بهترین فیلمهای جنگی تلخ و تاثیرگذار
New Post has been published on http://vestamag.ir/%d8%a8%d9%87%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%86%da%af%db%8c-%d8%aa%d9%84%d8%ae-%d9%88-%d8%aa%d8%a7%d8%ab%db%8c%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1/
بهترین فیلمهای جنگی تلخ و تاثیرگذار
همشهری شش و هفت – محمد صادق لایق: بشر در طول تاریخ گرفتار جنگهای زیادی شده است، جنگهایی که فارغ از دلیلی که بهمنظور برپا شدنشان وجود داشته نتیجه مشترک کل شان یک چیز بوده: وفات انسانها و تخریب. وفات و تخریب دو عنصر دراماتیک درون باعث اصلی بسیاری از روایتهای مهم تاریخ هستند. در جنگ چند عنصر سایر مثل وطن پرستی، سیاست، مقاومت، فداکاری و انسانیت هم پایشان به بین میآید و درآمیختن هر کدام از این عناصر با هم میتواند روایتگر داستانی تاثیرگذار و تکاندهنده باشد.
همان طور که بعضی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران متعلق به سینمای جنگ است، در دنیا هم سینمای جنگ سهم خوبی در بین بهترین فیلمهای تاریخ سینما دارد. احتمالاً مهمترین جنگی که سینما با تمام تکنیک و هنر خود بهکرات و بهکرات با روایتهای تاثیرگذار یا شعاری به روایت وقایع یا تاثیرات آن پرداخته جنگ بینالمللی دوم باشد؛ خانمان سوزترین جنگی که تاریخ معاصر به خود دید و هر کدام از کشورهای جهان خواسته یا ناخواسته، کم یا زیاد درگیر آن شدند.
ابعاد عظیم جنگ بینالمللی دوم و میزان روایتهای راست و دروغی که از آن شده آن قدر زیاد است که به طور میانگین سالی چند فیلم درارتباطبا آن ساخته میشود؛ فیلمهایی که با روایتهای ریز و درشت، واقعی یا اغراق شده و تراژدی یا امیدبخش هر سال در یک جای جهان ساخته و به مخاطب عرضه میشود. بعد از جنگ بینالمللی دوم، جنگ آمریکا و ویتنام، آمریکا و انگلیس با عراق و یک سری جنگهای داخلی در نقاط مختلف دنیا مهمترین سوژههای فیلمسازان جهان درارتباطبا جنگ بودهاند.
فیلمها در سینمای جنگ انواع مختلفی دارند؛ برخیمواقع ضد جنگاند، برخیمواقع روایتگر مصائب آن، برخیمواقع بهمنظور قهرمانسازی اند، برخیمواقع بهمنظور احترام به قهرمان، برخیمواقع بهمنظور عبرت و برخیمواقع هم بهمنظور احاطه. اما نکته تلخ ماجرا اینجاست که انگار هیچ وقت دست سینمای جنگ از سوژه خالی نخواهد شد. این هفته به سراغ معرفی گلچینی از بهترین فیلمهایی از سینمای جهان در دو قرن ۲۰و ۲۱ رفتهایم که ماجرایشان در جنگ میگذرد.
سرزمین من
«سرزمین هیچکس» روایت عجیبی از لجبازی در جنگجویی را روایت میکند؛ همان آفتی که دلیل اصلی استمرار پیدا کردن بسیاری از جنگها و اغلب شدن عمق فاجعهای است که از اول میتوانست شکل نگیرد. دنیس تانوویچ متولد ایالت بوسنی و هرزگوین است. کشوری که در اوج جوانی تانوویچ محل منازعه صربها، کرواتها و بوسنیاییهایی بود که هر کدام رفیق داشتند بعد از زوال یوگسلاوی مملکت مستقل خود را در منطقه بالكان به وجود آورند و همین موضوع آنها را به جنگ داخلی خونینی کشاند.
