۱۱ ژوئن زادروز #ریشارد #اشتراوس ریشارد اشتراوس[الف] (به آلمانی: Richard Strauss) (زاده ۱۱ ژوئن ۱۸۶۴ - درگذشته ۸ سپتامبر ۱۹۴۹) آهنگساز و رهبر ارکستر آلمانی بود. وی در مونیخ به دنیا آمد. پدرش نوازنده چیرهدست کر بود که او را از اوایل کودکی با موسیقی آشنا کرد. مهمترین مشخصات آثار اشتراوس عبارتاند از تأکید فوقالعاده بر منطقه صوتی بسیار زیر سازها و اصوات انسانی، سازبندی عظیم و پرصدا و قسمتهای بسیار مشکل در سازهای بادی بهویژه ساز کر که بسیار مورد نظر او بود. علاقهٔ شدید اشتراوس به صداهای زیر در اپرای سالومه که در آن از سه صدای سوپرانو استفاده کرده، کاملاً مشهود است. مهمترین آثار اشتراوس پوئمسمفونیهای او هستند که به دو دسته تقسیم شدهاند: اول، پوئمسمفونیهایی که مبنای فلسفی دارند مانند مرگ و دگرگونی (۱۸۸۹ Tod und Verklärung) و چنین گفت زرتشت (۱۸۹۶ Also Sprach Zarathustra). این قطعات فاقد داستان هستند و بیشتر اشخاص یا مفاهیم را تفسیر میکنند. دسته دوم پوئمسمفونیهایی که جنبهٔ توصیفی دارند. از اپراهای برجسته و بهیادماندنی اشتراوس اپرای سالومه Salome و سوارکار گل سرخ Der Rosekavalier شهرت فراوانی دارند. اپرای سالومه که باعث شهرت فوقالعاده اشتراوس نه تنها در میان مردم آلمان بلکه در تمام کشورهای اروپایی شد، در سال ۱۹۰۵ روی نمایشنامهٔ اسکار وایلد در یک پرده تصنیف شد. اشتراوس بسیاری از مشخصات موسیقی واگنر از جمله تداوم و پیوستگی چند صدایی (پلیفونی) در ارکستر و تکنیک لایتموتیف را در این اپرا به کار بستهاست. https://www.instagram.com/p/CBTf879HYKx/?igshid=17me480xxie1y
0 notes
دانلود انیمیشن بچه های واگن نشین با دوبله فارسی انیمیشن The Boxcar Children 2014 با لینک مستقیم
دانلود انیمیشن بچه های واگن نشین با دوبله فارسی انیمیشن The Boxcar Children 2014 با لینک مستقیم و با 2 کیفیت عالی و مختلف به صورت کاملا رایگان در انتهای همین صفحه برای شما همراهان عزیز و همیشگی وب سایت تخصصی فیلم و سریال ایزی ببین. در مورد چهار خواهر و برادر است که پس از مرگ پدر و مادرشان راهی جاده میشوند.
دانلود انیمیشن بچه های واگن نشین با دوبله فارسی با لینک مستقیم
در مورد چهار خواهر و برادر است که پس از مرگ پدر و مادرشان راهی جاده میشوند. آنها در یک شب گرم تابستانی وارد یک شهر کوچک میشوند. هیچکس نمیداند این بچههای مرموز چه کسانی هستند و از کجا آمدهاند. حال این 4 بچه یک واگن قدیمی قرمز را که داخل جنگل پیدا کردهاند، به عنوان خانه خود انتخاب کرده و…
دانلود انیمیشن The Boxcar Children 2014 با دوبله فارسی با لینک مستقیم
کارتون بچه های واگن نشین (The Boxcar Children) انیمیشنی ماجراجویی و خانوادگی به کارگردانی مشترک دانیل چوبا، مارک ای.زد. دیپه و کیونگو جو محصول کشورهای آمریکا، گواتمالا و کره جنوبی است که در سال 2014 میلادی توسط دو کمپانی Hammerhead Productions و Warner Bros تولید و منتشر شد؛ فیلمنامه انیمیشن بچه های واگن نشین را نیز جاستین مرز و زاک اشتراوس براساس کتابی به همین نام نوشته گرترود چندلر وارنر، به رشته تحریر درآوردهاند؛ در نسخه اصلی این انیمیشن هنرمندانی چون ایلینا داگلاس، مکنزی فوی، زاخاری گوردون، جوی کینگ، جیدون سند، مارتین شین، جی.کی. سیمونز، دی.بی. سوینی و غیره به صداپیشگی به جای کاراکترهای اصلی پرداختهاند؛ همچنین این انیمیشن که بودجه 5 میلیون دلاری ساخته شده است، اولین بار در تاریخ 8 آوریل سال 2014 میلادی در جشنواره بینالمللی فیلم TIFF Kids International Film Festival در کشور کانادا به نمایش درآمد سپس در 5 آگوست همان سال توسط Phase 4 Films به صورت DVD در کشور آمریکا منتشر شد؛ …...از فیلم های پیشنهادی ما : برای دانلود فیلم سفر به تاریخ با دوبله فارسی اینجا کلیک نمایید.
Read the full article
0 notes
. التــايـتـانـيك..أذكى جريمة بالتاريخ؟؟؟ القصة الحقيقية.... بعيداً عن الحب و الرومانسية.... تخيلوا ان الماسون بنوا سفينة ( تيتانيك) العملاقة و كلفوها هذه التكاليف الخيالية , فقط من أجل أن يقتلوا 3 رجال اعمال فقط بها ؟؟!! بنوها مبهرة ليغروهم بالسفر على متنها , ثم يغرقوهم بها , و يهووا فى قاع المحيط و يدفن السر معهم للأبد !! لماذا ؟لمجرد أنهم كانوا معارضين لفكرة انشا�� بنك الإحتياط الفيدرالى !! أحبوا أن يتخلصوا منهم كي يمهدوا للنظام العالمى الجديد !! بالمناسبة، فالحاكم الفعلى للولايات المتحدة الامريكية ليس الرئيس الامريكي و لا الكونجرس ولا اي شىء اخر... الحاكم الحقيقى فى امريكا هو : ((نظام الاحتياطي الفيدرالي)) هذا النظام الإحتياطي الفيدرالي الامريكي قام علي يد ثلاث عائلات يهوديه عتيدة : عائله روتشيلد , و روكفيلر , و مورغان.... ولا يرأسه عبر التاريخ سوي اليهود فترأسته اليهودية جانيت يلين وسبقها اليهودي بن شالوم برنانكي وقبله اليهودي الان جرينسبان وقبله اليهودي كارنيجي كل من يرأسه منذ لحظة تأسيسه هم اليهود ولا احد سواهم.. فعندما سيطر ال روتشيلد علي اوروبا و بريطانيا عن طريق بنوكهم هناك , سعوا أيضاً ان يكون لهم بنك مركزي في الولايات المتحدة الامريكية, - للسيطرة التامة عليها , - و من اجل الاستحواذ علي المزيد من الاموال و إشعال المزيد من الحروب ! 🔼 بالفعل في عام ١٩١٠ تقابل سبعة رجال في جورجيا لكي يؤسسوا هذا البنك المركزي , واطلقوا عليه النظام الاحتياطي الفيدرالي... هؤلاء كانوا Nelson adrich Frank vanderlip ممثلان لامبراطورية روكفييلير Henry Davidson و Charles Norton و Benjamin strontium و ممثلون مؤسسة جي بي مورغان Paul warburg ممثل آل روتشيلد لكن تمت ⏫معارضة فكرة انشاء هذا الاحتياطي الفيدرالي , من قبل ثلاثة رجال اعمال اثرياء أصروا علي استخدام نفوذهم و ثرائهم لمنع انشاء هذا النظام.... و الذي سيكون له التأثير السلبي علي مصالحهم... هؤلاء الثلاثة هم : benjamin guggenheim بنجامين جوجنهايم Isador strauss ايزيدور اشتراوس John Jacob astor جون جاكوب استور فقرر جي بي مورغان التخلص منهم !! بالرغم من انهم كانوا ينتمون لعائلات ماسونية .. 🔂فتمت دعوة الثلاثة لأول رحلة بالسفينة الجديدة الأسطورة التي اطلق عليها ( تيتانيك ).... والتي تم الترويج عالميا بأنها ( السفينة التي لا تغرق)... وذلك من قبل شركة وايت ستار لاين صانعة السفينة ( و التي يملكها جي بي مورغان نفسه !) ◀هؤلاء الثلاثة تم خداعهم بتشجيعهم للذهاب للرحلة علي سطح تيتانيك .. و بالفعل هؤلاء الثلاثة هلكوا في ق https://www.instagram.com/p/BwLjZvzFp5N/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=n8cht0sovgoh
0 notes
