Tumgik
#دیدن
liparlee · 9 months
Text
"شلواربگ"
Tumblr media
2 notes · View notes
goldenhashmining · 1 year
Text
کسب درآمد دلاری در ایران | درآمد واقعی بدون سرمایه اولیه
کسب درآمد دلاری در ایران | درآمد واقعی بدون سرمایه اولیه تعداد زیادی از افراد در ایران و حتی جهان به دنبال راههای کسب درآمد واقعی بدون سرمایه اولیه هستند و دلایل مختلفی میتوان عامل این موضوع باشد. در ایران به دلایل شرایط اقتصادی خاص این موضوع واجب به نظر میرسد و در کشورهای دیگر نیز به دلایل مالیاتی و نظارتهای خاص بردرآمد افراد، اکثر افراد تمایل به داشتن درآمد اضافی بدون سرمایه اولیه دارند. در این…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
mohammadshafiei · 1 year
Text
1 note · View note
humansofnewyork · 1 year
Photo
Tumblr media
(54/54) “I wish I could see it again. Just one more time. I wouldn’t need long. I’d spend a day in Tehran. I’d visit Persepolis, to see the ruins. I’d go to Nahavand, to see my people. To meet their children. And the children of their children. And then I’d go to his tomb. He was buried in his garden. And to stand there one more time, where he tended his trees. Where he sowed his seeds. Seven verses a day. I’d say them quietly in my head, I wouldn’t want to disturb the peace. But something happens, I can’t help it. I feel the heat. I feel the pressure. It’s like a sword pierces my body and I have to let it out: 𝑹𝒂𝒌𝒉𝒔𝒉 𝒓𝒐𝒂𝒓𝒆𝒅 𝒃𝒆𝒏𝒆𝒂𝒕𝒉 𝑹𝒐𝒔𝒕𝒂𝒎! The thunder of hooves, the spark of swords, the clash of axes, the single arrow spinning through the air. Who are these Persians? Rumi, Saadi, Hafez, Khayyam, Ferdowsi. Not even a lion! Not even a lion could stand against them! Our kings. Our queens. Our castles. Our battles. Our banquets. Our songs and celebrations. Our culture. Our wisdom. Our choices. Our story. And our words. All of our words. Words of mothers, words of fathers, words that teach, words that fly, words that cut, words that heal, words laughed, words sung, words wept, words prayed, words whispered in a moonlit garden, words of sin, words kissed, words sighed, words spoken from one knee. 𝘔𝘦𝘩𝘳. Words forgotten. Words remembered again. Words written on a page. Words etched on the face of a tomb. 𝘑𝘢𝘢𝘯. 𝘒𝘩𝘦𝘳𝘢𝘥. A castle of words! That no wind or rain will destroy! Who we were. Who we were! But also, who we wanted to be. We begin in darkness. A siren screams. A knight appears. A knight with the heart of a lion. A knight with a voice to make, the hardened hearts of warriors quake. A knight who rode out to face the enemy alone, and she roared. She roared! She roared at the enemy lines! Here! Here is your champion! Her wisdom, her soul, her voice, her faith, her power, her heart, her passion, her sin, her choice, her life, her fight, her fire, her fury, her justice! And her hair. Hair like a waterfall. Hair like silk. Hair like night. Hair worthy of a crown. 𝘈𝘻𝘢𝘥𝘪. All of Iran, in a single poem.”
