Tumgik
#خنگ
bornlady · 7 months
Text
رنگ موی هایلایت زمینه مشکی : چرا پیش کشیش خود نمی روی؟» "کشیش!" فریاد زد و خندید. تمسخر آن خنده! "کشیش!" او برگشت و رفت، تا کنترلش را در دست بگیرد، بدون شک. دنبالش نگه داشتم اصرار کردم: «بله، شما باید برای مشاوره اخلاقی نزد رئیس کلیسای خود بروید و برای مشاوره اقتصادی باید به استاد اقتصاد مراجعه کنید.» او جلوی من را گرفت. "استاد!" او اکو کرد و لحن من را منعکس نکرد. رنگ مو : و حماقت، دکتر مانند، مهارت کنترل، و حقیقت ساده، سادگی را اشتباه می نامد، و اسیر، کاپیتان خوب حاضر، بیمار:- خسته از همه اینها، از اینها خواهم رفت، اما برای مردن، عشقم را تنها می گذارم. نوشته شده در لندن، سپتامبر 1802 نوشته ویلیام وردزورث (یکی از غزلیات بزرگ شاعر طبیعت انگلستان. برنده جایزه شاعر در سال 1843) ای دوست! نمی دانم باید به کدام سمت نگاه کنم برای راحتی، بودن، همانگونه که هستم. رنگ موی هایلایت زمینه مشکی رنگ موی هایلایت زمینه مشکی : ظلم می کند فکر کنیم که اکنون زندگی ما تنها به دردسر افتاده است برای نمایش؛ یعنی کار دستی صنعتگر، آشپز، یا داماد!—باید مثل جوی آب پر زرق و برق بدویم در آفتاب باز، یا ما ناآرام هستیم. ثروتمندترین مرد در میان ما بهترین است. اکنون هیچ عظمتی در طبیعت یا کتاب وجود ندارد ما را خوشحال می کند. تجاوز، بخل، هزینه، این بت پرستی است; و اینها را می پرستیم. لینک مفید : لایت و هایلایت مو ساده زیستی و تفکر بلند دیگر وجود ندارد: زیبایی خانگی دلیل خوب قدیمی رفته است؛ صلح ما، بی گناهی ترسناک ما، و دین پاکی که از قوانین خانگی تنفس می کند. پیشگفتار «بیچارگان» نوشته ویکتور هوگو (شاعر و انسان دوست فرانسوی در این قسمت هدف یکی از نیم دوجین رمان بزرگ جهان را بیان کرده است) تا زمانی که به موجب قانون و عرف، محکومیت اجتماعی وجود داشته باشد. رنگ موی هایلایت زمینه مشکی : که در مواجهه با تمدن، به طور تصنعی جهنم‌ها را بر روی زمین ایجاد می‌کند و سرنوشتی را که الهی است، با مرگ انسانی پیچیده می‌کند. پایین خیابان های تنگ و باریک لورنس آرام ولگرد کارگرانی که صدها نفر راهپیمایی می کردند آمد. راهپیمایی در صبح، راهپیمایی به سمت قبرستان، جایی که دیگر آتشین نیست، زیر چمن‌ها، بی احساس و بی خیال، دوست و خواهرشان دراز کشیده اند. در دستانشان تاج گل و گلهای آویزان را حمل می کردند، بالای سرشان بنرهایشان مثل عقاب فرو رفت و اوج گرفت- آره، اما عقاب‌هایی که خونریزی می‌کنند، آغشته به خون قلب خودشان قرمز، اما نه برای شکوه - قرمز، با زخم و درد، قرمز، نماد شناور خون تمام جهان. بنابراین آنها بنرهای خود را به دست داشتند و به سمت قبرستان آواز می خواندند. بنابراین آنها راهپیمایی کردند و شعار دادند و اشک و ادای احترام کردند. بنابراین، با گل، مردگان به عرشه مردگان رفتند. در درون کلیساها مردم شنیدند صدا، و نگرانی بسیار مربوط به آنها بود- خدا ممکن است کلام مقدس را نشنود- شاید خدا دعاهایشان را نشنود! آیا چنین چیزهایی باید به این بردگان اجازه داده شود - برای آزار دادن صلح سبت با آهنگ، آمدن با شعارها، مانند امواج راهپیمایی، که با افتخار همراه شد. فرض کنید خدا به اینها روی آورد - و شنید! فرض کنید او بی خبر گوش کرده است- خدا ممکن است کلام مقدس را فراموش کند، شاید خدا دعاهایشان را فراموش کند! و بنابراین (کنایه غم انگیز) محافظان صلح آبی پوش فرستاده شدند تا آنها را جارو برگردانند - ببینند آهنگ ریبالد باید متوقف شود. برای پراکنده کردن کسانی که آمدند و مضطرب شدند خدا با گریه ها و دغدغه هایشان. ساکت - تا خدا متن را بشنود. دعاهای شیک و ناپسند! در خیابان های خنده دار و آوازخوان لارنس کوچولو بالا بروید آمدند سربازان خنگ. و پشت کت های آبی پوزخند و نامرئی، همراه با مشعل های نادیده، سوار انبوهی از خشم قرمز شد و همه را در برابر آنها فرا گرفت. شهوت و شر به آنها پیوست - وحشت در میان آنها سوار شد. Fury تپانچه های خود را شلیک کرد. دیوانگی چاقو زد و فریاد زد. در خیابان های وحشی و خونین لارنس لرزان، وحشت بی توجه، یک ساعته و تلخ را خشمگین کرد. شور پاره و پایمال شد; مردانی که زمانی ملایم و آرام بودند، با نفرت وحشیانه به نام قانون و نظم مبارزه کرد. و زیر فریاد، مثل دریای زیر شکن، آمیخته شدن با اندوه، اندام موقر را غلتید.... یازده صبح—مردم در کلیسا بودند— دعاها در حال ساختن بودند - خدا نزدیک بود. رنگ موی هایلایت زمینه مشکی : یکشنبه بود! توسط اشعیا ای حاکمان سدوم، کلام خداوند را بشنوید. ای قوم غموره به قانون خدای ما گوش فرا دهید. انبوه قربانی های شما برای من به چه منظور است؟ خداوند می گوید... دیگر هدایای بیهوده نیاورید... وقتی دستان خود را دراز کنید، چشمانم را از شما پنهان خواهم کرد. بله، وقتی دعاهای زیادی بکنید، من نخواهم شنید.
دستانت پر از خون به واعظ ( از «در این دنیای ما» ) نوشته شارلوت پرکینز گیلمن (صفحات 200 و 209 را ببینید ) درباره دیروز موعظه کن، واعظ! زمان بسیار دور: وقتی دست خدا زد و کشت و بتها یهودیان گردن سخت را گرفتار کردند. یا وقتی مرد غم آمد، و بر مردمی که نام او را لعنت کردند- درباره دیروز موعظه کن، واعظ، نه در مورد امروز! درباره فردا موعظه کن، واعظ! فراتر از زوال این جهان: از بهشت ​​گوسفندان که قیمت گذاری کردیم وقتی ایمان خود را به عیسی مسیح وصل کردیم. از آن اعماق داغ که دریافت خواهد کرد بزهایی که باور نمی کنند - درباره فردا موعظه کن، واعظ، نه در مورد امروز! در مورد گناهان کهنه موعظه کن، واعظ! و همچنین فضایل قدیمی: نباید دزدی کنی و جان انسان را بگیری، تو نباید به زن همسایه خود طمع کنی. و زن باید به هر قیمتی بچسبد به یک فضیلت او، یا او گم شده است- در مورد گناهان کهنه موعظه کن، واعظ! نه در مورد جدید! موعظه در مورد مرد دیگر، واعظ! مردی که همه ما می توانیم ببینیم! مرد سوگند، مرد نزاع، مردی که می‌نوشد و همسرش را کتک می‌زند، کسی که به جفت خود کمک می کند تا ناراحت و شریک شوند وقتی تنها چیزی که آنها نیاز دارند این است. رنگ موی هایلایت زمینه مشکی : که در محل کار خود ادامه دهند - موعظه در مورد مرد دیگر، واعظ! در مورد من نیست! رشوه دهنده اکراه نوشته لینکلن استفنز (رئیس یک شرکت قدرتمند خدمات عمومی از نظر وجدان آشفته شده است و دانشجوی شرایط اجتماعی را فرا می خواند) "شما ناراضی هستید زیرا رشوه می دهید و فساد می کنید و از من مشاوره می خواهید. چرا؟ من معلم اخلاقی نیستم شما یک کلیسا هستید.
0 notes
efshagarrasusblog · 8 months
Text
‼️#کلیپ_مزدوران #تهران شماره ۶۱ (قیام آبان ۹۸)
‼️#کلیپ_مزدوران #تهران شماره ۶۱ (قیام آبان ۹۸)۱. حاج احمد طاهری۲. داوود کریمی۳. سامان علیزاده۴. محسن فرجی۵. محسن احمدی۶. سعید خسروی۷. جواد کلاته۸. صمد طاهری۹. مهدی عموزادی۱۰. حسین عبادیان۱۱. حسن حسن زاده۱۲. محمد دهقان۱۳. محمد زاده۱۴. محمد باقر حصنی۱۵. خدنگی۱۶. سید عباس آل صادقی۱۷. حمید رضا تاند خنگ فر۱۸. یوسف عباسی۱۹. سجاد غلامی۲۰. شهرام گودرزی۲۱. محمد عباسپور۲۲. پاسدار پیروی۲۳. مرتضی مرتضوی۲۴.…
View On WordPress
0 notes
Text
آموزش خشک کردن انجیر با دستگاه میوه خشک کن + خواص آن
دستگاه خشک‌کن انجیر یک تجهیزات کاربردی است که برای تبدیل انجیر به انجیر خشک استفاده می‌شود. این دستگاه‌ها با استفاده از هوا گرم و یا دیگر روش‌های خشک کردن، رطوبت انجیرها را کاهش داده و آن‌ها را به حالت خشک تبدیل می‌کنند. این کار باعث افزایش مدت زمان ماندگاری و عمر مفید انجیر می‌شود.