. التــايـتـانـيك..أذكى جريمة بالتاريخ؟؟؟ القصة الحقيقية.... بعيداً عن الحب و الرومانسية.... تخيلوا ان الماسون بنوا سفينة ( تيتانيك) العملاقة و كلفوها هذه التكاليف الخيالية , فقط من أجل أن يقتلوا 3 رجال اعمال فقط بها ؟؟!! بنوها مبهرة ليغروهم بالسفر على متنها , ثم يغرقوهم بها , و يهووا فى قاع المحيط و يدفن السر معهم للأبد !! لماذا ؟لمجرد أنهم كانوا معارضين لفكرة انشاء بنك الإحتياط الفيدرالى !! أحبوا أن يتخلصوا منهم كي يمهدوا للنظام العالمى الجديد !! بالمناسبة، فالحاكم الفعلى للولايات المتحدة الامريكية ليس الرئيس الامريكي و لا الكونجرس ولا اي شىء اخر... الحاكم الحقيقى فى امريكا هو : ((نظام الاحتياطي الفيدرالي)) هذا النظام الإحتياطي الفيدرالي الامريكي قام علي يد ثلاث عائلات يهوديه عتيدة : عائله روتشيلد , و روكفيلر , و مورغان.... ولا يرأسه عبر التاريخ سوي اليهود فترأسته اليهودية جانيت يلين وسبقها اليهودي بن شالوم برنانكي وقبله اليهودي الان جرينسبان وقبله اليهودي كارنيجي كل من يرأسه منذ لحظة تأسيسه هم اليهود ولا احد سواهم.. فعندما سيطر ال روتشيلد علي اوروبا و بريطانيا عن طريق بنوكهم هناك , سعوا أيضاً ان يكون لهم بنك مركزي في الولايات المتحدة الامريكية, - للسيطرة التامة عليها , - و من اجل الاستحواذ علي المزيد من الاموال و إشعال المزيد من الحروب ! 🔼 بالفعل في عام ١٩١٠ تقابل سبعة رجال في جورجيا لكي يؤسسوا هذا البنك المركزي , واطلقوا عليه النظام الاحتياطي الفيدرالي... هؤلاء كانوا Nelson adrich Frank vanderlip ممثلان لامبراطورية روكفييلير Henry Davidson و Charles Norton و Benjamin strontium و ممثلون مؤسسة جي بي مورغان Paul warburg ممثل آل روتشيلد لكن تمت ⏫معارضة فكرة انشاء هذا الاحتياطي الفيدرالي , من قبل ثلاثة رجال اعمال اثرياء أصروا علي استخدام نفوذهم و ثرائهم لمنع انشاء هذا النظام.... و الذي سيكون له التأثير السلبي علي مصالحهم... هؤلاء الثلاثة هم : benjamin guggenheim بنجامين جوجنهايم Isador strauss ايزيدور اشتراوس John Jacob astor جون جاكوب استور فقرر جي بي مورغان التخلص منهم !! بالرغم من انهم كانوا ينتمون لعائلات ماسونية .. 🔂فتمت دعوة الثلاثة لأول رحلة بالسفينة الجديدة الأسطورة التي اطلق عليها ( تيتانيك ).... والتي تم الترويج عالميا بأنها ( السفينة التي لا تغرق)... وذلك من قبل شركة وايت ستار لاين صانعة السفينة ( و التي يملكها جي بي مورغان نفسه !) ◀هؤلاء الثلاثة تم خداعهم بتشجيعهم للذهاب للرحلة علي سطح تيتانيك .. و بالفعل هؤلاء الثلاثة هلكوا في https://www.instagram.com/p/BumXNuzHtcW/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=1rwe4j57u2r23
0 notes
رولان بارت و مرگ ساختارگرایی رولان بارت و مرگ ساختارگرایی زندگی او بازتاب زندگی یک نسل و یک دوره است * در گذشته نهچندان دور این گوستاو لانسون، استاد طه حسین، بود که استاد اول نقد ادبی در دانشگاه سوربون بود؛ اما ساختارگرایی آمد و او را از میدان بهدر کرد. چرا؟ زیرا او قبل از خوانش متن بر مؤلف و زندگی و حوادثی که بهخود دید تأکید میگذاشت * مشکل کار در این است که نقد عربی ساختارگرا این جزئیات را نمیداند و از اینرو در پس مبارزات پاریسی میخزد و در دامنه یک تقلید کور و بندهوار حرکت میکند… کیست که ساختارگرایان عرب را از خواب غفلت بیدار کند؟ اخیراً یکی از بزرگترین شرححال نوشت، در ۷۱۵ صفحه بزرگ، برای شرح زندگی رولان بارت منتشر شد. بیشترین کسانی که دربارهٔ این کتاب سخن گفتند و به بحث دربارهٔ آن پرداختند دانشجویان او از کتابخانه هزاره سوم، واقع در روبهروی پارلمان بودند. آنان بودند که کمی پس از انتشار، این کتاب را برای من آوردند. یکی از ویژگیهای بارز این کشور زیبا این است که همزمان میتوان کتابهای فرانسوی و عربی را تهیه کرد. این است جامعه بازِ برخوردار از تساهل که محل تلاقی اندیشهها و تمدنها است؛ جامعهای که در تغایر با جوامع بسته و تعصب و جهالت قرار دارد. این کشور میراثدار تمدن اندلسی است که زمانی در جهان میدرخشید و نبوغ عربی اسلامی را به اوج رساند. من روزهای خوشی را با رولان بارت گذراندم، زیرا این شرححال خودنوشت او چندین روز مرا درگیر خود کرد و همچنان مشغول آن هستم. به جرات میگویم من شرححال خودم را در شرححال او خواندم. ما دانشجویان سوری و عربی وقتی در دهه هفتاد به فرانسه رسیدیم تنها رولان بارت و میشل فوکو را یافتیم، که آنزمان در اوج خود بودند. ساختارگرایی نیز بهواسطه آنها اندیشه غالب بود. سارتر اما در آن دوران در حال افول بود. او چهار سال پس از رسیدنم به پاریس، در سال ۱۹۸۰، مُرد. از اینرو وقتی این شرححال را میخواندم تمام خاطرات پاریس در ذهنم تداعی میشد، شرح حالی که بازتاب زندگی یک نسل و یک دوره است. مؤلف این شرححال خانم تیون سامویولت استاد دانشگاه سوربون جدید، یعنی سوربون سوم، است. من سال ۱۹۸۱، از این دانشگاه فارق التحصیل شدم و مدرک دکتری را با رسالهای دربارهٔ گرایشات نقد عربی در سال ۱۹۷۵–۱۹۵۰ بهدست آوردم. بهطور عام من هنگام خواندن این کتاب خود را در خانه خود و زیستجهان خودم مییافتم. من همه خاطرات شخصیام را در این کتاب مشاهده میکردم. هنوز با احساسی آکنده از درد و شگفتی بهیاد میآورم که چگونه ساختارگرایی مرا شکزده کرد. من آن را بیش از حد خشک و بیثمر میدیدم. خوشبختانه بارت اسیر مرحله ساختاگرایی نماند و مانند هر نویسنده باذکاوتی متوجه «لذت متن» شد و از مرحله ساختارگرایی درگذشت. نویسنده آغاز کتاب خود را به مرگ رولان بارت اختصاص میدهد، یعنی این نویسنده آغاز کتاب را پایان زندگی رولان بارت و نه شروع آن قرار میدهد. همانگونه که میدانیم او در یک حادثه تصادف درگذشت. او که از یک ضیافت نهار در حضور رهبر حزب سوسیالیست فرانسوا میتران، بازمیگشت در راه بازگشت، یک ماشین بدو زد و او را کُشت. البته میدانیم که برخی از سیاست-مداران آدمیانی ملعون هستند و سعی میکنند برخی از روشنفکران و فرهیختگان را ضمیمه حاشیه خود سازند تا مشروعیت بیشتری کسب کنند. هر نامزدی با تعداد فرهیختگانی که در گرد او جمع شدند مباهات میکند. گفته میشود که بارت در یک مکالمه تلفنی گفته بود که: نمیدانم مرا برای چه دعوت کردند. میپندارم اینها میخواهند مرا بر ضد جیسکار در صف میتران بگذارند. بههرحال قصد این است که هیچکس یارای فرار از سرنوشت ندارد. هر چند اگر او به این نهار شوم نمیرفت زندگیاش در سال ۱۹۸۰، در سن ۶۴ سالگی، ختم نمیشد. این عمر در مقایسه با میانگین زندگی مردم در کشورهای توسعهیافته، یعنی ۸۰ سال، عمر کوتاهی است. برای مثال جاک برک ۸۵ سال زنده ماند و زمانی کافی برای نگارش کتابها و آرای خود در باب عرب و اسلام پیدا کرد. بازگردیم به ساختارگرایی و نقد جدید که بارت و دیگران پی ریزی کردند. در گذشته نه چندان دور گوستاو لانسون استاد طه حسین، استاد نخست دانشگاه سوربون بود. اما ساختارگرایی برای از میدان بهدر کردن او آمد. چرا؟ زیرا او پیش از مطالعه متن بر مؤلف و زندگی و حوادثی که بر سر او گذشت تأکید میکرد و سعی در بههم ربط دادن آنها میکرد. او همه این جوانب را در تولید متن، متن شعری یا نثر، مؤثر میدانست. برای مثال اگر در صدد هستم آثار بالزاک را بفهمم ابتدا باید زندگی و تجربه زندگانی او را، کوچک و بزرگ، مطالعه کنم. نمیتوان متن را پیش از فهم زندگی مؤلف، فهمید. نمیتوان متن را فهم کرد مگر اینکه مؤلف آن را پیشتر شناخت. شاید گفته شود اشکال این گفته در کجاست؟ این که نوعی همانگویی است. این یککلام منطقی است که بحثی در آن نیست. من نیز موافق هستم. ساختارگرایی عکس این را شعار میداد. ساختارگرایی عنوان میکرد که برای فهم یک متن بهطور کل باید از مؤلف آن صرفهنظر کرد؛ و مؤلف اهمیت ثانوی دارد. این اندیشه از فرمالیسم روسی وارد فضای پاریسی شد و آنها بر این بودند که نویسنده اهمیتی چندانی ندارد و باید بیشتر به جنبه ادبی متن توجه کرد. برای کشف راز این جنبه ادبی یا مقدار شاعرانگی باید متن را بهصورت علمی شرح داد. البته این اندیشهها مشابه اندیشههایی است که در نزد منتقد بزرگ، عبدالقاهر جرجانی، یافت میشود. البته تا اینجای کار، این اندیشهها منطقی است اما اشکال کار در این است که ساختارگراهای پاریسی افراط پیشه کردند و کسانی مانند کلود لوی اشتراوس، متن را تنها بهعنوان تعدادی جمله و نقطه و فاصله بهشمار آوردند. اشتراوس همین تلقی را هنگام تحلیل قصیده بودلیر، گربهها، بهکار بست. این همان مسئلهای است که باعث شد نهایتاً ساختارگرایی از میدان بهدر رود. مردم از خشکی این نحله تفکر به ستوه آمدند و از اینکه ادبیات را تعدادی نقطه و معادلات ریاضی بهشمار آوردند دل خوش نداشتند و در نهایت اعتباری برای این تفکر باقی نماند. بهسخن دیگر ساختارگراها جنبه ادبی ادبیات را از بین بردند. تراوت شعر و زیبایی ابتکار را بیتوجه گذاشتند. ��ههمین خاطر بود که بارت از ساختارگرایی گذر کرد و به مرحله توجه به متن و لذات متن متحول شد. شاید هم بتوان او را همزمان در هر دو نحله جای داد. یکی از انتقادهایی که در واج ساختارگرایی به بارت میشود این است که او دچار اشتباهات زیادی شد. یکی از دلایل عمده این انتقاد گفته های فی البداهه اوست. مانند این گفته که زبان تمامتخواه است! این یاوهگویی دیگر چیست آقای بارت؟ زبان تمامتخواه نیست مگر زمانی که بهصورت تمامتخواهانه، از سوی کسانی مانند موسولینی و هیتلر، بهکار رود. زبان میتواند تعبیری از فاشیسم یا دمکراسی باشد. همه چیز بستگی به این دارد که چگونه بهکار رود یا اندیشههایی که از طریق زبان بیان میشود. حقیقت این است که ما نمیتوانیم هیچ اندیشهای را بیمیانجی زبان بیان کنیم. از همین رو ارسطو گفته بود که انسان حیوانی ناطق است درست بر خلاف حیوان که از اشاره و صدا استفاده میکند و به سطح زبان نمیرسد. همین مسئله نکته بنیادین تفاوت انسان و حیوان است. یکی دیگر از گفتههای شگفت بارت «مرگ مؤلف» است. این البته شبیه گفته فوکو در پایان کتاب کلمات و اشیا است که از مرگ سوژه میگفت. البته هر دو این گفتهها ما را به یاد گفته نیچه در قرن نوزدهم بازمیگرداند که گفته بود خدا مردهاست. اعوذ بالله.. خدا حی مطلق است که جاویدان است. آنچه واقعاً مُرد اندیشه تاریک کفرانگیز بنیادگرایی مسیحی دربارهٔ خدا بود. البته در این معنا سخن نیچه درست مینماید. به همیننحو اگر منظور بارت از مرگ مؤلف مرگ اندیشه سنتی دربارهٔ نویسنده است که آن را یگانه آفریننده متن میداند، در این صورت اعتراضی در برابر این سخن نیست. در واقع متن، هر نوع متنی، ما را به یک شبکه از احاله که از متنهای دیگر اخذ شده، بازمیگرداند که مؤلف بیش از نگارش متن آنها را خوانده و متأثر شدهاست. هیچ مؤلفی وجود ندارد که متن خود را از عدم بیافریند، حتی اگر نبوغ مطلق داشته باشد. همه ما از گذشتگان یا معاصران خود تأثیر میپذیریم. البته مبتکران بزرگ، در مقایسه با مبتکران کم مایهتر، کمت�� اثر گرفتند. در این طرز تلقی مرگ مؤلف بر شاعر بزرگی مانند المتنبی صدق نمیکند. او البته متن خود را با یک نبوغ کمنظیری آفرید. او در نگارش متن خود، برخلاف دیگر شاعرن کممایهتر، کمتر از دیگران گرتهبرداری کرد. همین سخن دربارهٔ ابیتمام و المعری صدق دارد، که خود را از تأثیرات متنبی رها کردند؛ بنابراین اگر مراد از مرگ مؤلف، مرگ او بهمثابه یگانه آفریدگار متن و رهایی او از تأثیرات دیگران باشد، این اندیشه کاملاً پذیرفتنی است. اما اگر مراد مرگ مطلق او و نفی نقش او در آفریدن متن باشد در این صورت این اندیشه یاوهای است که نمیتوان در مقابل انتقاد آن را نجات داد. اگر به بالزاک و تولستوی و داستایفسکی و نجیب محفوظ بگویی که متن شما از آنِ شما نیست… در این صورت به صورت شما تف خواهند کرد. اگر بگویی زندگی آنها تأثیری در نحوه نگارش آنها ندارد در این صورت نگاه عاقل اندر سفیهی به شما خواهند کرد. این البته کمترین گفتهاست. متن آنان در واقع عصاره وجود آنهاست. چه کسی میتواند ارتباط میان رمانهای بزرگ با تجربه زندگی او را نفی کند؟ همین مسئله در مورد دیگر بزرگان نیز صدق دارد. همین مسئله باعث شد که بنیادگرایی، پس از سیطره و عربدهجویی، از صحنه بهدر شود و مردمان از آن مشمئز شوند. من خود در دهه هفتاد و هشتاد شاهد افول آن بودم. در آن موقع در دل خود میگفتم: سبحان الله. همچنین میگفتم: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» صدقالله العظیم. در برابر این همه نقد عربی ساختارگرا این امور را نمیداند و در پشت مبارزات پاریسی میخزد و کورکورانه تقلید پیشه میگیرد و بندهوار عمل میکند. آیا وقت آن نرسیده که ساختارگراهای عرب از خواب خود بیدار شوند. در پایان آرزو داشتم که وقت کافی داشتم و ارتباط بارت با سارتر یا میشل فوکو یا فلیپ سولیرز و… را بررسی میکردم. البته مؤلف این کتاب به همه این موضوعات فصلهای مستقلی را اختصاص دادهاست. همچنین دوست داشتم ارتباط بارت با مادر خود را بررسی کنم که مادر خود را در حد پرستش دوست داشت و یگانه عشق او در زندگی بود. او کتاب پایانی خود، اتاق تاریک، را به مادر خود اختصاص داد. نوشته رولان بارت و مرگ ساختارگرایی اولین بار در الشرق الاوسط فارسی. پدیدار شد. رولان بارت و مرگ ساختارگرایی
0 notes
. التــايـتـانـيك..أذكى جريمة بالتاريخ؟؟؟ القصة الحقيقية.... بعيداً عن الحب و الرومانسية.... تخيلوا ان الماسون بنوا سفينة ( تيتانيك) العملاقة و كلفوها هذه التكاليف الخيالية , فقط من أجل أن يقتلوا 3 رجال اعمال فقط بها ؟؟!! بنوها مبهرة ليغروهم بالسفر على متنها , ثم يغرقوهم بها , و يهووا فى قاع المحيط و يدفن السر معهم للأبد !! لماذا ؟لمجرد أنهم كانوا معارضين لفكرة انشاء بنك الإحتياط الفيدرالى !! أحبوا أن يتخلصوا منهم كي يمهدوا للنظام العالمى الجديد !! بالمناسبة، فالحاكم الفعلى للولايات المتحدة الامريكية ليس الرئيس الامريكي و لا الكونجرس ولا اي شىء اخر... الحاكم الحقيقى فى امريكا هو : ((نظام الاحتياطي الفيدرالي)) هذا النظام الإحتياطي الفيدرالي الامريكي قام علي يد ثلاث عائلات يهوديه عتيدة : عائله روتشيلد , و روكفيلر , و مورغان.... ولا يرأسه عبر التاريخ سوي اليهود فترأسته اليهودية جانيت يلين وسبقها اليهودي بن شالوم برنانكي وقبله اليهودي الان جرينسبان وقبله اليهودي كارنيجي كل من يرأسه منذ لحظة تأسيسه هم اليهود ولا احد سواهم.. فعندما سيطر ال روتشيلد علي اوروبا و بريطانيا عن طريق بنوكهم هناك , سعوا أيضاً ان يكون لهم بنك مركزي في الولايات المتحدة الامريكية, - للسيطرة التامة عليها , - و من اجل الاستحواذ علي المزيد من الاموال و إشعال المزيد من الحروب ! 