:: + آذردخت(همسر فضل): این وحشت از آیندهٔ توست که مرا این گونه پریشان ساخته! - فضل بن سهل(صدراعظم ایرانی مأمون): آیندهٔ من یا آیندهٔ اَبَاالحسن؟! + آذردخت: آیندهٔ تو! او آیندهای ندارد، آیندهٔ او همین امروز است! سعی کن بفهمی فضل! تو همیشه به ذکاوتِ من معترف بودهای و اکنون همان هوش و فراست به تو هشدار میدهد و از دشمنی با اباالحسن برحذرت می دارد... #ولایت_عشق #مهدی_فخیمزاده #سیما_فیلم 🖤 به مناسبت ۱۲۰۳مین سالگرد خورشیدی شهادت امام رضا(۱۹۷ه.ش/818م) ۱۸ / #شهریور / ۱۴۰۰ #تاریخ_شمسی_مناسبتهای_دینی #امام_رضا #رضا #علی_بن_موسی #علی_بن_موسی_الرضا #ابالحسن #ضامن_آهو #چهارده_معصوم #مهدی_فخیم_زاده #بابک_بیات #بیتا_فرهی #اکبر_زنجانپور #آذردخت#فضل #فضل_بن_سهل #مأمون #مأمون_عباسی #بنی_عباس #ولایتعهدی #ولیعهد #آینده #آتیه https://www.instagram.com/p/CTmPoQKDc90/?utm_medium=tumblr
0 notes
۸ اسفندماه سالروز درگذشت #احمدشاه_قاجار هفتمین و آخرین شاه ایران از دودمان قاجاریان احمدشاه (۲۷ شعبان ۱۳۱۴ – ۲۷ رمضان ۱۳۴۸) از ۲۷ جمادیالثانی ۱۳۲۷ ه.ق./ ۱۷ ژوئیه ۱۹۰۹ م. تا ۱۳ ربیعالثانی ۱۳۴۴ ه.ق./ ۳۱ اکتبر ۱۹۲۵ م. شاه ایران بود. او، هفتمین و آخرین شاه ایران از سلسله قاجار، پسر و جانشین محمدعلیشاه بود و پس از خلع پدرش و درحالیکه تنها ۱۲ سال داشت، به شاهی رسید. احمدشاه پس از ۱۴ سال سلطنت در ۱۳۴۴ ه.ق. برکنار شد. احمدشاه در سال ۱۲۷۵ شمسی در تبریز متولد شد. پدرش محمدعلیشاه و مادرش ملکه جهان دختر کامران میرزا نایبالسلطنه فرزند ناصرالدینشاه بود. دوران کودکی احمدشاه در تبریز سپری شد. قبل از رسیدن به مقام سلطنت «احمد میرزا» خوانده میشد. احمدشاه پس از درگذشت پدربزرگش مظفرالدینشاه و با آغاز سلطنت پدرش به ولایتعهدی انتخاب شد. خلع محمدعلیشاه به گونهای تحقیرآمیز و همراه با تهدید و تبعید او و ملکه جهان از ایران برای احمدشاه بسیار تلخ بود. پس از خلع محمدعلیشاه، در آن زمان نظر بر این بود که سلسله قاجار منقرض اعلام شده و سلسله جدیدی به روی کار آورده شود. اما مشروطهخواهان بیم آن داشتند که برکناری قاجاریه منجر به نقض بند هفتم قرارداد ترکمنچای شود و زمینهساز رویارویی دولت ایران و روسیه تزاری را فراهم آورد. مطابق این بند روسها تنها فرزندان و نوادگان عباسمیرزا را به عنوان وارثان تاج و تخت ایران به رسمیت میشناختند و با وجود اینکه تزارها مشکلی با برکناری اشخاص از پادشاهی نداشتند؛ اما خود سلسله و این خط جانشینی مورد حمایت آنها بود. احمدشاه پس از بازگشت به تهران در تیر ۱۲۹۹ استعفای وثوقالدوله را قبول کرد. سپس میرزاحسن خان مشیرالدوله را به ریاست دولت انتخاب کرد. شاه کوشش کرد در دولتهای مشیرالدوله و سپهدار رشتی با روسیه ارتباط برقرار کند و با اعزام مشاورالممالک انصاری به مسکو زمینههای انعقاد قرارداد ایران و شوروی ۱۹۲۱ را فراهم کرد. در سوم اسفند ۱۲۹۹ احمدشاه در برابر کودتای سیدضیاء و رضاخان میرپنج قرار گرفت و مجبور شد سید ضیاء را به ریاست الوزرایی انتخاب کند. احمدشاه در خرداد ۱۳۰۰ موفق به عزل سیدضیاء شد و سپس قوامالسلطنه را به ریاستالوزرایی منصوب کرد. متعاقباً کابینههای قوام، مشیرالدوله، کابینه دوم قوام، مستوفیالممالک و کابینه آخر مشیرالدوله از سوی احمدشاه روی کار آمدند. در پی آن، شاه سفری دوباره به اروپا داشت و پس از بازگشت، با سقوط کابینه مش��رالدوله در آبان ۱۳۰۲ مجبور شد بهرغم میل قلبیش، (ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CLzvLJYnGy2/?igshid=s5jl16r6v0xx
0 notes
زندگینامه مظفرالدینشاه قاجار
پدر و پسر هر دو کاغذی حاوی سطرهای سیاه را امضا کردند. آن یک فرمان قتلی را و این دگر فرمان مشروطه. آن یک در اوج لذت شهوانی، حکم به پایان حیات امیرکبیر داد و این یک در اوج بیماری و ضعف جسمانی فرمانی را به امضا رساند که مشروطه از آن زاده شد. آن یک، مرگ را و این یک، تولد را برای تاریخ ایران رقم زدند. مرگ اندوهبار یک قهرمان که اگر حکم مرگش امضا نمیشد، چهبسا تاریخ ایران در شاهراه مشروطه با بودنش راهی دگر میگرفت و مشروطهای که باید در فرصت یک رنجوری نطفهاش بسته میشد و از تنفرسودگی پادشاه جان میگرفت، سرانجامی دگر مییافت.
زندگینامه مظفرالدین شاه
دلی «مملو از رغبت و محبت» به دلی مملو از «نفرت و سردی» گرایید تا آنجا که به هیچ چیز جز قتل و ستردن جان امیررضا نمیداد چراکه دریافته بود امیرکبیر بر آن است تا بنای سلطنتش را ویران کند اما نمیدانست که ولیعهدی که پس از خود برمیگزیند، نه تنها سلطنت او که سلطنت ۱۰۰ساله قاجار را درهم میریزد تا قانون اساسی بیاورد و سلطنت را مشروط به قانون کند. آنچنان که مخبرالسلطنه در خاطرات و خطراتش از علم خود درباره او مینویسد: «از روی علم شهادت میدهم که استقرار مجلس از اول تا به آخر آرزوی مظفرالدینشاه بود [اما] تهور اجرا نداشت.»
کودکی مظفرالدینشاه و به تخت نشستن او
مظفرالدینشاه از میان دو برادر دیگر، مسعود میرزا و کامرانمیرزا، پس از فوت دو پسر فروغالسلطنه (جیران تجریشی) به ولایتعهدی برگزیده شد.
به موجب قانون سلطنت قاجار، ولیعهد باید از تیره «دولو» قاجار و از همسری عقدی انتخاب میشد. اما ناصرالدینشاه برخلاف این قانون، نخست، قاسم میرزا پسر فروغالسلطنه را برای مقام سلطنت پس از خود برگزید اما او درگذشت و دوباره از روی علاقه به جیران تجریشی فرزند دیگر او را به ولایتعهدی برگزید که او هم درگذشت. با فوت این دو پسر، قانون سلطنت فقط با شرایط مظفرالدینشاه جور درمیآمد.
مظفرالدینشاه در ۵ فروردین ۱۲۳۲ در تهران زاده شد.
مسعود میرزا با آنکه ��زرگتر بود، از مادری غیرقاجاری و صیغهای متولد شده بود. کامران میرزا نیز با آنکه از همسری عقدی و قاجاری (منیرالسلطنه) به دنیا آمده بود، چند ماهی از مظفرالدینمیرزا کوچکتر بود.
بنابراین ناصرالدینشاه، مظفرالدین میرزا را که کودکی ۹ ساله، زردرو و بیمار بود، در سال ۱۲۷۷ به نیابت برگزید.
او از شکوهالسلطنه دومین زن عقدی ناصرالدینشاه در ۱۴ جمادیالثانی ۱۲۶۹ ق در تهران به دنیا آمده بود و پس از این انتخاب به مدت ۳۶ سال در دارالحکومه تبریز تمرین سلطنت کرد تا آنکه یک روز مانده به پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدینشاه به طور ناگهانی وارد تهران شد.
ناصرالدینشاه روز جمعه ۱۷ ذیقعده سال ۱۳۱۳ ق در بقعه حضرت عبدالعظیم به ضرب گلوله میرزا رضا کرمانی کشته شد و مظفرالدین میرزا وقتی با تلگراف امینالسلطان از فوت ناصرالدینشاه باخبر شد، صبح یکشنبه ۲۵ ذیحجه بدون تشریفات خود را به پایتخت رساند.
او زمانی رشته فرمانروایی و مملکتداری را دست گرفت که مقدمات نهضت سیاسی و فکری روشنفکران و آزادیخواهان ایران طی میشد تا نخستین جریان نهضت انقلابی شکل بگیرد و سلطنت مطلقه را به سلطنت مشروطه مقید کند.
سیاستهای روس و انگلیس، اعطای امتیازات، استقراض از خارج، توقف روند تولید و صنعت در کشور، استبداد ناصرالدینشاه و سفرهای پیاپی او به فرنگ و… به همراه گزارشات متعددی که از نحوه مملکتداری دیار فرنگ به گوش ایرانیان میرسید، آنها را به فکر واداشت و بر آن داشت تا به دنبال قانون، دموکراسی و تجدد باشند.
اقدامات مظفرالدین شاه
پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار
اندیشههای روسو و منتسکیو دو تن از اندیشمندان قرون ۱۸ و ۱۹ اروپا به انقلابهای مشروطهای ختم شد که انقلاب قرن ۱۷ انگلستان، تدوین بیانیه استقلال امریکا، انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و انقلاب ۱۹۰۵ روسیه مهمترین آنها هستند.
ورود افکار جدید به ایران، تعدادی را برانگیخت تا تجدیدنظر در امور سیاسی را پیش گیرند. قائممقام فراهانی، امیرکبیر، میرزاحسینخان سپهسالار و امینالدوله درصدد اصلاح برآمدند و میرزاصالح شیرازی، میرزاملکمخان و مستشارالدوله به دنبال آن رفتند تا تخت پادشاهی را به زیور قانون بیارایند.
