Tumgik
#پنهان
democracyskill · 1 year
Text
استقلال آمریکا
#ماجرا از مالیات تمبر آغاز شد. جورج سوم بر محموله های صادراتی از مستعمرات و تمام اسناد قانونی و پستی مالیات بست. بسیاری از مردم، نسبت به این#اولین شورش در سال 1774 در بستون رخ داد. از 1774تا1775شورشهای دیگری در ایالات رخ داد که بشدت سرکوب شد. نمایندگان مستعمرات تصمیم گرفتند برای#انگلستان اعلامیه استقلال را بعنوان اعلان جنگ تلقی و سربازان بیشتری وارد امریکا کرد. درگیری با ارتش انگلستان برای سربازان ناآزموده مستعم#پس از استقلال امریکا دوتوکویل گفت: به نظر میرسد که امریکاییها آنچه را که فکرش به مغز فیلسوفان ما ( فرانسوی) رسیده به ثمر رسانده اند.#برای اولین بار، دیپلوماسی با فلسفه همعقیده شد. نوشته های ولتر، روسو و دیدرو افکار مردم فرانسه را برای حمایت از مردم مستعمرات اماده کرد. ب#وقتی سایلاس دین، برای جلب کمک فرانسویها از امریکا به فرانسه آمد، افکار عمومی بشدت همدردی نشان داد. لویی شانزدهم که مایل به درگیری مستقیم#ابتدا یک میلیون لیور وام پنهان داده شد. با این پول توپ، تفنگ، باروت و مهمات برای بیست هزار نفر تهیه شد. با ورود این کمک، اهالی مستعمرات#افسران جوان فرانسوی که از میان نجیبزادگان بودند با شوروشوق، خواهان آزادی مستعمرات بودند. افسران فرانسوی مثل کنت دولافایت و کنت روشامبو#در 17نوامبر 1777یک نیروی 8000نفری انگلیسی شامل 3000مزدور آلمانی در ساراتوگا با کمک فرانسویها تسلیم شدند.#وقتی خبر این پیروزی به لویی شانزدهم رسید، تقاضای بنجامین فرانکلین برای اتحاد با فرانسه مقبولیت بیشتر پیدا کرد.#ارتش اصلی انگلستان یک موضع مستحکم در یورکتاون در دست داشت. لافایت با 5000نفر و واشنگتون با 10000 نفر یورکتاون را محاصره کردند.#یک ناوگان فرانسوی، کشتیهای انگلیسی در خلیج چسافیک را فراری داد. سرانجام در 19اکتبر 1781لرد کورنوالیس به علت اتمام آذوقه تسلیم شد. فرانسه ب#افکار دموکراتیک حتی بر اشراف و پارلمانهای فئودال فرانسه تاثیرگذاشت.#اعلامیه حقوق که توسط مجمع تدوین قانون اساسی امریکا صادر شد و به قانون اساسی امریکا اضافه گردید سرمشقی شد برای اعلامیه حقوق بشر در فرانسه
0 notes
humansofnewyork · 1 year
Photo
Tumblr media
(10/54) “Mitra loved anything beautiful. She kept countless notebooks. And on every page she’d paste something beautiful: a flower, a feather, a line from a poem. One time we went to a large antique shop, and the owner challenged us to choose the most expensive items in the shop. Mitra looked around the store and chose two that nobody else had noticed. The owner was shocked. He announced that those were the only two that were not for sale. She had a genius for beauty. It was one of her greatest gifts. But her greatest gift by far, was her memory. Mitra could memorize an entire poem after hearing it a single time. Her favorite was Hafez: The Prince of Romance. She’d memorized two hundred of his ghazals. And whenever she found a verse that she loved, she’d bring it to me to read. We’d heard our voices many times before in arguments. But it was different when we read poetry. There was a softness, a delicacy. When you’re reading a poem, you must find the 𝘢𝘩𝘢𝘯𝘨. Melody. The instrument is your throat. And the words are the notes. Some you strike suddenly, with a bang. Others you unroll gently, like a bow being slowly pulled across the string of a violin. Every word has life. Every word has its own soul. The word roar has a soul. 𝘒𝘩𝘰𝘳𝘰𝘰𝘴𝘩! And so does the word kiss. 𝘉𝘰𝘰𝘴𝘦𝘩. We were married in the traditional way. It was a small ceremony at the home of Mitra’s father. On the morning of our wedding Mitra and I visited a famous photographer in Tehran. We took a series of photographs standing side-by-side. She was so conscious of her crippled hand, she found a way to hide it in every photo. But she’d never looked so beautiful. When the session was finished, I suggested one final photograph. I could tell the photographer was annoyed, but he agreed. And it’s the photograph that still hangs in our house today. Mitra is sitting on a chair. And I’m down on one knee, looking up at her, holding her hand.”