 آرزو دارم بار دیگر آن را ببینم. برای یکبار هم که شده. کوته زمانی شاید. یک روز هم در تهران بمانم. سپس به تخت‌جمشید بروم، ویرانه‌های پرشُکوهش را دیدار کنم. آنگاه سری به نهاوند بروم، با سر بروم، برای دیدن زادگاهم. دیدن مردمانش. دیدن فرزندان‌ و فرزندانِ فرزندان‌شان. سپس به آرامگاه‌اش خواهم رفت. در باغ‌اش که خاک پاک اوست. یک بار دیگر آنجا بایستم که او درختان‌اش را می‌پروراند. زمینی که دانه‌هایش را در آن می‌کاشت. هفت بیت شعر میانگین هر روزش را می‌سرود. سروده‌هایش را به آرامی در دل و جانم زمزمه کنم. آرامش آنجا را به هم نخواهم زد. بی‌گمان از درونم احساسی می‌جوشد، جلویش را نتوانم گرفت. گرمایش را، فشارش را احساس می‌کنم. شمشیری تنم را می‌شکافد، فریادم را فرو می‌خورم: از این سو خُروشی بر آورد رَخش / وزآن سوی اسب یل تاجبخش! پژواک سُم اسب‌ها، درخشش شمشیرها، چکاچاک تبرها، و چرخش تک‌تیری در آسمان بلند. ‌کیانند اینان، ایرانیان؟ مولانا، سعدی، حافظ، خیام، فردوسی. دل شیر در جنگ‌شان اندکی‌ست! شاهان‌مان. شهبانوان‌مان. کاخ‌هامان. نبردهامان. بزم‌هامان. سرودها و جشن‌هامان. پهلوانان‌مان. فرهنگ‌مان. خردمان. گُزینه‌هامان. داستان‌مان. و واژگان‌مان. همه‌ی واژگان‌مان. واژگان مادران، واژگان پدران، واژگانی که می‌آموزند، واژگانی که پرواز می‌کنند، واژگانی که می‌بُرند، واژگانی که بهبودی می‌بخشند، واژگان خندان، واژگان سروده شده، واژگان زاری، واژگان نیایش، واژگان نجوا شده در باغ مهتابی، واژگان گناه، واژگان بوسیده شده، واژگان آوخ، واژگان گفته شده بر یک زانو. مهر. واژگان فراموش شده. واژگان یادآوری شده. واژگان نوشته شده بر برگ. واژگان حک شده بر آرامگاه. جان. خرد. کاخی از واژگان! که از باد و باران نیابد گزند! که بوده‌ایم. که بوده‌ایم! و چه می‌خواستیم باشیم. در تاریکی آغاز می‌کنیم. بانگ آژیری برمی‌خیزد. سواری پدیدار می‌شود. پهلوانی با دل شیر. با خُروشی که دل‌های استوار جنگیان را می‌لرزاند. پهلوانی که به تنها تن خویش به نبرد دشمن می‌رود. و می‌خُروشد. می‌خُروشد! می‌خُروشد بر صف دشمنان! اینجاست، اینجاست پهلوان شما! خِرد او، جان او، آوای او، ایمان او، نیروی او، دل او، شور او، گُناه او، گُزینه‌ی او، زندگی او، زمان او، نبرد او، آتش او، خشم او. داد او! و گیسوان او. گیسوانی چون آبشار. گیسوانی ابریشمین، گیسوانی چون شب. گیسوانی سزاوار تاج. آزادی. همه‌ی ایران در شعری یگانه
764 notes · View notes
maihonhassan · 6 months
Text
عید گاہ ما غریباں کوئے تو، ایں بہ ساعت عید، دیدن روئے تو
“Your street is Eid-gaah for us poors, The glimpse of your face is the moment of Eid.”
— Amir Khusrau
59 notes · View notes
iqrajafzal · 3 months
Text
Tumblr media
عید گاہ ما غریباں کوئے تو، ایں بہ ساعت عید، دیدن روئے تو
Your street is Eid-gaah for us poors, The glimpse of your face is the moment of Eid.
16 notes · View notes
lerrixe · 30 days
Text
(آپدیت دو شهریور چهارصد و سه)
تا وقتی که جواب انتخاب رشته بیاد باید سی اس اس رو تموم کنم و از بس نادونم که بعید می‌دونم بتونم.
تازه این سایته همه‌ی آموزش هاش انگلیسی بودن🤡 یعنی خیلی جاها رو اسکیپ کردم چون حوصله‌ی خوندن و تحلیل نداشتم
تا حد ابتدایی بلدم، مثلا ساخت بردر و فونت و عکس پس زمینه‌ی متن یا بک گراند و فونت دکوریشن. ولی نمی‌تونم انیمیشن بسازم و اینا. کی شروع کردم؟ عادلانه بخوام حساب کنم چند روز قبل از سفر، می‌شه اویل مرداد. بیست روز بعدش رو حذف کنم چون خونه نبودم و لپتاپ نداشتم تقریبا دو هفته‌ای هست.