اولین فیلم بلند سینمایی تانوویچ روایت منازعه سربازان بوسنیایی با صربها در منطقه صرب نشین است، زمانی که با طلوع خورشید سربازان بوسنیایی در تیررس کامل سربازان صرب قرار میگیرند و صربها آتش خود را بر سر آنها میریزند. شغل این جنگ به جای باریکی میکشد و پای خیلیها وسط میآید و در این بین بعضی از سربازان دو طرف و بسیاری از آنها که درگیر این جنگ شدهاند به این فکر میافتند که چرا میجنگند؟
در این فیلم که یکی از بهترین آثار سال ۲۰۰۱ لقب گرفته برانکو دیوریچ، رنه بیتورایاچ، فیلیپ سوواگوویچ و گئورگه سیاتیدیس بازی میکنند. از نکات فیلم، وجود صحنههایی بعضا کمدی است که به شکل تلخی تبسم به لب مخاطبان میآورد. تانوویچ در ۳۲سالگی این فیلم را ساخت و توانست نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان، بهترین فیلم نامه کن و بهترین فیلم خارجی زبان گلدن گلوب و بیش از ۴۰ جایزه بینالمللی سایر را به دست آورد.
پرچم های آبا ما
نامه ی از ایوجیما
کلینت ایستوود دو فیلم «پرچمهای آبا ما» و «نامههایی از ایوجیما» را در یک سال ارائه عدل. او یکی از کارهای عجب کارنامه فیلمسازیاش را انجام داده و دو فیلم با محوریت یک واقعه را از زبان و نگاه دو طرف درگیر ماجرا ساخته است. این دو فیلم روایت نبرد ایوجیماست؛ یکی از مهمترین جنگها در طول جنگ بینالمللی دوم که در آخرین ماههای این جنگ خانمان سوز رخ عدل. این جنگ بین سربازان امپراتوری ژاپن و سربازان ایالات متحده در جزیره ایو جیما به وقوع الحاق.
بیش از ۲۶ هزار سرباز ژاپنی و آمریکایی در این نبرد خونین کشته شدند که سهم ژاپنیها زیاد اغلب بود و در نهایت هم آمریکاییها بعد از ۳۵ روز منازعه خونین توانستند این جزیره ژاپنی را به تسخیر خود درآورند. روایت کلینت ایستوود از این جنگ یک ماجرای کلی است. دو فیلم حال و هوای متفاوتی نسبت به هم دارند.
در «پرچمهای آبا ما» ماجرا اغلب بر سر کسب افتخار و غرورآفرینی است و جانهایی که در این مسیر از بین میروند، ولی در «نامههایی از ایوجیما» ماجرا به ماضی سربازان ژاپنی بر میگردد؛ جایی که آنها مدام از خود میپرسند ما بهمنظور چه کشته میشویم و چه شد که حیات مان به اینجا قبض. قاعدتا «پرچمهای آبا ما» با توجه به ملیت ایستوود باید فیلمی وطن پرستانه از شغل در میآمد، اما نکته غافلگیرکنندهاش این است که آخر بندی هر دو اثر به نوعای است که حس پوچی این جنگ را در برنده و بازنده به تصویر میکشد.
نکته جالب توجه فیلم «نامههایی از ایوجیما» این است که ایستوود آن را به زبان ژاپنی ساخته که همین موضوع تاثیرگذاری آن را دو صد چندان کرده است. در «پرچمهای آبا ما» رایان فیلیپ، پل واکر فقید، جس بردفورد و آدام بیچ از بازیگران اصلی و در «نامههایی از ایوجیما» کن واتانابه، کازوناری نینومیا، تسوییشی ایهارا و ریو کاسه بازیگران اصلی هستند. هر دو فیلم سال ۲۰۰۶ ساخته شدند.
بادی كه در مرغزار می وزد
کمتر کسی تصور میکرد درام جنگی کن لوچ انگلیسی که در سال ۲۰۰۶ ساخته شد بتواند نخل طلای کن را بهمنظور این کارگردان آن موعد ۷۰ ساله به ارمغان بیاورد، اما این اتفاق رخ عدل. کن لوچ فیلمساز معترضی است و اتفاقا اعتراضهای سیاسی کثرت به نظام حاکم بر انگلستان هم دارد. فیلم «بادی که در مرغزار میوزد» که یکی از فیلمهای انتقادی اوست ماجرایش به حدود ۹۰سال قبل بر میگردد؛ زمانی که انگلیسیها به اذیت و اذیت شدید ایرلندیها مشغول بودند.
این اذیت و اذیت به جایی قبض که باعث شد چریکهای ارتش جمهوری خواه ایرلند مبارزات مسلحانه و جدی را علیه انگلیسیها بدو کنند. روایت این فیلم حول اتفاقاتی است که بر اثر این جدال در حیات طبیب جوانی به اسم دمین اودونوان(سیلین مورفی) رخ میدهد. اخ دمین، تری(پدریک دلانی) یکی از رهبران گروههای مبارز ایرلندی است.
