Tumgik
#ابزورد
netnevesht-blog · 6 years
Text
نقد فیلم مادر قلب اتمی ساخته‌ی علی احمدزاده؛ رانده شده از بهشت
نقد فیلم مادر قلب اتمی ساخته‌ی علی احمدزاده؛ رانده شده از بهشت
مادرِ قلب اتمی دومین ساخته‌ی بلند علی احمدزاده بعد از مهمونی کامی (فیلمی که هرگز مجوز اکران سراسری در کشور را دریافت نکرد و عاقبت با رضایت عوامل فیلم در اقدامی جسورانه در فضای مجازی منتشر شد) است. مادرِ قلب اتمی، فیلمی شبانه است که در بستری سوررئالیستی-روانی شکل می گیرد. داستان آرینه (ترانه علیدوستی) و نوبهار (پگاه آهنگرانی)، نماینده‌ی قشر جوانِ طبقه‌ی بورژوا یا متوسط رو به بالای ایران معاصر است…
View On WordPress
1 note · View note
arashdarbedar · 7 years
Video
#مسجد_سليمان #تظاهرات_سراسرى #ابزورد #هموطن_بپاخیز #تظاهرات_سراسری #راهپیمایی #هموطن_حمایت #اعتصابات_سراسری #کرمانشاه #خوزستان #اصفهان #شیراز #رشت #لرستان #خرم_آباد #بندرعباس #فراخوان_عمومی #ایذه #دورود #تبریز #قم #ایلام #تهران #زنجان #اهواز #ارومیه #ما_همه_باهم_هستیم_نترسید_نترسید #هموطن_به_پا_خیز #تجمع_سکوت #مسالمت_آمیز #مشهد
0 notes
takostad · 3 years
Text
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو
Tumblr media
کتاب بیگانه (به فرانسوی: L’Étranger) اثر آلبر کامو است که در سال ۱۹۴۲ در انتشارات معروف گالیمار منتشر شد و متن آن از اصلی‌ترین آثار فلسفهٔ ابسوردیسمبه‌شمار می‌آید. اولین نسخه از رمان بیگانه در تیراژ 4400 نسخه منتشر شد؛ اما تبدیل به یک کتاب پرفروش نشد. این رمان بعدها بسیار موردتوجه بزرگان و متفکران قرار گرفت که بخشی از این موفقیت را مدیون مقاله‌ای است که ژان پل سارتر برایش نوشت. سارتر در مقدمه‌ای که برای این کتاب نوشت، آن را در میان آثار ادبی عصرشان بیگانه دانست. به‌این‌جهت که رمان بیگانه زوایای پنهانی دارد که همگان هنوز به درک درستی از آن نرسیده‌اند. این رمان در کنار کتاب اسطوره سیزیف و کتاب کالیگولا سه‌گانه پوچی را شکل می‌دهند. درواقع در کتاب‌های بیگانه و کالیگولا، ما تنها شاهد «تجربه احساس‌ پوچی» به‌واسطه شخصیت‌های داستان هستیم. ولی در کتاب اسطوره سیزیف کامو نه به تجربه پوچی، بلکه به «مفهوم پوچی» می‌پردازد و به شکل یک پژوهش، موضوع پوچی را برای مخاطب روشن‌ می‌کند. سبک این رمان و همچنین درون‌مایه‌های اصلی آن، کتاب را به یکی از بهترین مثال‌ها�� فلسفه‌ی مورد علاقه‌ی کامو، یعنی وجودگرایی (Existentialism) و همچنین ابزورد (Absurdism) تبدیل‌ کرده است. بسیاری از منتقدان کتاب بیگانه را جزء بهترین آثار کلاسیک قرن‌ بیستم می‌دانند و نشریه لوموند فرانسه در سال ۱۹۹۹ آن را جزء صد کتاب برتر قرن قرار داده است. این کتاب تابه‌حال چهار بار توسط مترجمین مختلف به انگلیسی برگردانده‌ شده و صد البته به زبان‌های دیگر دنیا نیز ترجمه شده است. در ایران اولین‌بار توسط علی‌اصغر خبره‌زاده با ویراستاری و تصحیح جلال آل‌احمد به فارسی برگردانده شد. پس از آن‌ها مترجمان متعدد دیگری این کتاب را دوباره به فارسی برگردانده‌اند.
آلبر کامو کیست؟
آلبر کامو  نویسنده‌ی مشهور الجزایری‌فرانسوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکده‌ای واقع در الجزایر متولد شد. در طول زندگی نسبتا کوتاهش که در ۴ ژانویه ۱۹۶۰ بر اثر تصادف پایان گرفت، به خلق آثار ادبی زیبایی پرداخت. او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی بود و همچنین خالق کتاب مشهور بیگانه و مقاله جریان‌ساز افسانهٔ سیزیف است. کامو سال ۱۹۵۷ در سن ۴۴سالگی به خاطر آثار مهم ادبی که به‌روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد،‌ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ (با ۴۳سال سن) جوان‌ترین برنده‌ی جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسنده‌ی زادهٔ قارهٔ آفریقا است که این عنوان را کسب کرده‌ است. همچنین کامو در‌ بین برندگان نوبل ادبیات، کمترین طول عمر را دارد؛ زیرا دو سال پس از بردن جایزهٔ نوبل درگذشت. باوجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته می‌شود او همواره این برچسب خاص را رد می‌کرد.‌ در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۴۵ کامو هرگونه همراهی با مکاتب ایدئولوژیک را تکذیب می‌کند و می‌گوید: «نه، من اگزیستانسیالیست نیستم. هم سارتر و هم من همیشه متعجب بوده‌ایم که چرا نام ما را پهلوی هم می‌گذارند».
