نے کیا۔ بڑی دھوم دھام کی شادی ہوئی، تمام احباب، رشتے دار اور شاگرد جمع ہوئے۔ جب بیٹا دولہا بن کر سامنے آیا تو آتش پھوٹ پھوٹ کر رونے لگے۔
لوگوں نے کہا، خدا نے آپ کو بیٹے کا سہرا دکھایا، یہ خوشی کا وقت ہے، اللہ کا شکر ادا کیجیے۔ رو کر بدشگونی نہ کیجیے۔ کہنے لگے ’’اس بات پر روتا ہوں کہ محمد علی کی ماں زندہ نہیں ہیں۔ وہ ہوتیں تو بیٹے کا سہرا دیکھ کر کس قدر خوش ہوتیں۔ اللہ نے میری آنکھیں چھین لیں، دولہا کی صورت تک نہیں دیکھ سکتا۔ بھلا یہ خوشی کا کیا موقع ہے۔ خیر، اللہ تم لوگوں کو مبارک کرے۔‘‘ آتش ایک دن اچھے خاصے بیٹھے تھے کہ طبیعت بگڑی اور دیکھتے دیکھتے انتقال ہو گیا۔ خواجہ محمد علی جوشؔ باپ کے مرنے کے وقت زندہ تھے۔ باپ کے مرنے کا اس قدر صدمہ ہوا کہ مشاعروں میں آنا جانا ترک کر دیا۔ کوئی ایک سال زندہ رہے اورہیضے کے مرض میں انتقال کیا۔ لکھنؤ میں آتشؔ کے بے شمار شاگرد تھے۔ ان میں سے بعض بہت مشہور ہیں۔ ان میں نواب مرزا شوقؔ، پنڈت دیا شنکر نسیمؔ، واجد علی شاہ اخترؔ، نواب سید محمد خاں رندؔ، میر وزیر علی حیاؔ، دوست علی خلیلؔ اور آغا حجو شرفؔ زیادہ معروف ہیں۔
ظہیر الدین احمد
3 notes · View notes
mehranfarahraz · 2 years
Photo
Tumblr media
. . شاید مدرک تحصیلی📇 پست گذاشتن نداشته باشه ولی برای من که بیش از ۱۰ سال📆 زمان برد گرفتن #کارشناسی ارشد کمی فرق می کنه. من دو سال #کنکور قبول نشدم و #سرباز صفر👮🏻‍♀️ رفتم خدمت. در بدترین شرایط خدمت #مقدس #سربازی کردم. سر پست دو تا از دوستانم #خودکشی کردن⚰️. بعد از خدمت از یه زیر زمین شروع کردم به کار. #کاردانی قبول شدم. وسط #تحصیل رفتم #عسلویه و ۲ سال در بدترین شرایط آب و هوایی کار کردم🌋. ۱۶ ساعت⏰ در روز #کار می کردم در سن ۲۰ سالگی. درسم رو به سختی ادامه دادم. در #شرکت های مختلفی کار کردم. بار📦جابجا می کردم. خدمات پس از #فروش و #انبار دار😢. طی ۱۰ سال کار در اولین کارم کلا زیر ۱۰ دقیقه تاخیر داشتم و کمتر از یک ماه #مرخصی گرفتم😳. بعد نقطه پرتاب. من یک سری از #بهترین شرکت های #خصوصی و‌ #دولتی رو #تجربه کردم. از سکرت ترین #پروژه های کشوری گرفته تا کار با #آقازاده ها🧔🏻‍♂️. از #بنیاد #مستضعفان تا #ستاد فرمان #امام . #صبح در کار ثابت بودم و عصر و شب🌚 #مشاوره می دادم. اون طرح هایی که الان خیلی ها رو #پولدار کرده ما راه اندازش بودیم. اون شتاب دهنده هایی که الان #سرمایه گذاری می کنند ما برنامه ریزی اولیش رو کردیم📝. کمتر کسی در زمینه دیجیتال #مارکتینگ و سوشیال و #تبلیغات و رسانه هست که در اکوسیستم من رو نشناسه. من از صفر یا بهتره بگم زیر صفر شروع کردم و خیلی بی صدا اومدم بالا و الان توی هر شرکتی بخوام و با هر قیمت و حقوقی💵 بخوام می تونم کار کنم. انقدر اسکیل دارم که در هر پوزیشنی می تونم مدیریت کنم💪🏻. الان هم در یکی از بزرگ ترین شرکت های خصوصی و تولید کننده ایرانی دارم کار‌ می کنم با اهداف و تارگت های مشخص✅. دارم یاد می گیرم. توی سن ۳۹ سالگی دارم شاگردی اساتیدی رو می کنم و این خیلی برام لذت بخش هستش🤓. فقط خواستم این موضوع رو بگم که اگر ما سمینار یا وبینار یا فعالیت خارج شرکت نداریم به خاطر کمبود اطلاعاتم نیست به خاطر احترام به پالیسی مجموعه ای هست که