🔼 بالفعل في عام ١٩١٠ تقابل سبعة رجال في جورجيا لكي يؤسسوا هذا البنك المركزي , واطلقوا عليه النظام الاحتياطي الفيدرالي... هؤلاء كانوا Nelson adrich Frank vanderlip ممثلان لامبراطورية روكفييلير Henry Davidson و Charles Norton و Benjamin strontium و ممثلون مؤسسة جي بي مورغان Paul warburg ممثل آل روتشيلد لكن تمت ⏫معارضة فكرة انشاء هذا الاحتياطي الفيدرالي , من قبل ثلاثة رجال اعمال اثرياء أصروا علي استخدام نفوذهم و ثرائهم لمنع انشاء هذا النظام.... و الذي سيكون له التأثير السلبي علي مصالحهم... هؤلاء الثلاثة هم : benjamin guggenheim بنجامين جوجنهايم Isador strauss ايزيدور اشتراوس John Jacob astor جون جاكوب استور فقرر جي بي مورغان التخلص منهم !! بالرغم من انهم كانوا ينتمون لعائلات ماسونية .. 🔂فتمت دعوة الثلاثة لأول رحلة بالسفينة الجديدة الأسطورة التي اطلق عليها ( تيتانيك ).... والتي تم الترويج عالميا بأنها ( السفينة التي لا تغرق)... وذلك من قبل شركة وايت ستار لاين صانعة السفينة ( و التي يملكها جي بي مورغان نفسه !) ◀هؤلاء الثلاثة تم خداعهم بتشجيعهم للذهاب للرحلة علي سطح تيتانيك .. و بالفعل هؤلاء الثلاثة هلكوا في https://www.instagram.com/p/BqBsf3HFohRpggXWG-IaNzBhk0k8SQoIiYWvLw0/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=gr4w1xd13cr7
0 notes
تاریخ انتشار: پنجشنبه 27 خرداد 1395 - «#عمو_سبزی_فروش» به جای #سرود_ملی_ایران! وقتی "#ناصر_الدین_شاه" برای بازدید از نمایشگاه جهانی در سالِ 1873 به #وین سفر کرد و مسئولین نمایشگاه نتوانستند سرودِ ملی ایرانیان را در آرشیوشان پیدا کنند،تصمیم گرفتند تا #مارش_پارسی_اشتراوس را در برابر #شاه_ایران بنوازند. #خبرنامه_دانشجویان_ایران: قبل از آن که نخستین دانشجویانِ ایرانی اعزامی به #اروپا شعرِ "عمو سبزی فروش" را به عنوانِ "سرودِ ملی ایران" در برابرِ #امپراطورِ_آلمان بخوانند، "#یوهان_اشتراوس" (پسر)، "مارش پارسی"اش را نوشته بود به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، وقتی "ناصر الدین شاه" برای بازدید از نمایشگاه جهانی در سالِ 1873 به وین سفر کرد و مسئولین نمایشگاه نتوانستند سرودِ ملی ایرانیان را در آرشیوشان پیدا کنند،تصمیم گرفتند تا مارش پارسی اشتراوس را در برابر شاه ایران بنوازند. مارشی با شعری از" #پرنس_ارفع" که به عنوان نخستین"سرودِ ملی ایران" نامیده و ثبت شد. وقتی مشروطهخواهان نیروهای "#محمدعلی_شاه" را شکست دادند و #طهران را در سال 1285 ش. فتح کردند، "#غلامرضا_خان_امیر_پنجهٔ#سالار_معزز" که در آن وقت موزیکانچیباشی بریگادِ #قزاق بود، به افتخارِ پیروزی مشروطهخواهان سرودی ساخت که اولین" سرودِ ملی ایرانیان" شد.سرودی برای "آزادی" که "#سلامتی_دولت_عِلّیه_ایران" نامیده شد. اما "سرودِ انقلابِِ مشروطیتِ ایران" خیلی زود از یادها رفت،حتی پیشتر از آنکه "#داوود_نجمی_مقدم" به فرمانِ" #رضاشاه #پهلوی" سرودی تازه تصنیف کند. سرودِ پیروزی فاتحان طهران در زمانِ تصنیفش چنان ناشناخته بود که وقتی از نخستین دانشجویان ایرانی مقیمِ در آلمان ( دوران #احمد_شاه_قاجار ) خواستند تا مانند دیگر دانشجویان خارجی در برابرِ امپراطورِ آلمان، سرودِ ملیشان را بخوانند، آن چند نفر دانشجو که اصلن نمیدانستند سرودِ ملی چیست ، شعرِ "عمو سبزی فروش" را با هم سر هم بندی کردند تا آن را به جای سرودِ ملی کشورشان بخوانند. شعری که با بندهای زیر آغاز میشد : " عمو سبزیفروش! . . . بله. سبزی کمفروش! . . . . بله. سبزی خوب داری؟ . . بله. خیلی خوب داری؟ . . . بله. سالها پس از "قاجارها" و "سالار معزز" ، که او را باید به حق سازندهی نخستین "سرودِ ملی ایران "نامید و بعد از سفرِ "#رضا_پهلوی" به #ترکیه، به فرمان او، "داوود نجمی مقدم" به همراه "#محمدهاشم_افسر" و "#عبدالرحمان_پارسای_تویسرکانی" سرودهای سه گانهی "#سرود_شاهنشاهی"، "#سرود_پرچم" و "#سرود_ملی" را تهیه کردند. https://www.instagram.com/p/CUYUzu2sHX3/?utm_medium=tumblr
0 notes
هزینه تحصیل و زندگی در اتریش
هزینه تحصیل و زندگی در اتریش
مهاجرت به اتریش چه جهت تحصیل در اتریش چه مقاصددیگر هزینه هایی در بردارد.اگر تمایل دارید از هزینه تحصیل و زندگی در اتریش کسب اطلاعات نمایید و اینکه زندگی در اتریش چگونه است یا کدام دانشجویان از پرداخت شهریه به دانشگاه های اتریش معاف هستند شمارا به مطالعه این مقاله دعوت میکنیم.در این مقاله قصد داریم شما را با شرایط مهاجرت به اتریش و تحصیل در اتریش و هزینه تحصیل و زندگی در اتریش آشنا سازیم.
در اتریش، قانونی وجود دارد که شما را موظف می نماید ظرف سه روز کاری پس از ورود به کشور، اطلاعات خود را در شهرداری ثبت نمایید. بدین منظور، باید فرم مربوطه را از اینترنت یا دفاتر ثبت دریافت کرده، تکمیل نمایید و به امضای صاحب خانه خود برسانید. در هتل ها و اقامت گاه های مخصوص جوانان، فرآیند ثبت نام توسط مدیریت این اماکن در هنگام check in انجام می شود. در ��ورت تغییر آدرس، باید مرات�� ظرف سه روز کاری به دفتر ثبت اطلاع رسانی گردد. در هنگام خروج از اتریش نیز، باید دفتر ثبت را مطلع سازید.
فایل های موسسه mie در باب مهاجرت به اتریش
هزینه زندگی در اتریش
گرچه اتریش در زمره ثروتمندترین کشورهای جهان است، هزینه های عمومی زندگی در این کشور در مقایسه با کشورهای دیگر اروپا خیلی بالا نیست. در ادامه، لیستی تقریبی از هزینه های زندگی ماهیانه برای دانشجویان به یورو ارائه می گردد.
هزینه اقامت در مکان دانشجویی بطور متوسط ۴۰۰ یورو در ماه
البته این مبلغ به شهری که در آن اقامت دارید بستگی دارد. بعنوان مثال، زندگی در وین گران تر از سایر شهرهای اتریش است.
غذا ( به استثناء تجملات و تنباکو) تقریبا ۲۵۰ یورو در ماه
در اتریش سوپرمارکت ها تخفیف های زیادی ارائه نموده و غذا را با قیمت های معقولی به فروش می رسانند. بسیاری از دانشگاه ها نیز دارای کافه تریای دانشجویی سلف سرویس می باشند. اما ارزان ترین نوع تغذیه، آشپزی توسط خودتان است.
بعضی از قیمت ها بطور متوسط:
یک فنجان قهوه/چای در کافه: ۳ یورو
ساندویچ در نانوایی: ۳٫۵ یورو
شام در یک رستوران دانشجویی معمولی: ۱۰ یورو
هزینه تحصیلات و ملزومات شخصی (کتاب، تفریحات فرهنگی و سرگرمی): ۳۰۰ یورو
مبلغ بلیط مترو یا اتوبوس حدود ۲٫۱۰ یورو برای سفر یکطرفه شهری می باشد. بلیط سینما تقریبا ۸ یورو و بلیط موزه ۷ یورو است. اما دانشجویان دارای امتیازات ویژه ای هستند. حمل و نقل عمومی و بسیاری از موزه ها، سینماها، تئاترها و مکان های فرهنگی دیگر در قبال ارائه کارت دانشجویی، تخقیفات دانشجویی ارائه می دهند.