داستان کتاب بیگانه چیست؟
آلبر کامو در کتاب بيگانه، یعنی معروف‌ترين اثر خود، سياهی موجود در پوچی را روشن می‌کند. او سعی بر استدلال ندارد و نمی‌خواهد که عقيده​‌ی خود را به کسی اجبار کند، تنها شرح می‌​دهد و مخاطب را با معظل مورسو و يا شايد خودش آشنا می‌‌کند. منطق و واقع‌گرايی زياد ترسناک است و می‌​تواند انسان را در قعر چاهی از بی‌تفاوتی و پوچی بفرستد. به‌طوری‌که حتی مرگ، ازدواج و هرگونه اهداف ديگر را بی‌اهميت جلوه دهد. مسلما شخصی با اين حجم از بی‌تفاوتی، برای اطرافيانش همچون علامت سوالی است و حتی دوستانش از درک او عاجز هستند. کامو با قلم حرفه‌ای و فضاسازی‌​های جذاب​، استفاده از جملات کوتاه ولي سرشار از مفهوم اين مشکل را برای خواننده برطرف کرده​ است. وقتی مورسو داستانش را برای‌مان روايت می‌کند هرچه جلوتر می‌رود، با شخصيتش بيگانه‌تر می‌شويم. شخصی که در کارش فردی وظيفه‌شناس، در ميان آشنايان انسانی درست‌ و منطقی است ما را با ديدگاه‌های عجيبش شگفت‌​زده می‌​کند. کتاب با جمله‌ی «مادرم امروز مرد. شايد هم ديروز، نمی‌​دانم» شروع می‌​شود! از همان ابتدا بی‌​تفاوتی وحشتناک او ما را شوکه می‌​کند. در ادامه متوجه می‌شويم که به مسائل ديگری هم‌چون ازدواج با رفيقه‌اش، آينده‌ی‌شغلی، مرگ يا زندگی خودش نيز اهميت نمی‌​دهد؛ حتی درجايی می‌​گويد که همي��ه در زندگی شعارش «هر چه پيش آيد خوش آيد» است. بی‌حس‌بودن او به مسائل مختلف به‌گونه‌ای است که دائم نشان می‌​دهد که هيچ چيز برای او فرقی ندارد و اين بيان‌گر پوچ‌گرایی شديد او است؛ در همین‌باب کامو در بخشی از کتاب بیگانه می‌گوید: از من پرسيد آيا حاضرم با او ازدواج کنم! جواب دادم برايم فرقی‌ نمی‌​کند و اگر او بخواهد ما می‌​توانيم اين کار را بکنيم. آن‌وقت خواست بداند که آيا دوستش دارم؟ همان‌طور که يک بار ديگر به او جواب داده بودم، جوابش را دادم که اين حرف هيچ معنايی ندارد ولی بی‌​شک دوستش ​‌ندارم. در پايان بخش اول مورسو به علت گرمای‌ بيش‌​از​حد هوا و خستگی مردی را می‌​کشد! و همين امر باعث می‌​شود که تمام اتفاقات به‌ظاهر عادی که از ابتدای کتاب رخ‌ داده در بخش دوم بررسی‌ شود و بر عليه او در دادگاه استفاده شود که خود اين امر به جذابيت داستان اضافه می‌​کند؛ تا اينکه به مرحله‌​ای می‌​رسد که مورسو برای اولين‌بار در طول کتاب احساساتش برانگيخته می‌شود و می‌خواهد گريه ​کند. زمانی‌که شدت‌ تنفر مردم را احساس‌ می‌​کند، در آن زمان خود را کاملا تنها و بيگانه می‌​بيند. دراین‌ قسمت کتاب، می‌خوانیم: «بعد از سال‌ها برای اولین‌بار میل عجیبی به گریه‌کردن در من برانگیخته شد. زیرا حس‌کردم که چه اندازه مورد نفرت همه‌ی این مردم هستم» هرچه می‌​گذرد اين احساس بيگانگی و تنهايی مورسو بيشتر می‌شود تا جايی‌​که به این مسئله نیز عادت می‌کند و با کمال بی‌​تفاوتی و در آرزوی «تماشاگران بیش‌تر در روز اعدام» به استقبال مرگ می‌رود و با خود می‌گوید: «مثل این‌که خشم بی‌اندازه مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته بود. برای اولین‌بار خود را به دست بی‌قیدی و بی‌مهری جذاب دنیا سپردم و از این‌که درک کردم دنیا این‌قدر به من شبیه است و بالاخره این‌قدر برادرانه است، حس کردم که خوش‌بخت بوده‌ام و باز هم خواهم بود» كامو می‌گوید برای مقابله با پوچی اولین راه‌حل، خودكشی است و معمولا كسانی كه باور به پوچی دارند، برای نجات خود خودكشی می‌كنند و به زندگی معنا می‌بخشند. او راه‌حل بهتر را ادامه‌ی زندگی با وجود اعتقاد به‌ پوچی و بی‌معنی‌بودن آن می‌داند و حتی قهرمان‌شدن در زمینه‌ی خلاقیت در پوچی را پیشنهاد می‌کند.
آلبر کامو درباره‌ی کتاب بیگانه چه می‌گوید؟
هنگامی‌که در سال ۱۹۵۵ از کامو در مورد معنی کتاب بیگانه پرسیدند، وی در جواب گفت: «من خلاصه‌ی بیگانه را خیلی‌وقت پیش اعلام‌ کردم ولی از آنجا که جملات من به شدت پرتناقض بود، معنای اصلی آن به درستی درک‌ نشد. خلاصه‌ی بیگانه از نظر من اینگونه است: «در جامعه‌ای که در آن شخصی در مراسم تشییع جنازه‌ی مادرش گریه‌ نمی‌کند، باید ریسک محکوم‌شدن به مرگ را بپذیرد». منظور من از این جمله این بود که قهرمان کتاب من محکوم‌ می‌شود زیرا حاضر نیست هم‌رنگ جماعت شود و درنتیجه برخلاف جریان شنا می‌کند؛ به‌ این معنی او با جامعه‌‌ای که در آن می‌زید، بیگانه است. در حاشیه، در کناره‌ی زندگی خصوصی، منزوی، و لذت‌جویانه پرسه‌ می‌زند. اگر آدم از خودش بپرسد که مورسو از برای‌ چه در بازی همگانی شرکت‌ نمی‌کند، پاسخش ساده است: «مورسو از دروغ‌گفتن دوری‌ می‌کند. دروغ‌گفتن نه تنها آن است که چیزی را که حقیقت‌ ندارد بگوئیم؛ بلکه اگر راست‌تر از آنچه هست بگوئیم و در مورد دل انسان، بیشتر از آنچه احساس می‌کنیم، بگوئیم نیز دروغ‌ گفته‌ایم. این کاری است که همه‌مان هر روز می‌کنیم تا زندگی را ساده‌ گردانیم. او، به خلاف آنچه می‌نماید، نمی‌خواهد زندگی را ساده‌ گرداند. مورسو می‌گوید که او چیست، از بزرگ‌جلوه‌دادن احساس‌هایش سرباز می‌زند و از این بابت جامعه بی‌درنگ احساس‌ خطر می‌کند. پس، به دیدۀ من مورسو آدمی وازَدِه نیست، بلکه انسانی است بیچاره‌، عریان و دلباختۀ خورشیدی که سایه به‌جا نمی‌گذارد. مورسو نه همان بی‌بهره از حساسیت نیست بلکه اشتیاقی ژرف (ژرف از آن‌رو که خاموش است) به او جان‌ می‌بخشد. اشتیاق به مطلق‌ و راستی. این راستی هنوز منفی است، راستیِ بودن و راستیِ احساس‌کردن، ولی بدون آن هیچ فتحی بر خود و بر جهان هرگز شدنی نیست. بنابراین، آدمی چندان برخطا نیست که در بیگانه سرگذشت انسانی را بخواند که بدون هیچ‌گونه نگرش قهرمانانه می‌پذیرد که جانش را بر سرِ راستی بگذارد».