با این حساب جای نق زدن نداره، نسبت به زمان پیشرفتم خیلی بد نبود ولی خاک بر سر کون گشادی. ولی خنده دار ترین قسمتش اینه که مدام سرچ می‌کنم تا ببینم با این مهارت چیکار میشه کرد و ظرفیت شغلی داره یا نه؟ چون بعدش باید جاوا اسکریپت و اون یکی اس سی اس اس رو هم یاد بگیرم. حتی اگه سی اس اس رو تموم کنم اطلاعاتم کمه برای فرانت اند. در به در دنبال سایت برای دیدن نتیجه‌ی کد ام، چون این سایتی که فعلا باهاش کار می‌کنم صفحه‌ی نمایشش کوچیکه. برای همین به بخش ستینگ جانیتور آی روی آوردم چون اگه اونجا کد بزنی و وارد کنی می‌تونی نتیجه‌ی کامل رو بعد از سیو کردنش ببینی.
خلاصه که اتاقم کثیفه، خودم چاق شدم، مسئولیت‌ها رک رها کردم و امید به زندگیم باز کم شده🫦
الان باید اتاق رو جمع کنم، بعد آشغالهای کاغذی رو، بعد ظرفا رو بشورم، ظهر هم جارو میکنم، بعد به کارم میرسم. رتبه ها هم امروز میان که سعی میکنم بر اساس اون‌ها خودم رو قضاوت نکنم🤲
3 notes · View notes
swhitenights · 2 days
Text
Movies that I see
جدید‌ترین‌ فیلمی که دیده‌ام زنان کوچک (Little Women 2019) است. سبک فیلمبرداری و دوره تاریخی موردعلاقه‌ام را دارد و قطعا برایم دوست داشتنی‌ست. چیزی که برایم کمی غیرقابل درک است این‌است که چرا نویسنده فیلم را اینقدر بدون مقدمه در زمان عقب و جلو می‌برد. این اتفاق برای کسی که تا به حال کتاب را نخوانده یا در کودکی انیمیشن‌اش را ندیده احتمالا فقط گیجی و سردرگمی ایجاد می‌کند.
در آمار دیدم به‌جز اوپنهایمر که قبلا دیده‌بودم یک فیلم دیگر هم توانسته هر دو جایزه‌ی گلدن‌کلوب و اسکار را ببرد. زندگی‌های گذشته (Past lives 2023) که یک سینمایی کره‌ای است. من نمی‌دانم برای برنده جایزه‌شدن چه معیار‌هایی ملاک و معیار است اما هر چه هست در مقایسه با اوپنهایمر این فیلم کاملا متفاوت است. صحنه‌های آرام و اتفاقات کوچکِ بزرگ. احتمالا این هنر شرق‌آسیایی‌هاست که بتوانند با سینمایی‌های بی‌نهایت آرامشان تو را منتظر نگه‌دارند تا بخواهی بفهمی در آخر قرار است چه اتفاقی برای کارکتر‌های داستان بیفتد. البته اینکه قرار است چه شود در صحنه‌ای استعاری در همان اوایل وقتی نورا و هی‌سانگ بچه بودند نشان داده‌شد؛ جایی که وقتی می‌خواهند پس از مدرسه از هم جدا شوند در سمت راست راه‌پله‌ای رنگارنگ و رو به بالا برای نورا و سمت‌ چپ خیابانی صاف و رو به جلو و البته خاکستری برای هی‌سانگ راه‌ رفتن به خانه‌شان را مشخص می‌کند.
شب سال نو (New Year Blues 2021) که باز هم ساخته‌ی کره‌جنوبی است. اول فقط درحال گشت‌زدن در فیلیمو بودم تا چیزی پیدا کنم به حال و هوای عید و سال نو بخورد که این را پیدا کردم و در صفحه جدید مثل بقیه فیلم‌ها بازش کردم تا با خواندن خلاصه‌اش آخر تصمیم بگیرم کدامشان را ببینم. انتخاب سخت بود و واقعا هیچ‌کدام چنگی به دل نمی‌زدند اما در آخر به‌خاطر بازیگر‌ها تصمیم گرفتم این یکی را ببینم. در واقع ربط چندانی به سال نو نداشت اما به‌عنوان سرگرمی و وقت‌گذراندن و استفاده از نت شبانه‌ی فیلیمو انتخاب خیلی بدی هم نبود.
