Tumgik
#باشی
golbargbashi · 9 months
Text
ترجمه فارسی مقالهٔ (سال ۲۰۱۶) در مورد انگیزه و تلاشم برای نوشتن و انتشار کتاب فراملی کودک‌ در صنعت نشر کودک آمریکا.
این مقاله قبل از انتشار اولین کتاب در سری کتابهای کودک متنوع و مترقی انتشاراتم به زبان انگلیسی در شهر نیویورک نوشته و چاپ شد. جمع‌آوری بودجه برای چاپ اولین کتاب حدود یک سال و فقط از طریق حمایت معنوی و تشویق بزرگان فلسطینی-آمریکایی مترقی و پیش خرید صدها خانواده و شهروند مهیا شد.
Persian translation of a 2016 English Op-Ed I wrote for Mondoweiss prior to the publication and launch of Dr. Bashi™️ first diverse social justice children’s book, namely “P is For Palestine: A Palestine Alphabet Book.”
داستان فلسطین به طور کلی داستان انسانیت ماست. داستان تمام آدم ها و تمام ملت هایی که در طول تاریخ به دنبال افتخار به وطنشان بوده اند.
در 22 سپتامبر 1980 با حمله صدام به اهواز در نزدیکی مرز ایران و عراق من شاهد از دست دادن خانه مان بودم. در آن زمان من 6 ساله بودم. شانسی که ما آوردیم این بود که توانستیم در زادگاه مادرم شیراز ساکن شویم و برای مدت کوتاهی در امان باشیم تا زمانی که بمباران هوایی شیراز و سایر شهرهای دور از مرز عراق هم آغاز شد. چند سال بعد از شروع جنگ خانواده ام به سوئد پناهنده شدند. در سوئد من کودکانی را از مناطق جنگی ملاقات کردم و داستان زندگیشان را شنیدم. مصائب پناهندگان فلسطینی در این میان احساسات عمیقی را در من برانگیخت.
در کمپ پناهندگان سوئد که محل اسکان موقت ما بود، هر کسی به جز فلسطینی ها ملیت شناخته شده و سرزمینی بر روی نقشه سیاسی جهان داشت. رنج های خانواده های فلسطینی شامل چند نسل می شد؛ از پدربزرگ هایی که در روز نکبت کشته شده بودند یا از آن جان سالم بدر برده بودند تا پدر و مادرها و کودکانی که در کمپ های پناهندگان به دنیا آمده بودند.
در ان زمان ما به جز معدود عکس های خانوادگی و حرف های خودمان، چیز قابل توجهی برای نشان دادن به یکدیگر یا همسایگان و هم کلاسی های جدید سوئدی مان که نسبت به فرهنگ و تاریخ ما بی اطلاع بودند نداشتیم یا در کتابخانه های محلی نمی توانستیم پیدا کنیم.
در آن روزها، کتاب یا فیلم هایی که سرزمین و فرهنگ ما را بشناساند وجود نداشت. من سال های مدرسه را به دفاع از وطنم ایران در برابر کتاب بتی محمودی (نه بدون خواهرم) و تبلیغات پیوسته رسانه های نژادپرست علیه اکثر جوامع مسلمان گذراندم.
اکنون بعد از گذشت سه دهه شرایط تغییر کرده است. با وجود اینکه جهان اوضاع بسیار نابه سامان تری را تجربه می کند اما فرصت ها برای یادگیری بیشتر و تشکیل گروه های مردمی برای انجام کارهای خوب افزایش یافته است. این شرایط برای من به معنای ترکیب تحقیقات دانشگاهیم در زمینه نژاد، جنسیت، حقوق بشر و تاریخ با فعالیت اجتماعی و علاقه ام به هنرهای بصری و ارتباط و یادگیری و تبادل ایده ها با دانشگاهیان، هنرمندان و فعالان اجتماعی همفکر از طریق رسانه های جمعی است.
بدین ترتیب، به مدد عصر دیجیتال و همکاری کوروش بیگ پور، تایپوگرافیست شناخته شده استارتاپ اجتماعی دکتر باشی را راه اندازی کردم تا از این طریق وسایل کمک آموزشی استاندارد به زبان فارسی و عربی را که کمبود آن احساس می شود برای کودکان ارائه نمایم.
شبکه اجتماعی فیس بوک نیز خانم گلرخ نفیسی هنرمندی با دغدغه های اجتماعی را به گروه من ملحق کرد و در حال حاضر در حال تالیف کتابهای مصور در حوزه ادبیات کودکان هستیم و این فعالیت ها را برای کودکانی انجام می دهیم که سرنوشتی مشابه ما دارند از جمله کودکان پناهنده سوری در المان یا سوئد یا کودکان پناهنده یمنی که در شهر نیویورک ملاقات کردم.
بر همین اساس بود که کتاب "ف مثل فلسطین" در دست انتشار قرار گرفت. این کتاب برای کودکان فلسطینی است که می خواهند برای دوستانشان حرفی برای گفتن داشته باشند.
ریشه کتاب های الفبا به چند قرن قبل باز می گردد. در حال حاضر کتاب های الفبایی بی شماری در باره بسیاری از کشورها و فرهنگ ها در دنیا وجود دارد که به کودکان در شناخت ملت ها و فرهنگ های دیگر کمک می کند، از جمله الف مثل آمریکا، ب مثل برزیل، ک مثل کانادا. با این وجود، چنین کتابی برای فلسطین به زبان انگلیسی تا به حال وجود نداشته است."
"هرکسی که در فلسطین بوده است یا دوستان، هم کلاسی ها و همسایگان فلسطینی دارد، می داند که این ملت پر افتخار اهل مدیترانه در مرکز توجه دنیای ماست. فلسطین سرزمین شیرین ترین پرتقال ها، پیچیده ترین سوزن دوزی ها، رقص های باشکوه (دبکه)، باغهای حاصلخیز زیتون و شادترین مردمان است. با الهام از پیشینه غنی مردم فلسطین در زمینه ادبیات و هنرهای بصری یک نویسنده دانشگاهی در زمینه ادبیات کودکان و یک تصویرگر با دغدغه های اجتماعی دست به دست هم داده اند تا کتاب "ف مثل فلسطین" را به زبان انگلیسی تالیف و در آن داستان فلسطین را به سادگی حروف الفبا به شیوه ای آموزشی، شاد و آگاهی بخش تعریف کنند تا از این طریق گوشه ای از زیبایی و قدرت فرهنگ فلسطین را نمایش دهند:
ع مثل عربی، زبان من، زبانی که چهارمین زبان ترانه دنیاست!