خوب است بدانیم
کتاب بیگانه زمانی به نگارش درآمد که الجزایر هنوز مستعمره فرانسه در شمال آفریقا بود. کامو از پدری فرانسوی که در الجزایر بزرگ‌ شده بود و مادری خدمتکار در محیطی فقیرانه در الجزایر به دنیا آمد. شرایط‌ جغراقیایی و فرهنگی خاصی در زمان رشد و بلوغ کامو در الجزایر حاکم بود. شرایط فرهنگی که ملغمه‌ای از فرهنگ اروپایی و عربی الجزایر بود. وجود اندیشه های گوناگون فلسفی و اخلاقی به همراه جنبش‌های آزادی‌خواه و استقلال‌طلب و حتی آب‌وهوای خشک و کویری الجزایر تاثیرات خاصی در خلق اثر کتاب بیگانه داشته‌اند. مورسو شخصیت اصلی داستان بیگانه در اصل کسی نیست جز قسمتی از وجود خود کامو،وجودی که در آن، شرایط ویژه‌ی الجزایر به دلیل چندگانگی فرهنگی دچار نوعی ابتذال و پوچ‌گرایی شده است. فقر اقتصادی یکی دیگر از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار بر احساسات و رفتار مورسو است؛ برای نمونه می‌توان به هنگامی اشاره کرد که مورسو مادرش را به‌خاطر ناتوانی مالی به نوانخانه می‌سپارد. باور به پوچ‌گرایی در مورسو زمانی ظاهر می‌شود که نه‌تنها او به مادرش در نوانخانه سر نمی‌زند، بلکه زمانی که مادرش فوت می‌کند هم احساس سوگواری یا ناراحتی از خویش نشان نمی‌دهد. این یکی از نخستین قدم های او برای شکستن هنجارهای اجتماعی است که جلوتر در داستان حتی برای دادگاه از ارتکاب به قتل نابخشودنی‌تر است چراکه از هر دیدگاهی مادر وجود مقدسی است و رفتار با زندگی یا مرگ او قابل تعمق و درخور احترام و احساسات بسیار است. فیلمی با همین عنوان (Lo Straniero) بر اساس کتاب بیگانه و به کارگردانی لوچینو ویسکونتی پوینزو در سال ۱۹۶۷ ساخته شده است. منبع: مجله بوکامو Read the full article
0 notes
albaloumag-blog · 6 years
Text
نقد و بررسی فیلم قتل با مرگ (Murder By Death): شوخی با جنایت
https://albalou.com/2018/08/26/%d9%86%d9%82%d8%af-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%b1%da%af/
نقد و بررسی فیلم قتل با مرگ (Murder By Death): شوخی با جنایت
“قتل با مرگ” اثر کمیک رابرت مور است که در نوع پرداخت ژانریک، با در نظر گرفتن ضعفهایش می تواند فیلم ستایش برانگیزی باشد. اثری که در دل گونه ی جنایی – معمایی با پرسناژهایی آشنا و تیپیکال، شوخی مضمونی کرده و اساسا با چنین رویکردش، مخاطب را سرگرم می کند. فیلم که اقتباسی از رمان نیل سایمون می باشد در مورد یک مهمانی از پیش تعیین شده توسط یک میلیونر مرموز بنام لیونل توآین (ترومن کاپوتی) است که جمعی از کارآگاهان نخبه را به عمارت مجللش دعوت نموده تا آنها را به بازی بگیرد. در شروع تیتراژ ما با نمایش آدمک های ماکتی ای مواجه هستیم که نوبت به نوبت معرفی شده و از همینجا فیلم برای بیننده فضای خود را آشناپنداری کرده تا او بداند که با یک اثر کمدی طرف است. سپس دستهایی مرموز به سبک آثار جنایی – معمایی نمایان شده که در حال پاکت زدن نامه های دعوت است و مستخدم به اصطلاح نا بینای آقای توآین که تمبرها را اشتباهی به میز می چسباند. سپس به سراغ مهمانان رفته و فیلمساز هر یک را در مسیر آمدن در داخل ماشین هایشان به ما معرفی می کند.
کاراکترهای فیلم همانطور که از مدل تیپ سازی شان مشخص است کاملا به پرسناژهای آثار شاخص جنایی نهیب می زنند. سیدنی وانگ (پیتر سلرز)، کارآگاهی چینی که بسیار شبیه به “چارلی چان” از رمان های جنایی “ارل دیر بیگرز” بوده که به همراه پسر خوانده ی خود وارد ماجرا می شود. او در تمام طول فیلم مغز متفکر و از همه زرنگ تر است. پس از او با کارآگاه فرانسوی میلو پریر (جیمز کوکو) به همراه راننده اش طرفیم که از نوع میمیک و گریمش بسیار به “هرکول پوآرو” شخصیت محبوب رمان های “آگاتا کریستی” شباهت دارد. او به مانند پوآرو بر روی اصالت بلژیکی اش پافشاری کرده و شکمو است. زوج سوم، دیک (دیوید نیون)و دورا ( مگی اسمیت) چارلستون هستند که دقیقا با دو کاراکتر “نیک و نورا چارلز” در مجموعه داستان های مرد لاغر اثر “داشیل همت” قرابت تیپیکال دارند. سم دیاموند (پیتر فالک) و تس کفینگتون (الن برنان) زوج بعدی بازی آقای توآین محسوب می شوند که از نوع شک و تردیدها و تیپ سم می توان او را تشبیهی کمیک وار از شخصیت “سم اسپید” در داستان شاهین مالت اثر “داشیل همت” دانست که در کنار زن اغواگر و مرموزی همراه است. در نهایت نوبت به خانم جسیکا ماربل (السا لنکستر) می رسد که به صورت واضح، کنایه ی فیلمساز به کاراکتر “خانم مارپل” کارآگاه زرنگ در داستان های “آگاتا کریستی” است. او تنها به این مهمانی نیامده و در موقیعتی کمیک، پیشخدمتش را با ویلچر با خود به خانه ی آقای توآین آورده است.
حال با تشابه سازی این کاراکترها در تیپ و اکت هایشان فیلمساز به سراغ کار اصلی اش که شوخی با موتیف های شاخص ژانر جنایی است، رفته و تک تک موقعیت ها را در میزانسن بسته اش خلق می کند. اصولا فیلم ساختار اصلی خود و درام اش را در ایجاد کردن وضعیت کمیک بر پایه ی تم جنایی که آنهم زیاد جیز جدی ای نیست بنا کرده و با همه چیز به سان اتمسفری ابزورد شوخی می نماید. البته باید ذکر کرد که “قتل با مرگ” یک اثر شاخص با ملاک های ابزوردیسم نمایشی نیست اما از المان های این سبک استفاده کرده و مانند نامش، به پارادوکس ها و اصطکاک ترادفات ضمنی می پردازد. از ابتدای ورود مهمان ها به خانه تا شروع بازی توسط آقای توآین همه چیز در روندی جفنگ و هذیانی به سر می برد. از نوع تله های قتل گرفته که تا به آخر فیلمساز با این موتیف ها شوخی می کند تا ابستره شدن اتمسفر که اوج کنایه زدن به آثار جنایی – معمایی است. به بیانی در طول فیلم ما همچون بازی آقای توآین شاهد بازی با شاخصه های یکی از ژانرهای مهم تاریخ سینما هستیم تا جایی که در پایان فیلم زمانی که صاحب خانه پیروز می شود به مهمانان شکست خورده می گوید: “دیگر جایی برای رجز خوانی ها و قصه پردازی های قهرمانانه تان در پایان قصه های جنایی نیست” و برای ایجاد شوک و دور زدن کلیشه، فیلم با فائق آمدن آنتاگونیست بر کارآگاهان زرنگ تمام می شود. گویی همه چیز به صورت عکس در حال روایت است و همه چیز و همه کس به مانند ماکت ها شوخی جلوه می کند.
با احتساب همه ی اینها فیلم ضعف هایی هم در اجرا و گره گشایی در برخی از قسمت های پیرنگ دارد. برای نمونه روشن نشدن دقیق پایان فیلم و کاراکتر آقای توآین، با اینکه در سکانس گره گشایی، با دو خبر متناقض از مرگ او طرفیم. سپس روشن نشدن کاراکتر دقیق پیشخدمت یا به کار گیری ضعیف و غیر تاثیر گذار از موتیف های فوتوریستی مانند انسان های ماشینی و قدرت الکترونیکی خانه می توان بخشی از ضعف های فیلم به حساب آورد. ولی با تمام اینها ” قتل با مرگ” در ساحت نمایشی خود بسیار اثر جالب و سرگرم کننده ای است. اثری که برای نمونه فیلم “سرنخ” محصول ۱۹۸۵ ساخته ی جاناتان لین (قبلا نقدش را در سایت گذاشتیم) از این فیلم الهام گرفته است.