تاسیس عدالتخانه
به دنبال حرکتهای نوخواهانه روشنفکران، مردم به فکر عدالتخانهای افتادند که در آن به مظالم رسیدگی شود. جرقهای که در بطن جامعه زده شد تا ۲۴ ذیحجه ۱۳۱۳ شعله افکند و شاه جدید را که از صحبتهایش در بدو ورود به پایتخت بوی تجدد به مشام میرسید به صدور فرمان عدالتخانه پس از اقدامات عینالدوله، وادار کرد: «جناب اشرف اتابک اعظم، چنان که مکرر این نیت خودمان را اظهار فرمودهایم، ترتیب و تاسیس عدالتخانه دولتی برای اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت از هر مقصود مهمی واجبتر است بالصراحه مقرر میفرماییم برای اجرای این نیت مقدس قانون معدلت اسلامیه که عبارت از تعیین حدود و اجرای احکام شریعت مطهره است باید در تمام ممالک محروسه ایران عاجلاً دایر شود، بر وجهی که میان هیچ یک از طبقات رعیت فرقی گذاشته نشود و در اجرای عدل و سیاسات به طوری که در نظامنامه این قانون اشاره خواهیم کرد، ملاحظه اشخاص و طرفداریهای بیوجه قطعاً و جداً ممنوع باشد.
البته به همین ترتیب کتابچه نوشته مطابق قوانین شرع مطاع فصول آن را ترتیب و به عرض برسانید تا در تمام ولایات دائر و ترتیبات مجلس آن هم بر وجه صحیح داده شود و البته این قبیل مستدعیات علمای اعلام که باعث مزید دعاگویی ماست، همه وقت مقبول خواهد بود. همین دستخط ما را هم به عموم ولایات ابلاغ کنید. شهر ذیالقعده ۱۳۲۳.»
مظفرالدین شاه پس از کشتهشدن پدرش ناصرالدینشاه به دست میرزا رضا کرمانی و پس از نزدیک به ۴۰ سال ولایتعهدی، شاه شد و از تبریز به تهران آمد.
این فرمان و فرمانهای دیگری که مظفرالدینشاه برای تغییر رژیم سیاسی ایران صادر کرد، تنها برگ برندهای است که او را بهرغم خصایلش به نیکنامی شهرت داده است.
تاریخ او را فردی سادهلوح، سهلالقبول، متلونالمزاج، مسخره و مضحکهپسند به خلوت میشناسد که از لحاظ فکر، کودکی سالخورده بیش نبود. در دوره او «امور سلطنت با میل عملهجات خلوت با وزرای خودغرض اداره میشد. خلوتیان پادشاه گویا از پستفطرتان و پستنژادان و بیتربیت و بداخلاقان انتخاب شده بودند. از این رو وضع دربار ملاعبه بود. پادشاه شخصاً با آن همه تعلیم و تربیت دارای هیچ علم نبود و از اطلاعات سیاسی و تاریخی و غیره که لازمه جهانداری است، بیبهره بود و از این رو مآلبینی و عاقبتاندیشی، حتی برای خود و اخلاف خویش، هم به خاطرش خطور نمیکرد.»
«چون این پادشاه را شخصاً قوه متصرفه در مهام امور جمهور نبود اگر وزیری کاردان و کافی او را دچار میشد، و خلوت او را صاف و پاک میکرد، رشته امور به این قسمتها از هم نمیگسیخت. در عهد این پادشاه در هیچ شعبهای از شعبات دولتی و ملکی اصلاحنشده بلکه نسبت به ایام پدرش تمام خرابتر گردید. حکومت علانیه حراج و القاب و نیاشین و فرامین به دست کهنهفروشان داخله و خارجه آشکارا و به معرض بیع میرسید. اعتبار دستخط و فرامین دولتی یکدفعه زایل گردید.»
در دوره او اتفاقات ناگواری بر ایران حادث شد: «در عهد ایران پادشاه آنچه رسماً از ایران کاسته شد هیرمند (فیضانرود) بود که در تصفیه سرحدی سیستان و افغان قطع گردید و عثمانی هم به دعوی سرحدی به خاک ایران قدری تجاوز نمود. بحرین علناً خودسر یا زیر بار انگلیس رفت. چند بندر و جزیره کوچک هم در خلیج فارس و برخی مقامات نیز در بلوچستان از ایران موضوع [جدا] شد. امتیازات بسیار مضر به خارجه داد منجمله تجدید امتیاز راهآهن به روس، بانک آلمان، حفر شوش کهن برای آثار عتیقه به فرانس [فرانسه]، معادن نفت قصر به انگلیس و غیره.
اگرچه گفتوگوی بعضی از این امتیازات در زمان ناصرالدینشاه شد ولی ات��ام و اجرایش در عهد این پادشاه بود. هرگاه چشم از همه اینها پوشیده شود، قبول شرایط استقراض که پنجه روس را به جسم ایران جای داد، در اضمحلال این سلطنت کافی بود. در سال ۱۳۲۴ با نیکنامی تمام این پادشاه صافی درون خوشعقیدت ترک جان و جهان فرمود.»
فرمان مشروطه
صدور فرمان مشروطه باعث شد مظفرالدینشاه بهرغم بدنامیهای تاریخیاش، بتواند چهره موجهی هم از خود در تاریخ برجا بگذارد. او که پیشرو ورود نخستین دوربین فیلمبرداری و نمایش فیلم در ایران است، در مقابل دوربین سینما ظاهر شد و میرزا ابراهیمخان عکاسباشی (۱۲۹۴- ۱۲۵۳) سیمای او را ضبط کرد. این تصویر، سیمای عامل تشریفاتی واقعه مشروطه است که از نخستین انقلاب ایران حکایت دارد. صدای او نیز که بر صفحههای مسی ضبط شد، به نوعی صدای مشروطه است.
مظفرالدینشاه در قم به خاک سپرده شدهاست.
مخبرالسلطنه میگوید: «مظفرالدینشاه مزاجاًً دموکرات بود، روزی مرا به فرحآباد خواست رفتم، در ایوان راه میرفت. جز سید بحرینی کسی نبود نوبتی به من نزدیک شدند. آهسته سوال فرمودند ژاپن مجلس دارد؟ عرض کردم هشت سال است…» با توجه به توضیحی که هدایت در پاورقی ذیل همین پرسش میدهد و با آن گونه روایتهایی که تاریخ از او دارد، به نظر میرسد گرایش مظفرالدینشاه به تاسیس عدالتخانه از روی دانش و علم سیاست نبوده. او چونان کودکی از رعد و برق آسمان میترسید و به زیر عبای سید بحرینی میخزید تا جانش در امان بماند.
با این حال «این پادشاه [که] … بذال (ولخرج) و منتها درجه جبان بود از اعتصاب اموال رجال و متمولین مملکت و قتل نفس، برخلاف پدر اجتناب مینمود. جنبیت پادشاه عاقبت به حال ایران مفید واقع گردید که به یک جنبش ملی، مشروطیت سلطنت را تسلیم نمود. این پادشاه عاقبت به خیر شد و در آخر عمر جلب نام نیک کرد و محبوبالقلوب رعایای خویش بلکه عامه نوعخواهان عالم گردید.»
در حالی که صدای مشروطه با قوت هر چه تمامتر در گستره شهر میپیچید سلامت جسمانی مظفرالدینشاه روز به روز کمتر میشد. عینالدوله صدراعظم تقریباً توانسته بود به دلیل کسالت مظفرالدینشاه تمامی اختیارات را در دست بگیرد.
در مرحلهای از پیشروی نهضت مشروطه سیدمحمد طباطبایی یکی از رهبران انقلاب به مظفرالدینشاه نوشت: «اعلیحضرتا مملکت خراب، رعیت پریشان و گدا، دست تعدی حکام و مامورین بر مال و عرض و جان رعیت دراز، ظلم حکام و مامورین اندازه ندارد. از مال رعیت هر قدر میلشان اقتضا کند میبرند، قوه غضب و شهوتشان به هر چه میل و حکم کند، از زدن و کشتن و ناقص کردن اطاعت میکنند. این عمارت و مبلها، وجوهات و املاک در اندکزمان از کجا تحصیل شده، تمامی مال رعیت بیچاره است. این ثروت همان فقرای بیمکنتاند که اعلیحضرت بر حالشان مطلعید. در اندکزمان از مال رعیت صاحب مکنت و ثروت شدند. ۱۰ هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روس فرار کردند.»
«اعلیحضرتا، تمام این مفاسد را مجلس عدالت یعنی انجمنی مرکب از تمام اصناف مردم که در آن انجمن به داد عامه مردم برسند… شاه و گدا در آن مساوی باشند… فواید این مجلس را اعلیحضرت همایونی بهتر از همه میدانند. مجلس اگر باشد این ظلمها رفع خواهد شد، خرابیها آباد خواهد شد، خارجه طمع به مملکت نخواهد کرد، سیستان و بلوچستان را انگلیس نخواهد برد، فلان محل را روس نخواهد برد، عثمانی تعدی به ایران نمیتواند بکند.»
«اعلیحضرتا ۳۰ کرور نفوس را که اولاد پادشاهند اسیر استبداد یک نفر نفرمایید. برای خاطر یک نفر مستبد چشم از ۳۰ کرور فرزندان خود نپوشید…» اما این نامه به شاه نرسید و عینالدوله از قول شاه بیمار نوشت: «ما به اتابک دستور دادیم خواستهای شما را به انجام رساند. شما هم اشرار را به اندرز خاموش گردانید و شورش و آشوب را فرو نشانید و چنان نکنید که خشم ما همگی را فراگیرد.» و ناصرالملک قراگزلو را برانگیخت تا در نامهای به طباطبایی بنویسد: «مشروطه برای ملت بیسواد ایران که از آن چیزی نمیداند زود است.» به دنبال سختگیریهای عینالدوله بر مشروطهطلبان، ملیون در مسجد شاه اجتماع کردند، عدهای از علمای تهران به قم رفتند و عده کثیری از کسبه و اصناف در سفارت انگلستان بست نشستند. روز به روز بر عده پناهندگان سفارت افزوده شد تا آنکه سفارت انگلیس رسماً به میانجیگری پرداخت. شاه رنجور در صاحبقرانیه بیخبر بود و وقایع را جریانی موقت و زودگذر میدانست. با دخالت سفارت انگلستان از کنه ماجرا آگاه شد و در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را صادر کرد:
شاه و همراهانش
«…در این موقع که اراده همایون ما بر این تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشییه و تایید مبانی دولت اصلاحات به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتجنین شاهزادگان قاجاریه و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود… بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک، نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتجنین از این تاریخ معین و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعونالله تعالی مجلس شورای ملی مرقوم که نگهبان عدل است، افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس شروع نماید- صاحبقرانیه، به تاریخ ۱۴ جمادیالثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما.»
در این فرمان نامی از توده و اکثریت مردم، به ویژه طبقه کشاورز و کارگر یعنی ملت به میان نیامده بود. در نتیجه زعمای پناهندگان شب ۱۷ جمادیالثانی در خانه مشیرالدوله تشکیل جلسه داده، از صدراعظم خواستند فرمان دیگری در تکمیل فرمان مشروطه از طرف شاه صادر شود. شاه نوشت: «جناب اشرف صدراعظم- در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه ۱۴ جمادیالثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً در تاسیس مجلس منتجنین ملت فرموده بودیم مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ما واقف باشند، امر و مقرر میداریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق سریعاً دایر نموده بعد از انتخابات اجزای مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتجنین به طوری که شایسته مملکت و ملت و قوانین شرع مقدس باشد، مرتب بنمایید.»