ب مثل بیت لحم، محل تولدم با بهترین باقلواها، که باید آنرا در بشقاب گذاشت نه در کوزه!"
Original English Op-Ed is Available here:
3 notes · View notes
humansofnewyork · 8 months
Photo
Tumblr media
(5/54) “The meaning of our most important words I learned from my mother. 𝘙𝘢𝘴𝘵𝘪: Truth. I never heard her tell a lie. 𝘕𝘦𝘦𝘬𝘪: Goodness. I never heard her gossip. And 𝘔𝘦𝘩𝘳: Love. We were three brothers and five sisters, but she loved us all equally. There were no assigned places at our dinner table. Everyone got their desired portion. While we ate our father would encourage us to debate the events of the day. No topic was off limits: history, politics, even the existence of God. And everyone was encouraged to use their voice. One weekend my father drove us all to visit Ferdowsi’s tomb in the city of Tus. It’s a large tomb. It’s modeled after the tomb of Cyrus The Great. On its face is etched the first line of Shahnameh. The master verse. The cornerstone: ‘In the Name of the God of Soul and Wisdom.’ 𝘑𝘢𝘢𝘯 and 𝘒𝘩𝘦𝘳𝘢𝘥. Soul and Wisdom. The two things that all humans have. With the opening line Ferdowsi does away with all castes and classes. He does away with all religion. He gives everyone a direct connection to the creator. As a young boy I’d memorized hundreds of verses. One of my favorite stories in Shahnameh is when Rostam selects his horse. Rakhsh is the only horse in Iran that can carry Rostam’s weight. Rakhsh has the body of a mammoth. But he's wild, he foams at the mouth. Rostam has to fight to tame him. I was a shy child. But something happens when I read Shahnameh. There’s an epic cadence. The words demand to be spoken. It’s like touching a hot stove. I feel the heat, I feel the pressure. It’s like a sword pierces my body and I have to let it out: ‘𝘙𝘢𝘬𝘩𝘴𝘩 𝘳𝘰𝘢𝘳𝘦𝘥 𝘣𝘦𝘯𝘦𝘢𝘵𝘩 𝘙𝘰𝘴𝘵𝘢𝘮!’ The neighbors would come running to their balconies to watch. Every region in Iran has its own dialect, and I could switch between them. The language is ancient, so I didn’t know the meaning of every word. But I could feel the music. When I mispronounced a word, I knew. As if I’d played a wrong chord. I could almost tell what he wanted. I could almost hear the voice of Ferdowsi himself.”
 معنای مهم‌ترین واژگان زبان‌مان را از مادرم آموختم، راستی، هرگز دروغی از او‌ نشنیدم. نیکی، هرگز غیبت نمی‌کرد و مهر و دوستی. ما سه برادر و پنج خواهر بودیم و مادر همه را به اندازه‌ی مساوی دوست داشت. برای هیچکس جایگاه ویژه‌ای بر سر سفره در نظر گرفته نمی‌شد. هر کسی به میل و اندازه‌ی خود از خوراک سهم می‌برد. هنگام خوردن پدر تشویق‌مان می‌کرد که درباره‌ی رویدادهای روز گفت‌وگو کنیم. هیچ موضوعی قدغن نبود: تاریخ، سیاست، حتا وجود خداوند. و همه تشویق می‌شدند که اندیشه‌های خود را بیان کنند. پدر ما را یک هفته به دیدن آرامگاه فردوسی در شهر توس برد. آرامگاهی بود بزرگ. بسان آرامگاه کوروش بزرگ طراحی شده است. نخستین بیت شاهنامه بر روی سنگ آرامگاه حک شده بود. شاه‌بیت است. پایه‌ و ستون اندیشه‌ و جهان‌بینی ایرانی‌ست: به نام خداوند جان و خرد. دو چیزی که همه‌ی مردمان از آن برخوردارند. در نخستین برگ شاهنامه، فردوسی همه‌ی طبقات اجتماعی را کنار می‌نهد. همه‌ی دین‌ها را کنار می‌نهد. فردوسی به مردمان پیوندی بی‌واسطه با خداوند می‌بخشد. او می‌گوید: هر آنچه در این کتاب است، برای همگان است. در کودکی سد‌ها بیت شاهنامه را به یاد سپرده بودم. از داستان‌های مورد علاقه‌ام در شاهنامه جایی‌ست که رستم اسبش، رخش ��ا برمی‌گزیند. رخش تنها اسبی‌ست در ایران که می‌تواند رستم و جنگ افزار سنگینش را تاب بیاورد. رخش تنی بسان پیل دارد. سرکش است، رستم برای گرفتن و رام کردنش می‌بایست سخت بکوشد. من کودکی خجالتی بودم. ولی زمانی که شاهنامه را می‌خواندم، شور شگفت‌انگیزی مرا فرا می‌گرفت. شعرها آهنگی رزمی دارند. واژگان خواستار خوانش‌اند. همانند دست زدن به کوره‌ای گرم. گرما را حس می‌کنم، فشار را حس می‌کنم. همانند شمشیری که تنم را می‌شکافد و باید آن را فریاد بزنم: از این سو خُروشی برآورد رَخش / وزآن سوی اسب یل تاجبخش. همسایگان شتابان بر روی بام‌هاشان جمع می‌شدند تا شنونده‌ی فردوسی باشند. هر منطقه‌ای از ایران گویش و لهجه‌ی خود را دارد. من داستان‌های شاهنامه را به فارسی و گویش‌های محلی‌مان می‌خواندم. کتاب به زبان پارسی کهن سروده شده است‌، معنای همه‌ی واژگان را نمی‌دانستم ولی آهنگش را حس می‌کردم. اگر واژه‌ای را اشتباه می‌خواندم، درمی‌یافتم. چنانکه گویی نُت موسیقی را اشتباه زده‌ باشی. می‌توانستم به درستی بدانم که او چه می‌خواهد بگوید. گویی صدای دلآویز فردوسی را به جان می‌شنیدم
186 notes · View notes
luminalunii97 · 1 year
Text
A while ago, the first season of the Voice Of Persia was aired. Of course the competition took place outside of Iran, and only those who have immigrated could participate.