 میترا هر چیز زیبایی را دوست داشت. در دفترچه‌های پُرشُمارش و بر هر برگی از آنها چیزی زیبا می‌چسباند: گُلی، پَری، بیت شعری. روزی میترا و من به عتیقه‌فروشی بزرگی رفتیم - فروشنده ما را به چالش کشید که گران‌ترین‌هایش را شناسایی کنیم. میترا نگاهی به پیرامون انداخت و به دو قطعه اشاره کرد. صاحب فروشگاه شگفت‌زده گفت که هیچ‌کس تا کنون به آنها توجه نکرده بود. او گفت که این دو تنها چیزهایی هستند که فروشی نیستند. میترا نبوغ ویژه‌ای در زیباشناسی داشت. یکی از بهترین توانایی‌های او بود. ولی برجسته‌ترین توانایی او حافظه‌اش بود. میترا پس از یک بار شنیدن شعر، ‌بسیاری از آنرا به یاد می‌سپرد. عاشق شعر بود. تنها زمینه‌ای که بر آن توافق داشتیم. شاعر مورد علاقه‌‌اش حافظ بود: شاهزاده‌ی عاشقانه‌ها. میترا بیش از دویست غزل او را از بر داشت. برخی را که دلپسندش بود به من می‌داد تا بخوانم. باور داشت که من آهنگ درست شعر را پیدا می‌کنم. صدای همدیگر را در بگومگوهامان بسیار می‌شنیدیم. ولی هنگام شعر ‌خواندن چنان نبود. حالتی از دلپذیری و نرمش. در شعر، حنجره ساز شماست. و واژه‌ها نُت‌هایتان. برخی را ناگهان می‌نوازی - با آوایی بلند. برخی دیگر را به آرامی، مانند کشیدن آرشه بر زه. هر واژه‌ ویژگی خود را دارد. هر واژه‌ را جانی دیگر است. واژه‌ی خروشیدن جانی خروشان دارد! همانگونه که واژه‌ی بوسیدن و بوسه، دلآویزی و آرامشش را! پیوند ما ازدواجی سنتی بود. جشن کوچکی در خانه‌ی پدر میترا. بامداد روز ازدواجمان، به آتلیه‌ی عکاسی پرآوازه‌ای در تهران رفتیم. میترا را هیچگاه به آن زیبایی ندیده بودم. چندین عکس ایستاده در کنار هم گرفتیم. در هر عکسی حالتی را می‌یافت تا دست چپش را پنهان کند. هنگامی که کارمان تمام شد، پیشنهاد عکسی دیگر دادم. عکاس آزرده می‌نمود اما عکس را گرفت. و آن همین است که تا امروز بر دیوار آویزان است. میترا روی صندلی نشسته و من یک زانو بر زمین نهاده، محو تماشای او، دستش را در دست گرفته‌ام
625 notes · View notes
dasht-ae-tanhai · 1 year
Text
مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
In my heart dwells a pain that if I were to voice it would scorch my tongue
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
Yet if I chose to conceal it deep inside I fear it will sear through my bones
سعدی
213 notes · View notes
otlona · 1 year
Text
Tumblr media
چرخش توپ مانند عقربه ساعت است که به طور غیرقابل برگشتی به جلو می رود، سالی را که ملاقات کردیم را به خاطر می آورید؟نزدیک شدم چون می دانستم:سرنوشت من تویی،بهشت قاضی است -تو را با کسی عوض نمی کنم.نمی دانی چه چیزی را فدا کردم تا بینا شوم عکس ها تغییر می کنند، چهره ها موقعیت ها را تغییر می دهند، اما من فقط می خواهم با شما بمانم، تو خورشید من هستی در کانون طوفان،من به پرتوهای تو می رسم، نجاتم بده، التماس می کنم التماس می کنم، نجاتم بده، من در تقاطع زمان، گم شده ام، باور می کنی؟من یک عکس نیمه توسعه یافته هستم،من را در محلول فرو کنید،بعید است صد در صد کمک کند،اما با یک لحظه تردید کمک می کند و دوباره در داستان شخص دیگری فرو می رویم ، پنهان نمی کنم همیشه می خواستم وارد روحت شوم تا بفهمم چه احساسی داری اما اما غیرممکن است، خطرناک است، هدیه می تواند عصیان کند و من تو را به اندازه کافی ندارم، آنقدر کم، دلم می خواهد گریه کنم اما اشک به چشمانم نمی رسد ، تو شعر عاشقانه ای هستی و من عاشق این سرکشی تو هستم که به شما اجازه نمی دهد با چیزهای اجتناب ناپذیر کنار بیایید همه چیز به یک رشته متصل است،زمان را نمی توان تحت کنترل درآورد،زمان را نمی توان مهار کرد،