نظامنامه انتخابات
پس از این فرمان نوبت به تدوین نظامنامه انتخابات رسید. صنیعالدوله، محتشمالسلطنه، مشیرالملک، موتمنالملک و مخبرالسلطنه تعیین شدند تا نظامنامه را بنویسند. مخبرالسلطنه مینویسد: «در نظامنامه قرار شد ۶۰ نفر از تهران انتخاب شوند، ۶۰ نفر از ولایات و به مجرد حضور نمایندگان تهران مجلس دایر و رسمی شود، نظامنامه به دستخط رسید، به نیرالدوله حاکم تهران داده شد، اجرا کند، هی هفته گذشت اقدامی نشد. شاه در دوشانتپه است. من به دوشانتپه رفتم. مشیرالملک را ملاقات کردم. گفتم چه شد؟ گفت: حاکم نظامنامه را نمیفهمد. گفتم چه خواهید کرد؟ گفت حاشیه خواهم نوشت. گفتم اگر نظامنامه را نفهمد حاشیه را هم نخواهد فهمید ماند معطل، گفتم من حاشیه کناری مینشینم توضیحات میدهم گفت میکنی؟ گفتم بلی و بر این قرار گرفت.
مظفرالدینشاه سخت نالان بود، دکتر دامش آلمانی را برای معالجه خواسته بودند و نظر به اعتماد شاه ۴۰ روز من در دربار خوابیدم و ترجمه دستور دکتر میکردم. معلوم بود که حال شاه بهشدنی نیست.» وقتی نظامنامه تدوین یافت، شاه آخرین روزهای عمر خود را سپری میکرد. مشروطهطلبان در پی آن بودند تا شاه را برای امضای قانون اساسی زنده نگه دارند. شاه رنجور که از کودکی از بیماری خونی و کلیوی رنج میبرد و پس از جلوس بر تخت سلطنت حکیمالملک پزشک مخصوصش گفته بود که فقط تا چهار سال دوام خواهد آورد (اما او ۱۱ سال دیگر عمر کرد) دیگر نه حال سفر داشت و نه وضعیت جسمانیاش به او این اجازه را میداد. مخبرالسلطنه که ۴۰ شب نزد او سپری کرد مینویسد: «۴۰ شب من مجاور گلستان بودم و جهنم میگذشت. یک شب تا صبح پای رختخواب شاه نشستم و از ژاپن حکایت کردم، بیشتر هم حسبالامر از درختها صحبت کردم. گاهی تصور میرفت شاه خوابش برده باشد، سکوت میکردم و آرزوی فرار، این طور نبود میفرمودند بگو. روز به روز حال شاه بدتر و رقتآور [تر میشد]، دکتر دامش اظهار کرد که شاه هفتهای دیگر دوام نخواهد کرد و قانون اساسی حاضر نبود.
زندگینامه کامل مظفرالدین شاه
دکتر را حاضر کردم که شاه را به هر تدبیر نگاه بدارد و کلاً مشغول نوشتن قانون اساسی شدند. توطئه اغتشاشی دیده شده بود، سادات لاریجانی چماق زیر عبا داشتند، سپردم فراشها مراقب باشند. چماقها که از زیر عبا درآمد، حکم کردم سادات لاریجانی را از حوزه بیرون کردند. میرزاآقاخان نامی سراسیمه وارد حوزه انتخاب شد که این طور که نظار نشستهاند قانونی نیست، دست او را گرفتم و از دریچه بیرون انداختم و اینکه در مجلس در دفاع گفتم به چوب استبداد انتخابات را انجام دادم، من سعی در انجام کار داشتم که فرصت از دست نرود والا کی در آن موقع به جزییات آشنا بود و اگر به تعلل میگذشت، مظفرالدینشاه از دست میرفت و مشکل بود وسیله انتخابات به دست بیاید.» وقتی قانون اساسی- که ابتدا آن را نظامنامه اساسی میخواندند- در ۵۱ ماده تهیه شد کشمکش میان ولیعهد و مشروطهخواهان بیشتر شد. او قدغن کرده بود کسی به دیدار شاه برود و حتی تعداد پزشکان را هم کم کرده بود تا شاه پیش از امضای قانون اساسی وداع گوید. دکتر خلیلخان اعلمالدوله پیشنهاد داد به بهانه معاینه مظفرالدینشاه نظامنامه را به رویت شاه رسانده امضایش را بگیرد.
سرانجام در روز ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری شاه قانون اساسی را امضا کرد و شب همان تاریخ جهان فانی را بدرود گفت. مخبرالسلطنه که تا آخرین روزها در کنارش بود نوشته است: «دو روز قبل از فوت بنا شد شاه را پاشویه کنند. طاس و طشت حاضر شد. حال شاه تنفرآور است. پاها جوشکرده و از همه بدن ادرار خارج میشود. از چند نفر که حاضر بودند و اولی به تصرف کسی رغبت نکرد. من خجالت کشیدم دست بالا کردم و پای شاه را شستم.»
زندگی مظفرالدین شاه
بعد از مظفرالدین شاه قاجار
بعد از مظفرالدین شاه ، محمد علی شاه بر تخت نشست .اوششمین پادشاه از دودمان قاجار بود. او در ۱۲۸۵ خورشیدی به سلطنت رسید و به مخالفت با مشروطه پرداخت. مجلس شورای ملی را به توپ بست و آزادیخواهان (از جمله قیامهای شهری و تنگستانی) را به قتل رساند.
سکهٔ طلای مظفرالدینشاه، ضرب سال ۱۲۷۵ خورشیدی
در مجله فرانسوی پتیت، ۱۹ اوت ۱۹۰۰
تابلوی مظفرالدین شاه اثر کمالالملک
فیلم واقعی مظفرالدین شاه قاجار
https://st-b.didestan.com/2018/12/7/15441780730221632/video-360.mp4
توضیح: فیلم واقعی اعلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار در دوشان تپه شکار میفرمایند.
منابع:
۱- تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی
۲- خاطرات و خطرات، مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه)
۳- ایران در دوره سلطنت قاجار، علیاصغر شمیم
۴- تاریخ مشروطیت ایران، احمد کسروی
نوشته زندگینامه مظفرالدینشاه قاجار اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/contemporary/13902/%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%85%d8%b8%d9%81%d8%b1%e2%80%8c%d8%a7%d9%84%d8%af%db%8c%d9%86%e2%80%8c%d8%b4%d8%a7%d9%87-%d9%82%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%b1/
0 notes
مظفرالدین شاه قاجار ،آخرین پادشاهی که در ایران مرد
مظفرالدینشاه قاجار پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود
مظفرالدین شاه قاجار
دوران: ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۵ خورشیدی
تاجگذاری: ۱۲۷۵ خورشیدی، عمارت بادگیر تهران
زادروز: ۵ فروردین ۱۲۳۲
زادگاه: تهران، ایران
درگذشت: ۱۸ دی ۱۲۸۵ (۵۳ سال)
محل درگذشت: تهران، ایران
همسر : تاجالملوک امالخاقان،
اشرف ملک خانم سرورالسلطنه،
معصومه خانم نزهتالسلطنه،
نورالدوله،
دلپسند باجی معززالسلطنه،
شرفالدوله،
مهینالسلطنه،
مهینالدوله
دودمان قاجار:
پدر ناصرالدینشاه
مادر شکوهالسلطنه
فرزندان: محمدعلی میرزا
دین: اسلام، شیعه
مظفرالدینشاه قاجار (زادهٔ ۵ فروردین ۱۲۳۲– درگذشتهٔ ۱۸ دی ۱۲۸۵) پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود. وی پس از کشتهشدن پدرش ناصرالدینشاه و پس از نزدیک به ۴۰ سال ولایتعهدیِ، شاه شد و از تبریز به تهران آمد. در جریان جنبش مشروطه، برخلاف کوششهای صدراعظمهایش علیاصغرخان اتابک (اتابک اعظم) و عینالدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد. او ده روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت. او آخرین پادشاهی است که در ایران درگذشتهاست. مظفرالدینشاه در کربلا به خاک سپرده شدهاست.
مظفرالدین شاه از میان دو برادر دیگر، مسعود میرزا و کامران میرزا، پس از فوت دو پسر فروغ السلطنه (جیران تجریشی) به ولایتعهدی برگزیده شد.
به موجب قانون سلطنت قاجار، ولیعهد باید از تیره «دولو» قاجار و از همسری عقدی انتخاب می شد. اما ناصرالدین شاه برخلاف این قانون، نخست، قاسم میرزا پسر فروغ السلطنه را برای مقام سلطنت پس از خود برگزید اما او درگذشت و دوباره از روی علاقه به جیران تجریشی فرزند دیگر او را به ولایتعهدی برگزید که او هم درگذشت. با فوت این دو پسر، قانون سلطنت فقط با شرایط مظفرالدین شاه جور درمی آمد.
تابلوی مظفرالدین شاه اثر کمالالملک
مسعود میرزا با آنکه بزرگ تر بود، از مادری غیرقاجاری و صیغه ای متولد شده بود. کامران میرزا نیز با آنکه از همسری عقدی و قاجاری (منیرالسلطنه) به دنیا آمده بود، چند ماهی از مظفرالدین میرزا کوچک تر بود.
بنابراین ناصرالدین شاه، مظفرالدین میرزا را که کودکی 9 ساله، زردرو و بیمار بود، در سال 1277 به نیابت برگزید.
او از شکوه السلطنه دومین زن عقدی ناصرالدین شاه در 14 جمادی الثانی 1269 ق در تهران به دنیا آمده بود. وی پسر چهارم ناصرالدین شاه و فرزند شکوه السلطنه بود. پس از این انتخاب به مدت 36 سال در دارالحکومه تبریز تمرین سلطنت کرد تا آنکه یک روز مانده به پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه به طور ناگهانی وارد تهران شد.
از دوران جایگیری مظفرالدینشاه در تبریز، که بنا بود آیین شهریاری را به ممارست بیاموزد، چیز زیادی گزارش نشدهاست؛ مگر آنکه بنابر بیشتر تاریخنویسان مشروطه، مردان ناشایست دورهاش کرده، سبب شدند که سادهدل و کمسواد بار آید. او شاهی مهربان و سادهدل بود و در دوران سلطنت او ایران با هیچ کشوری جنگ نکرد؛ اما در عین حال امتیازات فراوانی به بیگانگان داده شد.
همراه ملازمان
وی قریب ۴۰ سال در شهر تبریز زندگی کرد تا اینکه پس از کشته شدن پدرش در سال ۱۲۷۵ خورشیدی، در سن ۴۴ سالگی به سلطنت رسید. از زمان کشتهشدن ناصرالدین شاه تا جلوس مظفرالدین شاه به تخت سلطنت ۴۰ روز به طول انجامید و طی این مدت علیاصغر اتابک، آخرین صدراعظم ناصرالدین شاه، اداره امور کشور را به دست داشت.