In the last couple of decades, Persian music have been in a slumber. Music is kind of forbidden in Iran because the regime deems it anti Islamic. Women aren't aloud to sing at all and men can only sing in specific genre and topics that the regime considers appropriate. It's understandable why good music, with a couple of exceptions, wasn't being made and new talents were being buried.
So the voice of Persia was a great opportunity to showcase new talents who have managed to skip Iran.
Anyway, I said all of this to get to this song. The finalist and winner of the competition performed this song on the show and I realized even though I knew the original singer for years (he's a political singer and had to flee Iran years ago), I somehow missed this poetic piece. So I've been obsessed with it ever since. I wanted to share it with y'all.
This is a protest/critical song with some symbolizations. The lyrics are from Iranian poet, Yaghma Golrouee. He's also the lyricist of the song Our Dream. The song came out about 10 years ago. I added explanations for the lyrics in parentheses:
Driving Drunkenly by Shahin Najafi
من یه گلایلم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبر و سنگ گرانیت میرسه
I'm a Gladiolus flower who in this ill fated land
Find my way to a grave and granite gravestone
(In Persian culture gladiolus is used in funerals and to visit graveyards. It's the flower of the dead)
هر روز به قتل میرسم و شعر من فقط
به انتشار شعله کبریت میرسه
I get murdered everyday and my poem only
reaches to spread the match's fire
دردم هزار ساله مثه درده حافظه
درمونشم همونیه که کشف رازیه
My pain is a thousand years old pain like Hafez's pain (a Persian poet)
The cure is Razi's discovery (alcohol)
نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه
وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم
The generation who became a devotee of the stone ages
Is now happy with the old Armenian wine dealers
When life is a trashy theatrical show
I only find comfort in to-forget gulps
راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من
با اون تبر فرشته الهامو میکشم…
Raskolnikov chopped an old lady but I
would kill the angel of revelation with that axe
هی مست میکنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه
I get drunk like a wine bottle
that would turn into Molotov cocktail when the need arises
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
I became a wanted criminal who in life
he's stuck in a fatal car chase (x2)
فرقی نداره جادۀ چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه
There's no difference between Chalus Road (a touristic road) and highway to Qom (a religious city) for me
I'm a drunk who likes to drive
یه ماهی که تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشکهای خودش زندگی کنه
I'm a fish who is crying in an aquarium
So that he can live in his own tears
باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی
You should stumble drunkenly in this life
Because when you're not drunk you reach a dead end
تو مستی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی
When you're drunk people are kind again
Even the brothers (police officers) in roadside checkpoints
میخندن و به دست تو دستبند میزنن
راهو برای بردن تو باز میکنن
They laugh while they're handcuffing you
They clear the way to take you
تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز میکنن
In ants presence you become the Solomon
The carpets fly without you
این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتاد تا ضربه پشت تو هاشور میزنه؟
How many times for the same crime,
Your back has been shaded in with 80 counts of hits?
(The punishment for drinking alcohol is 80 lashes)
برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی
تنها دل خودت برای تو شور میزنه…
Come back home even if you know
You are the only one who gets worried about you
تو یه گلایلی و تو این سرزمین شوم
راهت به قبرو سنگ گرانیت میرسه
You are a gladiolus and in this ill fated land
You find your way to a grave and granite gravestone
هر روز به قتل میرسی و شعر تو فقط
به انتشار شعله کبریت میرسه
You get murdered everyday and your poem only
reaches to spread match's fire
هی مست میکنی مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه
You get drunk like a bottle of wine
That will turn into a Molotov cocktail when the need arises
یه مجرم فراری شدی که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
You are a wanted criminal who in life
Is stuck in a deadly car chase (x2)
Ps; If you're interested in checking the voice of Persia I recommend watching Amin yahyazadeh, the winner who is the main vocalist of an English language metal band. Also Maria who is a new female rock singer.
Ps2; drunk driving stands for living in defiance of the regime./ Killing the angel of revelation is the poets disdain for religious ideologies./ Deadly car chase is the dangerous life of an opposition./ The generation who became the devotees of the stone ages are the people who in 1979 revolution rooted for today's theocracy. And now they beg for the scraps of the freedom they willingly gave up./
Hafez is one of the greatest Persian poets who used wine and drinking metaphorically a lot in his poems. I guess this poet was inspired by that./ Razi was a Persian physician, philosopher and alchemist who discovered a way to extract alcohol from fermented materials./ Getting drunk like a bottle of wine that could turn into Molotov cocktail means living in defiance of the regime and also be ready to fight it actively./ The surface meaning of the poem about drinking and getting punished is valid too.
That's all I could think of in case you missed any metaphor or double meanings.
84 notes · View notes
nazarjoon · 4 months
Note
سلام نظر جون. کارات خیلی قشنگن خوشحالم ی ایرانی دیدم اینجا موفق باشی♡
مرسییییی انقدر خوشحال میشم وقتی ایرانی ها بهم مسیج رو تامبلر می فرستن روز خوشی داشته باشین ❣️❣️❣️
10 notes · View notes
farsiastrology · 1 year
Text
Tumblr media
‍ 🍃به نام آفریدگار یکتا 🍃
فارسی آسترولوژی وقتی متولد شد اول با اسم‌ تاروت ریدر بود..‌در عرض دو روز بعد اسمش و تغییر دادم به فارسی هوروسکوپ در اینستاگرام. این آغاز دشمنی بعضیا با من بود!