Tumblr media
مواد لازم:
انجیر تازه و شسته شده
دستگاه میوه‌خشک کن
مراحل:
آماده‌سازی انجیرها: قبل از هر چیز، انجیرها را دقیقاً بشویید و از آب زیادی که ممکن است روی آن‌ها مانده باشد خلاص شوید.
برش انجیرها: برای خشک کردن بهتر، انجیرها را به نیمه‌هایی برش دهید تا در طی فرآیند خشک کردن رطوبت بهتری از آن‌ها خارج شود.
آماده‌سازی دستگاه میوه‌خشک کن: سینی‌های خشک‌کن را با کاغذ پارچه‌ای بپوشانید یا از پوشش‌های خاص خشک کن استفاده کنید. این کار به جلوگیری از چسبیدن انجیرها به سینی‌ها کمک می‌کند.
قرار دادن انجیرها در سینی‌ها: انجیرها را به اندازه کافی فاصله دهید تا هوا به آن‌ها دسترسی داشته باشد و مهم نیست اگر یکدیگر روی هم بیافتند.
تنظیم دما و زمان: با توجه به دستگاه میوه‌خشک کن شما، دما و زمان مورد نیاز ممکن است متفاوت باشد. اغلب برای انجیرها دمای حدوداً ۵۰-۶۰ درجه سانتیگراد و مدت زمان حدوداً ۱۰-۱۲ ساعت نیاز است.
شروع فرآیند خشک کردن: دستگاه میوه‌خشک کن را روشن کنید و تنظیمات مربوطه را اعمال کنید.
پایان فرآیند: زمانی که انجیرها خشک شده و به حالتی که به دست می‌آید، برسند، آن‌ها را از دستگاه خشک کن بیرون بیاورید.
خنک کردن: انجیرهای خشک شده را به مدت چند دقیقه در دستگاه خشک کن بگذارید تا خنک شوند. سپس آن‌ها را از سینی‌ها بیرون بیاورید.
ذخیره‌سازی: انجیرهای خشک شده را در ظروف هوا بند مناسب و در محیط خنک و خشک نگه دارید.
Tumblr media
خواص انجیر
منبع خوب فیبر: انجیر حاوی مقدار زیادی فیبر است که برای حفظ سلامت دستگاه گوارش مفید است.
منبع غنی از ویتامین‌ها و مواد معدنی: انجیر حاوی ویتامین‌های A، C و K، پتاسیم، کلسیم و مگنزیم است که برای سلامت استخوان‌ها، پوست و سیستم ایمنی مفید هستند.
ضد التهاب و آرامبخش: مواد موجود در انجیر می‌توانند در کاهش التهابات بدن و آرامبخشی اثر کنند.
کاهش فشار خون: انجیر حاوی پتاسیم است که می‌تواند به کنترل فشار خون کمک کند.
کاهش میزان کلسترول: فیبر موجود در انجیر می‌تواند به کاهش میزان کلسترول خون کمک کند.
منبع انرژی طبیعی: انجیر حاوی قند های ساده مانند گلوکز و فروکتوز است که به عنوان منبع انرژی فوری برای بدن عمل می‌کنند.
توجه داشته باشید که در صورت داشتن بیماری‌ها یا نیازهای خاص، مشاوره با یک متخصص تغذیه مناسب است.
Tumblr media
چگونه انجیر را با دستگاه میوه خشک کن خشک کنیم؟
برای خشک کردن انجیر با دستگاه میوه خشک‌کن، مراحل زیر را دنبال کنید:
آماده‌سازی انجیرها:
ابتدا انجیرها را به نیمینی‌های کوچک برش دهید. از به کارگیری انجیرهای تازه و بدون آسیب مطمئن شوید.
چیدن در سینی‌ها:
سینی‌های دستگاه خشک‌کن را باز کنید و برش داده‌شده‌های انجیرها را به طور یکنواخت روی سینی‌ها بچینید. سعی کنید فاصله کافی بین قطعات انجیرها باشد تا هوا بتواند به خوبی اطراف آنها را همانند دستگاه میوه خشک‌کن پوشش دهد.
تنظیم دما و زمان:
دستگاه خشک‌کن باید روشن شود. سپس دما و زمان خشک کردن را تنظیم کنید. برخی دستگاه‌ها ممکن است دارای تنظیمات خاصی برای انواع میوه‌ها باشند، پس به دستورالعمل دستگاه خود توجه کنید.
شروع فرآیند خشک کردن:
دستگاه را روشن کنید و فرآیند خشک کردن را آغاز کنید. هوا گرم به تدریج به انجیرها می‌رسد تا رطوبت آن‌ها را کاهش دهد.
نظارت مداوم:
در طول فرآیند، نظارت داشته باشید تا از خشک شدن یکنواخت و مناسب اطمینان حاصل کنید. ممکن است نیاز به تنظیمات دما و زمان داشته باشید.
بررسی انتهای فرآیند:
وقتی که انجیرها به اندازه کافی خشک شده‌اند، دستگاه را خاموش کنید و صبر کنید تا سینی‌ها خنگ شوند.
ذخیره‌سازی:
انجیرهای خشک شده را در ظروف هوا بند مناسب و در محیط خشک و خنک نگه دارید تا از دست دادن مواد مغذی و کیفیت آنها جلوگیری شود.
با این مراحل، می‌توانید انجیرهای خشک شده با دستگاه میوه خشک‌کن تهیه کنید.
Tumblr media
برای کسب اطلاعات جامع مقاله دستگاه خشک کن میوه چیست؟ + انواع، کاربرد، ویژگی ها را بخوانید.
چه مدت زمان لازم است تا انجیرها خشک شوند؟
زمان لازم برای خشک شدن انجیرها به دستگاه خشک‌کن و شرایط محیطی بستگی دارد. معمولاً این فرآیند حدود 6 تا 12 ساعت زمان می‌برد. اما برخی عوامل ممکن است بر زمان خشک شدن تأثیر بگذارند شامل:
اندازه و نوع انجیر: انجیرهای بزرگ‌تر ممکن است زمان بیشتری برای خشک شدن نیاز داشته باشند. همچنین، انجیرهای با خوراکی‌های ضخیم‌تر ممکن است زمان بیشتری برای خشک شدن نیاز داشته باشند.
دما و رطوبت: تنظیمات دما و رطوبت در دستگاه خشک‌کن نیز بر زمان خشک شدن تأثیر دارند. تنظیم دمای بالاتر ممکن است باعث افزایش سرعت خشک شدن شود.
نوع دستگاه خشک‌کن: دستگاه‌های مختلف ممکن است دارای توان و ویژگی‌های مختلفی باشند که بر زمان خشک شدن تأثیر دارند.
تهویه: دستگاه‌هایی که دارای سیستم هوا گرم هستند، ممکن است سریع‌تر عمل کنند.
نیازهای خاص: برخی انجیرهایی که دارای مواد خاص و یا اسانس هستند ممکن است زمان بیشتری برای خشک شدن نیاز داشته باشند.
توصیه می‌شود که در طی فرآیند خشک‌کن، نظارت داشته باشید تا از خشک شدن یکنواخت و مناسب اطمینان حاصل کنید.
Tumblr media
چه استفاده‌هایی می‌توان از انجیر خشک داشت؟
انجیرهای خشک، به دلیل طعم شیرین و خوشمزه‌ی‌شان و همچنین ارزش غذایی بالا، برای مصارف مختلفی قابل استفاده هستند. در ادامه، استفاده‌های متداول از انجیرهای خشک آمده است:
میان‌وعده سالم: انجیرهای خشک می‌توانند به عنوان یک میان‌وعده سالم و پر از انرژی برای خوردن در طول روز استفاده شوند.
تنقلات: انجیرهای خشک به عنوان تنقلات خوشمزه و پر انرژی برای خوردن در هنگام گرسنگی مناسب هستند.
شیرینی‌ها و دسرها: انجیرهای خشک می‌توانند به شیرینی‌ها و دسرهای مختلف اضافه شوند تا به طعم و ظاهر آنها افزوده شوند.
مسلی و موس‌ها: انجیرهای خشک می‌توانند به تهیه مسلی و موس‌های مختلف مورد استفاده قرار بگیرند.
پخت و پز: انجیرهای خشک می‌توانند به عنوان مواد اصلی یا تزئینی در غذاها و خورش‌های مختلف مورد استفاده قرار بگیرند.
آبمیوه‌ها و نوشیدنی‌ها: انجیرهای خشک می‌توانند به آبمیوه‌ها، شیکرها و نوشیدنی‌ها اضافه شوند تا به عطر و طعم آنها افزوده شوند.
تهیه مربا و کمپوت: انجیرهای خشک می‌توانند برای تهیه مربا و کمپوت مورد استفاده قرار بگیرند.
خوراک آب‌نبات و غذاهای گیاهی: انجیرهای خشک می‌توانند به تهیه خوراک‌های آب‌نبات و غذاهای گیاهی مختلف مورد استفاده قرار بگیرند.
خوراکی‌های سنتی: در بسیاری از کشورها، انجیرهای خشک به عنوان مهمانی خوراکی یا سنتی در جشن‌ها و تاجیلات مورد استفاده قرار می‌گیرند.