هزینه های زندگی دانشجویی بطور متوسط در اتریش ۹۵۰ یورو است که به شهر محل اقامت و نحوه زندگی نیز بستگی دارد.
اقامتگاه رایج در وین، زندگی در آپارتمان می باشد. خانه نیز موجود است اما خانه ها معمولا در حومه شهر قرار دارند. هزینه اجاره معمولا بر اساس مساحت آپارتمان بر حسب متر مربع محاسبه می گردد و به کیفیت آپارتمان و منطقه آن بستگی دارد.
دانشگاههای اتریش
با اینکه اتریش کشور کوچکی است، دلایل زیادی برای تحصیل در آن وجود دارد، از جمله وجود دانشگاههایی که در میان برترین دانشگاههای جهان جای دارند. از نظر مساحت، اتریش بزرگتر از ایالت مین ایالات متحده آمریکا نیست و از نظر جمعیت، تقریبا برابر جمعیت لندن می باشد. اما این کشور زیبای اروپای مرکزی که دارای چشم اندازهای حیرت انگیز و شهرهای فوق العاده است، نباید بر اساس جمعیت قضاوت شود. اتریش سزمینی است که زادگاه آهنگسازان برجسته جهان مانند موتزارت و متفکرین خلاقی مانند فروید می باشد.
شهر وین، پایتخت اتریش در شرق این کشور و در کرانه رود دانوب واقع شده است. برخی از ساکنین مشهور قبلی این شهر عبارتند از موتزارت و بتهوون. همچنین آثار هنرمندان اتریشی ارگون شیله و گوستاو کلیمت در موزه های این شهر به نمایش گذاشته شده اند.
معماری خارق العاده این شهر، قصرهای متعلق به دوران باروک و اپرای دولتی معروف وین، این شهر را به یک مقصد توریستی بسیار جذاب تبدیل نموده اند. بخاطر ارتباط این شهر با زیگموند فروید، وین بعنوان شهر رویاها شناخته می شود.
فایل صوتی توضیحات استاد ملک پور فارغ التحصیل حقوق عضو کانون وکلای دادگستری و مشاوران حقوقی ایران و دانشجوی دکترای حقوق دانشگاه ملی وین در باب هزینه تحصیل و زندگی در اتریش
۴ دانشگاه اتریشی زیر در میان ۵۰۰ دانشگاه برتر دنیا قرار دارند که عبارتند از:
دانشگاه وین، رتیه ۱۵۵
دانشگاه تکنولوژی وین، رتبه ۱۸۳
دانشگاه اینسبروک، رتبه ۲۹۹
دانشگاه گراتز، رتبه ۴۷۰
نکاتی درباره کشور اتریش
جمهوری فدرال با ۹ ایالت
کشوری محصور در خشکی در اروپای مرکزی با جمعیت تقریبی ۸٫۶ میلیون نفر و مساحت ۳۲۳۷۷ مایل مربع
همسایه آلمان، جمهوری چک، مجارستان، سوئیس، ایتالیا، اسلوواکی، اسلوونی و لیختن اشتاین
کد تلفن بین المللی ۴۳+
ساعت اروپای مرکزی (UTC+1)
عضو اتحادیه اروپا که تنها کشور غیر عضو در پیمان ناتو می باشد.
مردان اتریشی که به سن ۱۸ سال می رسند، باید به مدت ۶ ماه در ارتش خدمت کنند و یا ۹ ماه به خدمات غیر نظامی بپردازند.
زبان رسمی: آلمانی
پول رایج: یورو
مذهب رسمی: رومن کاتولیک
پایتخت: وین (بزرگترین شهر)
۶۲% مساحت اتریش از کوه های آلپ تشکیل شده است.
پرچم اتریش یکی از قدیمی ترین پرچم های دنیاست که تاریخ استفاده از آن به سال ۱۱۹۱ باز می گردد.
قدیمی ترین باغ وحش جهان با نام باغ وحش شونبرون در وین واقع شده و در سال ۱۷۵۲ تاسیس شده است.
قبرستان مرکزی وین شامل تقریبا ۳ میلیون قبر می شود که از جمعیت زنده شهر بیشتر است و شامل قبر بتهوون، برامز، شوبرت و اشتراوس می باشد.
شهریه
بطور کلی، پرداخت شهریه اجباری است اما اکثر دانشجویان تحت قوانینی از پرداخت آن معاف می گردند.
از ترم تابستان ۲۰۱۶، شهریه به قرار ذیل می باشد:
۳۶۳٫۳۶ یورو برای هر ترم برای دانشجویان اتریشی و شهروندان اتحادیه اروپا
۷۲۶٫۷۲ یورو برای هر ترم برای شهروندان خارج از اتحادیه اروپا
چنانچه دوره تحصیل دانشجویی بیش از حد متعارف به طول بینجامد، میزان شهریه ۱۰ درصد افزایش یافته و از ۳۶۳٫۳۶ یورو به ۳۹۹٫۷۰ یورو تغییر می کند. شهریه ۷۲۶٫۷۲ یورویی تغییر نخواهد کرد.
دانشجو همچنین موظف به پرداخت حق عضویت در اتحادیه دانشجویی است که مبلغ آن ۱۹٫۲۰ یورو بوده و شامل بیمه می باشد. این مبلغ در صورت تمدید دوران تحصیل، افزایش نمی یابد.
معافیت محدود از پرداخت شهریه برای دانشجویان عادی
معافیت محدود از پرداخت شهریه در شرایط زیر امکان پذیر است:
تحصیل در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا: زمان استاندارد تحصیلات + ۲ ترم اضافی
دوره های اخذ مدرک: زمان استاندارد تحصیلات برای هر مقطع تحصیلی + ۲ ترم اضافی برای هر مقطع تحصیلی
برای دانشجویان عادی زیر:
شهروندان اتریش
شهروندان اتحادیه اروپا
شهروندان EEA (نروژ، ایسلند، لیختن اشتاین)
اتباع کنفدراسیون سوئیس
پناهندگان
شهروندان غیر اروپایی دارای امتیاز ویژه که دارای یکی از مجوزهای اقامت زیر باشند:
اقامت دائم اتحادیه اروپا که توسط مقامات اتریشی صادر شده باشد.
اقامت دائم اتحادیه اروپا که توسط یک دولت دیگر اروپایی صادر شده باشد.
کارت اقامت دائم که توسط مقامات اتریشی صادر شده باشد.
اگر دانشجویی که شهروند خارج از اتحادیه اروپاست، موفق به دریافت کمک هزینه تحصیلی گردد، بعنوان شهروند خارج از اتحادیه اروپا با حقوق اقامت دائم محسوب می گردد.
دانشجویانی با مجوز اقامتی غیر از مجوز اقامت دانشجویی
اگر طول دوران تحصیلی دانشجو از مدت زمان معافیت شهریه بیشتر شود، موظف به پرداخت شهریه به مبلغ ۳۶۳٫۳۶ یورو و حق عضویت اتحادیه دانشجویی به مبلغ ۱۸٫۷۰ یورو به ازای هر ترم خواهد شد.
چه کسانی بطور کلی از پرداخت شهریه معاف هستند؟
دانشجویان عادی که شهروند کشورهای توسعه نیافته هستند. این دانشجویان فقط ملزم به پرداخت حق عضویت اتحادیه دانشجویی به مبلغ ۱۸٫۷۰ یورو می باشند.
این معافیت شامل دانشجویان بسیاری از کشورهای آفریقایی، افغانستان، بنگلادش، هائیتی، یمن، کامبوج، مالدیو، میانمار و نپال می باشد.
اخذ ویزا برای تحصیل در اتریش
دانشجویان تبعه کشورهای عضو اتحادیه اروپا به علاوه نروژ، ایسلند و لیختناشتاین نیازی به اخذ ویزا برای تحصیل در اتریش ندارند اما چنانچه تمایل دارید بیش از ۶ ماه در اتریش بمانید باید درخواست مجوز اقامت نمایید. بدین منظور باید درخواست خود را به سفارت اتریش ارائه دهید و پیش از سفر به اتریش منتظر تایید درخواست خود از جانب سفارت بمانید .
دانشجویانی که از کشورهای غیر اروپایی می آیند باید درخواست ویزای نوع D نمایند.
مدارک مورد نیاز عبارتند از :
فرم درخواست ویزای نوع D
دو قطعه عکس گذرنامه ای
پاسپورت که حداقل به مدت سه ماه بعد از زمان اقامت شما در اتریش معتبر باشد.
نامه پذیرش که توسط دانشگاه اتریشی شما صادر شده باشد.
مدرکی دال بر انجام هماهنگی های لازم در مورد اقامتگاه شما در اتریش.
مدرک مرتبط با بیمه سلامتی.
مدرکی دال بر توانایی مالی کافی شما.
نامه محضری که توسط یکی از والدین شما و یا هر دوی آنها امضا شده باشد و در آن مسئولیت مالی خود را اعلام نمایند (در صورتی که شما قادر به تأمین مالی خود باشید، نیازی به این نامه نمی باشد).