دمین در ابتدا تمایلی بهمنظور حضور در انقلاب ایرلند و بهاتفاق شدن با برادرش ندارد، اما مواجه شدن مستقیم او با جنایات انگلیسیها که بر اثر آن یکی از عزیزانش را از دست میدهد دمین را مصمم میکند که در مسیر مبارزه با انگلیسیها قرار گیرد. او تبدیل به یک انقلابی سر سخت میشود. با این حال شرایط به نوعای قبل میرود که احتمال صلح بین دو طرف درگیر به وجود میآید، مسالهای که تری موافق آن است و دمین که تا دیروز حاضر به ورود به این مبارزات فقدان مخالف آن.
به این ترتیب دو اخ مقابل هم قرار میگیرند؛ مقابله غافلگیرکنندهای که نهایی تراژیک به بهاتفاق دارد. فیلم در مرز باریک بین مصلحت و وظیفه حرکت میکند و این مخاطب است که باید تعیین کند دمین آرام دیروز و انقلابی دو آتیشه امروز نحوه درستی در یک جنگ خونین اتخاذ میکند یا برادرش که معتقد به مذاکره و سیاست ورزی در مسیر رسیدن به استقلال است.
بی آبروهای لعنتی
یکی از فانتزیهای سیاهی که در مورد جنگ بینالمللی ساخته شده است. عموما کوئنتین تارانتینو را بهعنوان کارگردانی میشناسند که دنیای فیلمسازی خاص خودش را دارد و فیلم «لعنتیهای بیحیثیت» یکی از بهترین مثالها بهمنظور اثبات این موضوع است. احتمالاً تا امروز که قریب به ۸۰ سال از بدو جنگ بینالمللی دوم میگذرد فیلم تارانتینو فقط فیلم مهمی باشد که در آن آدولف هیتلر رهبر نازیهای آلمان در قبل از آخر جنگ ترور میشود و به واسطه آن جنگ به آخر میرسد.
«لعنتیهای بیحیثیت» چند روایت موازی دارد که در طول فیلم شخصیتهای آن به هم مرتبط میشوند. اول روایت افسر بیاحساس آلمانیهانس لاندا(کریستف والتز) است که به شکارچی یهودیها معروف است. دختری به اسم شوشانا(ملانی لوران) فقط عضو یک خانواده است که از قتلعام لاندا میگریزد. از آن طرف شخصی به اسم آلدو آپاچی(برد پیت) فرماندهی جمعی را به عهده گرفته که در جنگلهای اطراف پاریس به کشتن نازیها مشغولند.
شوشانا در پاریس اداره یک سینما را بر عهده میگیرد و ناگهان بر اثر آشنا شدن با یک افسر آلمانی این شانس را پیدا میکند که بهمنظور اولین اکران یک فیلم آلمانی میزبان هیتلر در پاریس باشد، البته یکی سایر از مهمانان این نمایش فیلم هم کلنل لاندا است. شوشانا این فرصت را غنیمت شمرده و تصمیم میگیرد با سوزاندن سینما، هیتلر، کلنل و همراهانش را قتل عام کند تا هم انتقام خانوادهاش را بگیرد و هم به جنگ خاتمه دهد؛ کاری که آلدو آپاچی و همراهانش نیز با کمک بازیگری به اسم «بریجیت» قصد انجام آن را دارند.
«لعنتیهای بیحیثیت» هم خشونت فوقانی دارد هم تصویر سازی جسورانهای و خلاقیت هم در آن موج میزند. عموم بازیگران بازیهای درخشانی از خود ارائه داده اند، خصوصا والتز و برد پیت. والتز بهمنظور بازی در این فیلم علاوه بر اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جوایز معتبر دیگری هم کسب کرد. این فیلم با بودجهای ۷۰ میلیون دلاری در سال ۲۰۰۹ ساخته شد و بیش از ۳۲۰ میلیون دلار فروش کرد.