نام: قتل با مرگ (Murder By Death)(1976)
کارگردان: رابرت مور
امتیاز: ۱۰ / ۷
بخوانید: نقد و بررسی فیلم گاتاکا
0 notes
ketabism · 7 years
Photo
Tumblr media
• پژوهشی فلسفی از آلبرکامو که در آن به موضوعاتی از قبیل خودکشی فلسفی، پوچی، پوچ گرایی و ... می پردازد. آلبرکامو برای اولین بار در این مقاله واژه ابزورد را به کار می برد که بعدها الهام بخش گونه ای از تئاتر بنام تئاتر پوچی گردید‌. ‌ خوره در روح انسان است و در آنجا باید جستجویش کرد. ‌ ‌ ‌نیچه می‌گوید: 《ه��ر، و نه هیچ چیز دیگر. برای اینکه حقیقت باعث مرگمان نشود، هنر را داریم.》 ‌ ‌عکس و متن از: @goodreads1 www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #آلبر_کامو #اسطوره_سیزیف #افسانه سیزیف #مهستی_بحرینی #انتشارات_نیلوفر (at Tehran, Iran)
0 notes
bonian-n · 7 years
Text
جدیدترین اظهارات پیمان قاسم‌خانی درمورد‌ مهران مدیری
جدیدترین اظهارات پیمان قاسم‌خانی درمورد‌ مهران مدیری
سینما و تلویزیون > رادیو و تلویزیون – همشهری آنلاین: پیمان قاسم‌خانی در جدیدترین گفت‌وگویش گفت: ««اسم مهران مدیری همیشه روی پیشانی من هست و هر جا می‌روم مجبورم توضیحاتی درمورد او بدهم. واقعا برایش آرزوهای خوب می‌کنم و امیدوارم فیلمش خیلی زیاد بفروشد. به هر حال او صاحب سبک است و به گردن کمدی ما حق دارد.»
به گزارش فوج نیوز، پیمان قاسم‌خانی شامگاه (۱۴ مردادماه) میهمان چهارمین قسمت از سری جدید برنامه زنده اینترنتی سی‌وپنج به سردبیری و اجرای فریدون جیرانی بود. او در این برنامه از فعالیت‌هایش به عنوان فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان و همکاری‌اش با مهران مدیری، رضا عطاران، کمال تبریزی و پژمان جمشیدی گفت.
در ابتدای این برنامه فریدون جیرانی به یکی از فرازهای سخنرانی حسن روحانی رئیس جمهور در مراسم تنفیذ اشاره کرد و گفت: «این فراز مهمی است برای ما؛ ما آموخته‌ایم که جامعه ایرانی از لحاظ سبک زندگی دارای تنوع است. زنان، مردان، جوانان، روستاییان و شهرنشینان ما به یک شیوه زندگی نمی‌کنند و همه برداشت یکسانی از فرهنگ و هنر ندارند. تفاوت و تنوع را باید به رسمیت شناخت و پاس داشت.»
او ادامه داد: «به نظر من این فراز خیلی مهم است از این جهت که نشان‌دهنده پذیرش تنوع و تکثر در جامعه و پاس داشتن آن است. ضمن اینکه مقام معظم رهبری هم این تنوع و تفاوت را قبول کرده‌اند و گفته‌اند مردم باید به رغم این تفاوت و تنوع در کنار هم با آرامش زندگی کنند. ما هم دوست داریم در کنار هم با آرامش زندگی کنیم، به شرط اینکه همه به همدیگر، اندیشه‌ها و تفکر همدیگر احترام بگذاریم و به جای دعوا می‌توانیم فیلم بسازیم و جواب همدیگر را با فیلم و تفکر بدهیم.»
جیرانی افزود: «این نکته مهمی است و امیدوارم در چهار سال آینده این تفاوت و تنوع و تکثر در عرصه سینمای ما به رسمیت شناخته شود و دعوایی وجود نداشته باشد.»
پس از آن بخش‌هایی از صحبت‌های مهراب قاسم‌خانی و سروش صحت درمورد پیمان قاسم‌خانی و بخش‌هایی از کارهای او به نمایش در آمد.
پیمان قاسم‌خانی با حضور در استودیوی برنامه سی‌وپنج و در پاسخ به اولین سوال جیرانی درمورد اینکه آیا در فضای سیاسی و در جریان اخبار مربوط به تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هستید، گفت: «من سیاست را از همیشه دیدگاه فرهنگ نگاه می‌کنم و طبعا طرفدار گروهی هستم که به فرهنگ بهای بیشتری بدهد. واقعیت این است که من بیشتر سیاستگذاری فرهنگی مملکت را دنبال می‌کنم. من با تغییر وزیر ارشاد تفاوت چندانی مشاهده نکردم بنابراین اسامی علیرغم احترامی که برایشان قائل هستم فرق چندانی برایم ندارد؛ فکر می‌کنم حادثه بزرگ‌تری باید رخ بدهد. شاید سیاست‌های فرهنگی با یک شخص قرار نیست تغییر کند.»
او درمورد آن حادثه بزرگ‌تر شرح داد: « همیشه اهالی فرهنگ تحت فشارهایی بودند، ما همیشه سانسور شدیم. تصورم این است که ما کمی به فضای بیشتری برای تنفس و اعتماد بیشتر احتیاج داریم. من بیشتر سرگرم کارهای خودم هستم اما قطعا در دوران آقای روحانی احساس بهتری دارم تا دوره پیش ولی فشارهای بیرونی را هم درک می‌کنم. ممکن است دولت علاقه‌مند باشد که کنسرت‌ها برگزار شود و اتفاقات ناگواری در این راستا رخ ندهد اما این را هم می‌دانم که همه چیز در اختیار دولت نیست و به همین علت معتقدم در حد کلان‌تر باید به مسائل پرداخت.»
اصراری به کار کردن در ژانر کمدی سیاسی ندارم
نویسنده و بازیگر فیلم «سن پترزبورگ» در پاسخ به این پرسش جیرانی که سینمای کمدی چقدر نیاز به فضای آزاد دارد، گفت: « سینمای کمدی به اندازه سایر ژانرها نیاز به آزادی دارد، اما ما محدودیت زیادی برای شوخی با اقوام، اصناف و شغل‌های مختلف را هم در کنار سانسورهای رایج و خطوط قرمزی که می‌شناسیم و سعی می‌کنیم به طرف آنها نرویم، داریم. تعمیم یک شخص یا کاراکتر در یک فیلم به یک قوم و صنف یکی از مشکلاتی است که ما داریم.»
او در جواب این سوال که برای نوشتن متن کمدی آزادی‌های سیاسی مهم‌تر است یا آزادی‌های اجتماعی، گفت: «ژانر کمدی سیاسی یک زیرژانر کوچکی است که من به شخصه نیاز و اصراری به کار کردن در ژانر کمدی سیاسی ندارم و انواع دیگر کمدی برایم جذاب‌تر است. ما در همین جامعه زندگی می‌کنیم و خطوط عرفی جامعه را می‌شناسیم، طبیعتا با حفظ اصول و خطوطی که خودمان به خوبی از آنها اطلاع داریم متن‌هایمان را می‌نویسیم. یک شوخی‌هایی به شوخی جنسی مشهور است که حتی این نوع از شوخی‌ها هم حدود خودش را دارد و تا حدی در عرف جامعه قابل قبول است، ولی این تبدیل به یک ابزاری شده که هر گاه می‌خواهند فیلمی را بزنند، می‌گویند شوخی جنسی دارد و به طور کلی هر شوخی در این جنس را برنمی‌تابند! اینها شوخی است و در حد عرف جامعه قابل قبول است. البته نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه برخی فیلم‌ها در تسویه حساب‌های سیاسی می‌افتد، مثل مارمولک و شب‌های برره. من در خانه نشسته‌ام و مشغول کارم هستم و از همین جامعه هم الهام می‌گیرم، اما گاهی برداشت‌هایی از کارم می‌شود که فکرش را هم نکرده‌ام!»