دارم الان با لذت در اون کار می کنم. پس وقتی بهتون احترام می زارم و قربان قربان می کنم بهتره رنک طرفتون رو بدونید😐. از زیر صفر تا عرش رسیدن بدون پشتیبان و پارتی و هیچ پول و فقط با تلاش و کوشش و سختی کشیدن جنم می خواد که هر کسی نداره ولی من دارم😎. به قول یه بزرگواری مهران فره راز = پشتکار✌🏻 . من انتقاد پذیر نیستم🙅🏻‍♂️، اهل شوخی نیستم🤫 و هر حرفی رو هم قبول نمی کنم😑 و حرف ها و کارهای آدم ها خیلی خوب یادم می مونه🙄 پس خیلی مراقب رفتار و صحبت هاتون باشید🙂. احترام و ارزش قائل شدن باید متقابل باشه🙃. (at Explore اکسپلور) https://www.instagram.com/p/CdEqYJqqPMs/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
amir1428 · 3 years
Photo
Tumblr media
چهاردهم آبان ماه؛ هفتاد و نهمین زادروز «#فضل_‌الله_توکل» گرامی باد! سال ۱۳۲۱ در تهران زاده شد. پدرش افسر ارتش شاهنشاهی ایران و مادرش دبیر ریاضی و زبان فرانسه بود. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ایران طی کرد. پس از آن، دوران دبیرستان را در «#دبیرستان_پهلوی» و سپس در «#دبیرستان_مروی» گذراند و در سال تحصیلی ۱۳۳۹ دیپلم رشته طبیعی را از #دبیرستان_مروی دریافت کرد. به جهت معاشرت و آشناییِ پدربزرگِ پدرش با هنرمندان، در سن ۶ یا ۷ سالگی به کلاس «#حسین_تهرانی» راه یافت و نزد وی دوره #تمبک نوازی را سپری نمود. در سن ۹ – ۸ سالگی پدرش برای او یک ساز «#سنتور» خرید. پس از آن وی نزد آقای «#خائفی» (معلم موسیقی مدرسه) دوره ابتدایی سنتور نوازی را فرا گرفت. سپس بعلت مأموریت پدر در #شیراز، به شاگردی «#بهادر_نوذری» درآمد و در ادامه دوره‌های مختلف ردیف نوازی ایران را با «#علی_تجویدی» آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۵ به دعوت «علی تجویدی» به عنوان نوازنده سنتور در «ارکستر شماره ۲ رادیو» پذیرفته شد و یکسال بعد در «ارکستر شماره ۳ رادیو» به سرپرستی «#پرویز_یاحقی» نیز به عنوان نوازنده فعالیت‌های هنری خود را پی گرفت. وی در سال ۱۳۳۷ به دعوت «#داوود_پیرنیا» به «برنامه گل‌ها» راه یافت. «گل‌های صحرایی شماره ۵» (در دستگاه شور) و «برگ سبز شماره (۶۵)» به همراهی آواز «#محمود_محمودی_خوانساری» و تمبک «#امیر_ناصر_افتتاح» از اولین اجراهای تکنوازی او به‌شمار می‌آیند. از او به عنوان تکنواز آثار متعددی در برنامه‌های مختلف گل‌ها (#گل‌_های_جاویدان، #برگ_سبز، #گل‌_های_رنگارنگ و #یک_شاخه_گل) به جا مانده‌است. وی پس از اخذ دیپلم به کشور #انگلستان رفت و در #دانشگاه_کمبریج موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته اقتصاد گردید. پس از بازگشت به #ایران از سال ۱۳۴۵ مجدداً همکاری خود را با رادیو ادامه داد. او در سال ۱۳۴۵ با ساخت آهنگ (قهر و ناز) با صدای #اکبر_گلپایگانی به جرگه آهنگسازان پیوست. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همکاری او با رادیو قطع و مجدداً در سال ۱۳۷۲ این همکاری آغاز شد. وی با همکاری «#اسدالله_ملک» «#ارکستر_همنوازان» را در صدا و سیما بنا نهاد. تکنوازی‌های متعددی حاصل این همکاری است که در آرشیو صدا و سیما موجود است. (at Iran) https://www.instagram.com/p/CWB0a1usv0N/?utm_medium=tumblr
0 notes