انیمیشن آرزو (Wish 2023) را هم پس از جستجوی فراوان با خواهرم تماشا کردیم. چیزی که نظرم را جلب کرده این است که چرا این روز‌ها انیمیشن‌ها اینقدر بی‌پروا درمورد مسائل جنـ.سی و روابط دختر و پسرهای نوجوان و انسان‌های عریان(!) حرف می‌زنند! انتخاب کردن چیزی که واقعا بشود با یک بچه تماشا کرد شده مثل پیداکردن سوزن در انبار کاه، آن هم در زمانه‌ای خودشان نیمی از فیلم‌های جدید را در تلویزیون دیده‌اند و واقعا چیز سالمی برای دیدن در اینترنت نمانده. این یکی هم به گمانم از دستشان در رفته‌بود.
تنها سریالی که دیده‌ام، یا در واقع در حال تماشایش هستم آلیس در سرزمین مرزی (Alice in Borderland) است که دو فصل دارد. فصل اولش را دیده‌ام و واقعا مشتاقانه فصل دوم را تماشا می‌کنم _درواقع همین حالا از تماشای قسمت اول فصل دوم دست‌کشیده‌ام و دارم این پست را می‌نویسم و منتظرم تا بروم برای تماشای قسمت بعدی_. فقط چیز‌هایی هنوز برایم گنگ است... اول اسم سریال که چرا آلیس است؟ دوم چرا و چطور وارد این سرزمین وحشی شده‌اند؟ در مقایسه با اسکویید گیم که بینهایت با هم مقایسه می‌شوند شاید این نقطه ضعف بزرگی باشد چون در سکویید گیم ما دقیقا می‌دانستیم چرا وارد این بازی کشت و کشتار شده‌اند و چطور و چه‌کسی بیرون می‌رود اما اینجا بعد از یک فصل هنوز هیچ‌چیز معلوم نیست!
15 Farvardin 03
2 notes · View notes
blogsaz · 12 days
Text
دانلود فیلم سکسی، عکس سکسی و داستان سکسی در تلگرام فیلم سکسی
کانال سکسی تلگرام ، فیلم سکسی ایرانی ، دانلود فیلم سوپر ایرانی ، دانلود کلیپ سکسی ، کانال تلگرام فیلم سکسی دانلود فیلم سکس با زیرنویس فارسی، سایت سکسی‌، فیلم سکسی، دانلود فیلم سکسی گلشیفته فراهانی، دانلود فیلم سکسی خارجی جدید، فیلم سکسی داستانی، دانلود فیلم سکسی الکسیس تگزاس، دانلود فیلم سکسی کم سن،، دانلود فیلم خارجی بدون سانسور، دانلود فیلم سکسی قدیمی
ورود به کانال دانلود فیلم سکسی تلگرام
کانال سکسی تلگرام | تلگرام فیلم سکسی عکس و فیلم داستان سکسی تلگرام ,عکس سکسی ,کانال داستان سکسی , ویدیو سکس الناز , سکس ساناز با دوس پسرش لینک توی کانال محبوب ترین سایت های تمام سکسی زنان سکسی در اینترنت برای زنان. ابر گروه سکسی, بانک گروه سکسی, بهترین گروه سکسی تلگرام, جوین کانال سکسی, دانلود لینک گروه سکسی کانال سکسی تلگرام, تلگرام فیلم سکسی عکس و فیلم داستان سکسی تلگرام ,عکس سکسی ، دانلود فیلم سکسی کانال سکسی تلگرام, گروه سکس, استیکر تلگرام فیلم سکسی دانلود این آپدیت روزانه فیلم سکسی دانلود ویدئوها و تنها بهترین فیلم های سکسی دیدن بهترین ویدئو در وب سایت ما فیلم سکسی, دانلود. تلگرام سکسی, آن را روزانه به روز رسانی تلگرام سکسی رایگان فیلم و بهترین فیلم تصویری دیدن این ویدئو در وب سایت ما تلگرام سکسی کانال دانلود فیلم سکسی در تلگرام,کانال شهوانی,کانال سک30در تلگرام,کانال داستان سک30در موبوگرام,کانال شب جمعه زناشویی,کانال سوپردرتلگرام,گروه کانال. کانال سکسی تلگرام, تلگرام فیلم سکسی عکس و فیلم داستان سکسی تلگرام ,عکس سکسی , ویدیو سکس الناز , سکس ساناز با دوس پسرش لینک توی کانال کانال فیلم سکسی تلگرام در بهترین پورنو, فیلم ها بزرگسالان بسیار عالی را می توان به صورت رایگان و بدون ثبت نام در hd تلگرام سکسی این به روز رسانی روزانه تلگرام سکسی فیلم های پورنو رایگان و تنها بهترین فیلم بزرگسالان دیدن بهترین پورنو رایگان در وب سایت ما تلگرام سکسی کانال فیلم سکسی – فیلم سکس|فیلم سکسی|دانلود فیلم سکسی|کانال تلگرام سکسی|فیلم سکسی – فیلم سوپر|فیلم سوپر سکسی ایرانی| فیلم های سوپری لینک کانال سک30 تلگرام, کانال سوپرکده تلگرام بدون فیلتر, کانال سکسی در تلگرام فارسی, کانال دانلود فیلم سوپر سکسی تلگرام فیلم های لینک بهترین کانال سکسی تلگرام پورنو رایگان دیدن آنلاین در لینک سکسی محبوب ترین سایت های تمام سکسی زنان سکسی در اینترنت برای زنان. ابر گروه سکسی, بانک گروه سکسی, بهترین گروه سکسی تلگرام, جوین کانال سکسی, دانلود لینک گروه سکسی کانال تلگرام فیلم سکسی, آن را روزانه به روز رسانی کانال تلگرام فیلم سکسی باحال فیلم و بهترین خنک پورنو دیدن بهترین فیلم در وب سایت ما کانال تلگرام فیلم