28 notes · View notes
niloofarmajdii · 15 days
Text
مشکلات رایج و راه‌حل‌ها در هنگام ساخت وی پی ان
Tumblr media
در هنگام استفاده از وی پی ان، ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید. در اینجا به برخی از این مشکلات و راه‌حل‌های پیشنهادی پرداخته شده است:
الف. کاهش سرعت اینترنت
استفاده و خرید وی پی ان ممکن است باعث کاهش سرعت اینترنت شود. برای رفع این مشکل:
انتخاب سرور نزدیک: به سروری نزدیک‌تر از مکان فیزیکی خود متصل شوید. تغییر پروتکل: در برخی موارد، تغییر پروتکل VPN می‌تواند سرعت را بهبود بخشد. ب. مشکلات اتصال
گاهی ممکن است اتصال به VPN برقرار نشود. برای رفع این مشکل:
بررسی تنظیمات: مطمئن شوید که تنظیمات VPN به درستی پیکربندی شده‌اند. ریستارت کردن دستگاه: ریستارت کردن دستگاه می‌تواند به رفع مشکل کمک کند. ج. مسدود کردن توسط سایت‌ها
برخی از سایت‌ها ممکن است VPNها را شناسایی کرده و مسدود کنند. برای عبور از این مسدودیت‌ها:
استفاده از سرورهای مختلف: سرورهای مختلف VPN را امتحان کنید. استفاده از ویژگی‌های مخفی‌سازی: برخی از VPNها دارای ویژگی‌هایی برای پنهان کردن ترافیک از شناسایی هستند.
با توجه به نکات ذکر شده، می‌توانید تجربه‌ای امن و مؤثر از استفاده از VPN داشته باشید و با مشکلات رایج مواجه شده و آن‌ها را برطرف کنید.
2 notes · View notes
prophets-kings · 6 months
Text
حضرت موسی
پیامبری با شریعت مستقل که دارای کتاب آسمانی تورات است. سرگذشت و پیامبری حضرت موسی به قدری دارای اهمیت بوده که در ۴۲۰ آیه و ۳۶ سوره، ۱۳۶ مرتبه نام موسی و نکاتی از زندگی حضرت موسی در قرآن بیان شده است حضرت موسی پسر عمران از قبیله لاوی بود، میریام و هارون برادر و خواهر او بودند. حضرت موسی در مصر به دنیا آمد. زمانیکه بنی‌اسرائیل به دلیل جمعیت زیادشان بعنوان تهدیدی برای مصریان شناخته میشدند.چنانچه فرعون دستور داد که تمام پسران یهودی تازه متولد شده را در رود نیل غرق کنند.عمران و یوکابد برای جلوگیری از کشته شدن موسی، او را در سبدی گذاشتند و میان نیزارهای بلند رود نیل پنهان کردند.
Tumblr media
در حالیکه خواهر موسی در همان اطراف پنهان شده بود تا از دور مراقب موسی باشد. آسیه، زن فرعون با شنیدن گریه او را پیدا کرد و نجات داد و نام او را « موسی » به معنای از آب کشیده شده گذاشت. دیگر آرزوی آسیه برای داشتن یک پسر برآورده شده بود.
حضرت موسی در شکوه تمدن مصر به عنوان پسر خوانده فرعون پرورش یافت. او که به سن مردانگی رسیده بود، از ریشه‌های عبری خود آگاه بود و دلش بحال بنی اسرائیل میسوخت.
روزی حضرت موسی شاهد ضرب و شتم وحشیانه یک غلام عبری توسط یک ارباب مصری بود بشدت عصبانی شد و مرد مصری را به طور ناگهانی کشت. موسی از ترس مجازات فرعون، به صحرای مدین گریخت و برای شعیب که بعداً با دخترش ازدواج کرد، مشغول به چوپانی شد.
خداوند، حضرت موسی را بر قوم بنی اسرائیل برانگیخت. بنی اسرائیل در دوران زمامداری حضرت یوسف به مصر آمدند و چون جمعیت آن ها فزونی یافت، قِبطیان از کثرتشان بیمناک شدند و در تضعیف ایشان کوشیدند، پس آن ها را به بندگی گرفتند و به انجام کارهای سخت واداشتند.
فرعون مصر که شاهی قدرتمند و متکبر بود، دعوی اُلوهیَّت کرد و خود را شایسته ی پرستش خواند.
در چنین اوضاعی #حضرت #موسی به مصر آمد و #فرعون را به پرستش خدای یکتا دعوت کرد و از خشم خدا ترساند، اما سودی نداشت.