حالا چارتشو نگاه کنید.. یه استلیوم سنگین کپریکورن داره.. ماه و لیلیت کنار هم هستند.. زنها بدون اونکه بدونن چرا از تو بدشون میاد و همه چیز مربوط به گذشته است.. یه داستان کارمایی هست..
خورشید کنار پلوتو..
و من دگرگون میشم.
اما سرس و نگاه کنید.. کنار نود شمالی هست.. یه انرژی زنانه قدرتمندهمیشه محافظ این برند هست..
مارس و ژوپیتر در عقرب و خانه هشت هستند.. چقدر اینجا مثل چارت خودمه.. تکمیل یه دانش از گذشته.. این انتخابی نیست که خودت کرده باشی.‌. کارماییه.. رسالته..‌
و تاریخ ترنزیت مربوط به زمانی هست که گفتم دیگه در اینستاگرام فعالیتی نخواهم کرد..
پلوتو روی خورشید فارسی آسترولوژی فعال شده..‌یه دگردیسی بزرگ
ژوپیتر روی اورانوس.. تغییر برای آینده ای با افق‌های طلایی
و اورانوس ترنزیت هم روبروی مارس/ژوپیتر 😊.. اینو نمیگم فعلا !!
اینکه یه آیدی تلگرام و آدما به تو نبینن عجیب نیست برای من.. اما همونطور که می‌بینید مارس و ژوپیتر فارسی استرولوژی هم توی خونه هشت هست.. هر بدی در حق‌اش بشه، به برکت و سعادت تبدیل میشه.
اونموقع من خیلی ناخودآگاه لوگو فارسی استرولوژی رو با زمینه سیاه زدم🖤.. الان میفهمم چرا.. چون فارسی استرولوژی رو من هدایت نکردم..
"او" کرده.
و
"او می‌بیند"
فارسی آسترولوژی
🌾🌙
53 notes · View notes
amourdeslangues · 5 months
Text
Day 1 - What is the "birthday song" of your TL? (Part 2/2 - فارسی)
30 day language blog challenge by @moltre-s
I'm not even close to being proficient enough in Persian to be able to write a coherent text about this song, like I did for the Swedish födelsedagssång. Instead, I wrote out the lyrics to the Persian birthday song in order to get some writing practice and tried translating them word by word with my dictionary. I wasn't able to find a translation for every single word, but overall, I think I managed to get pretty close to the actual meaning!
Tumblr media
Here are the lyrics in text form:
تولد، تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک لبت شاد و دلت خوش تو گل پرخنده باشی بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی
14 notes · View notes
surenpetgar · 3 months
Text
Tumblr media
باید تماشا شویم. باید اجازه بدهیم که تماشا شویم. و ای�� در اتاق‌هایی با پرده‌های کشیده، وقتی کسی آنجا نیست اتفاق نمی‌افتد. باید کسی را بر ما دسترسی‌ باشد. باید کسی بتواند بما بگوید کی‌ستیم. بی آن چشم‌ها ما نه زیباییم و نه زشت. و در وهله‌ای حتی وجود هم نداریم.
خوش بحال ما که هستیم. و خوش بحال ما که در فرودها و حتی سقوطهامان، توانستیم در یک لحظه دست زندگی را بگیریم و خود را به درون او یا او را به درون خودمان بکشیم. و خوش بحال ما که هنری داریم.
کدام باد می‌وزد که خیابان‌های همیشه خیس برلین را خشک کند. یا رودخانه‌های همیشه راکد‌ش را جریان بخشد. و کدام باد از یقه‌ی لباس گرم من تو می‌خزد و گردنم را قلقلک می‌دهد تا آخر برای اولین بار درین سال بخنداندم.
من به اینکه این لبخند کی بر این صورت می‌خشکد، فکر نمی‌کنم. به سیلی واقعیت بر گونه‌هام فکر نمی‌کنم. من در کاستانین‌اله به بلوار کشاورز فکر نمی‌کنم. من چیزی جایی جا نگذاشته‌ام و در خودم و در این لحظه حاضرم.
و اینها همه دروغ است. کاش به این سادگی بود. اما چمدان وسط راه باز شده و تو بی‌اینکه خبر داشته باشی، حجم عظیمی از داشته‌هات را از کف داده‌ای. توی فرودگاه‌ها. توی جعبه‌ی اتوبوس‌های بین شهرها. توی هواپیما‌ها. توی همه‌ خانه‌هایی که چمدان‌ها را برده‌ای.
و چه حیف که هیچ‌وقت نشد که تمام لباس‌ها را در آوریم و توی کمد آویزان کنیم. هیچ‌وقت چمدان‌ها را باز نکردیم تا بفهمیم چی کم است. چی از قلم افتاده. و چی کجا جامانده.
ما نصفه و نیمه‌ایم.
آمد شدن تو اندر این دنیا چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
6 notes · View notes
small-broccoli · 7 months
Text
Tumblr media Tumblr media
اقیانوسی بود که میخواستم مشکلاتت را در آن حل کنم که دیگر آنها را حس نکنی؛ تا ابد دور از آنها باشی و در آرامشی با صدای آهنگ مورد علاقت از گرامافون در کنار قهوه یا شیرکاکائوی که با دست خودت درست کردی کنار پنجره ای با ویو از جنس برج‌های بلندی که اَشیاءای ب ریزی مورچه شده‌اند زندگی کنی.
3 notes · View notes
otlona · 6 months
Text
Tumblr media
حالت خوبه؟
الان چطوری؟
الآن کجایی؟
آیا تو دنبال من میگردی؟ یا نه؟
آیا هنوز تسلیم شده اید؟
الان داری گریه میکنی؟
میای؟
می آیی و نجاتم می دهی؟
متاسفم.
الان باید احساس وحشتناکی داشته باشی
متاسفم.
متاسفم.
آه.. همانطور که انتظار می رفت.
او وحشتناک به نظر می رسد.
آیا او به خاطر من اینگونه به نظر می رسد؟
دلم برایش تنگ شده است. من می خواهم او را در آغوش بگیرم.
