Tumgik
#ايستاده
bornlady · 9 months
Text
طریقه سامبره مو : دو تا از آنها، مانند شاخه های نارس، به سرعت پژمرده می شوند. اما سومی تاج و تخت را به ارث خواهند برد و به دست او ثمره دیررس خواهد بود نوه ها بالغ شوند. تا عقاب بر فراز کوه های شما اوج بگیرد و لانه در زمین; با این حال به زودی از آنجا پرواز کن و مانند خود باز گردد. رنگ مو : مالکیت. و سپس، هنگامی که پسر خدایان برمی خیزد،[15] کیست دوست شخم زن، و بند برده را از اندام او می زند، سپس آن را علامت گذاری کن، آیندگان، زیرا تو به سرنوشتت برکت خواهی داد! برای زمانی که دارد زیر پایش اژدهای خرافه را زیر پا بگذارد. طریقه سامبره مو طریقه سامبره مو : دراز خواهد کرد بازوی خود را در برابر ماه رو به افزایش، برای کندن آن از فلک، که او ممکن است خود جهان را مانند ستاره ای مهربان روشن کند." [15]امپراتور جوزف دوم نماينده محترم با تعجب ساكت ايستاده بود و به پيامبر خيره مي شد انسان مانند بت های گنگ: انگار خدایی با لبانش صحبت می کند. لینک مفید : سامبره مو او خود را از آنها روی برگرداند و به دو فرمان سفید، همکاران کار طاقت فرسا او او حلقه را باز کرد و آنها را رها کرد مزرعه-خدمات; که در آن شروع کردند با خوشحالی روی لیای علفزار، اما در عین حال به طور قابل توجهی به صورت عمده کاهش یافته است. مثل بخار رقیق ذوب شده وارد هوا شد و از دید ناپدید شد. طریقه سامبره مو : سپس پریمیسلاوس دهقان خود را رد کرد کفش های چوبی، و به سمت جوی رفت تا خودش را تمیز کند. گرانبها جامه ها بر او پوشیده شد. او خود را با شمشیر محصور کرد و شمشیر را به دست آورد خارهای طلایی او را مانند یک شوالیه می پوشاند. لینک مفید : سامبره مو بدون دکلره سپس به شدت بر روی اسب سفیدی که او را با آرامش همراه کرد. در حال حاضر در حال ترک او هنوز پناهنده است، به سفیران دستور داد که کفش های چوبی او را بیاورند پس از او، و آنها را با احتیاط نگه دارید، به نشانه ای که فروتن ترین در میان است. طریقه سامبره مو : مردم زمانی در بوهمیا به بالاترین منزلت و منزلت رسیده بودند. و به‌عنوان یادبودی برای آیندگانش که با فروتنی اعتلای خود را تحمل کنند، و با توجه به منشأ خود، به احترام و دفاع از دهقانان، که از آن خودشان رشد کرده بودند. لینک مفید : سامبره مو چگونه انجام میشود از این رو رویه باستانی به نمایش گذاشتن a یک جفت کفش چوبی قبل از تاجگذاری پادشاهان بوهمیا؛ آ این رسم تا زمانی که نسل مردانه شد، رعایت شد منقرض شده. میله فندق کاشته شده میوه داد و رشد کرد. ریشه های قابل توجه در هر سمت، و فرستادن شاخه های جدید. طریقه سامبره مو : تا در نهایت کل[صفحه 94]میدان بود تبدیل به جسد فندقی. شرایطی که مزیت بزرگی برای شهرستان همسایه، که آن را در محدوده خود قرار داده است. برای، در به یاد این مزرعه معجزه آسا، آنها کمک هزینه ای را از آن دریافت کردند پادشاهان بوهمی، آنها را از پرداخت هرگونه مشارکت عمومی معاف می کند. لینک مفید : رنگ مو سامبره دخترانه در زمین، به جز یک پیمانه فندق؛ که امتیاز سلطنتی آنها همان‌طور که داستان می‌گوید، فرزندان