Tumblr media
youtube
2 notes · View notes
amirdotpdf · 1 year
Text
از این لب که تشنه واژگان تو بود، و از دنیایی که در دریای چشمان تو وجود دارند. از دستان سرد اما پذیرا، خنده های پنهان و اشک های آشکار، و خاطراتی که وابسته به "بودن" تو هستند. از رقص های بی پروا زیر باران در همهمه خیابان، و از خیره شدن به یک قاب به گونه ای که انگار این اولین و آخرین منظره ایست که چشمان من برایم بازگو می کنند. از انتظار کودکانه برای بدرقه خورشید، بحث های شبانه با ستاره ام، و ساکت نشستن برای فهم مکالمه جیرجیرک ها. من از تمام این ها گذشتم تا چیزی فراتر از تو بیابم اما حال می دانم که چیزی فراتر از ما نیست. رفتن من، سرکش بودن این روح آزاد را روایت می کرد اما بازگشت من دال بر این است که من هنوز هم دوستت دارم.
2 notes · View notes
dateinmarsh · 2 years
Text
دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت ميله‌های قفس
آسان نيست.
I love you,
And hiding the sky
Behind prison bars
Is not easy.
Shams Langroudi
7 notes · View notes
z9366963516ahra · 1 year
Text
طراحی سایت چیست؟
طراحی سایت به ساخت و راه اندازی صفحات سایت گفته می‌شود که معمولا این کار با کدنویسی به زبان‌های مختلف برنامه نویسی و یا با استفاده از قالب‌های آماده انجام می‌شود. در آغاز، وبسایت‌ها با استفاده از زبان HTML نوشته می‌شدند و پس از آن با پیشرفت وب، طراحی‌ با استفاده از جدول‌های پنهان در صفحه و زبان HTML  منسوخ شد و استفاده از زبان CSS روی کار آمد. به زبانی ساده‌تر تعریف طراحی سایت عبارت است از ساخت صفحات وب یا ریدیزاین و بهینه سازی سایت‌های قدیمی که در بستر اینترنت انجام می‌شود.
اگر بخواهیم با یک مثال توضیح دهیم باید بگوییم که طراحی وب مانند طراحی داخلی ساختمان است هر چقدر که طراحی داخلی یک ساختمان بهتر و چشم‌گیر تر باشد افراد بیشتری را به خود جذب می‌کند.
مشاوره و انتخاب
اولین و مهمترین قدم دریافت مشاوره و انتخاب یک شرکت معتبر با رویکرد نوین و کاملا به روز است تا این شرکت بتونه بهترین تصمیم و عملکرد را برایتان در ادامه مسیر ایجاد و هموار کنه
دیجیتال مارکتینگ تاج با تمام نیرو و انگیزه در خدمت کسب و کار شماست
برای دیدن نمونه کارهای سئو و طراحی سایت اینجا کلیک کنید.
تماس: 09334131452
2 notes · View notes
natrismgraphy · 2 years
Text
photographer
Tumblr media
https://www.instagram.com/natrism_graphy
ڪجاے سینہ ...؟؟
پنهان ڪنم نامت را
ڪه تمام_من ...
آغشتہ است بہ نفسهایت.... ❤️🥰
تمام درد هايش آرام ميشود و
هوايش مهتابي…
دلم،
وقتي به ديدار روي ماهت
قرص ميشود.
💜💎❤️
#photo #zhest #عکاسی_هنری #استایل #عکاسی_فضای_باز #ژست_هنری #ایده_خلاقانه #پرتره #مشکی #مژه #چشم #style #beauty #streetstyle #bloggerstyle #photographer #photooftheday #naturephotography #instaphoto #photoshoot #photoshootideas #explore #modeling
2 notes · View notes
tafakkor · 2 years
Text
در دیاری که پُر از دیوار است…
در دیاری که پُر از دیوار است…
.. «سهراب سپهری می گوید:‌
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم میگویم:
در دیاری که پُر از دیوار است، به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟ به که باید دل بست؟»
..    .. ..   .. .. ..  
در دیاری که پُر از دیوار است، بایستی از دیوار بالا رفت، که
شاید دوستی، همدلی، هم صحبتی، آن سوی دیوار پیدا شود.
یا که باید دیوار را سوراخ کرد، تا که راهی برای دیدار همسایه یافت.
یا که باید فریاد زد تا صدای تو، از آن سوی دیوار ها شنیده شود و
صدائی، جواب صدای تو را بدهد.
یا که زمین را گود کرد، تا راهی از زیر دیوار به آن سوی آن، پیدا کرد.
.