آیا می توانم قبل از مرگ او را ببوسم؟
واقعا اینجوری میمیرم؟
، تو با بزرگترین ترست مبارزه نکردی که اینجوری بمیری.
تو باید زندگی کنی
باید برای خودت زندگی کنی
باید برای او زندگی کنی
اگر شما جلوی او بمیرید او هرگز از این وضعیت بهبود نمی یابد.
تو باید زندگی کنی
به خاطر تو و او
زنده،
5 notes · View notes
umiraa · 11 months
Text
Tumblr media Tumblr media
تاحالا شده اونقدر یکیو(خواهر/برادرتون) دوست داشته باشین که بترسین از ازدواج کردنش؟!
بشدت نگرانم کسی که قلبتو بهش میدی میشه خیلی خوب مراقبت باشه؟ 🥺 من فقط با تصور کردن این دوری گریم میگیره بیست سال بزرگت کردم مثلاً! حالا مگه مهمه تو بزرگتر باشی...
دلم میخواد خوشحال باشی فقط🫠
اوکی من زیادی غم گرفتم :+
6 notes · View notes
aksesexi-blog · 4 months
Text
داستان سکسی
داستان سکسی جدید فقط در سایت شهوتناک
بابام که فوت کرد عمو عبد خیلی کمکمون کرد از اون محله بردمون و یکی از ویلا هاشو توی شمال بهمون داد…
همه چیز خیلی خوب بود تا اینکه کم کم متوجه نگاه های عموم به مادرم شدم اوایل زیاد جدی نگرفتم تا اینکه یه روز عموم اومد خونمون و شب موند معمولا شبها نمی موند بهم گفت تو کنکوری هستی باید شبها زود بخوابی برو بخواب منم گفتم چشم اما حدس میزدم امشب خبراییه
ویلامون جوری بود که از راه پله طبقه بالا کل هال مشخص بود و نقطه کوری نداشت عموم رفت حموم و با یه حوله پیچیده دورش اومد بیرون به مامانم گفت یه لیوان آب بهش بده و مامانم که لیوان آب رو بهش داد داشت میومد سمت راه پله طبقه بالا از پشت بغلش کرد انداختش کف حال دهنشو گرفته بود جیغ نزنه مامانم یه دامن بلند و یه تاپ پوشیده بود و دامنشو یه جوری کشید پایین که کامل در اومد و مامانم با یه شورت و تاپ توی بغل عموم بود و عموم در گوشش حرف میزد خیلی واضح نمی شنیدم چی میگن اما مامانم یه سیلی محکم زد توی گوش عموم اما عموم خندید و شروع کرد بوسیدن مامانم و یه دستشم توی شورت مامانم بود و در گوش مامانم حرف میزد
مامانم دست عموم که توی شورتش بود رو گرفته بود و با عصبانیت با عموم حرف میزد اما خیلی آروم حرف میزدن عموم مامانمو خیلی می بوسید اما مامانم تونست بلند بشه بشینه عموم ولش کرد و دست انداخت شورت مامانمو دراورد و افتاد روش و می بوسیدش و انگشت اش هم توی کوس مامانم میکرد انگار عموم موفق شده بود و مامانم تسلیم شده بود چون پاشو کامل باز کرده بود و انگشت های عموم توی کوسش بود یه کوس سفید که عموم از بس مالیده بودش قرمز شده بود عموم بلند شد حوله رو انداخت اون طرف و مامانمو توی بغل گرفت تاپ مامانمو دراورد و سینه هاشو میمالید مامانم هنوز داشت گریه میکرد و عموم می بوسیدشو در گوشش حرف میزد و انگشت هاشو تند تر توی کو��ش میکرد نمیدونم چی میگفت و گریه میکرد اما عموم باهاش حرف میزد و خیلی می بوسیدش آخرشم اشکای مامانمو پاک کرد و یه لب ازش گرفت و کنارش زانو زد و کیرشو گذاشت دم دهن مامانم
مامانم اولش کیرشو نمی خورد اما باز عموم بوسیدش و کلی در گوشش حرف زد و این بارم از هم لب گرفتن مامانم بلند شد و کیر عمومو بوسید و شروع کرد خوردن عموم موهای مامانمو گرفته بود و سر مامانمو به کیرش فشار میداد و کیرش تا ته میرفت توی دهن مامانم کیرشو از دهن مامانم دراورد مامانمو خوابوند و پاهاشو داد بالا و کیرشو کرد توی کوس مامانمو شروع کرد تلمبه زدن به کوس مامانم نگاه میکردم که الان کیر عموم توش بود و روزی پدرم برای بوجود آوردن من یه همچین کیری رو توش کرده بوده اما خداوکیلی مامانم گناه داشت کوس به این خوشگلیش سالها رنگ کیری رو نبینه واقعا از کار عموم راضی بودم مامانم حقشه که کسی باشه که ارضاش کنه و چه کسی بهتر از ��موم؟
عموم تند تند تلمبه میزد و کیرش رو تا ته میکرد توی کوس مامانم و فقط تخم هاش مشخص بود و کیرشو تا ته توی کوس مامانم جا میکرد… یهو دیدم عموم ایستاد و تلمبه نزد که فکر کنم آبش اومده بود و ریخته بودش توی کوس مامانم… بعدش اومد خوابید کنار مامانم و باز شروع کرد بوسیدنش…
راستش دیگه ولشون کردم رفتم خوابیدم و صبح رفتم آزمون قلم چی دادم وقتی برگشتم دیدم نیستن رفتم توی حیاط پشتی دیدم مامانم داگی شده و عموم داره کوسشو میکنه… گفتم خدا رو شکر پس اوضاع مامانم خوبه… رفتم بیرون یه چرخی زدم و یه ساعت بعد اومدم… مامانم گفت آزمون خوب بود گفتم عالی شما چطورید گفت من که عالیم عبد تو چی؟ اونم گفت من از همتون عالی ترم و خندید گفتم بایدم بخندی از دیشب تا خالا معلوم نیست چند مرتبه کوس مامانمو گایدی می خواستی بد باشی؟ عموم که رفت مامانم بهم گفت عمو عبدت خیلی مرده… میشه مثله یه کوه بهش تکیه داد… برای تو هم که حکم پدر داره…
از اون روز عمو عبد هفته ای یه بار میومد و با مامانم برنامه اجرا میکردن… اما حال مامانمم بهتر شده از اون افسردگی فوت بابام اومده بیرون و خیلی هم به اندام و صورتش و ناخن هاش میرسه… اما خیلی دلم می خواست بدونم عموم چی بهش گفت که تونست راضیش کنه…
واقعا چی گفت بهش؟
1 note · View note
amirturk · 11 months
Text
مزایای خرید فالوور واقعی در کنار جذب فالوور ارگانیک
مزایای خرید فالوور واقعی در کنار جذب فالوور ارگانیک
سلب مسئولیت: شبکه اطلاع رسانی طلا، سکه و ارز TGJU صرفا نمایش‌دهنده این متن تبلیغاتی است و تحریریه مسئولیتی درباره محتوای آن ندارد.