اضافه کردن به سالاد: انجیرهای خشک به عنوان تزئینی یا عنصر اصلی در سالادها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
همچنین، انجیرهای خشک دارای مقادیر قابل توجهی از ویتامین‌ها، مواد معدنی و فیبر هستند که برای سلامتی بسیار مفید هستند.
Tumblr media
چگونه می‌توان انجیرهای خشک را ذخیره و نگهداری کرد؟
برای نگهداری درست انجیرهای خشک شده و جلوگیری از تغییر طعم یا آسیب به آن‌ها، مراحل زیر را دنبال کنید:
انتخاب ظروف مناسب: انتخاب ظروف هوا بند و ضد نور برای نگهداری انجیرهای خشک شده بسیار مهم است. ظروف شیشه‌ای یا پلاستیکی با درب‌های خوب انتخاب مناسبی هستند.
تمیز کردن ظروف: قبل از قرار دادن ��نجیرهای خشک شده در ظروف، اطمینان حاصل کنید که ظروف به خوبی تمیز شده و خشک شده باشند.
استفاده از کاغذ پارچه: برای جلوگیری از تماس مستقیم انجیرها با دیواره‌های ظروف، می‌توانید کاغذ پارچه یا پوشش‌های غذایی را در زیر و بین لایه‌های انجیرها قرار دهید.
پر کردن ظروف به‌طور مناسب: ظروف را به طور مناسب پر کنید تا انجیرها در آنها به صورت فشرده نباشند و هوا بین آنها جریان داشته باشد.
نگهداری در محیط خنک و خشک: ظروف حاوی انجیرهای خشک شده را در محیط خنک و خشک نگه دارید. اگر ممکن است زمان طولانی بگذرد تا آنها مصرف شوند، می‌توانید آن‌ها را در یخچال قرار دهید.
جلوگیری از تماس با هوا: برای حفظ کیفیت انجیرها، حداکثر تا حد امکان هوا را از ظرف دور نگه دارید. اینکار را با استفاده از بسته‌بندی هوا بند یا استفاده از پوشش‌های غذایی می‌توانید انجام دهید.
نظارت و تعویض منظم: به صورت منظم انجیرهای خشک شده را بررسی کنید تا از هرگونه علامت خرابی یا تغییر طعم مطمئن شوید. اگر لازم باشد، بخش‌های خراب یا مختلف را از بین ببرید.
با رعایت این مراحل، می‌توانید انجیرهای خشک شده را به مدت معقولی نگهداری کنید.
مزایا و معایب استفاده از دستگاه خشک کن انجیر
مزایا:
افزایش عمر مفید انجیر : با استفاده از دستگاه خشک کن، انجیر به حالت خشک تبدیل می‌شود که ماندگاری آن را افزایش می‌دهد و به شما امکان می‌دهد تا به مدت طولانی‌تری از آن استفاده کنید.
حفظ ارزش غذایی : در طی فرآیند خشک کردن، مقدار زیادی از ویتامین‌ها و مواد مغذی مهم در انجیر حفظ می‌شوند، که به صورت طبیعی در انجیر حضور دارند.
اقتصادی تر : با استفاده از دستگاه خشک کن، شما قادر به تهیه انجیر خشک به صورت خانگی است که ممکن است اقتصادی تر از خرید انجیرهای خشک آماده باشد.
جلوگیری از ضایعات محصول : با استفاده از دستگاه خشک کن، می‌توان از ضایعات انجیرها جلوگیری کرد و محصولات را در موارد دیگر ذخیره کنید.
معایب:
هزینه اولیه: دستگاه‌های خشک کن ممکن است یک هزینه اولیه بالا داشته باشند که ممکن است برخی از افراد را از خرید آنها منصرف کند.
مصرف برق: دستگاه‌های خشک کن ممکن است در طول فرآیند خشک کردن برق زیادی مصرف کنند، به خصوص اگر برای مدت زمان طولانی در حال کار باشند.
فضای زیادی اشغال می‌کنند: دستگاه‌های خشک کن معمولاً به اندازه مشخصی فضا نیاز دارند و باید در یک مکان مناسب قرار گیرند.
ممکن است نیاز به نظارت داشته باشد: در طی فرآیند خشک کردن، ممکن است نیاز به نظارت مداوم بر دستگاه و تنظیمات آن داشته باشید تا از خشک شدن مناسب اطمینان حاصل کنید.
توجه داشته باشید که این مزایا و معایب برخی از موارد عمومی هستند و وابسته به نوع و عملکرد دقیق دستگاه خشک‌کن ممکن است تفاوت‌هایی داشته باشد.
جمع بندی
دستگاه خشک‌کن میوه، یک تجهیزات الکتریکی یا مکانیکی است که برای از بین بردن رطوبت از مواد مختلف مانند میوه‌ها، سبزیجات، گل و ... به کار می‌رود. این دستگاه‌ها معمولاً بر اساس اصول تبخیر و تجزیه می‌کنند.
در دستگاه خشک‌کن میوه، مواد قرار داده شده در داخل آن و با اعمال گرما و تهویه، رطوبت مواد کم‌تر و محتوای آب در آن‌ها کاهش می‌یابد. این فرآیند باعث می‌شود تا میوه‌ها به حالت خشک تبدیل شوند و برای مدت زمان طولانی‌تری قابل ذخیره‌سازی باقی بمانند.
استفاده از دستگاه خشک‌کن میوه می‌تواند به عنوان یک روش موثر و موثر برای حفظ مواد غذایی و تهیه میوه خشک بهره‌برداری شود. این تجهیزات در صنایع غذایی، کشاورزی و خانگی کاربرد دارند.
0 notes
mrshabake2 · 1 year
Text
نکات مهم در نصب رک:
 برای نصب تجهیزات شبکه بر روی رک نکاتی را باید رعایت کنید:
1. محل قرار گیری رک سرور
می‌توان خیلی راحت گفت که رک سرور، مهم‌ترین دارای هر کسب و کار و سازمانی است که از هر نظر باید ایمن باشد. با توجه به این موضوع باید اتاقی را برای قرار گیری رک سرور انتخاب کنید که عوامل خطرزا مثل سیستم برق، موتور خانه و آبدار خانه در کنار آن قرار نداشته باشد. به بیان دیگر، رک سرور باید در اتاقی باشد که از تمام عوامل طبیعی و غیرطبیعی خطر آفرین برای رک، محافظت شود.
2. کاهش دسترسی به اتاق سرور
نکته مهم بعدی در نصب رک سرور این است که دسترسی سرور فقط باید برای افراد محدودی مجاز باشد و از ورود افراد مختلف به اتاق نگهداری رک سرور خودداری شود. این نکته در زمان نصب رک، می‌تواند کمک کند تا امنیت سرور افزایش پیدا کند.
3. استفاده از سیستم‌های خنک کننده
قطعاتی که داخل رک سرور قرار دارند، باید به طور مداوم خنگ نگه داشته شوند تا به سیستم‌های موجود در رک به دلیل پردازش‌های متوالی آسیب وارد نشود؛ از این رو استراتژی خنک کردن رک سرور بسیار مهم است. البته بد نیست بدانید که خود رک‌ها نیز سیستم‌های خنک دارند، ولی این سیستم‌ها توانایی خنک کردن تمام قطعات را ندارند. با تمام تفاسیر گفته شده، برای خنک نگه داشتن سرور باید اقدامات زیر را انجام داد.
قرار دادن رک سرور دور از وسایل گرمایشی
آرایش درست کابل‌ها برای عبور جریان هوا
قرار ندادن رک در کنار دیوار که مانع عبور جریان هوا می‌شود
اطمینان از تابش نور خورشید به رک سرور
استفاده از تجهیزات سرمایشی مناسب
انتخاب رک متناسب با نوع قطعات
4. انتخاب بهترین گزینه برای آرایش رک سرور
یکی از مراحل مهم در نصب رک سرور، قرار گیری قطعات مختلف در سرور است. قبل از نصب سرور باید با توجه به ساختار رک، قطعات متناسب را انتخاب و به شکلی قرار دهید که در زمان جا به جایی قطعات کمترین مشکل را داشته باشید. توصیه می‌کنم از رک‌هایی با سینی متحرک استفاده کنید که در زمان جابه‌جایی قطعات، به مشکل نخورید.
5. کابل کشی رک سرور
با توجه به این که تعداد کابل‌های موجود در رک سرور بسیار زیاد است، شما باید قبل از نصب قطعات و کابل کشی به فکر کنترل کابل‌ها باشید تا مدیریت رک بسیار ساده‌تر شود؛ از این رو باید به سراغ پچ‌های 24 پورتی رفت که می‌توان سوئیچ‌های بزرگ‌تری را داخل آن قرار داد و کابل کشی رک را ساماندهی کرد.
6. استفاده از کمربند و برچسب برای کابل‌ها
نکته مهم دیگر در نصب رک سرور، برچسب گذاری کابل‌ها می‌باشد که می‌تواند شرایط مدیریت رک را خیلی ساده‌تر کند. شما با استفاده از کمربندها و برچسب‌هایی که کابل‌های مختلف را مشخص و از هم متمایز می‌سازند، می‌توانید در زمان بروز مشکلات، خیلی ساده‌تر سیستم رک را مدیریت کنید.
7. استفاده از واحد توزیع برق (PDU) مناسب
سیستم توزیع برقی (Power Distribution Unit)، جزو قطعات مهم در رک سرور است که توصیه می‌کنیم؛ متناسب‌ترین سیستم توزیع برق با توجه به ساختار رک را تهیه کنید. دقت داشته باشید که واحد توزیع برق وظیفه انتقال نیرو متناسب به رک را دارد که در صورت استفاده از سیستم توزیع برق نامناسب به مشکل خواهید خورد.