متأخر در این روز از آن لذت می‌برند. آئنیاس سیلویوس تأیید می‌کند که او با چشمان خود، الف تمدید این منشور از چارلز چهارم. از امتیازات ملکوت دیدم نامه های چارلز چهارم، امپراتور رومیان، پدر زیگوموند الهی در به آنها که (ساکنان آن شهر) آزادی داده می شود. طریقه سامبره مو : نه ادای احترام بیشتر به آنها دستور داده شده که به عنوان پیمانه کوچکی از مهره آن درخت آویزان شوند. هر چند کورس سفید که حالا با افتخار داماد را حمل می کرد به نظر معشوقه اش، به نظر می رسید که از بادها پیشی گرفته است، پریمیسلاوس اکنون شکست نخورد و سپس به او اجازه دهید. لینک مفید : سامبره مو مشکی تا خارهای طلایی را احساس کند، تا او را با سرعت بیشتری ادامه دهد. تاخت سریع به نظر او سرعتی لاک پشتی به نظر می رسید، بنابراین میل او بسیار مشتاق بود لیبوسا عادلانه ای داشته باشیم. طریقه سامبره مو : که بعد از هفت سال شکلش هنوز همینطور بود تازه و دوست داشتنی در روحش، یک بار دیگر در برابر چشمانش. و این نه فقط به عنوان یک نمایش، مانند برخی از شقایق های عجیب و غریب روشن در رنگارنگ بستر یک باغ گل، اما برای تصاحب سعادتمندانه پیروز عشق. او فقط به تاج مرتکی فکر می کرد. لینک مفید : سامبره در رنگ مو که در عاشق ارزش گذاری، بسیار فراتر از تاج حاکمیت است. و او را متعادل کرده بود عشق و رتبه در برابر یکدیگر، تاج و تخت بوهمیا بدون لیبوسا مثل یک دوکت بریده شده در ترازو به بالا می پرید صراف. خورشید در آستانه نزول بود، زمانی که شاهزاده جدید با اسکورتش، وارد ویزگراد شد. طریقه سامبره مو : در باغ خود بود، جایی که تازه داشت وقتی شوهر آینده اش آمد، سبدی از آلوهای رسیده را چید به او اعلام کرد.
او متواضعانه با تمام دوشیزگانش برای ملاقات بیرون رفت به او؛ او را به عنوان دامادی پذیرفت که توسط خدایان با حجاب به او می‌رفتند انتخاب قلب او تحت نمایش تسلیم به اراده قدرت های بالاتر چشمان دادگاه مشتاقانه معطوف بود. لینک مفید : سامبره موی فر غریبه؛ که در آن، با این حال، چیزی جز یک خوش تیپ نسبتاً دیده نمی شد مرد. از نظر شکل ظاهری، درباریان متعددی بودند که در فکر کرد، در سنجش با او تردید نکرد. و نتونست بفهمه چرا خدایان باید ضد حجره را تحقیر می کردند و انتخاب نمی کردند. طریقه سامبره مو : از آن به جای آفتاب سوخته، یک ارباب کارآمد و سرخ رنگ شخم زن، برای کمک به شاهزاده خانم در حکومتش. به خصوص در ولادمیر و قابل مشاهده بود که ادعاهای آنها بود با اکراه کنار کشید. سپس موظف بود که این را توجیه کند کار خدایان؛ و نشان دهید. که غرامت دریافت کرده است. لینک مفید : مدل رنگ امبره و سامبره برای نقص تولد پر زرق و برق، با معادل عادلانه استرلینگ عقل سلیم و عمق قضاوت او باعث شده بود که یک ضیافت سلطنتی برگزار شود آماده شده است، هیچ ذره ای کمتر از ضیافتی که با آن مهمان نواز دیدو بود از مهمان پرهیزگارش آنیاس پذیرایی کرد. طریقه سامبره مو : جام استقبال با پشتکار گذشت دور، هدایای شاهزاده خانم شادی و نشاط هیجان انگیزی داشت شوخ طبعی و بخشی از شب در میان شوخی ها و شوخی ها ناپدید شده بود.