اگر بالا رفتن از دیوار به عنوان ِ  به ناموس مردم نظر داشتن، مجازات شود،
یا سوراخ کردن دیوار، با اتهام تجاوز به اموال عمومی جریمه شود،‌
یا اگر صدای فریاد تو را، صدای کمانه کردن ِ گلوله ای جواب دهد،
یا با کندن زمین به پنهان داشتن گنج متهم شوی، که کجاست؟ بگو!
آن زمان چه؟
شاید بشود با یاد قصه های زمان کودکی، دل خود را خوش کرد،
یا با نوشتن و گفتن چیزی، دل نوشته ای، مشغول شد، اگر چه مانند
شاعران بزرگ، و یا نویسندگان توانا، با قافیه و عروض و سبک
و وزن نباشد و یا جمله بندی های استادانه نداشته باشد.
.
روز را تا، تپشی در قلب هست
و تا فکری در سر،
و یا، کُنشی در بدن،
بایست سپری کرد.
تلاش برای پیدا کردن و جستجو، برای راهی دیگر را،
نمی توان، با نمی توان گفتن، به هیچ کاری نکردن، گذراند.
..
سوز
۱۴ آبان ۱۳۹۷ –  05.11.2018
2 notes · View notes
behzadamin12 · 2 years
Text
مشاوره کسب و کار
موارد پنهان در مسیر یک کسب و کار همیشه یکی از عوامل شکست بوده است
اگر از این موارد پنهان به درستی اطلاع داشته باشیم می توانیم به عنوان یک سکوی پرش به سمت موفقیت استفاده کنیم
کسب و کارهای آنلاین نیاز به مشاوره درست و اصولی دارند بر همین اساس شما می توانید برای مشاوره گرفتن با مجموعه ما در ارتباط باشید
1 note · View note
humansofnewyork · 1 year
Photo
Tumblr media
(4/54) “My father named me Parviz, after one of Iran’s ancient kings. His story comes at the end of Shahnameh, in the historical section. Parviz was a good king. Not a great king, but a good king. His reign was a golden age of music. But he made many mistakes. His grandson Yazdegerd would be the last king of the Persian Empire. Every day on the way home from school I’d pass by the ruins of an ancient castle, where he made his final stand against the armies of Islam in 642 AD. The Battle of Nahavand was the bloodiest defeat in the history of our country. Most days when I got home I’d go straight to my room and read Shahnameh. The book opens in myth: our oldest stories, from before the written word. But the poets say our myths are even truer than our history. They emerge from the collective psyche. They hold our dreams. They hold our ideals. When Ferdowsi writes about our mythic heroes, he writes about all of us. And in Shahnameh there is no greater hero than Rostam. The Heart of Iran. A knight with the height of a cypress. And a voice to make, the hardened hearts of warriors quake. At one point in Shahnameh Iran is on the brink of defeat. Three enemy kings have joined their forces. Our armies are almost beaten. Rostam arrives at the battlefield on foot: no horse, no armor, carrying nothing but a bow and arrow. And with a single shot he slays the greatest champion of the other side. I wanted to be Rostam. My brother and I built a gym behind our garden. We took the heads off of shovels and made parallel bars. We made barbells out of clumps of dirt. We’d wrestle sixty times a day. And while we wrestled my brother’s friend would beat a drum and chant our favorite verses about Rostam: his defeat of the demon king, his battle with the dragon. There were no dragons in Nahavand, but there were ibex. They only lived at the highest elevations. And they were beautiful with their horns. I’d climb all night. I’d make my way by moonlight. The cliffs were covered in ice, a single slip could mean death. But I’d reach the summit by dawn, and watch the sun come up on herds of ibex grazing on the peaks.”