8. نصب سیستم اطفاء حریق
یکی از نکات مهم برای نصب رک سرور، نصب سیستم اطفاء حریق در اتاق سرور است که در موارد ضروری باعث کاهش خسارت‌ها می‌شود. با توجه به این که افزایش دما به هر دلیلی ممکن است باعث آتش گرفتن رک سرور شود، بهتر است که قبل از نصب رک سرور، اتاق سرور را به سیستم اطفا حریق تجهیز کنید.
9. کنترل دمای رک سرور
یکی دیگر از گزینه‌هایی که می‌تواند در نصب ایمن رک سرور به شما کمک کند، نصب سیستم کنترل دمای رک شبکه است که در صورت افزایش دمای رک از حد مجاز به شما هشدار می‌دهد. سیستم کنترل دمای رک سرور، می‌تواند به میزان زیادی خطرات احتمالی سرور را کاهش دهد.
بیشتر بخوانید: 
رک شبکه نخرید
0 notes
ngnrhi · 2 years
Text
اپیزود چهارصد و شصت و چهارم
دلم میخواست عروس شم
مهم تر ازون عروس کسی که عاشقشم
حالا چی؟
چی با خودم فکر میکردم؟ یه دختر ساده خنگ خجالتی عاشق یه پسر باهوش و زرنگ و پولدار بشه جایی میرسه؟چی با خودم فکر میکردم؟ منی که عرضه دوست پیدا کردن رو هم ندارم با یه پسر اجتماعی دوست شم؟؟
چی با خودم فکر میکردم؟ که اونقدر خوششانسم؟؟
من لال…منو چه به پسر پادشاه؟
0 notes
shahzaad-deadpulse · 2 years
Text
سایه‌های گریزپای روز
Tumblr media
داستان کوتاه
شهزاد رحمتی
 با وجودی همه احترام، همه قدرشناسی، به بزرگترین عشق همیشه‌ام موسیقی
 دریا را هرگز چنین بداندیش نیافته بود، چنین موذی، و توامان‌ چنین اغواگر.
 پرده لای انگشتان دختر است و نگاهش به دریا کاملا خالی‌ست، خالی از هر حسی، از هر چیزی، خالی از حتی خود او؛ به‌خصوص خالی از خود او. دریا همچنان مشغول کار بیهوده‌ی پایان‌ناپذرش است. هنوز موج چرخانی را درست و حسابی به‌جانب ساحل ماسه‎ای نرانده موج بعدی تازه‌نفس پیدایش می‌شود و بدنشان درهم‌می‌پیچد و با دریا کشتی می‌گیرد. و البته همیشه دریا برنده است. و این دور باطل انگار قرار است تا ابدالآباد ادامه پیدا کند. با خودش فکر می‌کند این کار از فرط بیهودگی حتی می‌توانست مَثل شود؛ در مایه‌های آب در هاون کوبیدن و البته بسیار منطقیتر و بامعناتر از این مثل که اصلا معلوم نیست ریشه‌اش چیست. یا چیزی مثلا شبیه به...
- مثلا شبیه تلاش همیشگی تو برای کشتن تنهایی...
جا می‌خورد. این را صدایی از درون او و بااین‌حال به‌شکل مخوفی ناآشنا گفت؛ چنان واضح و رسا که هول برش می‌دارد. ولی به‌هرحال نمی‌خواهد وابدهد. حداقل نه به این سادگی. پس به‌رغم احساس حماقت، پاسخ صدا را می‌دهد.
- مزخرف می‌‌گی! چرند.
صدا هم بالا می‌گیرد و هم غلظت طعنه‌اش بیشتر می‌شود:
- باشه. پس همچنان خودتو گول بزن.
- اولا هیس! من هم بلدم جیغ بکشما، بهتر از تو...
صدا خندان وسط حرفش می‌پرد. پس خندیدن هم بلد است.
- خنگ! همین الانش هم داری جیغ میزنی حالیت نیست.
اول گوشهایش، بعد کل صورتش و بعد سرتاپایش داغ می‌شود. دختر جدا داشت جیغ می‌کشید؛ در حدی که حتی می‌توانست باز داد همسایه‌ی همیشه‌ی ‌خدا مترصد غر زدن طبقه‌ی پایینی را دربیاورد. این حد غافل بودن از خود باعث وحشتش می‌شود. از وصلت نامبارک حس شرمندگی و وحشتش، دوقلوهای به‌هم‌چسبیده‌ی انفعال و تسلیم زاده می‌شوند: قضاوت «صدا»ی لعنتی را می‌پذیرد. شایدهم نه. شاید وادادنش دلیل ساده‌تری دارد: درستی قضاوت «صدا» که آشکارا حالا خودش را در موضع برتر می‌بیند:
- رقت‌انگیزه این تلاشت. می‌دونستی؟ آره. می‌دونستی، می‌دونی... حداقل بیست ساله می‌دونی.
دختر همان لحظه به پرده اجازه می‌دهد تا از میان انگشتانش بلغزد. در گریز از اغواگری دریا از پنجره دور می‌شود. صدا بدجوری مضطربش کرده. طنین‌اش جوری بود که انگار از توی هدفون می‌آید. ترس ابتلا به اسکیزوفرنی از سالیان دور با او بوده. به‌شد‌ت زمینه‌ی ژنتیک‌اش را دارد و دیده که چه به روز برخی از اقوام نزدیک و دورش آورده.  
 صبح، در گرگ‌ومیش سحرگاه، ناخواسته بیدار شد؛ با طعمی بسیار ناخوش و تلخ در دهانش. هم تلخی عینی و هم تلخی مجازی. هم در کامش و هم در جانش.
و دریا را هرگز چنین بداندیش نیافته بود، چنین موذی، و توامان چنین اغواگر. آن تلخکامی زجرآور و تحمل‌نا‌پذیر وقت گرگ‌و‌میش برایش غریبه نیست. در حقیقت دشمنی است قدیمی که از همان اول صبح می‌دانست کارش را به کجا می‌کشاند. پیش‌درآمد حال گندی بود که بیشتر از هر چیزی در این دنیای ترسناک او را می‌ترساند. حس توصیف‌ناپذیری از غایت نومیدی و اندوهی کشنده و عذاب و احساس سمج و مقاومت‌ناپذیر بیهودگی همه چیز. فقط هم این نیست. کوکتلی است از انواع احساسات زجرآوری که می‌شناسد و چند حس ناشناخته اما گند دیگر. بعد از غیبت فریبنده‌ی نسبتا طولانی‌مدتی باز برگشته؛ با تمام قوا هم برگشته ظاهرا. ساده‌لوحانه گمان می‌کرد برای همیشه از شرش خلاص شده؛ چه‌بسا با نوعی خودفریبی، بفهمی‌نفهمی. خودفریبی‌ای نشات‌گرفته از ترس، و حاصل نگرانی‌ای از سر درماندگی. پیشاپیش می‌دانست توان تحمل تهاجمی دیگر را نخواهد داشت. می‌دانست حالا دیگر شهری است بی‌حصار، بی‌حفاظ، بی‌دروازه. که قلعه‌ای است بدون برج و بارو و نگهبان که گویی اساسا برای تسلیم شدن به دشمن ساخته شده. هرچند حالا دیگر حتی به دشمن بودن این حس هم اطمینان ندارد. چرا نباید آن را دوست خودش، ح��ی بهترین دوست خودش، بداند؟ آهی می‌کشد و بیشتر برای فرار از گزندگی این حقیقت که این تردید چیزی جز نشانه‌ی اوج زوال و شکست و زبونی‌اش نمی‌تواند باشد ریسیور و تلویزیون را روشن می‌کند و بدون حتی نیم‌نگاهی به صفحه‌ی تلویزیون روشن فقط صدابش را بلند می‌کند. نیاز به شنیدن دارد؛ به شنیدن مکالمه‌ای میان آدمها یا اصولا هر صدایی؛ جز نعره‌های احتمالی خودش یا صدای منحوس شاید اسکیزوفرنیک درون‌اش. نیاز به شنیدن هر صدایی که بتواند به‌خصوص آن آوای مزاحم را در قالب نوعی عایق صدای درونی در خودش خفه کند.
بااین‌حال باز به‌جای تماشای تلویزیون با ‌حالتی مکانیکی و ربات‌وار می‌رود پشت همان پنجره و با پنجه‌اش همان پرده را پس می‌زند. فقط کمی. به‌شیوه‌ی آدمهای چشم‌چران یواشکی سرکی به آ‌ن‌سو می‌کشد. می‌خواهد مطمئن شود که دریا وقتی نگاهش نمی‌کند هم همان‌قدر بداندیش و موذی است؟ و همان‌جور اغواگر؟ می‌خواهد مچ دریا را بگیرد، به‌نوعی! و نمی‌تواند. خوب یا بد، دریا همان است که بود. شاید حتی کمی بداندیشتر، موذیتر و همزمان به‌طرز تناقض‌آمیزی اغواگرتر.
سرخورده مسیر آمده را برمی‌گردد ولی نیمه‌راه انگار که رمقی برایش نمانده باشد خودش را عملا پرت می‌کند روی کاناپه و دمر می‌شود. می‌داند که همچنان دارد فرار می‌کند. و حتی می‌داند که فرارش بی‌فایده است. لشکریان پرشمار دشمن بدون هیچ دردسری وارد شهر بی‌حفاظش شده‌اند و حالا دارند بدخواهانه پا به سرسرای کاخ فرمانروایی‌اش می‌گذارند، با شوقی عظیم و توجیه‌ناپذیر به ریختن خون او - باز هم بی هیچ دردسری. حالا می‌تواند حتی پژواک مهیب صدای کوبش چکمه‌های افراد دشمن در تالارهایش را بشنود. بی‌پروا و بی‌محابا حتی دلیلی برای غافلگیر کردنش هم نمی‌بینند. قاطع، بااقتدار و فاتحانه پیش می‌آیند.