نویسنده فیلمنامه «ورود آقایان ممنوع» در ادامه درمورد مسئله‌ای با عنوان کمدی مبتذل گفت: «من اعتقاد دارم که کمدی مبتذل وجود دارد؛ نوعی از کمدی که به هر قیمت می‌خواهد تماشاگر را بخنداند که به نظرم خنده ارزشمندی نیست و حاوی شوخی‌های چرک است که نمونه آن را در سینمای امریکا هم داریم. معیار برای تشخیص اینکه یک کمدی مبتذل است یا نیست طبیعتا مردم هستند، اگر مردم این کمدی را دوست نداشته باشند خود به خود حذف می‌شود؛ کما اینکه چند سال پیش جنسی از کمدی می‌دیدم که الان کمتر وجود دارد.»
فیلمنامه‌نویسی را از دوره‌های آموزشی باغ فردوس آغاز کردم
او در ادامه درمورد‌ی ورودش به سینما، گفت: «رشته تحصیلی من آمار بود. از نوجوانی و با دیدن فیلم «جنگ ستارگان» در سینما آزادی عاشق سینما شدم. سینما زمانی برایم جدی شد که فیلم «نیش» را دیدم. «نیش» را در کلیپ دیدم.  به هر حال ما نسل کلیپ هستیم. ما بسیاری از فیلم‌ها را در شرایط خاصی دیدیم. همیشه به سینما علاقه‌مند بودم و مجله «فیلم» برایم راه فراری از دنیای ریاضی و آمار بود. البته هیچ وقت فکر نمی‌کردم که بخواهم وارد این حرفه شوم و بیشتر علاقه‌مند بودم که فیلم ببینم. یک روز در مجله فیلم دیدم که یک دوره فیلمنامه‌نویسی حرفه‌ای برگزار می‌شود که هر لیسانسی را قبول می‌کند. وسط سربازی و با لباس سربازی رفتم امتحان فیلمنامه‌نویسی دوره باغ فردوس را دادم. حتی خودکار همراهم نبود و آنجا از آقایی خودکار گرفتم که او شادمهر راستین بود. استادم مرحوم سیف‌الله داد بود، فرد زیاد تاثیرگذاری که به او مدیونم.»
نویسنده فیلم «من زمین را دوست دارم» ادامه داد: «یک دوره ۱۰-۱۲ جلسه‌ای را با بهرام بیضایی در خانه‌ خودمان برگزار کردیم.  پیشنهاد برگزاری این دوره با حمید امجد بود. جلسات خوبی بود اما عمده آن چیزی که آموختم از همان دوره فیلمنامه‌نویسی باغ فردوس بود. آقای بیضایی بیشتر از کارگردانی می‌گفت اما من بیشتر دنبال نوشتن بودم. تصاویری که از او دیدم و تسلطش روی ادبیات ایران آدم را شگفت‌زده می‌کرد، اما فکر می‌کنم آن کلاس‌ها قدری برای من زود بود، شاید الان بیشتر به دردم می‌خورد. متاسفم که اینجا نیستند.»
او در پاسخ به پرسش که آیا فیلم «نیش» به واسطه طنز خاصی که دارد موجب شد وارد کار طنز شوی، گفت: «هیچ وقت به کار کردن در ژانر کمدی فکر نمی‌کردم. یک آرزوی یواشکی داشتم که بیایم در سینما، یک زمانی به هالیوود بروم و فیلمی بسازم که پل نیومن و رابرت دونیرو دوباره با هم در آن بازی کنند! فیلمنامه «من زمین را دوست دارم» پایان‌نامه کلاسم با مرحوم سیف‌اله داد بود و اصلا قرار نبود ساخته شود. وقتی نمره‌ها را اعلام کردند، آقای داد نمره مرا اعلام نکرد و گفت بیا دفتر. در آنجا به من گفت که ما می خواهیم این را بسازیم! این جزو لحظات بزرگ زندگی‌ام بود. در آن زمان آقای داد و آقای محمدی یک شرکتی با هم داشتند و آقای خمسه هم ستاره شماره یک سینمای کمدی بود و من واقعا این نقش را در رویاهایم برای او نوشته بودم. اولین بار که آقای داوودی را دیدم خیلی هیجان‌زده شدم زیرا تا آن زمان هیچ آدم سینمایی ندیده بودم. به خوبی به یاد دارم، آقای داودی گفت چهارشنبه ب�� خانه ما بیا، آقای خمسه هم هست و من واقعا از شدت هیجان سرم گیج می‌رفت.»
در «عاشقانه» بازی کردم که کسی به بهاره حرف‌های عاشقانه نزند
قاسم‌خانی در ادامه درمورد شروع بازیگری‌اش داد: «وقتی وارد کار فیلمنامه‌نویسی شدم روی این حرفه خیلی متعصب شدم و همیشه در مقابل پیشنهاد برخی افراد که می‌گفتند بازی کن، می‌گفتم من بازیگر نیستم فیلمنامه‌نویس هستم. آقای داودنژاد بهاره را در فیلم دیگری دیده بود و قرار بود در فیلم «عاشقانه» بازی کند. ما آن زمان نامزد بودیم. آقای داودنژاد خیلی اصرار کرد که نقش مقابل بهار را خودم بازی کنم اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه پس از حدود دو هفته به من گفت این فیلم یک فیلم زیاد عاشقانه است و هر پسری جایت بازی کند کلی دیالوگ عاشقانه به نامزدت می‌گوید و همین حرفش باعث شد که بازی در فیلم «عاشقانه» را پذیرفتم و با پول آن هم عروسی گرفتیم.»
او درمورد فاصله بین دو فیلم «من زمین را دوست دارم» و «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» که مصادف با آغاز دوران  اصلاحات بود و تاثیر این تحول سیاسی در کارهایش گفت: «من پیش از دوره اصلاحات، در دوره وزارت آقای میرسلیم دو فیلمنامه نوشتم که رد شد. هیچ‌وقت نفهمیدم چرا رد شد! کمی سرخورده شدم در حدی که می‌خواستم این کار را رها کنم. پیش از «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» نسخه اول فیلمنامه «دختری با کفش‌های کتانی» را نوشتم که جزو خاطرات خوب کاری‌ام نیست زیرا یک نفر دیگر نیمه دوم آن را بازنویسی کرد البته آقای صدرعاملی این فیلم را زیاد خوب و درجه یک ساخت. دوران «نان وعشق و موتور ۱۰۰۰» دوران خوبی بود، چیزهایی نوشتم که باورم نمی‌شد که می‌شود، نوشت.»
ساختن فضای ابزورد کار هر کسی نیست، مهران آن فضا را درست می‌کرد
سرپرست نویسندگان مجموعه پاورچین درمورد ورودش به تلویزیون و همکاری با مهران مدیری گفت: «همکاری با مهران مدیری با سریال «پاورچین» و از یک تلفن از طرف محسن چگینی و برادران گلیان آغاز شد. آنها درمورد ایده مهران برای ساخت یک مجموعه از یک جنسی از کمدی روشنفکرانه گفتند. در ۱۰-۱۲ قسمت اول این مجموعه ماجرای برره در میان نبود. کار خوبی شده بود اما هیچ ماجرایی در جامعه ایجاد نکرد تا اینکه داستان برره به ذهن ما رسید. آن زمان سمت سرپرست نویسندگان وجود نداشت در واقع من و مهراب بودیم و من سرپرست مهراب بودم. پس از مدتی قرار شد تعداد قسمت‌های این مجموعه افزایش یابد. تعدادی از دوستان مثل ناظرفصیحی و منصور ضابطیان به جمع ما اضافه شدند و چند قسمت را نوشتند. طرح اولیه متعلق به مهران بود اما از آن نتیجه‌ای که مد نظرمان بود، به دست نیامد و طرح نهایی کار مشترکی از من و مهران بود. ساختن فضای ابزورد کار هر کسی نیست، مهران آن فضا را درست می‌کرد و حتی آن را ابزوردتر می‌کرد. ما بستر را به مهران مدیری می‌دادیم و او پاس گل را خیلی خوب می‌گرفت، بهترین گل‌ها را می‌زد و نتیجه زیاد خوب از آب در می‌آمد. ما در زمان نوشتن متن‌های «پاورچین» شب‌ها با مهراب می‌نشستیم و کلمات و اسامی را اختراع می‌کردیم چند روز بعد همه مردم از این کلمات استفاده می‌کردند. مثلا یک چیزهایی در رابطه با زبان برره‌ای نوشته شده بود اما مهران مدیری و جواد رضویان خیلی از حرف‌ها را بداهه می‌زدند و همینطور جلو می‌رفتند.»