Tumblr media
شمایی که الان دارید این مقاله رو میخونید احتمالا صاحب یک کسب و کار در اینستاگرام هستید و شاید هم که تولید محتوا میکنید. هیچ فرقی نمیکنه، شما چه برای به فروش رسوندن محصولتون و چه دیده شدن محتواتون در فضای اینستاگرام نیاز به مخاطب دارید.
برای در و دیوار که نمیخوایید پست و استوری بذارید! باید دیده بشید. مشخصا هم برای این کار به فالوور نیاز دارید.
تولید محتوای جذاب و یونیک
شما میتونید با تولید محتوای اصولی و جذاب، پست هاتون رو بفرستید اکسپلور، و بعد نسبت به محتوایی که ساختید کامنت میگیرید، لایک میگیرید و دیده میشید. این وسط یه عده هستند که خیلی از کار شما خوششون میاد. میان داخل پیجتون و یه سری هم به بقیه پست هاتون میزنن.
داشتن لایک بالا مثل فالوور نیز میتواند توجه مخاطب را جلب کند بس با خرید لایک اینستاگرام واقعی ایرانی پیج خود را تغذیه کنید.
اگه که بقیه محتوا هاتون هم براشون به همون اندازه جذاب بود دکمه فالو رو میزنن و موندگار میشن و اگه هم که نبود میرن و ترجیح میدن همون مخاطب اکسپلورتون بمونن.
بعد از محتوایی که ساختید دومین چیزی که فرد بازدید کننده از پیجتون رو موندگار میکنه و تبدیلش میکنه به مخاطب پای ثابت و همیشگی، تعداد فالوورهای شماست. که خرید فالوور اینستاگرام از سایت خرید فالوور واقعی میتواند شما را در این راه یاری کند.
فرد وارد پیجتون میشه یه نگاهی به پست هاتون میندازه، نگاه بعدی رو هم به تعداد فالوورهاتون میندازه. اگه که یه تعداد نسبی فالو کننده باشه از لحاظ بصری و روانی روش تاثیر میذاره.
با خودش میگه این شخص معتبره، شناخته شدست، دیده شدست. پیجش صرفا به یه ریل و پست محدود نیست و داره تخصصی محتوا میزنه، وقتی این همه آدم دارن فالوش میکنن پس منم باید بمونم.
پس چی شد؟
دو تا فاکتور در جذب فالوور ارگانیک اینجا از بقیه فاکتورها جلو میزنه.
فاکتور اول
همون تولید محتوای یونیک و تخصصی و جذابه دست خودتون رو میبوسه.
باید خلاق باشید، ایده هایی رو عملی کنید که تا حالا هیچکس اون کار رو نکرده. در کنارش هم باید صبور باشید و مستمر کار کنید. دفعه اول شاید هیچکس نبینه، دفعه دوم یه عده میبینن، دفعه سوم به تعدادشون اضافه میشه تا اینکه دیگه دفعه دهم شما جایگاه خودتون و محتواتون رو پیدا کردید و دیده شدید.
اما فاکتور دوم، فالوور!
اول راهت نمیتونی که منتظر معجزه باشی چون همونطور که گفتم دیده شدن تو و جا افتادنت زمان میبره. اون تعداد کمی هم که اومدن از پیجت دیدن کنن اگه ببینن فالور نداری بیشتر از 90 درصد احتمالش وجود داره که بدون اینکه فالوت کنن صفحت رو ترک کنن. چاره چیه؟!
اینجاست که تو باید حقه بزنی ولی نه حقه الکی، حقه ی واقعی!
تو باید که فالوور بخری، اما نه فالوور فیک، فالوور واقعی!
فالوور فیک رباته و الگوریتم اینستاگرام تشخیصش میده و حذفش میکنه.
"خب حالا این فالوور واقعی رو از کجا باید بخرم؟! طوری که شنیدم همه سایت ها فقط به اسم فالوور واقعی فالوورهای فیک میفروشن و خب حق بده که اعتماد نکنم."
معلومه که بهت حق میدم و به حرفت باور دارم ولی ازت میخوام نگی همه ی سایت ها، بگو یسری سایت ها!
چون تیم منصف هم تو این زمینه پیدا میشه.
Tumblr media
سایت خرید فالوور واقعی.نت همین تیم رو داره و اصلا اسم وبسایتشون رو از همین خدماتی که ارائه میده الهام گرفته. پس اگه که همه کاراتو کردی، ایده محتوات تکمیله و ساختشو شروع کردی بهترین جا برای اینکه بتونی به جذب فالوور ارگانیک از طریق فاکتور دوم برسی، خرید فالوور واقعی از وبسایت خرید فالوور واقعی.نت هستش.
بعد این دو تا فاکتور، تولید محتوای جذاب و فالوور، که مفصل راجبشون صحبت کردیم، تازه‌کار اصلیت شروع میشه و اون استمراره. بعد این دوتا اگه که تو صاحب کسب و کار باشی و در حال ارائه خدمات و محصولی هستی باید که تمرکزت فقط و فقط رو نگه داشتن مشتریت باشه، چون اگه مشتریای سابقت از تو و کارت راضی باشن مشتری های جدید هم خود به خود باهاش میاد.