ریموت کنترل را دست می‌گیرد و بی آن‌که حتی سرش را از روی کوسنی که صورتش را در آن پنهان کرده بلند کند با یکی دو کلیک می‌رود سراغ محتویات فلشی تا خرخره پر از موزیک؛ آثار محبوبش. چه محبوب و چه نه، قطعا موزیک بیشتر به کار خفه کردن صداهای مزاحمی که حالا صدای نحس قدمهای فاتحانه‌ی سربازان دشمن هم به آرشیوشان افزوده شده می‌آید. تازه اینجوری همراه با شنیدن موسیقی محبوبش تسلیم می‌شود. بدون نگاه کردن، شانسی یکی از فولدرها را انتخاب می‌کند.
 ولی مسلما نمی‌تواند از موسیقی توقع داشته باشد که مانع هجوم تصویر دریا به ذهنش هم بشود و حالا این تصویر توامان عذاب‌آور و اغواگر به‌تناوب هر چند ثانیه در برابر چشمان ذهنش پدیدار می‌شود. دو سه دقیقه بعد حتی می‌تواند مورمور شدن بدنش را موقع غوطه‌ور شدن در آب قطعا سرد دریای پاییزی پیشاپیش احساس کند. بد هم نیست البته. انگار که دارد تمرین می‌کند تا بدنش به سردی آب دریا خو بگیرد؛ مبادا یک‌وقت سرما بخورد! به این فکر احمقانه احتمالا می‌خندید اگر فقط رمق خندیدن داشت. ناگهان این فکر به سرش می‌زند که چه‌بسا از اولش ناخودآگاه به همین نیت زندگی در خانه‌ای کنار دریا را برگزیده. اگر اینطور باشد جای تقدیر دارد. می‌شود احتمالا اولین اقدام دوراندیشانه‌ی زندگی‌اش - و آخری البته. به این فکر احتمالا می‌گریست اگر فقط رمق گریستن داشت.
و دریا قطعا بداندیش‌تر و موذیتر از همیشه می‌نماید، و همزمان اغواگرتر؛ به‌خصوص با به اوج رسیدن اثر تخدیرکننده‌ی آن کوکتل لعنتی و بدمزه‌ی عذاب‎‌آورترین احساسات شَناخته و ناشناخته در درونش. آن نامطبوعترین آش درهم‌جوش شله‌قلمکار.
ولی این دفعه فرق دارد. انگار تنها دلیل غیبت چندوقته‌‌ی دشمن قدیمی تمدید قوا بوده یا حتی نوعی آپگرید! و حالا با قدرتی دوچندان حمله‌ور شده، وحشیانه‌تر و بیرحمانه‌تر از همیشه؛ در حدی تصورنایذیر. نفس‌اش بند آمده و نوعی احساس انجماد درونی عذابش می‌دهد که کانونش قفسه‌ی سینه‌ی اوست؛ قفسی، زندانی که دنده‌های او میله‌هایش هستند. این عذاب روحی چنان شدت و حدتی دارد که همچون درد جسمانی تحمل‌ناپذیری او را بی‌اختیار به نالیدن وامی‌دارد. و به ناله‌های بی‌اختیار بعدی که بلندی ناخواسته‌ی صدایشان او را متحیر می‌کند. و حالا دیگر دربند شکوه‌ی همسا‌یه‌ها هم نیست. از مرز این‌گو‌نه ملاحظات گذر کرده؛ از هر مرزی در واقع. طوری که وقتی تلوتلوخوران از روی کاناپه بلند می‌شود فقط یک آرزو برایش مانده: این‌که دریا اغواگرتر از همیشه باشد. نباید زنده به چنگ دشمنانش ییفتد. این آخرین و یگانه سنگر شرافت اوست.
کمی سرجایش می‌ایستد. نمی‌داند چرا. چند لحظه‌ای آرامش نامتظر و فرّاری را احساس می‌کند که عاقبت درمی‌یابد خاستگاهش چیزی جز به قطعیت رسیدن نهایی او در اجرای تصمیم دیرینه‌اش و تحقق وسوسه‌ای سمج نمی‌تواند باشد. ایستاده تا موهبت ناگهانی این واپسین تجربه آرامش‌اش را حسابی مزمزه کند.
 بعدها هرگز نخواهد توانست به‌خاطر بیاورد که دقیقا در کدام لحظه آن اتفاق غریب به‌وقوع پیوسته یعنی یکهو آهنگی که داشت پخش می‌شد و حتی حواس‌اش نبود که شروع شده به‌طرز عجیی ششدانگ حواس او را جلب کرده یا در واقع ربوده است. آن را همچون تجربه‌ای رویاگون تجربه کرده و این‌گونه نیز احساس‌اش خواهد کرد: تجربه‌ای رویاگون، آن هم درست در دل هولناکترین کابوس بیداری سراسر کابوس‌اش. .
صدای آسمانی و لحن غریب خواننده پر از درد و خواهش است. نه، یکپارچه درد  خواهش ناب است. نه، فراتر از آن، فراتر از هر چیزی تمامآن احسیساسا عذاب‌آلود کوک لعنتی‌ای را که روحش را مسموم کرده در خود دارد: همه‌ی آن درد و زجر و عذاب فراانسانی از همان نوعی را که راسکولنیکوف تیره‌روز را واداشت تا در برابر دونیای تیره‌روزتر از خودش زانو بزند. تمام آن حس توصیف‌ناپذیر از غایت نومیدی و اندوه کشنده و عذاب و احساس سمج بیهودگی و وحت از وانهادگی در قعر کابوی که با طلوع سپیده‌دم تازه به اوج می‌رسد. ولی فقط این نیست: در یکایک زیر و بمهای آن صدای مسحورکننده، خواهش و تمنایی عظیم و عاجزانه اما در عین حال توأم با اطمینانی مومنانه به اجابت این خواهش حتی در اعماق نومیدی جاری است که موسیقی با آن سازبندی نامنتظرش آن را توامان تشدید و تکمیل می‌کند. ترانه را خوب می‌شناسد و همیشه بسیار دوستش داشته. اگر جزو محبوبترین آثار عمرش نبود بدان مجموعه راه نمی‌یافت ولی در این صبح تیره و تار یکسر نومیدی و شکست و عجز انگار از نو کشفش می‌کند و خودش را و هر چیز دیگر را نیز با آن. ترانه، ساخته «مابی»، عملا دعا و مناجاتی است غریب؛ نه به درگاه خدایی خشمگین و مدام قضاوتگر و انتقامجو بلکه خدایی که جز عشق مطلق و بخشش ناب نیست و چنان با تو یگانه و به تو نزدیک است که می‌توانی حتی در آغوش بزرگ‌اش کودکانه گریه ساز کنی و زهر تمام عذابها و غمها و نومیدیهای بی‌پایانت را بر شانه‌های عاشقانه‌اش بگرییش بگرییاتاتااتالالال و قطعا تسلایت می‌دهد، و شفایت می‌دهد. حالا در هماهنگی بی‌نقصی با یکایک زیر و بمهای صدای خواننده انگار تک‌تک سلولهای تن و روح او می‌لرزند:
 Lordy don’t leave me all by myself
Lordy don’t leave me all by myself
Lordy don’t leave me all by myself
Whoa, in this world Whoa, in this world Whoa, in this world…*
 به پنجره نمی‌رسد. نیمه‌راه فرومی‌افتد، خم می‌شود، می‌شکند. در همان حال بغض خفقان‌آورش عاقبت می‌ترکد و بی‌محاباترین، طولانیترین و بلندترین زاری عمرش را سر می‌دهد. می‌نشیند و می‌گرید. زانو می‌زند و می‌گرید. حتی دمر روی زمین می‌افتد و می‌گرید. و فقط نمی‌گرید. ضجه سر می‌دهد، ناله می‌کند، فریاد می‌کشد، بر سینه و بر زمین مشت می‌کوبد. حتی سر بر زمین می‌کوبد. و باز می‌گرید و باز... می‌داند که آغوشی بهتر برای گریستن درآن وجود ندارد.
 نمی‌داند چند ساعت گذشته. نمی‌د‌اند چند ساعت زاری کرده. فقط می‌داند به‌قدری گریسته که چه‌بسا صورتش به اناری آب‌لمبوشده شبیه شده باشد! از این فکر خنده‌اش می‌گیرد.
 نمی‌داند چند ساعت گذشته ولی وقتی پشت پنجره، پرده را پس می‌زند با گرگ‌ومیشی دیگر رودررو می‌شود که این‌بار گرگ‌ومیش غروبگاهی است. کمی آن‌طرفتر در آن تاریکاروشنایی مرموز که سایه‌های گریزپای روز کم‌کم به هم می‌پیوندند و در هم مستحیل می‌شوند گستره‌ی عظیم و باشکوه دریا را از این‌سو تا آن‌سو می‌بیند که جریان آرامش همراه با صدای موزون امواج که به‌مثابه نبض همواره تپنده‌ی دریاست ترجمانی است بی‌نقص از مداومت حیات و بیکرانگی عالم و وزن و وقار کتما‌ن‌ناپذیر هستی. و درعین‌حال گواه ناپایداری زمینی همه چیز و هر کس دیگر و گذرا بودن هر حسی:
 اندوه و شادی، درد و لذت، این و آن، و...