وی در عمارت بادگیر تاجگذاری نمود و دو ماه پس از جلوس وی میرزا رضای کرمانی، قاتل ناصرالدین شاه، در میدان مشق به دار آویخته شد. از رویدادهای مهم در دوران او، پیدایش نخستین «سینماتوگراف» است. صدای مظفرالدینشاه، که قدیمیترین سند صوتی ایران بهشمار میرود، هنوز هم موجود است.
سکهٔ طلای مظفرالدینشاه، ضرب سال ۱۲۷۵ خورشیدی
حکومت
مظفرالدین شاه در سال اول سلطنت خود امینالسلطان را از مقام صدارت عزل کرد و برای مدتی کوتاه کابینهای بدون صدراعظم تشکیل داد که در آن علیقلی مخبرالدوله وزیر داخله، عبدالحسین میرزا فرمانفرما وزیر جنگ و محسن مشیرالدوله وزیر امور خارجه بود. پس از چهار ماه مخبرالدوله به دلیل دخالتهای فرمانفرما در حوزهٔ اختیاراتش استعفا داد.
مظفرالدین شاه نیز علی امینالدوله را از آذربایجان به تهران فراخواند و نخست او را رئیسالوزا (رئیس مجلس وزرا) و پس از چند ماه وزیر اعظم و سرانجام صدراعظم نمود، ولی امینالدوله که افکار تجددخواهی و غربگرایی داشت از ابتدای زمامداری خود با مخالفت علما مواجه شد و بعد از شش ماه از صدارت کنارهگیری کرد. مظفرالدین شاه پس از امینالدوله، محسن خان مشیرالدوله را به ریاست وزرا (ریاست مجلس شورای دولتی) انتخاب کرد، ولی منصب او هم بیش از سه ماه به طول نینجامید و مظفرالدین شاه مجدداً امینالسلطان را به صدارت برگزید.
اولین همسر او امالخاقان دختر میرزا تقیخان امیرکبیر بود که محمدعلی شاه قاجار حاصل این ازدواج بود. به هنگام فوت مظفرالدین شاه از وی ۱۸ دختر و ۶ پسر به نام های محمدعلی میرزا، ملکمنصور میرزا شعاعالسطنه، ابوالفتح میرزا سالارالدوله، ابوالفضل میرزا عضدالسلطان، حسن علی میرزا نصرتالسلطنه و ناصرالدین میرزا ناصری باقی ماندند.
مظفرالدین شاه قاجار در روز ۱۸ دی ۱۲۸۵ در سن ۵۳ سالگی درگذشت
سفر به اروپا
مظفرالدین شاه مانند پدرش مشتاق سفر به اروپا بود و در روز ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ (۱۲ ذیحجهٔ ۱۳۱۷ ه. ق) اولین سفر خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد. امینالسلطان، که در ۲۰ امرداد ۱۲۷۷ ه.خ. (پنجشنبه ۲۲ ربیعالاول ۱۳۱۶ ه.ق. ) برای دومین بار با وعدهٔ تأمین مخارج سفر شاه، به مقام صدارت منصوب شده بود، قراردادی برای دریافت ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضه از روسیه امضا کرد و در ازاء آن عایدات گمرکات ایران را، که ممر اصلی درآمد خزانه بود، به وثیقه گذاشت. با دریافت این قرضه، مقدمات سفر مظفرالدین شاه به فرانسه فراهم شد.
اولین سفر مظفرالدین شاه به اروپا هفت ماه به طول انجامید و در این مدت پنجمین پادشاه قاجار از کشورهای روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان، بلژیک، فرانسه و در راه بازگشت از ترکیه (عثمانی) دیدن کرد. از وقایع مهم این سفر سوءقصد به جان مظفرالدین شاه در پاریس بود، که ضارب در کار خود توفیق نیافت و آسیبی به مظفرالدین شاه نرسید.
دو سال بعد، وی پس از دریافت وام جدیدی به مبلغ ده میلیون روبل از روسیه و اعطای امتیازات تازهای در شمال ایران به روسها، عازم اروپا شد. دومین سفر مظفرالدین شاه به اروپا که در ۱۷ فروردین ۱۲۸۱ (۲۷ ذیحجهٔ ۱۳۱۹ ه. ق) آغاز شد شش ماه به طول انجامید و در این مدت مظفرالدین شاه از اتریش، آلمان، بلژیک، فرانسه، انگلستان و ایتالیا بازدید کرد. مقصد نهایی مظفرالدین شاه در این سفر انگلستان بود.
مسافرت سوم شاه به اروپا روز ۱۶ خرداد ۱۲۸۴ (۱ ربیعالثانی ۱۳۲۳ ه. ق) آغاز شد و ۴ ماه (تا ۱۴ رجب ۱۳۲۳ ه. ق) به طول انجامید. این سفر نیز متعاقب دریافت یک وام ۲۹۰ هزار لیرهای از بانک شاهی انگلیس عملی شد.
مشروطیت
مظفرالدین شاه پس از بازگشت از سفر دوم خود، امینالسلطان را برکنار کرد و پس از یک سال، که هیئتی ۵ نفره مدیریت امور کشور را در دست داشت، دامادش عینالدوله را به عنوان صدراعظم منصوب کرد. عینالدوله برای تأمین هزینهٔ سفر سوم شاه، مسیو نوز بلژیکی، مدیر امور گمرکات ایران را مأمور افزایش درآمد گمرک کرد. افزایش تعرفهٔ گمرکی به تحصن تجار تهران در حرم عبدالعظیم انجامید.
مظفرالدین شاه پس از بازگشت از سفر دوم خود، امینالسلطان را برکنار کرد
پس از بازگشت شاه، حوادث دیگری چون به چوب بستن تجار قند توسط احمد خان علاءالدوله (حاکم وقت تهران)، به تحصن بزرگتری در حرم عبدالعظیم در ۲۳ آذر ۱۲۸۴ با درخواست تأسیس عدالتخانه منجر شد. با قول شاه تحصن پایان یافت اما تعلل در برپایی عدالتخانه موجب تحصن علمای تهران در قم و افزایش خواستهها به عزل عینالدوله و برپایی دارالشورا شد. شاه نهایتاً عینالدوله را عزل و نصرالله مشیرالدوله را صدراعظم کرد. او یک سال پس از پایان سفر سوم خود، در روز ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ در بستر بیماری فرمان مشروطیت را که متضمن ترتیبات تشکیل مجلس بود امضا کرد و روز ۱۴ مهر ماه همین سال اولین دورهٔ مجلس شورای ملی در حضور شاه افتتاح شد. مظفرالدین شاه نخستین قانون اساسی ایران را که در دورهٔ اول مجلس تنظیم شده بود، روز ۸ دی ۱۲۸۵ امضا کرد و ۱۰ روز بعد در ۱۸ دی ۱۲۸۵ درگذشت.
با امضای فرمان مشروطیت که در تاریخ ۱۲۸۵ هجری خورشیدی، مادهتاریخ عدل مظفر که حروف ابجد آن برابر میشود با ۱۳۲۴ و در معنای عدالت مظفرالدین شاه است بر روی لوحهای نوشته شد و پس از برپایی مجلس شورای ملی بر سر آن جای گرفت. بدینسان نشانگر مشروطیت و یادآور نام پادشاه امضاکننده و نخستین پادشاه اجراکننده آن بود.
مرگ
مظفرالدین شاه قاجار سرانجام در روز ۱۸ دی ۱۲۸۵ در سن ۵۳ سالگی درگذشت و در کربلا به خاک سپرده شد.
منبع: بیتوته
Read the full article
0 notes
فرمان ولایتعهدی محمدرضا پهلوی فرزند ارشد ذکور رضاخان صادر شد. ( ۱۳۰۴ ش) فرمان ولايتعهدي محمدرضا پهلوي فرزند ارشد ذكور رضاخان صادر شد. ( ۱۳۰۴ ش) فرمان مزبور طي تشريفات خاص توسط وزير دربار تسليم هيئت دولت گرديد تاریخ رویداد : ۸ بهمن فوج http://bit.ly/2EUdmXl http://bit.ly/2ByLtlB
0 notes
به گزارش جهان نيوز؛ 17 ساله است که برادرش امام رضا(ع) به اجبار از مدینه به مرو برده میشود و مأموران با عنوان ولایتعهدی او را به پایتخ�� خود احضار میکند، در این هنگام سال 200 هجری است، وداع دردمندانه و پرسوزی که حضرت رضا(ع) هنگام...
via سرخط تازه ترین خبرها - پورتال خبرخوان اِلیم
0 notes
پیشینه مشهد
تاریخچه مشهد
در هر آفرینش بهانهای هست، در هر ساخت، در هر زایش، در خلقت انسان، در ساختن چتر، در کاشت هر دانه گندم، برای کشیدن هر دیوار، شهر هم برای تولدش بهانهای دارد. بعضی شهرها را خاکشان بهانه آبادانی میشود، بعضیها آب، چندی تجارت، و مشهد را عشق ساخته. پا که به خاکش میگذاری، حواست باشد هوای دلت را داشته باشی که بیهوا نماند.
به درون خاطرات شهر که بیایی، در میان همه گرد و غبارهایش یک باغ سبز هست، باغ حمیدبن قحطبه طایی. قبل از آن این خاک خیلی تنها بود تا که آقایی آمد و تنهایی شهر و مردمانش را برای همیشه کشت. اینجا هر وقت دلت گرفت، کافی است بگویی «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)»
مشهد در آغاز قرن سوم متولد شد، در یک روز تلخ وقتی یک ستاره بر خاک افتاده بود، صدای گریه میآمد، جگری خونین بود، خورشید به شهادت رسیده بود.
کمی آن سوتر توس است. شهری با برجهای ویران، شهری خاکستری که در کابوسهایش همواره آتش است که میسوزد، خون است که میریزد توس است که میمیرد. اینک در میانهاش فردوسی خفته با حنجرهای که دلیریها، میهنپرستیها و ایران را خوانده است. با تک تک کلمات شاهنامه. در اساطیر آمده است که فرمان ساخت توس را جمشید، پادشاه کیانی داد. با هجوم خون ریز تورانیان این شهر ویران شد. توس نوذر سپه سالار کیخسرو شهریار ایران زمین، کمربست به آبادانی این شهر و نام خود بر آن نهاد. توس ۹۰۰ سال در این شهر زیست و مرد. اینک تنش ذره ذره بر باد میرود پای دیوارهای ویرانه توس، جایی که مارها فلس میاندازند.
توس کجاست؟
توس نه نام یک شهر بلکه نام منطقهای وسیع بوده است، که در بطن آن شهرهایی میتپیده است همچون نوغان و طابران که از آبادترین این شهرها بودهاند؛ در برگهای تاریخ آوردهاند که این دو شهر هزار قریه آبادی را در بر میگرفته است. در طول تاریخ گاه نوغان اعتبار افزون یافته و گاهی طابران. نوغان اینک در دل شهر قرار گرفته و شور و شر گذشتهاش در فریادهای میدان تره بار، هنوز جاری است. طابران در بیست کیلومتری غربی شهر مشهد قرار دارد، با بقایای ارگ و باروی نیمه ویرانی که مردم آنرا قصر مأمون میخوانند و بنایی که به بقعه هارونیه مشهور است.