صندوقچه درد
همین ابتدا بگوییم چندین و چند ترجمه فارسی از اسم انگلیسی این فیلم شده ولی با توجه به موضوع فیلم به نظر «صندوقچه درد» بهترین ترجمه بهمنظور آن باشد. این فیلم به یک موضوع مهم و هولناک درارتباطبا جنگ میپردازد:اعتیاد سربازها به جنگیدن. آدمهایی که در جنگهای بدن به بدن شرکت میکنند خصوصا اگر بهعنوان نیروی متخاصم و غیر خودی در مرزهای کشوری مستقر باشند دائم با خوف مورد حمله قرار گرفتن در شبیخون یا عملیات انتحاری مواجهاند و به همین دلیل اغلب از سایرین استرس وفات و احتیاج به جنگیدن بهمنظور زنده اقامت را دارند.
آنها معمولا وفاتهای فجیع قوای خودی را میبینند. رویت این قبیل صحنهها روی هر انسانی میتواند اثرات منفی زیادی بگذارد؛ اثرات مخربی كه میتواند حیات شخص را به قبل و بعد جنگ رفتناش تبدیل کند. جمله معروفی وجود دارد که میگوید جنگ آدمهای جدیدی به دنیا میآورد و کاترین بیگلو در «صندوقچه درد» به سراغ روایت یکی از آدمها رفته است.
روایت حیات فرماندهی به اسم ویلیام جیمز(جرمی رنر) در عراق که با چند سرباز سایر وظیفه خنثی سازی بمبهای شهری و جادهای را بر عهده دارند. جیمز سر نترس و اعتیاد شدیدی به جنگیدن دارد که همین مساله حیات ازدواجاش را تحت الشعاع قرار میدهد و از طرفی هم شجاعت او باعث میشود چندین عملیات خطرناکتر هم به او ودیعه شود. این شرایط جیمز را به سمت اتفاق هولناکی سوق میدهد.
مهمترین نکته فیلم به تصویر کشیدن تاثیرگذار تخریب روح و روان آدمهای درگیر جنگ است، خصوصا آنها که به اجازه سیاسیونشان راهی هزاران کیلومتر آن ورتر از کشورشان شدهاند و در شرایطی پر از استرس و تشویش در مرز باریک وفات و حیات جان میکنند. البته این که چنین تصاویر مهلکی را یک کارگردان زن به تصویر کشیده نکته جالب سایر این فیلم است.
«صندوقچه درد» در اسکار سال ۲۰۱۰ کاندیدا ۹ جایزه بود که جوایز اصلی؛ یعنی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را به دست آورد. جرمی رنر هم به واسطه بازی تاثیرگذارش کاندیدا اخذ اسکار شد. این فیلم به كارگردانی كاترین بیگلو، یکی از فیلمهای منتخب اغلب منتقدان معروف در سال ۲۰۱۰ بود.
انتقام(عصبانیت)
دیوید آیر در سال ۲۰۱۴ با ساخت فیلم سینمایی «انتقام» به سراغ بخشی از تاریخ جنگ بینالمللی دوم رفته که سینما کمتر به آن پرداخته است. در روزهای بعد از نبردپیروزیتقسیم نرماندی علیه آلمانیها که منجر به تغییر مسیر جنگ و بدو فتحیاظفرهای عمده و حیاتی متفقین در جنگ بینالمللی بود، اوضاع اصلا بهتر نشده بود. خستگی و عصبانیت افزایش پیدا کرده بود و استمرار جنگ علاوه بر حس مبارزه خوی وحشی سربازها را هم بیدار کرده بود. آنها دست به هر کاری میزدند تا سهم خود را در آخر دادن به جنگ ادا کنند.
این وسط یک گروه به فرماندهی افسر نیروی دریایی آمریکا وارددی (برد پیت) و اعضایی به اسمهای بوید سوان (شیا لبوف)، گرادی تراویس (جان برنتال) و گوردو گارسیای (مایکل پنا) و نورمن الیسون (لوگان لرمن) با یک تانک آمریکایی به اسم «انتقام» به جنگ و پیشروی خود علیه نازیها استمرار میدهند. آن هم در حالی که روز به روز مهمات و مایحتاج اولیه آنها کمتر و عصبانیت و مشقت آنها اغلب میشود. سکانسهای جنگی فیلم زیاد خوب است.
بازی برد پیت در نقش وارددی با این که زیادی وطن پرستانه است، اما در بعضی جزئیات به خوبی نشانگر اثرات مخرب جنگ است. یکی از مهمترین خاصیتهای فیلم ارائه تصویری تلخ، سیاه و مشمئز کننده از ماههای نهایی جنگ بینالمللی دوم است. زمانی که تقریبا مهمترین و ویرانگرترین جنگها و منازعهها انجام شده بود و فقط باقیمانده بود هیتلر در برلین گرفتار و محاصره شود. زمانی که کمتر کسی حاضر میشود به سراغ آن برود؛ چون به تصویر کشیدناش سراسر مشقت است و یأس.