3 notes · View notes
30ahchaleh · 29 days
Text
Tumblr media
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جزیره تنها یافت
به افق چشم دوخت و تا چشم توان دیدن داشت آب بود و آب
نامه را در بطری ، نهان کرد و داد به موج دریا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در گیتی تنها یافت
به آسمان نگاه کرد و تا علم توان دیدن داشت فضازمان بود و فضازمان
پیام را در لوح ، ذخیره کرد و راهی با یک فضا پیما
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جمع تنها یافت
به درون نظاره کرد و تا ذات توان دیدن داشت هو بود و هو
طلب را در دل ، آه کرد و سپرد به دعا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در اتاق تنها یافت
به مونیتور خیره شد و تا اینترنت توان دیدن داشت محتوا بود و محتوا
سوژه را در فایل ، جاساز کرد و در شبکه اجتماعی رها
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در … ـ
.
END
Tumblr media
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پ،ن : در رابطه با عکس اول
قدیم ندیما یک دسته کارت فال حافظ داشتیم که روی آن نقاشی های استاد محمد تجویدی بود و پشت آن شعر های حافظ
هر سال به بهانه شب یلدا ، دور هم جمع میشدیم و پدر فال حافظ میگرفت
یادش و یادشون بخیر
کودک بودم و شیطون و بی‌عقل بیشتر از آنکه توجه‌ام به باطن شعر ها باشد به ظاهر کارت ها بود😅😈🤪ـ
در رابطه با عکس دوم
لوح طلایی ویجر ناسا که درون آن اطلاعاتی به صورت صدا و تصویر و متن از زمین و موجودات آن ذخیره شده است تا شاید به وسیله ی یک حیات فرا زمینی پیدا شود از ایران فقط پیام صوتی به زبان فارسی با عبارت «درود بر ساکنان ماورای آسمانها» موجود است البته لوحی که من گذاشتم حاوی صوتی متفاوت از ایران میباشد😝📀🎶ـ
.
.
.
2 notes · View notes
tintinfarsi · 4 months
Text
سیمپسون‌ها و علاقه به تن‌تن
خانواده‌ی سیمپسون هم به تن‌تن علاقه دارند. لیزا از دیدن کتاب‌های تن‌تن در فروشگاه شگفت‌زده‌ شده‌ ‌است، زیرا فکر می‌کرد که آن‌ها فقط در کلاس‌های زبان فرانسوی مدرسه وجود دارند. بارت نیز از طرف‌داران ماجراهای تن‌تن است و نسخه‌ای از کتاب خرچنگ پنجه طلائی در دستان اوست. تن‌تن در پاریس با کاپیتان هادوک زمانی که شاهزاده پنه‌لوپه در حال اجرای آهنگ رودخانه‌ی مهتاب بود، دیده‌شد
2 notes · View notes
surenpetgar · 1 year
Text
چقدر باید یک چیز بزرگ باشد تا ببینی‌ش؟ چقدر باید نور آنجا باشد؟ کدام تاریکی سبب می‌شود نبینی؟
و وقتی دیدن یک چیز میسر شد و آن را دیدی، آن کدام رانه است که سبب می‌شود چیزها را نادیده بگیری؟ اگر چیزها را نادیده بگیری نامرئی می‌شوند؟ چیزهای نامرئی وجود دارند؟ آیا با نادیده گرفتن موفق می‌شویم که چیزها را ناموجود کنیم؟ آیا برای از بین بردن چیزهاست که آنها را نادیده می‌گیریم؟
و چی می‌شود اگر آن چیز دیدنی یک شخص باشد؟ آدمها چی هستند؟ آیا آدمها را به واسطه افکارشان می‌بینیم؟ آیا شناختن هم نوعی دیدن است؟ آیا آدمها با فکرهاشان مرئی هستند؟ و آیا اگر افکار کسی را نشناسیم آن شخص به وجود نمی‌آید؟ و آیا اگر افکار او را انکار کنیم، وجود او را انکار کرده‌ایم؟
بودن چیست؟ آیا بودن یعنی به چشم آمدن؟ آیا ما برای دیگران است که وجود داریم؟ آیا می‌شود چنان تنها بود که مثل یک گیاه برای آفتاب و برای آب بودن داشت؟ تنها برای آن.