با پاهای خسته یزدگرد
توس در دوره ساسانی در مسیر تجاری و حکومتی گرگان ـ نیشابور به مرو ـ بلخ بوده است. عبور جاده ابریشم از آن و قرار گرفتن در مسیر تجاری و حکومتی باعث آبادانی این شهر میشود.
در سالهای پایانی حکومت ساسانیان شهر توس جزء اصلیترین شهرهای مرزی ایران زمین بوده است.
آنگاه که یزدگرد از مقابل سپاهیان عرب گریخت به خراسان روی آورد و به توس رسید. از حاکم توس و مرزبان خود پناه خواست. حاکم توس میدانست حضور پادشاه امکان یورش مسلمانها را افزایش میدهد، او به این بهانه که شهر توس گنجایش موکب پادشاهی را ندارد، یزدگرد را مغموم و دلسرد راهی مرو کرد. حاکم مرو به استقبال تن خسته و در به در یزدگرد شتافت، یزدگرد در همان حال از حاکم مرو خراج عقب افتاده و الواح مالی مرو را بازخواست، حاکم قصد کشتن یزدگرد را کرد. یزدگرد گریخت، پادشاهی بدون سپاه، با پاهای خسته اسبش با تن گرسنه خودش به آسیابی پناه برد. آسیابان به وسوسه جواهرات در سال ۳۱ هجری خون یزدگرد را میریزد و حکومت چهارصد ساله ساسانیان پایان میگیرد.
در بامداد اسلام
توس در زمان خلافت عثمان فتح شد و ندای آزادی و آزادگی به گوش مردم این سرزمین رسید. در سال ۳۵ هجری خواجهربیع ابن خثیم از زهاد هشتگانه صدر اسلام و از تابعین (کسانی که صحابه پیغمبر(ص) را درک کردند) به توس مهاجرت کرد. خواجه سردار و دوست امام علی علیهالسلام بود. نمیتوانست انحراف و کاخسازی معاویه را که خویشش بود ببیند، دلخسته و غمگین به این منطقه آمد ولایت علی(ع) و عشق علی(ع) را به مردم این منطقه آموخت و در سال ۶۱ رحلت کرد.
حکومت تاریک و تلخ امویان به شمشیر سردار ایرانی، ابومسلم از هم پاشید، عباسیان این قوم فتنهگر با حیله و نیرنگ تن سردار جوان را به خاک مهمان کردند و خون سرخ ابومسلم تا ابد بر دفتر تاریخ نقش بست.
خورشید بر خاک میافتد
بیکفایتی والیان عباسی و ظلم و جور آنها باعث شد تا فریاد آزادیخواهی از حنجره مردم خراسان برآید و سر به شورش بر دارند. آشوب تا به آنجا بالا گرفت که هارون الرشید، در سال ۱۸۹ برای سرکوب فریاد دادخواهی رهسپار ولایت شرقی شد. فرماندار خراسان، علی بن عیسی فرصتطلبانه با هدایای بسیار که با به بند کشیدن گوشت و استخوان و ناموس مردم خراسان به چنگ آورده بود به ری نزد هارون شتافت. هارون او را به حکمرانی و ظلمرانی پایدار داشت. پس از یکسال، شورش از حد گذشت، هارون وی را بر کنار کرد و در سال ۱۹۲ خود برای استقرار امنیت کامل راهی خراسان شد. در بهار وقتی دشت توس را عطر خاک و باران مسخ میکرد و بادهای شمالی تن را مور مور، هارون با تنی رنجور و بیمار به توس رسید. بیماری شدت گرفت، هارون درگذشت و در سناباد در تالار کاخ بزرگ باغ حمیدبن قحطبه به خاک سپرده شد.
این کاخ مرکز تحولات در توس آن زمان بوده است. حضرت رضا(ع) هنگام عزیمت به مرو در این باغ اقامت کردند. مأمون برای جلب حمایت شیعیان و رسیدن به حکومتی دیرپا، با فراخوانی و اجبار امام رضا(ع) به پذیرش ولایتعهدی، امام(ع) را در دهم شوال سال ۲۰۱ از مدینه به مرو آورد. سیاستمدارانه دستور داد تا با نام مبارک امام(ع) خطبه بخوانند و سکه بزنند. یکسال و نیم بعد و پس از سپری شدن ماههایی پر از حادثه، مأمون امام را همراه خود کرد و مرو را به قصد بغداد پشت سر گذاشت. مأمون ابتدا در سرخس وزیر زیرک خود فضل بن سهل را کشت. آنگاه به توس رسید، در نوغان توقف کرد و در همان درنگ کوتاه نقشه پلید خود را به اجرا در آورد و امام را به شهادت رسانید.
حضرت را کنار قبر مأمون قاتل پدرش به خاک سپردند. زائرانش گرد تا گردش سکنا گزیدند و هسته اولیه شهر مشهد تشکیل شد.
سامانیان اولین آبادگران
بعد از حکومت پلید امویان و عباسیان، در دوره سامانیان است که توس دوباره از خاکستر ویرانی سر بر میآورد و با نام یک شهر آباد بر تارک تاریخ میدرخشد.
از اولین کسانی که گام برداشت بر مشهدالرضا(ع)، ابومنصور محمدبن عبدالرزاق توسی، حاکم توس و مشهور به کنارنگ بود.
در نوجوانی فردوسی اولین شاهنامه منثور به دستور او در شهر طابران تدوین شد. فردوسی در دیباچه شاهنامه از این ایرانینژاد با احترام زیاد یاد کرده است:
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
شیخ صدوق از قول امیر ابومنصور نوشته است:
«من در جوانی اعتقادی به حرم و مشهد حضرت رضا علیهالسلام نداشتم و گاه مزاحم زائران آن حرم میشدم تا اینکه روزی به هنگام شکار، آهویی دنبال کردم و آن حیوان به دیوار حرم پناه برد. یوزی که در پی آهو دوانده بودم چون به کنار دیوار رسید از تعقیب آهو باز ایستاد تا اینکه حیوانک به درون روضه حضرت رفت اما چون به درون حرم رفتم اثری از آن نیافتم. از آن روز با خدای خود عهد بستم که زائران حضرت رضا علیهالسلام را نیازارم و به آبادانی حرمش بپردازم. پس از آن هرگاه مشکلی برایم پیش میآمد به زیارت حرم حضرت میشتافتم و حاجت خویش را از او میخواستم، چنان که فرزند پسری خواستم و حاجتم برآورده شد.»
بعد از او نیز دیگر امیران سامانی بر این امر اهتمام ورزیدند.
غزنویان
شاهی میرود و شاه دیگری بر اریکه مینشیند، در این تصویر تاریخ. در زمان سلطان محمود به آبادانی توس به دلیل موقعیت نظامی ـ تجاریاش توجه ویژهای شد. الفسوری بن معتز، والی خراسان در زمان سلطان مسعود اولین مناره را برای حرم مطهر ساخت، قنات سناباد را که خشک شده بود بازسازی کرد، کاروانسرایی ساخت تا زائران خورشید با پاهای پینه بسته جایی برای غنودن داشته باشند.
از سلاجقه تا خون سرخ ایرانی
سلطان سنجر جوان بخت به تخت نشست. اولین باروی مشهد در این دوره کشیده شد و آن هم به سبب جنگی بود که در روز عاشورای سال ۵۱۰ قمری میان علویان شهر مشهد با یکی از فقهای شهر تابران توس رخ داد. اهالی شهر توس با شمشیرهای آخته به مشهد هجوم آوردند و عدهای از مردم مشهد را شهید کردند. عضدالدین فرامرز علی، بارویی احداث کرد. وی شیعه مذهب بود و ایرانینژاد. جایگاه والایش در کنار سلاطین سلجوقی هنوز هم نگاه تاریخ را مبهوت نگاه داشته است.
در آبادانی مشهدالرضا(ع) بسیار کوشید، در زمان او گنبدی بر فراز بقعه نهاده شد. ترکان زمرد ملک دختر، خواهرزاده سلطان سنجر ازاره حرم مطهر را با کاشیهای نفیس سنجری با تاریخ اثنی عشر و خمس مائه آراست. مسجد بالاسر نیز در زمان وی احداث شد.
از شاه گریزان، خون ما بر شمشیر مغول ماند
چه تابی داری ای تاریخ، ای کژپرست و راستکش! چه صبری داری بر این ظلم و جور؟! هر گوشهات خون است. خون سرخ ایرانی، خون سرخ بیگناه. ایران مغموم من چگونه تاب آوردی و نمردی از سوگ آن همه انسان مرده بر شمشیر مغول؟
از میان ساداتی که پس از علویان و ساداتی که پس شهادت حضرت رضا علیهالسلام روی به این شهر آورده بودند، سادات موسوی از همه مقدمتر بودند و تأثیر بسیاری بر آبادانی مشهد بعد از حمله مغول گذاشتند. در آن روزگار سادات هر شهر، بزرگی برای انجام امور صنفی انتخاب میکردند، لقب یا شهرت این فرد نقیب بود. وجود همین نقبا باعث شد که مغولها پس از کشتار بسیار از ویران کردن مشهد صرف نظر کنند، در چند دوره همین نقبا بر مشهد حکومت کردند.
شهر مشهد در دست شاهرخ و گوهرشاد (تیموریان)
شهر مشهد تا دوره تیموریان یکی از شهرهای کم اهمیت خراسان بود، اما پس از آنکه شهر تابران توس توسط میرانشاه پسر تیمور ویران شد و بیشتر مردمش قتل عام شدند، شهر مشهد بزرگترین مرکز مسکونی ولایت توس شد.
اهالی تابران شروع به مهاجرت به مشهد کردند. با رسیدن حکومت به شاهرخ پسر تیمور در سال ۸۰۷، وی ابتدا فرزند خویش الغ بیگ سپس فرزند دیگرش بایسنقر را والی و حکمران خراسان غربی با مرکزیت مشهد کرد و او آغاز به آبادانی این شهر نمود. مرکز حکومت شاهرخ هرات بود، سمرقند (مرکز حکومت ماوراء النهر) و مشهد مهمترین شهرهای قلمرو وی شدند.
شاهرخ چهار باغ را در مشهد ساخت، چهارباغ مرکز حکومت خراسان و در واقع کاخ حکومتی بود. همزمان با اقدام شاهرخ، همسرش گوهرشاد یکی از باشکوهترین و بزرگترین مساجد جامع را به نام مسجد جامع گوهرشاد ساخت. این خانواده هنر دوست نقش خوشی از خویش در این شهر گذاشتهاند.
توجه شاهرخ و فرزندانش به مشهد باعث افزایش جمعیت و کمبود آب در پایان سده نهم شد. امیر علیشیر نوایی وزیر کاردان سلطان حسین بایقرا با هزینه شخصی اقدام به حفر کانالی چند فرسخی جهت انتقال آب چشمه گلسب (گیلاس کنونی) از غرب شهر تابران توس به مشهد کرد.
این اقدام امیر نه تنها مضیقه آب را در مشهد برطرف کرد، بلکه باعث آبادانی و توسعه روز افزون مشهد در دو قرن بعد شد.