 پدرم مرا «پرویز» نام نهاد - به نام یکی از پادشاهان ساسانی. داستان خسرو پرویز در بخش تاریخی شاهنامه می‌آید. او شاه بدی نبود ولی در کار فرمانروایی لغزش‌هایی بدفرجام داشت. پادشاهی او دوران طلایی موسیقی بود. نوه‌اش یزدگرد سوم پادشاه سال‌های پایانی شاهنشاهی ساسانی بود. روزانه، در راه مدرسه به خانه، از نزدیک ویرانه‌ی کاخی باستانی می‌گذشتم که جایگاه شکست یزدگرد سوم از سپاه اسلام در سال ۶۴۲ میلادی بود. نبرد نهاوند بدفرجام‌ترین شکست تاریخ ماست. همینکه به خانه می‌رسیدم، بی‌درنگ به اتاقم می‌رفتم و شاهنامه می‌خواندم. کتاب با اسطوره‌ها آغاز می‌شود: کهن‌ترین داستان‌های ما، از دوران پیش از نوشتار. برخی می‌گویند که افسانه‌های ما از تاریخ‌مان هم راستین‌ترند. آنها از روان گروهی‌مان برخاسته‌اند. دربرگیرنده‌ی آرزوها و آرمان‌های ‌ما هستند. هنگامی که فردوسی از پهلوانان افسانه‌ای ایران می‌سراید، درباره‌ی همه‌ی ما می‌نویسد. و در شاهنامه پهلوانی والاتر از رستم نیست. قلب تپنده‌ی ایران. پهلوانی بالابلندتر و نیرومندتر از همه. به بالای او در جهان مرد نیست / به گیتی کس او را همآورد نیست. با صدایی که دل‌‌های استوار جنگجویان را به لرزه می‌انداخت. در بخشی از شاهنامه، ایران در آستانه‌ی شکست است. سپاه سه کشور به هم پیوسته‌اند. رستم پیاده به آوردگاه می‌رسد: بی اسب، بی جنگ‌افزار، تنها با دو تیر و کمانش. اسب و سردار نیرومند سپاه دشمن را از پای در می‌آورد. می‌خواستم رستم باشم. من و برادرم زورخانه‌ای پشت باغچه‌مان ساخته بودیم. دسته‌بیل‌ها را جدا کرده و با دسته‌ها میله‌های موازی (پارالِل) برپا کردیم. هالتر را از دسته بیل و گِل رُس تهیه کردیم. ما هر روز تا شصت بار کُشتی می‌گرفتیم. هنگام کشتی، دوست برادرم طبل می‌نواخت و شعرهای مورد‌علاقه‌مان را درباره‌ی رستم می‌خواند: شکست دادن دیوان، نبرد او با اژدهای پیدا و پنهان. در نهاوند اژدهایی نبود، ولی کَل و بزهای کوهی بودند. شاخ‌هایشان چه زیبا و شکوهمند بود. بر بلندترین قله‌ها می‌زیستند. تمام شب را از کوه بالا می‌رفتم. مسیرم را با روشنایی مهتاب می‌یافتم. گاه تخته‌سنگ‌ها از یخ پوشیده بودند، اندک لغزشی می‌توانست مرگبار باشد. ولی پیش از سپیده‌دم خود را به قله می‌رساندم، و به تماشای تابش آفتاب بر گله‌ی بزهای کوهی که سرگرم جست و خیز و چرا بودند، می‌نشستم
293 notes · View notes
bigbang3234 · 2 days
Text
دانلود کتاب
هنرمند، کاوشگری است که در اعماق روح خود و جهان اطرافش سفر می‌کند و یافته‌های خود را به زبان هنر بیان می‌کند. افکار یک هنرمند، دنیایی پهناور و پیچیده است که با احساسات، تجربیات، و دیدگاه‌های منحصر به فرد او شکل می‌گیرد. این افکار، نیروی محرکه‌ای هستند که آثار هنری را خلق می‌کنند و به ما امکان می‌دهند تا به جهان از زوایای دید جدیدی نگاه کنیم.
دنیای درونی هنرمند:
احساسات عمیق: هنرمندان اغلب احساسات قوی و پیچیده‌ای را تجربه می‌کنند که آن‌ها را به خلق آثار هنری وا می‌دارد. شادی، غم، عشق، خشم، ترس و امید همگی می‌توانند الهام‌بخش آثار هنری باشند.
تخیل بی‌کران: هنرمندان دارای تخیلات بسیار قوی و فعالی هستند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا دنیای اطراف خود را به روش‌های جدیدی تصور کنند و ایده‌های نوآورانه‌ای را خلق کنند.
کنجکاوی و پرسشگری: هنرمندان همواره کنجکاو هستند و به دنبال یافتن پاسخ سوالات خود در مورد جهان هستند. آن‌ها از طریق هنر، به دنبال درک عمیق‌تر از خود و جهان اطراف خود هستند.
دیدن فراتر از ظاهر: هنرمندان به جزئیات دقت می‌کنند و قادرند فراتر از ظاهر اشیاء و پدیده‌ها را ببینند. آن‌ها به دنبال معنا و نمادهایی هستند که در پشت ظاهر ساده چیزها پنهان شده است.
ارتباط با طبیعت و جهان هستی: بسیاری از هنرمندان، الهام خود را از طبیعت و جهان هستی می‌گیرند. آن‌ها به دنبال یافتن هماهنگی بین خود و جهان اطراف خود هستند.
فرآیند خلق اثر هنری:
الهام: الهام می‌تواند از هر چیزی نشأت بگیرد: یک رویداد، یک احساس، یک تصویر، یک قطعه موسیقی و... .
تفسیر و تحلیل: هنرمند الهام خود را تحلیل کرده و به آن معنا می‌بخشد.
