princedrowning

[princedrowning]

دلم در آتش اندوه می‌سوزد به آرامی

چو شمعی که در شب‌های تاریکی خاموش می‌ماند

نه فریادی به گوشم می‌رسد، نه دستی از دور

فقط سایه‌ای از امید، که کم‌کم محو می‌گردد

در قلبم غمی سنگین‌ است، اما اشکی ندا��م

که با آن این سیل بی‌پایان اندوه را بشویم

تقدیرم به تلخی است، راهی نیست برون از این شب

من و این تاریکی، تا ابد همسفر خواهیم بود

Delam dar âtash-e anduh mi-suzad be ârâmi

Cho sham'i ke dar shab-hâye târiki khâmush mi-mânad

Na faryâdi be gusham mi-resad, na dasti az dur

Faghat sâye-i az omid, ke kam-kam mahv mi-gardad

Dar qalbam gham-i sangin ast, ammâ ashki nadâram

Ke bâ ân in sey-e bi-pâyân-e anduh râ beshuyam

Taqdiram be talkhi ast, râhi nist borun az in shab

Man o in târiki, tâ abad ham-safar khâhim bud

[princedrowning]

[princedrowning]

در دل تاریک شب، فریاد من خاموش شد

چشم‌هایم بی‌صدا در گریه‌ها مدهوش شد

عشق گم‌گشته در بادهای تلخِ دور

در خیال بی‌امان، دل ز غم‌ها پوچ شد

چون ستاره‌ای که در شب‌ها فراموش گشت

آرزوهایم همه در سایه‌ها نوش شد

ناله‌هایم، مثل موجی در دل دریای سرد

در حصار بی‌امید، قلب من مدهوش شد

این جهان پر از سکوت، بی‌نشانی از سپید

در سراب‌های وهم، زندگی بی‌هوش شد

-Ryu

[princedrowning]

[princedrowning]

Time is a paradox both infinite and fleeting. It grants us the chance to change, yet slips through our fingers before we realize it.

- Ryu

[princedrowning]

ای سایه‌ی عشق، با کجا می‌روی؟

در این دل شب‌ها، به کجا می‌روی؟

آن ماه من که در آغوش مرگ خوابیده

چرا از دستم به این زودی گریختی؟

خونین دل و بی‌کس، با غم نشسته‌ام

با اشک و آه، در تنهایی زیسته‌ام

زبانم لب بسته، دل در سینه فریاد می‌زند

تو رفتی و من در این عالم تنها مانده‌ام

عطر تو در باد، سایه‌ات در خیال

جانم بی‌تو شده چون گورستان خالی و سرد

کجاست آن لبخند که روزگاری دل می‌برد؟

حال از من جز سایه‌ای محو، چیزی نمانده است

هر شب در خواب، دستت را می‌گیرم

هر روز در بیداری، از نبودت می‌میرم

زندگی بی‌تو، مرگیست بی‌پایان

آه ای عشق، چرا مرا چنین تنها گذاشتی؟

- Ryu

[princedrowning]

در دل تاریک من شمع تو روشن کردی

عشق سیاهی‌ست که با درد مرا سرگردانی

هر شب در آغوش سکوتت فرو می‌روم

اما زخم‌های کهنه‌ی دل به جان می‌فشانی

می‌دانم که راه رهایی نیست، اما

در عمق چشمانت، غم‌های بی‌پایانی

شاید روزی در دل این شب بی‌ستاره

عشق من و تو رها گردد از این زندانی

-Ryu

[princedrowning]

عشق مانند سرابی در بیابان بی‌پایان،هر قدمی که نزدیکتر شدم، دورتر شد.قلبم را به تاریکی سپردم، بی‌امید به نجات،زیرا عشق، تنها زنجیری بر گردن جان بود.

-Ryu

[princedrowning]

در گوشه‌ای از قلب، شب همیشه باقی‌ست،

قصه‌های تلخ، مانند خنجرهای پنهان.

لبخندها دروغیست در نقاب درد،

و عشق، تنها زخمی در دل‌های مرده.

- Ryu

[princedrowning]

زندگی سایه‌ایست در مه تاریک،

خاطرات خونی در قلب شکسته.

آرزویی که در ظلمت شب دفن شد،

و امیدی که در گورستان دل جان سپرد.

- RYU

[princedrowning]

یاد تو

دلم هنوز به یاد تو می‌تپد،

چشم‌هایم هر شب به راهت می‌گریند،

شب‌هایم پر از سکوتی تلخ است،

که بوی عطر تو را به یاد می‌آورد.

چگونه باور کنم که رفته‌ای؟

چگونه بپذیرم این جدایی سرد را؟

در خواب‌هایم هنوز لبخندت را می‌بینم،

و در بیداری، تنها جای خالی‌ات را حس می‌کنم.

هر گوشه‌ای از این خانه بوی تو را دارد،

هر کلامی که می‌گویم، صدای تو را می‌طلبد،

اما تو نیستی...

و من در دریای این غم‌ها غرق شده‌ام.

تو رفته‌ای، اما خاطراتت زنده‌اند،

در هر نفس، در هر نگاه، در هر لحظه،

و من با این درد عمیق زنده‌ام،

تا روزی که دوباره در آغوش مرگ به تو بپیوندم.

---

-Ryu

[princedrowning]

♔ || ALUCARD ICONS

250x250 || red || bordered circle

like / rb + credit + read dni if using

requested by anon !!

[princedrowning]

"Accept your wounds; they are the poetry your heart has valiantly written from the struggles it has endured."

-Ryu

[princedrowning]

Tears are the silent language of a soul weighed down by feelings too intense to put into words.

-Ryu

[princedrowning]

Fear does not equate to courage; rather, courage is the ability to overcome fear when one's heart dares to love in the face of persistent darkness.

- Ryu

[princedrowning]

1. "In the depth of winter, I finally learned that within me there lay an invincible summer." - Albert Camus

Emotionally, this quote speaks to the resilience within us. Even in our coldest moments, there's an internal warmth, a strength that can endure the harshest seasons of life.

2. "The world breaks everyone, and afterward, some are strong at the broken places." - Ernest Hemingway

This quote conveys the emotional truth that challenges, though breaking, have the power to forge strength. It's an acknowledgment that our wounds can become sources of resilience and growth.

3. The wound is the place where the light enters you." - Rumi

On an emotional level, Rumi suggests that our vulnerabilities, our wounds, are not just points of pain but openings for illumination. They allow light, wisdom, and healing to permeate our being.

4. "There is some good in this world, and it's worth fighting for." - J.R.R. Tolkien

This quote stirs a sense of emotional purpose, urging us to see beyond the shadows. It's a reminder that amidst the challenges, there's inherent goodness, and it's worth the emotional investment to preserve and fight for it.

5. "Even the darkest night will end and the sun will rise." - Victor Hugo

Emotionally, this quote is a beacon of hope. It assures us that no matter how dark the night, there's a promise of dawn and renewal. It resonates with the emotional reassurance that difficult times are transient, and brighter days will come.

[princedrowning]

ثم التقيت بك وأحببت من القمر إلى النجم" ، أنت مميز بالنسبة لي.

Then I met you and like "A moon to a star", you are special to me.