«با پاهای پیاده سلطان تا پابوس سلطان»
غارتگر بودند، ازبکان را میگویم. در خراسان از ترس شمشیر ازبکان نمیشد سر به بالین گذاشت. شاه تهماسب در سالهای ۹۴۰ تا ۹۴۲ بارویی نو در مشهد احداث کرد. این بارو ۹ کیلومتر طول داشت و امنیت چند ساله مردم مشهد را فراهم آورد. شاه تهماسب فرزند شاه اسماعیل و دومین پادشاه صفوی بود.
یکی دیگر از اقدامات شاه تهماسب طلا اندودکردن گنبد حرم مطهر بود، که ابتکاری جالب و بدیع در اسلام به شمار میرود.
شاه عباس متولد و بزرگ شده مشهد بود. در سال ۹۹۵ قمری بر روی کوهسنگی مشهد تاج شاهی ایران بر سر گذاشت. مشهد را از تصرف ۱۰ ساله قوم ازبک آزاد کرد و توجه ویژهای به این شهر داشت. در سال ۱۰۱۰ قمری پیاده از اصفهان به مشهد آمد. مهمترین کار او احداث خیابانی به طول تقریبی سه کیلومتر از غرب به شرق مشهد بود. دو دروازه جدید در غرب و شرق خیابان به نامهای بالا خیابان و پایین خیابان احداث کرد. درون خیابان مزبور کانالی حفر شد و آب چشمه گلسب را که قبلاً امیر علیشیر به مشهد منتقل کرده بود به اضافه آب قنات تازه احداث شده از میان آن جاری ساختند. با این شرط که از آب مزبور تا وقتی از دروازه پایین خارج میشود هیچکس برای زراعت و مصارف کلی استفاده نکند.
احداث خیابان چهره مشهد را عوض کرد. آب امکان جمعیتپذیری این شهر را بالا برد و توسعه آن را طی صد و پنجاه سال بعد تا زمان نادرشاه ممکن کرد. شاه عباس در سال ۱۰۲۳ قمری موقوفات کریمانهای را به نگهداری آب مشهد اختصاص داد.
مقبره خواجهربیع به امر شاه عباس تجدید بنا شد. چند تن از دولت مردان وی نیز بناهای عام المنفعه دیگری در مشهد احداث کردند، که از آنان میتوان به مهدی قلی بیک میرآخور (بانی حمام مهدی قلی بیک مشهور به حمام شاه) اشاره کرد، مهدی قلی بیک سردار و میرآخور شاه ایران بود که گنبد مشهور الله وردی خان را ساخت و اینک الله وردی خان خود نیز زیر گنبدش خفته است. مشهد به همت شاه عباس و دولتمردان او تبدیل به شهری ممتاز شد. بناهای گنبد سبز و مقبره پیر پالاندوز که به دو تن از عرفای شیعه مذهب ذهبیه اختصاص دارند، در همان زمان احداث شدهاند.
تنها در نیمه دوم قرن یازدهم قمری حدود ده مدرسه بزرگ که هر یک به منزله دانشگاهی بود در مشهد ساخته شد. با افزایش امکانات شهری و همچنین ساخته شدن مدرسهها، سطح علمی مشهد بسیار بالا رفت و تبدیل به یک قطب علمی در کشور شد.
از ملک محمود سیستانی تا نادر
مشهد برخلاف دیگر شهرهای بزرگ قدیم تا نیمه قرن دوازده قمری فاقد ارگ بوده است. ارگها عموماً در مراکز شهرها یا حواشی آنها احداث میشدند و محل استقرار حاکم و نظامیان تحت فرمان آنها بودند. ارگ هر شهر قلب دفاعی آن و آخرین محل مقابله با دشمنان بود. در مشهد حرم حضرت رضا علیهالسلام نقش قلب دفاعی شهر را ایفا میکرد. در آغاز سده نهم، مشهد حکومتنشین شد و شاهرخ چهارباغ را به منظور استقرار حکام احداث کرد. در پایان دوره صفوی افغانها هجوم آوردند، ملک محمود سیستانی نیز مشهد را متصرف شد. ملک محمود در مشهد احساس ناامنی میکرد بدان سبب طی دو سال ۱۱۳۶-۱۱۳۵ در سمت دروازه سراب قلعه ارگ را احداث کرد و همین که سرداران صفوی به مشهد رسیدند، کوچ و بنه خود را برداشته و به داخل قلعه پناه برد.
نادر قلی بیک حاکم ابیورد بود. با کمک شاه تهماسب مشهد را از ملک محمود باز پس گرفت و حاکم خراسان شد. پس از آنکه افغانها را اخراج کرده و به شاهی رسید. مشهد را مرکز حکومت خود قرار داد.
از آنجا که شهر مشهد محل زندگانی خاندان نادر بود و فرمانهای حکومتی از این شهر صادر میشد، این شهر مرکز کشور بود. نادر به دارالحکومتی درخور خود نیاز داشت. لذا همانند اصفهان در داخل چهارباغ بنای جدیدی به نام عمارت هشت بهشت ساخت. بعد از ساختن این عمارت و افزایش جمعیت مشهد، مشکل کمبود آب جدی شد. نادر آب بند گلستان را به مشهد، چهارباغ و حرم منتقل کرد و سپس باروی شهر مشهد را مرمت کرد.
مشهد شهر بیدفاع
خراسان در نیمه اول سده سیزده قمری دستخوش خودسریها و طغیان حکام محلی شد. از سوی دیگر پیدایش کشور افغانستان، جدایی هرات از ایران، حملات منظم ازبکها و پراکنده ترکمانها که غارت خراسان دیگر برایشان تبدیل به شغلی موروثی شده بود؛ خراسان را به قهقرا برد، به این دلایل مشهد فرصت چندانی برای توسعه نداشت.
عباس میرزا ولیعهد ایران که اینک در حرم قدس رضوی در خاک است، والی خراسان شد. ارگ قاجاری را مرمت کرد و توسعه داد.
اولین کارخانه برق ایران در سال ۱۲۷۹ شمسی بنا به دستور مظفرالدین شاه، از روسیه به قیمت ۸ هزار تومان خریداری شد و تقدیم آستان قدس رضوی گردید. در محل بالا خیابان در کوچهای معروف به چراغ برق نصب و راهاندازی شد. در میان بهت زائران، چشمهای گشادهشان از نور، شعری بر ایوان طلا روی تابلو نوشته شده بود با این مضمون:
شهی که شمع حریمش فروغ مشعل و ماه
چراغچی سزد او را مظفرالدین شاه
اولین آب لولهکشی در ایران نیز به مسجد گوهرشاد وقف شد، در سال ۱۲۹۴ خورشیدی توسط نیرالدوله (والی خراسان) که به آب منبع شهرت یافت.
پس از قرارداد آخال میان ایران و روسیه در سال ۱۲۹۹ قمری خطر هجوم ترکمانها تخفیف یافت و اهالی مشهد امکان ساخت خانه بیرون از باره شهر را یافتند.
این اتفاق به طور جدی از اوایل سده چهارده خورشیدی آغاز شد و اراضی جنوبی شهر تا کوهسنگی تبدیل به محلهای مسکونی گردید.
(پهلوی) یک قدم تا امروز
با تأمین امنیت خراسان، مشهد شروع به رشد کرد و باز با کمبود آب مواجه شد. مصباح السلطنه اقدام به حفر چند رشته قنات در یکی از مناطق پر آب دشت توس یعنی روستای گناباد واقع در پنجاه کیلومتری شمال غرب مشهد و در مجاورت چشمه مشهور گلسب کرد و آب قناتها را با احداث جویی به کوهسنگی منتقل کرد. جوی معروف به «جوی اسدی» یا «آب گناباد» تا حدود سال ۸۰ دارای آب بود.
مردم مشهد هم مانند همه مردم ایران فریاد داد خواهی بر ظلم حاکمان برداشتند و با قطره قطره خون خود با انقلاب را به پیروزی رساندند.
پس از انقلاب شکوهمند اسلامی فضاهای زیارتی، فرهنگی مشهد به شدت افزایش پیدا کرد. اینک شما را تنها میگذارم، خوش سفری بود با شما از دیروز تا امروز.
و اینک مشهد شهری آبادان، با پیشرفتهترین امکانات شهری پذیرای دلهای فسرده زائران است. کبوتران حرمش پرواز میکنند با دلهای دردمند و ابرهای آسمانش میبارند پا به پای چشمهای خیره به گنبد طلایی آقا.
0 notes
فوج نیوز فوج نیوز – چتر امامت و ولایت امام رضا(ع) بر سر ایران اسلامی گسترده شده است فوج نیوز فوج نیوز فوج نیوز از اهواز، آیتالله سیدعلی شفیعی ظهر امروز در جمع روزهداران و نمازگزاران اهوازی در مسجد شفیعی با اشاره به حادثه تاریخی بیعت مردم با امام رضا(ع) و بیعت ولیعهدی حضرت برای مامون در هفته اول ماه مبارک رمضان، بیان کرد: برخی از تاریخ نویسان اصل حادثه را در روز اول ماه رمضان و برخی نیز در ششم ماه رمضان نوشتهاند. وی گفت: درباره علل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا(ع) نکات اصلی مؤثری در تثبیت اعتقادات بیان نشده است. نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری با طرح این سئوال که چگونه امام رضا(ع) با مامون بیعت کرده در حالی که خلافت مامون باطل است، گفت: امام رضا(ع) برای ما خیلی مهم است و چتر امامت و ولایت ایشان بر سر ایران اسلامی گستره شده و هرساله از گوشه و کنار کشور به زیارت امام مشرف میشوند و شفاعت و استجابت میخواهند و امام نیز بیدریغ محبت میکند باید مورد شناخت بیشتر ما قرار گیرد. وی وجود امام رضا(ع) را برای دستگاه خلافت عباسی بسیار سخت و غیرقابل تحمل دانست و بیان کرد: مامون عباسی برای پایان دادن به این تنش نقشه کشید که امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان بیاورد و و ایشان را در هرم خلافت قرار دهند. آیتالله شفیعی خاطرنشان کرد: مامون عباسی به دلیل ترس از عبور امام رضا(ع) از شهرهای شیعهنشین نظیر حله و کوفه و ایجاد شورش علیه بنیعباس، حضرت را نخست از مدینه به بصره و در ادامه به اهواز منتقل کردند. نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: امام رضا(ع) به مدت نامعلوم در اهواز توقف داشتند که سپس به رابه نقل از مهرمز، بهبهان و در پایان نیز به خراسان منتقل شدند. وی با بیان اینکه مامون عباسی پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) را با ادعای نذر واگذاری خلافت به صاحب خود مطرح کرد و ادامه داد: امام رضا(ع) قاطعانه این مسأله را رد کردند اما ایشان در نهایت باتوجه به تهدیدها با شرط اینکه در عزل، نصب و وضع قوانین دخالت نکنند، ولایتعهدی را پذیرفتند. انتهای پیام/
0 notes
درباره تاریخچه ی چاپ
تاریخچه چاپ
چاپ در دوره باستان
قبل از پیدایش هر نوع چاپ و شاید زبان، انسان ها از طریق ایجاد اشکال متفاوت بر روی دیوار غارها با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند که با شکل گیری زبان، حکاکی ها تنها برای سرگرمی صورت می گرفت.