ایجاد ایده: ایده اولیه اثر هنری شکل می‌گیرد.
انتخاب ابزار و مواد: هنرمند ابزار و مواد مناسب برای خلق اثر خود را انتخاب می‌کند.
اجرا: هنرمند ایده خود را به واقعیت تبدیل می‌کند.
بازنگری و اصلاح: هنرمند اثر خود را ارزیابی کرده و در صورت نیاز تغییراتی در آن ایجاد می‌کند.
نقش هنر در زندگی ما:
ارتباط برقرار کردن: هنر به ما کمک می‌کند تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم و احساسات خود را به اشتراک بگذاریم.
درک بهتر خود و جهان: هنر به ما کمک می‌کند تا خودمان را بهتر بشناس��م و به درک عمیق‌تری از جهان اطراف خود برسیم.
توسعه خلاقیت: هنر به ما یاد می‌دهد که خلاق باشیم و به روش‌های جدید فکر کنیم.
زیبایی‌شناسی: هنر به زندگی ما زیبایی و لذت می‌بخشد.
چگونه می‌توانیم افکار یک هنرمند را بهتر درک کنیم؟
مطالعه درباره هنر: با مطالعه درباره تاریخ هنر، سبک‌های مختلف هنری و زندگی هنرمندان، می‌توانیم درک بهتری از افکار و انگیزه‌های آن‌ها پیدا کنیم.
بازدید از موزه‌ها و گالری‌ها: بازدید از نمایشگاه‌های هنری به ما این امکان را می‌دهد تا آثار هنری مختلف را از نزدیک ببینیم و به دنیای درونی هنرمندان نزدیک‌تر شویم.
شرکت در کارگاه‌های هنری: شرکت در کارگاه‌های هنری به ما این امکان را می‌دهد تا خودمان به صورت عملی تجربه خلق هنر را داشته باشیم.
خواندن کتاب‌های هنری: بسیاری از هنرمندان خاطرات و تجربیات خود را در قالب کتاب منتشر می‌کنند که می‌تواند به ما کمک کند تا افکار آن‌ها را بهتر درک کنیم.
برای مثال، اگر علاقه‌مند به درک بهتر دنیای نقاشی هستید، می‌توانید کتاب‌هایی درباره زندگی و آثار نقاشان معروف مانند ونگوگ، پیکاسو یا داوینچی را دانلود کنید.
در نهایت، افکار یک هنرمند، یک جهان بی‌پایان از خلاقیت و احساس است که می‌تواند به ما الهام بخشد و به ما کمک کند تا به جهان اطراف خود به شیوه‌ای جدید نگاه کنیم.
کلمات کلیدی: افکار هنرمند، خلاقیت، هنر، احساسات، الهام، نقاشی، دانلود کتاب، موزه، گالری
نکته: این متن تنها یک معرفی کوتاه از دنیای افکار یک هنرمند است و برای درک بهتر این موضوع، مطالعه بیشتر و تجربه مستقیم هنر توصیه می‌شود
0 notes
gamebato · 6 days
Text
بازی The Uncertain Light At The End یک بازی در ژانر آینده برای کامپیوتر می باشد , در این بازی کدهای پنهان و معماهایی وجود دارد , هر چند دشمنان فیزیکی وجود دارند، اما معماها و چالش‌های منطقی که دوک باید حل کند نیز به عنوان “دشمنان” تلقی می‌شوند. این چالش‌ها به او اجازه نمی‌دهند به راحتی پیش برود و توازن خاصی را ایجاد می‌کنند.
0 notes
kafchak · 12 days
Text
درخشش ظرافت: سفری به دنیای قاشق چنگال‌های طلایی
Tumblr media
وقتی صحبت از قاشق چنگال‌های طلایی می‌شود، ذهن‌ها به سوی تجمل و لوکسی می‌رود که از دل فلزات گران‌قیمت بیرون کشیده شده باشد. اما در واقعیت، این زیبایی و درخشش بیشتر از یک جادوی فناوری است که برای خلق زیبایی پایدار در زندگی روزمره به کار می‌رود.
رمز و رازهای پوشش طلایی
درخشش خیره‌کننده قاشق چنگال‌های طلایی حاصل لایه‌ای نازک از پوشش‌های پیشرفته است. دو روش عمده برای ایجاد این لایه وجود دارد که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند:
آبکاری سنتی: این روش به وسیله یک لایه طلایی نازک روی سطح قاشق چنگال‌ها، جلوه‌ای از زیبایی و شکوه را ارائه می‌دهد. با این حال، این پوشش ممکن است در برابر فرسایش و آسیب‌های روزمره کمتر مقاوم باشد.