0 notes
donyab · 2 years
Photo
Tumblr media
🇮🇷 تو بدان ايستاده اييم كنار اسمت 🇮🇷 سرتيفيكت گروه اول اموزشي كار با مواد #اهواز #خوزستان #عراق #عمان #تهران #بصره #بغداد #ايران #رنگ_مو #آموزشي #اموزشي #تعليم #تعليم_صبغات #صبغ #اموزش #آموزش_با_دنیا (at Oman,Mascat) https://www.instagram.com/p/CjbRe3-u3sJ/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
amir1428 · 4 years
Photo
Tumblr media
۲ #خاطره #زیبا از استاد #حسن_کسایی: شب #نوروز ۱۳۳۶ با دوستى در #ميدان_تجريش قرار داشتم. مدتى بود منتظر ايستاده بودم. از بلندگوى #كافه قنادى فرد، #نوار #نى من پخش می شد. ساعت ۱ #بعدازظهر بود. #جمعيت زیادی، #ساكت و #آرام #ايستاده بودند. #حدس زدم كه براى #گوش_دادن نى من ايستاده اند، ولى باز هم باورم نيامد. به پيرمردى كه آنجا ايستاده بود، آهسته گفتم: آقا اين مردم براى چه اينجا ايستاده اند ؟ نگاهى با تعجب به سرتاپاى من انداخت و با لهجه #تهرانى غليظى گفت: مگه نمى شنفى‌ ؟ اين پيرمرد، پاداشى بسيار ارزنده را به من نويد داد كه هرگز ياد و تاثير آن از خاطرم نمیرود. روزى خدمت #منتخب_اسفندیاری #همسر #استاد_صبا، رسيدم و به مناسبت چهلمين سال درگذشت #استاد با ايشان گفتگويى داشتم. خانم صبا در بخشى از اين #مصاحبه گفته است: به خاطرم مى آيد وقتى صداى #ساز #کسائی از #راديو پخش مى شد، استاد صبا سرش را به جعبه راديو میگذاشت و آرام آرام مى گريست. سالها پيش به اتفاق #مرتضى_خان_نى_داوود و #حسين_تهرانى از وزارت فرهنگ و هنر #نشان_درجه_۱ و اولين #نشان چهره هاى ماندگار را در رشته موسيقى دريافت كردم كه نهايت سپاس را دارم. همينطور بسيار مورد توجه محافل هنرى داخل و بخصوص خارج از كشور بودم كه همه آنها موجب دلگرمى و خرسندى من است، ولى هيچ نشان و تقديرى برایم در طول عمرم، بالاتر و با ارزش تر از اشک صبا نبوده و نخواهد بود. توجه استاد صبا برایم بزرگترين پاداش و تقدير است. ياد و خاطره و آثار ارزنده او همواره پاينده باد. (از موسیقی تا سکوت - حسن کسائی) https://www.instagram.com/p/CGVniLWHDw8/?igshid=1e6us0hhay8qv
0 notes
pooyan6 · 4 years
Photo
Tumblr media
تاج خارها متي باب ٢٧ ايه ٢٨-٢٩ امروز من در مورد پنجمين باري که خون عیسی مسیح ريخته شد ، خواهم نوشت. لحظه ای که او با تاجي از خار تاجگذاري شد و آنها یک شنل ارغواني رنگ بر روي بدن او كه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، انداختند در انجا او را با تمسخر پادشاه يهود صدا ميكردند و او بعنوان كسي كه طرد شده ،خوار شده و نفرين شده بين انها ايستاده بود، آنچه در انجا اتفاق افتاد ، یک نبوت(وحي و الهام از جانب خدا ) بود و در واقع يك پیام از طرف خدا بود: در اینجا شما دیدید که واقعاً عيسي چه كسي بود: پادشاه شما و پادشاه من که اکنون به خاطر فداکاری (قرباني شدن)بزرگش در قلب ما حکومت می کند. عیسی به خاطر گناهان ما درگذشت ، گناهانی که باعث آلوده شدن کل جهان شده بود. گناه مانند ویروسی است که همه چیز و همه كس را تحت تأثیر قرار می دهد و بدون اینکه خودمان متوجه شويم مانند يك مار مكار و حيله گر وارد زندگي ما ميشود. گناهان ما لحظه ای که به آنها اعتراف کنیم و عيسي مسيح را بعنوان پادشاه زندگيمان انتخاب كنيم،بخشيده ميشوند. اما عواقب گناه هنوز هم می تواند درد عظیمی را در زندگی ما ایجاد کند. عیسی تاجی از خار با خارهای تقریباً به طول 2 ½ سانتی متر دریافت کرد. اکنون به لحظه گرفتن ان تاج در دستان خود و بستن دست های خود به آن فکر کنید: خارها به گوشت شما نفوذ می کنند و باعث ايجاد زخم های مهيب و درد وحشتناک می شوند. دردی که اگر کاری در مورد آن انجام نشود ، مدت طولانی احساس خواهید کرد. وقتی آدم و حوا به دلیل نافرمانی مجازات شدند ، زمین نیز نفرین شد. پيدايش باب ٣ ايه ١٧-١٨: و به‌ آدم ‌فرمود: «تو به‌ حرف‌ زنت‌ گوش ‌دادی و میوه‌ای را كه‌ به ‌تو گفته ‌بودم ‌نخوری‌، خوردی‌. به‌خاطر این‌كار، زمین ‌لعنت‌ شد و تو باید در تمام‌ مدّت ‌زندگی با سختی كار كنی تا از زمین ‌خوراک‌ به دست ‌بیاوری. زمین ‌خار و علفهای هرزه‌ خواهد رویانید و تو گیاهان ‌صحرا را خواهی خورد. تاج خارها نمادی از نفرین است که در نتیجه گناه وارد زندگی ما شده است. و بعضی اوقات شما می بینید که در خانواده ها ، آن نفرین از شخصی به شخص دیگر منتقل می شود. همانطور که در أولاد (نسل هاي بعدي) آدم و حوا دیدید که گناه از یکی به دیگری منتقل شده و بدتر می شود. https://www.instagram.com/p/CLWDuKap76x/?igshid=zwbh542k2k7f
1 note · View note
electrona-blog · 8 years
Photo
Tumblr media
#هيت_سينك #ايستاده ابعاد ٦*٢.٥*٥ سانتيمتر قيمت تك: ٢٥٠٠ تومان قيمت عمده: ٢٢٠٠ تومان #هيتسينك #هيتسينك_ايستاده #heatsink #الكترونيك #خريد #فروش #فروشگاه #الكترونا
0 notes
e-h-s-u-n-blog · 6 years
Text
Tumblr media
. . .