کپی برنامه سفر و یا بلیط دو طرفه شما.
تمام متقاضیان باید همچنین اطلاعات بیومتریک خود یعنی اثر ۱۰ انگشت خود را ارائه نمایند. برای انجام این کار باید از سفارت اتریش در کشورتان وقت بگیرید.
ویزای ملی اتریش (ویزای نوع D)
چنانچه قصد دارید بیشتر از ۹۰ و کمتر از ۱۸۰ روز به عنوان یک توریست ، دانشجو، برای سفر کاری، برای ملاقات دوستان و خویشاوندان و یا برای یک شغل کوتاه مدت که کمتر از ۶ ماه باشد در اتریش بمانید و شهروند اتحادیه اروپا و یا اتحادیه تجارت آزاد اروپا نیز نیستید، نیاز به اخذ ویزای توریستی ملی اتریش دارید (نوع D)
ویزای نوع D شما را قادر می سازد تا سقف ۹۰ روز از ۱۸۰ روز را در سایر کشورهای عضو شنگن بمانید. این ویزا به شما اجازه می دهد به صورت موقت که به صورت کاملا روشن مشخص شده، کار کنید.
فرم ویزای نوع D را میتوانید در اینجا ملاحظه فرمایید (Visum D).
در این مقاله سعی بر این بود تا با مهاجرت به اتریش و شرایط هزینه تحصیل و زندگی در اتریش آشنا شوید. موسسه حقوقی ملکپور با بیش از ۱۲ نمایندگی در دنیا که شامل اتریش نیز می باشد، یکی از معروف ترین موسسات حقوقی خاورمیانه در زمینه حقوق بین الملل و مشاوره در امر مهاجرت می باشد.
ضمن تشکر و قدردانی از حضور گرم شما در سایت موسسه حقوقی ملک پور به اطلاع شما عزیزان گرانقدر می رسانیم در صورت تمایل و در جهت ارائه توضیحات و پاسخ به سوالات بیشتر در باب هزینه تحصیل و زندگی در اتریش و تحصیل در اتریش و مهاجرت تحصیلی به اتریش ، شما سروران گرامی می توانید با مؤسسه ما در وین و یا دفاتر همکار ما در ایران تماس حاصل فرمایید و از مشاوره رایگان (به صورت تلفنی) و در صورت نیاز مشاوره حضوری وکلا و کارشناسان ارشد مؤسسه حقوقی ملک پور بهره مند گردید.
Read the full article
0 notes
تور اتریش 97 تور اتریش اتریش یک کشور با دریای سرپوشیده در اروپای مرکزی است. ریشه های اتریش به قرن نهم رسیده است، با این حال، در قرن 14 و 15 میلادی زمانی بود که امپراتوری Habsburg یکی از قوی ترین امپراتوری های قاره شد. این کشور شامل بخش هایی از کشورهای مجارستان، آلمان، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، یوگسلاوی و ایتالیا بود. ولی قدرت امپراتوری کاهش یافت و در نهایت بعد از جنگ جهانی اول شکست خورد. این کشور توسط آلمان مغلوب شده بود، اما استقلال خود را در سال 1955 به دست آورد. اتریش به دلیل محل آن در آلپ ها، به طور عمده کشور کوهستانی است. بزرگترین منطقه آلپ اتریش است که 62 درصد از کل منطقه اتریش را تشکیل می دهد. شهر وین رود دانوب را دارد. این شهر به خانه بسیاری از آهنگسازان معروف است؛ ولفگانگ آماده موتزارت، جوزف هادن، فرانتس شوبرت، آنتون بروکنر، یوهان اشتراوس، سر و جونیور، گوستاو مالر، آرنولد شوئنبرگ، آنتون وبرن و آلبانی برگ. آهنگسازان قرن هجدهم و نوزدهم به دلیل حمایت از هاسبورگ ها به شهر کشیده شده و ویین پایتخت موسیقی کلاسیک اروپا را ساخته است.
0 notes
متن در مورد موفقیت به نقل از بزرگان
New Post has been published on http://vestamag.ir/%d9%85%d8%aa%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%85%d9%88%d9%81%d9%82%db%8c%d8%aa-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d9%82%d9%84-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%a7%d9%86/
متن در مورد موفقیت به نقل از بزرگان
اغلب بزرگان در مورد موفقیت حرف های جالبی و زیبایی زده اند. با ستاره بهاتفاق باشید تا زیباترین متن در مورد موفقیت را در کنار هم بخوانیم.
متن در مورد موفقیت
از
دست دادن امیدی پوچ و محال، خود موفقیت و پیشرفتی عمده است. شکسپیر
موفقیت
کلید نشاط نیست، نشاط کلید موفقیت است؛ اگر آنچه انجام می دهی رفیق بداری، موفق خواهی
بود. هرمن کین
کل
خوشبختی ها و موفقیت هایی که به من روی آورده، از درهایی وارد شده که آنها را به دقت
بسته بودم. لرد بایرون
نمی
توانم فرمول موفقیت را بهمنظور شما بیان کنم؛ اما اگر فرمول شکست را می خواهید آن است
که بکوشید کل را راضی نگه دارید. اسوپ
شکست
بیش از موفقیت آموزنده است؛ کسی که هیچ گاه اشتباه نمی کند، هرگز به جایی نمی رسد.
راکفلر
موفقیت
در این نیست که چه چیزی در قبل رو داریم، موفقیت در این است که چه چیزی در پشت سر به
جا می گذاریم. کریس ماسگرو
مهم
ترین عنصر فرمول موفقیت عبارت است از طرز کنارآمدن با ملت. تدی روزولت
موفقیت
شبیه کشتی گرفتن با یک گوریل است. وقتی که خسته شدید، دست از مبارزه نمی کشید، بلکه
هنگامی می توانید استراحت کنید که گوریل را از پای درآورده باشید. روبرت اشتراوس
اگر
کسی استعداد طبیعی داشته باشد مفتوح هم باید بهمنظور موفقیت تمرین کند و حاضر شود. جان
ماکسول
موفقیت
خود را با موفقیت سایرین پیوند دهید تا آنان شما را به جلو برانند و موجب حداکثر ترقی
شما شوند. جوزف مک کلندون
موفقیت
بهمنظور شخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است. مثل ایتالیایی
ایمان
و ایمان ما در ابتدای هر مسوولیت دشواری فقط عاملی است که موفقیت نهایی مان را تضمین
می کند. ویلیام جیمز
از
موفقیت سایرین همان اندازه خوشحال باش که از موفقیت خودت خشنود می شوی. کریستین لارسون
اعتماد
به نفس ضرورتا تضمین کننده موفقیت نیست، اما عدم اعتماد به نفس به یقین باعث شکست می
شود. آلبرت بندورا
موفقیت،
نتیجه تشخیص صحیح است؛ تشخیص صحیح، نتیجه تجربه است؛ تجربه نیز اغلب نتیجه تشخیص باطل
است. آنتونی رابینز
سه
جمله بهمنظور دستیابی به موفقیت: ۱) اغلب از سایرین بدان، ۲) اغلب از سایرین شغل کن،
۳) کمتر از سایرین توقع داشته باش. منتسب به ویلیام شکسپیر
موفقیت
به سراغ کسانی می آید که آن قدر در تلاشند که وقت نمی کنند دنبال آن بروند. هنری تورئو
قبل
از آنکه بالارفتن از نردبان موفقیت را بدو کنید، مطمئن شوید که نردبان را به ساختمان
مناسب تکیه داده اید. استفان کاوی
برخیمواقع
افرادی به موفقیت های عمده می رسند، فقط به این دلیل ساده که نمی دانند کاری که به
آن دست زده اند، زیاد مشکل، بلکه غیرممکن است. آنتونی رابینز
سر
موفقیت آن است که شغل خود را جزء سرگرمی های خویش قرار دهید. مارک تواین
یک
نحوه عالی بهمنظور موفقیت در شغل این است: افکارتان را روی کاغذ بیاورید. برایان تریسی
به
دست آوردن آنچه که ما آرزویش را داریم موفقیت است، اما ��یزی را که بهمنظور به دست آوردن آن تلاش نمی کنیم خوشبختی است. لوسیا
اغلب
افراد بهمنظور وفات اتفاقاً حاضر ترند تا موفقیت اتفاقاً. گیل فلان
رویاهای
خودتان را بسازید، در غیر این صورت فرد دیگری شما را استخدام می کند تا رویاهای او
را بسازید. فرح گری
رویاهایتان
را عمده کنید و جسارت شکست خوردن را داشته باشید. نورمن ووگان
اگر
کاری را انجام دهید که دائم انجام می دادید، آنچه دائم بهوسیله آورده بودید گیرتان می
آید. تونی رابینز
احتمالاً
اگر شکست بخورید ناامید شوید، ولی اگر تلاش نکنید محکوم به شکست هستید. بورلی سیلز
یا
چیزی بنویسید که ارزش احضار داشته باشد یا کاری انجام دهید که ارزش نوشتن در موردش
را داشته باشد. بنجامین فرانکلین
هیچ
چیز غیرممکن (impossible) نیست، خود کلمه هم دارد می گوید: “من ممکن
ام” (I’m
possible!)