تکنولوژی PVD: برای آن‌هایی که به دنبال پایداری و زیبایی در طولانی‌مدت هستند، این روش انتخابی هوشمندانه است. فناوری PVD یک پوشش مقاوم ایجاد می‌کند که نه تنها در برابر خراش‌ها مقاوم است، بلکه دوام و جلوه‌ای همیشگی به قاشق چنگال‌ها می‌بخشد.
هنر مراقبت از قاشق چنگال
برای حفظ و مراقبت از این آثار هنری باید نکاتی را در نظر داشت:
استفاده از شوینده‌های ملایم و پرهیز از آب داغ به حفظ کیفیت و درخشش این لوازم کمک می‌کند. همچنین، خشک کردن سریع آن‌ها پس از شستشو مانع از ایجاد لکه‌های آبی روی سطح می‌شود.
نگهداری در مکانی خشک و دور از نور مستقیم خورشید به حفظ رنگ و دوامشان می‌انجامد.
برق انداختن دوره‌ای این لوازم نیز می‌تواند زیبایی و جلوه اولیه آن‌ها را ماندگار کند.
ایجاد پیوندی میان هنر و استفاده
برندهایی مانند کفچک با تلفیق هنر و فناوری، محصولاتی ارائه می‌دهند که نه تنها کارآمد بلکه زیبا و ماندگار هستند. این برندها با شناخت نیازها و انتظارات مشتریان خود، ترکیبی ارتقا یافته از زیبایی و دوام را ارائه می‌دهند که برای معتقدان به زندگی زیبا و پرنیان مناسب است.
قاشق چنگال‌های طلایی نه تنها ابزاری برای غذا خوردن بلکه نمادی از توجه به جزئیات و ظرافت در زندگی روزمره هستند. این وسایل می‌توانند هر لحظه ساده‌ای را به لوبیایی از خاطرات زیبا و دلنشین تبدیل کنند. انتخاب دقیق و مراقبت از این گوهرهای درخشان، می‌تواند جادوی کوچک اما پایداری به زندگی روزانه ما بیافزاید.
طلایی‌هایی که داستان می‌گویند
قاشق چنگال‌های طلایی بیشتر از اشیائی برای استفاده روزمره هستند؛ آن‌ها قصه‌هایی از فرهنگ، سنت و هنر را با خود به میزهای غذاخوری ما می‌آورند. در بسیاری از فرهنگ‌ها، استفاده از ظروف طلا و نقره نمادی از احترام به مهمانان و قدردانی از لحظات مشترک است. این قطعات، تاریخچه‌های غنی را در خود پنهان می‌کنند و هر کدام داستانی برای گفتن دارند.
رویای یک پذیرایی شیک
در دنیای امروز، جستجو برای محصولاتی که هم زیبا باشند و هم مقرون‌به‌صرفه به نظر می‌رسد، بسیار حائز اهمیت است. برندهایی مانند کفچک این تلاش‌ها را با ارائه محصولات با کیفیت و مقرون‌به‌صرفه، به خوبی درک کرده‌اند. آن‌ها محصولاتی ارائه می‌دهند که نه تنها در ظاهر جذاب هستند بلکه با دوام و مقاوم نیز می‌باشند.
الهامی برای ایجاد لحظات خاص
آماده‌سازی یک میز پذیرایی با وسایلی پر زرق و برق مانند قاشق چنگال‌های طلایی، می‌تواند هر مهمانی را به تجربه‌ای فراموش‌نشدنی تبدیل کند. چه برای جشن‌های خانوادگی، چه برای مناسبت‌های رسمی، این وسایل قادرند حال و هوای ویژه‌ای به فضا ببخشند.
همچنین، طراحی‌های متنوع و خلاقانه این قاشق چنگال‌ها می‌تواند الهام‌بخش عاشقان دکوراسیون و طراحی باشد. انتخاب یک ست طلایی مدرن یا حتی کلاسیک می‌تواند توازنی زیبا بین سنت و مدرنیته ایجاد کند.
پایان‌بخشیدن به یک تجربه لوکس
استفاده از این قاشق چنگال‌ها نه تنها غذایی خوشمزه‌تر بلکه تجربه‌ای زیباتر ارائه می‌دهد. با توجه به تمامی ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های موجود در ساخت این لوازم، ارزش آن را دارد که زمانی را به مراقبت از آن‌ها اختصاص دهیم. با این کار، مطمئن خواهیم بود که در طول زمان، همواره از زیبایی و درخشندگی آن‌ها بهره‌مند خواهیم شد.
قاشق چنگال‌های طلایی، به‌عنوان قطعاتی باورنکردنی از زیبایی و ذوق هنری، تجلی‌یافته‌اند تا هر روز عادی را به روزی خاص و خاطره‌انگیز تبدیل کنند.
0 notes