XV - the devil | دیو | tarot
با چشمي در ميان پيشاني‌اش ايستاده است كه خداي پان (ترس - panic) را بر بالاترين و سرّي‌ترين كوه‌هاي زمين نشان ميدهد. انرژي خلاق او در نماد چوبدست استاد پيشوا مستور گرديده كه گوي بالدار و مارهاي دوقلوي هوروس و اوزيريس بر سر آن قرار دارد.
3 notes · View notes
opeedes · 2 years
Text
RT @BaniTaherian: من شصت ضربه شلاق خوردم.از پشت گردن تا مچ پا.نوزده ساله بودم.روى يك ميز خوابانده شدم و زن پنجاه ضربه را با يك شلاق چرمى زد و چون فرياد نميزدم ده ضربه آخر را به دستور مردى كه بالاى سرم ايستاده بود و ميخواست مطمئن شود كه ضربه ها به اندازه كافى دردناك است با شلاق ديگرى كه سرش سگك https://t.co/6RPumwViwa
RT @BaniTaherian: من شصت ضربه شلاق خوردم.از پشت گردن تا مچ پا.نوزده ساله بودم.روى يك ميز خوابانده شدم و زن پنجاه ضربه را با يك شلاق چرمى زد و چون فرياد نميزدم ده ضربه آخر را به دستور مردى كه بالاى سرم ايستاده بود و ميخواست مطمئن شود كه ضربه ها به اندازه كافى دردناك است با شلاق ديگرى كه سرش سگك https://t.co/6RPumwViwa
— Ali Haqiqi (@haqaliz) Sep 21, 2022
Tweeted by https://twitter.com/haqaliz if you want to check tweet, here you are :)
https://twitter.com/haqaliz/status/1572722708323909633
September 22, 2022 at 02:31AM
0 notes
tarootrangi · 2 years
Photo
Tumblr media
پشتِ تمام آرزوهایت خدا ايستاده کافيست به حکمتش ايمان داشته باشی تا قسمتت سر راهت قرار ‌گیرد او را بخوانيد تا شما را اجابت کند الهی به امید تو 🌈کانال تاروت رنگی @tarootrangi
0 notes
syedzuhaibmussawi · 3 years
Photo
Tumblr media
عالم شيخ حسن، فرزند علّامه شيخ محسن از اهل فلاحيّه نقل مي كندكه : مردي از طائفه براجعه در خرمشهر بنام «مخيلف»به مرضي درپاهايش خود را مي كشيد و از مردم كمك مي گرفت در رفت و آمد بود. شيخ خزعل كعبي در خرمشهر حسينيّه اي داشت كه در آن دردهۀ‌ اول محرّم مجلس عزاداري برپا مي ساخت، در آن شهرها رسم بود كه چون مداح در نوحۀ خود به ذكر شهادت ميرسيد اهل بپا مي خاستند و با لهجه هاي مختلف به سروسينه مي زدند و « مخيلف » دراين مجالس شركت مي جست و چون نمي توانست پاهاي خود را جمع كند در زير منبر مي نشست. در روز هفتم محرم كه مصيبت ابوالفضل (ع) را مي خواندند، چون خطيب به ذكر سوگواري قمر بني هاشم (ع) پرداخت، مردم به عزاداري پرداختند. در آن حال ناگاه «مخيلف» را هم مشاهده نمودند كه بر پاهايش ايستاده و بر سر و رو مي زند، و چنين مي گفت: « منم مخيلف كه عبّاس مرا بر سر پا داشت » . وقتي كه مردم اين معجزه را ديدند او را در آغوش گرفته و مي بوسيدند، و لباسهايش را پاره پاره مي كردند( براي تبرّك) . وقتي كه از « مخيلف » جريان را پرسيدند، گفت: در آن هنگام كه مردم به عزاي عبّاس (ع) بر سر مي زدند، من در حاليكه زير منبر بودم كمي خوابم برد مردي نيكو و بلند قامت بر اسبي سپيد را در مجلس ديدم كه به من فرمود: اي مخيلف، چرا براي عزاي عبّاس بر سر و صورت نمي زني؟ گفتم: اين آقاي من، دراينحال توانايي ندارم. فرمود:‌برخيز و بر سر و صورت بزن، گفتم: مولايم، نمي توانم برخيزم. فرمود: برخيز، گفتم: سرورم ، دستت را به من بده تا برخيزم. فرمود: « من دست ندارم »‌، گفتم: چگونه برخيزم؟ فرمود: ركاب اسب مرا بگير و برخيز. پس من ركاب اسب را گرفتم و اسب جهش برداشت و مرا از زير منبر خارج نمود و از من غائب شد. . و مشاهده نمودم كه سلامت خود را باز يافته ام صل اللہ علیک یا ابالفضل العباس ابن امیر المومنین علیہ السلام #العباس #العتبة_العباسية_المقدسة #shianeali #کربلا_المقدسه #کربلای_معلی #کربلایی_جواد_مقدم #بین_الحرمین #العتبة_الحسينية_المقدسة #عزاداری #عاشوراء #اربعین #باسم_الكربلائي #بحرین #جمعة_مباركة #السعودية #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام #الھم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد❤ #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #اکسبلور_فولو #zuhaib_mussawi #instagood #instafeed #instadaily #instalike #ویبقی_الحسین #کربلاء #العتبة_الكاظمية_المقدسة #pictureoftheday #العراق (at کربلا) https://www.instagram.com/p/CX0ZIrTrWb8/?utm_medium=tumblr
0 notes
psyramin · 3 years
Photo
Tumblr media
افزایش علاقه در رابطه با کمک علم روان شناسی و NLP 💜🙌🏻 تمرين NLP براي افزايش عشق و علاقه در رابطه 1) به كسي كه عاشقش هستيد فكر كنيد.🤔 2) اولين باري كه عاشقش شديد را به ياد بياوريد.☺ با همه جزييات تصورش كنيد، صداها، تصاوير، احساسات، ريتم نفس كشيدن، حالتی كه ايستاده بوديد و هر چیزی یا هر حالتی که در آن لحظه داشتید، گويي همه آنها در همين لحظه رخ داده است. 🥰 حس خارق العاده ايي كه داشتيد را دوباره برای خودتان تداعی کرده و تجربه کنید. 3) به اصطلاح حافظه و خاطراتی که مربوط به رفتارهایی از فرد مقابل كه آزار دهنده بوده است؛ جدا كنيد. در واقع، بيرون خاطره تلخ بايستيد و از بيرون، آن خاطره را مشاهده كنيد. 🙂 خود و شريكتان را در آن خاطره بد از بيرون ببينيد(گويي همانروز بيرون آن خاطره ايستاده ايد و ناظر هستيد) همه صداهای خاطره بد را در ذهن خود ضعيف كنيد( حتی می‌توانید لحن صداها را در ذهنتان به صدایی که برایتان خنده دار است مثل صدای پدر پسر شجاع تبديل کنید). 🦫 تصویر ذهنی که از آن لحظات دارید را سياه سفيد و مبهم کنید و به عبارتی دیگر خاطرات را تار و کوچک كنيد. 4) به سرعت و با همه جزييات دقيقا همانند يك فيلم همه خاطره های خارق العاده خود را با فرد مربوطه بخاطر آوريد و جایگزین خاطره بد کرده و به آن خاطره برويد و خود را درگير آن خاطره و آن لحظات كنيد.💖 هرچه ديديد و شنيديد را تجربه كنيد. صداها را در ذهن خود بلند تر كنيد و حتی بوی خوشی را كه احساس كرديد را بياد بياوريد. اين حس خوب را در تمام بدن خود گسترش دهيد و بصورت هاله ايي در اطراف خود تصور كنيد و به آن رنگ دلخواهی بدهيد و آنرا در تمام بدن خود بسرعت حركت دهيد.💜 5) اين كار را چندين بار بسرعت انجام دهيد.🔄 خواهيد ديد همان حسی را به فرد مذكور داريد كه بار اول به آن فرد داشتيد. روان پنهان متفاوت ترین مرجع روان شناسی در جهان روان پنهان | Psy.Ramin https://www.instagram.com/psy.ramin/ https://www.t.me/psyramin #روان_پنهان #psyramin #psy_ramin #ذهن #ذهن_خوانی #ذهن_ناخودآگاه #خودآگاه #خوداگاه #آگاهی #مدیتیشن #مراقبه #معنویت #روانشناسی #روانکاوی #ذهن_آگاهی #قانون_جذب #عشق #رابطه_زناشویی #رابطه (at روان پنهان - Psy.Ramin) https://www.instagram.com/p/CWdFsRxopQt/?utm_medium=tumblr