از تکنیک های ترند برای سرگرم نگه داشتنشون استفاده کن تا مبادا حوصلشون سر بره و بخوان آنفالو کنن که در اون حالت تو با بحران ریزش فالوور مواجه میشی.
این مورد دقیقا درباره تویی که محتوا تولید میکنی هم صدق میکنه، مبادا فکر کنی کار تمومه و دیگه لازم نیست بیشتر ازین برای ایده پردازی زحمت بکشم و تلاش کنم. تو باید هی هدف هاتو بیشتر و بیشتر کنی.
چیزی که باعث دیده شدن کار تو میشه اعتباره، و دو فاکتور محتوای یونیک و تعداد فالوور چیزهایین که بهت اعتبار میدن.
روش های دیگه ای هم برای افزایش فالوور ارگانیک وجود دارد که در ادامه قراره بررسی شون کنیم:
1: استفاده از هشتگ های درست و مناسب:
سعی کنید در زیر ریل و پست هاتون از هشتگ های درست و مرتبط استفاده کنید. ویدیو یا پستی که ساختید یا منتشرش کردید موضوعش چیه؟ هر موضوعی که داره هشتگ هاتونم باید متناسب با اون باشند. تا جایی که میتونید از هشتگ های غیر مرتبط با موضوع ویدیوتون استفاده نکنید.
2: بک لینک در بیوگرافی:
اگر سایتی دارید یا در شبکه های اجتماعی دیگه مثل توییتر هم فعالیت می کنید حتما لینک حساب اینستاگرام خودتون رو اونجا هم قرار بدید تا مخاطبانتون رو به راحتی و مستقیما بتونید به اکانت اینستاگرامتون هدایت کنید.
3: زمان مناسب انتشار محتوا:
شما از طریق این سایت صفحه خودتون در اینستاگرام به راحتی میتونید زمان هایی رو که مخاطبینتون بیشتر فعال هستند رو پیدا کنید. دونستن این موضوع بهتون کمک میکنه تا محتواتون رو در زمان درست و وقتی که بیشترین مخاطب فعال رو دارید منتشر کنید تا با تعامل بیشتر به راحتی بتونید پست و ریلزتون رو به اکسپلور بفرستید و از طریق اکسپلور بتونید مخاطب ارگانیک جذب کنید.
4: همکاری با حساب های دیگر:
یکی از قابلیت های خفنی که اینستاگرام جدیدا اضافه کرده قابلیت همکاری کردن با اکانت های دیگه در پست و استوری. شما با همکاری اصولی با افرادی که در حوزه کاری خودتون فعالن و ایجاد پست مشترک میتونید که همدیگر رو به مخاطبان خودتون معرفی کنید و مخاطبان یک دیگرتون رو برای خودتون جذب کنید. مثل یه معامله دو سر برد میمونه این کار!
5: از استوری غافل نشید:
برای موفقیت در پلتفرم اینستاگرام باید که از تمام قابلیت هاش همزمان بهره برد. پس استوری هم مهمه. سعی کنید به نسبت مناسبی زمانی رو هم صرف تولید محتوا در استوری هاتون کنید.
از طریق استوری میتونید زمان انتشار پست های جدیدتون رو اعلام کنید یا حتی از محتوای خودتون پشت صحنه بذارید. از طریق استوری شما میتونید رابطه صمیمی تر و نزدیک تری با مخاطبانتون برقرار کنید، هر چقدر هم که رابطه شما و مخاطبانتون صمیمی تر بشه اعتماد بیشتری هم بینتون شکل میگیره و مخاطبینتون موندگار میشن!
6: ارتباط با مخاطبین:
هرچقدر تعامل تو با مخاطبانت در استوری ها و پست هات بالاتر بره الگوریتم اینستاگرام بیشتر دوست داره. الگوریتم اینستاگرام شدیدا تمرکزش رو بر روی تعامل گذاشته.
یعنی تو هرچقدر جواب دایرکت بیشتری بدی استوری هات به افراد بیشتری نشون داده میشه. هرچقدر جواب کامنت بدی پست هات به افراد بیشتری نشون داده میشه. علاوه بر اون جو صمیمی که بین تو و مخاطبانت شکل میگیره تو رو از بقیه اینفلوئنسرها یا صاحبان کسب و کار جدا میکنه.
Tumblr media
7: تعامل با پیج های همکار:
همونطور که گفتم الگوریتم اینستاگرام عاشق تعامله. ولی تعاملی که الان میخوام راجع بهش صحبت کنم با تعامل گزینه قبل فرق میکنه. تعامل با همکارها یعنی اینکه اگر تو کمدی کار میکنی باید تا جایی که میتونی کمدین فالو کنی، پست هاشون رو لایک کنی و براشون کامنت بذاری.
اینطوری هوش مصنوعی اینستاگرام متوجه میشه که تو یه کمدین پس پست های تو رو به مخاطبان سایر کمدین ها پیشنهاد میده. اینطور میشه که تو مخاطب هدف خودت رو به راحتی و بی دردسر پیدا میکنی.
کمدی هم فقط یه مثال بود. فرقی نمیکنه که تو یه نقاش باشی، ادیتور باشی، صاحب کافه باشی یا یک فروشنده لباس. همکارانت رو پیدا کن و باهاشون تعامل داشته باش.
8: از محتوای ترند استفاده کن:
هر از گاهی مثلا ماهی یکبار، یک ویس، یک آهنگ، یک چالش یا حتی یک فیلتر خاصی ترند میشه. اونوقته که نباید از قافله عقب بمونی باید که تو هم به جمعشون بپیوندی و متناسب با موضوع پیجت از اون چیزی که ترند شده استفاده کنی.
نمیدونی چه تاثیری رو جذب مخاطب ارگانیک داره که!