تاریخچه چاپ و پیدایش آن را می توان به هزاران سال قبل از میلاد نسبت داد که بر روی خشت های گل رس مهر می زدند.
در سال های ۱۰۵۱ میلادی در چین، استفاده از حروف قابل انتقال نیز رواج یافت. پی شینگ کسی بود که با استفاده از گل رس چاپ را به صورت ابتدایی انجام می داد.
پس از آن بود که گوتنبرگ در سال ۱۴۴۰ میلادی به فکر یک شیوه جدید برای چاپ افتاد که حروف قابل انتقال را اختراع کرد و برای هر یک از حروف الفبا یک حرف جداگانه به کار می برد.
اگر چه قبل از گوتنبرگ حروف متحرک را چینی ها اختراع کردند اما او توانست با استفاده از آلیاژ مناسب برای ریخته گری حروف را از سرب و آنتی موآن به دست آورد و سپس نسبت هر یک از این دو فلز را طوری انتخاب کرد که حروف بیش از حد سخت و نرم نباشند.
تاریخچه چاپ
در نهایت گوتنبرگ یک جوهر چاپ را کشف و عمل چاپ را میسر و اجرایی نمود.
اما چیزی که استفاده از دستگاه چاپ گوتنبرگ را دشوار می ساخت، هزینه های بالای آن بود که موجب شد تا دستگاه دیگری جایگزین آن شود. به طوری که ۳۰۰ سال پس از اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ، آلوئیس زنه فلدر، چاپ سنگی یا لیتو گرافی را در سال ۱۷۹۶ میلادی اختراع کرد.
این دستگاه قابلیت چاپ متن و تصویر را داشت و برای چاپ حدود ۷۵۰ نسخه مناسب بود.
تاریخچه چاپ در ایران
شاید بتوان تاریخچه چاپ در ایران را به پنج قرن قبل از میلاد نسبت داد. در این دوران که مصادف با حکومت هخامنشیان بود، از چاپ برای مهرهای سلطنتی به منظور تأیید احکام و فرمان های حکومتی، استفاده می شد.
واژه چاپ به صورت تخصصی در اواخر قرن هفتم هجری وارد زبان فارسی شد. در آن زمان که مصادف با حکومت مغولان در ایران بود، پول های کاغذی که به آن چاو گفته می شد با یک دستگاه چاپ می شد. این دستگاه چاپ بر اساس پِرِس و حکاکی روی چرم استوار بود.
اولین چاپخانه ای که در ایران تأسیس گردید، مربوط به دوران صفویان در شهر جلفای اصفهان می باشد. این چاپخانه دعاهای مسیحیان را چاپ می کرد.
براساس گزارشات از چند جهان گرد خارجی، در دوره نادرشاه افشار، جزوه های به لاتین و عربی چاپ می شد.
پیدایش صنعت چاپ در ایران به دوره ولایتعهدی عباس میرزا بر می گردد که اولین چاپخانه صنعتی در ایران را تأسیس نمود.
هدف وی از راه اندازی چنین صنعتی، تعلیم سپاه برای مقابله با نیروهای روس بود. عباس میرزا نبود اطلاعات و به ویژه کتاب را عامل اصلی عقب ماندگی ایران به شمار آورد و صنعت چاپ را راهی برای هموارسازی پیشرفت و آبادانی کشور می دانست.
چاپخانه هایی که در این دوران تأسیس شدند به نشر روزنامه و کتاب های آگاهی دهنده اختصاص یافت که به روش سربی صورت می گرفت.
در روش چاپ سربی کاغذ روی صفحه ای متشکل از حروف برجسته سربی قرار می گرفت که به مرکب فشرده آغشته و بر اثر فشار، حروف بر روی صفحه کاغذ حک می شد.
در حال حاضر صنعت چاپ ایران متناسب و هماهنگ با استانداردهای جهانی پیش می رود و برخورداری از دستگاه های پیشرفته چاپ از جمله ویژگی های آن می باشد.
تاریخچه چاپ
تاریخچه چاپ سنگی و چاپ تصویری
چاپ سنگی
چاپ سنگی در سال ۱۹۷۶ میلادی توسط آلویس زنفلدر آلمانی اختراع گردید. که از طریق کاربرد تیزاب بر روی سنگ های نرم و مسطح و سبک وزن صورت می گرفت.
در قرن نوزدهم چاپ سنگی در اروپا تنها روش برای چاپ تصایر رنگی در تیراژ بالا بود. این روش چاپ امروزه تنها در زمینه هنرهای تجسمی به کار می رود.
ورود چاپ سنگی در ایران اولین بار چاپ سنگی توسط میرزا صالح در سال ۱۲۵۰ قمری در تبریز صورت گرفت و سپس به سایر شهرها منتقل شد.
چاپ تصویری
پیدایش چاپ تصویری در ایران به زمان محمد شاه بر می گردد. نخستین کتاب که به صورت تصویری چاپ شد، لیلی و مجنون بود که در سال ۱۲۵۹ قمری به چاپ رسید و پس از آن دیوان فضولی بغدادی با بیست تصویر چاپ شد.
0 notes
تاریخچه ی چاپ
تاریخچه چاپ
چاپ در دوره باستان
قبل از پیدایش هر نوع چاپ و شاید زبان، انسان ها از طریق ایجاد اشکال متفاوت بر روی دیوار غارها با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند که با شکل گیری زبان، حکاکی ها تنها برای سرگرمی صورت می گرفت.
تاریخچه چاپ و پیدایش آن را می توان به هزاران سال قبل از میلاد نسبت داد که بر روی خشت های گل رس مهر می زدند.
در سال های ۱۰۵۱ میلادی در چین، استفاده از حروف قابل انتقال نیز رواج یافت. پی شینگ کسی بود که با استفاده از گل رس چاپ را به صورت ابتدایی انجام می داد.
پس از آن بود که گوتنبرگ در سال ۱۴۴۰ میلادی به فکر یک شیوه جدید برای چاپ افتاد که حروف قابل انتقال را اختراع کرد و برای هر یک از حروف الفبا یک حرف جداگانه به کار می برد.
اگر چه قبل از گوتنبرگ حروف متحرک را چینی ها اختراع کردند اما او توانست با استفاده از آلیاژ مناسب برای ریخته گری حروف را از سرب و آنتی موآن به دست آورد و سپس نسبت هر یک از این دو فلز را طوری انتخاب کرد که حروف بیش از حد سخت و نرم نباشند.
تاریخچه چاپ
در نهایت گوتنبرگ یک جوهر چاپ را کشف و عمل چاپ را میسر و اجرایی نمود.
اما چیزی که استفاده از دستگاه چاپ گوتنبرگ را دشوار می ساخت، هزینه های بالای آن بود که موجب شد تا دستگاه دیگری جایگزین آن شود. به طوری که ۳۰۰ سال پس از اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ، آلوئیس زنه فلدر، چاپ سنگی یا لیتو گرافی را در سال ۱۷۹۶ میلادی اختراع کرد.
این دستگاه قابلیت چاپ متن و تصویر را داشت و برای چاپ حدود ۷۵۰ نسخه مناسب بود.
تاریخچه چاپ در ایران
شاید بتوان تاریخچه چاپ در ایران را به پنج قرن قبل از میلاد نسبت داد. در این دوران که مصادف با حکومت هخامنشیان بود، از چاپ برای مهرهای سلطنتی به منظور تأیید احکام و فرمان های حکومتی، استفاده می شد.
واژه چاپ به صورت تخصصی در اواخر قرن هفتم هجری وارد زبان فارسی شد. در آن زمان که مصادف با حکومت مغولان در ایران بود، پول های کاغذی که به آن چاو گفته می شد با یک دستگاه چاپ می شد. این دستگاه چاپ بر اساس پِرِس و حکاکی روی چرم استوار بود.
اولین چاپخانه ای که در ایران تأسیس گردید، مربوط به دوران صفویان در شهر جلفای اصفهان می باشد. این چاپخانه دعاهای مسیحیان را چاپ می کرد.
براساس گزارشات از چند جهان گرد خارجی، در دوره نادرشاه افشار، جزوه های به لاتین و عربی چاپ می شد.
پیدایش صنعت چاپ در ایران به دوره ولایتعهدی عباس میرزا بر می گردد که اولین چاپخانه صنعتی در ایران را تأسیس نمود.
هدف وی از راه اندازی چنین صنعتی، تعلیم سپاه برای مقابله با نیروهای روس بود. عباس میرزا نبود اطلاعات و به ویژه کتاب را عامل اصلی عقب ماندگی ایران به شمار آورد و صنعت چاپ را راهی برای هموارسازی پیشرفت و آبادانی کشور می دانست.
چاپخانه هایی که در این دوران تأسیس شدند به نشر روزنامه و کتاب های آگاهی دهنده اختصاص یافت که به روش سربی صورت می گرفت.
در روش چاپ سربی کاغذ روی صفحه ای متشکل از حروف برجسته سربی قرار می گرفت که به مرکب فشرده آغشته و بر اثر فشار، حروف بر روی صفحه کاغذ حک می شد.
در حال حاضر صنعت چاپ ایران متناسب و هماهنگ با استانداردهای جهانی پیش می رود و برخورداری از دستگاه های پیشرفته چاپ از جمله ویژگی های آن می باشد.
تاریخچه چاپ
تاریخچه چاپ سنگی و چاپ تصویری
چاپ سنگی
چاپ سنگی در سال ۱۹۷۶ میلادی توسط آلویس زنفلدر آلمانی اختراع گردید. که از طریق کاربرد تیزاب بر روی سنگ های نرم و مسطح و سبک وزن صورت می گرفت.
در قرن نوزدهم چاپ سنگی در اروپا تنها روش برای چاپ تصایر رنگی در تیراژ بالا بود. این روش چاپ امروزه تنها در زمینه هنرهای تجسمی به کار می رود.
ورود چاپ سنگی در ایران اولین بار چاپ سنگی توسط میرزا صالح در سال ۱۲۵۰ قمری در تبریز صورت گرفت و سپس به سایر شهرها منتقل شد.
چاپ تصویری
پیدایش چاپ تصویری در ایران به زمان محمد شاه بر می گردد. نخستین کتاب که به صورت تصویری چاپ شد، لیلی و مجنون بود که در سال ۱۲۵۹ قمری به چاپ رسید و پس از آن دیوان فضولی بغدادی با بیست تصویر چاپ شد.