بی‌نهایت تلخ است تماشای کنار گذاشته شدن آدمها. بی‌نهایت سخت است تماشای آدمی که دیگر نیست چون چشمی به دیدن‌‌ش میلی ندارد. زندگی‌ها چه معنی‌ای دارند اگر تو در خودت فراموش شوی. اگر یادت برود که تو کی هستی. اگر یادت برود مناسبات تو و آدمهای اطرافت چی است.
آن شب که در بالکن، آمدن طوفان را نگاه کردیم ذهنم پر از سوال بود. ازین دست سوال‌ها. آدمی را دیده بودم که ضایع شده بود. انگار دیگر آدمیت در او نبود. و نه فردیت و نه حتی موجودیت. آن بدن مثل یک کیسه خالی در باد، اطراف ما گشت و گردید. هرکسی سعی کرد طوری دورش کند. بعد هم طوفان آمد تمام ما را در نوردید. با باد و رعد و برق و باران با ما حرف زد و گزیده. بعد، رفت. بی‌اینکه سوال‌هام را جواب داده باشد. یا که آنها را با خود ببرد. فقط آنها را برد اینطرف و آنطرف. در هم‌شان آمیخت و آشفته‌شان کرد.
11 notes · View notes
avengersnewb · 1 year
Text
یکی از شرم آور ترین عیبهای تونی تمایل بیش از حدش به صمیمت  بود که مجبورش می کرد دایما از اپهای دوستیابی استفاده کنه. مثلا پیشنهاد می کرد که برای قرار اولیه برن سفر جاده سراسر کشور یا یکی از ماشینهای اسپورتش رو با هواپیما می فرستاد سر قرار تو مرزای ایالتی ولی وقتی همدیگه رو می دیدن اصرا می کرد که نه نه نه من اون تونی استارک نیستم. بعضی وقتا حتی یه مخفی کاری مسخره هم می کرد ولی بعضی وقتا حتی زحمت اونم به خودش نمی داد. اشکالی نداشت که اونا واقعا علاقه ای به خود تونی نداشتن. اون می تونست با پولش اونا رو علاقمند نگه داره. 
مشکل کوچیکی وجود داشت:‌ تمام برنامه ها آخرش خراب می شد. اونا آخرش همه ولش می کردن انگار که یه اتفاق بارها عینا برات تکرار بشه. مهم نبود چقدر با هم خندیده بودن و گریه کرده بودن چقدر تونی برای هر رابطه زحمت کشیده بود. همه به هر حال ولش می کردن. اشکالی هم نداشت. اینا همه نتیجه ی کارهای خودش بود. بعضی وقتا با خودش فکر می کرد که باید دست از وانمود کردن برداره و قبول کنه که این همین یه دفعه نیست. یه حفره ای درونش بود یه حفره ی گرسنه که دیوانه ی عشق بود دیوانه ی تعریف دیوانه ی نوازش و اون هر چقدر هم تلاش می کرد نمی تونست این حفره رو پر کنه.