۷۱ اولین فیلم یان دمنیج؛ فیلمساز ۴۰ ساله فرانسوی در مقام کارگردان که سال ۲۰۱۴ ساخته شد یکی از بهترین آثار هزاره جدید با موضوع قیام انفصال طلبان و جنگ داخلی در ایرلند شمالی به خصوص پایتخت آن بلفاست است. روایت این فیلم در اوج این جنگها و در سال ۱۹۷۱ میگذرد. افسر انگلیسی جوانی به اسم گری هوک(جک اوکانل) بهعنوان یکی از اعضای ارتش انگلستان بهمنظور کمک به دولت ایرلند شمالی عازم این مملکت میشود.
در یکی از گشتهای عمومی ارتش انگلیس در خیابانهای بلفاست جدایــــی طلبان به آنها حمله میکنند.در این حمله بین گری و تیم نظامیاش فاصله میافتد و او مجبور میشود بهمنظور زنده اقامت آواره خیابانهای بلفاست شود. شب میشود، از یک طرف انفصال طلبان در به در به دنبال گری میگردند؛ چون یک سرباز انگلیسی میتواند گروگان زیاد خوبی بهمنظور آنها باشد و از یک طرف دولت انگلیس و ایرلند به دنبال زنده یا مرده او هستند تا انفصال طلبان نتوانند با استفاده از او به آنها فشار بیاورند.
دمنیج به خوبی توانسته استرسهای یک سرباز جوان رادر بین برزخی که هر لحظه امکان مرگش در آن وجود دارد به تصویر بکشد. گری هوک جوانی است که میداند نمیتواند به اشتباه به کسی اعتماد کند که اگر چنین کند حکم وفات خود را امضا کرده است. از طرفی باید به فکر مسیر نجات از دل قدرت قوی و جذاب از شغل درآمده و جهان سینما را به کارهای آینده کارگردانش امیدوار کرده است.
هیولاهای بی سرزمین
تقریبا میطاقت گفت جنگ و قتلعام بهمنظور عموم کشورهای آفریقایی یک مساله عادی است، تقریبا هیچ کشوری در این قاره نیست که تجربه جنگهای داخلی و خارجی نداشته باشد، حکومتهای دیکتاتوری و قوای شورشی ضد دولت یا قاچاقچیها در هر کدام از کشورهای آفریقایی اسلحه به دست دارند و به هر بهانهای به هم حمله میکنند. هر چند وقت یکبار خبر میشنویم که در فلان مملکت آفریقایی یک قتل عام دستهجمعی رخ عدل یا یک جا مجدد جنگ داخلی بدو شده و در این منازعهها سایر فرقی بین جنگجوها با ملت عادی به خصوص زنها و بچهها نیست.
رمان «هیولاهای بیسرزمین» که اوزودینما ایوالا مؤلف جوان نیجریهای در ۲۳ سالگی به نگارش درآورده روایت هولناکی از درگیر شدن جمعی از بچهها در قیامهای داخلی مملکت آفریقای غربی است. این رمان که ماخوذه از تجارب و مشاهدات و شرایط روز جامعه مؤلف جوان آن است شخصیتی به اسم آگو دارد که روایت از نقطه نظر او روایت میشود.
در فیلم «هیولاهای بیسرزمین» که کری فوکوناگا در سال ۲۰۱۵ آن را ساخته ابراهیم عطا نقش آگو را بازی میکند. پسربچهای که در یک روستای بیطرف در جنگ حیات فقیرانهای دارد، رزق جنگ بین قوای شورشی و دولتی به روستاهای آنها کشیده میشود و کل اعضای روستا از جمله خانواده آگو قتل عام میشوند. آگو سراسیمه به جنگل پناه میبرد و در حالی که از شدت گرسنگی و مریضی در حال وفات است ناگهان به جمعی از بچههای هم سن و سال خودش که تا دندان مسلحند بر میخورد. جمعی که فرمانده آنها مرد تنومندی است که بچهها کماندو(ادریس آلبا) صدایش میکنند.