او درمورد شخصیت رذل و دروغگوی این مجموعه‌ها و محبوبیت این کاراکتر شرح داد: «من علاقه‌مند بودم که یک شخصیت رذل و دروغگو در کارمان داشته باشیم و اولین شخصیتی که به این صورت نوشتم، در سریال «خانه ما» مسعود کرامتی بود که از پسر خانواده سیمپسون ایده گرفته بودم و علیرغم مخالفت ابتدایی تلویزیون و سختی‌هایی که داشتیم، ساخته شد. اگر قرار بود که این شخصیت رذل محبوب نشود اصل نوشتنش اشتباه بود. اصل ماجرا این بود که یک شخصیت رذل دوست داشتنی خلق کنیم.»
قاسم‌خانی در پاسخ به این پرسش فریدون جیرانی که کار با مهران مدیری چه دستاوردی برای تو داشت و از او چه آموختی، گفت: «بارها گفته‌ام که بهترین شوخی‌هایی که من نوشته‌ام مهران اجرا و آن را بهتر کرده است. مهران شوخی‌هایی که ما می‌نوشتیم را بیشتر و بهتر می‌کرد و ما هر دو با هم داشتیم رشد می‌کردیم، اما فضای ذهنی فانتزی که او دارد و همیشه یک فاصله‌گذاری که در اکثر کارهایش با تماشاگر وجود دارد، سبکی نیست که من بخواهم دنبال کنم. گاهی اوقات جذاب است مثل «شب‌های برره» و «پاورچین» ولی یک زمان‌هایی من کار رئال‌تر را می‌پسندم. مهران مدیری در فضای خاص خودش با متن خوب بی رقیب بود.»
اختلاف من و مهران از آنجایی شروع شد که دیگر حرف مشترک با هم نداشتیم
او درمورد اختلافش با مهران مدیری بیان کرد: «اختلاف من و مهران از آنجایی شروع شد که دیگر حرف مشترک با هم نداشتیم و جنس کارهایی که انجام می‌دادیم نزدیک هم نبود. من دوست داشتم در سینما کار کنم و از سریال خسته شده بودم. بارها پیشنهاد کردم که به سمت سینما برویم اما آن تیم علاقه‌ای نداشتند. زمانی که من از آنها جدا شدم و به سمت سینما آمدم آنها کار در شبکه نمایش خانگی را با «قهوه تلخ» آغاز کردند. از پیش از «مرد هزار چهره» و «باغ مظفر» من می‌گفتم که می‌خواهم از فضای سریال بیرون بروم. همیشه می‌خواستم که مستقل باشم و کاری که خودم دوست دارم انجام دهم. خیلی زیاد تبدیل شده بودیم به یک خانواده و همه کارهایمان قرار بود با هم انجام دهیم و این چیزی نبود که من دوست داشتم. مهران دوست داشت من بمانم و خودم هم در یک مقطعی دوست داشتم که برگردم اما بعدها اختلافات و مسائلی پیش امد که ترجیح دادیم دوست بمانیم اما با هم کار نکنیم، حادثه خاصی هم نیفتاده هنوز هم سلام و علیک‌مان را داریم و همه چیز خوب و خوش است.»
سرپرست نویسندگان سریال «شب‌های برره» در پاسخ به این پرسش که آیا مدیری معتقد نبود که برایش موثر بودی و نبودت می‌تواند ضعف ایجاد کند، گفت: «اسم مهران همیشه روی پیشانی من هست و هر جا می‌روم مجبورم توضیحاتی درمورد او بدهم. واقعا برایش آرزوهای خوب می‌کنم و امیدوارم فیلمش خیلی زیاد بفروشد. به هر حال او صاحب سبک است و به گردن کمدی ما حق دارد.»
در «باغ مظفر» علنا از ما خواستند یک کار بی‌خاصیت تحویل بدهیم
او در ادامه صحبت جیرانی که گفت ��وخی‌ها متعلق به تو و لحن متعلق به اوست، گفت: «ما دیالوگ‌ها را می‌نوشتیم و خودمان می‌خندیدیم. بعد مهران دوربین را می‌گذاشت بازیگرها را هدایت می کرد و آنها بازی می‌کردند و نتیجه خیلی دیوانه‌وارتر از نوشته از کار در می‌آمد. مهران مدیری به عنوان کارگردان و بازیگران مجموعه چیزی به کار اضافه می‌کردند که من احساس می‌کردم نتیجه خیلی بهتر شده است. زمان ساخت «پاورچین» و «شب‌های برره» بهترین دوران کاری من بود و سریال‌هایی ساخته شد که پس از آن هیچ وقت تکرار نشد. ما سر «پاورچین» دستمان خیلی بازتر بود و در «شب‌های برره» دستمان بسته و بسته‌تر شد. در «پاورچین» خیلی از شوخی‌ها سمبلیک بود، از انواع شوخی‌های سیاسی تا شوخی‌های نیمه جنسی، اما در «شب‌های برره» چهار چشمی مراقبمان بودند و اخطارهای زیادی به ما دادند. برخوردهای ناظران کیفی خیلی خوب و محترمانه بود و ما هم با آنها تعامل می‌کردیم. «شب‌های برره» زیاد دچار سانسور نشد و اگر سانسوری اعمال می‌شد در پخش بود، اما وقتی کمی جلوتر رفتیم ماجرا حساس شد و در باغ مظفر علنا از ما خواستند یک کار بی‌خاصیت تحویل بدهیم. ما هم همین کار را کردیم اما باز هم تعابیر غریبی از آن برداشت شد. از ساده‌ترین حرف‌ها برداشت‌هایی می‌شد که مطلقا منظور ما نبود.»
قاسم‌خانی درمورد مصاحبه‌ای که چندی پیش انجام داده و گفته بود شماره مهران مدیری را ندارد، توضیح داد: «واقعا شماره مهران مدیری را ندارم. بی تعارف ما دوست صمیمی هم نیستیم و ارتباطی با هم نداریم. منظور و لحن خاصی نداشتم.»
در ادامه پژمان چمشیدی روی خط آمد و از همکاری‌اش با پیمان قاسم‌خانی گفت و در ادامه صحبت درمورد‌ی «خوب،بد جلف» اولین ساخته‌ی سینمایی‌اش شد.
پیمان قاسم‌خانی به عنوان سرپرست نویسندگان سریال «ساختمان پزشکان» در پایان درمورد بازیگران سریال جدیدش ضمن بیان اینکه دوست دارد عطاران در کارهایش بازی کند زیرا او بازیگر درجه یکی است، گفت: «بازیگران سریال جدیدم همان بازیگران فیلم «خوب، بد، جلف» همراه با چهره‌های مشهور دیگری هستند.»
The post جدیدترین اظهارات پیمان قاسم‌خانی درمورد‌ مهران مدیری appeared first on فوج نیوز.