برای همین هم بود که خیلی می ترسید که اینطور سریع و دیوانه وار عاشق استیو بشه—جوری که انگار داره تو یه اتوبان با موتور بدون کلاه با سرعت زیاد بره. استیو یه آدم معمولی نبود—اون یه دوست بود. یه همکار. اگه به هم می خورد—نه نه نه. اون نمی خواست فکرشم بکنه. گرمای تموم نشدنی استیو کمک می کرد که فضاهای خالی تو قلبش پر بشه و اون سایه هایی که خوابهای بد تونی رو تسخیر می کرد فراری بشن. مهم نبود که افکار تونی چقدر تاب برداشته بودن: به یاد آوردن لبخند استیو کافی بود که حالش بهتر بشه.
برای همین هم تونی یه دسته گل خرید که هر گل به معنی تو رو می خوام در زبان گلها بود—حتی گلهایی که مال اون فصل نبودن امیدوار که همین برای رسوندن پیام کافی باشه. 
this is a translation of our work with sadisticsparkle and wynnesome for a previous fill :)
5 notes · View notes
humansofnewyork · 1 year
Photo
Tumblr media
(5/54) “The meaning of our most important words I learned from my mother. 𝘙𝘢𝘴𝘵𝘪: Truth. I never heard her tell a lie. 𝘕𝘦𝘦𝘬𝘪: Goodness. I never heard her gossip. And 𝘔𝘦𝘩𝘳: Love. We were three brothers and five sisters, but she loved us all equally. There were no assigned places at our dinner table. Everyone got their desired portion. While we ate our father would encourage us to debate the events of the day. No topic was off limits: history, politics, even the existence of God. And everyone was encouraged to use their voice. One weekend my father drove us all to visit Ferdowsi’s tomb in the city of Tus. It’s a large tomb. It’s modeled after the tomb of Cyrus The Great. On its face is etched the first line of Shahnameh. The master verse. The cornerstone: ‘In the Name of the God of Soul and Wisdom.’ 𝘑𝘢𝘢𝘯 and 𝘒𝘩𝘦𝘳𝘢𝘥. Soul and Wisdom. The two things that all humans have. With the opening line Ferdowsi does away with all castes and classes. He does away with all religion. He gives everyone a direct connection to the creator. As a young boy I’d memorized hundreds of verses. One of my favorite stories in Shahnameh is when Rostam selects his horse. Rakhsh is the only horse in Iran that can carry Rostam’s weight. Rakhsh has the body of a mammoth. But he's wild, he foams at the mouth. Rostam has to fight to tame him. I was a shy child. But something happens when I read Shahnameh. There’s an epic cadence. The words demand to be spoken. It’s like touching a hot stove. I feel the heat, I feel the pressure. It’s like a sword pierces my body and I have to let it out: ‘𝘙𝘢𝘬𝘩𝘴𝘩 𝘳𝘰𝘢𝘳𝘦𝘥 𝘣𝘦𝘯𝘦𝘢𝘵𝘩 𝘙𝘰𝘴𝘵𝘢𝘮!’ The neighbors would come running to their balconies to watch. Every region in Iran has its own dialect, and I could switch between them. The language is ancient, so I didn’t know the meaning of every word. But I could feel the music. When I mispronounced a word, I knew. As if I’d played a wrong chord. I could almost tell what he wanted. I could almost hear the voice of Ferdowsi himself.”