0 notes
chaleshtor · 3 years
Photo
Tumblr media
عكس مربوط به فروردين سال١٣٦٥ كلاس دوم راهنمايي مدرسه رسالت چالشتر همراه با معلم حرفه و فن مدرسه جناب آقاي ولي الله سجادي رديف نشسته اول از راست : شهرام بادفر،محمود اماني، سياوش رستمي، جمشيد احمدزاده رديف نشسته دوم از راست : امير رنجبر، سعيد اسحاقي،مسيب بهرامي،رحمان آذين، نعمت الله تجا،عليرضا پاسه، اكبر اسحاقي ايستاده از راست: عباس جلالي، حميد حاج رمضاني، همايون دهقان،ولي الله سجادي(معلم)، بهنام خواجعلي، كريم حداد محل: حسن آباد چالشتر @ch.t.o.c . . . . . #چالِشتُر #چالشتری #چهارمحالی #چهارمحال #استان_چهارمحال_و_بختیاری #چهارمحال_و_بختیاری #شهرستان_شهرکرد #شهرکرد #دهکرد #دژگرد #مرکز_حکومت #مرکز_حکومت_چهارمحال #فرهنگیان_چالشتر #پزشکان_چالشتر #تاریخی_چالشتر #شهیدان_چالشتر #مفاخرچالشتر #هنرمندان_چالشتر #صنعتگران_چالشتر #مذهبی_چالشتر #شهر_من_چالشتر #خوانین_چهارمحالی #خوانین_چالشتری #چالشتری_ها (at Chaleshtor Castle قلعه چالشتر) https://www.instagram.com/p/CVx5mstrYwy/?utm_medium=tumblr
0 notes
esteghlaliranam · 3 years
Video
‏‎ستقلال ایرانم / استقلال به بحرانی ترین و بی سابقه ترین مشکلات مدیریتی و اقتصادی در طول دوران حیات خود رسیده است آرزویی که سلطانی‌فر و اطرافیانش دارند و به بهانه اتمام وزارتش و اینکه وزیر بعدی بیاید و کار را در دستانش بگیرد باشگاه را با تمام مشکلاتش به حال خود واگدار کرده و نگهبانی به اسم مددی برروی جسد نیمه جان استقلال ايستاده تا مبادا کمکی به استقلال برسد هرروز یک نفر با حکم توقیف اموال باشگاه جلوی در باشگاه سبز میشوند بکروز با مامور میآیند و یکروز با خاور، وحالا کار به جایی رسیذه که حکم جلب بازیکن گرفته میشود تا دستبند به دست اورا از وسط تمرین بگیرند ببرند مطالبات مربیان و بازیکنان پیشین به کنار، شکایت استرا، محمود فکری و عیره به کنار حتی مطالبات بازیکنان حاضر در استقلال مانده و بدنبال فسخ قرارداد هستند تا به تیمهای دیگر بروند و گذران زندگی کنند مگر این تیم زیر نظر دولت اداره نمیشود پس چرا یکی از تیمهایش به این وضعیت دچار شده و کسی هم پاسخگو نیست این تیم مثل راه آهن و پاس بی صاحب نیست که منحل شود اگر نمیتوانید از پس این تیم بر بیایید تیم را به اهلش بسپارید چرا این عشقی که در دل این همه پیر جوان است را به ناامیدی تبدیل میکنید نفس های استقلال به شمارش افتاده شاید تعحب آور باشد و لی نابودی یک تیم به همین سادگی اتفاق می افتد و تعحبم از پیشکسوتانیست که هرروز گلایه میکنند و سهم خواه هستند ولی الان که استقلال به کمک شماها نیاز دارد نشسته اید و تماشا میکنید آقای حسن روشن آقای فتح الله زاده الان که جای خالی منصور خان و ناصر خان بیشتر از هروقت دیگری احساس میشود شما باید جولان بدهید تا وقتی ناصر خان بود استقلال هیچ وقت به این وضعیت دچار نشده بود از دست هوادار بیچاره که کاری بر نمیآید جز تجمع که آنهم با برادران یگان ویژه پذیرایی میشود پس آقایان پیشکسوت الان وقت آن است تا صدای هوادار بشوید خوشبختانه عمر وزارت