  * “In This World”, by Moby
0 notes
funynews · 3 years
Video
خیلی خوبه😁😄😳 #خنده #خنگ #خندهدارترین #خنگول #خندهدارترینها #خنگولیا https://www.instagram.com/p/CS_2b6KKkbu/?utm_medium=tumblr
0 notes
hossein8926 · 4 years
Photo
Tumblr media
‏‎🔶  آیا کودکانی که «اختلال یادگیری» دارند، خنگ هستند؟ . 🌟️ نلسون راکفلر، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، اشکال شدید در یادگیری خواندن داشت. توانایی بسیار ضعیف او در خواندن باعث شد که نمرات خوبی در مدرسه نگیره و به خاطر همین مشکل، در کل زندگیش مجبور بود سخنرانی هاش رو حفظ کنه. . 🌟️  آلبرت انیشتین نابغه فیزیک و ریاضی تا سه سالگی حرف نمی زد. انجام تکالیف مدرسه هم به جز درس حساب براش خیلی سخت بود، تا جایی که یکی از معلم‌هاش گفته بود که او به درد هیچ کاری نمی‌خوره. . 🌟️ توماس ادیسون، مخترع، مبتکر و نابغه آمریکایی  در دوران کودکی‌اش غیرطبیعی، گیج و ناقص‌العقل معرفی می‌شد و پدرش به او برچسب «احمق» می‌زد. . 🌟️ دیگر نوابغی چون لئوناردو داوینچی، والت دیسنی، بتهوون، موزارت و هانس، کریستین‌اندرسن، نیز همگی اختلال خواندن داشتند. . ✔پس با توجه به این موارد می تونم قبول کنیم که بچه هایی که «اختلال یادگیری» دارند، نه تنها خنگ و کودن نیستند، بلکه می تونند تو زمینه های خاصی ، خیلی هم با استعداد باشند. . ✔اختلال یادگیری در "خواندن"📖 ، "نوشتن" 📝 و "ریاضی" 📈 کاملا قابل درمانه و می تونید با مراجعه به یک متخصص این مشکل رو برطرف کنید و اعتماد به نفس فرزندتون رو بالا ببرید. . ⏰اگر تجربه ای در این مورد دارید ؛ حتما بفرمایید تا همه استفاده کنند . . 😍مشتاقانه منتظر دیدن نظرات شما هستیم. . ��گپچه، مرکز مشاوره آنلاین . 🍏چون لایق آرامش هستید🍏 . راه های ارتباطی : سایت گپچه : www.Gapche.ir پیج گپچه : @Gapche.ir . ((تعرفه مشاوره گپچه از ۵ تا ۵۸ هزار تومان)) . #اختلال #اختلال_یادگیری #کودک #روان_درمانگر #خنگ #اختلالات_یادگیری_کودک #مشاور_روانشناس #روانشناس_بالینی #مشاور_کودک_و_نوجوان #روانشناسی_کودکان #بازی_کودکان #یادگیری_کودک #مدرسه #درس #مشق‎‏ (در ‏‎اصفهان، ایران‎‏) https://www.instagram.com/p/CEhZ2UPgtcc/?igshid=hrq1fnsp033n
0 notes
bornlady · 7 months
Text
سالن زیبایی غزل سعادت آباد : و نمی دانست چگونه برای خودش پول درست کند. سپس او را در مورد محبوب شاه دانست و با ناله به قصر رفت تا از برادرش که او بسیار بد استفاده کرده بود، از او محافظت کند و جایی برای او بیابد. پیر که همیشه آماده کمک به همه بود، از طرف پادشاه با پادشاه صحبت کرد و روز بعد مرد جوان کار خود را در دربار آغاز کرد. متأسفانه، تازه وارد ذاتاً کینه توز و حسود بود و طاقت هیچ کس را نداشت که شانسی بهتر از خودش داشته باشد. رنگ مو : با جاسوسی از سوراخ کلید و گوش دادن به درها، متوجه شد که پادشاه، پیر و زشت، عاشق شاهزاده خانم بلا فلور شده است، که چیزی برای گفتن با او ندارد، و خود را در بعضی جاها پنهان کرده است. قلعه کوه، هیچ کس نمی دانست کجا. شریر در حالی که دستانش را می مالید فکر کرد: "این کار به خوبی انجام می شود." بسیار آسان خواهد بود که پادشاه را وادار کنیم. سالن زیبایی غزل سعادت آباد سالن زیبایی غزل سعادت آباد : که برادرم را به جستجوی او بفرستد، و اگر او بدون یافتن او برگردد، سرش از دست خواهد رفت. در هر صورت، او از مسیر من خارج خواهد شد . بنابراین فوراً نزد لرد هیأت چمبرلین رفت و مشتاق تماشاگرانی از پادشاه شد و او اعلام کرد که می‌خواهد اخباری بسیار مهم را به او بگوید. پادشاه بدون معطلی او را در اتاق حضور پذیرفت و از او خواست که آنچه را که می خواهد بگوید و سریعاً در مورد آن صحبت کند. لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه قربان! پرنسس بلا فلور-- مرد جواب داد و بعد انگار ترسیده ایستاد. از شاهزاده خانم بلا فلور چه خبر؟ پادشاه با بی حوصلگی پرسید. "شنیده ام - در دادگاه زمزمه می شود - که اعلیحضرت می خواهد بداند او در کجا پنهان شده است." پادشاه مشتاقانه فریاد زد: "من نیمی از پادشاهی خود را به مردی خواهم داد. سالن زیبایی غزل سعادت آباد : که او را نزد من بیاورد." «صحبت کن. آیا پرنده ای از آسمان این راز را برای شما آشکار کرده است؟ خائن پاسخ داد: من نیستم، بلکه برادرم است که می داند. «اگر اعلیحضرت از او بپرسند——» اما قبل از اینکه این سخنان از دهانش خارج شود، پادشاه با عصای خود ضربه ای به صفحه طلایی که به دیوار آویزان بود زده بود. او به خدمتکاری که برای اطاعت از دستوراتش می دوید. لینک مفید : سالن زیبایی کویین سعادت اباد فریاد زد: «به خوزه دستور بده فوراً در برابر من ظاهر شود.» صدایی که اعلیحضرت به راه انداخته بود، بسیار زیاد بود. و هنگامی که خوزه وارد سالن شد، در این فکر بود که قضیه از چه قرار است، پادشاه از خشم و هیجان تقریباً خنگ بود. او با لکنت گفت: "این لحظه پرنسس بلا فلور را برای من بیاور، زیرا اگر بدون او برگردی غرق می شوی!" و بدون حرف دیگری سالن را ترک کرد. سالن زیبایی غزل سعادت آباد : خوزه را با تعجب و وحشت خیره کرد. چگونه می توانم شاهزاده خانم بلا فلور را پیدا کنم در حالی که هرگز او را ندیده ام؟ فکر کرد او "اما ماندن در اینجا فایده ای ندارد، زیرا من فقط به قتل خواهم رسید." و به آرامی به سمت اصطبل رفت تا برای خود اسبی انتخاب کند. ردیف به ردیف از جانوران خوب که نامشان با طلا نوشته شده بود در بالای طویله‌هایشان بود. لینک مفید : آدرس سالن زیبایی گیوا سعادت آباد و خوزه با تردید از یکی به دیگری نگاه می‌کرد و در این فکر بود که باید کدام را انتخاب کند که اسب سفید پیری سرش را برگرداند و به او امضا کرد که نزدیک شود. با زمزمه ای آرام گفت: «من را ببرید، و همه چیز خوب پیش خواهد رفت.» [ 284]خوزه هنوز از مأموریتی که پادشاه به او داده بود چنان گیج بود که فراموش کرد از شنیدن صحبت اسب متحیر شود. سالن زیبایی غزل سعادت آباد : به صورت مکانیکی دستش را روی لگام گذاشت و اسب سفید را از اصطبل بیرون آورد. می خواست روی پشتش سوار شود که حیوان دوباره گفت: آن سه قرص نانی را که در آنجا می بینید بردارید و در جیب خود بگذارید. خوزه همانطور که به او گفته شد عمل کرد و عجله زیادی برای فرار داشت، هیچ سوالی نپرسید، اما خودش را به زین رفت. آنها بدون اینکه با هیچ ماجراجویی روبرو شوند، بسیار دور رفتند. لینک مفید : سالن زیبایی نقره سعادت آباد اما در نهایت به تپه مورچه ای رسیدند و اسب متوقف شد. او گفت: "آن سه نان را برای مورچه ها خرد کن." اما خوزه مردد بود. "چرا، ممکن است خودمان آنها را بخواهیم!" او پاسخ داد. مهم نیست که؛ آنها را به مورچه ها بدهید. هیچ شانسی را برای کمک به دیگران از دست ندهید. و هنگامی که نان ها به صورت خرده نان در جاده قرار گرفتند، اسب تاخت. از نزدیک وارد گذرگاه صخره ای بین دو کوه شدند و در اینجا عقابی را دیدند. سالن زیبایی غزل سعادت آباد : که در تور شکارچی گرفتار شده بود. اسب گفت: «پايين شو و مشهاي آن تور را ببر و پرنده بيچاره را آزاد كن. خوزه با مخالفت گفت: "اما خیلی طول می کشد، و ما ممکن است شاهزاده خانم را از دست بدهیم.