کماندو آگو را به اردوگاه مخفی خود میبرد و از او میخواهد بهمنظور زنده اقامت به ارتش کوچکش بپیوندد، آگو بر اثر تلقین فرمانده خیلی سریع شغل با اسلحه را فرا میگیرد و وارد این ارتش حقیر میشود. در استمرار افراط بعضی بچهها در بیرحمی و اشتیاق عجیب آنها بهمنظور جنگ آگو را میترساند و باعث میشود او تصمیم بگیرد کم کم خودش را از این ماجرا بعید کند؛ تصمیمی که باعث میشود خطر اکثریت حیات او را تهدید کند.
آگو در این فیلم نمادی از کل بچههای معصومی است که به شکلی درگیر جنگها میشوند و تاثیر جنگ آنها را تبدیل به موجوداتی میکند که اگر شانس نداشته نباشند تبدیل به هیولاهای غیر قابل کنترلی میشوند. فوکوناگا این موقعیت را به همان اندازهای که انتظارش را دارید خوفناک آیت داده است.
0 notes
دانلود فیلم نفس با لینک مستقیم
دانلود فیلم نفس با لینک مستقیم بدون تگ یا آرم تبلیغاتی, دانلود فیلم سینمایی ایرانی جدید نفس با لینک مستقیم, دانلود فیلم نفس با لینک مستقیم بدون نیاز به خرید اشتراک ویژه
نفس - Nafas
نویسنده و کارگردان: نرگس آبیار
سال ساخت: 1394 | پخش: 96 | پخش کننده: کول دانلود
تهیه کننده: محمدحسین قاسمی، ابوذر پورمحمدی، شرکت نورتابان
لیست بازیگران فیلم نفس
مهران احمدی ، پانته آ پناهی ها ، سیامک صفری ، گلاره عباسی ، محمدرضا شیرخانلو ، علی خانبابایی ، احسان قاسمی ، روژان آراوند ، شبنم مقدمی ، ساره نورموسوی ، جمشید هاشم پور.
خلاصه داستان نفس
فیلم سینمایی «نفس» روایت زندگی چهارکودک به نام های بهار، نادر، کمال و مریم است که به همراه پدرشان غفور و مادربزرگ خود در دهه ۵۰ خورشیدی نفس می کشند! دنیای این کودکان، دنیایی پر از رویاهای زیبای کودکانه است و قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد.
اخبار فیلم نفس
این قیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد.
گرچه قرابر بود این فیلم از 28 مهر روی پرده برود ولی با درگیر توقیف شدن سرانجام در 19 آبان اکران می شود.
جوایز و افتخارات نفس
دو جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای شبنم مقدمی و جایزه بهترین فیلم در بخش نگاه ملی از جشنواره فجر 94
برنده جايزه بهترين كارگردانی از جشنواره جهانی شب های تالين / آذر 95
برنده جايزه بهترين كارگردانی از دوازدهمین جشنواره جهانی فیلم زنان ونکوور / اسپند ماه 95
بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره سوییس / خرداد 96
تاریخ اکران نفس
19 آبان 95.
همکاری مهدی یراحی با فیلم نفس
در تاریخ 23 آبان 95 موزیک ویدیویی از مهدی یراحی با نام "نفس" در اینترنت پخش شد که موزیک آن در دو روز نخست 3 میلیون دانلود داشت! / دانلود موزیک ویدیو مهدی یراحی برای فیلم نفس
آمار فروش نهایی نفس
۱,۴۳۳,۷۷۹,۰۰۰
زمان پخش در شبکه نمایش خانگی
14 تیر 96 (این تاریخ قطعی است) .
دانلود فیلم نفس
0 notes
وقتی که شهره سلطانی نقش ملیجک را بازی می کرد! عکس
وقتی که شهره سلطانی نقش ملیجک را بازی می کرد! عکس
شهره سلطانی بازیگر 47 ساله کشورمان عکسی از خودش مربوط به زمانی که نقش ملیجک را باز می کرد, را منتشر کرد.
عکس شهره سلطانی در 14 سال پیش
شهره سلطانی بازیگر کشورمان عکسی از خودش مربوط به 14 سال پیش را منتشر کرد.
این بازیگر 47 ساله در نمایش قبله عالم در نقش ملیجک حاضر شده بود.
شهره سلطانی نوشت:
*****
اين عكس متعلق به نمايش قبله عالم يا باغ شب نماى ما به كارگردانی هادی مرز بان است…
View On WordPress
0 notes