اینا همه مواردی بودن که با رعایت شون میتونی به پیجت رشد بدی و دیده بشی ولی فراموش نکن قبل همه ی اینا اون 2 فاکتور اصلی که راجع بهش اول مقاله صحبت کردیو رو فعال کرده باشی.
اگه تصمیمت رو برای دیده شدن گرفتی ما تو وبسایت منتظرتیم!
ممنون که تا انتهای مطلب همراهم بودی.
اسپانسر: سایت خرید فالوور واقعی
لینک اصلی مقاله
3 notes · View notes
lhoomanl · 10 months
Text
چیزی از عمرت باقی نمانده است. پس این چند صباح را به گونه‌ای زندگی کن که انگار بر فرازِ قلهٔ کوهی هستی. فرقی ندارد که اینجا زندگی کنی یا جایی دیگر؛ سر تا سرِ جهان شهری بیش نیست. بگذار مردم تو را آدمی حقیقی بدانند یعنی کسی که موافق طبیعت زندگی می‌کند. در این صورت اگر نمی‌توانند تو را تحمل کنند، بگذار تو را بکشند. چنین مرگی بهتر از آن است که مثل آنها زندگی کنی.
وقتی به ساتیرون نگاه می‌کنی، سوکراتیکوس، اِئوتوخِس یا هومِن را در نظر مجسم کن. وقتی به چهرهٔ ائوفراتس می‌نگری، ائوتوخیون یا سیلوانوس را به یاد بیاور. وقتی به خود نگاه می‌کنی یکی از امپراطوران را به خاطر آور. بنابراین با دیدن هر کسی هم‌تایش را در نظر مجسم کن و سپس با خود بگو: «اکنون آنها کجا هستند»؟ هیچ‌جا_یا همه‌جا. به این ترتیب عادت خواهی کرد که تمامِ چیزهای فانی را نیست و نابود بدانی؛ و این حقیقت هنگامی برایت روشن‌تر می‌شود که به یاد داشته باشی هیچ چیزی پس از تغییر، دیگر حتی در آینده نیز موجود نخواهد بود. چرا خود را به زحمت می‌اندازی؟ آیا کافی نیست همین عمر کوتاه را شرافتمندانه به سر آری؟
تو جزئی از کل هستی. سرانجام در آنچه تو را به وجود آورده از میان خواهی رفت؛‌ یا به عبارت بهتر: بار دیگر به عقلِ خلّاقِ عالَم تبدیل خواهی شد.
#تأملات #مارکوس_اورولیوس #انتشارات_ققنوس چاپ سیزدهم، ۱۴۰۰، ۱۹۲ص، ص۴۶ و ۱۵۴ و ۱۵۸ و ۱۵۹.
🎞️ #گلادیاتور (2000). ماکسیموس شخصیتی تاریخی نبوده و ساختگی است اما متأسفانه کارگردان در بخش‌هایی هم که شخصیتی واقعی مانند امپراطور مارکوس اورولیوس را به تصویر می‌کشد سخنانی ناساز با شخصیتش از زبان وی بازگو می‌کند - همانند اینکه در تاریخ درباره من چگونه قضاوت خواهند کرد - در حالی که مارکوس اورولیوس چنین که از اثرش می‌نماید به هیچ .جایش نبود
۱۰ ٫ #تیر ٫ ۱۴۰۲
#در_باب_زندگی #مرگ #زندگی #وجود #موجود #هستی #هستنده #نیستی #کوه #نفاق #ریا #تزویر #تقلید #مارکوس_آئورلیوس #روم #رم #برده #بردگی #برده_داری #ریدلی_اسکات #راسل_کرو #هانس_زیمر #ابوالفضل_بهرام_زند #Gladiaror #RussellCrowe
4 notes · View notes
iranian-girls · 1 year
Video
به تیترش کار نذاشته باشی. موضوع اصلیش “نقش جمهوری اسلامی در مذهب اسلام” خیلی خوبه 
5 notes · View notes
wordsinpersian · 2 years
Note
How would you say "good luck studying!" In Farsi? I know how to say things like "i study.. i studied" etc but this seems like a different tense
You could say با مطالعاتت موفق باشی (bā motāle'āt-et movaffaq bāši). It means "be successful with your studies".
موفق باشی (movaffaq bāši) is Persian's absolute go-to when it comes to wishing good luck, success, achievements, etc.
16 notes · View notes
nian-rng · 1 year
Text
جمعه ۳۰ دی
همیشه دلم خواسته حالا که قراره زندگی رو تجربه کنم به‌سادگی از این تجربه‌ی خاص گذر نکنم. چون دیگران به این شکل رفتار، پاسخ، احساس و زندگی کردند پس ��مه‌ی گزینه‌ها همینه که از زندگی‌ آدم‌های دیگه دیدم، نباشه.
از خودم می‌پرسم آیا امکانش بود گزینه دیگه‌ای انتخاب کنم که نکردم، مسیر دیگه‌ای برم که نرفتم، حرکتی که درنظر نگرفتم و یا به اندازه‌ای که لازم بوده تلاش نکردم و هرچیزی که ممکنه تا این‌جا به ذهنم نرسیده..؟
به خودم حق میدم و این بیشتر از هرچیز منو می‌کُشه چون به‌نظرم امکان انتخاب "گزینه‌ایی دیگر" نبوده و هیچ مسیر نرفته‌ای، تلاشی، روشی، راهی و یا حرکتی کمی درخشان‌تر که به ذهنم برسه
ناامیدی، راحت‌ترین و احمقانه‌ترین راهه. بنابراین نمی‌خوام یکی از گزینه‌هام باشه. همون اندازه که نمی‌خوام قدم بعدی‌ام بر اساس انتخاب‌های آدم‌ها در شرایط مشابه، باشه
"""احتمال این‌که در شرایطی قرار بگیری چیزی که آدم‌ها از تو می‌بینند به‌شدت ناامیدکننده‌ باشه زیاده و اما احتمال قرار گرفتنت در شرایطی که تنها خودت مسئول تلاشت، باورت، زندگیت و مرگت باشی اجتناب‌ناپذیره"""
2 notes · View notes