" مهم نیست که؛ اسب پاسخ داد: فرصت کمک به دیگران را از دست نده. و چون تورها بریده شد و عقاب آزاد شد. لینک مفید : سالن زیبایی پروشات سعادت آباد اسب تاخت. آنها مایل های زیادی را رکاب زده بودند و سرانجام به رودخانه ای رسیدند که در آنجا ماهی کوچکی را دیدند که روی شن ها نفس نفس می زد و اسب گفت: آن ماهی کوچولو را می بینی؟ اگر دوباره آن را در آب نگذارید می میرد. اما، واقعاً، اگر وقت خود را اینطور تلف کنیم، هرگز شاهزاده خانم بلا فلور را نخواهیم یافت! ژوزه گریه کرد. [ 285] فرصت کمک به دیگران را از دست ندهید. سالن زیبایی غزل سعادت آباد : وقتی به دیگران کمک می کنیم، هرگز وقت خود را تلف نمی کنیم [ 287]اسب پاسخ داد: ما هیچ وقت وقتی به دیگران کمک می کنیم وقت را تلف نمی کنیم. و به زودی ماهی کوچولو با خوشحالی شنا کرد. لینک مفید : سالن زیبایی فرزانه سعادت آباد اندکی بعد به قلعه ای رسیدند که در وسط چوبی بسیار ضخیم ساخته شده بود و درست روبروی آن شاهزاده بلا فلور بود که به مرغ هایش غذا می داد. اسب گفت: حالا گوش کن. من می‌خواهم انواع راپ‌ها و پرش‌های کوچک ارائه کنم که شاهزاده خانم بلا فلور را سرگرم می‌کند.
0 notes
azarbadpub · 4 years
Photo
Tumblr media
شما صومعه درخت پرتقال رو خوندید؟🤔 کتابش رو دوست داشتید؟ نظرتون رو راجع به این کتاب واسمون کامنت کنید😉🌸 #ThePrioryOfTheOrangeTree #SamanthaShannon کتاب #صومعه_درخت_پرتقال نویسنده #سامانتا_شنن مترجم #اطلسی_خرامانی #نشر_آذرباد . وقتی برای اولین بار میخوای شروع کنی به خوندنش قطعا حجم بالایی که داره یجور ترس پنهان داره اما همین که خط اول رو میخونی، حس آشناییِ عجیبی میده . صومعه جز اون دسته کتابهاست که با خوندن همون فصل اول با فوران شخصیت‌ها رو‌به‌رو میشید و تقریبا میشه گفت هیچ کدوم از این شخصیت‌ها بیهود خلق نشدن و هرکدوم به طریقی در پیشبرد بخشی از داستان دخیلند. . دنیایی که نویسنده خلق کرده معرکه‌ست. من خودم کمتر کتابی با چنین پیچیدگی توی داستانش دیدم و در عین اینکه کاملا پیچیده‌ست اما فهم مطالب و اتفاق‌ها هم خیلی راحته. واقعا نمیدونم نویسنده چطور به این خوبی دنیایی پیچیده اما ساده رو خلق کرده (چی گفتم؟😄) . انواع و اقسام شخصیت‌ها توی این کتاب هستن. شرور، مهربون، خنگ، قوی و و و... برای همین همه‌شون قابلیت کراش زدن دارن اما من خودم بیشتر از همه از چیسار، لوث و اید خوشم اومد و تانی رو در چند فصل آخر به جمع دوستان پذیرفتمش. اینم بگم که اژدهایان بخش مهمی از این کتابن. انواع و اقسام اژدها، و البته متفاوت. به نظرم یکی از بهترین کتاب‌ها برای اژدها دوستان همین صومعه‌ست و البته شروع داستان از چند نقطه مختلفه و پیشبردش به همین منواله تا اینکه همه اینها در یک جا به هم می‌پیوندند. بزرگترین نکته مثبت این کتابه. . دیگه خودتون متوجه شدید که خوندن صومعه از واجباب الهی‌ست و نیازی به تاکید نمیبینم. واقعا میگم، نویسنده به شکلی جادویی‌وار خواننده رو غرق در کتاب میکنه. . ترجمه هم عالی بود. فکر میکنم خانم خرامانی خیلی تلاش کردن که به راحتی منظور نویسنده رو به خواننده القا بکنن و حس دنیای مد نظر نویسنده رو منتقل کنند که کاملا موفق عمل کردن. عالی بود❤👏 . #آذرباد #نشر_آذرباد #کتاب #معرفی_کتاب #فانتزی #کتاب_خوب #کتاب_فانتزی — view on Instagram https://ift.tt/3875Cme
1 note · View note
jojeclip · 4 years
Video
اصلا نفهمید چی شد 😂😂😂 . . #طنز #سرکار #خنده_دارترین #میخ #خنگ #سرکاری #کلیپ_سرکاری #دوربین_مخفی https://www.instagram.com/p/CAnEUUfgAmk/?igshid=8ut7b9l08etm
0 notes
yekamshadi · 4 years
Video
instagram
‏‎یکم کم آورد 😂😂😂 لایک و فالو یادت نره 🌷 . . . Follow 💗👉@yekam_shadi Follow 💗👉@yekam_shadi . . . #خنگ_شریف #ه_ #خنده_حلال #خنگ_بازی #طنز #خنگول #طنز_دانشجویی #پرش #خنگول_خان #خنگولےامـ🙌 #خنده😂 #خنگی #خندهدارترين #خنده_بازار #طنزسیاسی #خنگ #خنگ_طوری #طنز_سیاسی #خنده_هاتون_همیشگی🙏😍 #طنز_تلخ #خنده_بر_هر_درد_بی_درمان_دواست #طنز_نامه #خندهدارترین_پست_غیرازاینم_مگه_داریم #آخرخنده #طنزخنده #خنگا #طنز_خنده_دار #طنز_ایرانی‎‏ https://www.instagram.com/p/CAO7Uw4gk3x/?igshid=18jbgb811b3eo
0 notes
samanscorpio-blog · 6 years
Video
ببینید اینو.شماره منو میخونه😂بعد من خیلی بیخیال به نفر کناریم که کلی بالا و پایین میپره میگم عیب نداره بعدی تویی ایشالا😂. بیر =یک سیفیر=صفر اوچ=سه کامنت بذارید تو خنگ و خوش شانسی و یک نفر خنگ و خوش شانس رو تو کامنتها تگ کنید.😂 من فقط دارم خود خوری میکنم .ای خداااااا. جایزه حدود هفتصد دلار بود که بعد از قرعه کشی مجدد دادن به اون خانوم زشتو چاغو بیریخته😑. #شانس #خنگ #خوش_شانس #بد_شانس #ترکی #ترکیه #استانبول #مسابقه #قرعه_کشی #خر_شانس #ایران #ایرانی #انتالیا #انکارا #شرکت #کار #پول #درامد #جایزه #زشت #چاغ (at Elite World Asia Hotel) https://www.instagram.com/p/Bpuzc5uFty4/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=8lbxu8qptb0c
0 notes
erfansakkaki-blog · 7 years
Photo
Tumblr media
* این قسمت: ترشیده های دنیای گیم!!! 😂 @Amoo_Sasaki #کامیک #مانگا #داستان #رمان #ترشیده #دختر #پسر #گیم #بازی #لیان #لیون #ایداوانگ #کیدمن #سباستین #خیارشور #خوشگل #جیگر #خنگ #خنگول #عموساساکی #خنده #رزیدنت #رزیدنت_اویل #RE4 #ResidentEvil #ResidentEvil4 #TheEvilWithin #TheEvilWithin2 #TEW2 #AmooSasaki (at Tehran, Iran)
0 notes
bornlady · 9 months
Text
مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : و نابود می کند قطعنامه ها و قضاوت ها تصمیم گرفتم فراموشت کنم و بیرونت کنم از زندگی من - تو برای من نامناسب ترین، می دانی - اما به محض اینکه من ببینمت من فقط با یک آرزو پر شده ام. من باید شما را برای خودم داشته باشم. من می خواهم تو را ببوسم - لمست کنم. رنگ مو : من می خواهم از هر مرد دیگری جلوگیری کنم به تو نگاه می‌کنم، اوانجلین، صدایم را می‌شنوی؟" "بله میشنوم" گفتم؛ "اما هیچ تاثیری روی من ندارد. شما می خواهید به عنوان شوهر افتضاح باش اوه، من همه چیز را در مورد آنها می دانم!" و من به بالا نگاه کردم "من چندین نوع ��ر تری لند دیدم. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : و لیدی ورنینگهام از آن به من گفته است استراحت کن، و من می دانم که تو در آن نقش، خوب زمینی نخواهی بود!" علیرغم خودش خندید، اما هنوز دستم را گرفته بود. "انواع آنها را برایم توصیف کن تا ببینم کدام باید باشم" او گفت، با جدیت زیاد "نوع مکینتاش وجود دارد. لینک مفید : پروتئین تراپی مو از زنان! چه کسی در دنیا چنین پیشنهادی را می پذیرد؟" و من خندیدم و خندید "من با تو چه کار کنم؟" او با عصبانیت فریاد زد. "هیچی.» من همچنان خندیدم و با خودم به او نگاه کردم "مسئله-شیطان» نگاه کن آمد و به زور دستم را گرفت. "بله تو یک جادوگر هستی" او گفت: جادوگری که طلسم می کند. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : متواضع و "پوچی"، و نوعی زیر پرستار،" گفتم. "می ترسم اندازه من نیست." "سپس مونتگومری است - خودخواه و قلدر و نزدیک پول." "اما من اسکاتلندی نیستم" "نه-خب، لرد کستروین انگلیسی بود و کلافه و نگران بود و همیشه به قطارها نگاه می‌کردم." "من یک داماد اتاق خواهم داشت" "و همه آنها نسبت به همسران فقیر خود بی تفاوت و بی تفاوت بودند. لینک مفید : پروتئین تراپی مو با مواد طبیعی در خانه و خسته کننده - و کسل کننده! و یکی داستان های طولانی می گفت و یکی خنگ بود و یکی نامه های همسرش را قبل از اینکه سر از کار بیفتد باز کرد!" «پس صفات شوهر کامل را به من بگو تا یاد بگیرم آنها،" او گفت. "آنها باید تمام قبض ها را بپردازند--" "خب، من می توانستم این کار را انجام دهم." "و آنها نباید در حرکات فرد دخالت کنند. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : و یکی باید باشد می توانند قلبشان را به تپش وادار کنند." "خب، شما می توانید این کار را انجام دهید!" و او به من خم شد. عقب کشیدم. و آنها مجبورند ماه ها به کوه های راکی ​​سفرهای طولانی داشته باشند. لینک مفید : پروتئین تراپی سرد مو چیست با هم، با دوستان مرد." "مطمئنا نه!» او فریاد زد. "اونجا میبینی!" گفتم؛ "مهمترین قسمتی که با آن موافق نیستید' بیشتر از این حرف زدن فایده ای ندارد." "بله وجود دارد! به اندازه کافی نگفتی آنها را برای شما ضربان قلب هم؟" "تو داری دستم رو اذیت میکنی" او آن را رها کرد. "دارند؟" "لیدی ور گفت هیچ شوهری نمی تواند این کار را انجام دهد. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : حقیقت یکی بودنشان قلب شما را کاملاً ساکت نگه داشت و اغلب باعث شد خمیازه بکشید. اما او آن را گفت لازم نبود، تا زمانی که شما می توانستید مال آنها را بسازید تا آنها انجام دهند تمام خواسته هایت را انجام بده." او به شما گفت: «پس قلب زنان هرگز نمی تپد؟» "البته کتک زدند. لینک مفید : پروتئین تراپی سرد مو در خانه چقدر ساده ای سی ساله! کتک زدند دائماً برای - آه - برای افرادی که شوهر نیستند." "این نتیجه مشاهدات شماست، درست است؟ تو احتمالا درست میگی و من یک احمق هستم." "دیروز یکی در ناهار گفت که یک خانم زیبا در پاریس او را گرفته است قلب برای تو می تپد،" گفتم و دوباره نگاهش کردم. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : او تغییر کرد - خیلی کم. این یک شروع، یا حتی یک انحراف نبود - فقط برای من کافی است که بدانم او آنچه را که گفتم احساس کرد. "مردم خیلی مهربان هستند" او گفت. "اما ما به این موضوع نزدیکتر نیستیم. کی با من ازدواج می کنی؟" "من با تو ازدواج خواهم کرد. لینک مفید : بوتاکس مو بهتر است یا پروتئین تراپی هرگز! آقای کاروترز،" گفتم: «مگر وارد شوم یک خدمتکار پیر به زودی و هیچ کس دیگری از من نمی پرسد! بعد اگر زانو بزنی من شاید نوک انگشتانم را بیرون بیاورد!" و به سمت درب، و او را به یک ادب فراگیر و مودبانه تبدیل می کند. با عجله دنبالم دوید. "اوانجلین!" او فریاد زد. "به عنوان یک قاعده من یک مرد خشن نیستم. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : در واقع، من من نسبتاً باحال هستم، اما شما هر کسی را کاملاً دیوانه خواهید کرد. یه روز بعضیا یکی شما را خفه می کند - جادوگر!" "پس بهتر است فرار کنم تا گردنم را نجات دهم" با خنده روی خودم گفتم در را باز کردم و از پله ها بالا رفتم و به او نگاه کردم از فرود بالا اومده بود.
لینک مفید : قیمت پروتئین تراپی مو در سالن تهران تو سالن "خداحافظ» من تماس گرفت و بدون اینکه منتظر دیدن لیدی ور باشد، از پله ها پایین آمد و دور. "اوانجلین، چیکار می کردی؟" وقتی وارد او شدم پرسید اتاق، جایی که خدمتکارش روبنده اش را جلوی شیشه می نشاند، و بر آن می لرزد لیدی ور گاهی اوقات با او بدتر می شود من با ورونیک هستم. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : دور. "اوانجلین، تو شیطنت‌تر از همیشه به نظر می‌رسی - بی‌درنگ اعتراف کن." "من مثل طلا خوب بوده ام" گفتم. "پس چرا آن دو زمرد اینقدر درخشان هستند؟" "آنها با فضیلت آگاهانه می درخشند" گفتم با بی حوصلگی "تو با آقای کاروترز دعوا کردی - برو، ولبی! لینک مفید : تبادل نظر درباره پروتئین تراپی مو زن احمق، نمی بینی بینی من را می گیرد!" ولبی با فروتنی بازنشسته شد. (بعد از اینکه صلیب شد، لیدی ور ولبی را به خانه می فرستد تئاتر ولبی او را می‌پرستد.) "اوانجلین، چقدر جرات داری! من همه را می بینم. من تکه هایی از رابرت جمع آوری کردم. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : شما با همان مردی که باید با آن ازدواج کنید دعوا کرده اید!" "لرد رابرت در مورد من چه می داند؟" گفتم. این باعث عصبانیت من شد. "هیچی او فقط گفت که آقای کاروترز شما را در شعبه ها تحسین می کند. "اوه!" "او خیلی جذاب است. لینک مفید : پروتئین تراپی بهتر است یا بوتاکس مو کریستوفر! او یکی از "زنان متاهل" است حیوانات خانگی،' همانطور که آدا فیرفکس می گوید، و تا به حال با یک دختر صحبت نکرده است. مرکز پروتئین تراپی مو در تهران : شما ما باید سپاسگزار باشیم که به او اجازه دادیم به جای نگاه کردن، به شما نگاه کند دعوا، همانطور که می بینم شما دارید." او از خنده موج می زد.
0 notes
mastercontent · 2 years
Text
تجهیزات سرمایشی
تجهیزات سرمایشی
ایران‌ دوست داشتنی ما در منطقه‌ای از کره زمین واقع‌شده است که تغییرات آب و هوایی سرد و گرم دارد. بنابراین تجهیزات سرمایشی از وسایل مهم زندگی در ایران می‌باشد.
تکنولوژی دست ما را در انتخاب وسایل سرمایشی باز گذاشته است.انواع مختلف با برندهای متفاوت نشان از صنعت گسترده تجهیزات سرمایشی دارد .در ادامه بیشتر با تجهیزات سرمایشی آشنا خواهیم شد.  قبل از اینکه با مزایا معایب انواع وسایل سرمایشی آشنا شویم.دو نکته را در انتخاب وسایل سرمایشی در نظر داشته باشید.اول اینکه وسایل را انتخاب کنید که مصرف انرژی پایینی داشته باشند .دوم اینکه با توجه به فضایی که می‌خواهید آن وسایل را قرار دهید خرید کنید.
انواع تجهیزات سرمایشی کدم‌اند ؟
انواع مختلفی از وسایل سرمایشی در بازار موجود هستند.که هر وسیله ویژگی های و کاربری های خاص خودش را دارد.از زمانی که تکنولوژی متولد شد وسایل زیادی برای سرمایش ساخته شده اند.وسائلی مانند یخچال ایستاده ،آب سردکن صنعتی و اداری ، فالوده ساز و سایر موارد درادامه بیشتر با این وسایل آشنا می شویم.
یخچال ایستاده
یکی از ملزومات هر فروشگاه و رستوران است. که در طرح ها و مدل ها و ابعاد  مختلف طراحی و ساخته شده اند. از مدل های یخچال ایستاده می توان به یخچال ایستاده نوشابه ، یخچال ایستاده قصابی ، یخچال ایستاده قنادی و غیره اشاره کرد. در ادامه با انواع این مدل ها بیشتر آشنا می شویم.
انواع یخچال ایستاده
1.یخچال ایستاده نوشابه :
این نوع یخچال ها که به یخچال تک درب پپسی معروف است . در سوپرمارکت ها ، هایپرمارکت ها و رستوران ها برای خنگ نگه داشتن نوشابه و آب میوه ها استفاده می شود.
2.یخچال ایستاده قنادی :
فاصله طبقات آن با سفارش مشتری قابل تغییر است.و در مدل های پشت بسته یا دو طرف نماساخته شده است. این یخچال ها به شو کیک نیز معروف هستند.
3.یخچال ایستاده قصابی :
این یخچال ها دارای دو طبقه هستند. و برای آویز کردن لاشه گوشت دارای قلاب های آویز هستند.
4.یخچال ایستاده کبابی و جیگرکی
5.یخچال ایستاده لبنیاتی:
برای نگهداری انواع لبنات در سوپرمارکت ها و هایپرها استفاده می شود.
6.یخچال ایستاده نو فراست:
این یخچال فروشگاهی بدون برفک است.
آب سردکن صنعتی و اداری
آب سردکن صنعتی یکی از وسایل پر کاربرد در راه اندازی رستوران است. و هم چنین برای هر اداره ی مورد نیاز است.  در ادامه با ویژ��ی های آب سرد کن صنعتی آشنا می شویم. تا اگر قصد خرید این وسیله را دارید یک انتخاب عالی داشته باشید.
ویژگی های آب سرد کن صنعتی
داشتن وزن مناسب
امکان تطبیق دادن با دکوراسیون محیط
امکان متصل کردن آن با آب شیر
بدون نیاز به پر کردن منبع آن
برای خرید آب سرد کن چه نکاتی را در نظر بگیریم
اولین نکته در خرید یک آب سرد کن توجه به میزان مصرف انرژی است که باید در سطح پایین باشد. دومین نکته توجه به دمایی آب گرمی که آب سرد کن تولید می کند. سومین نکته توجه به گارانتی دستگاه می باشد و نکته آخر داشتن سیستم جالیوانی که یکی از مزیت های مهم آب سرد کن است.
0 notes