آدری هپبورن
بسیاری
از ما طبق رویاهایمان حیات نمی کنیم، زیرا با خوف هایمان روزگار می گذرانیم. لس براون
محدودیت
فقط در ذهن ما وجود دارد. اگر از تخیلمان استفاده کنیم، امکانات ما بینهایت می شوند.
جیمی پائولینتی
شما
تبدیل به آن چیزی می شوید که باورش دارید. اوپرا وینفری
اگر
از درونتان صدایی شنیدید که می گوید “نمی توانی نقاشی کنی” آنوقت هرطور شده نقاشی کن
تا آن صدا ساکت شود. ونسان ونگوگ
افراد
موفق دائم دنبال فرصت هایی بهمنظور کمک به سایرین هستند. افراد ناموفق دائم می پرسند
“این شغل چه نفعی بهمنظور من دارد؟” برایان تریسی
گروه سرگرمی ستاره
‘); d.write(‘
0 notes
۱۱ سپتامبر #تئودور #آدورنو فیلسوف و جامعهشناس آلمانی تئودور لودویگ ویزنگروند آدورنو (به آلمانی: Theodor Ludwig Wiesengrund Adorno) (زاده ۱۱ سپتامبر ۱۹۰۳ - درگذشته ۶ اوت ۱۹۶۹) جامعهشناس، فیلسوف، موسیقیشناس و آهنگساز نئومارکسیست آلمانی بود. آدورنو تنها فرزند تاجری ثروتمند، با فرهنگ و یهودی به نام اسکار ویزنگروند بود. پدرش چند ماه پس از تولد او پروتستان شد. مادرش، ماریا کالکولی-آدورنو دلا پیانا، اشرافزادهای کاتولیک بود که به واسطهٔ خواندن به عنوان سوپرانو در اپراهای ایتالیا و فرانسه مشهور بود. خالهاش آگاتا نوازنده یِ چیرهدست پیانو بود که با آنها زندگی میکرد و به آدورنو نوازندگی پیانو را آموخت. او در جوانی به نام مادرش (آدورنو) مقالاتی در زمینه یِ موسیقی مینوشت و در سال ۱۹۴۲ در ایالات متحده آمریکا این نام را برای همیشه برای خود برگزید. در نوجوانی وارد کنسرواتوار هُش شد و چند سال نزد برنهارد سکلس آموزش دید. او چنان در نواختن پیانو ماهر بود که توماس مان را به خاطر نواختن سونات پیانوی شمارهٔ ۳۲ بتهوون، که به دشواری مشهور است، شگفت زده کرد. در ۱۹۱۸ زیگفرید کراکائر که از دوستان خانوادگیشان بود، کتابهایی از کانت، هگل، مارکس، ارنست بلوخ و گئورگ لوکاچ به وی اهدا کرد. مطالعهی این کتابها علاقهٔ او را به فلسفه و علوم اجتماعی برانگیخت. در ۱۹۲۰ خواندن کتاب «نظریه رمان» لوکاچ او را سخت تحت تأثیر قرار داد. سال بعد، پس از به پایان رساندن دبیرستان، وارد دانشگاه گوته فرانکفورت شد و مطالعه یِ آکادمیک فلسفه را آغازید. سه سال بعد در ۱۹۲۴ (میلادی)، رسالهاش را دربارهی پدیدارشناسی هوسرل نزدِ هانس کورنلیوس به پایان برد و مدرکِ دکترایش را دریافت کرد. کورنلیوس او را با فیلسوفانِ نوکانتی آشنا کرد و به تمایلهای سیاسیِ چپگرایانهٔ او دامن زد. در جریانِ درسهای کورنلیوس در ۱۹۲۲ با ماکس هورکهایمر آشنا شد که این آشنایی و همکاری میانِ ایندو تا پایانِ عمر ادامه یافت. به تشویقِ هورکهایمر به مطالعهٔ روانشناسی پرداخت که این مطالعات بر آثارش تأثیرِ زیادی گذاشت. در همین سال، مقالاتی پیرامونِ موسیقیِ بارتوک، هیندمیت، ریشارد اشتراوس و آلبان برگ نگاشت. در ۱۹۲۵ به وین رفت تا زیرِ نظرِ آلبان برگ موسیقی را ادامه دهد. او در سال ۱۹۲۷ به فرانکفورت بازگشت و به انجمن پژوهشهای اجتماعی فرانکفورت که #مکتب #فرانکفورت در آن شکل گرفت، پیوست. در تابستان همان سال، از پایاننامهٔ دکترای خویش با عنوان «مفهوم ناخودآگاه در نظریه برین ذهن» دفاع کرد. (ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CFAaRSfn2i1/?igshid=ieipt1fn6lsg
0 notes
رولان بارت و مرگ ساختارگرایی رولان بارت و مرگ ساختارگرایی زندگی او بازتاب زندگی یک نسل و یک دوره است * در گذشته نهچندان دور این گوستاو لانسون، استاد طه حسین، بود که استاد اول نقد ادبی در دانشگاه سوربون بود؛ اما ساختارگرایی آمد و او را از میدان بهدر کرد. چرا؟ زیرا او قبل از خوانش متن بر مؤلف و زندگی و حوادثی که بهخود دید تأکید میگذاشت * مشکل کار در این است که نقد عربی ساختارگرا این جزئیات را نمیداند و از اینرو در پس مبارزات پاریسی میخزد و در دامنه یک تقلید کور و بندهوار حرکت میکند… کیست که ساختارگرایان عرب را از خواب غفلت بیدار کند؟ اخیراً یکی از بزرگترین شرححال نوشت، در ۷۱۵ صفحه بزرگ، برای شرح زندگی رولان بارت منتشر شد. بیشترین کسانی که دربارهٔ این کتاب سخن گفتند و به بحث دربارهٔ آن پرداختند دانشجویان او از کتابخانه هزاره سوم، واقع در روبهروی پارلمان بودند. آنان بودند که کمی پس از انتشار، این کتاب را برای من آوردند. یکی از ویژگیهای بارز این کشور زیبا این است که همزمان میتوان کتابهای فرانسوی و عربی را تهیه کرد. این است جامعه بازِ برخوردار از تساهل که محل تلاقی اندیشهها و تمدنها است؛ جامعهای که در تغایر با جوامع بسته و تعصب و جهالت قرار دارد. این کشور میراثدار تمدن اندلسی است که زمانی در جهان میدرخشید و نبوغ عربی اسلامی را به اوج رساند. من روزهای خوشی را با رولان بارت گذراندم، زیرا این شرححال خودنوشت او چندین روز مرا درگیر خود کرد و همچنان مشغول آن هستم. به جرات میگویم من شرححال خودم را در شرححال او خواندم. ما دانشجویان سوری و عربی وقتی در دهه هفتاد به فرانسه رسیدیم تنها رولان بارت و میشل فوکو را یافتیم، که آنزمان در اوج خود بودند. ساختارگرایی نیز بهواسطه آنها اندیشه غالب بود. سارتر اما در آن دوران در حال افول بود. او چهار سال پس از رسیدنم به پاریس، در سال ۱۹۸۰، مُرد. از اینرو وقتی این شرححال را میخواندم تمام خاطرات پاریس در ذهنم تداعی میشد، شرح حالی که بازتاب زندگی یک نسل و یک دوره است. مؤلف این شرححال خانم تیون سامویولت استاد دانشگاه سوربون جدید، یعنی سوربون سوم، است. من سال ۱۹۸۱، از این دانشگاه فارق التحصیل شدم و مدرک دکتری را با رسالهای دربارهٔ گرایشات نقد عربی در سال ۱۹۷۵–۱۹۵۰ بهدست آوردم. بهطور عام من هنگام خواندن این کتاب خود را در خانه خود و زیستجهان خودم مییافتم. من همه خاطرات شخصیام را در این کتاب مشاهده میکردم. هنوز با احساسی آکنده از درد و شگفتی بهیاد میآورم که چگونه ساختارگرایی مرا شکزده کرد. من آن را بیش از حد خشک و بیثمر میدیدم. خوشبختانه بارت اسیر مرحله ساختاگرایی نماند و مانند هر نویسنده باذکاوتی متوجه «لذت متن» شد و از مرحله ساختارگرایی درگذشت. نویسنده آغاز کتاب خود را به مرگ رولان بارت اختصاص میدهد، یعنی این نویسنده آغاز کتاب را پایان زندگی رولان بارت و نه شروع آن قرار میدهد. همانگونه که میدانیم او در یک حادثه تصادف درگذشت. او که از یک ضیافت نهار در حضور رهبر حزب سوسیالیست فرانسوا میتران، بازمیگشت در راه بازگشت، یک ماشین بدو زد و او را کُشت. البته میدانیم که برخی از سیاست-مداران آدمیانی ملع��ن هستند و سعی میکنند برخی از روشنفکران و فرهیختگان را ضمیمه حاشیه خود سازند تا مشروعیت بیشتری کسب کنند. هر نامزدی با تعداد فرهیختگانی که در گرد او جمع شدند مباهات میکند. گفته میشود که بارت در یک مکالمه تلفنی گفته بود که: نمیدانم مرا برای چه دعوت کردند. میپندارم اینها میخواهند مرا بر ضد جیسکار در صف میتران بگذارند. بههرحال قصد این است که هیچکس یارای فرار از سرنوشت ندارد. هر چند اگر او به این نهار شوم نمیرفت زندگیاش در سال ۱۹۸۰، در سن ۶۴ سالگی، ختم نمیشد. این عمر در مقایسه با میانگین زندگی مردم در کشورهای توسعهیافته، یعنی ۸۰ سال، عمر کوتاهی است. برای مثال جاک برک ۸۵ سال زنده ماند و زمانی کافی برای نگارش کتابها و آرای خود در باب عرب و اسلام پیدا کرد. بازگردیم به ساختارگرایی و نقد جدید که بارت و دیگران پی ریزی کردند. در گذشته نه چندان دور گوستاو لانسون استاد طه حسین، استاد نخست دانشگاه سوربون بود. اما ساختارگرایی برای از میدان بهدر کردن او آمد. چرا؟ زیرا او پیش از مطالعه متن بر مؤلف و زندگی و حوادثی که بر سر او گذشت تأکید میکرد و سعی در بههم ربط دادن آنها میکرد. او همه این جوانب را در تولید متن، متن شعری یا نثر، مؤثر میدانست. برای مثال اگر در صدد هستم آثار بالزاک را بفهمم ابتدا باید زندگی و تجربه زندگانی او را، کوچک و بزرگ، مطالعه کنم. نمیتوان متن را پیش از فهم زندگی مؤلف، فهمید. نمیتوان متن را فهم کرد مگر اینکه مؤلف آن را پیشتر شناخت. شاید گفته شود اشکال این گفته در کجاست؟ این که نوعی همانگویی است. این یککلام منطقی است که بحثی در آن نیست. من نیز موافق هستم. ساختارگرایی عکس این را شعار میداد. ساختارگرایی عنوان میکرد که برای فهم یک متن بهطور کل باید از مؤلف آن صرفهنظر کرد؛ و مؤلف اهمیت ثانوی دارد. این اندیشه از فرمالیسم روسی وارد فضای پاریسی شد و آنها بر این بودند که نویسنده اهمیتی چندانی ندارد و باید بیشتر به جنبه ادبی متن توجه کرد. برای کشف راز این جنبه ادبی یا مقدار شاعرانگی باید متن را بهصورت علمی شرح داد. البته این اندیشهها مشابه اندیشههایی است که در نزد منتقد بزرگ، عبدالقاهر جرجانی، یافت میشود. البته تا اینجای کار، این اندیشهها منطقی است اما اشکال کار در این است که ساختارگراهای پاریسی افراط پیشه کردند و کسانی مانند کلود لوی اشتراوس، متن را تنها بهعنوان تعدادی جمله و نقطه و فاصله بهشمار آوردند. اشتراوس همین تلقی را هنگام تحلیل قصیده بودلیر، گربهها، بهکار بست. این همان مسئلهای است که باعث شد نهایتاً ساختارگرایی از میدان بهدر رود. مردم از خشکی این نحله تفکر به ستوه آمدند و از اینکه ادبیات را تعدادی نقطه و معادلات ریاضی بهشمار آوردند دل خوش نداشتند و در نهایت اعتباری برای این تفکر باقی نماند. بهسخن دیگر ساختارگراها جنبه ادبی ادبیات را از بین بردند. تراوت شعر و زیبایی ابتکار را بیتوجه گذاشتند. بههمین خاطر بود که بارت از ساختارگرایی گذر کرد و به مرحله توجه به متن و لذات متن متحول شد. شاید هم بتوان او را همزمان در هر دو نحله جای داد. یکی از انتقادهایی که در واج ساختارگرایی به بارت میشود این است که او دچار اشتباهات زیادی شد. یکی از دلایل عمده این انتقاد گفته های فی البداهه اوست. مانند این گفته که زبان تمامتخواه است! این یاوهگویی دیگر چیست آقای بارت؟ زبان تمامتخواه نیست مگر زمانی که بهصورت تمامتخواهانه، از سوی کسانی مانند موسولینی و هیتلر، بهکار رود. زبان میتواند تعبیری از فاشیسم یا دمکراسی باشد. همه چیز بستگی به این دارد که چگونه بهکار رود یا اندیشههایی که از طریق زبان بیان میشود. حقیقت این است که ما نمیتوانیم هیچ اندیشهای را بیمیانجی زبان بیان کنیم. از همین رو ارسطو گفته بود که انسان حیوانی ناطق است درست بر خلاف حیوان که از اشاره و صدا استفاده میکند و به سطح زبان نمیرسد. همین مسئله نکته بنیادین تفاوت انسان و حیوان است. یکی دیگر از گفتههای شگفت بارت «مرگ مؤلف» است. این البته شبیه گفته فوکو در پایان کتاب کلمات و اشیا است که از مرگ سوژه میگفت. البته هر دو این گفتهها ما را به یاد گفته نیچه در قرن نوزدهم بازمیگرداند که گفته بود خدا مردهاست. اعوذ بالله.. خدا حی مطلق است که جاویدان است. آنچه واقعاً مُرد اندیشه تاریک کفرانگیز بنیادگرایی مسیحی دربارهٔ خدا بود. البته در این معنا سخن نیچه درست مینماید. به همیننحو اگر منظور بارت از مرگ مؤلف مرگ اندیشه سنتی دربارهٔ نویسنده است که آن را یگانه آفریننده متن میداند، در این صورت اعتراضی در برابر این سخن نیست. در واقع متن، هر نوع متنی، ما را به یک شبکه از احاله که از متنهای دیگر اخذ شده، بازمیگرداند که مؤلف بیش از نگارش متن آنها را خوانده و متأثر شدهاست. هیچ مؤلفی وجود ندارد که متن خود را از عدم بیافریند، حتی اگر نبوغ مطلق داشته باشد. همه ما از گذشتگان یا معاصران خود تأثیر میپذیریم. البته مبتکران بزرگ، در مقایسه با مبتکران کم مایهتر، کمتر اثر گرفتند. در این طرز تلقی مرگ مؤلف بر شاعر بزرگی مانند المتنبی صدق نمیکند. او البته متن خود را با یک نبوغ کمنظیری آفرید. او در نگارش متن خود، برخلاف دیگر شاعرن کممایهتر، کمتر از دیگران گرتهبرداری کرد. همین سخن دربارهٔ ابیتمام و المعری صدق دارد، که خود را از تأثیرات متنبی رها کردند؛ بنابراین اگر مراد از مرگ مؤلف، مرگ او بهمثابه یگانه آفریدگار متن و رهایی او از تأثیرات دیگران باشد، این اندیشه کاملاً پذیرفتنی است. اما اگر مراد مرگ مطلق او و نفی نقش او در آفریدن متن باشد در این صورت این اندیشه یاوهای است که نمیتوان در مقابل انتقاد آن را نجات داد. اگر به بالزاک و تولستوی و داستایفسکی و نجیب محفوظ بگویی که متن شما از آنِ شما نیست… در این صورت به صورت شما تف خواهند کرد. اگر بگویی زندگی آنها تأثیری در نحوه نگارش آنها ندارد در این صورت نگاه عاقل اندر سفیهی به شما خواهند کرد. این البته کمترین گفتهاست. متن آنان در واقع عصاره وجود آنهاست. چه کسی میتواند ارتباط میان رمانهای بزرگ با تجربه زندگی او را نفی کند؟ همین مسئله در مورد دیگر بزرگان نیز صدق دارد. همین مسئله باعث شد که بنیادگرایی، پس از سیطره و عربدهجویی، از صحنه بهدر شود و مردمان از آن مشمئز شوند. من خود در دهه هفتاد و هشتاد شاهد افول آن بودم. در آن موقع در دل خود میگفتم: سبحان الله. همچنین میگفتم: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» صدقالله العظیم. در برابر این همه نقد عربی ساختارگرا این امور را نمیداند و در پشت مبارزات پاریسی میخزد و کورکورانه تقلید پیشه میگیرد و بندهوار عمل میکند. آیا وقت آن نرسیده که ساختارگراهای عرب از خواب خود بیدار شوند. در پایان آرزو داشتم که وقت کافی داشتم و ارتباط بارت با سارتر یا میشل فوکو یا فلیپ سولیرز و… را بررسی میکردم. البته مؤلف این کتاب به همه این موضوعات فصلهای مستقلی را اختصاص دادهاست. همچنین دوست داشتم ارتباط بارت با مادر خود را بررسی کنم که مادر خود را در حد پرستش دوست داشت و یگانه عشق او در زندگی بود. او کتاب پایانی خود، اتاق تاریک، را به مادر خود اختصاص داد. نوشته رولان بارت و مرگ ساختارگرایی اولین بار در الشرق الاوسط فارسی. پدیدار شد. رولان بارت و مرگ ساختارگرایی
0 notes