 معنای مهم‌ترین واژگان زبان‌مان را از مادرم آموختم، راستی، هرگز دروغی از او‌ نشنیدم. نیکی، هرگز غیبت نمی‌کرد و مهر و دوستی. ما سه برادر و پنج خواهر بودیم و مادر همه را به اندازه‌ی مساوی دوست داشت. برای هیچکس جایگاه ویژه‌ای بر سر سفره در نظر گرفته نمی‌شد. هر کسی به میل و اندازه‌ی خود از خوراک سهم می‌برد. هنگام خوردن پدر تشویق‌مان می‌کرد که درباره‌ی رویدادهای روز گفت‌وگو کنیم. هیچ موضوعی قدغن نبود: تاریخ، سیاست، حتا وجود خداوند. و همه تشویق می‌شدند که اندیشه‌های خود را بیان کنند. پدر ما را یک هفته به دیدن آرامگاه فردوسی در شهر توس برد. آرامگاهی بود بزرگ. بسان آرامگاه کوروش بزرگ طراحی شده است. نخستین بیت شاهنامه بر روی سنگ آرامگاه حک شده بود. شاه‌بیت است. پایه‌ و ستون اندیشه‌ و جهان‌بینی ایرانی‌ست: به نام خداوند جان و خرد. دو چیزی که همه‌ی مردمان از آن برخوردارند. در نخستین برگ شاهنامه، فردوسی همه‌ی طبقات اجتماعی را کنار می‌نهد. همه‌ی دین‌ها را کنار می‌نهد. فردوسی به مردمان پیوندی بی‌واسطه با خداوند می‌بخشد. او می‌گوید: هر آنچه در این کتاب است، برای همگان است. در کودکی سد‌ها بیت شاهنامه را به یاد سپرده بودم. از داستان‌های مورد علاقه‌ام در شاهنامه جایی‌ست که رستم اسبش، رخش را برمی‌گزیند. رخش تنها اسبی‌ست در ایران که می‌تواند رستم و جنگ افزار سنگینش را تاب بیاورد. رخش تنی بسان پیل دارد. سرکش است، رستم برای گرفتن و رام کردنش می‌بایست سخت بکوشد. من کودکی خجالتی بودم. ولی زمانی که شاهنامه را می‌خواندم، شور شگفت‌انگیزی مرا فرا می‌گرفت. شعرها آهنگی رزمی دارند. واژگان خواستار خوانش‌اند. همانند دست زدن به کوره‌ای گرم. گرما را حس می‌کنم، فشار را حس می‌کنم. همانند شمشیری که تنم را می‌شکافد و باید آن را فریاد بزنم: از این سو خُروشی برآورد رَخش / وزآن سوی اسب یل تاجبخش. همسایگان شتابان بر روی بام‌هاشان جمع می‌شدند تا شنونده‌ی فردوسی باشند. هر منطقه‌ای از ایران گویش و لهجه‌ی خود را دارد. من داستان‌های شاهنامه را به فارسی و گویش‌های محلی‌مان می‌خواندم. کتاب به زبان پارسی کهن سروده شده است‌، معنای همه‌ی واژگان را نمی‌دانستم ولی آهنگش را حس می‌کردم. اگر واژه‌ای را اشتباه می‌خواندم، درمی‌یافتم. چنانکه گویی نُت موسیقی را اشتباه زده‌ باشی. می‌توانستم به درستی بدانم که او چه می‌خواهد بگوید. گویی صدای دلآویز فردوسی را به جان می‌شنیدم
188 notes · View notes
myhotel · 9 months
Text
نگاه به هتل در اسنپ تریپ
اسنپ تریپ یک پلتفرمی است در رابطه به رزو هتل و خرید بلیط هواپیما که به شما برای سفر دلچسب ایرانی و خارجی برای مسافران داخلی و خارجی کمک میکنه تا بهشون خوش بگذره برای دیدن سایت میتونید به لینک زیر سر بزنید و از مقالات و خدماتی که دارن استفاده کنی.
2 notes · View notes
bamdadcontrol · 9 months
Text
بهترین انیمه های عاشقانه ۲۰۲۴
بهترین انیمه های عاشقانه ۲۰۲۴ کدامند؟ سال جدید میلادی طبق معمول با تعداد بسیار زیادی انیمه های جدید همراه است که در این لیست می توانید بعضی از بهترین انیمه های ۲۰۲۴ را مشاهده و بررسی کنید.
در این مقاله قصد داریم تا به بررسی و معرفی بهترین انیمه های عاشقانه ۲۰۲۴ بپردازیم؛ با کنترل
امجی همراه باشید
Tumblr media
خبر فصل ۳ با پوستر تبلیغاتی جدید نتفلیکس با حضور دو شخصیت اصلی – Sawako ‘Sadako’ Kuronuma و Shota Kazehaya در توییتر فاش شد.
داستان کیمی نی تودوکه در هوکایدو اتفاق می افتد، حول محور ساواکو کورونوما، یک دانش آموز ۱۵ ساله دبیرستانی می چرخد. همسالانش به دلیل شباهت چشمگیرش به شخصیت حلقه، نام مستعار ساداکو را به او داده اند، که منجر به زندگی پر از ترس و سوءتفاهم تنها بر اساس ظاهر او شد. بدتر از همه، شایعات در مدرسه او نشان می دهد که او توانایی دیدن ارواح را دارد و حتی می تواند نفرین کند. برخلاف این شایعات عجیب، ساواکو دختری مهربان است که تمایل زیادی به کمک کردن دارد. با این حال، او برای مدت طولانی در انزوا بوده است که فکر دوست یابی برای او ناآشنا شده است.
2 notes · View notes