0 notes
parsdown-blog · 7 years
Photo
Tumblr media
توقف نمایش «ادوارد آلبی» به خاطر تعصب نژادی گروه خبری پارس دان توقف نمایش «ادوارد آلبی» به خاطر تعصب نژادی خبرگزاری ایسنا: بنیاد «ادوارد آلبی» به خاطر بازی یک هنرپیشه سیاه‌پوست از اجرای نمایش اقتباسی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» جلوگیری کرد.  «گاردین» نوشت: با مخالفت بنیاد «ادوارد آلبی» با بازی یک هنرپیشه سیاه‌پوست در نقش «نیک» در اقتباس نمایشی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟»، از اجرای این اثر در اورگان جلوگیری شد. «مایکل استریتر» مدیر یک کمپانی تئاتر در اورگان که قصد داشت این اثر را به روی صحنه ببرد، در فیسبوک خود نوشته پس از منع شدن از این کار به شدت عصبانی است و زبانش بند آمده است. او در این‌باره نوشت: بنیاد «ادوارد آلبی» باید به قرن بیست‌و بکم بپیوندد. دلایل معتبری برای بازی نکردن بازیگر سیاه‌پوست در نقش «نیک» وجود دارد. من معتقدم دلایل مثبت بیشتر از منفی‌هاست. بنیاد «آلبی» اما موفق نیست. این در حالی است که «سم رودی» به نمایندگی از بنیاد «آلبی» درخواست ساخت این نمایش با یک بازیگر سیاهپوست را خلاف توافقات استاندارد می‌داند و توضیح می‌دهد: باید خاطر نشان کرد که آقای «آلبی» شخصیت «نیک» را به عنوان یک مرد اروپایی سفیدپوست با موهای بلوند و چشمان آبی نوشته است. این مشخصه‌ها بارها در متن نمایشنامه تکرار شده است و حتی «نیک» شبیه به نژاد آریان نازی‌ها توصیف شده است. با این حال، «استریتر» معتقد است انتخاب یک بازیگر سیاه‌پوست به عمق نمایش «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» کمک می‌کند. او اعلام کرده که به او گفته شده تنها در صورت تغییر این بازیگر می‌تواند اجرای خود را از این اثر «آلبی» به روی صحنه ببرد. این کارگردان در پایان گفت: من انگیزه‌های کسانی که چنین تصمیمی گرفته‌اند را زیر سوال نمی‌برم. فکر می‌کنم یک نوع حس وفاداری به خواست «ادوارد آلبی» وجود دارد اما امیدوار بودم جنبه‌های منفی «آلبی» با خودش مرده باشد. «ادوارد آلبی» آخرین بازمانده نسل نمایشنامه‌نویسان بزرگ قرن بیستم بود که نامش در کنار «یوجین اونیل»، «آرتور میلر» و «تنسی ویلیامز» ذکر می‌شد. از مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آثار «آلبی» که در طول دوران فعالیتش برنده سه جایزه پولیتزر شد می‌توان به «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟»، «رویای آمریکایی» و «داستان باغ وحش» اشاره کرد. «نمایشنامه چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» در سال ۱۹۶۲ توسط «ادوارد آلبی» نوشته شد و غوغایی در تئاتر جهان به راه انداخت و او را به شهرت جهانی رساند. این نمایشنامه پس از کسب موفقیت در صحنه تئاتر توسط کارگردانان سینمایی به صورت فیلم هم ساخته شد. او رابطه‌ای دوستانه با «تورنتون وایلدر»، از نمایشنامه‌نویسان مشهور آن دوران داشت که باعث تشویقش به نوشتن نمایشنامه معروف «داستان باغ‌ وحش» شد. آلبی این نمایشنامه را به عنوان هدیه تولد ۳۰ سالگی به وایلدر تقدیم کرد. این نمایشنامه‌نویس برجسته‌ آمریکایی که در سپتامبر ۲۰۱۶ درگذشت، بیشتر برای نگارش در سبک ابزورد شهرت داشت و با آثارش جامعه آمریکا را به نقد می‌کشید گروه خبری پارس دان
0 notes
mywebiran · 8 years
Text
نمایش خرمهره طنزی اجتماعی ـ انتقادی است
نمایش خرمهره طنزی اجتماعی ـ انتقادی است
تعداد بازديد :
62
سه شنبه 1395/11/5 ساعت 15:30
تاريخ :
«خرمهره» نمایش طنزی اجتماعی- انتقادی است محسن قصابیان با بهره گرفتن غیرمستقیم از شیوه‌های نمایش‌های سنتی ایرانی آن را در یک فضای ابزورد اجرا می‌کند.
بخش سینما وتلویزیون تبیان
 «خرمهره» نمایش طنزی اجتماعی- انتقادی است که فرهاد نقدعلی آن را بر اساس داستان «خطاکار» چخوف نوشته است و محسن قصابیان با بهره گرفتن غیرمستقیم از شیوه‌های…
View On WordPress
0 notes
thestrongestwoman · 8 years
Photo
Tumblr media
‏بی خانمان ها "معضل" نیستند. "نتیجه یک معضل" هستند. مجله فرهنگی ابزورد https://t.co/zviQwX1B9R‎ https://t.co/TVKHOTq0jb
0 notes
netnevesht-blog · 6 years
Text
مکتب هنری دادائیسم ، بی فکری مطلق و نابودی آفرینندگی است.
مکتب هنری دادائیسم ، بی فکری مطلق و نابودی آفرینندگی است.
اوضاع اجتماعی که در سال های وخیم جنگ جهانی اول پدید آمده بود به تریسان تزارا که یک رومانیایی اصیل بود اجازه داد تا برای نفی تمام عیار و آزادی از هرگونه قانون و قرار و اخلاق و سنت با هم فکری هانس آرپ و مارسل دانکو مکتبی به نام دادا را برضد ادبیات و هنر عصر خود اعلام کند. در این مطلب با نگاه به مکتب هنری دادائیسم با نت نوشت همراه باشید.