سلطانی‌فر به اتمام رسیده اما او تلاش های آخر خودرا برای حال ندار استقلال انجام میدهد تا عقده های خود را خالی کند پس این لحظه های حیاتی را با کمک هوادار و دیگر پیشکسوتان برای سلطانیفر حرام کنید امیدواریم بازیکنان استقلال هم غیرت خود را نشان دهند و این مدت هم در کنار استقلال باشند تا این روزها بگذرنذ چون اینجا استقلال است تاج سابق‎‏ (در ‏‎باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال‎‏) https://www.instagram.com/p/CQT-2ZLD14a/?utm_medium=tumblr
0 notes
amirtabatabaei · 3 years
Video
instagram
. تنه عمدي چارلز چارلز وقتي ميبينه دايانا حواسش پرت شده و ايستاده،يه نگاه زير چشمي بهش ميكنه و راهشو عوض ميكنه و محكم بهش تنه ميزنه ولي جوري نشون ميده كه انگار اتفاقي بوده. — فيلم از صفحه @lebas.saltanati برداشته شده و نوشته روي فيلم اشتباه تايپي داره! #اميررضا_طباطبايي_اولين_مدرس_زبان_بدن_در_ايران #زبان_بدن#هك_ذهن#مذاکره #كوچينگ #منتور#ارتباط_موثر #ارتباطات #ارتباط #مهارتهای_زندگی #مهارتهای_ارتباطی #خاندان_سلطنتی (at Tehran, Iran) https://www.instagram.com/p/CN9zf1an_98/?igshid=hjjbs7ibgiqf
0 notes
electrona-blog · 8 years
Photo
Tumblr media
#هيت_سينك #ايستاده ابعاد ٥*٢.٥*٥ سانتيمتر قيمت تك: ٢٥٠٠ تومان قيمت عمده: ٢٢٠٠ تومان #هيتسينك #هيتسينك_ايستاده #heatsink #الكترونيك #خريد #فروش #فروشگاه #الكترونا
0 notes
amir1428 · 4 years
Photo
Tumblr media
#میل هم اکنون واحدی جهانی برای نشان دادن مسافت است، شما با توجه به مستندات زیر بگویبد که آیا جهان برای کاربرد این واژه علمی وامدار فرهنگ و تمدن ایران است؟! #شاهنامه #فردوسی : . بزد مهره در جام بر پشت پيل ازو بر شد آواز تا چند «ميل» یا همي بر شد آوازشان بر دو «میل» به پيش سپاه اندرون كوس و پيل یا سپاه ايستاده چنين بر دو «میل» ز آورد ِ مردان و پيكار پيل یا به دل نره شير و به تن ژنده پيل به ناورد خشت افكند بر دو «میل» ز درياي هندوستان تا دو «میل» درم بود با هديه و اسب و پيل یا سپهبد فرود آمد از پشت پيل پياده همي رفت گريان دو «میل» و در #بوستان #سعدی : . چو بیرون شد از کازرون یک دو «میل» به پیش آمدش سنگلاخی مهیل یا هر آن شب در فراق روی لیلی که بر مجنون رود لیلی طویلست کمندش می‌دواند پای مشتاق بیابان را نپرسد چند «میل» ست یا چو مور افتان و خیزان رفت باید و گر خود ره به زیر پای پیلست سخن بیرون مگوی از عشق سعدی سخن عشقست و دیگر قال و قیلست #منوچهری نيز سروده است: . چون ملک، با ملکان، مجلس می، ‌کرده بود پیش او، بیست هزاران، بت نو، برده بود چون سپه را به سوی دشت، برون برده بود گرد لشکر، صد و شش «میل» سراپرده بود . یا #فرخی_سیستانی : . در این فکر مقدار، یک دو «میل» براند ز رفته باز پشیمان شد و فرو استاد . #پیامبر #عشق #مولوی : که سفرکردم درین ره شصت «میل» مرمرا گم راه گوید این دلیل مسعود #سعد_سلمان : زنده خیال دوست همی داردم چنین کاید همی به من شب تار از دویست «میل» . پی نوشت: البته این واژه برای نشان دادن حد و جدود مرز ها نیز کاربرد داشته و هنوز دارد. آنجا که فردوسي میگوید: برآورد «میلی» ز سنگ و ز گج كه كس را به ايران ز ترك و خلج نباشد گذر جز به