0 notes
#تصویر اولین #دستگاه_چاپ #ایران در #اصفهان نخستین #چاپخانه در ایران به دوران #صفویان باز میگردد که #کشیشان #ارامنه در #جلفای_اصفهان با آن تعدادی ذکرها و دعا های #مسیحی را #چاپ کردند. در دوره #نادرشاه به گزارش دو #سیاح #خارجی #جزوه هائی به #لاتین و #عربی در ایران چاپ و پخش شد اما این در دوران ولایتعهدی عباس میرزای نایب السلطنه #صنعت_چاپ در ایران بطور جدی آغاز و شکل گرفت. زمان فتحعلیشاه، عباس میرزا به دلیل استقرار حکومتش در تبریز و نزدیکی اش با عثمانی و با برخی از صنایع که در آن دیار بک��ر گرفته میشد، آشنا شد. علاوه بر آن، او خواهان پیشرفتهای نظامی و سیاسی بود بویژه برای تعلیم و آموزش سپاه شکست خورده در جنگهای با روس و دیگر علوم لازم، به ضرورت رفع عقب ماندگی های محسوس در آن زمان، در این میان چاپخانه ای لازم بود که به نشر روزنامه و کتابهای آگاهی دهنده بویژه کتابهای علمی اختصاص یابد. این مهم سرانجام با حمایت و پیگیری های او محقق شد. بدین ترتیب، او بنای نخستین چاپخانه ای را گذاشت که در ایران، به زبان فارسی و با روش چاپ سربی، به نشر کتاب پرداخت. https://www.instagram.com/p/CGPuo6oH9tx/?igshid=1gvcnrtucjfcx
0 notes
بازدید مسوولین مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان از موزه امام رضا (ع) بازدید مسوولین مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان از موزه امام رضا (ع) مسوولین و پرسنل مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان از موزه امام رضا (ع) بازدید کردند. به گزارش خبرگزاری آوا، حجت الاسلام والمسلمین فریمانی از اساتید حرم مطهر امام رضا (ع) ضمن خوش آمد به هیات مرکز تبیان گفت که تا آقا امام رضا (ع) توفیق ندهد شما مهمان این امام بزرگ نمی شوید امروز شما را آقا امام رضا خواسته و مهمان این امام بزرگ هستید. وی طی سخنان کوتاهی به سفر امام رضا به خراسان نیز اشاره ی کرد و افزود که امام رضا (ع) پس از ۱۷ سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. وی ادامه داد که وقتی حکومت مامون استقرار پذیرفت، مامون ضمن نامههای متعدد از امام رضا(ع) خواست تا همراه بزرگان علوی به خراسان بیاید و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پیکی برای انتقال امام رضا(ع) روانه مدینه کرد. او اضافه کرد که صدوق از مخول سجستانی نقل میکند: زمانی که پیکی برای بردن امام رضا(ع) به خراسان وارد مدینه شد، من آنجا بودم. امام برای خداحافظی از رسول خدا(ص) به حرم آمد. او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون آمده، دوباره به سوی آرامگاه رسول خدا(ص) بازگشت و با صدای بلند گریست. من به امام نزدیک شدم، سلام کردم و علت این امر را جویا شدم. امام در جواب فرمود: "من از جوار جدم بیرون میروم و در غربت از دنیا خواهم رفت". آقای فریمانی گفت که هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسی اجباری بود که در سال ۲۰۰ هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد و در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده روی داد که به ترتیب عبارت است از بیماری آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث سلسله الذهب و زندانی شدن در سرخس. وی افزود که با توجه به استقبال بی نظیر مردم نیشابور از امام رضا(ع) و بیان حدیث سلسله الذهب از سوی آن حضرت، رژیم عباسی چنان شایع کرد که امام رضا(ع) ادعای الوهیت کرده، او را بدین اتهام در سرخس زندانی ساخت. او اضافه کرد: اینکه امام چه مدت در زندان بود، معلوم نیست. ولی این واقعه نشان میدهد که پذیرش ولایتعهدی امری تحمیلی بود. با ورود امام به مرو، مامون برای انجام یافتن نقشهاش استقبال باشکوهی از امام به عمل آورد و پس از پذیرش ولایتعهدی از سوی امام، به نام امام سکه ضرب کرد. در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. وی از شهادت امام رضا (ع) یاد کرد و گفت که مأمون انار زهرآلود را خدمت حضرت گذاشت و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون شد و صبح روز بعد در سحرگاه روز ۳۰ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسیدند. به قدرت و اراده الهی امام جواد (ع) فرزند و امام بعد از آن حضرت، به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گزاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است. گفتنی است مسوولین مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان از جاهای دیدنی حرم رضوی بازدید کردند و نهار را مهمان آقا امام رضا (ع) بودند. بازدید مسوولین مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان از موزه امام رضا (ع)
0 notes
۲۶ اوت سالروز درگذشت #عباس_میرزا شاهزاده قاجار عبّاس میرزا (زادهٔ ۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م در نوا، مازندران – درگذشتهٔ ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م در مشهد) نامدار به عبّاس میرزا نایِبُالسَّلطَنه از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلیشاه و آسیه خانم بود که در فاصلهٔ سالهای ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۳ م ولایتعهدی ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او قبل از مرگ پدرش درگذشت. عباس میرزا در عصر جنگهای ایران و روسیه در آذربایجان و قفقاز رشد یافت. فتحعلی شاه در ۱۳ شوال ۱۲۱۳ ه.ق/۲۰ مارس ۱۷۹۹ م برای شاهزاده عباس میرزا با عنوان «نایبالسلطنه» تاجگذاری کرد. در همان زمان عباس میرزا حُکمرانِ آذربایجان شد. در سال ۱۸۰۳ م، عباس میرزا در تهران بود و مراسم ازدواج او با دختر شاهزادهٔ دَوَلّو برگزار شد. در تابستان ۱۸۰۵ م بهطور رسمی به سمت حکمران «آذربایجان و قرهباغ، از قپلان کوه تا دربند» منصوب شد. در جنگ اول روس و ایران و در اول ژوئیهٔ ۱۸۰۴ م، با سیسیانوف در ایروان به نبرد پرداخت که نتیجهای قطعی نداشت. این جنگ سرانجام پس از ده سال با انعقاد عهدنامهٔ گلستان به پایان رسید که موجب واگذاری دربند، باکو، و شروان شد. پس از جنگ اول روس و ایران همراه با برادرش محمدعلی میرزا به عثمانی حمله کرد اما ناگزیر به صلح شد. جنگ با معاهدهٔ ارزروم پایان یافت. صلح گلستان به حلوفصل نهایی منجر نشد. در مهٔ ۱۸۲۶ م ارتش روس میرک در خانات ایروان را اشغال کردند. در سپتامبر ۱۸۲۶ م، عباس میرزا از طریق شوشا به سمت گنجه پیشروی کرد؛ اما شکست شدیدی را متحمل شد. روسها به آذربایجان نفوذ کرده و تبریز را در سوم ربیعالثانی ۱۲۴۳ ه.ق/۲۴ اکتبر ۱۸۲۷ م تسخیر کردند. به موجب شرایط معاهدهٔ ترکمانچای، تمام سرزمینهای شمال ارس به روسیه واگذار شد. افزون بر اینها، غرامت ۲۰ میلیون روبلی به ایران تحمیل شد. محافل درباری در تهران او را بهعنوان طرفدار روس به دیدهٔ مذمت نگریستند. موقعیت نایبالسلطنه پس از عهدنامهٔ ترکمانچای در برابر برادران رقیب بیش از پیش مورد تهدید واقع شد. خطرناکترین مخالفان نایبالسلطنه، برادرانش حسینعلی میرزا فرمانفرما، و حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه بودند. شاه وی را فرستاد تا شورشی در یزد را متوقف کند و اتحاد بین حکمرانان فارس و کرمان را از بین ببرد. در پایان ماه مارس به یزد رفت تا خواهرزادهاش سیفالملوک میرزا را به حکومت بازگرداند. سپس به سوی کرمان پیشروی کرد و شجاعالسلطنه را تحتالحفظ به تهران برگرداند؛ خسرومیرزا در کرمان به عنوان حکمران جدید نصب شد. https://www.instagram.com/p/CEZhKH1nWG1/?igshid=1rwp86pe02hx3
0 notes
فرمان ولایتعهدی محمدرضا پهلوی فرزند ارشد ذکور رضاخان صادر شد. ( ۱۳۰۴ ش) فرمان ولايتعهدي محمدرضا پهلوي فرزند ارشد ذكور رضاخان صادر شد. ( ۱۳۰۴ ش) فرمان مزبور طي تشريفات خاص توسط وزير دربار تسليم هيئت دولت گرديد تاریخ رویداد : ۸ بهمن فوج http://bit.ly/2EUdmXl http://bit.ly/2ByL8PM
0 notes
امام رضا (ع) از وداع با مزار پیامبر (ص) تا ولایتعهدی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، موضوع ولایتعهدی امام رضا (ع) مسئله مهمی است که از دیرباز تاکنون در تاریخ اسلام مورد توجه قرار گرفته است. در میان روایتهای درستی که از این مسئله ارائه شده، در برخی منابع سخنانی نادرست مطرح شده که این سخنان...
0 notes
ولیعهد سابق سعودی در بازداشت خانگی است
ولیعهد سابق سعودی در بازداشت خانگی است
جهان > خلیج فارس – همشهری آنلاین:
یک شخصیت بارز مخالف رژیم سعودی جزئیات کودتای شاه سعودی و فرزندش محمد بن سلمان ضد محمد بن نایف ولیعهد عربستان را فاش کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از سایت الوطن، غانم الدوسری شخصیت بارز مخالف بارز سعودیِ مقیم لندن جزئیات کودتای شاه سعودی و فرزندش محمد بن سلمان ضد بن نایف ولیعهد سعودی را فاش کرد.
سلمان بن عبدالعزیز شاه سعودی، محمد بن نایف را از ولیعهدی عزل و فرزندش محمد بن سلمان را به جای وی به ولایتعهدی تعیین کرد که ناظران و کارشناسان منطقه از آن به کودتا یاد کردند.
الدوسری در صفحه خود در شبکه اجتماعی توییتر نوشت: یک منبع بلندپایه در اداره بازپرسی کل با من تماس گرفت و به من گفت که همانطور که قطری ها را فریب داده اند، بن نایف را نیز فریب دادند؛ به گونه ای که شاه سعودی بن نایف را احضار و به وی گفت که ما اسناد ضبط شده ای داریم که نشان می دهند تو خیانتکار هستی.
وی افزود: شاه سعودی به بن نایف گفت که بی سر وصدا تو را برکنار می کنم. بن نایف در پاسخ گفت که هر طور صلاح می دانید. شاه سعودی هم به بن نایف گفت که برو در آن اتاق با محمد بیعت کن.
الدوسری افزود: به محض اینکه بن نایف با محمد بیعت کرد و فیلم مراسم بیعت را گرفتند؛ بن نایف را گرفته و تحت بازداشت خانگی قرار دادند و کسی نمی داند که الان کجاست.
این درحالی است که صفحه “العهد الجدید” در شبکه اجتماعی توییتر که محافل تصمیم گیری در عربستان را از نزدیک رصد می کند، نیز روز پنجشنبه نوشت: محمد بن سلمان دستور بازداشت خانگی پنج شاهزاده و شماری از افسران وزارت کشور عربستان را صادر کرده است زیرا آنها بعد از عزل محمد بن نایف ولیعهد و وزیر کشور سعودی، همچنان با وی در تماس بوده اند.
0 notes