تریسا درباره این جنبش گفته است:
“زایش دادائیسم ، آغاز یک سبک…
View On WordPress
0 notes
netnevesht-blog · 6 years
Text
تحلیل نمایشنامه اولئانا نوشته‌ی دیوید ممت، همان جایی که ترجیح می دهم آنجا باشم
تحلیل نمایشنامه اولئانا نوشته‌ی دیوید ممت، همان جایی که ترجیح می دهم آنجا باشم
نمایشنامه اولئانا یکی از بهترین، قوی ترین و بحث برانگیزترین آثار دیوید ممت در دهه ی نود است. اولئانا علاوه بر نشان دادن لایه های پنهان سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه در مضمون، از ساختار زیبا، دقیق و ظریف و همچنین زبانی نو بهره می جوید. دیوید ممت نویسنده و کارگردان آمریکایی است که متعلق به نسل سوم یا دوران معاصر نمایش و ادبیات نمایشی در آمریکاست. اگر تاریخ نمایش در آمریکا را سه دوره در نظر بگیریم؛…
View On WordPress
0 notes
arashdarbedar · 7 years
Photo
Tumblr media
🔴 آغاز حمله‌ى مجازى کاربران فضای مجازی به صفحه رهبر موقت ایران فيلترينگ و اعمال فشار به كاربران اينترنتى، كنترل نارضايتى‌ها و تلاش براى تداوم سركوب از طريق جلوگيری از دسترسی مردم ايران به خبرهای روز است. در اولين گام همه با هم، صفحه‌هاى مجازى دیکتاتور ایران و سركرده‌ى نيروهاى تروريستى در ايران و خارج از آن را ريپورت (گزارش) مى‌كنيم. Filtering and putting pressure internet users, is an effort to repress the movement of people by blocking the flow of information; in the first phase we will simultaneously report the pages of Khamenei the leader of terrorist forces, together. #ریپورت_دیکتاتور #ابزورد #اعتراض_سراسرى #اعتصاب_سراسرى #بایدخون_گریست #آزادی_معترضان #freeiranprotesters #هموطن_بپاخیز #تظاهرات_سراسری #هموطن_حمایت #کرمانشاه #خوزستان #اصفهان #شیراز #رشت #لرستان #خرم_آباد #بندرعباس #فراخوان_عمومی #ایذه #دورود #تبریز #قم #ایلام #تهران #هموطن_به_پا_خیز #مسالمت_آمیز #مشهد #banirib #freeiran #iranprotests
0 notes
arashdarbedar · 7 years
Photo
Tumblr media
همراهانِ ابزورد ما در تلاشیم تا دامنه‌ی راه‌های ارتباطی را گسترش دهیم. نرم افزار #سيگنال #هموطن_بپاخیز #تظاهرات_سراسری #راهپیمایی #هموطن_حمایت #اعتصابات_سراسری #کرمانشاه #خوزستان #اصفهان #شیراز #رشت #لرستان #خرم_آباد #بندرعباس #فراخوان_عمومی #فراخوان #دورود #تبریز #قم #ایلام #تهران #زنجان #اهواز #ارومیه #ما_همه_باهم_هستیم_نترسید_نترسید #هموطن_به_پا_خیز #تجمع_سکوت #مسالمت_آمیز #مشهد
0 notes
arashdarbedar · 7 years
Photo
Tumblr media
در صورت فیلتر شدن تلگرام و یا قطع شدن اینترنت از نرم افزار #فایرچت برای پیام‌رسانی استفاده کنید. فایرچت نرم افزاری است که بدون نیاز به اینترنت کار می کند و برای زمان‌هایی که حکومت های توتالیتر به دلیل اعتراضات خیابانی دسترسی به نت را محدود یا قطع می کنند طراحی شده است. اگر در تلگرام مشکل ارسال ویدئو وجود دارد، اخبار و ویدئوهای‌تان را به آی دی ادمین ابزورد در نرم افزار فایر چت بفرستید. #هموطن_بپاخیز #تظاهرات_سراسری #راهپیمایی #هموطن_حمایت #اعتصابات_سراسری #کرمانشاه #خوزستان #اصفهان #شیراز #رشت #لرستان #خرم_آباد #بندرعباس #فراخوان_عمومی #فراخوان #دورود #تبریز #قم #ایلام #تهران #زنجان #اهواز #ارومیه #ما_همه_باهم_هستیم_نترسید_نترسید #هموطن_به_پا_خیز #تجمع_سکوت #مسالمت_آمیز
0 notes
ketabism · 8 years
Photo
Tumblr media
معرفی کتاب موسیقی شانس نوشته پل استر موسیقی شانس از رمان های نویسنده معروف آمریکایی، پل استر می باشد. این کتاب در سال 1990 نوشته شده است که چند سال بعد فیلمی به همین نام با بازی مندی پتینکین در نقش ناش و جیمز اسپیدر در نقش پازی به کارگردانی فیلیپ هاس ساخته شده است. رمان موسیقی شانس که به زعم عده ای اثری ابزورد است به روایت زندگی مردی می پردازد که به یک باره زندگی اش دچار تحولاتی می شود که البته بخشی از این تحولات خود خواسته است. جیم ناش در بوستون زندگی می کند و آتش نشان است. همسرش او را ترک کرده و یک دختر دو ساله دارد که او را برای زندگی پیش خواهرش در مینه سوتا فرستاده است. ناش اوضاع مالی خوبی نداشت تا آنکه ارثیه زیادی از پدرش به او می رسد. او از اداره آتش نشانی استعفا می دهد. تمام وسایل و حتی پیانو اش را می فروشد و به جاده می زند. او تمام ایالات متحده را زیر پایش می گذارد و با ارثیه اش از زندگی لذت می برد. روزی در همین سفرها، در کنار جاده، با جوان زخمی و کتک خورده ای برخورد می کند، او را سوار می کند و از آنجا به بعد داستان شکل دیگری به خود می گیرد. جک پازی همان جوان زخمی و کتک خورده ای است که در جاده با ناش آشنا می شود. او قمار باز است و در یک کلوپ و در حین بازی دچار درگیری می شود و تمام آنچه را که برده بود از دست می دهد. در حالی این اتفاق می افتد که او با دو ثروتمند اهل پنسیلوانیا قرار بازی گذاشته بود و روی برد آن بازی بسیار حساب کرده بود و حالا هیچ پولی نداشت که بتواند قمار کند. او با ناش از اتفاقاتی که برایش افتاده بود صحبت کرد. ناش تصمیم می گیرد 10 هزار دلاری را که از سهم الارثش باقی مانده را برای بازی به او بدهد. بازی در خانه آن دو ثروتمند پنسیلوانیایی، فلاور و استون، آغاز می شود. جک پازی نه تنها 10 هزار دلار و مبلغ دیگری که ته جیب ناش بود را می بازد بلکه ماشین او نیز در این قمار از دست می رود. فلاور و استون پیشنهاد می دهند که به جای پرداخت مبلغ برای آن ها دیواری بسازند.آن ها شروع به ساختن دیوار می کنند و در مرتعی حبس می شوند و در یک کاروان به زندگی خود ادامه می دهند. فلاور و استون فردی را به نام کالوین مرکس را مامور می کنند تا به نیازهای ناش و پازی رسیدگی کند. در مدتی که ناش و پازی در حال ساخت دیوار بودند فشار زیادی روی آن ها بود. پازی این فشار را تاب نیاورد و از آنجا فرار کرد ولی روز بعد ناش اون رو زخمی و کتک خورده در مرتع پیدا کرد. مرکس به ناش گفت او را به بیمارستان برده و حالا او خوب شده و از آنجا مرخص شده است. کار ساختن دیوار را ناش به تنهایی تمام می کند. در آخرین شب مرکس به همراه دامادش فلوید ناش را به کافه ای دعوت می کنند. در راه بازگشت ناش از مرکس می خواهد که بگذارد او پشت فرمان ماشینش بنشیند. پشت فرمان همان ماشینی که به فلاور و استون باخته بود و حالا متعلق به مرکس بود. ناش پشت فرمان می نشیند و با سرعت رانندگی میکند و یک تصادف خود خواسته و عمدی را رقم می زند. به نظر من، موسیقی شانس کشش لازم را داشت،‌اما فقط کشش لازم و نه بیشتر. طوری بود که خواننده بتواند کتاب را تمام کند ولی طوری نبود که تشنه خواندن آن شود. البته بخش ابتدایی کتابموسیقی شانس یعنی تا آنجایی که جک پازی و ناش آشنا می شوند و بعد از آن تا زمانی که قمار با فلاور و استون شروع می شود و خود جریان بازی، داستان کشش بسیار بالایی دارد ولی بعد از آن، یعنی از زمانی که شخصیت ها شروع به ساختن دیوار می کنند، از کشش داستان کم می شود. موسیقی شانس در ایران توسط خانم خجسته کیهان ترجمه شده و نشر افق آن را به انتشار رسانده است.
0 notes
netnevesht-blog · 6 years
Text
تحلیل نمایشنامه کرگدن اثر اوژن یونسکو، من کرگدن می شوم پس هستم.
تحلیل نمایشنامه کرگدن اثر اوژن یونسکو، من کرگدن می شوم پس هستم.
نمایشنامه کرگدن ، اثر طنزآمیز و برجسته ی اوژن یونسکو، روایت مسخ شدن انسان هائی ست که روزی از روزها که مشغول زندگی روزمره اند که با حضور غیرعادی یک کرگدن در شهر مواجه می شوند و نسبت به آن موضع می گی��ند، بحث و جدل می کنند، در گفتگوهای بی معنی بر سر نژاد کرگدن یا کرگدن ها غرق می شوند، از تمامی گرایشات و مستقلات انسانی شان جدا می افتند و در انتها تمام اهالی شهر دچار استحاله ای عجیب می شوند که رفته…
View On WordPress
0 notes