فرمان شاه همان نيز جيحون ميانجي به راه . همچنین نیاکان ما برای برجك ديدبانی یا «فار» ساحلی (فانوس دریایی) نیز بکار می برده اند. مانند #نظامی_گنجوی که میگوید: . به آیین کیخسرو تخت گیر که برد از جهان تخت خود بر سریر بفرمود «میلی» برافراختن بر او روشن آیینه‌ای ساختن که از روی دریا به یک ماهه راه نشان باز داد از سپید و سیاه (فارِ دریایی) بدان تا بود دیدبانگاه، تخت بر او دیده بانان بیدار بخت چو ز آیینه بینند پوشیده راز به دارنده تخت گویند باز اگر دشمنی ترکتازی کند رقیب حرم چاره سازی کند چو فارغ شد از تختگاهی چنان نشست از برِ « بور عالی عنان » ( یعنی اسب ِ سمند، با افسار و یراق ِ فاخر) . و در اینجا برای برج دیدبانی کاربرد دارد که ناصر خسرو گفته است: بر ره دین به مثل « میل » نبینند و منار و ز پس دنیا، ذره به هوا در بشمارند https://www.instagram.com/p/CLeuSXbnKG_/?igshid=epzrexxq5db5
0 notes
pooyan6 · 4 years
Photo
Tumblr media
يوحنا باب ١٩ ايه ١٤-١٦ پذيرفته شده با اغوش باز ششمین باري كه خون مسيح ريخته شد وقتي بود كه بازوهای او را روی صلیب باز كردند و روي دستانش و پاهايش ميخ زدند ،یک درد طاقت فرسا و زجر اور. علی رغم چنان دردي، عیسی مسیح از نوشیدن شراب با ماده كاهنده درد امتناع ورزید. او آگاهانه تصمیم داشت كه تا آخرین لحظه ماموريتش را شفاف و كامل به اتمام رساند، در اینجا و در این زمان ، راه بسوي پدر باز شده بود. اما بياييد برگردیم به آنچه که شش روز قبل ان لحظه اتفاق افتاده است. يوحنا باب ١٢ ايه ١٢-١٥: فردای آن روز جمعیّت بزرگی كه برای عید آمده بودند. وقتی شنیدند عیسی در راه اورشلیم است، شاخه‌های نخل به دست گرفتند و به استقبال او رفتند. آنها فریاد می‌زدند: «خدا را سپاس باد، مبارک باد پادشاه اسرائیل كه به نام خداوند می‌آید.» عیسی کرّه‌الاغی یافت و بر آن سوار شد، چنانکه كلام خدا می‌فرماید: ای دختر صهیون، دیگر نترس! اكنون پادشاه تو كه بر کرّه‌الاغی سوار است، می‌آید. دیروز یکشنبه پالم (نخل)بود ، روزی که ما به یاد می آوریم لحظه ورود عیسی مسيح به اورشلیم بر روی یک كره الاغ را. یک پادشاه روی یک كره الاغ ، یک رسم و فرهنگ یهودی كه وقتي پادشاهي با كره الاغ ميايد ،يعني براي صلح و دوستي ميايد.(اگر هم پادشاهي با اسب بيايد يعني براي جنگ أمده است) در این روز ویژه ،جمعيت زيادي که از پادشاه خود استقبال می کردند و از خوشحالي سر از پا نميشناختند جمع شده بودند. همان پادشاهی که زكرياي نبي بیش از ٥٠٠ سال قبل از تولد عیسی مسيح از آن سخن گفته است. زكريا باب ٩ ايه ٩: ای مردم صهیون شادمانی کنید! ای اهالی اورشلیم از خوشی فریاد برآورید! زیرا پادشاه شما با پیروزی و با فروتنی سوار بر کرّه الاغی نزد شما می‌آید. مردم به رديف ايستاده بودند و تشویق و هلهله می کردند و رداهاي خود را بر روي زمين می انداختند و شاخه های نخل را به عنوان نشانه انتظار تكان ميدادند، و فکر می کنم آنها ممکن است از این که عیسی در صلح و ارامش آمده بود ، تعجب کرده باشند ، زیرا آنها انتظار داشتند که یک پادشاه بیاید و دشمن را شکست دهد يا یک پادشاه بر روی اسب كه به جنگ برود. https://www.instagram.com/p/CLWEkBxpydm/?igshid=4f4nscaqh1bh
1 note · View note